21 April 2006

پنهان در تيغة خنجری / شعری از جلال سرفراز

................................


پنهان در تيغة خنجری



جلال سرفراز



برقی بودم پنهان در تيغة خنجری.
مهتابی از تابوتی برآمدم.
مهتاب و خون
ما را به هم شناساند

............


اينک نه در نيام، نه در تابوت
که در ميان مشت تو بيداد می کنم.
تا کی دوباره درآيم به خانه ام.