30 December 2007

پویان انصاری: استکهلم، کنسرت گوگوش- ورودی100 دلار- تماشگر4000 نفر... تظاهرات برای نجات جان جوانان - مجانی- شرکت کننده 200 نفر


استکهلم، کنسرت گوگوش- ورودی100 دلار- تماشگر4000 نفر!
تظاهرات برای نجات جان جوانان - مجانی- شرکت کننده 200 نفر!

اگر سایت های اینترنتی حاضر میشدند فقط کلمات فوق را نشر دهند، شاید دیگر احتیاجی به تفسیر و تعبیر نبود، چرا که خود این کلمات بیانگر خیلی از واقعیت هاست. بخصوص برای نیروهای مترقی و سازمانها و احزاب سیاسی در شکلهای گوناگونش.

ولی خوب، مجبورم چند خطی به آن اضافه کنم
که بصورت مقاله ای شود و حداقل برای خودم هم بد نیست واقعیت ها تکرار گردد



پویان انصاری



بعد از نزدیک به سه دهه ما شاهد تظاهرات دامنه داری از سوی برخی از دانشجویان در ایران هستیم، تظاهرات فقط به روز 16 آذر ختم نشد، دانشجویان چند روز قبل از آن دست به حرکات اعتراضی علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی زدند و در این راه بسیاری از فعالین دانشجویی در طیف های گوناگون سیاسی مورد هجوم چماقداران رژیم قرار گرفتند و تعدادی دستگیر و روانه سیاهچالهای رژیم شدند.

دستگیری ها و ضرب و شتم دانشجویان دختر و پسر، در ابعاد وسیعی از طرف نیروهای سیاسی و احزاب و شخصیت های گوناگون محکوم شد، و هرکس و هر سازمان و یا حزب سیاسی بر حسب نظرات و عقاید خود صدای دانشجویان معترض را به گوش جهانیان رساندند! و هنوز شاهد این هستیم که این موضوع، تقریبأ خبر اول همه سایتها و وبلاگهاست.

در این مدت شاهد بودیم که چطور مادران سرگردان، بدنبال فرزندان اسیرشان این در و آن در میزدند، شاهد بودیم که مادران و پدران دانشجویان زندانی با صدایی اندوهگین برای آزادی آنها کمک میخواستند، برای کسانی که در دستشان پلاکاتی بود که روی آن نوشته بود:

"مگر ما چی میخواهیم به جز آزادی" ولی افسوس و صد افسوس که گویا آنها که مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و دستگیر شدند فرزندان مردم نبودند و بخاطر مردم برای آزادی مبارزه نمی کردند و گرنه چطور میشود قبول کرد که در مقابل تعدادی جوان اسیر در دست جنایتکاران، فقط 30 نفر آنهم مادران و پدران آنها جلوی در مجلس ایران بروند و از نمایندگان مجلس علت دستگیری فرزندانشان را جویا شوند! و باز میبینیم که در شب یلدا همین تعداد، در بساط شب یلدا را با خیال اینکه در کنار فرزندانشان هستند در کنار زندان پهن کردند، راستی مردم ما کجایند!؟ بعد از 29 سال فلاکت، دربدری، فقر، بیکاری اعتیاد، فحشا ........... باید اینطور جوابگوی فرزندان میهن شان باشند که هدفشان آزادی همه مردم ایران است!؟ راستی از خود سئوال کرده اید، چرا نباید صدها هزار نفر با گُل و شمع (نه با اسلحه) بدون کمترین شعاری به پشتیبانی از این دانشجویان جلوی زندان و یا مجلس جمع میشدند، نمیدانم، شاید به خاطر اینکه دانشجویان زندانی فرزندان و یا خواهران و برادرانشان نبودند!؟ واقعأ شما فریاد آنها را نشنیدید!؟ آیا این فرصتی نبود که شما با اجتماع میلیونی خود قدرت خود را به رژیم نشان دهید؟ شاید هم میدانید که رژیم مسالمت آمیزترین اجتماعات را نمیتواند تحمل کند؟ شاید هم .......

در خارج هم شاهد بودیم که تقریبأ همه سازمانها و احزاب سیاسی از چپ و راست برای همدردی با دانشجویان دربند، در بلند گوهای خود فریاد بر آوردند و در گوشه و کنار این جهان نابرابر، تظاهرات گذاشتند از جمله در شهر استکهلم .

روز جمعه 28 دسامبر شاهد تظاهراتی بودیم که توسط تعدادی از سازمانهای کمونیستی و انجمن های دموکراتیک و زنان ترتیب داده شد، تعداد شرکت کنندگان به 200 نفرمیرسید(البته تظاهرات استکهلم از نظر کمیت نسبت به سایر کشورهای دیگر مقام اول را داشت!) میتوان گفت بیش از 95 درصد آنها همان چهره های قدیمی بودند. ( من در این نوشته قصد شکافتن این مسئله را ندارم فقط واقعیت را مینویسم چرا که همانطور که اول نوشته خود گفتم تیتر مقاله خود نمایانگر همه چیز است و لازم به توضیح نیست)

و اما روز پنجشنبه 27 دسامبر خانم گوگوش مهمان شهر استکهلم بودند البته ایشان نه تنها مورد ضرب و شتم رژیم جنایتکار قرار نگرفته بودند و زندانی هم نشده بودند بلکه اگر ایرانیان گرامی کمی به عقب بر گردند میبینند که ایشان سالها پیش از طرف حکومت "خاتمی مهربان و خندان!" در اولین سالگرد قتل عام دانشجویان در 18 تیر به همراه همسرشان مسعود کمیایی ( یار سعید امامی مُبتکر قتل های زنجیره ایی). به خارج آمدند تا پس از ابلاغ دوستی رژیم به هموطنان گرامی به وطن شان ایران برگردند. همان موقع هم همین مردم، گریان و سینه زنان، برای تجدید خاطره، سالن های کنسرت را پُر کردند. نه ایشان به ایران برگشتند و نه مردم دست از سالن های کنسرت کشیدند. ولی بیش از 4000 نفر از مردم همیشه در صحنه پیست ها، با خرید بلیط 100 دلاری به استقبال ایشان رفتند و بار دیگر با وی تجدید عهد کردند.

دوستی میگفت این 4000 نفر تقصیری ندارند، چرا که در کُنسرت گوگوش آنقدر بالا و پائین پریدند و خسته شدند، از اینرو نتوانستند به تظاهرات فردای روز کُنسرت یعنی جمعه 28 دسامبر بروند و عذرشان بسیار موجه است!

در هرحال 29 سال از حکومت سنگسار، اعدام و شکنجه در ایران میگذرد و 29 سال از مبارزات و فعالیتهای نیروهای سیاسی، احزاب کمونیستی و سازمان های انقلابی و غیر انقلابی میگذرد فقط خواهش من این است:

شما را به هرکه دوست دارید سایت های اینترنتی را با
"تظاهرات با موفقیت فراوان و مُشت محکم به دهان امپریالیسم و رژیم جمهوری اسلامی بر گزار شد"
پُر نکنید

کُنسرت گوگوش در استکهلم با پرداخت 100 دلار 4000 نفر
و تظاهرات مجانی در استکهلم 200 نفر.
علت را خود جویا شوید

30 دسامبر – استکهلم

28 December 2007

!"ناهید رکسان ترور "بی‌نظیر


!" ترور "بی‌نظیر

ناهید رکسان


Bhutto



آنچه امروز در پاکستان می‌گذرد، همان سناریوئی است که سازمان سیا در رویاهای‌اش برای کشورمان در نظر گرفته: ایجاد آشوب، جهت سازمان دادن به یک براندازی. حاکمیت آمریکا، به صورتی علنی، و بیشرمانه از براندازی حکومت اسلامی سخن می‌گوید. همان حکومتی که 28 سال پیش با توطئه سازمان سیا بر ما تحمیل شد، و اکنون که فرسوده شده، و دیگر به کار استعمار نمی‌آید، قصد براندازی‌اش را کرده! پس می‌باید مراقب شیادانی باشیم که مانند محمد خاتمی، سیرک سیار به راه انداخته و از «تغییر قانون اساسی» و استقرار «دموکراسی» سخن به میان می‌آورند. ما تأکید می‌کنیم که خواهان رفراندوم برای تغییر قانون اساسی هستیم، ولی در هیچ تظاهراتی شرکت نخواهیم کرد. ما خواهان آنیم که متن پیشنهادی قانون اساسی کشور ایران، در سطح کشور، و بر خطوط اینترنت در اختیار همة ایرانیان قرار گیرد، تا همه بتوانند نظرات خود را در بارة آن آزادانه بیان کرده، اصول آنرا به بحث بگذارند. ولی ما فریب آشوب طلبان حرفه‌ای ساواک را، به ویژه در دانشگاه‌ها نخواهیم خورد، و در هر حال در انتخابات مضحک این حکومت اسلامی نیز به هیچ عنوان شرکت نمی‌کنیم.

27 December 2007

جمشيد پيمان: این چاوشی ، ولی سرخوش تر از همیشه



این چاوشی ، ولی سرخوش تر از همیشه ...


جمشيد پيمان


ای همره همیشگی، ای یار، ای رفیق
بهتر بخوانمت، بهتر بنامت؛ ای آذرخش !
ای ره گشوده در خلودِ خموشانه‌های شب
ای تیغ ِآب خورده ز سرچشمه های نور
با من بگو چرا سخنت،
خالیست از شمیم ِ سحر ، از شکوهِ صبح؟
یعنی تو شرمساری از آن ره سپردنت؟
یعنی که ارمغان تو تلخست و شور کام؟

شیب و فراز پر تپش ِ سالهای سخت
راهی به روی روشنی ِ صبح ناگشود؟
دستی که می‌فشرد دست تو را از صمیم جان
آنی که پا به پای تو می‌رفت بی امان
آن دل که می تپید با دلِ شوریده‌ات مدام
آیا صدا نکرد ترا در میان راه ؟
یعنی تو را نگفت؛
تیغ ِسخن منه میانه پیکار درنیام ؟

ای همره همیشگی، ای یار ، ای رفیق
بر بامهای شهر ،
همواره دست و دیده و دلهای عاشقان
در انتظار آتش ِ سوزنده جان تست
در سینه‌های این همه آتش به دشتِ شهر
در جست جوی دستِ تو،
دل ، شعله می‌کشد.
این پیر ِجاودانه جوان، از سر امید
هـمـراه آرزوی کهن گام می‌زند
این یار پیر ِهمره و همپـویه را که تو
در قاب چشم خود
همچون کلام یأس ِ فروخفته در دلت
نومید و خسته به تصویر می‌کشی
بر رانِ توسن ِ عزمش فشرده پای
تا مهر ِ صبح را
بیرون کشاند از دلِ این شام ِ قیر فام.

ای رهنورد مانده و نومید و بی قرار
این کاروان ِربع و دمن دیده را ببین !
این کاروان ِ سفر کرده درغروب
این کاروان ِرفته در دل شب های بی‌شمار،
با توشه امید ِ من و آرزوی تو
طی کرده راه و گذشته ست از ظلام.

ای آذرخش !
بر بامهای صبح
دیدی تو دستِ مردم ِ بی مرگِ شهر را؟
در شعله‌های دشت
دیدی تو خواهش ِ دلهای پر زجوش؟
آن‌جاست مقصدِ دیرین ِ کاروان
هر چند من وَ تو ، اما نه ما،
از پا فتاده و زخمی و نا امید،
در انتظار ِخیزش آن دست و آتشیم،
این چاوشی ولی به شوق ِرسیدن به شعله‌ها
از گردنِ سمندِ بی آرام ِ عزم ِخویش
سر‌خوشتر از همیشه ، رها می‌کند لگام

23 December 2007

بيژن صف سری: روزگار یلدایی ما

ما از شب قويتريم
بذر آفتاب در مشت ماست
و يلدايی چنين
زيباترين شب زمانه ماست



روزگار یلدایی ما


بيژن صف سری



شب يلدا ، شب قصه گويی است ، حديث ميلاد عشق است که می گويند : ماه ، دلداده مهر است و اين هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه، شب است و مهر روزها بر می آيد. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آميزد، اما هميشه در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نيست. سرانجام ماه تدبيری می انديشد و ستاره ای را اجير می کند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی هميشه کنار ماه نشسته است و عاقبت نيمه شبی ستاره، ماه را بيدار می کند و خبر نزديک شدن خورشيد را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گويد و دلبری می کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنين زمانی است که خورشيد و ماه کار خود را فراموش می کنند و عاشقی پيشه می کنند و مهر دير بر می آيد و اين شب، "يلدا" نام می گيرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها يک شب به ديدار يکديگر می رسند و هر سال را فقط يک شب بلند و سياه وطولانی است که همانا شب يلداست.

آنچه گفته آمد حديث دل انگيز يلدا بود اما روزگار يلدايی ما ، حديث ديگری دارد ،
قصه که تموم ميشه
وقت بيدار شدنه
آخر خوش باوری
اول شکستنه

حديث روزگار يلدايی ما ديگر با شب چره های که در آن با قصه پدر بزرگ و آجيل مشگل گشا و هندوانه سرخ و آتشين به صبح می رسيد ،پايان نمی گيرد ، جديث من و ما که به بلندای سياهی شب طولانی زمستان است و در حسرت صبح صادق چشم به افقی نا معلوم داريم ، ديگر نه با فال حافظ و نه با استخاره ، اميد در دل پاره پاره ما راه نمی يابد که خون می چکد از دل همچون سينه سرخ انارما .

حاليا در اين روزگار يلدايی ما ، تنها دو رکعت گريستن به حال خود ، و سجده بر خاطره ها بر ما واجب است که بر تفسير جدايی ها رسيده ايم و ديگر هيچ رد پايی از احساس بر تن جاده عشق باقی نمانده است ، اين شنيده ای که می گويند هر که از وادی عشق گذر کرد، از سنگ ناله شنيد و از ستاره ، هق هق گريه ؟
اما با اين همه ، ما که در آرزوی يلدای رهايی به درازای همه تاريخ خود به انتظار نشسته ايم و همواره با اهريمن شب طولانی با چنگ و نی و می و قلم و قدم در ستيزيم تا مرگ شب را به نظاره ی رها شدن نور، سحر کنيم. خوب ميدانيم که پايان شبه سيه سپيد است.

ما از شب قويتريم
بذر آفتاب در مشت ماست
و يلدايی چنين
زيباترين شب زمانه ماست.


21 December 2007

جمشید پیمان : با تو می رسد از ره ، انقلاب آزادی


با تو می رسد از ره ،

انقلاب آزادی


جمشید پیمان


پـیـر شـد آرزوهــامـان ، در شـبـاب آزادی

غـیـر خون نمی خوانم ، زین کـتاب آزادی

کوه ودشت وجنگل را،سالیان سفر کردم

گـم شـدم چنین حیـران ،در سـراب آزادی

تیرو مهر و دی طی شد،در میانه ی آتش

شـد نـصـیـب ما حـرمان ، با کـبـاب آزادی

روزو شب به ما می داد،پیردیر اگرهشدار

در تـب زمـان مـی دیـد ، اضـطـراب آزادی

بـهـمـنت بـهـاران شد ، قدر آن ندانـستـی

شحـنـه بـاغـبـان کردی ، بـا نـقـاب آزادی

از ریای این شـیـخان، شد حـرام اگر بـاده

عـاشـقان همه مستـنـد، از شـراب آزادی

گرچه شیخ دل چرکین،زدبه قلبمان خنجر

خـون مـا ولـی افــزود ، بـر شتـاب آزادی

اینک ای رفیق ره،دست خودبه دستم ده

جنـبـشـی که بـاز آریـم ،رفــتـه آب آزادی

تا شما شرف داران، ریشه در زمین دارید

می شـود دوبـاره آبـادان ، فاریـاب آزادی

ای خجسته هم سنگر،ای تو همره ورهبر

بـا تـو مـی رســد از ره ، انـقــلا ب آزادی

20 December 2007

عباس اميرانتظام: دفاع از حقيقت رمز پايداري

اگر حاكمان ايران از حداقل دلسوزي و اعتقاد به منافع ملي برخوردار بودند و دغدغه تأمين امنيت،
رفاه، آزادي و سربلندي براي ملت ايران را مي‌داشتند. با استفاده از درآمد سرشار نفت، شرايط بين المللي مساعد، نيروي كار بالنده و پر توان به راحتي مي‌توانستند در اين 28 سال ايران را به قدرت اول اقتصادي منطقه تبديل كنند و لكه ننگ صدور زنان ايران براي خود فروشي در كشورهاي كوچك و تازه به دوران رسيده خليج فارس را از دامن شرف ايراني بزدايند









دفاع از حقيقت
رمز پايداري


عباس اميرانتظام
http://www.jminews.com/news/fa/?mi=18&ni=4306
خبرکزاری جبهه ملی ایران



بيست و هشت سال گذشت. راستي 28 سال يعني يك عمر. در تقويم زنداني هر لحظه به طول يك عمر است. اين روزگار بسيار طولاني زندان، براي من سفري است به عمق و گستره‌ي مفاهيمي كه در شرايط عادي به ارزش واقعي آن ها به درستي پي نمي بريم مفاهيمي چون حقيقت، عدالت، شرافت، آزادي و ايستادگي، در روزمرگي زندگي به درستي درك نمي شوند، آنگاه كه انسان در شرايط سخت انتخاب قرار مي گيرد عظمت و اعتبار اين مفاهيم خود را آشكار مي كند تا آنجا كه انسان براي حفظ اين ارزش ها از تمامي وجود مادي خود مي گذردتا به عالم معني راه يابد.

بسياري از هم بندان من براي پاسداري از حريم شرافت انساني و گذار به عالم معني جان خود را فدا نمودند. انسان برخوردار از شرافت در مقابله ي وسوسه هاي حيات مادي تهي از معني به لرزه نمي افتد و جاذبه هاي كاذب زندگي او را نمي فريبد.

من در اقامت طولاني خود در زندان بارها و بارها با انسان هايي مواجه شدم كه سرافرازانه مرگ شرافتمندانه را به بودن به هر جهت ترجيح داده و هنر چگونه زيستن را به من آموختند. من در مكتب شجاعت ياران خود آموختم كه درد و رنج ناشي از دوري از ياران و فرزندان و عزيزان، ايستادگي در مقابل رفتارهاي توهين آميز و شكنجه زندان بانان بخشي از هزينه هايي است كه براي حفظ ارزش هاي انساني بايد آن را پرداخت. تمامي گناه من دفاع از اين حقيقت بوده و هست كه ايراني بالغ است و حق تعيين سرنوشت دارد و مجلس خبرگان و نظام سياسي بر آمده از آن راه را براي اعمال اين حق هموار نمي‌كند. من گفته بودم و مي‌گويم كه نظام سياسي مردم سالار مي‌بايستي بر پايه هاي مجلس مؤسسان منتخب مردم استوار شود.

از جانب كساني كه اعتقادي به شايستگي و اهليت مردم به انتخاب نظام سياسي و حقوقي خود ندارند، من به عنوان خائن به آرمان هاي ملي محكوم شدم. اگر تشخيص من در خصوص ماهيت عملكرد مجلس خبرگان درست نمي‌بود بهايي چنين سنگين براي اظهار حقيقت متحمل نمي‌شدم چرا كه اظهار يك مطلب بي پايه و اساس نمي‌توانست موجبات نگراني زمامداران را فراهم كند. بيان حقيقت از جانب گاليله تحمل نشد، چرا كه خواب آرام لشگر جهل را بر هم مي زد و امنيت و تداوم حيات آن ها در انكار حقيقت تأمين مي شد. اما انكار حقيقت نابودي حقيقت نيست و حقيقت داراي جوهر و اكسيري است كه مستقل از وجود مادي ما و حتي مستقل از وجود اظهار كننده‌ي آن مي‌تواند به حيات خود ادامه دهد. نه تسليم گاليله و نه پرواز شجاعانه سقراط خللي در تابش نور حقيقت بر جهان هستي وارد نكرد با اعدام گسترده ي مبارزان در سياهچال ها در دهه شصت حقيقت اعدام نشد بلكه بر لشگر مبارزان راه آزادي و حقيقت افزوده شد. با فداكاري آن عزيزان امكان درك و فهم حقيقت برهمگان آشكار شد. نگاهي حتي گذرا به چهره سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه ايران عمق فاجعه و سنگيني هزينه انكار حقيقت را نشان مي‌دهد، گراني افسار گسيخته امان مردم را بريده است. پول نفت فقط به جيب صاحبان شكم هاي فربه و سير و خفاشان معتاد به خون مردم گرسنه سرازير مي‌گردد. سيماي امروز ميهن مان را درد و رنج كودكان خياباني و كارتن خوابها، و زنان مستأصلي كه زير بار هزينه زندگي به تن فروشي ايستاده اند، بيكاراني كه در جستجوي لقمه‌اي نان به هر سو صف كشيده اند. و خردسالاني كه با كيسه هاي سنگين پس مانده مردم زباله دان ها را زير و رو مي كنند، جواناني كه در چنگال بيماري اعتياد پرپر مي شوند، و... به تصوير مي كشد. چهره چركين شهر چنان افسرده و بي رمق است كه هيچ انسان مسئول و شرافتمندي ياراي نگاه به آن را ندارد. فقط و فقط مسئولين محترم! هستند كه در كمال خونسردي و آرامش در گوش شهر لالايي مي خوانند كه همه چيز آرام و طبيعي است. با اوج گيري قيمت مسكن و مايحتاج عمومي ديري نخواهد گذشت كه شاهد گسترش پديده ي زاغه نشيني، كارتن خوابي، فراگير شدن بيماري اعتياد، افزايش ميزان بيكاري و جرايم سازمان يافته و... خواهيم بود.
آنجا كه حقيقت انكار شود، نابودي تدريجي مردم در جهنم فقر و بي عدالتي، مهرپروري معرفي مي‌گردد!

كدام كارمند، كارگر، پزشك، مهندس و استاد دانشگاه مي‌تواند با كار و تلاش شرافتمندانه خود در طي سي سال زحمت صاحب يك آپارتمان كوچك در تهران شود؟ مسكن لابد كالاي لوكس است و نشانه فرهنگ غربي؟ وضيعت اقتصادي و به تبع آن وضعيت اجتماعي و فرهنگي آنچنان به هم ريخته و نگران كننده است كه مردم آن را با پوست و گوشت و استخوان خود درك مي‌كنند و آمار و ارقام واقعي گراني و تورم را در كاهش لحظه به لحظه قدرت خريد و سفره هاي خالي خود پيدا مي كنند.

اين در شرايطي است كه عاملين و مسببين وضعيت موجود و نمايندگان چپاولگران اقتصادي در قدرت سياسي با انكار حقيقت اعلام مي‌كنند كه همه چيز طبيعي و عادي است.

بيان اين درد و دل مختصر را از آن جهت ضروري ‌دانستم كه معلمان و دانشجويان، زنان، كارگران، روزنامه نگاران و جواناني كه در صف‌هاي فشرده مبارزات مدني مي‌كوشند به ارزش واقعي كار خود بيشتر بينديشند. تجربه 28 ساله زندگي نوين به من آموخت كه آگاهي انسان از اهميت و ارزش كار خود توان او را در مبارزه با ناملايمات و فشارهاي زندان افزايش مي‌دهد تا آنجا كه هيچ نيروي اهريمني نمي‌تواند مقاومت او را در هم شكند. چنانچه من در مقابل فشارهاي رواني و جسماني قرون وسطايي از پا نيفتادم. اگر نشكستم به اين دليل نبود كه من اميرانتظام از قدرت استثنايي برخوردار بوده و يا براي اين مقاومت، دوره هاي خاصي را طي كرده و آمادگي لازم را كسب كرده بودم.

"نه به هيچ وجه"، اگر من نشكستم فقط و فقط به خاطر آن بود كه حقيقتي كه من از آن دفاع كرده و از چشمه زلالش سيراب مي‌شدم غير قابل شكستن بود. و آن حقيقت شايستگي ملت ايران براي حق تعيين سرنوشت بوده و هست. عشق ورزي به حقيقت، انسان را چون خود حقيقت شكست ناپذير مي‌نمايد. من بسيار سعادتمندم كه امروز شاهد عظمت و شكوه صف مبارزان و مدافعان حق تعيين سرنوشت به شيوه مسالمت آميز و مدني مي‌باشم. اين صف نه تنها هرگز نخواهد شكست بلكه آنچنان پرتوان و استوار خواهد ايستاد كه آرايش نيروهاي سياسي را به نفع حق تعيين سرنوشت دموكراتيك بر هم زده و صلح و توسعه پايداري را براي ايران و كشورهاي منطقه بنيان خواهد گذاشت.

اظهار خوش بيني نسبت به آينده تلاش هاي كوشندگان راه آزادي و عدالت از باب تسكين دردهاي كهنه خود و يا دامن زدن به توهم و تخيلات نمي باشد. دليل خوش بيني و اميدواري من كارنامه درخشان مردم در فهم و درك حقيقت زندگي در جريان يك مبارزه طولاني اجتماعي است.

در جريان اين مبارزه نوعي از اجماع ملي در خصوص ارزش‌هاي دموكراتيك و حقوق بشري، استمرار و فراگير شدن فعاليت هاي مدني صنفي و اجتماعي شكل گرفته و آمادگي جامعه در كليت آن به پذيرش هزينه تغيير شرايط، افزايش يافته است.

در هيچ دوره اي از تاريخ مبارزات ملت ايران، جنبش مدني و مسالمت آميز ملت ايران، اين اندازه پر توان، هوشمند، منسجم، فراگير و هدف دار نبود. كارزار يك ميليون امضاء، تجمعات اعتراض آميز معلمان، پيگيري مصرانه مطالبات كارگري توسط سنديكاها و نهادهاي كارگري، افشاگري ها و روشنگري هاي روزنامه نگاران و اصحاب قلم، مبارزات دليرانه دانشجويان، تحرك مدافعين حقوق بشر، كه ويژگي مشتركشان پرهيز از افراط گري و حركت با منطق اعتدال مي باشد، نشانه هاي اميد بخش بلوغ و استواري جنبش مدني مي‌باشد. از سال 1332 تا به امروز دانشجويان كشور براي برگزاري مراسم 16 آذر (روز دانشجو) تا به اين حد تحت فشار نبودند. با اين وجود دانشجويان كشور با اتكا به توان جنبش مدني و عزم و اراده خود از سد تهديدها و فشارها عبور كرده و يك رويداد تاريخي ديگري را در كارنامه درخشان جنبش مدني به ثبت رساندند.

دستگيري گسترده دانشجويان از دختر و پسر نشان از توانمندي و فراگير شدن فعاليت هاي مدني دانشجويان دارد. همين داوري در مورد جنبش زنان، معلمان و كارگران نيز صادق مي‌باشد. بنابراين دليل عمده‌ي خوش بيني من نسبت به آينده كشورم بر توانمندي جنبش مدني استوار مي‌باشد. نگاهي عميق به تحولات و شرايط جهاني خوش بيني مرا دو چندان مي‌كند.

اگر حاكمان ايران از حداقل دلسوزي و اعتقاد به منافع ملي برخوردار بودند و دغدغه تأمين امنيت، رفاه، آزادي و سربلندي براي ملت ايران را مي‌داشتند. با استفاده از درآمد سرشار نفت، شرايط بين المللي مساعد، نيروي كار بالنده و پر توان به راحتي مي‌توانستند در اين 28 سال ايران را به قدرت اول اقتصادي منطقه تبديل كنند و لكه ننگ صدور زنان ايران براي خود فروشي در كشورهاي كوچك و تازه به دوران رسيده خليج فارس را از دامن شرف ايراني بزدايند. اما دريغ و افسوس كه حاكمان ايران سرمايه هاي مادي و انساني، سرزمين كهن و پر افتخار ايران را وسيله ايي براي عقده گشايي و ترك تازي در ميدان توهم و تخيلات ارتجايي و واپس مانده خود قرار داده و با چمدان خالي از هنر و انديشه و با سرمايه ملت به سفرهاي بي خاصيت خود ادامه داده و به جشن و پايكوبي در همايشهاي تشريفاتي داخلي مشغول هستند و با ماجراجويي هسته ايي كشور را به سوي فاجعه و جنگ سوق مي دهند.

دستيابي به فناوري هسته ايي در عالي‌ترين سطح آن براي تأمين انرژي و بهره برداري صلح آميز حق ملت ايران بوده و در توان و قابليت هاي علمي و فني ملت هوشمند ايران مي‌گنجد، اما عدم آشنايي مسئولين كشور با ادبيات و زبان قابل فهم جامعه جهاني، پيروي از سياست ها و شعارهاي تندروانه و غير عقلايي، دور كردن مردم از مشاركت در تصميم سازي ها، رفتارهاي دون كيشوت‌وار و ناتواني در اعتمادسازي، فعاليت‌هاي هسته ايي را به تهديدي عليه ملت ايران تبديل كرده است. و فرصت هاي زيادي را قرباني اتخاذ روش ها و راه كارهاي غير عقلايي مسئولين نموده است. در چنين شرايطي وظيفه ما افزودن بر تلاش هاي مسالمت آميز و صلح طلبانه خود و گسترش ارتباط انساني خود با مردم صلح دوست و علاقمند به ارتقاء حقوق بشر و دموكراسي در سراسر جهان مي‌باشد. تنها شانس ما براي جلوگيري از جنگ و خشونت در منطقه، متقاعد كردن افكار عمومي در جهان مي‌باشد. بدين منظور مي بايستي به عزم راسخ، پشتكار، قابليت و توانمندي هاي مان در پيگيري مطالبات ملي و دستيابي به دموكراسي از طريق مبارزات مدني مسالمت آميز در قالب يك جنبش مدني– ملي منسجم بيافزاييم. در اين راستا مي بايستي از تمامي ابتكارات و فعاليت ها و پيشنهاد‌هاي سازنده استقبال و حمايت كرد و هيچ فرصتي را از دست نداد از جمله فراخوان شوراي ملي صلح مي بايستي مورد حمايت قرار گيرد.
حمايت از جنبش زنان و كارزار جمع آوري امضا براي تغيير قوانين مي بايستي به يك حركت ملي تبديل شود.
همراهي با مطالبات صنفي و مدني دانشجويان، كارگران و معلمان بايستي به طور جدي پيگيري شود.
شرايط اقتصادي و اجتماعي متأسفانه از حد بحران گذشته و به مرحله فاجعه گام گذاشته است.

اوضاع به حدي نا به سامان است كه حتي مقامات دولتي به رغم بهره مندي از دستگاه هاي عظيم تبليغاتي و عوام فريبي قادر به سرپوش گذاشتن به اين نابساماني ها نيستند و ناچاراً به سياست فرافكني و توطئه انگاري روي آورده و ريشه مشكلات را در رفتار و عملكرد دولت هاي پيشين مي‎بينند، گويي كه اين دولت فرزند خلف دولت هاي قبلي نمي‌باشد و اين در شرايطي است كه اين دولت خود را حافظ ارزش هاي انقلاب اسلامي معرفي مي‌كند. دستيابي اين دولت به اريكه قدرت در چهارچوب همان ساختار و نوع انتخاباتي است كه دولت هاي قبلي را سركار آورده است. در شناسنامه اين دولت مشخصات دولت هاي قبلي به عنوان والدين ذكر شده است پس اين نمايش مضحك كه دولت هاي قبلي از جنس "شر" بوده اند و فقط دولت فعلي از جنس "خير" مي‌باشد فقط و فقط براي فريب و گمراهي مردم مي باشد.

دولتي كه با والدين سياسي خود كه او را در دامان خود پرورانده است چنين رفتار مي‌كند معلوم است كه نسبت به مردم و مطالبات آنان چگونه مي انديشد و عمل مي كند.

نگاهي به وضيعت اقتصادي و زندگي اسف بار مردم زحمتكش و شريف ايران ، ماهيت و سمت و سوي انديشه و عمل دولتمردان را نشان مي‌دهد.در چرخه معيوب فرافكني و مسئوليت گريزي‌، دولت ها دست به دست مي‌شوند و مردم همچنان فقير و فقيرتر مي مانند.


هموطن دردمند، در چنين شرايطي با دو گزينه مواجه مي باشيم:
سكوت و بي اعتنايي كه نتيجه اي جز نابودي كشور به دنبال نخواهد داشت.
پيوستن به صف فعالين جنبش مدني و مسالمت آميز ايران و مشاركت فعال در تحقق حق تعيين سرنوشت و رسيدن به زندگي شايسته و در خور يك ايراني با پرداخت هزينه مناسب آن.

مطمئن باشيد كه هزينه گزينه دوم به مراتب كمتر از نابودي تدريجي و فرسايشي و ذره ذره و لحظه لحظه در جهنم فقر و فساد، اعتياد و نا اميدي است. پرداخت هزينه در گزينه اول هيچ دستاوردي ندارد در حالي كه در گزينه دوم همه هزينه هاي سرمايه ايي براي ساختن ايراني آباد و آزاد مي‌باشد.

  • هموطن
  • تاريخ در اين انتخاب تو به داوري خواهد نشست.
  • براي نجات كشور و ايجاد شرايط مساعد براي زندگي نسل فعلي و نسل هاي آينده شما را به انتخاب درست دعوت مي كنم.

دوباره مي‌سازمت وطن
پاينده ايران

عباس امير انتظام
27 آذر 1386

17 November 2007

دکتر پرویز داورپناه: انتخابات (!) با "نظارت استصوابی" شورای نگهبان

مسئله "انتخابات" در حکومت "اسلامی" طبق قانون اساسی اش بسیار شفاف است و محلی برای چانه زدن باقی نمی گذارد. شواهد و تجارب نزدیک به سی سال "جمهوری اسلامی" نشان می دهند که دولتمردان و حامیان آن بهیچوجه حاضر به برگذاری انتخابات آزاد و سالم و عادلانه در ایران نیستند. بنابراین باید به افشاگری در مورد ماهیت "انتخابات" جمهوری اسلامی (انتصابات شورای نگهبان) پرداخت و از مردم خواست که فعالانه آن را تحریم کرده، در آن شرکت نکنند

انتخابات(!) با

نظارت "استصوابی" شورای نگهبان

دکتر پرویز داورپناه


اگر سپيدار ِ من بشکفد، مرغ ِ سيا پرواز خواهد کرد
مرغ ِ سيا بگذرد، سپيدار ِ من خواهد شکفت
احمد شاملو

حدود یک ربع قرن است که در جمهوری اسلامی ایران، مردم را با فریب و نیرنگ پای صندوقهای راًی می برند و
به جای انتخابات، انتصابات تحویلشان می دهند و به قول معروف: «برعکس نهند نام زنگی کافور» قانون اساسی و نهادهای جمهوری اسلامی ایران برای حفظ قدرت و حاکمیت ولی فقیه پیش بینی شده و در آن امکانی برای شرکت آزاد مردم در انتخابات دیده نمی شود. این را دیگر خواجه حافظ شیرازی هم می داند که در انتخابات جمهوری اسلامی ایران، مخالفان یا غیرخودی ها حق شرکت ندارند. ثبت نام در انتخابات منوط به اعتقاد به اسلام و گردن نهادن به اصل ولایت مطلقه فقیه است. در انتخابات مجلس هفتم حدود دو هزار تن از معتقدان به این اصول، یعنی خودیها، رد صلاحیت شدند. حساب غیر خودی ها که دیگر معلوم بود!

انتخابات دورهء هشتم مجلس نیز به طریق اولی با دوره های گذشته تفاوتی ندارد. در اصول قانون اساسی این نظام مشخص می شود که کنترل تمامی بخشهای قدرت از طریق ولایت مطلقه فقیه و شورای نگهبان انجام می گیرد. ولایت مطلقـه فقیه، علاوه بر اختیارات ویژه از قبیل تعیین سیاستهای کلی نظام ، صدور احکام حکومتی ، انتصاب رئیس قوه ی قضائیه ، عزل و نصب سران نظامی و انتظامی و ... از طریق شورای نگهبان بخشهای ظاهرا" انتخابی رژیم را هم مطلقا کنترل می کند.

طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کسانی که حق انتخاب شدن دارند، از پیش منتصب شورای نگهبان هستند.
در اصل نود و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است:

«به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی، از نظرعـدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی به نام شورای نگهبان با ترکیب زیر تشکیل می شود:
۱ـ شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز، انتخاب این عده با مقام رهبری است.
۲ـ شش نفر حقوقدان ، در رشته های مختلف حقوقی ، از میان حقوقدانان مسلمانی که به وسیله رئیس قوهء قضاییه به مجلس شورای اسلامی معرفی می شوند و با رای مجلس انتخاب می گردند.»

توجه کنید که شش نفر فقها، توسط ولی فقیه مستقیما انتخاب می شوند. شش نفر دیگر که حقوقدانان شرعی می باشند توسط رئیس قوه قضاییه رژیم که خود منصوب ولی فقیه می باشد، بصورت گروهی انتصاب و به مجلس معرفی می شوند و مجلس شش نفر از بین این منتصبین را انتخاب می کند و به عضویت شورای نگهبان در می آورد.

اصل نود و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی می گوید:

«مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان، اعتبار قانونی ندارد مگر در مورد تصویب اعتبارنامه نمایندگان و انتخاب شش نفر حقـوقـدان اعضای شورای نگهبان.»

در اصل نود و چهارم آمده است:

«کلیهء مصوبات مجلس شورای اسلامی باید به شورای نگهبان فرستاده شود. شورای نگهبان موظف است آن را حداکثر ظرف ده روز از تاریخ وصول از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد. و چنانچه آن را مغایر ببیند برای تجدید نظر به مجلس باز گرداند. در غیر این صورت مصوبه قابل اجرا است.»

وظيفه تفسير اصول قانون اساسی نيز بر عهده شورای نگهبان است. دراصل آخر وظایف شورای نگهبان یعنی اصل نود و نهم آمده است:

«شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عـمومی و همه پرسی را بر عهـده دارد.»

نظارت استصوابی، به شورای نگهبان امکان می دهد بدون نياز به ارائه مدارک يا دادن هرگونه توضيحی، صلاحيت داوطلبان و حتی نتايج انتخابات را تاييد يا رد کند. شورای نگهبان از چند سال قبل به اين سو، با توسعه سازمان خود، دفاتری در شهرهای مختلف داير کرده و به گفته برخی منتقدان، به جمع آوری اطلاعات و تحقيق درباره افرادی که ممکن است داوطلب شرکت در انتخابات گوناگون شوند می پردازد. شورای نگهبان اين کار را در راستای "احراز التزام عملی افراد به اسلام، ولايت فقيه، قانون اساسی و جمهوری اسلامی" معرفی کرده و حق قانونی خود می داند. بدین ترتیب شورای نگهبان، حالت فیلتر دارد و تمام کسانی را که بخواهند وارد سیستم حاکمیت شوند، از طریق نظارت استصوابی، چه برای مجلس و چه برای ریاست جمهوری، کنترل می کند.

اخیرا" بیست و سه نفر از فعالان سیاسی و حقوق بشر درون کشور کمیته ای برای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه تشکیل داده اند. این کمیته بیست شرط را برای شرکت در انتخابات مجلس هشتم اعلام نموده است. واضح است که ولایت مطلقه فقیه وشورای نگهبان هر گز این شروط را نخواهند پذیرفت . در جمهوری اسلامی ایران، امکانات تبليغاتی انتخابات به شدت نابرابر است و در انتخابات تقلب صورت می پذيرد و نتيجهء انتخابات با نظر شورای نگهبان اعلام می شود.

خانم شیرین عبادی در مصاحبه ای با رادیو آلمان اظهار داشته است:

«ما نه کسی را به عنوان کانديد معرفی می‌کنيم، نه مردم را تشويق می‌کنيم که در انتخابات شرکت کنند و نه مردم را تشويق می‌کنيم که انتخابات را تحريم بکنند. اينها مسايلی‌ست که مردم خود تصميم می‌گيرند. کارکرد عملی ما اطلاع‌رسانی صحيح و درست است از معيارهای يک انتخابات سالم، آزاد و منصفانه.»

انتخابات آزاد در چارچوب این قانون اساسی وجود خارجی ندارد و اینکه سران نظام برای این نمایشات یا انتصاباتی که شورای نگهبان انجام می دهد، واژه انتخابات آزاد و سالم را به کار می برند، یک نوع چرب زبانی سیاسی برای بدام انداختن خوش باوران می باشد. شوربختانه تعداد خوش باوران و فرصت طلبان متفـرعـن و چاپلوس سیاسی برون مرز رو به افزایش است که با دُرفشانی ها و قـلمفـرسائی های کسل کننده، بدون شناخت کافی از جامعه ایران و قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصلاح پذیری نظام رامطرح می کنند و با خزعبلاتشان آب در هاون می کوبند. یکی از این مدعیان بی فرهنگ، که برای "انتخابات آزاد" مجلس هشتم، پیراهن پاره می کند، گستاخی را بجائی رسانده است که خانم شیرین عبادی را بدون کسب اجازه وی، کاندید ریاست جمهوری کرده و برنامه کار سیاسی از قبل تعیین شده رئیس جمهوری را، به تقلید از شورای نگهبان برایشان آماده ساخته است!

اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی صراحت دارد:

«قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوهء مقننه، قوهء مجريه و قوهء قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آیندهء این قانون اعمال می گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند»

در حکومت اسلامی، مانع اصلی انتخابات آزاد، شورای نگهبان و ولايت مطلقه فقيه هستند. شورای نگهبان طبق قانون اساسی حکومت اسلامی، دارای نظارت استصوابی بر کلیه نهادهای ظاهرا" انتخابی رژیم است. شورای نگهبان است که نهایتا" طبق قانون اساسی، انتخاب می کند که آیا اینها صلاحیت دارند یا نه.

در مقـدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است که:

«قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبین نهاد های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامی است که انعکاس خواست قلبی امت اسلامی می باشد.»

طبق قانون اساسی رِژیم اسلامی، یکی از شرایط بنیادی که یک فرد باید دارا باشد تا مورد تایید قرار بگیرد، اعـتقاد قـلبی و عملی به قانون اساسی، به حکومت اسلامی وبه اصل مترقی ولایت فقیه (!) است. نیروهایی که میخواهند حضور خودشان را درون یا در کنار رژیم توجیه کنند، با سفسطه و ایجاد توهم سعی می کنند مسئله را بسیار پیچیده نشان دهند وگرنه مسئله انتخابات در حکومت اسلامی طبق قانون اساسی اش بسیار شفاف است و محلی برای چانه زدن باقی نمی گذارد. شواهد و تجارب نزدیک به سی سال حکومت جمهوری اسلامی نشان می دهند که دولتمردان و حامیان آن بهیچوجه حاضر به برگذاری انتخابات آزاد و سالم و عادلانه در ایران نیستند. بنابراین باید از هم اکنون به افشاگری در مورد ماهیت انتخابات جمهوری اسلامی یا انتصابات شورای نگهبان پرداخت و از مردم خواست که فعالانه آن را تحریم کرده، در آن شرکت نکنند.

ملت ایران، آگاه است و میداند که انتخابات آزاد با ولايت مطلقه فقيه و شورای نگهبان تعارض دارد. ملت ایران آگاه است و میداند که جدايی نهاد دين از نهاد دولت، شرط لازم دموکراسی و انتخابات آزاد است.

آیا شما، هنوز هم، به انتخابات آزاد و سالم و عادلانه در جمهوری اسلامی ایران باور دارید؟ چنانچه باور دارید، چه آدم خوش باوری هستید!

و شب از راه در مي ‌رسد / بي ‌ستاره‌ترين ِ شب‌ها!
چرا که در زمين پاکي نيست.
زمين از خوبي و راستي بي‌بهره است

احمد شاملو

,,,,,,,,,,,,,

دکتر پرویز داورپناه
25 آبان ۱٣٨۶ - 16 نوامبر 2007

وب سایت سینمای آزاد آغاز به کار کرد


 سرنگونی یکی از مخوفترین سیستم های مافیایی و ضد انسانی


وب سایت سینمای آزاد آغاز به کار کرد

نگاهی متفاوت به سینما در ایران

صدای سینمای ایران در تبعید

http://www.cinemaye-azad.com


...............

تبریک

11 November 2007

تارا عظيما : آيا بايد در انتخابات (!) مجلس هشتم (!) شرکت (!) کرد؟

اگر دو سال سکوت "اصلاح طلبان" به این امید بوده است
که به مجلس راه یابند و در آخر بتوانند
نقشی بیشتر از نقش "
اصلاح طلبان مجلس ششم" ایفا کنند،
گرفتار خیالی باطلند

تعیین تاریخ 24 اسفند که چند روز قبل از تعطيلات عيد است خود نشانه برنامه ریزی دراز مدت حکومت برای دخالت گسترده در انتخابات است تا بدين ترتيب فرصت اعتراض نمایندگان پس از انتخابات با شروع تعطیلات عید کاملا محدود گردد
آپوزیسیون وظیفه دارد از ایجاد هر گونه توهم بیمورد در مورد اصلاح پذیری نظام خودداری کند



آيا "بايد" در انتخابات (!) مجلس هشتم (!) شرکت (!) کرد؟


تارا عظيما
taraazima@gmail.com


انتخابات يکی از پایه های دموکراسی و مهمترين امکان شرکت شهروندان در تعیین سرنوشت هر کشور است. در آزادی و دموکراسی شرکت مردم در انتخابات یک امر طبیعی است. اما در دیکتاتوری هائی مانند جمهوری اسلامی که حق حاکمیت از مردم سلب شده، انتخابات آزاد نیست و با هدف کسب مشروعیت برای رژيم، جلوه دادن منتصبین به عنوان منتخبین و فریب افکار عمومی صورت ميگيرد، عدم شرکت در انتخابات یک امر طبیعی است. اگر هم مردم گاهی در انتخابات شرکت کنند برخلاف آنچه که سران جمهوری اسلامی ادعا میکنند، به معنی قبول نظام نبوده بلکه ابراز مخالفت با رژيم و نوعی مقاومت مدنی است. برای مثال اکثریت مردم در انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه 1376 برای بيان مخالفت خود با ولی فقیه به کاندیدائی که در مقابل کاندیدای مورد نظر وی قرار گرفته بود، رای دادند.

انتخابات مجلس هشتم نیز ادامه سیاست های فریبکارانه و نیرنگ جمهوری اسلامی است. اما این سوال مطرح میباشد که بهترین برخورد به اين انتخابات چيست؟ عده ای تحریم انتخابات را تجویز میکنند، عده ای برای شرکت در آن شروطی را اعلام کرده اند و عده ای دیگر معتقدند که میتوان با شرکت در آن، به بهبودهائی هرچند ناچیز برای مردم و جامعه دست یافت.

برای بحث در این زمینه لازم است اشاره ای به مکانیسم های انتخابات در جمهوری اسلامی داشته باشیم.

1- قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت مطلقه ولی فقیه را بالاتر از رای و حاکمیت مردم قرار داده است. این قانون همچنین شرائط و ساختارهائی را برای انتخابات تعیین کرده که رای آزاد مردم را غیر ممکن میسازد.

2- یکی از این ساختارها شورای نگهبان است که تنها به افراد مورد نظر دستگاه حکومتی اجازه کانديدا شدن میدهد. حتی آنهائی که موافق جمهوری اسلامی هستند ولی مورد نظر حکومت نیستند، از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت میشوند.

3- بر فرض آنکه چند نفر هم از کسانی که به حکومت انتقاد دارند به دلائلی از صافی شورای نگهبان عبور کنند، صافی بعدی برای آنها تقلب در انتخابات میباشد که در جمهوری اسلامی به یک عادت تبديل شده است. همانطور که ميدانيم پس از انتخابات گذشته ریاست جمهوری بعضی از کاندیداها که خود از سران نظام بوده و هستند، از تقلب های گسنرده نهادهای حکومتی و نظامی در انتخابات صحبت کردند.

4- چنانچه عده ای از منتقدان حکومت بر همه این مشکلات فائق آمده و انتخاب شوند، سوال اینست که آنها چه اقدامات مهمی میتوانند در مجلس ضعیف و فاقد قدرت شورای اسلامی انجام دهند؟ مجلسی که قوانین مصوبه آن میتواند با رای شورای نگهبان و یا با حکم حکومتی ولی فقیه بی اعتبار اعلام شود.

5- آنچه که در بالا ذکر نشده ولی اساسی و از همه نکات فوق مهمتر است، آزادی فعالیت برای احزاب، گروه های سیاسی و امکان مساوی تبلیغات برای کاندیداها است که در جمهوری اسلامی بطور مطلق وجود ندارد.


بدین ترتیب راه یافتگان به مجالس جمهوری اسلامی تاکنون عموماً طرفداران سرسخت نظام بوده اند که بعضی از آنان تنها در مواردی استثنائی، انتقاداتی به حکومت داشته اند. این مجالس نه تنها نتوانسته اند کار عمده ای در جهت رفاه، امنیت و آزادی مردم انجام دهند بلکه همین مجلس هفتم حتی در مورد بودجه سالانه کشور که طبق قانون اساسی قدرت تحقیق و تفحص را هم داراست، هنوز جوابی به این سوال که "120 ميلیارد دلار درآمد دوساله اخیر نفت به چه مصرفی رسیده؟"، دریافت ننموده است.

راهکارهائی که تاکنون برای برخورد به انتخابات مجلس هشتم پیشنهاد شده ، عبارتند از:

– 1مبارزه سیاسی و مشروط کردن شرکت در انتخابات به رعایت آزادی ها و اصول دموکراسی. همانطور که میدانیم اخیرا 23 نفر از فعالان خوشنام سیاسی و حقوق بشر درون کشور کمیته ای برای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه تشکیل داده اند. این کمیته 20 شرط را برای شرکت در انتخابات اعلام نموده است. چنین برخوردی منطقی و سیاسی است. ولی بر همه آشکار است که سران حکومت و عوامل آن مانند شورای نگهبان هیچگاه این خواسته ها را قبول نخواهند کرد و این کوشش جز یک مبارزه مدنی برای نشان دادن فقدان آزادی در کشور نمیتواند باشد.

این اقدام یک جنبه منفی هم در خارج از کشور در بر دارد: عده ای که زمانی به دنبال رفسنجانی، بعد به دنبال خاتمی و در آخرين انتخابات شرکت خود را منوط به شرکت و يا عدم شرکت جبهه مشارکت اعلام کردند، اینبار هم این تصور باطل را در بعضی فعالین و افکار عمومی خارج از کشور بوجود می آورند که گویا جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است، به خواست مردم و اپوزیسیون توجهی هرچند کوچک دارد و احتمال پذیرش شرائط فوق تا حدی وجود دارد.

2 – راهکار دیگر، شرکت در انتخابات برای اعزام منتقدین و اصلاح طلبانی که از صافی شورای نگهبان و تقلبات متعدد رد شده، برای دست یافتن به تغییرات اصلاحی هر چند جزئی و یا طرح خواسته های مردم در مجلس هرچند بطور محدود، است. نگاهی به گذشته نشان میدهد که روش های تقلب، از جمله دخالت شورای نگهبان و وزارت کشور در باطل کردن صندوق های نامطلوب، عوض کردن صندوق ها در چند منطقه تعیین کننده و اعلام نادرست آرا ميباشد. برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری اخیر که وزارت کشور هم در دست اصلاح طلبان بود، دور اول در تعداد آرا شهرهائی مانند اصفهان، تهران، قم، مشهد دست برده شد. امروز که وزارت کشور در دست بنیادگرایان است، طبیعتا آنها امکان دخالتهای بيشتری را دارند.

تنها در يک صورت غیر محتمل که تعداد رای دهندگان و کاندیداهای منتقد، بسیار گسترده باشد. شاید اثر تقلب محدود شود. باید برای همه روشن باشد که احتمال چنین موفقیتی بسیار کم است، زیرا نه اپوزیسیون توان تبلیغاتی و دستیابی وسیع به مردم را داراست و نه مردم که به شدت سیاست زده شده اند انگیزه ای برای شرکت در انتخابات دارند.

اگر دو سال سکوت اصلاح طلبان به این امید بوده است که بتوانند از تمام موانع یاد شده عبور کرده، به مجلس راه یابند و در آخر بتوانند نقشی بیشتر از نقش شکننده اصلاح طلبان در مجلس ششم ایفا کنند، گرفتار خیالی باطلند.

در انتخابات آخرین شوراهای شهر تهران مردم شرکت وسیعتری داشتند و باعث شدند که شورای شهر از دست طرفداران احمدی نژاد خارج شود. اما دولت با تمهیدات گوناگون تاکنون جلوی همه اقدامات این شورا را نیز گرفته است و تنها کاری که توانسته اند انجام دهند، مزاحمت های جزئی برای اقدامات دولت احمدی نژاد و خاتمه دادن به یک دست بودن شورا است که البته فائده ای برای مردم در بر نداشته است. بنابراین صحبت بعضی از بخش های اپوزیسیون که معتقدند نبايد صحنه را خالی کرد و بايد بين "بد" و "بدتر"، "بد" را انتخاب کرد، صادق نبوده و به هیچ وجه متناسب با تلاشی که مردم باید برای شرکت در انتخابات بکنند نیست و جای تعجبی نخواهد بود اگر مردم در نتیجه این اقدامات بی حاصل از اپوزیسیون رویگردان شوند. شرکت در انتخابات زمانی درست است که مردم توسط آن به موفقیت های ملموسی دست یابند.

تعیین تاریخ 24 اسفند که چند روز قبل از تعطيلات عيد است خود نشانه برنامه ریزی دراز مدت حکومت برای دخالت گسترده در انتخابات است تا بدين ترتيب فرصت اعتراض نمایندگان پس از انتخابات با شروع تعطیلات عید کاملا محدود گردد.

3 – آخرین راه، تحریم انتخابات است. در واقع اپوزیسیون اگر نخواهد وارد سیاست بازی ها و تقلبات رژیم و بده بستانهائی با نتايجی ناچيز بشود وظیفه دارد از ایجاد هر گونه توهم بیمورد در مورد اصلاح پذیری نظام در میان مردم خودداری کند. از دید نگارنده تنها راهکاری که با واقعیات امروز انتخابات سازگاری دارد، تحریم آن است. آزموده را آزمودن خطاست و نبايد مردم را به موهومات بشارت داد. انتخاب چنین راهکاری حداقل اين حسن را دارد که فقدان مشروعيت رژيم را آشکارتر ميسازد و امکانات افشاگری وسیع در باره دیکتاتوری را در داخل و خارج بيشتر ميکند.


18 آبان 1386 برابر با 9 نوامبر 2007
http://www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=2&ni=26676

10 November 2007

هم اوا : ما جنگ نمی خواهیم

هم آوا گامی است برای هم صدایی وبلاگ نویسان برای ایرانی بهتر؛ هر روز در کنار شما و با شما به بررسی دلایل ضعف تاریخیمان در نرسیدن به دموکراسی واقعی خواهیم پرداخت و سپاسگزار خواهم شد با مطالعه تمامی مطالب و نظرات مندرج در این وبلاگ، راهی صحیح را برای آینده ای بهتر جهت احقاق حقوق بشر در ایران بیابیم. ضمنا این وبلاگ آمادگی خودش رو برای انعکاس نوشته های شما در این زمینه اعلام میکنه

هم آوا

دریافت لوگو

http://hamava01.blogfa.com/

9 November 2007

الاهه بقراط : سخنی با افراد، احزاب و گروههای سیاسی


سخنی
با افراد، احزاب و گروههای سیاسی


الاهه بقراط


امروز مردم
نه از انقلاب
که از باختن خسته‌اند.

در انقلاب باختند.
در اصلاحات باختند.
در انتخابات باختند.
در جنگ و مصالحه، هر دو، نیز خواهند باخت زیرا هیچ کدام بر سر منافع آنها نیست.

با شما هستم!

با شما افراد و احزاب و گروههای سیاسی!
شما در داخل و خارج!
شما قانونی و نیمه قانونی و غیرقانونی!
شما چپها، شما راستها، شما جمهوری‌خواهان و مشروطه‌طلبان! شما اصلاح طلبان و انقلابیون!
هر کدام از شما به تنهایی،
یا حتی خودیهای چندتایی،
سرانجام یا بازنده خواهید بود
و یا در بهترین حالت دنباله‌رو خواهید شد.

اگر به ایران می‌اندیشید، نگذارید دیگران برای ما تصمیم بگیرند! شما تصمیم بگیرید و با همبستگی خود جبهه سوم را علیه جمهوری اسلامی و علیه مداخله خارجی و برای مردم و منافع ملی ایران بگشایید!

آخر به کدامین زبان باید با شما سخن گفت؟ نگذارید دیگران برای ما تصمیم بگیرند



.........

6 November 2007

جمشيد پيمان: اي همه بهاران در فصل هاي برگ ريزان


اي همه بهاران
در فصل هاي برگ ريزان

( براي زنان شهر اشرف، نشانه هاي شرف ا نساني )

جمشيد پيمان


پيش در آمدي کوتاه :

نمک پرورده ي نمکدان شکني همه ي سرمايه حسبي و نسبي و کل بضاعت قلمي اش را به کار گرفته است که به پاک ترين و شريف ترين انسان هاي عرصه زندگي بشري ، لکه هاي زشتي و پلشتي پنهان مانده در پستوي حقارت بار عقده هاي بي مرزش را بپراکند . غافل از اين که دريا پا پوزه ي آلوده به گند ، نه نجس مي شود و نه مي گندد . در اين تقلاي کثافت بار، حاصل کارش بيش از اثر وزوز پشه اي در ميان يال و کوپال شير نيست. عرضيش نيست که برباد رود و زحمتي ندارد که عارض ديگران شود. درخت تلخيست که آوند هاي فرصت طلبيش چند صباحي آب زلال و پاک مکيدند . اما آب پاک و کوثرين و رنج باغبان نتوانست ازاين زقوم، جز حاصل تلخي و پلشتي سرشتش، به بار آورد . يادش به خير سعدي داناي هوشيار و تيزبين باريک انديش که درحق امثال اين وجود بي وجود فرمود : تربيت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است .

اما ، خواهران و دختران شايسته ايران زمين در شهر اشرف ، همه ي سرمايه شان جانشان بود که در راه آزادي ايران در طبق اخلاص نهادند و بي هيچ چشم داشت ، هديه کردند. امروز هم که نه قضاي فلک و دست روزگار، بلکه همدستي ننگ آلوده ي فرصت طلبان و نان به نرخ روز خوران داخلي و خارجي ناگزير به صبر مفتاح الفرجشان کرده است ، باز هم همان جان شيرين را دارند که همچنان در طبق اخلاص نهاده اند و سري که به پاکبازيش در راه آزادي ايران ، افتخار مي کنند.

سروده ي زير پيش تر به خاکپاي توتيا صفت زنان آزادي خواه و آزادي ستان پيشکش شده بود. اينک با سرفرازي تکرارش مي کنم


فصل نخست:

باغبانان پير،
شروه هاي پاييزي مي سرودند
و خلق
بر مراثي شان مي گريست.
جهان
سينه اي بود و اضطرب لحظه هاي سرد.
و پهنه ي چهار فصل
دلبند آسمان سترون بود.
باغبانان پير،
در کار شمارش دانه هاي برف بودند،
بر روي و مويشان
و سکوت
پادشاه صدا ها بود
و فرياد،
زاده ي عصر يخبندان بود
- شناور در انجماد اسطوره -
و سلامي نبود
و کسي پرسشي را نمي شناخت
و پاسخ ها را،
خاک هزاره ها فرو خورده بود
و چله ها همه ، بزرگ بودند
و هر روز، هزاره اي بود ،
بي جنبشي در ميانه ي جهان
و جهان ،
لا نه ي ماران بود
و درختان ،
از ريشه ها آويزان بودند
و صبر، سرمايه مان بود
و چشم هامان،
زمين را مي کاويدند
- در جست و جوي ريشه هامان –
خلق،
پريشان تر مي گريست
و باعبانان پير مي سرودند:
" اي درختان عقيم ريشه تان
در خاک هاي هرزه گي مستور !" *

فصل دوم:

از ميان اندوه خلق،
آواي زني برآمد،
برخاسته از ياس،
ويگانه با اميد،
- آن نزديک و اين دور -
و دست هايش را در باغچه مي کاشت**
و پر از يقين روييدن بود
و باور باراني اش را،
رو در روي آسمان مي نهاد،
و ديدگانش،
سرشار از اعتماد به خاک بود
و مي دانست،
کسي که دست هايش را مي کارد،
از فصل هاي سرد
گذر خواهد کرد،
و آبي را،
تجسم خواهد بخشيد
و باغ را،
با برگ و بار آشتي خواهد داد
در آغاز ايمان بهار .

فصل آخر:

آواي شکفتن جهان،
بر ياس ما پيشي گرفت
و دست ها،
از زمين برآمدند
و فصول انگشتانشان
پر از جوانه هاي سبز بود
و قامتشان
راستاي اميد بود
و گفت و گويشان،
آذرخش بود
- سرخ و ظلمت شکاف -
و گام هاشان،
معناي رفتن بود
و رفتارشان
تلاطم دريا بود و مژده ي توفان
و سينه هاشان،
مفهوم عشق بود
و دل هاشان،
آواز قديمي ترين زخم انسان بود
و صيقل مي زدند سلاحشان را
تا زنگ کهنگي نگيرد،
آرزوي دور و باور ديرينشان.
در شانه هاشان ،
پرواز کبوتران بود
و نگاهشان،
پر از بهار بود
وشب،
در طنين نفس هاشان
در هم مي شکست
و فلق،
در پيشوازشان،
هم آواي جهان بود
وعشق،
در گستره ي نگاهشان موج مي زد
و آقتاب ،
از ستيغ پيشانيشان مي تابيد،
- در لحظه ي جاري شدن رودهاي پيکرشان
بر پهنه ي خاک -
و جهان ،
در آواز قلبشان
زاده شد


* از مهدي اخوان ثالث
** اشاره اي به فروغ فرخ زاد
.........................................................................................................

افتابکاران

22 October 2007

فری ناز آرین فر: پس گرفتن امضاء از"کمپین" یک میلیون امضا


با درود خدمت دست اندرکاران کمپین یک میلیون امضاء:

بدینوسیله اینجانب فری ناز آرین فر، مایل هستم که شما را از تصمیمم در جهت بازپس گیری امضای خود از کمپین یک میلیون امضاء آگاه نمایم.
حدود یک سال پیش در جریان فعالیتهای کمپین یک میلیون امضاء قرار گرفتم. پس از مشاهدهء نسخه ای از فراخوان که بعدها متوجه شدم که تمامی بندها و مواضع این کمپین را منعکس نمیکند اقدام به امضای آن نمودم.
ذکر این نکته ضروریست که بیانیهء ناقص فوق الذکر همچنان در سایت کمپین یک میلیون امضاء قابل مشاهده است: http://www.wechange.info/spip.php?article11

پس گرفتن امضاء از "کمپین" یک میلیون امضا

فری ناز آرین فر


حمایت من از این فراخوان دلیلی جز اعتقاد راسخ من به برابری حقوق زن و مرد نداشت. متاسفانه در نسخهء ناقص ارائه شده، اثری از كليات طرح ”يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض آميز یافت نمیشد. در یکی از بندهای کلیات این طرح، بیان شده است که خواسته های این کمپین با اسلام تضادی ندارد1.

به عنوان یک فرد معتقد به نظام سکولار با بند بالا کاملا مخالفم.

علارغم اینکه به تمام حرکتهای کمک کننده به بالا بردن سطح فرهنگ و آگاهی جامعه احترام ویژه قائل هستم، اما یقین دارم که کمپین یک میلیون امضاء به جای پاشیدن بذر آگاهی در میان مردم، باعث گسترش این توهم میشود که دین اسلام با برابری حقوق زنان و مردان تضادی ندارد. مادامی که دین از دولت جدا نباشد رهایی زنان امری دور از دسترس است.

از آنجایی که تجربه ثابت نموده است که فمینیسم اسلامی به بهبودی حقوق زنان کمک چندانی نمیکند و تا زمانی که دین، مرجع قانونگذاری باشد، نه تنها هیچ گونه پیشرفتی دروضعیت زنان حاصل نمیشود، چه بسا هر روزعرصه ها بر زنان تنگتر شده و شرایط زندگی آنان غیر انسانیتر میشود، لذا امضای خود را از این کمپین پس میگیرم.

به امید روزهای بهتر


فری ناز آرین فر
-------------------------
1 اين طرح ضديتي با اسلام ندارد

تقاضاي بازنگري در قوانين تبعيض آميز نه تنها درخواستي غيرمشروع و مخالف اسلام نيست بلكه با تعهدات بين المللي دولت ايران نيز همخواني دارد چون ايران به ميثاق بين المللي حقوق مدني-سياسي و ميثاق بين المللي حقوق اقتصادي-اجتماعي پيوسته و اولين گام در اين کنوانسيون ها منع هرگونه تبعيض است، بنابراين تبعيض بايد از بين برود چون منطبق با تعهدات بين المللي دولت ايران است.

از سوي ديگر اين درخواست هيچگونه ضديتي با مباني اسلام ندارد زيرا جزو اصول دين به شمار نمي آيند. تغيير قوانيني كه در اين كمپين مورد درخواست است محل اختلاف بين مجتهدين و علماي دين است و بسياري از فقها از جمله آيت الله صانعي يا آيت آلله بجنوردي و شمار ديگري از مجتهدين سال هاست که بازنگري در قوانين تبعيض آميز عليه زنان را مورد تاييد قرار داده اند و تغيير آن ها را مغاير با اسلام ندانسته اند.

در هر حال طرح جمع آوري ”يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيض آميز“ قبل از هرچيز به مسئولان و به افكار عمومي جامعه نشان خواهد داد كه بسياري از زنان و مردان آزادانديش در ايران خواستار تغيير و بازنگري در قوانين تبعيض آميز و زن ستيز موجود هستند و اين خواست تغيير قوانين، تنها خواست يك گروه كوچك از زنان ايراني نيست. هم چنين طرح و درخواست گسترده براي تغيير و بازنگري در قوانين تبعيض آميز و جمع آوري اين امضاءها به قانونگذاران ثابت خواهد كرد كه زنان ايران در مورد درخواست خود جدي و استوار هستند

21 October 2007

سخنرانی دکتر کاظم موسوی زاده، در سمپوزیوم دانشگاه وین : بمب اتم در دست ملایان،


بمب اتم در دست ملایان،
جهت اعمال زور و ایجاد رعب و وحشت هر چه بیشتر،
بسیار ضروری است



سخنرانی دکتر کاظم موسوی


مسئول بخش محیط زیست حزب سبزهای ایران

در سمپوزیوم دانشگاه وین
30 سپتامبر 2007
بدعوت انجمن محققان و پژوهشگران برای صلح در خاور میانه (اتریش)
و کلوپ (کافه) کریتیک

توضیح: این متن از گفتار(آلمانی) به نوشتار(فارسی) برگردانده شده است

دوستان عزیز، خانم ها و آقایان:

حزب سبزهای ایران بسیار مفتخر است که در سمپوزیوم و تجمع اعتراضی در وین شرکت می کند. موضوع بحث سمپوزیوم چگونگی و راه کارهای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی است و خواسته شما در تجمع وین قطع سیاست مماشات و معاملات اقتصادی اروپا با ملایان تهران است.

من قصد دارم در این سمپوزیوم تحلیل و موضع سیاسی نوینی را از طرف حزب سبزهای ایران در طیف نیروهای اپوزسیون رژیم ایران به شما معرفی کنم.

حزب سبزهای ایران بدین نتیجه رسیده است که سرنوشت ایران و حقوق بشر مردم ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی با آینده یهودیان و اسرائیل بطور مستقیم پیوند خورده است. زیرا که در چارچوب ایدئولوژیک و دستگاه فکری- مذهبی ملایان حاکم بر ایران، خصوصیات و سیاستهای یهود ستیزی، نقض حقوق بشر و نیز توسعه طلبی و کشور گشایی در یک ترکیب واحد و جداناپذیر قرار داشته و به اجرا گذاشته می شود. با توجه به نمودار ساده ای که ملاحظه می کنید دستیابی رژیم تهران به بمب اتم برای تثبیت و بقای سیستم آخوندها لازم و حیاتی است. ابزار بمب اتم در دست ملایان، جهت اعمال زور و ایجاد رعب و وحشت هر چه بیشتر، بسیار ضروری است. همچنین هدف و برنامه های ایدئولوژیک رژیم مذهبی فاشیستی تهران را که در این نمودار می بینید، در ارتباط با یکدیگر و بطور موازی و شتابان به پیش برده و متحقق می سازد. به عبارتی دیگر بمب اتمی چسب ارتباط سیاستهای ایدئولوژیک رژیم ملایان در عرصه داخلی و صحنه بین المللی با یکدیگر است. همانند یک ترکیب شیمیایی مولوکول آب- مایع حیات- که جهت پیوسته ماندن عناصر تشکیل دهنده، اتم های آن به فاکتور کاتالیزاتور و دمای مخصوص نیازمند است.



دوستان گرامی:

سیاستهای فوق از یکدیگر جدایی ناپذیرند. حزب سبزهای ایران، رژیم اسلامی و دکترین مذهبی آن را یک سیستم فاشیسم مذهبی می شناسد. این نظام اولین مشکل اساسی برای توسعه پایدار مردم و کشور ایران و هم چنین برای همسایگان و تمامی جامعه بین المللی است زیرا که با توسل به ابزار مذهب و بنیادگرایی و جنگ افروزی در سراسر جهان به سوی هدف خود حرکت می کند.

ما سیاست خطرناک مماشات( اپیزمنت) اروپا و همکاری با رژیم ایران را یک تکیه گاه و سپر دفاعی برای رژیم فاشیسم مذهبی تهران ارزیابی می کنیم چونکه رژیم تهران بلحاظ ایدئولوژیکی و ساختارهای درونی آن هرگز رفرم پذیر نیست و تن به یک انتخاب آزاد در ایران نخواهد داد. موضوع ماهیت ایدئولوژی مذهبی رژیم تهران را می بایست کاملا جدی گرفت. این رژیم باید در اسرع وقت ممکن بدست مردم ایران سرنگون گردد. البته این امر در صورتی امکان پذیر خواهد شد که حمایت های جدی جامعه جهانی از مردم ایران عملی شود.

الف- حزب سبزهای ایران بر اساس دلایل به هم پیوسته و متدولوژی ذیل رژیم ملایان را یک سیستم فاشیسم مذهبی ارزیابی می کند:

خصوصیت اول: دیکتاتوری مذهبی مطلقه و کاملا میلیتاریستی

سیاستهای رژیم در عرصه داخلیبر مبنای ایدئولوژی و شریعت اسلامی در ایران استوار است که اساسا با دستاوردهای سیاسی مدرنیته، آزادی و دمکراسی و حقوق بشر در جهان امروز در تضاد کامل قرار دارد. جمهوری اسلامی مخالفان سیستم را به قتل می رساند. هرگونه صدای اعتراض مردم و اپوزسیون توسط رژیم با بیرحمانه ترین شکل و شیوهای ممکن حتی در ملاء عام سرکوب می شود. بدین وسیله جمهوری اسلامی اثبات کرده است که برای بقای حاکمیت رژیمش در ایران، آماده و حاضر است حتی آخرین نفر از مخالفین را نیز سرکوب کرده و نابود کند. نقطه عزیمت ما در تحلیلمان از این واقعیت عبور می کند که ماهیت و درجه بربریت رژیم آخوندها به میزانی است که اگر صدها هزار ایرانی به قصد سرنگونی نظام ملایان در خیابانها تجمع کنند، آخوندها برای حفظ و قدرت نظام الهی شان، در صورت امکان و توانشان، مردم را با هر وسیله ای از هوا و زمین به گلوله می بیندد و یا با استفاده از بمب همه را یکجا نابود می کند.

همانطور که تجربه نشان داده است روند سیاستهای نقض حقوق بشر مردم ایران توسط رژیم حاکم بر ایران را تنها با شعارها و لفاظی های تاکنونی دفاع از حقوق بشر از جانب کشورهای اروپایی نمی توان متوقف کرد. برخی از دول اروپایی شریک جرم جنایتهای حقوق بشری ملایان تهران هستند زیرا دولتهای اروپایی چنین القاء می کنند که با یک رژیم مذهبی غیر عقلانی و کاملا توتالیتر، امکان و شانس مذاکره و همکاری و بهبود شرایط وجود دارد. حزب سبزهای ایران هشدار می دهد که مسئولان و سران رژیم ایران اساسا قابل اعتماد و اصلاح پذیر نبوده و می بایستی در یک دادگاه در انظار بین المللی صریحا محاکمه شوند.

دومین خصوصیت: توسعه طلبی و کشور گشایی

سیاست خارجی رژیم ایران بر مبنای ایدئولوژی اسلام استوار است. اندیشه، خطوط و عملکردهای سیاسی نظام حاکم، رشد و توسعه اسلام است و آن را انجام وظیفه ای دینی مبتنی بر مشیت اللهی و برگرفته از قرآن و شریعت اسلامی می دانند. هدف گسترش رژیم اسلامی به بیرون از مرزهای ایران از طریق جهاد دینی و جنگ در راه الله است. از اولین شعارها و خواستخمینی از بدو بروی کار آمدنش در سال 1979 در ایران "فتح قدس (اورشلیم) از طریق کربلا" بود. در کربلا مقبره امام سوم شیعیان حسین قرار دارد. امام سوم شیعیان، حسین برای ملایان تهران، سمبل ایدئولوژیکی شهادت و فداکاری و جهاد دینی است. بازماندگان خمینی( پاسداران) هم اکنون اولین قدمهای خود بسوی اورشلیم را با نفوذ و دخالت گسترده شان در امور دستگاههای دولتی در عراق برداشته اند. حرکت و اقدام بعدی آخوندها بسوی اسرائیل خواهد بود.

هدف و برنامه های استراتژیک رژیم، اسلامیزه کردن بشریت بر روی کره زمین و تسلط آنان بر تمامی جهان است. نامه احمدی نژاد، چندی قبل به بوش رئیس جمهور آمریکا را به خاطر بیاورید. ملایان قصد دارند یک حاکمیت یکپارچه جهانی تحت پیشوایی رهبرشان علی خامنه ای و آخوندهای تهران برقرار کنند. یک چنین ادعا و سیاست اعلام شده توسط آخوندها مبنی بر مسلط شدن بر جهان، درست در مشابهت و به موازات سیاستهای شناخته شده ناسیونال سوسیالیستهای هیتلری است. منتهی با این تفاوت که در کانون دستگاه فکری و ایدئولوژیکی، سیاست برتر، مردم آلمانی و یا نژاد آریایی و یا ناسیونالیسم آلمانی قرار ندارد، بلکه موضوع به اقتدار رساندن یک مذهب برتر و الهی به نام اسلام است. در واقع این برخورد و فلسفه جهان بینی اسلامی آخوندها باید مطلقا جدی گرفته شود. نباید فکر کنیم سیاست دینی فقط وسیله ای کوتاه مدت برای قدرت گرفتن آخوندهاست. به عبارت دیگر موضوع پیشبرد اهداف ایدئولوژی در کانون تحرکات و یکایک فعالیتهای سیاستی رهبران رژیم در سطح منطقه و کشورهای جهان قرار دارد. مسئولان و دست اندکاران سیاست مماشات اروپا می بایستی بطور روشن احساس و درک کنند که چه فاجعه بالقوه ای از طریق مخلوط و ملغمه فرهنگ مذهبی شهادت طلبی،( تفکر و آمادگی انجام عملیات انتحاری برای جهاد دینی و در راه خدا) با در دست داشتن بمب اتم ببار می آورد. هم اکنون سیاستهای تروریسم ملایان در جریان است. اضافه بر آن اعلام جنگ علنی با جامعه غرب و اسرائیل بطور یقین در چشم انداز برنامه های آتیه رژیم ایران قرار دارد.

سومین خصوصیت: یهود ستیزی متعصبانه

در جوهره ایدئولوژی و سیاست های تاکنونی جمهوری اسلامی ویژه گی یهود ستیزی آن بسیار بارز و انکار ناپذیر است. جمهوری اسلامی و احمدی نژاد آشکارا اقرار می کنند که قصد دارند یهودیان و اسرائیل را از نقشه جغرافیای جهان کلا پاکسازی کنند. جنبه سیاست یهودستیزانه رژیم نقش مهمی را نیز در سرکوب و قتل عام مخالفین در داخل ایفا می کند. نیروهای اپوزسیون، زنان، اقلیتهای قومی، همجنسگرایان و ... به اتهام جاسوس اسرائیل و آمریکا و یا به عنوان کافر، نجس و منافق (یعنی دوروی غیر اسلامی) توسط رژیم دستگیر مجازات و اعدام می شود. بعلاوه در سیاستهای خارجی ملایان، یهودستیزی به عنوان ابزاری جهت سازماندهی و بسیج افراد و نیروهای ارتجاعی و بنیادگرا در منطقه مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین، در مورد بسیج و حمایت از گروههای راست فاشیستی، ضد یهودیان و حتی چپگرایان ارتدکس و رادیکال ضد آمریکا و ضد اسرائیل در سراسر جهان از همین شیوه یهود ستیزی استفاده می شود. امروز لازم است که در همین وین به افراد چپ رادیکال که به دفاع از رژیم مذهبی فاشیستی که منشاء اصلی جنگ افروزی و تروریسم است، در پوشش دفاع از صلح و ضد جنگ تظاهرات می کنند، اشاره کنم.

دلیل مشخص و مثالی که می توانم در اینجا ذکر کنم، اینست که چندی پیش مجله آلمانی اشپیگل مصاحبه ای را با احمدی نژاد درج کرده بود که در آن احمدی نژاد از آلمانی ها درخواست می کند نسبت به انگیزه و ملیت آلمانی بودن خود احساس غرور داشته باشند و اجازه ندهند که اسرائیل اینقدر آلمانی ها را خوار و خفیف و مرعوب جلوه دهد.

خانم ها و آقایان:

راستی فکر می کنید که چرا احمدی نژاد و سپاه پاسداران طرح نفی و انکار هولاکاست را علنا مطرح کرده اند. این آزمایشی بود که آخوندها می خواستند بدانند که به چه میزان جامعه جهانی و اروپا نسبت بدان واکنش نشان داده و اعتراض می نمایند. ولی همانطور که تجربه شد، بدلایل اعتراضات حرفی، خشک و خالی که بنوعی پذیرفتن آن از سوی اروپا و دیگر دولتهاست، اکنون رژیم جمهوری اسلامی درک کرده است که جنایت دوم دیگر علیه یهودیان و ملت اسرائیل همانند جنایت نازیسم هیتلری اینبار نیز عملی است و بگونه ای جهانیان و اروپا آن را تحمل کرده و در آتیه به فراموشی می سپارند. بنابراین حزب سبزهای ایران اعلام می کند که سیاست مماشات اروپا برای ملایان تهران یک چراغ سبزی است که طرح و برنامه های پلید استراتژیکی اش را در ایجاد جنایتی دیگر در مقیاس هولاکاست عملی گرداند.

ب- مشکل سیاست مماشات(اپیزمنت) اروپا با حاکمان تهران

دوستان محترم:

سیاست مماشات و حمایت اروپا و سبزهای آلمان و اتریش در برابر رژیم ایران بخشی از تار و پود نظام فاشیسم مذهبی شده است و تاکنون پیامدهای بس فاجعه آمیزی ببار آورده است. به برخی از آنها در ذیل اختصار اشاره می کنم:

1- سیاستمداران مسئول روابط خارجی در اروپا و پارلمان اروپا درست 16 سال تمام بر ادامه مذاکره و گفتگو و معامله با مدعیان دروغین اصلاح طلب در رژیم، رفسنجانی و خاتمی تکیه و پافشاری ورزیده اند. ولیکن می بینید بجای تغییر و تحول و اصلاحات در رژیم ملایان، سیاست مماشات عامل به قدرت رساندن کامل پاسداران و دولت میلیتاریستی احمدی نژاد شده است. نقشه و سیاست استراتژیکی آخوندها در این سالیان این بوده است که با استفاده از انجام معاملات اقتصادی هر چه بیشتر با اروپا، ایجاد تشنج و درگیری میان رژیم و غرب را به تاخیر بیاندازند تا اینکه بتوانند در پوشش معاملات افتصادی پروژه های اتمی خود را در خفا به اتمام رسانند.

این سیاست رژیم با کمک سیاست مماشات تاکنون بنحو احسن به ثمر نشسته است. البته قربانیان اصلی سیاست اپیزمنت اروپا در وهله نخست مردم ایران و همچنین اسرائیل و عراق می باشند.

2- روابط تجاری و اقتصادی اروپا با ایران، توسط دولت نظامی پاسداران و وزارت امنیت و اطلاعات جمهوری اسلامی هدایت و اجرا می گردد. سپاه پاسداران وظایف و مسئولیتهای اصلی حفاظت از رژیم، پیشبرد برنامه های نظامی هسته ای را بر عهده دارد و بطور همزمان عهده دار صدور و گسترش سیاستهای بنیادگرایی نظام مذهبی فاشیستی ایران در منطقه است. درحقیقت بوسیله روابط اقتصادی اروپا، قدرت نظامی و جنگ افروزی رژیم توسعه پیدا کرده و مستحکم می گردد. و این در حالی است که بخش عظیم مردم ایران بطور روزمره فقیر و بی خانمان تر می شوند. ابران در عرض فقط سه سال اخیر سالانه حدود 80 میلیارد دلار بابت فروش نفت و گاز درآمد داشته است. و لیکن بنابر آمارهای رسمی جمهوری اسلام هم اکنون متاسفانه حدود 85 درصد از مردم ایران در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند.

3- اساسا جای هیچ شک و تردیدی نیست که رژیم ملایان در صدد دستیابی به سلاح های کشتار جمعی است. سیاست دیالوگ انتقادی و روابط اقتصادی اروپا امکان و شرایط مطلوبی را برای رژیم آماده کرده است که از بازارهای اروپایی مخفیانه مواد هسته ای و وسائل و تجهیزات و تخصصهای لازم جهت به اتمام رساندن پروژه های اتمی خود را فراهم نماید.

4- سیاست مماشات اروپا باعث نادیده گرفتن سیاستهای جمهوری اسلامی در طراحی برنامه ریزی و ایجاد شبکه های تروریستی در منطقه و نیز اروپا و آمریکای لاتین گشته است. آخوندها در همین اثنا اساسا لزومی نمی بینند که سربازان و پاسداران وابسته به نظام را به خارج از مرزهای ایران روانه کنند تا اینکه کشورهای همسایه عراق و یا اسرائیل را مورد حمله قرار دهند. امروزه ملایان از مقر فرماندهی خود در تهران کاملا قادرند که توسط نیروهای تروریستی و شبه نظامیان وابسته در خارج از ایران بسادگی دست به عملیات تروریستی و جنگ افروزی بزنند. مثلا توسط حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، حزب الله در لبنان، بریگاردهای بدر، نیروهای صدر و قدس در عراق. آنها همچنین با رساندن تسلیحات و کمکهای تروریستی به القاعده و طالبان در افغانستان، به آشوب در این کشور یاری می رسانند.

5- سیاستمداران و دولتهای اروپایی باید بدانند که بر اثر غفلت آنان، رژیم تهران مدتهاست اگرچه نه آشکارا و علنی، اما با حملات نظامی خود توسط شبکه های تروریستی فوق، جنگ خود را در منطقه آغاز کرده است. اعلام علنی لشگرکشی و جنگ توسط رژیم تهران علیه مدرنیته و اسرائیل محتملا با اولین آزمایشبمب اتمی صورت خواهد پذیرفت. البته اعلام خبر دستیابی آخوندها به بمب اتم باحتمال زیاد کوچ یهودیان کشور اسرائیل به نقاط دیگر را در پی خواهد داشت. درست بهمین منظور احمدی نژاد بارها به اروپاییان گوشزد کرده است که یهودیان هیچ کار و آینده ای در منطقه خاور میانه ندارند و میبایستی دولتهای اروپایی هر چه زودتر برای انتقال یهودیان از اسراییل محل سکونتی را در جوار کشورهای اروپایی و سرزمین آلاسکا در نظر گرفته و برایشان آماده نمایند.

بنابر آنچه گفته شد، کشورهای اروپایی، احزاب سبز آلمان و اتریش و همچنین مدیر کل آژانس بین المللی اتمی آقای محمد البرادعی، اصلا فرصت چندانی در پیش ندارند که آخوندهای تهران را از دستیابی به بمب اتمی و بمب های کثیف و محدود هسته ای بازدارند.

خانم ها و آقایان، آقای البرادعی چندی پیش در مصاحبه ای با یک رسانه ایتالیایی صریحا عنوان کرد که از سوی جمهوری اسلامی اصلا تهدیدی برای صلح در جامعه بین المللی وجود ندارد. اعلام یک چنین موضعی از سوی آقای البرادعی، زمانیکه احمدی نژاد بر ادامه پروژه های اتمی پافشاری و تاکید می کند، هنگامیکه جمهوری اسلامی پی در پی خواهان محو اسرائیل و نابودی یهودیان است و هولاکاست را انکار می کند، بسیار تعجب آور و غیر قابل قبول است.

جانبداری منوچهر متکی، وزیر امور خارجه رژیم از مواضع آقای البرادعی که در گزارش اتمی اخیر خود نکات متناقضی از پیشرفتهای رژیم جمهوری اسلامی در زمینه هسته ای را مطرح کرده است، همه چیز را به زیر علامت سوال می برد. بنابراین آقای البرادعی نشان میدهد که به هر دلیلی نمی تواند بی طرفی سیاسی خود را حفظ کند. ظاهرا آقای البرادعی چنین انگیزه ای را در خود ندارد که جامعه جهانی را از کم و کیف برنامه های اتمی و مخفیانه جمهوری اسلامی مطلع سازد. بنابراین حزب سبزهای ایران درخواست می کند که آقای محمد البرادعی باید هر چه زودتر استعفاء داده و جای خور را به فرد صلاحیت داری که شجاعت بازگو کردن حقایق را دارد، بدهد.

6- دیالوگ فرهنگی کشورهای اروپایی با رژیمی انجام می گیرد که تنها اندیشه و دغدغه اصلی سیاست فرهنگی آنتماما اسلامی کردن کلیت فرهنگ و تمدن دیرینه ایران است. جمهوری اسلامی تمامی جنبه های غیر اسلامی فرهنگ و زبان فارسی و دیگر زبانها، آداب و رسومات تاریخ و ادیان موجود در ایران مثل زرتشتیان، بهائیان و ...نادیده گرفته و به حاشیه می راند. در یک چنین شرایطی برخی از استادان دانشگاهی همچون خانم "کریستینا فون براون" و خانم "بتینا متیس" و همچنین حزب سبزهای در آلمان و اتریش به بحث و مشاجره برای حقنه کردن تئوری نسبیت فرهنگی و دیالوگ ادیان و فرهنگها- بدون مرزبندی با جمهوری اسلامی- مشغولند.

از این طریق افراد مذکور به یک وسیله در دست ملایان تبدیل می شوند که بتوانند نقشه های خود را برای صدور و گسترش اسلام و بنیادگرایی در آلمان، اتریش و اروپا به انجام برسانند. این باصطلاح روشنفکران اروپایی باید بدانند که نفوذ و ترویج پر مخاطره ارتجاع مذهبی بخصوص در میان پناهندگان و مهاجران مسلمان، منجر به تبعیض نسبت به زنان و انسانهای همجنسگرا خواهد شد که در اسلام ارتجاعی موجه است.

7- سیاست مماشات اروپا همچنین باعث شده است که رژیم ملایان تعداد زیادی از نیروهای اپوزسیون و آزادیخواه ایرانی را در اروپا ترور کند و به قتل برساند. من در اینجا از طرف سبزهای ایران با قلبی آکنده از درد و تاسف تنها به یادآوری ترور آقای دکتر عبدالرحمان قاسملو در وین، پروفسور کاظم رجوی در ژنو، دکتر شاپور بختیار در پاریس، محمد نقدی در رم، و ترور هنرمند مشهور فریدون فرخزاد در بن، و دکتر صادق شرفکندی و یارانش در برلین به عنوان نمونه هایی از کشتار بسیاری از مخالفان در خارج از کشور اکتفا می کنم.

فاتل دکتر قاسملو در وین، پاسدار محمد جعفر صحرارودی توسط مقامات دولت اتریش نه تنها دستگیر نشد، بلکه بلافاصله و به سادگی به رژیم ایران تحویل داده شد. جعفر صحرارودی امروز یکی از مسئولان اصلی و هدایت کنندگان شبکه های تروریستی سپاه بدر و قدس در عراق است. صحرارودی در پشت جوخه های مرگ مردم عراق و کشتار روزمره سربازان آمریکایی و غربی در عراق قرار دارد. قاتل دکتر کاظم رجوی در ژنو هم پاسدار آخوند زاده بسطی است که امروز بعد از بروی کار آمدن احمدی نژاد بعنوان سفیر اول رژیم ایران در برلین انجام وظیفه می کند. آخوند زاده بسطی مسئولیت تدارک و تهیه مواد و وسائل آزمایشگاهی و لجستیک از اروپا برای پروژه های مخفی اتمی فاشیسم مذهبی در ایران را بعهده دارد. این را هم عنوان کنم که رژیم ملایان از سال 1979 تاکنون دهها هزار تن از مخالفین و افراد اپوزسیون را دستگیر و بطرز سبوعانه ای با متدهای گوناگون شکنجه و اعدام کرده است. سپاه پاسداران برای شکنجه هزاران زندانی سیاسی و همچنین اعدامهای علنی روزمره در خیابانها که انجام می دهد، همانطور که در عکسها هم مشاهده می کنید، از ابزار شکنجه و سلاح های فروخته شده آلمان، اتریش و کشورهای اروپایی به جمهوری اسلام استفاده می کند. ابعاد زیان ها و پیامدهای سیاست مماشات اروپا با آخوندها بس فراتر از مواردی هستند که من تاکنون به خاطر کمبود وقت تنها به نمونه هایی از آنها اشاره کردم.

پ- امکانات و راه کارهای ایجاد تحول و میدان تاثیر گذاری موجود

خانمها و آقایان،

تنها در مرحله تضعیف و عقب نشینی است که اضمحلال فاشیسم امکان پذیر می شود. جهت کاستن از قدرت نظامی و جلوگیری از جنگ افروزی، تنش و خونریزی و خرابی توسط جمهوری اسلامی حزب سبزهای ایران همگان را به انجام اقدامات ذیل فرا می خواند:

1- اروپا نخست باید به ذات و برنامه های رژیم فاشیسم مذهبی رژیم حاکم بر ایران واقف شود و اگر واقف است بر خطرات آن باور داشته باشد. اروپا باید خطرات جهانی رژیم تهران را حتی بلحاظ امنیت و منافع اقتصادی اش هم که شده بخوبی درک نماید. در نتیجه سیاست مذاکره و مصالحه وهمدستی اروپا با رژیم ایران باید سریعا پایان پذیرد. مثلا عقد قرارداد 22 میلیارد یورویی از طرف شرکت نفت و گاز اتریشی "او-م- ف" در اواخر سال جاری میلادی با دولت احمدی نژاد، باید سریعا لغو گردد.

ادامه سیاستهای همکاریهای اقتصادی اروپا و معاملات شرکتهایی مانند "او- م- ف" اتریش در نهایت به بروز جنگ و ویرانی توسط رژیم تهران راه خواهد برد. وظیفه ما اینست که از جنگ قبل از وقوع آن جلوگیری کنیم.

2- هزینه سنگین مناقشات جاری سیاسیبر سر منافع اقتصادی اروپا، چین و روسیه با آمریکا در منطقه را متاسفانه مردم ایران و اسرائیل با جان خودشان می پردازند. این نوع سیاست شوم را تمام کنید. اروپا، روسیه و چین باید بالاخره درک کنند که نفوذ و توسعه بنیادگرایی در کشورهای منطقه، به همه طرفها در نهایت ضرر می رساند. بنابراین جامعه جهانی باید بطور مشترک تحریم های شدید و گسترده ای را علیه رژیم تهران در شورای امنیت ملل متحد به تصویب رسانده و اجرای کامل آن را به دقت کنترل کند.

البته اگر این اتحاد عمل با خانم مرکل در آلمان یا روسیه و چین ناممکن است، دیگر کشورهای اروپایی و فرانسه باید سیاست مشارکت استراتژیکی شان را با کشورهای فوق سریعا قطع کرده و بجای آن به صف دیگر ممالک غربیدر جهان که خواهان مقاومت جدی در برابر جاه طلبیهای هسته ای رژیم تهران هستند، بپیوندند.

3- مسئولان رژیم ملایان، خامنه ای و احمدی نژاد و دیگران باید بدلایل تکرار نقض حقوق مردم ایران و تکرار پیاپی خواست نابودی یهودیان و کشور اسرائیل و نیز انکار هولاکاست که یک فراخوان برای جنایت و جنگ علیه بشریت محسوب می شود، در دادگاه و نزد انظار بین المللی محاکمه شوند.

4- برای کمک به حقوق بشر مردم ایران و حمایت موثر از آن، اروپا باید نیروهای نظامی و سپاه پاسداران رژیم و همچنین علی خامنه ای و احمد نژاد را سریعا در فهرست سازمانها و افراد تروریست قرار دهد.

5- فشارهای اروپا بر روی اپوزسیون اصلی و جدی و مخالفان واقعی رژیم هر چه سریعتر برداشته شود و در مقابل تبادل نظر و همکاریهای سیاسی پیوسته با اپوزسیون واقعی رژیم انجام پذیرد.

6- در طیف نیروهای مخالف رژیم، روشنفکران، سیاسیون و چپهای ایران نیز لازم است که باز بینی در مورد امور و مسائل ایدئولوژیکی و سیاسی در برخورد با وقایع منطقه صورت پذیرد. باید باور پیدا کرد که در شراط حاضر سد راه و دشمن اصلی برای توسعه پایدار، آزادی و دموکراسی در ایران و منطقه و حتی در سطح جهانی، نه امپریالیسم و صهیونیسم، بلکه بنیادگرایی مذهبی است که سرچشمه و اشاعه دهنده اصلی آن رژیم فاشیست مذهبی حاکم بر ایران می باشد.

رژیم حاکم برایران بزرگترین دشمن مردم فلسطین نیز هست. دخالتهای روزانه و پیاپی رژیم جمهوری اسلامی در امور فلسطینیان و حمایت از بنیادگرایی و حماس، مردم فلسطین را از رسیدن به صلح دائمی بازمی دارد.

7- برای جلوگیری موثر از گسترش بنیادگرایی رژیم ایران در منطقه، می بایستی واقعیت وجود و هویت کشور اسرائیل در منطقه از سوی نیروهای اپوزسیون ایرانی بطور رسمی پذیرفته شود. یک چنین اقدام موثر سیاسی در نهایت به ضرر جمهوری اسلامی و بنفع آینده مردم فلسطین و بالمعال به پیشبرد مذاکرات صلح نهایی و پایدار کمک می رساند.نیروهای مخالف واقعی جمهوری اسلامی منجمله چپهای واقعی در مقابل تهدیدات پی در پی نابودی اسرائیل و یهودیان توسط رژیم فاشیسم مذهبی ایران نباید سکوت پیشه کنند. این میدان مبارزه ای است که در آن اخلاق و نیکی و دفاع از انسانیت با سیاست همگی با هم پیوند می خورند. بنابراین این کارزار تاریخی و استثنایی بر علیه رژیم را نباید با تفکرات متحجرانه باصطلاح ضد امپریالیستی از دست داد و عملا در صف جمهوری اسلامی قرار گرفت.

د- پیشنهاد مشخص حزب سبزهای ایران

تشکیل جبهه داخلی و بین المللی ضد فاشیسم مذهبی متشکل از نیروهای ایرانی و بین المللی

خانمها و آقایان، دوستان گرامی،

با آنچه که تاکنون گفته شد، سوال اینست که اکنون چگونه می توان بصورت مشخص، هدفمند، با کمک یکدیگر به مردم ایران یاری برسانیم؟

واقعیت اینست که امروزه نه نیروهای مخالف رژیم به تنهایی و نه جامعه جهانی و غرب کاملا تنها به اتکا خودشان قادرند رژیم ضد بشری حاکم بر ایران را به عقب برانند. راهکار جنگ نه تنها مورد تایید ما نیست بلکه کارساز هم نخواهد بود. بنابراین برای یاری رساندن به مبارزات مردم در ایران و اپوزسیون واقعی رژیم، همکاریهای مشترک ما بسیار مهم و اجتناب ناپذیر است.

حزب سبزهای ایران بعنوان یکی از راهکارهای موثر و مفید در این زمینه تشکیل جبهه داخلی و بین المللی ضد فاشیسم مذهبی متشکل از نیروهای ایرانی و بین المللی را پیشنهاد می کند. البته برای ایجاد یک چنین جبهه ای، ما می بایستی در کوتاه مدت و بسرعت آکسیونها و پروژه های مثل همین سمپوزیوم موفقت آمیز را بطور مستمر اجرا کینم. البته بگویم که نظریات گوناگون و تفاوت ها در تعاریف سیاسی و بحثهای ما نباید بدین منجر شود که ما در مورد خطرات بالفعل و بالقوه حاکمیت فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران غافل شده و یا آن را دست کم بگیریم. بسیار صریح عرض می کنم که حزب سبزهای ایران تاریخ و هیتلر را فراموش نکرده است و معتقد است که رژیم تهران � اگر غفلت کنیم و سیاست مماشات متوقف نشود- بسیار خطرناکتر از هیتلر و نازیسم و فاشیسم از نوع کلاسیک هستند.

برای طراحی و برنامه ریزی صحیح و کارآمد، ما لازم می بینیم که در مورد تمامی همکاریهای پروژه مند و تجارب بدست آمده از آنان بطور مشخص تحلیل و بررسی دقیق صورت پذیرد تا مبنای کار ما برای شروع فعالیت و برنامه های مشترک آتی تنظیم شود. ما معتقدیمکه در نبرد با فاشیسم جمهوری اسلامی پرچمداران اصلی آن مردم ایران( که بیشترین آسیب را از ادامه حاکمیت فاشیستی متحمل شده اند) و مردم اسرائیل (که این حکومت قصد نابودی آنان را دارد) خواهند بود.

دوستان ارجمند:

صحبتهایم را با گفتاری از یک هموطن مبارز ایرانی به پایان می برم. "ملایان هرگز دست از سر ما بر نخواهند داشت. و ماهم هرگز آخوندها را راحت و آسوده خاطر نخواهیم گذاشت".

در پایان اینکه ما می توانیم نظام فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را مطمئنا با همکاریهای مشترک مبارزاتی مان شکست دهیم.

از توجهات صمیمانه تان بسیار سپاسگزارم.