30 January 2008

: آَش و بوش



آخرین سخنرانی جرج بوش در برابر کنگره، گویا باعث دلگرمی بسیاری از ریزه‌خواران مذکر و مؤنث فاشیسم در جمکران شده. به ویژه آنان که مانند اکبر هاشمی و ابراهیم یزدی،‌ یک شبه از طویلة سازمان سیا به رأس هرم قدرت در کشورمان صعود کرده‌اند، و یا آن‌ها که مانند نوشین احمدی، جهت «تحکیم وحدت» با پادوهای محفل نوبل، حقوق اجتماعی زنان را در «ذهنیت» سروده‌های شعرای معاصر جستجو می‌کنند، تا از این راه، فروغ فرخزاد را «زن مدرن» خوانده، او را به آش نذری و «تقدیرگرائی» پیوند دهند!

بله، خوشبختانه مبارزان دموکراسی‌پرور در جمکران فراوان‌اند!

زیر چتر چل تیکٌه


آَش و بوش!

ناهید رکسان

http://nahidroxan.blogspot.com


احرین سخنرانی جرج بوش در برابر کنگره، گویا باعث دلگرمی بسیاری از ریزه‌خواران مذکر و مؤنث فاشیسم در جمکران شده. به ویژه آنان که مانند اکبر هاشمی و ابراهیم یزدی،‌ یک شبه از طویلة سازمان سیا به رأس هرم قدرت در کشورمان صعود کرده‌اند، و یا آن‌ها که مانند نوشین احمدی، جهت «تحکیم وحدت» با پادوهای محفل نوبل، حقوق اجتماعی زنان را در «ذهنیت» سروده‌های شعرای معاصر جستجو می‌کنند، تا از این راه، فروغ فرخزاد را «زن مدرن» خوانده، او را به آش نذری و «تقدیرگرائی» پیوند دهند! بله، خوشبختانه مبارزان دموکراسی‌پرور در جمکران فراوان‌اند!

امروز کشف کردیم، که حاج ابراهیم یزدی، از بدو تولدشان، با ولایت مطلقة فقیه مخالف بوده‌اند، و تا امروز به ما نگفته بودند! و امروز اکبر بهرمانی، به زبان بی‌زبانی از دانشجونمایان پادوی ساواک درخواست کرد، جهت فراهم آوردن زمینة براندازی، آمادة «دخالت» در امور سیاسی شوند. به یاد داریم که پادوهای استعمار و مخالف‌نمایان‌شان، از جمله رهبر فرزانه، محمد خاتمی یا محمد ملکی، همگی بر «دخالت دانشجویان» در امور جاری کشور تأکید دارند. چون همین «دخالت‌های نابجا» می‌تواند زمینه ساز بحران و آشوب شده، گسترش سرکوب‌های همه جانبه را به دنبال آورد. چون فاشیسم بدون ایجاد بحران، قادر به سازمان دادن سرکوب نخواهد شد، در نتیجه تضعیف می‌شود. ولی در ذهن علیل سردمداران فاشیسم، «حکومت» در ترادف با «جامعه» قرار می‌گیرد. به همین دلیل، اکبر هاشمی به دانشجویان می‌گوید، اگر در سیاست دخالت نکنید، زیان‌های فراوانی متوجه «جامعه» خواهد شد! به گزارش «حنازرچوبه»، مورخ 9 بهمن‌ماه 1386، سردار اکبر فرموده:

«شرایط برای حضور دانشجویان در عرصه سیاست مهیاست و بی‌تفاوتی این قشر مهم جامعه به مسائل سیاسی کشور می‌تواند جامعه را متضرر کند.»
سردار اکبر، که شکمش را برای براندازی شکوهمند دیگری، از نوع «کودتای» ژنرال هویزر صابون مفصلی زده، هنوز جهت قرار گرفتن در مسیر باد، ‌ درپی بهره برداری سیاسی از قتل یک دانشجوی کرد در زندان سنندج بر نیامده! ولی به دانشجویان توصیه می‌کند، در سازمان‌های غیردولتی فعالیت کنند، تا زمینة سرکوب اعضای غیرخودی این تشکل‌ها برای عمال ساواک فراهم آید. به گفتة هاشمی، امروز، بر عکس دوران پهلوی، شرایط برای فعالیت جوانان در همة زمینه‌ها فراهم است! ما هم با ایشان موافق‌ایم! چرا که پیش از کودتای ژنرال هویزر، زمینة دستگیری، حبس، اعدام، و شلاق خوردن در ملاء‌عام برای جوانان آنقدرها فراهم نبود! ولی امروز، جوانان می‌‌توانند در همه این زمینه‌ها «آزادانه» فعال باشند. بله، فعلة فاشیسم که «تاریخی‌ات» را هم به رسمیت نمی‌شناسد، برای تأکید بر پیشرفت‌های دروغین که، در واقع پس‌روی و عقبگرد به شمار می‌رود، همیشه به مقایسة «حال» و «گذشته» می‌پردازد، و دو نتیجة مهم می‌گیرد. دو نتیجه‌ای که، اولی امری است «بدیهی»، و دومی، دروغی است بیشرمانه. در این راستا اکبر هاشمی می‌گوید، شرایط امروز با شرایط دیروز تفاوت دارد! و امروز که «ما» هستیم، از دیروز که «شاه» بود، خیلی بهتر است:

«[هاشمی] شرایط امروز کشور را با دوران قبل[...] به طور کلی متفاوت دانست [...] اکنون فضائی که در کشور به برکت انقلاب اسلامی ایجاد شده، وضع نسبتاً مساعدی برای فعالیت جوانان در حوزه‌های مختلف ایجاد کرده.»

فراموش نکنیم که این فعالیت‌ها شامل، فروش کلیه، عملگی و بردگی در کشورهای همسایه، خودفروشی، پناهندگی و آوارگی نیز می‌شود، البته اکبر بهرمانی، به دلیل «فروتنی» اشاره‌ای به این «برکات انقلاب» نمی‌کند. اما مهم‌ترین قسمت سخنان اکبر هاشمی، در مورد «مصلحت اقوی» یا «مصلحت قوی‌تر» است که «تفسیر» آن بر عهدة دارودستة اکبر رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت قرار گرفته. البته این «مصلحت» همانطور که می‌دانیم، به طور منطقی، در چارچوب تأمین منافع غرب «تفسیر» می‌شود. چون منافع فرضی جهان اسلام، همان منافع استعمار است، که به طور طبیعی با منافع ملی در تضاد قرار دارد، و پادوهای استعمار می‌باید منافع اربابان خود را به نام اسلام توجیه کنند. اسلامی که امروز «عقلانی» هم شده:

«[هاشمی] در خصوص رابطة منافع ملی و احکام اسلامی [اظهار داشت] دستورات اسلام در این خصوص کاملاً عقلانی است، و می‌گوید در تزاحم مصالح باید مصلحت اقوی را در نظر گرفت.»

بله، و طی این 29 سال، همچنان که شاهد بودیم، «مصلحت اقوی»، همان تاراج نفت، افزایش بهرة بانکی جهت فلج کردن تولید، و تبدیل کشور ایران به یک بازار مصرف تمام و کمال جهت تولیدات غرب بوده. بازار مصرفی که از کالاهای تجاری و صنعتی، تا تولیدات مبتذل فرهنگی غرب در آن یافت می‌شود! ابتذال فرهنگی، همانطور که گفتیم در غرب تولید می‌شود، و از طریق واسطه‌ها و دلالان، و با تکیه بر جنجال رسانه‌ای، با موفقیت فراوان به ایران صادر می‌گردد. بهترین نمونة آن،‌ فیلم «پرسپولیس» است که، در چارچوب تبلیغات فرهنگی ناتو، و به نام «ساتراپی» ساخته و پرداخته شد. پیشتر گفتیم که خیل تبلیغات‌چی‌های فرانسه به همراهی کاترین دونوو، جهت گدائی اسکار برای این فیلم حتی راهی ینگه دنیا هم شدند. و جهت رعایت احتیاط، در کشور فرانسه هم طبالی فراوانی برای این فیلم صورت دادند، تا اگر همای «اسکار» بر سر این فیلم ننشست، حداقل جایزة «سزار» فرانسوی‌ها را نصیب آن کنند، و کاترین دونوو و دخترش، که صدای خنک‌شان را در این فیلم می‌شنویم، از این‌راه «نانی به کف آرند!» و اما از ویترین ابتذال هنر هفتم، به بحث شیرین آش نذری باز می‌گردیم، که محصول «پژوهش‌های علمی» خرده‌پاهای محفل نوبل در جمکران است.

به یاد داریم که فردی به نام آسیه امینی، از لائیک‌ها خواسته بود به «جنبش آش» بپیوندند، چون مطالبات لائیک‌ها و آش‌گرایان را هم‌سو تفسیر کرده بود. در پاسخ به مطلب خانم امینی، عیال حبیب الله پیمان، مرضیه مرتاضی لنگرودی، به پیروی از ترهات سروش، «اسطوره‌زدائی» از دین را «واجب» خوانده، خواهان «دین عقلانی» شده بودند. ولی امروز، در سایت سردار اکبر در تبعید، مطلبی از نوشین احمدی خراسانی در اینمورد منتشر شده، که در چرندبافی، گوی سبقت را حتی از مرتاضی لنگرودی هم ‌می‌رباید.

نوشین احمدی خراسانی، از آن قماش فعالان فمینیست است که مصالح زنانه را بر مصالح کل جامعه مقدم می‌شمارد! از جمله، به پلیس‌های زن می‌گوید، وظائف خود را نادیده گرفته، چشم بر تخلفات زنان ببندند! بله، این هم نوعی از «فمینسم»، ویراست جمکران است، که نه تنها پاسخگوی بی‌نظمی و رفتار غیرمسئولانة خود نیست، ‌ که زنان دیگر را هم به عدم رعایت قانون دعوت می‌کند، حتی زنان پلیس، که مأموریت دارند «نظم» را برقرار کنند!

نوشین احمدی، ظاهراً روزنامه نگار است و فمینیست. اما در واقع از هوچی‌های اسلام پرستی است که سعی دارند مطالبات زنان را به بیراهه بکشانند، ‌ تا چارچوب توحش اسلامی حکومت محفوظ بماند. نوشین احمدی، در تمامی تحرکات آشوب‌طلبانة‌ دارودستة رفسنجانی حضور فعال دارد. برای پاسدار اکبر اشک می‌ریزد، شیرین عبادی را مدافع حقوق زنان می‌خواند، و بر «چندصدائی» یا تکثر روز زن نیز پافشاری می‌کند! به زبان ساده‌تر، خواهان جایگزین کردن 8 مارس با روز 22 خرداد، یا هر روز دیگری است، تا بتواند جنبة جهانی مطالبات زنان را بکلی نفی کرده، و نوعی مطالبات حرمسرائی و درونمرزی، برای زن ایرانی در اسارت اسلام به ارمغان آورد. چون به زعم نوشین احمدی‌ها، تأکید ما بر روز 8 مارس، «مطلق‌گرائی» است! البته، از این پریشان‌گوئی‌ها نمی‌باید متعجب شد. چرا که، نویسندة گرامی، «مطلق» را با «جهانی» در ترادف قرار داده‌اند! حال آنکه آنچه «جهانی» است، به دلیل پویائی جهان، و رهائی از قید حکومت‌های مطلقة اسلامی، بنابرتعریف، در تضاد با «مطلق» قرار خواهد گرفت. مسلماً نوشین احمدی می‌داند که «مطلق»، نافی «تاریخی‌ات» است، و 8 مارس، بر خلاف روزهای «فاطمه» و «زینب» و 22 خرداد کذا، ارجاع به واقعه‌ای تاریخی دارد! و همزمان یادآور «همبستگی» جهانی زنان است، و نه «همدستی» زنان گروه شیرین عبادی! همبستگی جهانی زنان، در مطالبات حقوق اولیة انسانی، و نه در مطالبات حقوق «برابر» فمینیست‌های اسلامی،‌ در چارچوب قانون اساسی توحش دین‌باوران شیعی‌مسلک!

البته نوشین احمدی اهمیت همبستگی جهانی را درک نمی‌کند، چرا که مطالبات امثال ایشان، تأکید بر اهداف حقیرانة محفل نوبل دارد. برخلاف امثال نوشین احمدی، مسئلة ما با حاکمیت اسلامی، به هیچ وجه این نیست که «حقانیت» مطالبات زنان را به مشتی دستاربند و بی‌دستار پادوی استعمار «ثابت» کنیم! به هیچ عنوان! خیر نوشین‌جان! مطالبات ما برخورداری از «حقوق برابر اسلامی» نیست! کور خوانده‌اید! مطالبات ما برخورداری از «حقوق انسانی» است. همان انسانی که چه زن و چه مرد، در اسلام شما، اصولاً به رسمیت شناخته نمی‌شود. پس بهتر است «سفسطه» و شاید هم «مغلطه» را کنار بگذارید، و با توسل به کلیشه‌های «صدمن‌یک‌قاز» فمینیست‌های دینی بلاد غرب، «تقدس» 8 مارس را برای ما مطرح نکنید! ما هیچ تقدسی به رسمیت نمی‌شناسیم، ولی نمی‌پذیریم که امثال سرکار، که تا مغز استخوان به زنجیر تقدسات وارداتی از غرب گرفتار آمده‌اید، جهت به بیراهه کشاندن مطالبات زنان، با فاشیست‌های «تحکیم وحدت» همدست شوید، و با تجمع غیرمجاز، ‌ روز 22 خرداد برای زن ایرانی رقم بزنید، و مطالبات حقیرانة خود را نیز، با این نمایشات سیاسی، بر کل زنان ایران تحمیل کنید.

به همین دلیل است که ما نمی‌پذیریم ریزه‌خواران محافل مذهبی غرب در ایران، ‌ خواهان چند صدائی در «روز زن» شوند. چرا؟ چون همانطور که بارها گفته‌ایم، مطالبات ما، مطالبات فمینیست‌های گروه عبادی را «شامل» می‌شود. ولی مطالبات فمینیست‌های محفل نوبل با مطالبات ما در تضاد قرار می‌گیرد! این یک نکتة پیش‌پاافتاده است، که امثال فاطمة حقیقت‌جو، یا نوشین احمدی از درک آن عاجزاند. در واقع برای ما در ایران، روز 8 مارس، به دلیل پیشینة تاریخی و همبستگی جهانی زنان کفایت می‌کند، همچنان که روزجهانی کارگر، همان اول ماه مه باقی خواهد ماند. ولی نه به دلیل «تقدس» این روزها!

چه کسی ادعا می‌کند، گرامیداشت سالروز یک «حرکت تاریخی»، در مسیر تأمین «حقوق انسانی» زنان و یا کارگران می‌تواند «تقدس» داشته باشد؟ این ادعا فقط از کسی برمی‌آید که نداند «حقوق انسانی» در تقابل کامل با هرگونه «تقدس» ‌قرار می‌گیرد، چون انسان «مقدس» نیست! سرکار خانم احمدی، روزنامه‌نگار محترم حکومت اسلامی! ما نمی‌پذیریم که امثال بهاره هدایت‌ها و نوشین احمدی‌ها، جهت خوش خدمتی برای محافل فاشیست غرب، هر روز جهت مطالبات «اسلامی» خود، تجمع غیرمجاز به راه اندازند، و به شیوة امام‌شان «روز زن» برای ما ملت «تعیین» کنند، و لائیسیته را، بیشرمانه «دین‌ستیز» بخوانند. ما با اعتقادات مذهبی دیگران سر ستیز نداریم، چرا که این اعتقادات را «فردی» می‌دانیم. ما برای رهائی از زنجیر «سنت‌های زن ستیز» و «مقدس» تلاش می‌کنیم. شما که «مطالبات اسلامی» دارید، بهتر است در «جای خود» قرار بگیرید، و با هدف «حذف» مطالبات فراگیر زنان لائیک، جنجال به پا نکنید. چرا که، این کارها، همچون تبلیغ برای «تقدیرگرائی»، با توسل به یک مصراع از شعر فروغ فرخزاد، فقط شیادی و عوامفریبی است. تا آنجا که ما می‌دانیم، فروغ فرخزاد ادعای پیامبری و امامت نکرده بود! کسی را هم به دین خود نخوانده بود، و سروده‌های خود را از دهان جبرئیل نشنیده بود! پیوند زدن سروده‌های فروغ به پختن آش نذری، لجن پراکنی موذیانه است. و لجن پراکنی، یکی از شیوه‌های شناخته شدة ساواک است. این شیوة «مقدس» را به روزنامه نگاران «خودی»، از قبیل شیخ مسعود بهنود نیز می‌‌آموزند، چون جهت به ابتذال کشاندن، از شروط لازم و کافی است.

و اما بازگردیم به پختن آش نذری توسط افراد. در عرصة اعتقادات شخصی، آش پختن کسی به دیگران اصلاً مربوط نمی‌شود! نه به مرضیه مرتاضی‌ها، و نه به دیگر جارچی‌های «دین عقلانی»! ولی همین مراسم را نمی‌توان تحت عنوان فعالیت اجتماعی جهت تأمین حقوق زنان مطرح کرد. همانطور که در مورد مطلب خانم امینی هم گفته شد، مطالبات زنان هیچ ارتباطی به پختن آش نذری ندارد، ولی هر کس می‌خواهد حق و حقوق خود را با پختن آش تأمین کند، «آزاد» است. در ضمن این مراسم به کشور ایران محدود نمی‌شود. ایتالیائی‌ها هم جهت پیروزی تیم فوتبال‌شان، در موسم «مسابقات» دیگ‌های صد‌منی اسپاگتی در خیابان‌ها «علم» می‌کنند! بله، نگرش «قضا قدری»، پیوندی ناگسستنی با «شکم» داشته و دارد. «مؤمنان»، وقتی دستشان از همه جا کوتاه می‌شود، به شکم‌چرانی و ورد خواندن می‌پردازند! اما پیوند زدن چنین مراسمی به اشعار فروغ مهارت فراوان می‌طلبد!

نوشین‌جان! چگونه می‌توان از یک مصراع شعر، به اعتقادات عمیق سراینده پی برد؟ فروغ در شعری گفته، کسی می‌آید، «که مثل هیچکس دیگر نیست». بسیار خوب! کسی که مثل هیچکس دیگر نیست، هر ناشناسی می‌تواند باشد! شما از کجا کشف کرده‌اید که فروغ به دلیل سرودن این یک مصراع، دیدگاه «آخرالزمانی» داشته، و «تقدیرگرا» بوده؟ به فرض که فروغ فرخزاد تقدیرگرا بوده، اعتقادات فردی فروغ فرخزاد، به خودش مربوط است، نه به فمینیسم. با پای گذاشتن در این مسیر، به زودی خواهیم دید که فروغ را هم مانند «حافظ» و «مولوی»، مسلمانی متعهد و مکتبی معرفی خواهند کرد! البته اطمینان دارم که هدف سرکار از مطرح کردن اعتقادات فرضی فروغ فرخزاد، فراهم آوردن زمینه برای چنین تبلیغاتی نیست! در هر حال نوشین‌جان، فروغ هر «اعتقادی» داشته، برای ما لائیک‌ها اهمیتی ندارد! مهم سروده‌های زیبای فروغ در زبان فارسی است، که تنها «زبان زنانة» ادبیات معاصر ایران است، و با «زن مدرن»، تصویری که بعضی‌ها سعی دارند بجای «زن آزاد» بنشانند، هزاران سال نوری فاصله دارد. «آزادی» زن، قرار گرفتن در چارچوب مبهم «مدرنیسم»‌ نیست! آزادی زن، رهائی از زنجیر «سنت‌های مقدس» است، که در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی بر او تحمیل شده. همان قانون اساسی‌ای که هیچیک از مدافعان دین پرست میدان «دموکراسی دینی»، از قبیل عبادی یا عبدالکریم لاهیجی، هیچگونه اشاره‌ای به آن نمی‌کنند.

حتی جرج بوش هم که دیروز در برابر کنگره به ما مردم ایران ابراز عشق و محبت کرد، و به سرزنش حکومت اسلامی پرداخت، به قانون اساسی این حکومت اشاره‌ای نکرده. چون این قانون همان قانونی است که با بمب و موشک به مردم افغانستان و عراق تحمیل شده! و به زعم محافل استعماری با «سنت‌های ما» هماهنگی کامل دارد! جرج بوش هم دیروز گفت، که با ما اختلافی ندارد و به سنت‌های ما احترام می‌گذارد! ولی نگفت به کدام «سنت‌های ما»! چون «سنت‌های ما»‌، مانند «مصلحت اقوی» است، و هر کدام برای منافع استعمار لازم باشد، مانند «سنت‌های مقدس»، «محترم‌» شمرده خواهد شد! اتفاقاً پس از مطالعة متن سخنرانی جرج بوش به این نتیجه رسیدم که وی نیز مانند خانم بیات، مادر جلوه جواهری، «تقدیرگرا» است، و منتظر است، دست خداوند «آزادی ما» را تأمین کند:

«ما به سنت‌ها و تاریخ شما احترام می‌گذاریم. در انتظار روزی هستیم که به آزادی دست یابید [...].»
جرج بوش عزیز! ما هیچ نیازی به احترام شما نداریم! آن «آزادی» مورد نظر شما هم، خواستة ما نیست! و به نظر می‌رسد شرایط به ارتش شما اجازه نمی‌دهد که از طریق امثال نگروپونته، برای «آزادی ما» تلاشی صورت دهید. حال که همة راه‌ها به روی ارتش اسلام پرور آمریکا بسته شده، و دیگر هیچ امیدی به آزاد شدن ما ندارید، شاید بهتر است مانند خانم «بیات»، مراسم آش‌پزان در کاخ سفید به راه بیاندازید، و ضمن صلیب کشیدن، و ورد خواندن، از خداوند بخواهید ما را «آزاد» کند، تا باهم در خلیج فارس و دریای کاسپین «دوست» شویم! «دی‌یر» جرج بوش! باور کنید رد خور ندارد! جلوه جواهری، ‌آزادی خود را مدیون همین آش‌هاست. و اصولا همة طرفداران آمریکا در کشورمان، به پیوند ناگسستنی «آزادی» و «شکم» اعتقاد کامل دارند. به همین دلیل است که در این ایام، در رسانه‌های فارسی زبان، جز «مطالب شکمی»، هیچ نمی‌توان یافت.

26 January 2008

عبدالقادر بلوچ : مردودین صلاحیت


عبدالقادر بلوچ
http://balouch.blogspot.com


مردودین صلاحیت


اپوزیسیونی که
حضرت امام
و ولایت فقیه
و قانون اساسی
و نظام را قبول دارد
و انتخابات را جدی می‌گیرد
یا معنی اپوزسیون را نمی‌داند
یا معنی انتخابات را

24 January 2008

مهدی سامع: نمایشی که قبل از اجرا مفتضح شد

آیا کسانی که شرایط 20 گانه انتخابات آزاد را اعلام کردند،
حاضرند به طور صریح و شفاف این انتخابات ضد دمکراتیک را تحریم کنند؟
تعهد به همان
مواد 20 گانه حکم می کند
که
اعضای «کمیته دفاع از انتخابات آزاد»
همراه با نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه کشورمان
به صفوف تحریم کنندگان انتخابات بپیوند


نمایشی که قبل از اجرا مفتضح شد


مهدی سامع

ایران نبرد
http://www.iran-nabard.com
نبرد خلق




درست در شرایطی که عده ای بی صبرانه و در خیال خام خود در انتظار «مشارکت» در نمایش انتخابات هشتمین دوره مجلس ارتجاع بودند و با دامن زدن به توهم «انتخابات آزاد» در نظام ولایت فقیه در صدد بودند تا از نمد پوسیده ولایت کلاهی برای خود بدوزند، آیت الله حامنه ای روز 19 دی به صحنه آمد و آب سردی بر آتش کسانی که می خواستند تنور نمایش انتخابات در استبداد دینی را گرم کنند پاشید.

خامنه ای ابتدا دوم خردادیهایی را که در دور قبلی در اعتراض به رد صلاحیتها تحصن کرده بودند را مورد حمله قرار داد و گفت: «دوره‌ي قبل، چهار سال قبل از اين، يك ماجرايي راه انداختند يك نمايشي بود، يك بازي بود. راه انداختند، هدف هم همين بود كه بلكه انتخابات رو تعطيل كنند. با لطف خداوند و ایستادگی مردم نتوانستند انتخابات را تعطیل کنند.» وی سپس درخواست نظارت بین المللی بر این انتخابات را «بی‌شرمی و بزرگترین جسارت» دانست. ولی فقیه نظام کسانی که در مورد این انتخابات اظهار شک و تردید می کنند را نیز مورد حمله قرار داد و با طعنه گفت:«چرا برخی افراد با این سخنان که امیدواریم از روی غرض ورزی نباشد به حیثیت انتخابات خدشه وارد می کنند. هي مرتب تكيه مي‌كنند آقا تقلب نشه، آقا تقلب نشه، آقا دستبرد نشه. چه تقلبي؟» خامنه ای حمایت رئیس جمهور آمریکا از دوم خردادیها را «ننگ» دانست و گفت:«دو روز قبل از اين بوش رئيس جمهور آمريكا گفت ما از فلان دسته در ايران حمايت مي‌كنيم. اين ننگه براي هر كسي كه آمريكا بخواد اون رو تحت‌الحمايه خود بگيره.»

حامنه ای دستور صادر کرد که:«گروهها و افراد سیاسی علاوه بر متمایز کردن مرز خود با دشمن، ‌باید مرز خود با مزدوران، نوکران و افرادی که در خدمت دشمن هستند نیز مشخص کنند.»

این سخنرانی و توپ و تشرهایی که در آن وجود داشت طی دوران سلطنت خامنه ای بی سابقه است. او بدون آن که از کسی نامی بیاورد آن چنان با دقت آدرس گیرنده های پیامش را بیان کرد که آقایان رفسنجانی، خاتمی، حسن روحانی، ابراهیم یزدی و شرکا دریابند که ولایت خامنه ای تصمیم ندارد در سیاستی که با برآمد احمدی نژاد در پیش گرفته تجدید نظر کند.

چند روز قبل از سخنرانی ولی فقیه و رهبر نظام یک پاسدار و شکنجه گر سرسپرده خامنه ای خطوط اصلی مواضع ولی فقیه را در سرمقاله روزنامه کیهان در روز شنبه 14 دی که مصادف با اولین روز ثبت نام کاندیداها بود اعلام کرد. پاسدار شریعتمداری رقبا را متهم کرده که «قصد دارند با ايجاد آشوبهای داخلی به جمهوری اسلامی خيانت کنند.» وی رقبا را «ستون پنجم دشمن»، «وابسته به بيگانگان»، «مجری اهداف صهيونيسم» ناميده و با صراحت اعلام کرد که خامنه ای خواستار «حذف» این افراد از انتخابات مجلس آينده است.

این سرمقاله و سخنرانی خامنه ای از جانب رقبا «تنگ نظری، فحاشی، تبليغات دروغ، بد زبانی و اتهام» تلقی شد و آنان را بر سر دو راهی قرار داد.

سحنرانی ولی فقیه چند روز پس از سرمقاله کیهان و در میانه زمانی ثبت نام داوطلبان برای تصرف کرسیهای مجلس تردیدها را به یقین تبدیل کرد و کسانی که از آنان به عنوان کاندیداهای مطرح نام برده می شد از ثبت نام منصرف شدند و حتی علی لاریجانی که نماينده خامنه ای در شوراي عالي امنيت رژیم است عصر روز جمعه و در آخرین لحظات ثبت نام در محل ستاد وزارت كشور حضور پیدا کرد و در جمع خبرنگاران گفت:«نظر من براي حضور در انتخابات مجلس هشتم مثبت نبود اما در دو هفته گذشته برخي مراجع تقليد كه من احترام خاصي براي آنان قائل هستم، از جمله جامعه مدرسين حوزه علميه قم، حضرت آيت الله يزدي و آيت الله مهدوي كني با من در اين خصوص صحبت كردند تا من در رقابتها حضور يابم... با همه ذهنيتي كه خودم داشتم اما احساس كردم نوعي وظيفه ديني و ملي براي حضور در رقابتهاي انتخابات پيدا كرده ام و بر اين اساس قبول كردم كه نام نويسي كنم.»

سابقه ذهنیت تردید آمیز علی لاریجانی که در سرسپردگیش به ولی فقیه جای هیچ گونه تردیدی وجود ندارد به زمانی بر می گردد که در تضاد با احمدی نژاد مجبور به ترک مقام اول شورای عالی امنیت ولایت خامنه ای شد.

به هر حال در پایان روز جمعه وزارت کشور خبر ثبت نام 7 هزار و 200 نفر که حدود 500 نفر از آنان زن و 13 نفر از خارج کشور می باشند.

در حالی که از جناحهای رقیب کمتر چهره مطرح ثبت نام کرده اند، از طرفداران احمدی نژاد و موتلفه اسلامی و متحدان آن که در مجموع مورد تائید کامل آیت الله خامنه ای هستند تعداد زیادی ثبت نام کرده که در میان آنان تعداد پاسداران و ماموران امنیتی جای برجسته ای دارد. بدین ترتیب گروهها بیشتر سرسپرده ولی فقیه همه ی ظرفیت خود را برای رقابت درونی محدودتر به کار گرفتند تا هر یک بتوانند کرسیهای بیشتری را اشغال کنند. آنچه مسلم است تعداد زیادی از ثبت نام شدگان توسط وزارت کشور و پس از آن توسط شورای نگهبان رد صلاحیت خواهند شد و رقابت اصلی بین حامیان احمدی نژاد، موتلفه اسلامی و متحدان آن و باند قالیباف-محسن رضایی خواهد بود. در بین طرفداران احمدی نژاد پاسداران سرکوبگر و مقامهای امنیتی شکنجه گر مثل محمدعلي رامين، مرتضي آقاتهراني، علي فلاحيان و روح الله حسينيان وجود دارد.

به نظر می رسد مجلس هشتم کپی سیاهتری از مجلس هفتم ارتجاع از کار درآید. با این حال نباید تصور کرد که قلع و قمع شورای نگهبان و توپ و تشر های ولی فقیه می تواند به جدالهای درونی باند قدرت و ثروت پایان دهد. جدالهای درونی باندهای شریک در قدرت در شرایطی که جامعه در بحران شدید سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار دارد و تضاد بین مردم و نظام ولایت فقیه هر دم تشدید می شود و در شرایط ضعف و بن بست ولایت خامنه ای و حرکتهای ویرانگر کوتوله عزیز دردانه اش، نمی تواند تخفیف پیدا کند.

نمایش انتخاباتی کنونی که روز 24 اسفند برگزار می شود، قبل از اجرا آن چنان مفتضح شده است که علاوه بر نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه، بسیاری از افراد و نیروهایی که در رویای شراکت در نظام استبدادی مذهبی بودند نیز مجبور به تحریم آن و یا اعلام خجولانه عدم شرکت در آن می شوند. آیا کسانی که شرایط 20 گانه انتخابات آزاد را اعلام کردند، اکنون که با شرایطی منقبض تر از گذشته و با انتخاباتی نمایشی و فرمایشی روبرو هستند و خودشان در اطلاعیه 30 دیماه اعلام کرده اند که «انتخابات مجلس در ایران آزاد» نیست و منطبق بر «اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین اللملی حقوق مدنی و سیاسی» نیست، حاضرند به طور صریح و شفاف این انتخابات ضد دمکراتیک را تحریم کنند؟ تعهد به همان مواد 20 گانه حکم می کند که اعضای «کمیته دفاع از انتخابات آزاد» همراه با نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه کشورمان به صفوف تحریم کنندگان انتخابات بپیوندند.

زنان و مردان ایران زمین با آگاهی به رقم سازیها و تقلبهای مرسوم در جمهوری اسلامی این انتخابات را تحریم خواهند کرد. عبدالله رمضان زاده که سخنگوی دولت خاتمی بود و از کم و کیف انتخابات دوره قبل مجلس آگاه است گوشه ای از عدم شرکت مردم را افشا می کند. سایت «برای فردا» در روز 22 دی 1386 از قول او می نویسد:«بسیاری از راهیافتگان به این مجلس زیر 10 در صد آرای افراد واجد شرایط در محلهای انتخاباتی خود را آن هم در حالتهای غیر رقابتی و بدون رقیب کسب کرده اند.........برخی از راهیافتگان این مجلس حتی زیر 2.5 درصد از آرای واجدین شرایط را کسب کرده اند.»

مسلم است که رمضان زاده همه ی حقایق پیروزی تحریم در نمایش انتخاباتی دوره قبلی مجلس ارتجاع را بیان نمی کند. اما همین حد از بیان واقعیت نشان می دهد که تحریم فعال سیاستی موفق بوده است.

شرکت در نمایش انتخاباتی ولایت خامنه ای و تبلیغ برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای با هر توجیهی که صورت گیرد، حمایت از استبداد مذهبی حاکم و گرم کردن تنور سرکوب و بنیادگرایی و تروریسم دولتی است




23 January 2008

بابک داد: دوستان "مشارکتی و اصلاح طلب" و... خرگوش كوچولوي بيگناه که فرار كرد

مطابق قانون اساسی، «ولی فقيه» مشرف بر سه قوه مجريه، مقننه و قضائيه است و اختيارات و قدرتهای بخصوصی دارد. اگر حزبی يا فردی برای شرکت در انتخابات اين کشور ثبت نام ميکند، ناگزير بايد به يک سئوال محوری پاسخ مثبت داده باشد. اينکه به ولايت مطلقه فقيه التزام عملی دارد

التزام از ريشه الزام و پايبندی می آيد و کسی که ملتزم می شود، آنهم ملتزم عملی، از قبل به ولی و وکيل خود وکالت تمام ميدهد تا هر وقت تشخيصی داد و راهی نمود، آن تشخيص را بر تشخيص خود ترجيح دهد و آن راه را برود که «ولی» می نماياند


"مشاركت" و خرگوش كوچولو!

بابک داد

http://www.babakdad.blogfa.com



انتخابات مجلس هشتم در ايران، چه بخواهيم و چه نخواهيم مي آيد و برگزار و تمام مي شود. آنچه احتمالا" همچنان بدنبال پاسخ آن خواهيم بود، اين سئوال بزرگ است كه آن مردان بزرگ و شورفرين و هدايتگر بالاخره كي حاضر مي شوند،اولا به ميدان بيايند و گرمايي به تن يخزده مردمان بريزند و ثانيا" آن پرده دوم را اجرا كنند؟

دوم خرداد 1376 آن اتفاق در پرده اولش افتاد و مردم به هنر مردي و مرداني گرد هم آمدند و جمع شدند و دستان يخزده خود را برهم فشردند و به انتظار گرمايي جان افزا و روحبخش ايستادند.مجلس ششم هم با همين آرمان شروع شد و باز انتظار مردمي را براي تغييراتي و اصلاحاتي نمايندگي كرد كه افق اميدوار كننده تري از زندگي پيش رو را به آنها و فرزندانشان بنماياند. اما تمام آن دوران گذشت و پرده دوم هرگز اجرا نشد. درباره پرده دوم،در ادامه اين نوشته ميگويم و خواهم گفت كه وقتي مردي به وسط ميدان مي پرد و دستي بر هم ميزند و خلايق را براي ديدن شگفتيهايي جمع ميكند، اگر بلافاصله پس از پرده اول و بازار گرمي، آن پرده دوم را اجرا نكند، چه فاجعه اي را رقم ميزند.

***

اين يك واقعيت غيرقابل انكار است كه ايران امروزما، جامعه و حاكميتي منحصر به فرد دارد و به عقيده من با هيچ مدلي در دنياي امروز قابل مقايسه و معيارهاي همسان نيست. سازوكار حكومت امروزه ايران،كاملا منحصربه فرد و خاص است.تنها با كولاژي از چند نوع حاكميت و چيدن چند مدل جامعه شناسي، مي شود به مدلي شبيه به آنچه واقعا" در ايران امروز ميگذرد،رسيد.در مدل جامعه ايران امروز،جمعيتي از نقيضين و لشكري از تضادها وجود دارند كه كار قضاوتي منصفانه و همه گير را تقريبا محال يا مشكل ميكند.بر همين اساس،رسيدن به نسخه اي كه بتواند ناكاميها و ناراستيهاي اين جامعه را علاج كند و مسير پيشرفتش را بنماياند، كاري است فوق العاده دشوار.

در حقيقت وضعيت دموكراسي در ايران نه شبيه آن كشور جنوبشرقي آسياست كه با دسته فلزي ميكروفنها بر سر و بدن يكديگر مي كوبند و در صحن پارلمان جوي خون به راه مي اندازند و نه شبيه فرانسه است كه مطبوعاتش بتوانند اخبار لحظه به لحظه از همسريابي و مغازلات عشقي رئيس جمهور مجردش را منعكس كنند.اينجا مردمسالاري يك پسوند ديني هم دارد كه سياسيون را از تقليد هر دو مدل آسيايي و غربي دموكراسي،نهي و منع ميكند.يكي از قوانيني كه اهل سياست را در ايران امروز داراي شرايط و موقعيتهاي خاصي ميكند،شرط «التزام به ولايت مطلقه فقيه» است كه براي ورود به مجلس و بدنه حاكميت بايد به آن تعهد داد.«التزام عملي..» نه يك كلمه كم و نه كلمه اي بيش.

مطابق قانون اساسي، «ولي فقيه» مشرف بر سه قوه مجريه، مقننه و قضائيه است و اختيارات و قدرتهاي بخصوصي دارد. اگر حزبي يا فردي براي شركت در انتخابات اين كشور ثبت نام ميكند،ناگزير بايد به يك سئوال محوري پاسخ مثبت داده باشد.اينكه به ولايت مطلقه فقيه التزام عملي دارد.غير از اين باشد،او مجوز ورود به صحنه را نخواهد گرفت.التزام عملي چيزي بيش از اعتقاد قلبي است. التزام از ريشه الزام و پايبندي مي آيد و كسي كه ملتزم مي شود،آنهم ملتزم عملي، از قبل به ولي و وكيل خود وكالت تمام ميدهد تا هر وقت تشخيصي داد و راهي نمود، آن تشخيص را بر تشخيص خود ترجيح دهد و آن راه را برود كه ولي مي نماياند.

سهل است كسي كه با پايبندي عملي به اصل ولايت فقيه وارد مجلس مي شود،بايد اين پايبندي را به وقت لزوم اثبات كند. به عنوان مثال وقتي با انزار و هشدار ايشان مواجه شود كه طرح اصلاح قانون مطبوعات را وارد دستور مجلس نكنيد، طبق قانون اين كشور فقط بايد بگويد:«سمعا" و طاعتا"».اين را طبق همان قانوني مي گويد كه با استناد به آن وارد مجلس و ساخت قدرت شده است. اما اگر مثل دوستان مشاركتي ما بخواهد شبيه قهرمانها باشد و زير بار نرود و «جر زني» كند و دعواي سياسي و جار و جنجال براه بيندازد، قاعده اين بازي را كه با قبول همه شرايط آن وارد مجلس شده، به هم ميزند و اين دقيقا" محل ايراد كار آنهاست. اينجاست كه نماينده يا بايستي از شعارهاي انتخاباتي خود و قهرمان بازي عدول كند يا ديگر چنان شعارهايي را فراموش كند و هرگز با چنان شعارهايي وارد عرصه نشود و آنها را فراموش كند.

طبيعي است كه مثل خيلي كشورهاي ديگر،جاهايي «خواست مردم» با «حكومت» منطبق هست و جاهايي هم منطبق نيست.چه بخواهيم و چه نخواهيم ، حكومت جاهايي منطبق با خواسته يا نياز مردم عمل نمي كند يا موافق آن نيست. ايراد بزرگ دوستان مشاركتي ما آنجاست كه باز مي خواهند وارد همان مجلسي بشوند كه اينگونه تعارضها را در دوره ششم آن به حد كافي آزموده اند. دوستان مشاركتي ما دقيقا" با شعار دادن و با تبليغ آن بخشهايي به مجلس ششم راه يافتند كه ديدگاه حكومت با ديدگاه مردم منطبق نبود. مثلا" شعار دادند «ايران براي همه ايرانيان» اين شعار زيبا در آن مقطع خواسته مردم بود اما بدلايلي (كه شايد از نظر من و شما درست نباشد) مورد خواست حاكميت نبود.يا شعار از تغييرات بنياديني دادند كه اگرچه خواست مردم بود،اما حاكميت آمادگي يا موافقتي با آن نداشت. يا به محض تصرف مجلس، سخن از تصرف و «فتح سنگربه سنگر» كردند و نظرهاي بدي به قوه قضاييه يا صداوسيما (!)داشتند و چنانچه افتد و دانيد، فتح آنها به نتيجه نرسيد. اگرچه ممكن است حاكميتي يكپارچه و منسجم مورد موافقت مردم باشد ،اما حكومت با چنان انسجامي موافق نبود. جايي هم كه مردم به مطبوعات آزاد گرايش نشان ميدهند، نظام و ولي فقيه با آن آزاديها بدلايلي موافقت نداشتند.خواست و تمايل اين دو(مردم و حكومت) خيلي اوقات منطبق بر يكديگر نيستند و گاهي حتي در تعارض با هم قرار دارند.و منطبق كردن اين دو،خيلي وقتها كاري است محال.مگر آنكه هنر شما،چيزي باشد در اندازه هاي تردستي.

***

انتخابات چنانچه در ابتداي اين نوشته اشاره كردم، يك گردهمايي مردمي است براي پيدا كردن راههايي تا ما را و جامعه مان را از آنچه هستيم به آنچه ميخواهيم بشويم رهنمون شود.در فضاي انتخاباتي، هر كسي شعاري و وعده اي ميدهد و تصويري از فردايي كه مي تواند يا ميخواهد بسازد را ترسيم ميكند.اين پرده اول است.كساني كه راي مي آورند و وارد مجلس مي شوند،بايد پرده دوم را اجرا كنند.يعني به وعده هاي خود عمل كنند. كه چنانچه گفتم گاهي شبيه همان تردستي است.

اين بار دوستان مشاركتي ما مجبورند هم پرده اول و هم پرده دوم را يكجا اجرا كنند تا اعتماد از دست رفته مردم را بازيابند. يعني هم هنر گرم كردن دلهاي نوميد مردمان را به اميدها و آرمانهاي اصلاح طلبانه داشته باشند و هم چيزي از آن هنر تردستي خود نشان دهند. يعني نشان دهند كه اگر با پذيرش قواعد اين بازي وارد مجلس مي شوند،در هنگام مواجهه نظر حاكميت با مردم، چطور خواهند توانست آن دو را بريكديگر منطبق كنند؟ و اگر نمي توانند چه پاسخي به مطالبات موكلان خود يعني مردم خواهند داد؟ والا اگر هنر تردستي و اجراي اعمال ناشدني را ندارند، با آن شعارهاي بزرگ وارد اين عرصه نشوند تا مجبور نشوند در ميانه راه، از قواعد بازي عدول كنند. اگر وارد مجلس شدند بپذيرند كه به حاكميت التزام عملي داده اند و هركجا لازم شود بايد بر آن گردن بگذارند. يعني مجبورند هركجا خواست مردم و حاكميت در تعارض افتاد، به نفع حاكميت راي دهند و بدان ملتزم باشند. اگر چنين چيزي را نمي خواهند،و اگر اين با روحيه قهرماني دوستان ما سازگار نيست،از همين اول وارد عرصه نشوند.

دوستان ما چون مي خواهند هزينه ورود به محلس را ندهند و به وقتش مورد سئوال مردم قرار نگيرند و از پاسخ هر سئوال بعدي بگريزند «خاتمي» را مجبور مي كنند وارد صحنه شود و زير سايه اعتبار او راي بگيرند و از زبان او به نظام قولهايي بدهند. به وقتش هم از زير سئوال مردم بگريزند و هم از زير سئوال نظام شانه خالي كنند.و مثل دوراني كه گذشت،سرمايه اي مثل خاتمي را قرباني اين بازي دوگانه و سودجويانه كنند. قديمي ها به اين سياست مي گفتند سياست شترمرغ. هركجا مورد سئوال مردم قرار گرفتند بگويند نظام نگذاشت و هركجا نظام آنها را بازخواست كرد مردم را سپربلا كنند. و اين سياست در مقابل مردمي چنين دردمند و خسته، سياستي وقيح و بي شرمانه است.

وقتي خواست مردم و حاكميت با هم منطبق نباشد و حزبي مثل مشاركت بخواهد مجوز ورود به اين تالار قدرت را بگيرد يا هنوز در بدنه قدرت بماند، چاره اي ندارد جز آنكه يا به مردم وعده هاي نشدني و كذب و مزورانه بدهد و فردا در انجام آنها عاجز و ناتوان بماند. يا آنكه هنر شعبده بازي و تردستي بداند. فقط اگر رموز تردستي و شعبده بازي را بداند، مي تواند هميشه روي بند نازك «خواست مردم» و «خواست حكومت» بندبازي كند و در ساخت قدرت باقي بماند.

دوستان مشاركتي و اصلاح طلب يادشان باشد، نمي شود از جوي آب گذشت و تر دامن نشد.نمي شود در منازعه احتمالي بين مردم و حاكميت،به حكومت ملتزم بمانند،(چنانكه قانون اين را حكم كرده) و در عين حال،همچنان نزد مردم به عنوان قهرمان و شواليه هاي دوران اعتبار داشته باشند.و اينجاست كه برمي گردم به چيزي كه در آغاز اين نوشته درباره پرده دوم گفتم.

پرده دوم شعبده بازي به شما حكم ميكند به محضي كه وارد صحنه شديد و مورد اعتماد اوليه مردم قرار گرفتيد،يك نمايش اجرا كنيد و همه را مبهوت هنر خيره كننده خود كنيد. مثلا" كلاه شعبده بازي را بتكانيد و مقابل چشمان بهت زده مردم،ناگهان يك خرگوش زيبا را از درون كلاه خالي بيرون بكشيد.كه البته من چنين هنري از دوستانمان سراغ ندارم.

پيش بيني من اين است كه دوستان ما وقتي كلاه را تكانده اند، چنان تكانده اند كه خرگوش كوچولوي بيگناه از داخل كلاه بيرون افتاده و هراسان فرار كرده است! منظورم روشن هست؟

22 January 2008

حمایت سراسری وبلاگ نویسان ایرانی از آزادی دانشجویان دربند


کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی
http://sos-tehrani.blogspot.com/
...............................................................................................................

Image and video hosting by TinyPic


نیست تردید زمستان می گذرد

وز پی اش پیک بهار

با هزاران گل سرخ

بی گمان می آید...

http://10bahman.blogfa.com

بهار سبز و زیبای طبیعت در حالی در راه است

که تعداد زیادی از همکلاسی ها و دوستانمان هنوز در بندند

آرش پاکزاد (دانشگاه مازندران)- سعید حبیبی (عضو کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر) -
انوشه آزادبر(دانشگاه تهران)- ایلناز جمشیدی (ارتباطات٬ آزاد تهران مرکز)- مهدی گرایلو (ژئو فیزیک٬ تهران)- نادر احسنی( دانشگاه مازندران)- بهروز کریمی زاده(دانشگاه تهران)- نسیم سلطان بیگی (دانشکده ارتباطات٬ علامه) - علی سالم(کارشناسی ارشد پلیمر- پلی تکنیک)- محسن غمین (دانشگاه پلی تکنیک)- روزبه صف شکن(دانشگاه تهران)- یاسر(صدرا) پیر حیاتی(دانشگاه شاهد)- سعید آقام علی (دانشگاه یزد)- علی کلایی (دانشگاه آزاد واحد شهریار)- امیر مهرزاد ( دانش آموز)- هادی سالاری (دانشگاه رجایی)- فرشید فرهادی آهنگران(دانشگاه رجایی)- امیر آقایی (دانشگاه رجایی)- میلاد عمرانی(دانشگاه رجایی)-کیوان امیری الیاسی (کارشناسی ارشد صنایع دانشگاه صنعتی شریف)-٬ سروش هاشم پور(دانشجو اهواز )- فرشاد دوستی پور- سهراب کریمی - جواد علی زاده- محمدصالح ایومن - مهدی اللهیاری (کارشناسی ارشد٬ دانشگاه صنعتی شریف)-روزبهان امیری (علوم کامپیوتر٬ تهران)- بهرام شجاعی (مهندسی شیمی٬ دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب) سعید آقاخانی - مجید اشرف نژاد- پیمان پیران ( به نقل از بعضی منابع دانشجویی)-عابد توانچه (پلی تکنیک)-سروش دشتستانی-امین قضائی-بیژن صباغ
(دانشگاه مازندران)-آناهیتا حسینی (دانشگاه تهران)-مرتضی خدمتلو-محمد پور عبدالله (دانشگاه تهران)-بیتا صمیمی زاد (دانشگاه پلی تکنیک)-بهزاد باقری( دانشگاه تهران)-سروش ثابت (دانشگاه شریف)-مرتضی اصلاحچی( دانشگاه علامه)-مصطفی شیروانی

19 January 2008

بهروز جاويد تهراني (زندان رجايي شهر) : حجت زماني، شهيدي که در محرم آرام گرفت

زیر چتر چل تیکٌه



حجت زماني
شهيدي که در محرم آرام گرفت

بهروز جاويد تهراني
زندان رجايي شهر کرج



به نام آزادي

دوسال پيش بعدازظهر عاشورا در اندرزگاه ما يعني اندرزگاه 2 پچ پچ اعدام يک زنداني سياسي بر سر زبانها افتاد . همهمه به آتش کشيده شدن خيمه ها و تصوير به خاک و خون غلطيدن خير در مقابل شر زمان . چرخشي بي پايان در ذهن خود احساس ميکردم . چند کلمه بصورت متلاطم در ذهنم بالا و پائين ميپريد : (اعدام ، سياسي ، اندرزگاه 1 و صبح عاشورا) يعني واقعاً حکومتي که ادعاي اسلامي بودن را در مي آورد اندکي پيش از ظهر عاشورا يک زنداني سياسي را اعدام کرد ؟

در بين زندانيان محکوم به اعدام رسم است زماني که ماههاي حرام يعني محرم و صفر فرا ميرسد آسوده خاطر ميگردند که ديگر در اين ماهها اعدامي در کار نمي باشد. ولي اعدام اين زنداني سياسي شوکي عجيب به همه وارد کرد. فرداي آن روز بود که فهميديم آن زنداني سياسي اعدام شده حجت زماني است،

وقتي دوستان زنداني حجت زماني بخصوص دوستان زنداني سياسي از اعدام ناجوانمرانه وي باخبر شدند ، قصد آن کردن که حداقل مراسمي براي وي برگزار نمايند. تهديد کردند که کسي حق ندارد براي حجت زماني اين مجاهد خستگي ناپذير مراسم ختمي برگزار نمايد.

حتي از مراسم ختم حجت وحشت داشتند

بهروز جاويد تهراني
زندان رجايي شهر کرج
فرعي 5
27/10/1386




کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی

18 January 2008

ناهید رکسان: پیل و پکن !... قابل توجه اصلاح‌طلبان حرفه‌ای


پیل و پکن!


ناهید رکسان



قابل توجه اصلاح‌طلبان حرفه‌ای!

بدون اصلاح قانون اساسی،
هیچ اصلاحات ریشه‌ای
نمی‌تواند در ایران صورت پذیرد

قانون اساسی حاکم بر ایران، قانونی است «خدا محور»،
که ملت ایران را در گونه‌گونگی‌های فرهنگی، قومی و زبانی‌اش،
به مشتی «شیعی مسلک» خشک‌فکر تقلیل داده! و حکومت برخاسته از چنین قانون اساسی، ولایت مطلقة فقیه را هم بر ملت ایران حاکم کرده.

جهت «اصلاح» امور شاید بهتر باشد در ابتدا،
قانون اساسی کشور «انسان محور» شود،
تا بتوان از حقوق انسان‌ها در آن اصولاً سخن به میان آورد.


به عنوان نمونه، به رسمیت شناختن گرایشات مذهبی کلیة ایرانیان، ایجاد مدارس مختلط دولتی، و امکان تدریس زبان‌ها و گویش‌های دیگر‌ اقوام ایرانی، در مناطق سکونت‌شان، در کنار زبان فارسی، می‌تواند ضامن این امر باشد که، بالاخره، خدواند بخشندة مهربان، قانون اساسی ما ملت را رها کند، و جای خود را به «ملت ایران» بسپارد.

باشد که نهایتاً، «حق انسان‌ها» بجای «حقوق خداوند» قرار گیرد،
و در زمینة سیاست خارجی نیز، «نبرد» نمایشی و بازاری با اسرائیل پایان یابد، تا دولت اسرائیل، مانند هر دولت دیگری که سازمان ملل موجودیت‌اش را به رسمیت شناخته، از سوی دولت ایران به رسمیت شناخته شود.
در وبلاگ‌های بعدی بیشتر به این مسائل خواهیم پرداخت.

فعلاً به دلیل اشک‌های «جانگداز» پرزیدنت مهرورزی در سوگ حسین، ناچاریم حق و حقوق مردم ایران را، هر چند لحظه‌ای، به دست فراموش بسپاریم. البته، «ژنرال» احمدی نژاد هم حقوق ملت ایران را فعلاً به طور کلی «فراموش» کرده‌اند، و امروز شاهدیم که ایرانیان در بسیاری از نقاط مملکت از سرما یخ می‌زنند، چون دولت «مستقل» جمکران، نوکری در بارگاه گاوچران‌ها را با تخت سلیمان هم حاضر نیست عوض ‌کند

....................
متن کامل
http://nahidroxan.blogspot.com/2008/01/blog-post_17.html

الف. بيقرار (ايران – تهران): "اصلاح - طلبان" و... شرط بلاغ



با نگاهي گذرا بر آنچه سركردگان اصلاح طلبي آنهم از نوع" پيشرو هاشان" گفتند ونوشتند، با يك تحليل سرانگشتي ازمجموعه هارت وپورت هائي كه سر دادند، بجز دريك – دو مورد، همه چيز ميتوان استنباط کرد ، بجز خواست مردم

در واقع تنها كسی كه جسارت نشان داد وكلامي از حق، حال چه بر اساس مصلحت وچه برمبناي ضرورت، ويا "سياست ورزي نو " بر زبان آورد،، سعيد حجاريان بود:
اگرهمه مجلس هشتم را هم به اصلاح طلبان بدهند، هيچ چيزي عوض نخواهد شد ودرب برهمان پايه خواهد چرخيد كه تا كنون چرخيده
البته اشکوری هم گفت:
از صندوقهاي ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهبان منصوب اوهمه چيز بيرون آمدني است، بجز معيارهاي دمكراسي

يگانه شرط بلاغ در مقابل اصلاح طلبان، بعداز سه دهه همكاري وهمگامي وهمسوئي و مشاركتشان با استبداد مذهبي درتمامي غارتها وجنايات، همانا یاد اوری مطالبات يك ملت است

اصلاح-طلبان و... شرط بلاغ


الف. بيقرار
.......................
ايران – تهران


سوت پايان بازي نامنويسي كانديداهاي انتخابات مجلس هشتم كشيده شد. نكته جالب توجه اينكه: اصلاح طلبان با انواع و اقسام احزاب دولتي ونيمه دولتي و وابسته به پدرخوانده هاي حكومت آخوندی، با حداكثر "قوا" پاي بميدان گذاشته بودند و اضافه بر محمد خاتمي وعلي اکبر هاشمي رفسنجاني وحسن روحاني و يكي – دو ملاي ديگر، چون كروبي و منتجب نيا وگرامي مقدم، چند نفري را هم بعنوان سخنگو ونظريه پرداز و مفسر ومبلغ كوك كرده بودند، تا بيايند ودراين بازار پرغوغا، ولي بي مشتري "بگويند وبنويسند"!...

ستاد ائتلاف تشكيل دادند تا شايد چون دوران خوش گذشته وغيرقابل بازگشت (كه هرگز تكرار نخواهد شد) دكان وحجره اي براي متاع بي مشتري و فاسد شده شان بيابند . تا آنجا كه ميسربود وامكانات اجازه ميداد ازهيچ قيل ئقالي دريغ نكردند، و هرآنچه را كه صواب و نا صواب "تشخيص" ميدادند، گفتند و نوشتند. اما با همه آنچه كه انجام دادند دريافتند كه از آنجا رانده ونزد مردم درمانده اند.

علي اكبرهاشمي در يك مانورآبكي كه در خرم آباد بصحنه آورد، با يك تشرمحسن رضائي (مبني براينكه: "جعبه سياه جنگ" باز می شود) دريافت که بايد "ساکت" باشد؛ همانگونه كه درانتخاتبات رياست جمهوري نهم با همه اهن وتلپي كه داشتة؛ در نهايت مصلحت را درآن ديد كه درمقابل هرآنچه كه آنرا تخلف درانتخابات تلقي ميكرد سكوت كند و "شكايت" خودرا به خدا ارجاع دهد. اين از هاشمي رفسنجاني بي يال وكوپال شده.

سيد محمد خاتمي هم بدليل ضعف و شخصيت شكننده وسازشكارانه اي كه دارد، بعد از سه سفراستاني؛ با يك تشر رقيب (كه پول اين سفرها از كجا تامين ميشود) و بيرون انداخته شدنش از موسسه گفتگوي تمدنها ، بناچار كنج انزوا برگزيد، با الباقی نق زدنهائي كه خودش هم ميداند كمترين خاصيتي در مقابل حريف بي حيا ندارد.

شيخ مهدي كروبي هم كه روزي و روزگاري سركردگي اصلاح طلبان در مجلس ششم را دراختيار داشت، در افسار گسيختگي نزديك به ديوانگي (كه از مختصات جوهري اوست) چنان "نمكدان" شكست، كه بعضي اصلاح طلبان اورا چراغ سبزگرفته وغلام حلقه بگوش آقا برشمردند وبراوتاختند، اماآنها نيز نتوانستند در مقابل بي حيائي شيخ دوام بياورند وخيلي زود آتش توپخانه شان خاموش شد. و "شيخ" بدون اينكه با كسي رودربايستي داشته باشد وحفظ ظاهرکند، با صراحت اعلام نمود كه با اصلاح طلبان درهيچ ائتلافي شركت نخواهد كرد وتصميم دارد تا با تابلوي حزب خودش يعني اعتماد نا ملي راهي كارزار انتخابات شود.

اين از دانه درشتها و كله گنده ها.

اما با نگاهي گذرا بر آنچه كه سركردگان اصلاح طلبي آنهم از نوع" پيشرو هاشان" گفتند ونوشتند، با يك تحليل سرانگشتي ازمجموعه هارت وپورت هائي كه سردادند، بجز دريك – دو مورد، همه چيز ميتوان استنباط کرد ، بجز آن چيزي كه خواست مردم است.

شاخ وشانه كشيدند، اما براي سهم خواهي ومشاركت درقدرت. اهن وتلپ كردند، اما نه براي مطالبات بلعيده شده مردم، كه براي بدست آوردن چند كرسي درمجلس( يا اگر بتوانند وبگذارند: براي كسب يكي – دو صندلي وزارت؛ كه بعيد بنظر ميرسد) ).

در واقع تنها كسی كه جسارت نشان داد وكلامي از حق، حال چه بر اساس مصلحت وچه برمبناي ضرورت، ويا "سياست ورزي نو " بر زبان آورد،، سعيد حجاريان بود: اگرهمه مجلس هشتم را م به اصلاح طلبان بدهند، هيچ چيزي عوض نخواهد شد ودرب برهمان پايه خواهد چرخيد كه تا كنون چرخيده!

البته اشکوری هم گفت: از صندوقهاي ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهبان منصوب اوهمه چيز بيرون آمدني است، بجزمعيارهاي دمكراسي!

آري!... اصلاح طلباني كه ظاهرا" كليت اين جناح (باند) حكومتي را "نمايندگي" ميكردند، وبعنوان چرخ پنجم درشكه, ميدان دار "بحث وفحص ها" بودند همه چيز گفتند، الا اينكه بگويند، اگربار ديگر شوراي نگهبان آنها را ازصحنه بيرون بيندازد، چه خواهند كرد!

تهديد كردند اما درچهارچوب نظام و التزامات عملي به قانون واصل ولايت فقيه!

زبان به انتقادات تند وتيز گشودند، اما نه براي ملت كه براي كسب قدرت يا سهيم بودن درقدرت. همه جور آمار وارقام اقتصادي ارائه كردند. ازنرخ بيكاري گرفته، تا رشد نرخ فاسد – فحشا – اعتياد و...! اما همه چيزرا به سوء مديريت وعدم كفايت احمدي نژاد مرتبط دانستند. گوئي كه اين مملكت واين حكومت با اين همه مصيبت هاي جورو واجور، در طي دوران دوسال وچند ماهه احمدي نژاد هيچ ندان بروز نموده است!

نگفتند كه احمدي نژاد هم يكي از ماست، اما اهل حقه بازي هاي اصلاح طلبانه ودو دوزه بازيهاي پشت پرده ازجنس حسن روحاني ومحمد خاتمي و... نيست. همين بي خرد وناداني است كه مردم دارند ميبينند. ومهمتراينكه هزگزبرزبان نياوردند كه احمدي نژاد حاصل وفرآيند چه اتفاقات وسياستهائي است كه تا قبل از ظهوراوجريان داشته است! افاضات فراوان نمودند، اما دريغ ازاينكه بگويند، ريشه همه اين مصيبت ها در كجاست، وآنچه كه نزديك به سه دهه است دارد براين ملك وملت ميرود زائيده چيست، وقائم به چه عامل وعوامليست! مقايسه كردند، اما مقايسه شان قبل ازآنكه معطوف به خواست ومطالبات مردم باشد، برآن بود كه بگويند اگر ما بيائيم با چكمه پوشيدن زنان كاري نخواهيم داشت، اما نگفتند يا شايد شهامت وشجاعت آنرا نداشتند كه فرياد بزنند، چرا بايد دست وپاي جوانان اين سرزمين بريده شود؟

فرياد زدند، اما نه براي آزادي و دمكراسي خواهي و دگرگوني بنيادي، بلكه با اين ادعا كه اگرما بيائيم لوايحي را بمجلس خواهيم برد كه چه شود وچه! وشاهد بوديم كه با يك توپ وتشررهبري، گروهي شان اعلاميه انصراف دادند، گروهي شان حتي شهامت نامنويسي درخود نديدند، وسركرده شان سيد محمد خا تمي هم با ازدست دادن عمارت گفتگوي فرهنگها وتمدنها و با تحقيرغيرقابل وصف بجاي ايستادگي و مقاومت درمقابل اين همه توهين، چون گذشته راه مماشات وسكوت برگزيد وعطاي رفتن به اين شهر وآن استان براي فريب مردم را برلقاء سكوت ترجيح داد و خانه نشيني برگزيد.

آري، درحكومت اسلامي اصل برهمه چيزاست، الا خواست ومطالبات حقيقي مردم. اصل بر حفظ نظام واقتدار روزافزون آنست ولاغير. درحقيقت اصلاح طلبان بايد كفاره خيانتي را مي بپردازند كه برآمال وآروزهاي يك ملت روا داشتند.

آنطور كه اعلام شده، واگردرست باشد وگرفتار تعويق دردولت در تعليق وتعطيل نشود، قراراست كه روز دوم بهمن ماه نتايج بررسي صلاحيت كانديداهاي نام نويسي كرده اعلام شود.

دراينكه نتيجه چه خواهد بود، ازهم اكنون نه برمردم پنهان است ونه برصحابه حكومت واپوزيسيون آبكي درون حكومتي. حتي نتايج بازي بر بسياري ازكانديدا ها هم مسلم ومسجل است، اما دراين وانفساي دروغ ورياكاري وحقه بازيهاي پشت وروي پرده هنوز فرصتي هست، تا حضرات اصلاح طلب كه خودرا مدعي و دغدغه دار مطالبات حقيقي اكثريت بزرگ مردم ايران ميدانند، ازهم اكنون به چاره كار بيانديشند. نه چاره جوئي براي اينكه چرا اين يا آن اصلاح طلب رد صلاحيت شد، كه چاره جوئي براي پيوند خوردن به ملت، و رهائي از مصيبتي كه موجب گرديده كه يك ملت تا لبه پرتگاه سقوط وانهدام همه شالوده هاي انساني واقتصادي و فرهنگي وصنعتي و... كشانده شود وكثيري از حضرات اصلاح طلب خواسته ونا خواسته، دانسته ونادانسته و... دراين سيه روزي ملي دخيل وشريك بوده اند.

***

درحقيقت، يگانه شرط بلاغ درمقابل اصلاح طلبان، بعداز سه دهه همكاري و همگامي وهمسوئي ومشاركت با استبداد مذهبي درتمامي غارتها وجنايات، همانا مسئله مردم محوري ومطالبات يك ملت است، كه انتخاب آن يا هر گزينه ديگري بعهده اصلاح طلبان ميباشد

17 January 2008

بهمن احمدی امویی: انتخابات و فساد مالی


انتخابات و فساد مالی
بهمن احمدی امویی

انتخابات مجلس هشتم در راه است . از هم اکنون دیدارهای انتخاباتی ، رایزنی ها چانه زنی ها و سفرهای انتخاباتی شروع شده است . هم در میان اصلاح طلبان و هم در میان محافظه کاران . فارغ از عدم شفافیت های گسترده ای که در ساختار نظام انتخاباتی ایران وجود دارد ، یکی از مهمترین عدم شفافیت ها در این باره فساد شدید و گستره ای است که در زمینه مالی وجود دارد

تاکنون در تمام انتخاب های انجام شده در طول عمر جمهوری اسلامی ، هیچ گروه و جمعیتی فهرستی از هزینه های انتخاباتی خود و کمک هایی که از سوی نهادها ، اشخاص حقیقی و حقوقی دریافت کرده ، ارائه نداده اند


.............
متن کامل
http://www.amouee.net/spip.php?article89

16 January 2008

سعید سامان : سه شیخ آشوبگر



سه شیخ آشوبگر

سعید سامان


همانطور که می‌توان حدس زد، به احتمال زیاد جناح بازندة تئاتر انتخاباتی آیندة حکومت اسلامی «اصلاح‌طلبان» خواهند بود، به همین دلیل، اعضاء این جناح از هم اکنون در لفاظی، مصاحبه‌های جنجالی، افشاگری و هیاهو، از دیگر جناح‌ها، پیشی گرفته‌اند. واقعیت اینجاست که «اصلاح‌طلبان» اصولاً حرفی برای گفتن ندارند، ولی پیوسته از طریق همین ارتباطات رسانه‌ای سعی در «اختراع» نوعی گفتمان سیاسی‌ دارند! و با تکیه بر همین گفتمان، که در عمل فقط لفاظی است، «اصلاح‌طلبان» بر این مهم متمرکز ‌شده‌اند که، نقش مخرب «پروژة» کودتائی «سیدخندان» را، که امروز بیش از 10 سال از موجودیت‌اش می‌گذرد، از افکار عمومی ایرانیان پنهان دارند.

در رابطه با آنچه در بالا آمد، شاید بهتر باشد به این سئوال بپردازیم که، به چه دلیل نویسندة این وبلاگ معتقد است، جناح «اصلاح‌طلب» بازندة انتخابات مجلس شورای اسلامی «معرفی» خواهد شد؟ در جواب این سئوال می‌باید نگاهی به روند مسائل جامعة ایران داشته باشیم. «اصلاح‌طلبان»، طی 8 سال حاکمیت، که چند سال از آن نیز در همگامی کامل با اکثریت به اصطلاح پارلمانی گذشت، عملاً هیچ اقدامی جهت بر آوردن شعارهای انتخاباتی خود در سطح جامعه صورت ندادند. در نتیجه، «ناظر» بی‌غرض و بی‌مرض به این صرافت خواهد افتاد که، یا این «اصلاح‌طلبی» آن نیست که عنوان می‌شود، و یا اینکه تحقق آرمان‌های آن از توانائی‌های جامعة امروز ایران فراتر می‌رود. البته در برابر این دو «گزینه»، می‌توان به استدلالات پیچیده‌تر متوسل شده، مسائل تاریخی، حقوقی، سیاسی و ... را در این میان وارد مرحلة بحث و گفتگو کرد، ولی این اصل را نمی‌توان مورد انکار قرار داد که، نتیجة 8 سال حکومت «اصلاح‌طلبان» ارتباط چندانی با «اهداف» از پیش تعیین شده نداشته!

موضع نویسندة این وبلاگ در ارتباط با دو گزینة مذکور، بارها و بارها عنوان شده. «اصلاح‌طلبی» یک پروژة کودتائی و سازمان یافته از جانب کشورهای غربی بود، که می‌بایست رژیم نوینی را در تضاد کامل با روسیه، و نهایت امر با چین و هند، در کشورمان به قدرت رسانده، ایران را بار دیگر در راستای منافع نوین غرب، تبدیل به گوشت دم توپ در تقابل با سرزمین‌های ارتدوکس نشین روسیه کند. این پروژه شکست خورد! و قدرت‌های منطقه‌ای به طرف‌های غربی «تفهیم» کردند که، پس از فروپاشی دیواره‌های امنیتی «جنگ‌سرد» حاضر نیستند نوع دیگری از این جنگ را، اینبار تحت عنوان «اسلام دمکراتیک» در تقابل با «دیکتاتوری ارتدوکس»، در مرزهای خود تحمل کنند. این موضع‌گیری از ماه‌ها پیش در این وبلاگ به وضوح تشریح شده، امروز نیز آنرا بار دیگر تکرار می‌کنیم!‌ ولی همانطور که گفتیم، حتی اگر موضع‌گیری ما نادرست تلقی شود، این امر که اصلاح‌طلبان در راستای پروژه‌های ادعائی خود هیچ گامی برنداشتند، کاملاً صحت دارد.

از طرف دیگر شاهدیم که همین به اصطلاح «اصلاح‌طلبان»، در طیف سیاسی خود از مدت‌ها پیش دست به تصفیه زده‌اند. این تصفیه‌ها بر اساس چه «منطقی» صورت می‌گیرد؟ آیا می‌توان این «منطق» را دریافت و توضیح داد؟ تا آنجا که عنوان شده، بر اساس نوعی «تحلیل» درون‌گروهی، برخی از اصلاح‌طلبان ادعا دارند که «تندروی‌ها» در بطن این جریان، مقصر اصلی در «شکست» این جریان بوده! به گفتة این افراد، «تندروی‌ها» در مسیر اصلاحات، حساسیت‌های «نظام» را بر می‌انگیخت و اصلاح‌طلبی را در جایگاه جریانی «برانداز» قرار می‌داد! در نتیجه، با حذف عناصر «برانداز»، اصلاح‌طلبی قصد آن دارد که خون تازه‌ای در رگ‌های خود به جریان اندازد! و در همین راستا، شاهدیم که تعداد کثیری از عناصری که در طیف «اصلاح‌طلب»، به درست و یا به غلط، «کلیدی» معرفی می‌شدند، امروز عملاً جایگاه مشخصی ندارند! «اصلاح‌طلبی» دچار انشعابات متعددی در درون خود شده، و هر کدام از این شعبات بیش از آنچه با «اصولگرایان» فرضی در تقابل قرار گیرند، بر علیه یکدیگر مسلح شده‌اند‌، و قصد نهائی و غائی اینان، بجای تحقق «اهداف» عنوان شده، «یارگیری» از جریانات «محافظه‌کاری» است که، اصلاح‌طلبی از روز نخست در تضاد و تخالف با هم‌آنان تعریف شده بود!

در همین روال است که به طور مثال، امروز افرادی چون «مهاجرانی»، «بهزاد نبوی» و ... در جریان «اصلاح‌طلبی»، از موضع مشخصی برخوردار نیستند، حال آنکه همه روزه با نام امثال «هاشمی رفسنجانی»، تحت عنوان «شخصیت‌» اصلاح‌طلب، در رسانه‌ها برخورد می‌کنیم! در بطن «علوم اجتماعی»، این «روال»، در بررسی مواضع و تحرکات جناح‌های سیاسی در جوامع سرمایه‌داری کاملاً تعریف شده. بر اساس این تعاریف، اگر یک جریان، از موقعیت سیاسی خود، اطمینانی هر چند مقطعی داشته باشد، در حالت عادی، بازیگران آن به «امید» دستیابی به اهرم‌های تصمیم‌گیری، با تجمع پیرامون محور «قدرت»، صفوف خود را فشرده کرده، شکاف‌ها را به حداقل می‌رسانند! ولی می‌توان به صراحت عنوان کرد که، اصلاح‌طلبان از موضع خود اطمینان چندانی ندارند، و به همین دلیل، با دور شدن از محور قدرت، سعی در به دست آوردن امکانات، از طریق «سازش» با مخالفان می‌کنند.

حال به صراحت می‌بینیم، به چه دلیل «گفتمان» پوچ و جنجالی اصلاح‌طلبی، بر رسانه‌ها حاکم شده؟ سخنگویان این «جریان»، از طریق مخدوش کردن «اهداف» اولیه، در این مرحله، قصد بازتعریف «اصلاح‌طلبی» را دارند! عملی که صرفاً می‌تواند از طریق فروپاشاندن «گفتمان» نخستین هم‌اینان انجام می‌گیرد. و در این راستا، تخریب گفتمان گذشته، و بنیانگذاری نوع نوین آن، به ترتیبی که بتواند اهداف مرکزیت قدرت را بهتر «تعریف» کند، توسط افرادی چون کروبی، خاتمی و رفسنجانی پیوسته صورت می‌گیرد. سه «شیخ» مذکور، 28 سال است در رأس قدرت سیاسی همین رژیم قرار دارند! و این سئوال پیش می‌آید که، پس از 28 سال حکومت، اینان چه ویژگی‌هائی از این حاکمیت قرون‌وسطائی را، در عمل می‌خواهند به زیر سئوال برند؟ همانطور که شاهدیم، این حاکمیت در تمامیت خود مورد تأئید ‌اینان است، و لفاظی‌ها برای این سه شیخ صرفاً جنبة «روابط‌ عمومی» پیدا کرده!

در این بحث می‌توان با بررسی برخی اظهارات این سه «شیخ»، به صراحت نشان داد که چگونه «گفتمان» ظاهراً آزادیخواهانة «اصلاح‌طلبی»، گفتمانی که کارآئی آن در نظام استعماری فقط به کار فراهم آوردن زمینة کودتا می‌آمد، در کلام اینان تغییر مسیر داده، و به صورتی مضحک تبدیل به گفتمان «قدرت‌پرستی» و «زبونی» شده! بهترین نمونة این «گفتمان» در مصاحبه‌های اخیر کروبی با روزی‌نامة «اعتمادملی» دیده می‌شود، خصوصاً زمانیکه وی با صراحت طرح «قانون مطبوعات» را در مجلس «اصلاحات» محکوم می‌کند! از طرف دیگر، اخیراً محمد خاتمی نیز، طی مصاحبه‌ای با «ال‌پائیس»، بر مسئلة «امنیت» در جوامع بشری تأکید فراوان کرده. می‌دانیم که این نوع «گفتمان»، خارج از روال عادی و عوام‌ ‌پسندانه‌اش، در ساختار نظریة سیاسی، از وزنه‌ای ویژه و شناخته شده برخوردار است! واژة «امنیت»، از نظر سیاسی همیشه در ارتباط با توجیه سرکوب «پلیسی ـ نظامی» مطرح می‌شود، و ارتباطی با استقرار امنیت جهت به ارزش گذاشتن الهامات «آزادیخواهانه» ندارد. ولی در حال حاضر، جهت اجتناب از اطالة کلام، این بررسی‌ را به بعد موکول خواهیم کرد!

چرا که، به عقیدة نویسندة این وبلاگ، روند مسائل سیاسی ایران دیگر از مسیر «اصلاح‌طلبی» عبور کرده، و بازپیمودن این مسیر، با استفاده از مهره‌هائی «سوخته»، «منطقی» به نظر نمی‌رسد. فراموش نکنیم که در یک «دمکراسی» پارلمانی زندگی نمی‌کنیم، از اینرو برپائی حکومت استبدادی «سردارسازندگی»، اینبار تحت عنوان «حاکمیت» اصلاح‌طلبان، و با تکیه بر آنچه «آراء» عمومی عنوان می‌شود، گزینه‌ای بسیار پرخطر خواهد بود؛ سیاست‌های حامی حکومت اسلامی، مسلماً پای در این میدان مین نخواهند گذاشت. و ما ایرانیان در بررسی شرایط سیاسی کشور می‌باید شرایط استراتژیک و منطقه‌ای را نیز در نظر داشته باشیم.

بیرون کشیدن نام «محمود احمدی‌نژاد» از صندوق‌های مارگیری «امام‌زمان»، از نظر سیاسی پیامی کاملاً مشخص به همراه آورد: جایگزین کردن مهره‌های شناخته شدة استعمار، با مهره‌های نوین، در رأس هرم قوة مجریه! اینک شاید همین روند «جایگزینی» را می‌باید در عرصة قوة مقننه نیز تجربه کنیم. در واقع مرزهای «اصول‌گرائی» و «اصلاح‌طلبی» فرو ریخته، و به همین دلیل شاهدیم که، گروه کثیری از نمایندگان مجلس هفتم، و اغلب از جمع «طرفداران» دولت، از شرکت در «انتخابات» مجلس هشتم چشم پوشی کرده‌اند! ولی در تحلیل این «رخداد» نمی‌باید شتاب کرد، عدم حضور اینان نشان می‌دهد که، ساختار سیاسی در ایران اینک می‌باید از پایه و اساس مورد تجدید نظر قرار گیرد. خطوط ترسیم شده تحت عنوان «اصول‌گرا» و «اصلاح‌طلب»، «تندرو» و «میانه‌رو»، دیگر به کار سیاست نوین کشور نخواهد آمد

12 January 2008

معجزه و دمکراسی

به هر گوشة سایت «گویا» بنگرید، «نیش» ابراهیم یزدی را می‌بینید، که تا بناگوش باز شده، و ادعا دارد، نظام با «نهضت آزادی» مخالف است، چون با «آزادی» مشکل دارد. البته اینکه حاکمیت گورکن‌ها با «آزادی» مخالف است، بر هیچکس پنهان نیست، ولی اینکه ابراهیم یزدی و دارودسته‌اش «آزادیخواه» باشند، فقط یک دروغ بیشرمانه است. البته نهضت حاج ابراهیم یزدی، خواهان آزادی جهت نوکری برای سازمان سیا است، ولی گورکن‌ها هم از سال 1357 از همین «آزادی» برخوردار شده‌اند. و اتفاقاً، یزدی هم در سخنان خود از همین «آزادی» دفاع می‌کند. ابراهیم یزدی به بهانة انتقاد از نظارت استصوابی، و اعلام اینکه در «نظام»، شکاف‌ها عمیق‌تر می‌شود، با تکرار مهملات علی‌خامنه‌ای در مورد انتخابات جمکران، در واقع ثابت می‌کند که فعلة فاشیسم، جهت سرکوب مطالبات ما، صفوف خود را فشرده‌تر کرده‌اند




معجزه و دمکراسی!
...


ناهید رکسان





.
در حالیکه، ما به هر ترتیب انتخابات حکومت اسلامی را تحریم می‌کنیم، می‌گویند جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا هم، خواستار تحریم این انتخابات شده. ولی تفاوت تحریم ما با تحریم ریاست جمهوری ایالات متحد این است که ما معتقدیم در نظام «ولایت مطلقة فقیه»،‌ سخن گفتن از پدیده‌ای به نام انتخابات یک فریب است. حال آنکه حاکمیت آمریکا، مانند شبه اصلاح‌طلبان جمکران خواهان «انتخابات آزاد» در بطن همین نظام فاشیستی‌ شده! به زبان ساده‌تر، حاکمیت ایالات متحد، مانند سازمان دیده‌بان حقوق بشر، که از قانون اساسی حکومت ملایان حمایت می‌کند، چارچوب حاکمیت اسلامی را به زیر سئوال نمی‌برد. چرا؟ چون این حاکمیت، مانند حکومت اسلامی در عراق و افغانستان، ساخته و پرداختة ایالات متحد است. پس باز هم تکرار می‌کنیم، انتخابات در حکومت اسلامی یک خیمه شب‌بازی بیش نیست. شرکت در این انتخابات به رسانه‌های استعمار امکان می‌دهد برای حکومت دست‌پروردة خود کسب «مشروعیت» کنند، و به دنبال آن زمینة سرکوب و چپاول ما ملت را هم گسترش دهند.

جهت حمایت از حکومت اسلامی، جرج بوش هم از مردم ایران خواسته انتخابات مضحک این حکومت را تحریم کنند. حداقل در رسانه‌های جمکران چنین ادعائی عنوان شده. در اینکه حاکمیت ایالات متحد، از گورکن‌ها حمایت می‌کند،‌ تردیدی نیست. ولی اگر سازمان دیده‌بان حقوق بشر در گزارش اخیر خود،‌ بدون در نظر گرفتن این امر، که دو اصل نخست در قانون اساسی حکومت اسلامی، نافی کلیة آزادی‌های مطروحه در اصول دیگر است، فقط به رفع ابهام از قوانین امنیتی بسنده کرده، دلیل «موجهی» دارد! این سازمان می‌خواهد، گلة گاوهای حاج میرزا آغاسی را به بهانة آزادی تجمع و تظاهرات به خیابان‌ها بیاورد، و یک «شورش مردمی» به راه اندازد. و جرج بوش عزیز نیز، درست در همین راستا، خواستار انتخابات «آزاد» در حکومت اسلامی شده! بله، اگر جرج بوش عزیز نبود تا بر امکان برپائی انتخابات «آزاد» در یک حکومت فاشیستی مهر تأیید بزند، «مقام معظم» رهبری، بجای بلبل زبانی، ناچار بودند خفقان بگیرند. ولی مگر جرج بوش اهل کوفه است که امام تنها بماند؟ ابداً! جرج بوش، اهل همانجائی است که امام بر جا بماند! و در این راه از خدمات ابراهیم یزدی و نهضت به اصطلاح آزادی، که در واقع یکی از شعبات فدائیان اسلام است، بهره‌مند می‌شود.

حاج ابراهیم یزدی که چندی پیش با ارائه روایتی «تاریخی» از «بی‌بی‌گوزک» هابیل و قابیل، خشونت را هم محکوم کرده بود، چنان ارادتی به آبدارخانة سازمان سیا دارد، که علیرغم اسلامی بودن «نظام»، جگر گوشة مؤنث خود را هم، با ارز حاصل از چپاول نفت به ایالات متحد ارسال داشته تا در خدمت ارباب، از نزدیک با «فرهنگ اصیل اسلامی» آشنا شود. ولی خود ایشان در جمکران به «مبارزه» برای «آزادی» هنوز ادامه می‌دهند! البته، مبارزات ابراهیم یزدی دقیقاً در مسیر مبارزات علی خامنه‌ای قرار گرفته، چرا که هر دو، برای «انتخابات» اهمیت فراوان قائل‌اند، و هر دو، مردم را به شرکت در این «مضحکه» تشویق می‌کنند. با این تفاوت که ابراهیم یزدی برای بازکردن پای اربابان‌اش به جمکران، و برپائی مراسم «آشتی‌کنان»، خواهان نظارت بین‌المللی بر «انتخابات» هم شده. و رهبر فرزانه، بلافاصله با این عمل «شرم‌آور» مخالفت کرده‌اند. این مزخرفات، مسلماً در راستای همان طرح «مهندسی فرهنگی» به اجرا در آمده، که پیشتر از جانب رهبری پیشنهاد شده بود.

فعلة فاشیسم می‌پندارند «فرهنگ» هم مانند «حجرالاسود»، به صورت «بسته بندی» از سوی خداوند به زمین ارسال شده، و می‌توان آنرا «فرا» گرفت! این اظهارات ابلهانه از اکبر بهرمانی است که در حنا‌زرچوبه، مورخ 18 دیماه 1386منعکس شده است. اکبر بهرمانی که از خبر مسافرت جرج بوش به منطقه قوت قلب گرفته، تا توان داشته، به تعریف و تمجید از حکومت سرسپرده اسلامی پرداخته، و تأکید دارد:

«صراحت و انصاف از ویژگی‌های روحانیت است».

بله در قاموس ریزه‌خواران استعمار، جنایت، چپاول و سرکوب، در ترادف با صراحت و انصاف قرار می‌گیرد، و به هیچ عنوان به آخوند جماعت محدود نمی‌‌ماند. تمامی زباله‌هائی که به همت ساواک و گروه برژینسکی، در رأس هرم قدرت در کشورمان قرار گرفتند، از همین ویژگی‌ها برخوردارند. و خوشبختانه از حمایت همه جانبة کاخ سفید نیز به همچنین! بی‌جهت نیست که مکتب «حاج منصورایسم» یا ورود به عرصة دولت، و قانون شکنی تا به این حد رو به گسترش گذارده.

با پشتیبانی رسانه‌های استحماری، پیروی از حاج منصور، اینک به یک اپیدمی تبدیل شده. روز 18 دیماه سالجاری، پسر موسی صدر، در مصاحبه با فارس نیوز، بجای وزارت امور خارجه، و با تکیه بر فرمایشات روح‌الله خمینی، در مورد روابط ایران و لیبی راساً تصمیم گرفته‌اند. «موسی صدر»، از اعضای شبکه‌ای ا‌ست که توسط استعمار انگلستان، از لبنان به عراق و سپس به ایران کشیده شده، و امروز پسرش، سیدصدرالدین، که به تازگی شرش را از سر لبنانی‌ها کم کرده، برای دولت ایران تعیین تکلیف می‌کند. پسر موسی صدر به فارس نیوز می‌گوید، تا وقتی پدرش آزاد نشده، روابط ایران و لیبی نباید گسترش یابد! بله، «معجزة زمان حاضر» به چنان افلاسی افتاده که افراد قوم و قبیلة مزدوران انگلستان در لبنان، نه تنها برای سیاست خارجی‌اش تعیین تکلیف می‌کنند، که دولت را هم موظف می‌دانند در این مورد به اینان توضیح دهد:

«سید صدرالدین صدر [...] با یادآوری [...] مواضع قاطع[...] امام خمینی[...] گفت هیچ احدی به خود اجازه نمی‌داد تا هنگامی که قضیه [...] موسی صدر حل نشده[...] با قذافی وارد مذاکره شود[...]»

البته این فقط گوشة کوچکی از افتضاحی است که حکومت اسلامی خوانده می‌شود. در راستای فضولی سید صدرالدین در مورد روابط ایران با لیبی، ابراهیم یزدی نیز به دخالت در روابط ایران با روسیه مشغول شده. به موازات بحران ساختگی «نبرد» نیروی دریائی جمکران با اربابان‌اش در خلیج فارس، که تصاویر «حقیقی» و مونتاژ نشدة آنرا بر همة سایت‌های متعهد و مکتبی مشاهده کردیم، فعلة فاشیسم در پی ایجاد بحران در دریای خزر است. و این مهم بر عهده ابراهیم یزدی، رهبر ریزه خواران آبدارخانة سازمان سیا در جمکران واگذار شده. و طبیعی است که ترهات ابراهیم یزدی،‌ بلافاصله در «اعتماد» و در سایت اکبر بهرمانی منتشر شود. «گویانیوز»، مورخ 20 دی‌ماه 1386 از مخالفت حاج ابراهیم با مذاکرات ایران و روسیه خبر داده. چون بحران الکی در خلیج فارس جهت سرپا نگاهداشتن گورکن‌ها گویا کفایت نمی‌کند، و می‌باید بحران درست و حسابی با روسیه به راه انداخت،‌ تا هم نیروگاه بوشهر را به تعطیل کشاند، و هم پای نیروی دریائی آمریکا را به خزر باز کرد. به این ترتیب، منافع «ما» تأمین خواهد شد. البته، «ما» ضمیر اول شخص جمع، اشاره به ایالات متحد دارد، نه به ما ملت.

بله ابراهیم یزدی می‌گوید، سهم ما از خزر در هرحال50 درصد است، و البته سند این50 درصد را هم می‌باید در خشتک امام زمان پیدا کرد، چرا که، هیچیک از مدعیان «سهم 50 درصدی» کذا، به ویژه بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، که همیشه «اسناد معتبر» در اختیار دارد، سند کذا را بر شبکه مجازی قرار نمی‌دهد، و به این ترتیب بر «ابهام» قضیه می‌افزاید. و خوشبختانه آنچه فراوان یافت می‌شود، احمق و متعصب است! ابراهیم یزدی، به موازات مطالبة سهم50 درصدی اربابان‌اش از خزر، آزادیخواه هم شده! و وصف آزادی‌خواهی این تحفة آبدارخانة سازمان سیا در سایت اکبر بهرمانی در تبعید انتشار یافته! خلاصه، به هر گوشة سایت «گویا» بنگرید، «نیش» ابراهیم یزدی را می‌بینید، که تا بناگوش باز شده، و ادعا دارد، نظام با «نهضت آزادی» مخالف است، چون با «آزادی» مشکل دارد. البته اینکه حاکمیت گورکن‌ها با «آزادی» مخالف است، بر هیچکس پنهان نیست، ولی اینکه ابراهیم یزدی و دارودسته‌اش «آزادیخواه» باشند، فقط یک دروغ بیشرمانه است. البته نهضت حاج ابراهیم یزدی، خواهان آزادی جهت نوکری برای سازمان سیا است، ولی گورکن‌ها هم از سال 1357 از همین «آزادی» برخوردار شده‌اند. و اتفاقاً، یزدی هم در سخنان خود از همین «آزادی» دفاع می‌کند. ابراهیم یزدی به بهانة انتقاد از نظارت استصوابی، و اعلام اینکه در «نظام»، شکاف‌ها عمیق‌تر می‌شود، با تکرار مهملات علی‌خامنه‌ای در مورد انتخابات جمکران، در واقع ثابت می‌کند که فعلة فاشیسم، جهت سرکوب مطالبات ما، صفوف خود را فشرده‌تر کرده‌اند:

« شرکت در انتخابات حق همه شهروندان است. ما مردم را به مطالبه حقوق شهروندی خود دعوت و ترغیب می‌کنیم. »
بله ابراهیم یزدی هم مانند علی خامنه‌ای، اکبر بهرمانی و دیگر جنایتکاران ریزه‌خوار استعمار، بر شرکت در این انتخابات تأکید دارد، و در حکومت توحش اسلامی «شهروند» هم گویا کشف کرده. ‎کاخ سفید هم جهت بازار گرمی برای حکومت نوکران‌اش در جمکران، شرکت در انتخابات را «تحریم» می‌فرماید، یا از شبه‌اصلاح‌طلبان طرفداری می‌کند. به عبارت دیگر، اهالی کاخ سفید، فلسفة وجودی «انتخابات» را در تضاد با حکومت اسلامی نمی‌بینند! کاملاً بر عکس، یانکی‌ها خواهان «انتخابات آزاد» در همین نظام جمکران‌ شده‌اند! چون به اعتقاد اینان،‌ اگر در انتخابات جمکران «تخلف» صورت نگیرد، یا اگر امثال ابراهیم یزدی بتوانند در این انتخابات مضحک نامزد شوند، این انتخابات، ‌ کاملاً «دموکراتیک» خواهد بود! البته گاوچران‌ها می‌باید نخست توضیح دهند که، در یک حکومت فاشیستی، چگونه می‌توان انتخابات دموکراتیک برگزار کرد؟ چون اگر یانکی‌ها بر واقعیت‌ها چشم بسته‌اند، ما نیک می‌دانیم که حکومت ملایان جمکران، با در نظر گرفتن مفاد قانون اساسی‌اش،‌ یک حکومت مدعی «الهیت» است، و هیچ ارتباطی با دموکراسی و انتخابات دموکراتیک نمی‌تواند داشته باشد. ولی خوب این مسائل کم اهمیت برای کاخ سفید اصولاً مطرح نیست، مهم این است که انتخابات «آزاد» باشد.

به همین جهت گروه ابراهیم یزدی، پادوهای سازمان سیا در جمکران، خواستار «نظارت بین‌المللی» بر این «انتخابات» شده‌اند، تا «تخلفی» در آن صورت نگیرد! به این ترتیب، به علی‌خامنه‌ای هم امکان دادند، که خود را طرفدار «انتخابات» نشان دهد. حال آنکه جایگاه خامنه‌ای در حاکمیت اسلامی به خودی خود نافی روندی است که در جوامع دمکراتیک «انتخابات» خوانده می‌شود. به زبان ساده‌تر، پدیده‌ای به نام «ولی فقیه»، خود در تضاد کامل با مشارکت مردم در امور کشور و نظارت آنان بر حاکمیت قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن مطلب می‌توان گفت ارتباط علی‌خامنه‌ای، به عنوان «رهبر»، با «انتخابات»، مانند ارتباط اصول اول و دوم قانون اساسی حکومت اسلامی، با تمامی اصولی است که بر آزادی‌های اجتماعی و حقوق مدنی تصریح دارند، خلاصة مطلب ارتباطی است غیرممکن! این ارتباط، در واقعیت نمی‌تواند وجود داشته باشد، چرا که ولایت مطلقة فقیه، به خودی خود نافی آراء مردم است.

ولی رهبر فرزانه که مانند دیگر فرزانگان حکومت اسلامی از ناکجاآباد ساواک استخراج شده، با این مسائل کاملاً بیگانه ‌است. به همین دلیل در یک سخنرانی مضحک و ابلهانه، حکومت اسلامی را معجزة زمان حاضر خوانده، و ادعا کرده این معجزة زمان، متکی بر رأی مردم است! بله، در هزارة سوم نه تنها می‌باید شاهد «معجزه» باشیم، که باید بپذیریم این معجزه، دارای ابعاد دموکراتیک بوده و به شرکت فعال مردم در انتخابات نیز مرتبط می‌شود! البته می‌دانیم که این مهملات در سازمان تبلیغات اسلامی تهیه و تنظیم شده، و علی خامنه‌ای آن‌ها را مثل طوطی فقط تکرار می‌کند. خامنه‌ای، که این روزها پوزه‌اش را از آخور غنی‌سازی اورانیوم بیرون نمی‌آورد، و خواستار «عزت» و «استقلال» در تولید سوخت هسته‌ای است، تا اگر روزی روس‌ها فراموش کردند، سوخت نیروگاه بوشهر را تحویل دهند، شخصاً برای نیروگاه سوخت ارسال کند، امروز می‌باید پاسخ دهد چرا به عنوان رهبر «معجزة زمان حاضر» نمی‌تواند گاز تولید داخل را در کشور توزیع کند؟ بله، این معجزة سازمان سیا، که از توزیع گاز داخلی نیز عاجز است، خواهان تولید سوخت هسته‌ای شده! نه برای حفظ منافع ملت ایران،‌ که برای خوش رقصی و لیسیدن پای اربابان‌اش در سازمان سیا.

تولید سوخت هسته‌ای نیازمند فناوری پیشرفته‌ای‌است که حکومت گورکن‌ها فاقد آن است. حتی اربابان چینی این حکومت نیز ناچاراند سوخت هسته‌ای خود را از اروپا وارد کنند. دولت چین به همین منظور ـ به گزارش «فرانس پرس» ـ مانند اتحادیة اروپا، ژاپن، هند، روسیه و آمریکا، در نیروگاه بین‌المللی هسته‌ای «کاداراش» در فرانسه سرمایه گذاری کرده. این خبر در مهرنیوز مورخ 18 دی‌ماه سالجاری نیز انتشار یافت، ولی از آنجا که در این تاریخ، رهبر «معجزة عصر حاضر» مشغول چرندبافی در مورد «انتخابات» بودند، از این مهم آگاه نشد! چون میان آنچه برای حکومت گورکن‌ها مهم است، با آنچه در واقع اهمیت دارد، تفاوت بسیار است!

«مهم»، برای پادوهای سازمان سیا، این است که قیاس به نفس کرده، همه را ابله بپندارند، تا بتوانند ضمن نوکری برای آمریکا، به مخالفان خود برچسب طرفداری از آمریکا بزنند. بله 28 سال است که سیاست «تبدیل ارباب به دشمن» موفقیت‌آمیز بوده، پس دلیل ندارد که گورکن‌ها دست از این سیاست بشویند. در این راستا، امروز هر که انتخابات را تحریم کند، طرفدار آمریکا است، چون به جرج بوش هم یاد داده‌اند که انتخابات حکومت اسلامی را «تحریم» کند! و با اینکار تنور نوکرانش در جمکران را گرم و داغ نگاه دارد. به ابراهیم یزدی هم گفته‌اند، خواهان نظارت بین‌المللی بر انتخابات جمکران شود، تا همه بدانند که در حکومت اسلامی عملاً انتخابات وجود خارجی دارد، و به همین دلیل است که، نهضت‌آزادی خواهان نظارت بین‌المللی بر این «انتخابات» می‌شود. بله، در شرایطی که بسیاری از شهرهای ایران، به ویژه مناطق کردنشین، در سرمای 20 درجه سانتیگراد زیر صفر، از دست‌رسی به سوخت محروم‌اند، رهبر «معجزة حاضر» که پس از 28 سال حمایت سازمان سیا به قله‌های وقاحت و حماقت صعود کرده می‌گوید:

«انقلاب اسلامی معجزه زمان حاضر است [...] انتخابات تجلی مردم‌سالاری است [...] دعوت از ناظران بین‌المللی و دشمنان ایران[...] بزرگترین جسارت به مردم ایران است[...] حمایت آمریکا از هر کس در ایران یک ننگ است.»
کد خبر: 8610ـ 10252، ایسنا

این نمایش بیشرمانه را 28 سال است که می‌شناسیم، و بهترین بازیکنان آن پس از حاج روح‌الله، و اکبر بهرمانی، همین علی‌خامنه‌ای است، که موجودیت‌اش، مانند حکومت اسلامی، بزرگترین جسارت به ما ملت شده. و شاهدیم که هم کاخ سفید، هم دارودستة حاج ابراهیم یزدی، بر وجود «انتخابات»، به معنای واقعی کلمه، در حکومت پوشالی جمکران تأکید دارند! حال آنکه برگزاری انتخابات در چنین حکومتی، و در چنین شرایطی، توهینی است بیشرمانه به ملت ایران.

11 January 2008

عبدالقادر بلوچ: جای شکرش باقیست


دیوان عالی کشور
حکم «اعدام به شيوه‌ی پرتاب از بلندی» شعبه دادگاه کيفری استان فارس
برای دو متهم را تایید کرده است


جای شکرش باقیست

عبدالقادر بلوچ

http://balouch.blogspot.com


به عمه‌جان که وکیل خدا و طرفدار نظام است می‌گویم:
اصلاً بدون بحث می‌پذیرم که این دو جوان مجرمند و محکوم به مرگ،
اما خداوند می‌فرماید «نَفَقتُ مِن رُوحیِ» . کمی باید از روح الرحم‌الراحمینیش در شما هم باشد.
این وحشی بازیها چیست؟

خیلی حق به جانب می‌گوید:
الحمدا‌لله این صفات در قضات ما هست
و الا احکامی مثل بستن به گاری و با اره از وسط نصف کردن هم هست

9 January 2008

«دیده‌بان» نابینا!


کلیه اعمال وحشیانة حکومت اسلامی، با اتکاء به دو اصل اول و دوم قانون اساسی این حکومت قابل توجیه است. و سازمان دیده‌بان حقوق بشر، اگر واقعاً اینهمه شیفتة رعایت این حقوق در سراسر جهان، به ویژه در ایران است، بهتر بود به حقوق‌دانان «مبرز» خود بررسی دو اصل کذا را محول می‌کرد، تا مشخص شود این دو اصل، با چه صراحتی نافی اصل 24، اصل 35 و کلیة اصول دیگری هستند که در قانون اساسی حکومت اسلامی به آزادی‌های مدنی اختصاص یافته. پس از انجام این مهم، که با توجه به امکانات سازمان دیده‌بان حقوق بشر، مسلماً یک ساعت هم وقت نخواهد گرفت، سازمان کذا می‌تواند بجای مقایسة «دوران خوب» محمد خاتمی، با دوران سرکوب احمدی نژاد، و بجای شکوه از «ابهام در بعضی قوانین»، به اصل مطلب بپردازد، و خواهان رفع «ابهامات» واقعی در قانون اساسی حکومت اسلامی شود، چرا که ابهام در قوانین جمکران، ریشه در «ابهامات» قانون اساسی دارد. مسلماً حقوقدانان زبدة سازمان دیده‌بان حقوق بشر می‌دانند، قانونی که به نام خدا آغاز می‌شود، پای بر «ابهام آسمانی» می‌فشارد، همان «ابهام مقدس»!

«دیده‌بان» نابینا

ناهید رکسان

امروز با چهرة واقعی و اسلام پرست سازمان دیده‌بان حقوق بشر، واقع در شهر نیویورک آشنا شدیم! این سازمان، به بهانة دفاع از «حقوق بشر»، بی‌شرمانه از قانون اساسی حکومت اسلامی دفاع می‌کند! همان قانونی که تمام قوانین سرکوبگر حکومت اسلامی از آن منبعث می‌شود، و ما خواهان برپائی رفراندوم برای تغییر آن هستیم. بله، سازمان دیده‌بان حقوق بشر در نیویورک هم به نفع فاشیست‌های گروه خاتمی، وارد مبارزات انتخاباتی جمکران شده. این «سازمان»، به بهانة اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران، عملاً به تبلیغات برای قانون اساسی حکومت اسلامی پرداخته! تعجب نکنید! گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر در واقع تبلیغ برای دارودستة خاتمی و تأکید بر رعایت همان قانون اساسی عصرحجر است، که به برکت اشغال سفارت آمریکا در تهران، به «تصویب» رسید، و کلیة قوانین توحشی که بر ما ملت تحمیل می‌شود، منبعث از آن ‌است. پس بی‌دلیل نیست که سازمان کذا به بهانة نکوهش «سرکوب» در ایران، این سرکوب وحشیانه را در تضاد با قانون اساسی حکومت اسلامی نیز مشاهده کند! بله، سازمان دیده‌بان «حقوق بشر»، مانند اصحاب کهف پس از سه دهه از خواب برخاسته، و «ابهام» قانون اساسی حکومت اسلامی را در قسمتی از قوانین مشاهده فرموده‌اند!

این «سازمان» شریف، برای آنکه نهایت امر مجبور به قبول این امر نشود که، «ابهام» ریشه در قانون اساسی حکومت اسلامی دارد، خواستار ابهام‌زدائی از «جزء» شده ، تا ابهام «کل» به زیر سوال نرود! چرا؟ چون دهها لشکر آمریکا، جهت حفاظت از حکومت اسلامی، و به ویژه جهت حفاظت از قانون اساسی همین حکومت، در افغانستان و عراق لنگر انداخته‌اند! این قانون اساسی، که پایه و اساس چپاول و کشتار مردم ایران، عراق و افغانستان شده، قانونی است که با نادیده گرفتن مردم، با نام پدیده‌ای گنگ و مبهم، به نام «خدا» آغاز می‌شود، و امروز که جرج بوش راهی منطقه ‌شده، تا چند صباحی از فروپاشی حکومت‌های پوسیدة طالبان شیعی مسلک جمکران و شرکاء در منطقه جلوگیری کند، چه عصائی بهتر از همین قانون اساسی؟

پیش از ادامة مطلب به کسانی که خواستار تشکیل جبهة متحد لائیک شده‌اند، یادآور شویم که انتخاب واژه‌ها برای ارایة مطالبات جبهة لائیک، بر خلاف آنچه بعضی‌ها پنداشته‌اند، از اهمیت فراوان برخوردار است. چرا که همین مطالبات می‌باید در قانون اساسی پایه‌ها و ارکان خود را بیابد. به همین دلیل بارها تکرار کرده‌ایم که، ما خواهان براندازی یا انقلاب‌های نارنجی، قرمز و عنابی نیستیم. ما خواهان برپائی رفراندوم جهت تغییر قانون اساسی هستیم. ما خواهان قانون اساسی‌ای هستیم که با نام مردم ایران، خارج از تعلقات جنسی، مذهبی و قومی‌ آغاز شود. ما خواهان ممنوعیت دخالت افراد غیرمسئول، به ویژه روحانیت، در امر سیاست هستیم. روحانیت اگر خواهان ورود به عرصة سیاسی است، می‌باید مانند دیگر فعالان سیاسی، حزب تشکیل دهد و از قوانین جاری کشور پیروی کند. به زبان ساده‌تر، ملت ایران دیگر دخالت سینه‌زن و روضه‌خوان، رمال و تیغ‌کش را در امور سیاسی قبول نخواهد کرد. لائیسیتة مورد نظر ما هیچ ارتباطی با لائیسیته ادعائی و «مضحک» ترکیه ندارد. ما در پی تحمیل لائیسیته بر کل جامعه نیستیم، بلکه خواهان حاکمیت لائیک هستیم. ما معتقدیم که، تمامی افرادی که زیر 18 سال دارند، می‌باید در یک نظام لائیک پرورش یابند، و پس از رسیدن به 18 سالگی،‌ اگر تمایل به پیروی از مشی مذهبی داشتند، می‌توانند آزادانه زندگی مذهبی را انتخاب کنند. به این ترتیب، هر فردی که در عرصة دستگاه‌های دولتی فعال است: کلیة کارمندان دولت، موظف‌اند لائیسیته را رعایت کنند. و در دانشگاه‌های دولتی، استادان موظف به رعایت لائیسیته‌ خواهند بود، حال آنکه دانشجویان اجباری به رعایت آن ندارند، چرا که، دانشجو کارمند دولت نیست. روشن است که بخش خصوصی نیز مقررات «خاص» خود را اعمال خواهد کرد. ادامة این بحث را به بعد موکول می‌کنیم، چرا که، انتشار گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر جهت دفاع از قانون اساسی حکومت اسلامی، در شرایط فعلی، از اهمیت بیشتری برخوردار است.

فراموش نکنیم که حکومت عصرحجر، سه دهه پیش با شعار «حقوق بشر» جیمی کارتر بر ما ملت تحمیل شد. و گویا بعضی‌ها به این خیال خام افتاده‌اند که پس از سه دهه، با ابزار مشابه، به هدف مشابه دست یابند: شعار حقوق بشر، جهت سازمان دادن به یک براندازی. «پروپاگاند» سایت رعایای الیزابت دوم در مورد سفر جیمی کارتر به تهران نیز در همین راستا انجام گرفت، و بحث مضحک نخبگان جمکران پیرامون «مهدی بازرگان» که به ویژه در گویانیوز منتشر می‌شود، بر محور همین پروپاگاند قرار دارد.

سایت رعایای الیزابت دوم، مورخ 8 ژانویه 2008، گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر در نیویورک را منتشر کرده. سازمان کذا، گویا پس از سه دهه از خواب پریده‌، و مشاهده فرموده که در ایران با استفاده از «قوانین مبهم» مخالفان را سرکوب می‌کنند. «قوانین مبهم» را خوب به خاطر بسپاریم. قوانین مبهم، همان قوانینی است که به برکت آن‌ها سازمان‌های ریز و درشت مدعی دفاع از حقوق بشر، به حاکمیت ایران فشار می‌آورند، تا با قانون شکنی، قانون شکنان را تشویق کند! بله، دهه‌هاست ما ملت، قربانی این بازی ظریف و بیشرمانة «حقوقی» شده‌ایم. به عنوان نمونه، وقتی کسی را به جرم برهم زدن نظم عمومی دستگیر می‌کنند، نظم عمومی و چارچوب‌های قانونی آن می‌باید به صراحت تعریف شده باشد. ساده‌ترین نمونة بر هم زدن نظم عمومی، تجمع و تظاهرات غیرمجاز است که، بدون مجوز وزارت کشور انجام می‌گیرد. ولی در حکومت اسلامی شاهدیم کسانی که اقدام به تظاهرات غیرمجاز کرده‌اند، نه تنها مجازات نمی‌شوند، که به دلیل قانون شکنی آشکار و عمدی، از طریق تبلیغات «شاخک‌های» همین حکومت، تبدیل به شخصیت‌های آزادیخواه و فرهیخته می‌شوند! و گروه شیرین عبادی و محافل برونمرزی به طبل زدن برایشان می‌پردازند. با توسل به چنین راهکارهائی است، که مسیر آزادیخواهی و مطالبات آزادیخواهانه به بیراهه کشانده می‌شود.

آخرین نمونة حمایت بوق‌های تبلیغاتی غرب از قانون شکنان، به بهانة دفاع از حقوق بشر، مورد فردی است به نام راحله زمانی. «راحله زمانی»، زنی است که همسر خود را به دلیل خیانت به قتل رسانده، و اخیراً نیز اعدام شده. همانطور که بارها در این وبلاگ گفتیم، ما در هر حال با مجازات اعدام مخالف‌ایم، چرا که «مرگ» را مجازات نمی‌دانیم، و معتقدیم جسم و جان انسان متعلق به خود اوست. و به همین دلیل هم احکام وحشیانة اسلامی از قبیل سنگسار، شلاق زدن و قطع عضو از نظر ما کاملاً محکوم است. ولی به همان دلیل که با اعدام مخالف‌ایم، قتل را نیز نمی‌توانیم تأئید کنیم. در نتیجه، زنی که همسر خود را به قتل رسانده، مجرم است. و می‌باید مجازات شود. ولی وقتی زنی در حکومت عصرحجر مرتکب عمل وحشیانه‌ای می‌شود، و همسر خود را به قتل می‌رساند، سازمان‌های دفاع از حقوق بشر با اعدام وی مخالفت می‌کنند، بدون آنکه مجازات اعدام در حکومت اسلامی را به زیر سئوال ببرند! و یا اینکه بپذیرند، قاتل در هرحال باید تاوان جرم خود را بپردازد!

گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر در نیویورک را نیز دقیقاً در همین راستا می‌باید بر‌رسی کرد: استفادة ابزاری از منشور بین‌المللی حقوق بشر، جهت ارائه «تصویر دلپذیر» از حکومت اسلامی در دورة محمد خاتمی! بله، هر چه باشد محمد خاتمی از خودشان است. همانطور که گفتیم طی سه دهة اخیر، نوک حملة استعمار محمد خاتمی بوده. هر جا سرکوب لازم آید، ‌محمد خاتمی‌ حضور دارد. و امروز، به دلیل فرسایش حکومت اسلامی، استعمار نیاز مبرمی به خادم دیرینة خود پیدا کرده. به همین دلیل، سازمان کذا، بدون در نظر گرفتن اصل اول و دوم قانون اساسی، که جامعة ایران را تحت انقیاد احکام توحش شیعی مسلکان قرار می‌دهد، و ناقض تمامی آزادی‌هائی است که در قسمت‌های دیگر منظور شده، به اصل 24 قانون اساسی اشاره می‌کند و می‌گوید این اصل، آزادی مطبوعات را تضمین می‌کند، ولی «کمی» ابهام دارد! یا اصل 35، به همة متهمین اجازه داشتن وکیل می‌دهد، ولی ...

سازمان کذا، پس از سرزنش «ملایم»، و بررسی آبکی اصول قانون اساسی، به اصل مطلب می‌پردازد، و ضمن حمایت از قانون شکنانی که بدون دریافت مجوز از وزارت کشور تجمع کرده بودند، خواستار آزادی همه کسانی می‌شود که به صورت مسالمت‌آمیز عقاید خود را بیان می‌کنند! حقوقدانان سازمان کذا ظاهراً پنداشته‌اند، تقاضاهای‌شان بسیار هم مستدل و مبرهن است! و به قول معروف، «مو لای درزش نمی‌رود!» ولی باید به اینان یادآور شویم، که کلیه اعمال وحشیانة حکومت اسلامی، با اتکاء به دو اصل اول و دوم قانون اساسی این حکومت قابل توجیه است. و سازمان دیده‌بان حقوق بشر، اگر واقعاً اینهمه شیفتة رعایت این حقوق در سراسر جهان، به ویژه در ایران است، بهتر بود به حقوق‌دانان «مبرز» خود بررسی دو اصل کذا را محول می‌کرد، تا مشخص شود این دو اصل، با چه صراحتی نافی اصل 24، اصل 35 و کلیة اصول دیگری هستند که در قانون اساسی حکومت اسلامی به آزادی‌های مدنی اختصاص یافته. پس از انجام این مهم، که با توجه به امکانات سازمان دیده‌بان حقوق بشر، مسلماً یک ساعت هم وقت نخواهد گرفت، سازمان کذا می‌تواند بجای مقایسة «دوران خوب» محمد خاتمی، با دوران سرکوب احمدی نژاد، و بجای شکوه از «ابهام در بعضی قوانین»، به اصل مطلب بپردازد، و خواهان رفع «ابهامات» واقعی در قانون اساسی حکومت اسلامی شود، چرا که ابهام در قوانین جمکران، ریشه در «ابهامات» قانون اساسی دارد. مسلماً حقوقدانان زبدة سازمان دیده‌بان حقوق بشر می‌دانند، قانونی که به نام خدا آغاز می‌شود، پای بر «ابهام آسمانی» می‌فشارد، همان «ابهام مقدس»!

ولی خارج از این داستان‌های «کدو قلقله زن»، که آنگلوساکسون‌ها، جهت گرم کردن تنور انتخابات مضحک جمکران، و به نفع فاشیست‌های اسلامی نقل می‌کنند، بهتر است سازمان‌های به اصطلاح مدافع حقوق بشر، در بلاد فرنگ بدانند که، مردم ایران جهت آشنائی با نقض حقوق خود توسط حکومت دست نشانده استعمار، نیازی به گزارش‌های «فصلی» اینان ندارند. سازمانی که مدعی دفاع از حقوق بشر است، نمی‌تواند قانون اساسی حکومت اسلامی را به عنوان سرچشمة قوانین سرکوب نادیده انگارد! دیده‌بان حقوق بشر، بجای پرداختن به ریشة سرکوب، خواستار ارائه تعریف مشخصی از «امنیت ملی» شده، تا آزادی بیان، تجمع و تشکل امکانپذیر شود! گویا در حکومتی که مفهوم وسیع «ملت» را در چارچوب حقیر «امت» به اسارت کشانده،‌ می‌توان تعریفی از «امنیت ملی» هم ارائه داد! حتماً حقوقدانان سازمان کذا چنین می‌پندارند:

دیده‌بان حقوق بشر همچنین خواستار ارائه تعریفی مشخص از امنیت ملی و موارد نقض آن می‌شود، به گونه‌ای که ناقض مقررات تضمین شده بین‌المللی در زمینة آزادی بیان، تجمع، و تشکل نباشد

بهتر است سازمان کذا توضیح دهد، چگونه می‌توان در حکومت اسلامی اصولاً چنین تعریفی ارائه داد؟ جائیکه ولایت مطلقة فقیه، جهت تأمین منافع استعمار، می‌تواند با فتوی خود همة قوانین و مقررات را رأساً نقض کند! یا اینکه همین ولایت می‌تواند از دانشجو جماعت بخواهد، قوای سه‌گانه را میان‌برزده، «ناظر» بر اجرای «عدالت» در جامعه باشد! و یا جائیکه، حاج منصورها مأمور نظارت بر امور سیاسی می‌شوند؟ و خصوصاً در شرایطی که، دیده‌بان حقوق بشر هم، چشم بر واقعیات می‌بندد، تا از فاشیست‌های شبه اصلاح طلب حمایت کند؟

سازمان دیده‌بان حقوق بشر به این مختصر اکتفا نکرده و از دولت آمریکا می‌خواهد برای حمایت از گروه‌های جامعة مدنی ایران با آنان ارتباط برقرار کند! کدام عقل سلیم می‌پذیرد که دولت آمریکا از جامعة مدنی «حمایت» می‌کند؟ با نگاهی به آثار نوام چامسکی، به صراحت می‌بینیم که، این دولت در درون آمریکا هم از جامعة مدنی حمایت نمی‌کند! سازمان دیده‌بان حقوق بشر گویا نمی‌داند که، ما ایرانیان مانند مردم عراق و افغانستان ، شرایط اسفبار امروز خود را مدیون حاکمیت آمریکا هستیم. ولی جهت رفع نگرانی دیده‌بان حقوق بشر، به اطلاع آن سازمان «محترم» و نگران ارتباط و دیالوگ می‌رسانیم که، بذری که با «دیالوگ در کلمبیا» پاشیدند، بالاخره «جوانه» زده! و بزودی گروهی از اساتید محترم دانشگاه کلمبیا، جهت دلجوئی از پرزیدنت مهرورزی راهی جمکران خواهند شد. بله، این خبر بهجت اثر، اختصاصی مهرنیوز، مورخ 18 دیماه 1386 است! خلاصة مطلب، دیده‌بان محترم آسوده بخوابد، اساتید محترم کلمبیائی خودشان «امنیت ملی» را در محل برایمان «تعریف» خواهند کرد

8 January 2008

سام قندچي ( ناشر و سردبير ايرانسکوپ) : اصل بحث *دولت* سکولار است

دوسال پيش مقاله اي نوشتم تحت عنوان «جبهه واحد براي ايجاد حکومت سکولار». آن روزها توجهي به آن بحث نشد چرا که هنوز بسياري به دموکراسي اسلامي چشم اميد داشتند
امروز براي همه روشن شده است که رهبري اتحاد را نبايستي اصلاح طلبان اسلامي در دست داشته باشند
اگر فرصت را با بحثهاي "انتخاب واژه ها " تلف کنيم، دوباره اصلاح طلبان اسلامي از نيروهاي سکولار و لائيک براي پيشبرد هدف خود که همان دموکراسي اسلامي است، سود خواهند برد


اصل بحث *دولت* سکولار است

سام قندچي
http://www.iranscope.com
ناشر و سردبير ايرانسکوپ


دوسال پيش مقاله اي نوشتم تحت عنوان «جبهه واحد براي ايجاد حکومت سکولار» (1).

آن روزها توجهي به آن بحث نشد چرا که هنوز بسياري به دموکراسي اسلامي چشم اميد داشتند و اتحادهاي زير رهبري نيروهاي اصلاح طلب اسلامي را راه ساز ميديدند و کاري هم نداشتند که آن اصلاح طلبي تحت پلاتفرمي مترقي است يا نه (2).

البته نه در زمان طرح جبهه واحد سکولار و نه امروز، هدف من حذف نيروهاي اصلاح طلب اسلامي از هيچ اتحادي نبوده و نيست، اما امروز براي همه روشن شده است که رهبري اتحاد را نبايستي اصلاح طلبان اسلامي در دست داشته باشند و در اين باره هم به اندازه کافي بحث شده است (3).

بايد در ضمن اذعان کرد که دوسال پيش، بهتر از سالهاي پيشتر از آن بود، که با وجود آنکه بعد از 18 تير 1378 جنبش مدني ايران سکولار شده بود، در ميان فعالين قديمي، طرح سکولاريسم با ترديد روبرو ميشد، و از بهانه هاي گوناگون و از جمله اينکه دموکراسي همه چيز را در بر ميگيرد استفاده ميشد، تا عدم نياز به طرح روشن سکولاريسم توجيه شود (4).

به هر حال امروز اکثريت جنبش سياسي ايران به گفتمان سکولاريسم هر چند با برداشت هاي متفاوت که آنهم طبيعي است، دست يافته اند، و اين حقيقت را بويژه در رابطه با انتخابات قريب الوقوع مجلس ميشود ديد که گروهي از شخصيتهاي برجسته سياسي در ايران کميته اي براي انتخابات سالم و آزاد تشکيل داده اند و هم زمان هم شوراي صلحي با ابتکار گروه مشابهي در ايران تشکيل شده است و هر دو آنها را ميشود اتحاد نيروهاي سکولار و دموکرات براي هدف معيني ذکر کرد.

با وجود آنکه ايجاد اتحاد نيروهاي سکولار و دموکرات بسيار مهم است ولي چنين اتحادي لزوماً بمعني فعاليـت مشخص براي ايجاد دولت غير مذهبي نيست. مثلاً سالها نيروهاي چپ و اسلامي با هم مشترکاً چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همکاري کردند ولي نه براي ايجاد دولت سکولار. بازهم تأکيد ميکنم که فعاليـت مشترک با نيروهاي اسلامي هيچ اشکالي ندارد، ولي بايستي روشن باشد که براي ايجاد دولت سکولار انجام ميشود.

ضمناً بحث هاي زيادي درباره سکولاريسم بين نيروهاي غير مذهبي وجود دارد و خواهد داشت. مثلاً يکي از مهمترين آنها بحث لائيسيته است که برخي از صاحب نظران ايران معتقدند بايستي براي آن مبارزه کرد و نه سکولاريسم، و منظورشان از آن هم کوشش در غير مذهبي کردن جامعه در همه عرصه ها است و نه محدود ماندن به بحث جدائي دولت و مذهب که از نظر آنها فقط عرصه سياست را در برميگيرد.

بنظر من همه اين بحث ها مهم هستند ولي مهمتر از هر چيزي روشن بودن موضع هر اتحادي درباره دولت است حال چه کسي کلاً با برنامه هاي سکولار جلو برود و چه لائيسيته با همه درک هاي متفاوت از هر دو. منظور من اين است که اگر کسي حتي لائيسيته را دنبال کند ولي در اتحادي شرکت کند که روشن هدف خود را ايجاد دولت غير مذهبي اعلام نکند، به صرف داشتن موضع راديکال تر خود، لزوماً به اتحادي براي هدف دولت سکولار دست نيافته است، و در جنبش سياسي عملاً بازهم ممکن است به اسلامگرايان کمک کند تا به سکولاريسم، هر چند بصورت غير مستقيم، اگر که فقط به اتحاد نيروهاي لائيک و سکولار و دموکرات بسنده کند ولي نه براي هدف ايجاد دولت غير مذهبي.

در نتيجه مهم است که اتحادي براي ايجاد دولت سکولار تشکيل داد، اما چرا کلمه سکولار و نه لائيسيته يا گيتي گرا و غيره. کلمه سکولار در ايران امروز چيزي است که حتي رژيم آن را مثل جن و بسم الله ميبيند همانگونه که در دورانهائي کلمه جمهوري و دوراني نيز کلمه دموکراسي چنين نقشي در ميان مردم پيدا کردند. بنظر من مهم است که با بحث هاي لغوي مثل زماني که دموکراسي را عده اي دوست داشتند مردم سالاري و غيره بنامند فرصت را از دست ندهيم.

البته آنها که اصطلاح لائيسيته را استفاده ميکنند منظورشان اختلاف بر سر محتوا است و با بحث لغوي مثلاً گيتي گرائي فرق دارد. ولي واقعيت اين است که گرچه اين دوستان درست ميگويند که برخي از سکولاريسم برداشتي رقيق نزديک به دموکراسي اسلامي ارائه ميکنند ولي برخي ديگراني هم مثل خود من به برداشتي نزديک به لائيسيته در برخي نوشته هايم نزديک شده ام هر چند همواره از اصطلاح سکولاريسم استفاده کرده ام(5).

در نتيجه صرف آنکه از اصطلاح لائيسيته استفاده شود اختلافات نظري حل نخواهد شد و بايستي برخورد به موضوعات مشخص را در گفتمان سياسي مورد توجه قرار داد که متأسفانه در آن زمينه خيلي کم کار شده است (6).

اما اصل بحث امروز موضع روشن درباره دولت است که بايستي به روشني اتحاد براي ايجاد دولت سکولار را هدف بگيريم که خوشبختانه در ميان عامه مردم ايران مطرح شده است، و اگر فرصت را با بحثهاي انتخاب واژه ها تلف کنيم، دوباره اصلاح طلبان اسلامي از نيروهاي سکولار و لائيک براي پيشبرد هدف خود که همان دموکراسي اسلامي است، سود خواهند برد.

نبايستي فقط خود را اتحادي از نيروهاي سکولار و دموکرات معرفي کرد و هدف دولت مورد نظر را به فراموشي بسپاريم، بلکه بايد اتحادي براي ايجاد دولت سکولار اعلام کنيم و با هر که حاضر است از آن هدف دفاع کند متحد شويم.

به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران


ايرانسکوپ
http://www.ghandchi.com/494-DolateSecular.htm
17 دي 1386
January 7, 2008



1. http://www.ghandchi.com/428-UnitedFrontSecularism-plus.htm

2. http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm

3. http://www.ghandchi.com/412-PowerReligion-plus.htm

4 . http://www.ghandchi.com/302-Secularism-plus.htm

5. http://www.ghandchi.com/370-disobedience-plus.htm

6. http://www.ghandchi.com/474-BadhejabiGhorban.htm

کتاب ايران اينده نگر

http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm

مطلب مرتبط

http://www.ghandchi.com/491-SecularismFuturism.htm


Futurist Iran Book