30 January 2008

: آَش و بوش



آخرین سخنرانی جرج بوش در برابر کنگره، گویا باعث دلگرمی بسیاری از ریزه‌خواران مذکر و مؤنث فاشیسم در جمکران شده. به ویژه آنان که مانند اکبر هاشمی و ابراهیم یزدی،‌ یک شبه از طویلة سازمان سیا به رأس هرم قدرت در کشورمان صعود کرده‌اند، و یا آن‌ها که مانند نوشین احمدی، جهت «تحکیم وحدت» با پادوهای محفل نوبل، حقوق اجتماعی زنان را در «ذهنیت» سروده‌های شعرای معاصر جستجو می‌کنند، تا از این راه، فروغ فرخزاد را «زن مدرن» خوانده، او را به آش نذری و «تقدیرگرائی» پیوند دهند!

بله، خوشبختانه مبارزان دموکراسی‌پرور در جمکران فراوان‌اند!

زیر چتر چل تیکٌه


آَش و بوش!

ناهید رکسان

http://nahidroxan.blogspot.com


احرین سخنرانی جرج بوش در برابر کنگره، گویا باعث دلگرمی بسیاری از ریزه‌خواران مذکر و مؤنث فاشیسم در جمکران شده. به ویژه آنان که مانند اکبر هاشمی و ابراهیم یزدی،‌ یک شبه از طویلة سازمان سیا به رأس هرم قدرت در کشورمان صعود کرده‌اند، و یا آن‌ها که مانند نوشین احمدی، جهت «تحکیم وحدت» با پادوهای محفل نوبل، حقوق اجتماعی زنان را در «ذهنیت» سروده‌های شعرای معاصر جستجو می‌کنند، تا از این راه، فروغ فرخزاد را «زن مدرن» خوانده، او را به آش نذری و «تقدیرگرائی» پیوند دهند! بله، خوشبختانه مبارزان دموکراسی‌پرور در جمکران فراوان‌اند!

امروز کشف کردیم، که حاج ابراهیم یزدی، از بدو تولدشان، با ولایت مطلقة فقیه مخالف بوده‌اند، و تا امروز به ما نگفته بودند! و امروز اکبر بهرمانی، به زبان بی‌زبانی از دانشجونمایان پادوی ساواک درخواست کرد، جهت فراهم آوردن زمینة براندازی، آمادة «دخالت» در امور سیاسی شوند. به یاد داریم که پادوهای استعمار و مخالف‌نمایان‌شان، از جمله رهبر فرزانه، محمد خاتمی یا محمد ملکی، همگی بر «دخالت دانشجویان» در امور جاری کشور تأکید دارند. چون همین «دخالت‌های نابجا» می‌تواند زمینه ساز بحران و آشوب شده، گسترش سرکوب‌های همه جانبه را به دنبال آورد. چون فاشیسم بدون ایجاد بحران، قادر به سازمان دادن سرکوب نخواهد شد، در نتیجه تضعیف می‌شود. ولی در ذهن علیل سردمداران فاشیسم، «حکومت» در ترادف با «جامعه» قرار می‌گیرد. به همین دلیل، اکبر هاشمی به دانشجویان می‌گوید، اگر در سیاست دخالت نکنید، زیان‌های فراوانی متوجه «جامعه» خواهد شد! به گزارش «حنازرچوبه»، مورخ 9 بهمن‌ماه 1386، سردار اکبر فرموده:

«شرایط برای حضور دانشجویان در عرصه سیاست مهیاست و بی‌تفاوتی این قشر مهم جامعه به مسائل سیاسی کشور می‌تواند جامعه را متضرر کند.»
سردار اکبر، که شکمش را برای براندازی شکوهمند دیگری، از نوع «کودتای» ژنرال هویزر صابون مفصلی زده، هنوز جهت قرار گرفتن در مسیر باد، ‌ درپی بهره برداری سیاسی از قتل یک دانشجوی کرد در زندان سنندج بر نیامده! ولی به دانشجویان توصیه می‌کند، در سازمان‌های غیردولتی فعالیت کنند، تا زمینة سرکوب اعضای غیرخودی این تشکل‌ها برای عمال ساواک فراهم آید. به گفتة هاشمی، امروز، بر عکس دوران پهلوی، شرایط برای فعالیت جوانان در همة زمینه‌ها فراهم است! ما هم با ایشان موافق‌ایم! چرا که پیش از کودتای ژنرال هویزر، زمینة دستگیری، حبس، اعدام، و شلاق خوردن در ملاء‌عام برای جوانان آنقدرها فراهم نبود! ولی امروز، جوانان می‌‌توانند در همه این زمینه‌ها «آزادانه» فعال باشند. بله، فعلة فاشیسم که «تاریخی‌ات» را هم به رسمیت نمی‌شناسد، برای تأکید بر پیشرفت‌های دروغین که، در واقع پس‌روی و عقبگرد به شمار می‌رود، همیشه به مقایسة «حال» و «گذشته» می‌پردازد، و دو نتیجة مهم می‌گیرد. دو نتیجه‌ای که، اولی امری است «بدیهی»، و دومی، دروغی است بیشرمانه. در این راستا اکبر هاشمی می‌گوید، شرایط امروز با شرایط دیروز تفاوت دارد! و امروز که «ما» هستیم، از دیروز که «شاه» بود، خیلی بهتر است:

«[هاشمی] شرایط امروز کشور را با دوران قبل[...] به طور کلی متفاوت دانست [...] اکنون فضائی که در کشور به برکت انقلاب اسلامی ایجاد شده، وضع نسبتاً مساعدی برای فعالیت جوانان در حوزه‌های مختلف ایجاد کرده.»

فراموش نکنیم که این فعالیت‌ها شامل، فروش کلیه، عملگی و بردگی در کشورهای همسایه، خودفروشی، پناهندگی و آوارگی نیز می‌شود، البته اکبر بهرمانی، به دلیل «فروتنی» اشاره‌ای به این «برکات انقلاب» نمی‌کند. اما مهم‌ترین قسمت سخنان اکبر هاشمی، در مورد «مصلحت اقوی» یا «مصلحت قوی‌تر» است که «تفسیر» آن بر عهدة دارودستة اکبر رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت قرار گرفته. البته این «مصلحت» همانطور که می‌دانیم، به طور منطقی، در چارچوب تأمین منافع غرب «تفسیر» می‌شود. چون منافع فرضی جهان اسلام، همان منافع استعمار است، که به طور طبیعی با منافع ملی در تضاد قرار دارد، و پادوهای استعمار می‌باید منافع اربابان خود را به نام اسلام توجیه کنند. اسلامی که امروز «عقلانی» هم شده:

«[هاشمی] در خصوص رابطة منافع ملی و احکام اسلامی [اظهار داشت] دستورات اسلام در این خصوص کاملاً عقلانی است، و می‌گوید در تزاحم مصالح باید مصلحت اقوی را در نظر گرفت.»

بله، و طی این 29 سال، همچنان که شاهد بودیم، «مصلحت اقوی»، همان تاراج نفت، افزایش بهرة بانکی جهت فلج کردن تولید، و تبدیل کشور ایران به یک بازار مصرف تمام و کمال جهت تولیدات غرب بوده. بازار مصرفی که از کالاهای تجاری و صنعتی، تا تولیدات مبتذل فرهنگی غرب در آن یافت می‌شود! ابتذال فرهنگی، همانطور که گفتیم در غرب تولید می‌شود، و از طریق واسطه‌ها و دلالان، و با تکیه بر جنجال رسانه‌ای، با موفقیت فراوان به ایران صادر می‌گردد. بهترین نمونة آن،‌ فیلم «پرسپولیس» است که، در چارچوب تبلیغات فرهنگی ناتو، و به نام «ساتراپی» ساخته و پرداخته شد. پیشتر گفتیم که خیل تبلیغات‌چی‌های فرانسه به همراهی کاترین دونوو، جهت گدائی اسکار برای این فیلم حتی راهی ینگه دنیا هم شدند. و جهت رعایت احتیاط، در کشور فرانسه هم طبالی فراوانی برای این فیلم صورت دادند، تا اگر همای «اسکار» بر سر این فیلم ننشست، حداقل جایزة «سزار» فرانسوی‌ها را نصیب آن کنند، و کاترین دونوو و دخترش، که صدای خنک‌شان را در این فیلم می‌شنویم، از این‌راه «نانی به کف آرند!» و اما از ویترین ابتذال هنر هفتم، به بحث شیرین آش نذری باز می‌گردیم، که محصول «پژوهش‌های علمی» خرده‌پاهای محفل نوبل در جمکران است.

به یاد داریم که فردی به نام آسیه امینی، از لائیک‌ها خواسته بود به «جنبش آش» بپیوندند، چون مطالبات لائیک‌ها و آش‌گرایان را هم‌سو تفسیر کرده بود. در پاسخ به مطلب خانم امینی، عیال حبیب الله پیمان، مرضیه مرتاضی لنگرودی، به پیروی از ترهات سروش، «اسطوره‌زدائی» از دین را «واجب» خوانده، خواهان «دین عقلانی» شده بودند. ولی امروز، در سایت سردار اکبر در تبعید، مطلبی از نوشین احمدی خراسانی در اینمورد منتشر شده، که در چرندبافی، گوی سبقت را حتی از مرتاضی لنگرودی هم ‌می‌رباید.

نوشین احمدی خراسانی، از آن قماش فعالان فمینیست است که مصالح زنانه را بر مصالح کل جامعه مقدم می‌شمارد! از جمله، به پلیس‌های زن می‌گوید، وظائف خود را نادیده گرفته، چشم بر تخلفات زنان ببندند! بله، این هم نوعی از «فمینسم»، ویراست جمکران است، که نه تنها پاسخگوی بی‌نظمی و رفتار غیرمسئولانة خود نیست، ‌ که زنان دیگر را هم به عدم رعایت قانون دعوت می‌کند، حتی زنان پلیس، که مأموریت دارند «نظم» را برقرار کنند!

نوشین احمدی، ظاهراً روزنامه نگار است و فمینیست. اما در واقع از هوچی‌های اسلام پرستی است که سعی دارند مطالبات زنان را به بیراهه بکشانند، ‌ تا چارچوب توحش اسلامی حکومت محفوظ بماند. نوشین احمدی، در تمامی تحرکات آشوب‌طلبانة‌ دارودستة رفسنجانی حضور فعال دارد. برای پاسدار اکبر اشک می‌ریزد، شیرین عبادی را مدافع حقوق زنان می‌خواند، و بر «چندصدائی» یا تکثر روز زن نیز پافشاری می‌کند! به زبان ساده‌تر، خواهان جایگزین کردن 8 مارس با روز 22 خرداد، یا هر روز دیگری است، تا بتواند جنبة جهانی مطالبات زنان را بکلی نفی کرده، و نوعی مطالبات حرمسرائی و درونمرزی، برای زن ایرانی در اسارت اسلام به ارمغان آورد. چون به زعم نوشین احمدی‌ها، تأکید ما بر روز 8 مارس، «مطلق‌گرائی» است! البته، از این پریشان‌گوئی‌ها نمی‌باید متعجب شد. چرا که، نویسندة گرامی، «مطلق» را با «جهانی» در ترادف قرار داده‌اند! حال آنکه آنچه «جهانی» است، به دلیل پویائی جهان، و رهائی از قید حکومت‌های مطلقة اسلامی، بنابرتعریف، در تضاد با «مطلق» قرار خواهد گرفت. مسلماً نوشین احمدی می‌داند که «مطلق»، نافی «تاریخی‌ات» است، و 8 مارس، بر خلاف روزهای «فاطمه» و «زینب» و 22 خرداد کذا، ارجاع به واقعه‌ای تاریخی دارد! و همزمان یادآور «همبستگی» جهانی زنان است، و نه «همدستی» زنان گروه شیرین عبادی! همبستگی جهانی زنان، در مطالبات حقوق اولیة انسانی، و نه در مطالبات حقوق «برابر» فمینیست‌های اسلامی،‌ در چارچوب قانون اساسی توحش دین‌باوران شیعی‌مسلک!

البته نوشین احمدی اهمیت همبستگی جهانی را درک نمی‌کند، چرا که مطالبات امثال ایشان، تأکید بر اهداف حقیرانة محفل نوبل دارد. برخلاف امثال نوشین احمدی، مسئلة ما با حاکمیت اسلامی، به هیچ وجه این نیست که «حقانیت» مطالبات زنان را به مشتی دستاربند و بی‌دستار پادوی استعمار «ثابت» کنیم! به هیچ عنوان! خیر نوشین‌جان! مطالبات ما برخورداری از «حقوق برابر اسلامی» نیست! کور خوانده‌اید! مطالبات ما برخورداری از «حقوق انسانی» است. همان انسانی که چه زن و چه مرد، در اسلام شما، اصولاً به رسمیت شناخته نمی‌شود. پس بهتر است «سفسطه» و شاید هم «مغلطه» را کنار بگذارید، و با توسل به کلیشه‌های «صدمن‌یک‌قاز» فمینیست‌های دینی بلاد غرب، «تقدس» 8 مارس را برای ما مطرح نکنید! ما هیچ تقدسی به رسمیت نمی‌شناسیم، ولی نمی‌پذیریم که امثال سرکار، که تا مغز استخوان به زنجیر تقدسات وارداتی از غرب گرفتار آمده‌اید، جهت به بیراهه کشاندن مطالبات زنان، با فاشیست‌های «تحکیم وحدت» همدست شوید، و با تجمع غیرمجاز، ‌ روز 22 خرداد برای زن ایرانی رقم بزنید، و مطالبات حقیرانة خود را نیز، با این نمایشات سیاسی، بر کل زنان ایران تحمیل کنید.

به همین دلیل است که ما نمی‌پذیریم ریزه‌خواران محافل مذهبی غرب در ایران، ‌ خواهان چند صدائی در «روز زن» شوند. چرا؟ چون همانطور که بارها گفته‌ایم، مطالبات ما، مطالبات فمینیست‌های گروه عبادی را «شامل» می‌شود. ولی مطالبات فمینیست‌های محفل نوبل با مطالبات ما در تضاد قرار می‌گیرد! این یک نکتة پیش‌پاافتاده است، که امثال فاطمة حقیقت‌جو، یا نوشین احمدی از درک آن عاجزاند. در واقع برای ما در ایران، روز 8 مارس، به دلیل پیشینة تاریخی و همبستگی جهانی زنان کفایت می‌کند، همچنان که روزجهانی کارگر، همان اول ماه مه باقی خواهد ماند. ولی نه به دلیل «تقدس» این روزها!

چه کسی ادعا می‌کند، گرامیداشت سالروز یک «حرکت تاریخی»، در مسیر تأمین «حقوق انسانی» زنان و یا کارگران می‌تواند «تقدس» داشته باشد؟ این ادعا فقط از کسی برمی‌آید که نداند «حقوق انسانی» در تقابل کامل با هرگونه «تقدس» ‌قرار می‌گیرد، چون انسان «مقدس» نیست! سرکار خانم احمدی، روزنامه‌نگار محترم حکومت اسلامی! ما نمی‌پذیریم که امثال بهاره هدایت‌ها و نوشین احمدی‌ها، جهت خوش خدمتی برای محافل فاشیست غرب، هر روز جهت مطالبات «اسلامی» خود، تجمع غیرمجاز به راه اندازند، و به شیوة امام‌شان «روز زن» برای ما ملت «تعیین» کنند، و لائیسیته را، بیشرمانه «دین‌ستیز» بخوانند. ما با اعتقادات مذهبی دیگران سر ستیز نداریم، چرا که این اعتقادات را «فردی» می‌دانیم. ما برای رهائی از زنجیر «سنت‌های زن ستیز» و «مقدس» تلاش می‌کنیم. شما که «مطالبات اسلامی» دارید، بهتر است در «جای خود» قرار بگیرید، و با هدف «حذف» مطالبات فراگیر زنان لائیک، جنجال به پا نکنید. چرا که، این کارها، همچون تبلیغ برای «تقدیرگرائی»، با توسل به یک مصراع از شعر فروغ فرخزاد، فقط شیادی و عوامفریبی است. تا آنجا که ما می‌دانیم، فروغ فرخزاد ادعای پیامبری و امامت نکرده بود! کسی را هم به دین خود نخوانده بود، و سروده‌های خود را از دهان جبرئیل نشنیده بود! پیوند زدن سروده‌های فروغ به پختن آش نذری، لجن پراکنی موذیانه است. و لجن پراکنی، یکی از شیوه‌های شناخته شدة ساواک است. این شیوة «مقدس» را به روزنامه نگاران «خودی»، از قبیل شیخ مسعود بهنود نیز می‌‌آموزند، چون جهت به ابتذال کشاندن، از شروط لازم و کافی است.

و اما بازگردیم به پختن آش نذری توسط افراد. در عرصة اعتقادات شخصی، آش پختن کسی به دیگران اصلاً مربوط نمی‌شود! نه به مرضیه مرتاضی‌ها، و نه به دیگر جارچی‌های «دین عقلانی»! ولی همین مراسم را نمی‌توان تحت عنوان فعالیت اجتماعی جهت تأمین حقوق زنان مطرح کرد. همانطور که در مورد مطلب خانم امینی هم گفته شد، مطالبات زنان هیچ ارتباطی به پختن آش نذری ندارد، ولی هر کس می‌خواهد حق و حقوق خود را با پختن آش تأمین کند، «آزاد» است. در ضمن این مراسم به کشور ایران محدود نمی‌شود. ایتالیائی‌ها هم جهت پیروزی تیم فوتبال‌شان، در موسم «مسابقات» دیگ‌های صد‌منی اسپاگتی در خیابان‌ها «علم» می‌کنند! بله، نگرش «قضا قدری»، پیوندی ناگسستنی با «شکم» داشته و دارد. «مؤمنان»، وقتی دستشان از همه جا کوتاه می‌شود، به شکم‌چرانی و ورد خواندن می‌پردازند! اما پیوند زدن چنین مراسمی به اشعار فروغ مهارت فراوان می‌طلبد!

نوشین‌جان! چگونه می‌توان از یک مصراع شعر، به اعتقادات عمیق سراینده پی برد؟ فروغ در شعری گفته، کسی می‌آید، «که مثل هیچکس دیگر نیست». بسیار خوب! کسی که مثل هیچکس دیگر نیست، هر ناشناسی می‌تواند باشد! شما از کجا کشف کرده‌اید که فروغ به دلیل سرودن این یک مصراع، دیدگاه «آخرالزمانی» داشته، و «تقدیرگرا» بوده؟ به فرض که فروغ فرخزاد تقدیرگرا بوده، اعتقادات فردی فروغ فرخزاد، به خودش مربوط است، نه به فمینیسم. با پای گذاشتن در این مسیر، به زودی خواهیم دید که فروغ را هم مانند «حافظ» و «مولوی»، مسلمانی متعهد و مکتبی معرفی خواهند کرد! البته اطمینان دارم که هدف سرکار از مطرح کردن اعتقادات فرضی فروغ فرخزاد، فراهم آوردن زمینه برای چنین تبلیغاتی نیست! در هر حال نوشین‌جان، فروغ هر «اعتقادی» داشته، برای ما لائیک‌ها اهمیتی ندارد! مهم سروده‌های زیبای فروغ در زبان فارسی است، که تنها «زبان زنانة» ادبیات معاصر ایران است، و با «زن مدرن»، تصویری که بعضی‌ها سعی دارند بجای «زن آزاد» بنشانند، هزاران سال نوری فاصله دارد. «آزادی» زن، قرار گرفتن در چارچوب مبهم «مدرنیسم»‌ نیست! آزادی زن، رهائی از زنجیر «سنت‌های مقدس» است، که در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی بر او تحمیل شده. همان قانون اساسی‌ای که هیچیک از مدافعان دین پرست میدان «دموکراسی دینی»، از قبیل عبادی یا عبدالکریم لاهیجی، هیچگونه اشاره‌ای به آن نمی‌کنند.

حتی جرج بوش هم که دیروز در برابر کنگره به ما مردم ایران ابراز عشق و محبت کرد، و به سرزنش حکومت اسلامی پرداخت، به قانون اساسی این حکومت اشاره‌ای نکرده. چون این قانون همان قانونی است که با بمب و موشک به مردم افغانستان و عراق تحمیل شده! و به زعم محافل استعماری با «سنت‌های ما» هماهنگی کامل دارد! جرج بوش هم دیروز گفت، که با ما اختلافی ندارد و به سنت‌های ما احترام می‌گذارد! ولی نگفت به کدام «سنت‌های ما»! چون «سنت‌های ما»‌، مانند «مصلحت اقوی» است، و هر کدام برای منافع استعمار لازم باشد، مانند «سنت‌های مقدس»، «محترم‌» شمرده خواهد شد! اتفاقاً پس از مطالعة متن سخنرانی جرج بوش به این نتیجه رسیدم که وی نیز مانند خانم بیات، مادر جلوه جواهری، «تقدیرگرا» است، و منتظر است، دست خداوند «آزادی ما» را تأمین کند:

«ما به سنت‌ها و تاریخ شما احترام می‌گذاریم. در انتظار روزی هستیم که به آزادی دست یابید [...].»
جرج بوش عزیز! ما هیچ نیازی به احترام شما نداریم! آن «آزادی» مورد نظر شما هم، خواستة ما نیست! و به نظر می‌رسد شرایط به ارتش شما اجازه نمی‌دهد که از طریق امثال نگروپونته، برای «آزادی ما» تلاشی صورت دهید. حال که همة راه‌ها به روی ارتش اسلام پرور آمریکا بسته شده، و دیگر هیچ امیدی به آزاد شدن ما ندارید، شاید بهتر است مانند خانم «بیات»، مراسم آش‌پزان در کاخ سفید به راه بیاندازید، و ضمن صلیب کشیدن، و ورد خواندن، از خداوند بخواهید ما را «آزاد» کند، تا باهم در خلیج فارس و دریای کاسپین «دوست» شویم! «دی‌یر» جرج بوش! باور کنید رد خور ندارد! جلوه جواهری، ‌آزادی خود را مدیون همین آش‌هاست. و اصولا همة طرفداران آمریکا در کشورمان، به پیوند ناگسستنی «آزادی» و «شکم» اعتقاد کامل دارند. به همین دلیل است که در این ایام، در رسانه‌های فارسی زبان، جز «مطالب شکمی»، هیچ نمی‌توان یافت.