29 March 2007

بصیر نصیبی: ما مشکلی نداریم

ما مشکلی نداریم!

(مروری بر رفتار های ج. اسلامی با خانواده سینما از آغاز تا کنون)


بصیر نصیبی



*...به این ترتیب بر نام انبوهی اززنانی که روزگاری پرده سینما را بر اشغال خود در آوره بودند خط قرمز کشیده شد جامعه انقلابی سینمای دیگری از زنان می طلبید. زن انقلابی ومسلمان"

(جدا شده از متن گزارش ماهنامه نسیم چاپ تهران)




بعد از استقرارجمهوری اسلامی خانواده گسترده سینما، تئاتر وتلویزیون که می شود کانون پرورش فکری و جنبش سینمای آزاد ایران را هم به جمع آنها افزود موقعیت و وضعیت روشنی نداشتند. اکثریت اعضای این خانواده عضو گروهای سیاسی نبودندتا سرنوشتشان با موقعیت آن گروها گره خورده باشد. در باره گروه خودمان ( سینمای آزاد )من خودبار ها گفته ام ونوشته ام- برای پرهیز از تطویل کلام از بحث روی آن اجتناب می کنم و بیشتر اتکایم را می گذاریم روی فعالیت های سینمای حرفه ای ایران.

در تقسیم بندی کلی سینمای حرفه ای ایران به هنگام سقوط حکومت پیشین۳ بخش قابل تشخیص بود، سینمای متداول فارسی که دکتر هوشنگ کاوسی منتقد به نام سینما برایش واژه فیلمفارسی را ابداع کرد/ سینمای جبهه سوم که میخواست بین سینمای روشنفکرانه وسینمای متداول پل بزند/ سینمای روشنفکرانه ایران که کمتر می توانست درگیشه سینما موفقیت کسب کند و مخاطبینش را بیشتر درکلوب های سینمایی جستجو می کرد برخی از کارها ی این گروه از تلویزیون ملی ایران نیز پخش می شد.

به موقعیت متزلزل خانواده سینمای ایران در آغازحکومت اسلامی اشاره کردم ومی افزایم که سازندگان سینمای متداول فارسی یا همان فیلمفارسی سازان وضعیت نا بسامان تری داشتند .اینهااکثرا بافضای بیرون از ایران آشنا نبودند واصلا نمیدانستند کجا بروند وکجا می توانند بروند؟برای نمونه بازیگر مشهور وپول سازی چون فردین که به نوعی به سمبل فیلمفارسی مبدل شده بود، شهرتش محدود به ایران ویا چند کشور مجاوربود. دراین جو این بخش از سینمای ایران نیز نگران آینده مبهم خود بودند. اموال تهیه کنندگان بزرگ ضبط شده وصاحبان آنها متواری شده بودند( استودیو ها مولن روژ، میثاقیه،پارس فیلم ، آژیر فیلم... وتهیه کننده ها: مهدی میثاقیه، علی عباسی،اخوان ها...) اماسینماگران بخش سینمای روشنفکرانه که اکثرا یا در خارج از ایران درس سینما خوانده بودند ویابا محیط های اروپایی/ امریکایی آشنایی وتماس داشتند بار دیگر به کشور ی که درآن سینما آموخته بودند بر گشتند ویا به کشورهایی که با زبان آن آشنا بودند به تبعید نا خواسته به قول نعمت آزرم پرتاب شدند. هر چند این وضعیت هم با گسترش دامنه پناهندگی و سخت تر شدن شرایط در کشور های پناهنده پذیر دچار تغییراتی شد- دیگر هر کس را ،هرجا که می پذیرفتند پناه می گرفت که شرح وبسط آن به بحث اینبار ما مربوط نیست. در همان سالهای آغاز استقرار جمهوری اسلامی تقریبا بطورهمزمان جمعی ازسینماگران مرتبط با سینمای روشنفکرانه- ایران را ترک گفتندو در شهرهای اروپایی مقیم شدند. فرخ غفاری، غلامحسین ساعدی،آربی اوانسیان، هوشنگ بهارلو، شاهرخ گلستان، هژیر داریوش /شکوه نجم آبادی ،شهره آغداشلو ( بازیگران کارگاه نمایش) فریدون معزی مقدم . پرویز کیمیاوی...اکثرا در پاریس ماندگار شده بودند. دولت فرانسه که دردهکده نوفل لوشاتو از خمینی پذیرایی کرده بود حالا مرکز تجمع سینماگران رانده شده حکومت خمینی بود . داریوش مهرجویی هم هرچند درس خوانده امریکا بود به این جمع پیوست. حتا قرار چنین بودکه با فیلمنامه ای که ساعدی تنظیم می کند با بازی فرخ غفاری وکارگردانی داریوش مهرجویی فیلمی ساخته شود وحضور غلامحسین ساعدی که انسانی رادیکال وسازش ناپذیر بود در جمع همکاران این فیلم برای رژیم تازه متولد شده می توانست خطر ساز باشد . در همین زمان است که ناگهان گفته شد که با وساطت عزت الله انتظامی – داریوش مهرجویی به دارالخلافه بر میگردد با این شرط که حکومت هم ا ز اعدام ژیلا-خواهر داریوش که بابچه خردسالش وبا وجود اعدام همسرش ( ازفعالین عضو کنفدراسیون )در زندان مانده بود، صرف نظر کند. در کتاب سراب سینمایی اسلامی ایران هم رضا علامه زده از قول ساعد ی نقل می کند که مهرجویی خودش را به رژیم فروخ ( سراب سینمای اسلامی ایران صفحه۲۲۴) با برگشت داریوش مهرجوئی به جمهوری اسلامی- طرح فیلم مذکور هم نا انجام ماند.

امابرای وابستگان سینمای فارسی که راه بجایی نداشتند چاره ای نمانده بودجز اینکه به هر شکل وشیوه ای که شده راهی برای ادامه کارشان در ج.ابیابند ودر آن شرایط یک سری فیلمفارسی که ناشیانه اسلامیزه شده بود سرهم بندی وبه بازار آشفته آن زمان ارایه می شد. در این گونه فیلمها که سرشار از شعارهای ضد حکومت پیشین وضد امریکا بود - همه بد من های سینمای فارسی تبدیل به مامورین ساواک شدند. انسانهای خوب هم یا معمم بودند ویا مذهبی اما این وضعیت چندان نمی توانست دوام داشته باشد. رژیم جمهوری اسلامی که از ته دل اینان اطلاع داشت در پی آن بود که سینمای اسلامی را با کمک عوامل خودش پی ریزی کند وعذر اینان را بخواهد . همانگونه که فیلمهایشان را آقای خلخالی به دستور رهبر سوزاند. حتا نگاتیو فیلمها را هم معدوم کرد.

من نگاهی گذرا خواهم داشت به برخی از فیلمهای سینمایی که توسط کادر سینمای فارسی وسینمای متداول ایران در سالهای اول نزول خمینی (سال ۵۹ و۶۰و...) روانه بازار شد .

البته همان سالها چند کار شبه مستند را هم عوامل سینمای فارسی سرهم می کنند.اصغر بیچاره که از سرشناس های سینمای فارسی است مستند ی با نام سند زنده می سازد که در تم آن ادعا می شود که مبارزات مردم برای پیروزی جمهوری اسلامی!بوده است. (فیلمبردار: فریدون قوانلو،موسیقی متن- مرتضی حنا نه /بازیگر: تقی کهنویی ) همچنین مستند دیگری با نام امریکا نابود است را شخصی به اسم حسن آقا میر می سازد. اما تعدادقابل توجهی فیلم را فیلمفارسی سازان با عجله وبا محتوایی که فکر می کردند رژیم پسند است روانه بازار می کنند -چند نمونه اش را با نقل بخش کوتاهی از قصه فیلمها در این بحث می آورم:

سرباز اسلام .ک: امان منطقی ( یک مبارز مسلمان به همراه خواهرش در اثر در گیری شبانه با عوامل ساواک پایش به خانه ای کشیده می شود...)

ازفریاد تا ترور. کارگردان : منصور تهرانی (... داود راننده رئیس دادرسی ارتش است ورضا در گروه مبارزان ماموریت پیدا کرده است که رئیس دادرسی ارتش را ترور کند...)

دست شیطان: ک. حسین زند باف /فیلمنامه .نادر ابراهیمی/ فیلمبردار. پرویز ملک زاده. بازیگر محمد علی کشاورز ( جاسوس خبره وکار کشته ای با چهره عکاس وارد تهران می شود....)

برنج خونین: ک. امیر قوی دل واسد الله نیک نژاد(کرم ساقه خوار برنج محور داستان فیلم است . این کرم توسط ایادی امریکا به مزارع برنج آورده می شود...عوامل ساواک بر آنند که هر کس را که پرده از این مسئله بر دارد نابود کنند...)

طلوع انفجار :ک. پرویز نوری. بازی:داود رشیدی ، عنایت بخشی (... رسول یکی از مبارزین انقلابی بوده که وسیله ۴ مامورساواک بطرز فجیعی به قتل رسیده است...)

کرکس ها می میرند.ک.جمشید حیدری/ فیلمنامه وموسیقی متن :منصور تهرانی.

(عزیز پسر عباسقلی خان که تاره از زندان آزاد شده همراه با دیگر مبارزان سیاسی بر خلاف میل پدر فعالیت می کند تا مبارزات مردم به ثمر می رسد...) قرنطینه: ک.مسعود اسدالهی ف. جمشید الوندی/ ب: رضا کرم رضایی، آذر فخر،مسعود اسدالهی و...

خانه عنکبوت: ک. علیرضا داود نژاد . بازیگران: جمشید مشایخی،انتظامی، مسعود بهنود، داود رشیدی. ف.مسعود بهنود و...

(چهار تن از عوامل رژیم سابق که از صحنه گردان های ماجرای طبس هستند در شمال مخفی می شوند...)

اما این فیلمها مربوط به زمانیست که هنوز سینمای اسلامی درست شکل نگرفته بود ومقامات داشتندقضیه را از زوایای متفاوت بررسی می کردند.در این جو میرحسین موسوی که گزارشگر او را نخست وزیر چپ گرا !مینامد در باره نحوه حضور سینماگران رژیم پیشین در فیلمهای سینمای انقلابی چنین نظر می دهد :

از گروهای فنی می توان استفاده کرد جز مواقعی که مخالف نظام ج. اسلامی باشند در زمینه نویسندگان وکارگردانان به اعتقاد بنده چهره هایی که نشان بدهند صمیمانه در خدمت نظام هستند با دقت ونظارت می توانند کار کنند در مورد بازیگران کسانی که قویا در خدمت نظام طاغوت وارزش های حاکم بر آن زمانه بوده اند نباید در فیلم ظاهر شوند اینگونه بازیگران ویا ستاره های طاغوت بهتر است اگر هم توبه کرده اند در کارهای دیگر مشغول شود. اما سید محمد خاتمی شارلاتان کبیر که بعدا رهبر تمدن ها شد وشیرین عبادی ده بار دیگر به او رای می دهد - حتا به حد وحدودی که میر حسین موسوی رضایت می دهد هم قناعت نمی کند. ایشان میفرما یند:

« به مشتهرین به فساد وکسانی که مروج پلید ترین جنبه های ضد فرهنگ اسلامی بوده اند نباید کارهای فرهنگی به خصوص سینما را سپرد حتا اگر مدعی باشند توبه کرده اند... وکسانی که شهرت به فساد ندارند وآماده خدمت به نظام هستند در سینما در نقش های غیر مثبت (یعنی آنها که بزعم رژیم پاک هم بوده اندفقط حق دارند نقش منفی بازی کنند)حضور یابند...اما آن کس که مخالف نظام است .، بازی نخواهند کرد فیلم نخواهد ساخت باید عطای او را به لقایش بخشید»( نقل از ماهنامه نسیم شماره ۱۰ شهریور ۱۳۸۵)

بهتر است برای آشنایی با موقعیت آن دوران نیز به اسناد خودشان مراجعه ک

نیم- ماهنامه نسیم در شماره ۱۰ شهریور ماه امسال (۱۳۸۵) گزارش مهمی دارد با عنوان «پرونده ماه ممنوع التصویرها» ما در این نوشتاز بیشتر به اسناد گزارش نشریه مذکور تکیه خواهیم کرد. قبل از بررسی این گزارش یاد آوری کنم که این گزارش تمام واقعیت های سینمای .ج. اسلامی را برملا نکرده است. در این گزارش هم کوشش می شود که اعمال ورفتار وفساد عوامل اصلی رژیم پنهان بماند ویا برخی از اعمال آدمها که صلاح نیست از رفتارشان مردم مطلع شوند همچنان مبهم در باره شان نظر داده شود (داود رشیدی هم با معیار های ج.اسلامی از عوامل فرهنگی رژیم پیشین محسوب می شد هر نوع توهین وتحقیر راهم باید تحمل می کرد-حتا می باید علاوه بر بازی درفیلم های تبلیغاتی نظیر پرواز انقلاب برای جلب جوانان به رژیم به کشورهای دیگرهم سفر کند . اما در این گزارش هیچ اشاره ای به وضعیت وی نمی شود ) ما به تدریج که مسایل را می شکافیم وجلو می رویم این موارد را هم تا حدی که اطلاع داریم شفاف می کنیم.

گزارشگر ماهنامه نسیم می نویسد:

در همان روزها که انقلاب اسلامی شکل گرفت. مردم برخی از سینما ها را در ردیف مشروب فروشی وکاباره ها قرار داده وآنهارا به آتش کشیدند. (البته آنوقت شایع کردند سینما ها را سا واک آتش می زند)

گزارش نویس اضافه می کند:

صفحات اولین شماره مجله تصویر۵۸ پر شده بوده بود از توبه نامه هایی که فلان بازیگر که از کرده هایش اظهار پشیمانی کرده وقول می داد که بعد از این در خدمت نظام وانقلاب حرکت کند. گزارشگر اشاره دارد به فریاد مجاهد- نخستین فیلمی که همان عوامل سینمای فارسی سرهم می کنند، که البته مسولین آنوقت سینمایی ج. ا دست فیلم فارسی سازان سابق را میخوانند وبه طعنه ملامتشان می کنند که جاهل را به مجاهد تبدیل کرده اند. بنا به گزارش نشریه نسیم- بهمن مفیدیکی از نخستین بازیگرانی است که تلاش می کنددر سینمای جمهوری اسلامی جایی بیابد وی میخواهد در نقش یک روحانی در فیلمی ظاهر شود اما در حین فیلمبرداری در کاشان کتک مفصلی از امت در صحنه نصیبش می شود چرا که مردم نمی توانند بپذیرند یک عنصر فاسد طاغوتی! در کسوت یک روحانی پاک! ونورانی در آید( ایا بهمن مفید در سفر به ج. اسلامی برای تجدید خاطره یک سر به کاشان هم زده است؟) اما سیروس الوند فیلمساز فرصت طلب- فیلمی را که در اواخر حکومت پیشین ساخته بود به نام نفس بریده با شرکت بهروزوثوقی را در سینما یی در میدان شهدا به روی اکران می آورد.گزارشگر به طوری مبهم چنین مینمایاند که این فیلم را هم امت انقلابی تحمل نمی کنند وتصویر آقا بهروز در سر در سینما دهن کجی به خون شهدا تعبیر می شود. گزارشگر می نوسید:

... او هم به واسطه حضورش در سینمای تجارتی،وسوپر استار بودن درسینمای دهه ۵۰ باید کنار گذاشته می شد( ببینید دو فقره از جرم بهروز وثوقی چه جرم های سنگینی! است- سو پر استار بودن وبازی در فیلمهای تجارتی)وبعد گزارشگر اضافه می کنند مهم تر از همه اینها ارتباط تاسف بار این بازیگر با در بار بود.

من نمیدانم برای جمهوری اسلامی ارتباط با در بار اینقدر مهم است؟ مگر احسان نراقی که خودش هم اذعان دارد درباری بوده واصلا نام کتابش از کاخ شاه تا زندان های جمهوری اسلامی است - مجبوب همه باند ها ودستجات ج. اسلامی نیست؟ ویا آیدین آغداشلو که دفتر فرح پهلوی پست وشغل مهم داشت در جمهوری پاک اسلامی !حتا یک روز هم ملامت شد؟ وکارو بارش هم که سکه است - پس چرا بهروز خان همچنان مغضوب است؟ علاوه براینکه دوبار تقاضایش برای برگشت به ج. اسلامی رد می شود به کتابش هم اجازه انتشار نمیدهندوبه لابه هایش در گفتکو نمایشی ای که او بعد از شهره آغداشلو با بی ،بی، سی دارد اعتنایی نمی کنند- اوبا صراحت می گوید: اگر مقامات وزارت ارشاد احمدی نژاد به انتشار کتابش رضایت دهند ،هرجای کتاب را که خواستند می توانندسانسور کند وهر چه راکه خواستند در مقدمه اش بنویسند/ آفرین بر این بازیگر ایستاده ومقاوم!.

نخستین بازیگری که توبه نامه می نویسد ومجوز کار در جمهوری اسلامی را می گیرد ایرج قادری است.البته قادری را فقط با یک بار توبه رها نمی کنند -بلکه او مداوم حتا تاکنون تحقیر می شود.گزارشگر نسیم می نویسد:

ایرج قادری با نوشتن توبه نامه درتیر۱۳۵۹ اجازه یافت تا فیلمی به نام برزخی ها را با حضور بازیگرانی چون فردین ، ناصر ملک مطیعی،سعید راد بسازد. به نظر گزارشگر نسیم - با وجود این که مهدی کلهر نامی در وزارت ارشاد برای ساخت این فیلم پروانه داده بود اما حوزه هنری اسلامی به سرکردگی محسن مخملباف به سختی به فیلم حمله می کند و زور دار ودسته مخملباف می چربدوبه گفته نسیم :فردین ، ناصر ملک مطیعی،مرتضی عقیلی، ،رضا بیک ایمان وردی برای همیشه ممنوع الکار شدند.

تا آن حد که من می دانم ناصر ملک مطیعی از اینان هیچگاه تقاضای بخشش نکرد مدتی هم شیرینی فروشی باز کرد وخودش در گفتگویی اعلام می کند که ترجیح دادم کام مردم را شیرین کنم.

فردین هم تا دوران خاتمی از ارایه در خواست توبه فاصله گرفت ودر این دوران بود که گویا این توهم را به وی نیز القاء کردند که انگار اتفاقی افتاده است.اودر نامه بلند بالایی که به رهبر نوشت تقاضای بازگشت به سینما رااز مقام معظم طلب نمود -البته در نامه فردین ادعای دیگری مطرح می شود وی در تحلیلی استثنایی گنج قارون را یک فیلم ضد حکومت! پهلوی مینمایاند. وی نیز بی آنکه ازرهبر مهربان جواب در یافت کند عمرش به پایان رسید. رضا بیک ایمان وردی از ایران می گریزد وبه آمریکا می آید به اپوزیسیون می پیوندد تا پایان عمرش ضد حکومت اسلامی باقی میماند.

پرویز صیاد از هنرمندان محبوبی است که در سینما وتئاتر ایران فعالیت گسترده ای داشت صیاد هم در سینمای روشنفکرانه حضور مثبت وموثر داشت هم بسیاری از کارهایش با موفقیت تجاری مواجه می شد .

ایا پرویز صیاد نمی توانست بمانند ودر جمهوری اسلامی کار کند؟ من موقعیت آن دوران پرویز را نمی دانم .اما این را میدانم که هر هنرمندی حاضر نیست خفت وخواری گردن نهادن به فرامین یک رژِیم عقب مانده را بپذیرد، سانسور را باعث رشد خلاقیت بداند(کیارستمی...) حذف بوسه در سینما را به سنت ربط دهد( مهرجویی... )بازیگر فیلمی تبلیغاتی نظیر پرواز انقلاب باشد( داود رشیدی...) ویا مردم را با فریب ونیرنگ به پای صندوق های خیمه شب بازی هایی زیر عنوان انتخابات بکشد (بنی اعتماد،میلانی ،جعفر پناهی، نوشابه امیری...) وایا می شد ومی شود با تمرداز فرامین ارتجاعی حکومت در ایران اسیر آخوندها بدون برخورد با موانع باز دارنده کار کرد ؟ با قاطعیت می شود گفت نه (به رفتارهایی که رژیم طی این سالهابا بهرام بیضایی داشته است توجهتان میدهم)

این پرویز صیاد بود که گفت من همبرگر فروشی را به فیلمسازی در آن مملکت ترجیح می دهم. وقتی در همین نوشتار مسایل را بیشتر شکافتیم- وقتی دانستید که همین بازیگران وکارگردانان که به ظاهر هم خودشان را راضی مینمایانند ، چگونه باید هر لحظه به فرامین ارتجاعی تن در دهند ودم بر نیاورند. معنای این گفته صیاد را بهتر در می یابید.

در گزارش ماهنامه نسیم در باره بازیگران زن در جمهوری اسلامی نظری اعلام می شود که ماهیت واقعی این حکومت ضد انسان را عیان می کند. نسیم می نویسد:

... به این ترتیب بر نام انبوهی اززنانی که روزگاری پرده سینما را بر اشغال خود در آوره بودند خط قرمز کشیده شد جامعه انقلابی سینمای دیگری از زنان می طلبید. زن انقلابی ومسلمان.

اما این سرنوشت بازیگرانی بود که مهر طاغوتی بر پیشانی داشتند ولابد هر بلایی سرشان بیاید حقشان! بوده است. اما هنرمندانی که در همین حکومت رشد کرده اندو برایشان هیچ سوء سابقه ای نمی توانستند بتراشند چی؟ ویا آنها که هر چند از گذشته آمده اند امابه قول آقای خاتمی وبا معیار های آخوندها خوشنام هم بوده اند چی؟ اینها که درهیچ حرکت اعتراضی حضور نداشته اند .اینان که به تمام فرامین ارتجاعی- تمام برنامه ها نمایشی حکومت گردن نهاده اند،ایا با راحتی وفراغ بال کار می کردند؟ ظاهرا تصور می شد که این جمع با مشکلی برخورد نداشته اند. اما در گزارش ماهنامه نسیم معلوم می شود حکومت خمینی حتابا دست پروردگان وحامیانش در نهایت پستی رفتار کرده است. اما این ها وقتی پایشان به غرب می رسید هرگز از این مسایل حرفی نمی زدند بلکه بر عکس چنین ادعا می کردند که همه چیز بر وقف مراداست وبه تبعیدیان نیش هم میزنندکه برای خوش گذرانی ایران را ترک کرده اند. به هنگام طلوع خورشید! اصلاحات خانم های سینمای ج . اسلامی به عنوان سفیران حسن نیت به دعوت دولت کلینتون به امریکای تطهیر شده! سفر نمودند ودر یک کنفرانس رسما اعلام کردند مادر جمهوری اسلامی مشکلی نداریم. ما هم با اسناد به گزارش ماهنامه نسیم در این بخش مطلب-فهرست وار نام ودلیلی که هنرمندان همراه با حکومت که از چند ماه حتا چند سال ممنوع التصویر اعلام نشده را باید تحمل می کردند بازنویسی می کنیم تا خود تان در مورد اینگونه خوش خدمتی ها قضاوت کنید.

اکبر عبدی (جرم : دستمزد با لا برای قند اق شدن!)

عبدی با هیبت باید در صحنه ای از فیلمی قنداق شود، عبدی در صورتی این نقش را می پذیرد که دستمزدش با لا باشد. چون سقفی برای حد اکثر دستمزد تعین شده بود با شکایت تهیه کننده جناب عبدی برای مدتی حق بازی در فیلمهای سینمایی وتلویزیونی را از دست می دهد.

فرامرز قریبیان ( جرم: تقاضای دستمزد بالا)

رضا رویگری ( پیدا شدن تئاتر های ضبط شده مربوط به گذشته)

گزار شگر نشریه اضافه می کند که برخی از بازیگران که خیلی کارشان توی چشم نمی خورد ماندند وکارشان را ادامه دادند از آن جمله رضا رویگری بازیگر کارگاه نمایش. اما چگونه او ممنوع الشغل شد؟ ایشان همچنا ن مشغول بازی در برنامه های هنری جمهوری اسلامی بوده اند که یک باره سند مهمی کشف می شود چند نوار از بازی های رضا در تئاتر های قبل از رژیم خمینی ( آه چه جنایت وحشتناکی را کشف کرده اند) او را هم ممنوع التصویر می کنند ونسیم می نویسد:

... رضا رویگری به کمک دوستانش با فروش میوه ودرست کردن ترشی مخارج زندگی اش را تامین می کرد. ایشان هم بعد از اینکه دوران محکومیتش طی شد بار دیگر در نقش های دوم وسوم فیلمها وسریال ها ظا هر شد وکلامی هم از آن دوران سخن نگفت. اما می دانیم وقتی سعید راد به دامن جمهوری اسلامی برگشت خیلی خودش ومامور معذوری که با او مصاحبه ترتیب داده بود روی شغل دوران تبعیدش( پیتزا فروشی) تاکیدمی کردند. حالا نمی دانیم پیتزا فروشی در تبعید ایرادش بیشتر است یا ترشی فروشی در دارالخلافه؟

نیکی کریمی( جرم: سوپر استار شدن -جدا شدن ار همسر)

شاید شما هم مثل من تصور می کردید که لااقل این خانم که همراه گروه آشتی در سفر امریکا هم بود- به اجرای هر نقشی در جهت خواست رژیم تن داده است ( نیکی خانم درفیلمهای داریوش مهرجویی مدل زن ایرانی در سینما رابر اساس فرمان نامه وزارت ارشاد که نحوه پوشش زنان را تعین وابلاغ کرد به نمایش گذاشت) وانقدر به او اطمینان دارند که اجازه می دهند عباس کیارستمی امکان تبدیل و ی را به فیلمساز فراهم کند (نیکی خانم را در دوران احمدی نژاد کشف حجاب کرده اند وبا شکل وشمایلی نظیر سمیرا خانم دوران خاتمی به عنوان نماینده جدیدو برگزیده حکومت به این فستیوال ویا فستیوال ارسال می کنند) او که دیگر نبایدصابون اسلامی به تنش خورده باشد- اما گزارشگر نسیم مسئله ممنوع التصویر اعلام نشده او را هم بر ملا می کند و می نویسد:

...اولین گمانه برای ممنوعیت،سوپر استار بودن کریمی عنوان شد وبعد جدایی از همسرش. .. ارشاد اعلام کرد به کسانی که کار هنری رابه زندگی خانوادگی ترجیح می دهند اجازه فعالیت نمی دهد...

جمشید طاهر پور(کله تیغ انداختن، انتخاب نام هنری)

به نظر می رسد که این هیبت( بزن بهادری وکله تیغ انداخته) در فیلم تاراج خیلی گل می کند

....همین محبوبیت او که با نام هنری آریا بازی می کرد باعث شد که دیگر حق نداشته باشد با کله تیغ انداخته ونام هنری د ر فیلمها ظاهر شود.

ابوالفضل پور عرب (جرم با دو روایت، محبوبیت وتقاضای غیر متعارف! ازبازیگران نقش مقابلش)

گوهر خیر اندیش( جرم: خوش وبش بیشتر از حد مرسوم در جشنواره یزد)

... از سر تصادف یکی از بر گزیدگان جوان شاگردهمسر مرحوم گوهر خیر اندیش بود .همین امر باعث خوش وبشی کمی بیشتر از حد مرسوم شد.مسئو لین جشنواره بازخواست شدندومعذرت خواستند برای گوهر خیر اندیش هم مشکلاتی! پیش آمد.

محمد رصا شریفی نیا( شوخی باحادثه یزدبرای خیر اندیش)

از قرار معلوم در مراسم دیگری شریفی نیا به شو خی با دستکش باخیر اندیش دست می دهد وبقیه ماجرارا در نسیم بخوانید:

...شوخی ای که جلوی مسو لین رده بالای رژیم اتفاق افتاد باعث شدخبر ممنوعیت گوهر خیر اندیش و شریفی نیا و۴۵ بازیگر در اینترنت بخش می شود.

(گزارشگر سر وته قضیه را به هم می آورد- اسم آن ۴۵ نفر هم اعلام نمی شود)

فاطمه معتمد آریا( شرکت در میهمانی خصوصی)

این اتفاق خیلی سر وصدا کرد گویا خانمها وآقایان در استخر مختلط شنا کرده اند واشربه الکلی هم صرف شده بود- گزارشگر می نویسد:

... داستان ممنوعیت خانم چند سال طول می کشد وچنان انعکاس وسیع دارد که فاطمه خانم مجبور می شود از ایران به سوئد برود اما خانم معتمد آریا همه این اتفاقات را سوء تفاهم! می نامد. در فیلم ویدیویی این میهمانی خیلی نام های دیگر هم رویت شده بودند که با توجه به موقعیت ونفوذشان با آنها رفتار شد .

ایرج طهماسبی.حمید جبلی. جرم مشابه معتمد آریا،حضور در همان میهمانی.

مهران مدیری بازیگر مجموعه ساعت خوش ( جرم :شهرت مجموعه+ قضیه جنایی)

در نسیم میخوانیم:

شهرت مجموعه ساعت خوش انقدر دامنه دار بود که منجر به تاوان سنگینی بشود( یعنی شهرت زیادباعث ممنوع التصویر شدن می شود) مهران مدیری هم از این عاقبت معمول در سینمای ج.ا مستفیض می شود! اما زمانیکه او میخواهد بعد ازفرو کش کردن سرو صدا ها دوباره در سریال ها ظاهر شود یک اتفاق جنایی می افتد وگزارشگر به عمدخیلی نا مفهوم این اتفاق را نقل می کندما هم برای شما بازگویش می کنیم تا ببینیم با کمک شما می شود کلید این معما را گشود ؟ گزارشگر می نویسد:

.... اما دقیقا در همان روز های بازگشت بود که که هفته نامه گزارش ... با متهم یکی از معروفترین پرونده های کودک آزاری مصاحبه کردو متهم که پدر کودک شکنجه دیده وکشته شده ومتهم ردیف اول بود(اینطور استنباط می شود که پدری به فرزند خودش تجاوز واو را به قتل می رساند) دنباله ماجرارا بشنوید... ومتهم ردیف اول ( یعنی پدر مقتول) به نقش کسی با حروف مستعارم. م باز یگر مجموعه ساعت خوش اشاره کرد. (این چنین دریافت می شود این بازیگر وسریال ساز- به پدر کودک در انجام جنایت کمک کرده است!!) وبعدمیخوانیم :

.... اتهام هم اتهام بزرگی بود اما متهم مربوطه + هفته نامه+ خود آقای مدیری تصمیم گرفتند، قضیه را مسکوت بگذارند! عجب!! اگر آقا ی بازیگر در یک جنایت کثیف دست داشته چرا مسئله تعقیب نمی شود؟ فقط او را مدتی از انظار دور می کنند وبعد هم که آقای مهران مدیری به سریال سازی در سیمای جمهوری اسلامی با موفقیت ادامه می دهد. این همان سینمای پاک وسالم واسلامی شده است واین آقا هم بازیگر مشهور چنین سینمائیست.

جواد یحیوی: بازیگر تلویزیون. جرم :اجرای متفاوت ورک بودن.

بهاره رهنما:جرم :امضاء دادن دم در سینما.

جوادآتش افروز، محمود شهریاری . جرم: اجرای غیر متعارف وشاد ، پخش فیلم خانوادگی عروسی.

کمندامیر سلیمانی -جرم: شرکت در یک ویدیو حرکت موزون! {منظور رقص است}

بهرام شفیع گزارشگرتلویزیون.جرم :اتفاقات احتمالی! در ایتالیا به هنگام گزارش ورزشی(اتفاقات احتمالی یعنی گردش وتفریح در رم در ساعات غیر کار ) وپیوستن به هیات مدیره باشگاه! پرسپولیس.(لابد این باشگاه مغضوب بوده است)

لعباز زنگنه،حمید فرخ نژاد .جرم :بازی در فیلم تب وحواشی! پشت صحنه اش

آخرین ممنوع شغل ها.

در نشریه نسیم اشاره می شود که بیشترین ممنوع الکاری ها مربوط به اتفاقات ناخوشایند! در جشن هشتم خانه سینما است که حاصلش زیر سوال رفتن شان ومنزلت !سینمای ایران وممنوع الکار شدن تعدادی از اهالی سینما بود.

توضیح این که گفته شد در این جشن - میهمانان مقررات شرع مقدس را شکسته اند ووزارت ارشاد خاتمی هم که دستش به میهمانان خاطی نمی رسد جمعی از اهالی سینما را ممنوع الشغل می کند. اما چه کسانی؟ هیچ اسمی اعلام نمی شود وگویا به خودشان ابلاغ می شود .اینها هم دم بر نمی آوردند- همچنان در هر مجمع ودر محفلی از مواهب رژیم اسلامی سخن می گویند وادعا می کنندبرای کار درسینمای جمهوری اسلامی هیچ مشکلی ندارند.

بصیر نصیبی ۲۸ مارس۲۰۰۷ زاربروکن/ آلمان

وبلوگ www.cinemayeazad.blogspot.com

cinema-ye-azad@t-online.de

*اسنادی که بر اساس آن این نوشتار شکل گرفت را همراه ما علی پور رضا از ایران برای ما ارسال کرده بود. با سپاس از او.

*علامت های اختصاری این مطلب.ک=کارگردان،ف=فیلمبردار،ب = بازیگر، ج = جرم ،م =موسیقی متن

28 March 2007

پيام رهبر مقاومت

بشارت به ملت و رئیس جمهور برگزیده مقاومت
پیام به هموطنان و اشرف قهرمان

سلام و تبریكات نوروزی برای بیست و ششمین بهار ایستادگی و مقاومت تاریخی,
باتبریك مضاعف برای قطعنامه شورای امنیت ملل متحد علیه رژیم ضدبشری,
راستی كه بهار این مقاومت را هم, بر فراز لاله زار شهیدانش, نمی توان از آمدن باز داشت..

كتابِ خون سِرشته عمر رژیم آخوندی بار دیگر ورق خورد. یك گام كیفی به پایان ماجرا و حدیثِ پر رنج و خون ملت ایران در عهد ستمْ شیخی, نزدیك شدیم.
آخوندها بر لبه تیغ تحریم تسلیحاتی و مالی قرار گرفتند كه از ربع قرن پیش خواستار آن بودیم. مخصوصاً سپاه پاسداران, بازو و ارگان اصلی تروریسم و سركوب, زیر ضرب و ذره بین بین المللی قرار گرفت. عفریت ولایت, با ضربان و قدم های 60 روزه كه حكایت از احتضار محتوم می كند, به سراشیب انحلال و سرنگونی در غلتیده است.

چِهل سال رنج و غصه كشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دو ساله است

بشارت به ملت و رئیس جمهور برگزیده مقاومت, و مژدگانی به هموطنان و اشرف قهرمان,كه پایداری آنها, گل داد و مژده داد, و زمستان سخت و سنگین حاكمیت آخوندی, شكست و رفت.
هرچند مطمئن بودیم كه آخوندها در بازی اتمی كوتاه نمی آیند, اما من دلم می خواست, و باز هم می خواهد, كه زودتر و بر سر همین قطعنامه, جا می زدند و همان طور كه نرم تنانِ نظام می خواستند, در همین مرحله, عقب می نشستند. در این صورت, رژیم زودتر وامی رفت. مثل روزگار پایانیِ شاه, به تَرَك برداشتن و درهم شكستنِ طلسم اختناق راه می برد و ما قیمت كمتری می پرداختیم. اما ثابت شد كه فاشیسم مذهبی, جز با بمب اتمی, تضمین و شانس بقا نمی بیند.

خوشا آنان كه از دو دهه پیش, همین نكته را دریافتند. فریاد زدند و برملا كردند، و خوشا ایستادگان اشرف و مریم و همسنگران و یاورانش به ویژه اعضای شورای ملی مقاومت, كه در پی كارزاری سخت و سهمگین كه 4سال به درازا كشید, اكنون شكوفه های بهار مقاومت و روییدن بخشی از بذرهای میهن دوستی و مجاهدت را به عیان می بینند. به گفته قرآن : اینست مَثَل آنان در تورات و در انجیل, هم چون كِشت و نهالی كه جوانه زنَد, سپس استوار و تثبیت گردد, آن گاه ستبر و قوی شود, بر پایه و ساقه خود قد بركشد, آن گاه برزگر و باغبان به شگفتی درآید و خشم و كین حقْ ستیزان نسبت به آنان برانگیخته شود, و خدا به آنان كه ایمان آورده و عمل شایسته پیشه كردند, مغفرت و پاداشی عظیم وعده و بشارت داده است.

در اثنای سال ها مذاكره و مشوق , هم چنین ثابت شد كه این رژیم هیچ زبانی جز زبان قدرت نمی فهمد. بنگرید كه در مقوله اتمی ضمن 8ماه گذشته 3قطعنامه شورای امنیت را پشت سر و در مسأله حقوق بشر تا به حال 53قطعنامه را زیرپا گذاشته است. این در برابر جامعه بین المللی است, پس وای كه در داخل خانه, بر ملت اسیر ما و بر زندانیان دست بسته ما چه گذشت. پس ننگ و نفرت برآنان باد كه در داخل یا خارج خانه, دست در دست عفریت ارتجاع و بنیادگرایی و اختاپوس تروریسم و كشتار جمعی می گذارند كه نفرین مجسمِ تاریخ ایران و این قسمت از جهان است.

اما قطعنامه1747 شورای امنیت ملل متحد:
داراییها و اعتبارات و منابع اقتصادی 15تن از سركردگان سپاه پاسداران و كارگزاران هسته یی و موشكی رژیم را به طور بین المللی توقیف می كند و از همه كشورها می خواهد از ورود یا عبور آنها و 12تن دیگر كه اسم آنها در قطعنامه قبلی آمده بود, جلوگیری به عمل آورند. فرمانده و معاون و رئیس ستاد سپاه پاسداران و فرماندهان بسیج و نیروی تروریستی قدس و فرماندهان نیروهای هوایی و زمینی و دریایی و موشكی و مدیران تأسیسات و پروژه های هسته یی و موشكی سپاه جهل و جنایت و نیز پاسدار ذوالقدر، جانشین قبلی سپاه پاسداران و معاون كنونی وزارت كشور رژیم، در این شمارند.

قطعنامه هم چنین داراییها و اعتبارات و منابع اقتصادی 13نهاد هسته یی و موشكی رژیم را علاوه بر 12نهادی كه در قطعنامه قبلی آمده بود, توقیف می كند, هسته یی اصفهان و هسته یی كرج و شیمیایی پارچین و گروه صنایع موشك های كروز و صنایع هوانوردی و شركت خدمات هواپیما سازی سپاه پاسداران و بانك سپه در این شمارند.

مقرر می كند كه رژیم ایران نباید به طور مستقیم یا غیر مستقیم از قلمرو خود یا به وسیله اتباع خود یا با استفاده از کشتیها یا هواپیماهای خود به تأمین و فروش و انتقال تسلیحات و مواد ذیربط اقدام کند و تمام کشورها باید تأمین چنین اقلامی را از ایران به وسیله اتباع خود یا با استفاده از کشتیها یا هواپیماهای خود ممنوع و متوقف كنند. چه این اقلام از قلمرو ایران آمده باشد یا ازجایی دیگر.

از همه كشورها می خواهد با هوشیاری, از تأمین و فروش و انتقال مستقیم یا غیر مستقیم هرگونه تانك و زرهی و هواپیما و هلیكوپتر و ناو جنگی و موشك و سیستم های خمپاره یی كالیبر بزرگ به رژیم ایران و هرگونه كمك فنی و آموزشی و مالی و سرمایه گذاری و حتی واسطه گری و انتقال منابع مالی در این رابطه خودداری كنند.

از همه كشورها و مؤسسات مالیِ بین المللی می خواهد جز در موارد انساندوستانه و عُمرانی, هیچ گونه وام و كمك مالی و كمك بلاعوض به رژیم ندهند و در این زمینه وارد تعهدات جدیدی نشوند.

قطعنامه1747 به رژیم 60روز مهلت داده تا عقب بنشیند و اطاعت كامل خود را اعلام و اثبات كند. همه كشورها باید گزارش عملكرد خود در باره اجرای كارآمد تحریمها را در این 60روز ارائه دهند. دبیر كل آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز باید گزارش كند كه آیا رژیم در این 60روز همه فعالیتهایی را كه باید متوقف می كرد, متوقف كرده است یا خیر؟

اكنون می توان فهمید كه چرا پاسدار احمدی نژاد پس از این كه فهمید از قطر و آفریقای جنوبی و اندونزی هم آبی گرم نمی شود، از رفتن به شورای امنیت خودداری كرد. هم چنین می توان فهمیدكه چرا ولی فقیه ارتجاع در روز اول فروردین برای جلوگیری از تصویب این قطعنامه, مذبوحانه به قیل و قال در باره نظام سلطه بین‏المللی و استكبار جهانی پرداخت و تهدید كرد اگر به خواهند از شورای امنیت استفاده ابزاری كنند ، ما هم می‏توانیم بی قانونی كنیم و خواهیم كرد .

خامنه ای حرف آخر را هم صریحاً بر زبان راند و گفت اگر به خواهند با تهدید و اعمال زور و خشونت رفتار كنند، بدون تردید بدانند . مسئولین ایران در مقابل دشمنانی كه به آنها تعرض كنند، از همه ظرفیت خود برای ضربه زدن استفاده خواهند كرد .
به این می گویند یك اعلام جنگ تحمیلی دیگر! جالب است كه وقتی صحبت از مجاهدین و مقاومت ایران باشد, معیار صداقت و حسن نیتِ همین نظام سلطه بین المللی بمباران آنها و قرار دادنشان در لیست تروریستی است. آن قدر كه دو سال و نیم پیش در مهر و آبان سالِ1383 تروئیكای اروپایی, به چنان درجه یی از صداقت و حسن نیت با فاشیسم مذهبی حاكم بر ایران رسید كه بدون هیچ گونه شرم و حیایی, به دولت خاتمی اطمینان داد كه به ازای تعلیق غنی سازی اورانیوم, آن هم تا زمانی كه به یك قرارداد دراز مدتِ قابل قبول برسیم , اتحادیه اروپا به نگریستن به مجاهدین خلق به عنوان سازمانی تروریستی ادامه خواهد داد .
این مشوق از سوی نظام سلطه بین المللی به قدری خلاف عرف و اخلاق و قانون بود كه اعتراضات گسترده بین المللی را در همان زمان برانگیخت.

- 5 ميليون و 200هزار نفر از مردم عراق در بیانیه خود خاطرنشان كردند : معامله‌كنندگان با رژیم ایران نشان دادندكه برچسب تروریستی علیه مجاهدین فقط اهرمی برای زد و بندهای كثیف و نامشروع سیاسی است. ما این كرنش در مقابل باج خواهی رژیم تروریستی حاكم بر ایران را كه فقط باعث تشویق و ترویج تروریسم و خونریزی و افزایش نا‌امنی در خاك كشور ما و قربانی نمودن مقاومت عادلانه و مشروع مردم ایران می‌شود, به‌عنوان عملی غیر اخلاقی محكوم می‌كنیم .

- نمایندگان پارلمان اروپا از احزاب مختلف, اعلام كردند: رهبران سه كشور اروپایی, كه نه پارلمان اروپا و نه هیچ ارگان منتخب دموكراتی در هیچ كشور عضو اتحادیه اروپا به آنها چنین اختیاری نداده است, در حقیقت پذیرفته اند كه مجموعه یی از امتیازات سیاسی, امنیتی و تكنولوژیك در مقابل تعلیق موقت غنی سازی اورانیوم به تهران اعطا كنندكه نه فقط برای اروپا امنیت به همراه نه خواهد آورد, بلكه صرفاً باعث تكرار همان چیزی خواهد شد كه آنها برای دهه ها انجام داده اند: حمایت از یك دیكتاتوری فناتیك با كمك به سركوب اپوزیسیون داخلیش.، رژیم ملایان یك حكومت نامشروع مذهبی است كه مردم ایران را نمایندگی نمی كند. متهم ساختن اپوزیسیون ایران به تروریسم در این معامله, كارزار واقعی علیه تروریسم را به سخره می گیرد .

- فدراسیون بین‌المللی حقوق‌بشر در همان زمان اعلام كرد: طراحان این پیشنهاد، با مبادله نمودن حفظ یك سازمان ـ مستقل از هر قضاوتی كه در مورد آن وجود داشته باشدـ در لیست سازمان های تروریستی، در ازای یك تحول سیاست هسته‌یی ایران، ثابت می‌كنند كه این لیست دارای خصلتی خودسرانه بوده و صرفاً از تصمیم سیاسی دولت ها ناشی می‌شود آبان1383.
وقتی نظام سلطه بین المللی علیه مجاهدین و مقاومت ایران دسته گلی به آب می دهد, نشانه صداقت است, اما وای به وقتی كه مجمع عمومی ملل متحد, نقض وحشتناك حقوق بشر در ایران را محكوم كند، یا شورای امنیت ملل متحد به خواهد بعد از 2دهه روشنگریهای همین مجاهدین، حساب تسلیحات كشتار جمعی رژیم را برسد. این جا بار دیگر, آخوند مرتجع قرون وسطایی ابوعطای ضد استكباری می خواند! بعد هم ولی فقیه ارتجاع شروع می كند به یقه درانی كه آنها نقض حقوق بشر می‏كنند , تروریست را ترویج می كنند , آن وقت هر جا را كه میلشان بكشد، می‏خواهند به محاسبه بكشند كه شما نقض حقوق بشر كرده‏اید!
هنرهای ولی فقیه ارتجاع به همین جا ختم نمی شود. لوطی و عنتر ش, با یك فقره ماركشیدن , بمب سازی برای حفظ نظام را كه اُوجب واجبات اعلام كرده اند, با دجالیت, بالاتر از ملی كردن نفت و آن چه مصدق كرده است نیز جا می زنند. خامنه ای گفت:
همان هایی كه ملی شدن نفت را كه به وسیله دكتر مصدق و مرحوم آیت اللَّه كاشانی انجام گرفت، امروز تمجید می‏كنند - كه آن كار، نسبت به این كار كوچك بود؛ و این از آن بزرگتر است- همان ها امروز نسبت به انرژی هسته‏ یی همان حرفی را می‏زنند كه مخالفین مصدق و كاشانی آن روز می‏گفتند .

- راستی مگر امام دجالتان شكرگذار سیلی خوردن مصدق از همین نظام سلطه بین المللی و استكبار جهانی نبود؟

- آیا خمینی نبود كه در روز 5خرداد1358 گفت: ملی كردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. مقصد ما نفت نیست. كه اگر یك نفر نفت را ملی كرده است اسلام را كنار بگذارند, برای او سینه بزنند. برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و با اسلام مخالفت كردن, قابل تحمل نیست .
حالا خامنه ای باید بگوید چه شده كه برای مصدق سینه می زند؟ وانگهی مگر كاشانی دست آخر خواهان اعدام مصدق نشد؟
این دكان دو نبش سینه زنی, هم برای مصدق و هم برای كاشانی, استفاده ابزاری از نام پیشوای فقید یك ملت نیست؟!
بهتر است خامنه ای برای كیك زرد رژیمش ترفند دیگری بیندیشد.
كدام ایرانی وطن پرست,كدام نیروی ملی و آزادیخواه, وكدام نیروی پیشرو و ترقیخواهی است كه تیغ را در كف زنگی و بمب اتم را در دست شحنه مست ولایت ببیند و طاقت بیاورد؟
دیروز با شعار قدس از طریق كربلا ، جنگ ضدمیهنی را جهادمقدس نامیدند و حرث و نسل كشور را به تنورش ریختند. بعدهم خمینی گفت زهر خوردم!

امروز اما فقر و فاقه ماهویِ یك رژیم ته كشیده و مفلوك را می خواهند با اورانیوم غنی شده بپوشانند و آن را بر سریر قدرت حفظ و تثبیت كنند.
آیا قبل از انرژی هسته یی, این آزادی و حاكمیت و كار و نان و مسكن نیست كه حق مسلم ملت ایران است؟
این چه انرژی صلح آمیز و چه علم و دانشی است كه سراپایش در دست سپاه پاسداران جهل و جنایت است؟
این چه تحقیق و پژوهشی است كه این چنین برای دو دهه باید مخفی بماند و بودجه معلمان و فرهنگیان و دانشگاه ها و كارگران را ببلعد؟
خامنه ای جنگ اقتصادى را یك میدان دیگر رویاروییِ نظام سلطه بین المللی با رژیم ولایت فقیه می داند و می گوید: می خواهند ملت ایران را از لحاظ مسائل اقتصادی در تنگنا قرار دهند ، تهدید می كنند كه تحریم كنیم. تحریم نمی تواند به ما ضربه‏یی بزند. ما در حال تحریم به این سازندگیهای وسیع در كشور رسیده‏ایم. تحریم در شرایطی حتی ممكن است به نفع ما تمام شود؛ از این جهت كه همت ما را برای تلاش و فعالیت بیشتر كند .

اولاً- خمینی صراحتاً می گفت : اقتصاد مال خر است ! و ما انقلاب نكرده ایم كه خربزه ارزان بشود . بنابراین چه باك از تنگنای اقتصادی؟

ثانیاًـ چه خوب بود كه خامنه ای بیلانی از ده ها میلیارد دلاری ارائه می داد كه در سال های ولایتش از كیسه ملت ایران صرف صدور تروریسم و ارتجاع و صرف نگه داشتن مجاهدین در لیست تروریستیِ نظام سلطه بین المللی از طریق انعقاد قراردادهای كلان اقتصادی با اتحادیه اروپا گردیده است. مبالغ نجومی كه بی تردید گره گشای هر تنگنای اقتصادی است. دست كم می توان با آن حقوق معلمان و فرهنگیان به جان آمده و دستمزد كارگران را تأمین كرد.

ثالثاً- به صراحت می گوید كه تحریم نمی تواند به رژیم ضربه یی بزند. پس دیگر چه جای نگرانی و شكوه از مرعوب شدن مسئولان و شخصیتهای سیاسی و نخبگان نظام ؟! الاّ این كه بگوبیم نخبگان نظام فاسد آخوندی از قضا بیش از هركس دیگر می دانند كه خانه از پای بست ویران است و تاكنون هم با استمالت و مماشات همین نظام سلطه بین المللی سرپا مانده است. در غیر این صورت مردم ایران و مجاهدان آزادی آن, نه از تاك, نشان می گذاشتند و نه از تاك نشان . یعنی كه نه از ریش و نه از ریشه این رژیم!
مقاومتی كه خمینی را به سركشیدن جام زهر ناگزیر كرده باشد, اگر به زنجیر بین المللی نمی كشیدند, به طریق اولی, بقایای دست چندم او را حریف می شد.
چه كسی نمی داندكه اگر متجاوز از 80 سلسله افشاگری همین مجاهدین و روشنگریهای بین المللیِ وقفه ناپذیر مقاومت ایران نبود, شیخكان، سركنگبینِ هسته یی را خورده و بمب اتم را هم تا به حال به بازارهای تروریسم و كشتار جمعی در این و آن سوی جهان, عرضه كرده بودند.

هموطنان!

هم چنان كه در پیام رئیس جمهور برگزیده مقاومت شنیدیم، قطعنامه جدید شورای امنیت، هرچند آثار سیاسی دامنه‌داری در پی دارد، هرچند برای نخستین بار به ضرورت مقابله با سپاه پاسداران رژیم آخوندی نیروی اصلی سركوب در داخل ایران و نیروی اصلی تروریسم در خاورمیانه می پردازد، هرچند فراتر از موضوع هسته یی در راستای خلع سلاح رژیم آخوندی، فروش تسلیحات اساسی را به آن تحریم كرده و هرچند فراتر از مقوله اتمی، در راستای خلع ید از ملایان در عراق و لبنان و فلسطین و سومالی و یمن و سایر كشورهای جهان، گام برداشته است، اما بدون برداشتن راهبندها و موانع از سر راه مقاومت مردم ایران نتیجه مؤثر نه خواهد داشت.

اقدامات بازدارنده سلبی باید با اقدامات فعال اثباتی و ایجابی تكمیل و به نتیجه برسد:

- نام مجاهدین به عنوان دینامیسم فعال و اصلیِ تغییر، باید از لیست های تروریستی برداشته شود.

- از رژیم آخوندی در عراق باید خلع ید همه جانبه سیاسی و نظامی به عمل آید.

- جنایتهای رژیم آخوندی علیه بشریت، به خصوص قتل عام زندانیان سیاسی باید در یك دادگاه بین‌المللی مورد رسیدگی واقع شود.

صراحتاً بگوییم:تا وقتی برچسب تروریستی باقی است، پیداست كه هنوز از این رژیم دل نكنده اند. پیداست كه هدف از تحریمها و ممنوعیتها، مهار كردن و به خط آوردن رژیمی است كه بنا بر تجربه طولانی نه مهارپذیر است و نه به خط آمدنی. طینت پس افتاده قرون وسطاییش، ظرفیت و جایی برای مصالحه و معامله و مهار باقی نمی گذارد. تغییر این رژیم تنها پاسخ مؤثر به تهدیدات آن است.

به تازگی یك دولتمرد آمریكایی گفت: یافتن یك پاسخ مؤثر در برابر تهدیدهای رژیم ایران، مهمترین چالشی است كه ایالات متحده در جهان امروز با آن روبروست.
مقاومت ایران از ربع قرن پیش گفته بودكه دیكتاتوری مذهبی و تروریستی كانون تنش و صدور تروریسم و ارتجاع در این منطقه از جهان است. حقیقتی كه امروز آن را همگان به چشم می بینند.

به همین خاطر خطاب به جامعه بین المللی و به اروپا و آمریكا گفته ایم و تكرار می كنیم كه راه حل مریم راه حل سوم نه فقط مطلوب ما و ملت ما، بلكه نیاز مبرم خود آنها و ملت های آنها هم هست. زیرا كه صلح و امنیت و دموكراسی و حقوق بشر و ثبات و سازندگی و دوستی و یك ایران غیراتمی و همكاری و توسعه اقتصادی را در این منطقه از جهان پیشنهاد می كند و به قوانین و كنوانسیونهای بین المللی احترام می گذارد. این راه حل ادامه و میراث تاریخی راهبرد مصدقی موازنه منفی در قبال رژیم آخوندی است.
این راه حل را در شرایطی می گوییم كه حكم تاریخی دادگاه جوامع اروپایی بند از بند برچسب تروریستی گسسته است و در شرایطی كه علاوه بر مردم ایران، مردم عراق هم از فرط دخالت ها و جنایتهای رژیم آخوندی به ستوه آمده اند.

اهل بخیه بخیه با رژیم آخوندی و فاشیسم مدهبی را می گویم اول گفتند، در جستجوی میانه روان در درون رژیم هستند. بعد سیاست دیالوگ انتقادی را آزمودند. چندی هم دل به اصلاحات موهوم بستند. بعد هم كار به رگبار بسته های مشوق كشید. مشوق 17ژوئن بالاترین مشوق ممكن بود. عجبا كه قرار بود با رژیم به شیوه چماق و حلوا برخورد شود. اما حلوای نظام سلطه بین المللی یكسویه به رژیم و چماق آن، یكسویه به مقاومت یك خلق در زنجیر رسید. نتیجه هم این شدكه قطار بی دنده و ترمز ولایت، با جك زدن و صلواتهای جك استرا و شركا، هم چنان در وادی تروریسم و اتمی و سنگسار و حلق آویز پیش می رود و به گروگان گرفتن ملوانان انگلیسی هم رسیده است.
حالا می گویند، بگذار سیاست مهار و تغییر رفتار همین رژیم را آزمایش كنیم.
به طور خصوصی هم می گویند، هر چند باقی ماندن مجاهدین در لیست تروریستی دیگر ناعادلانه و خلاف حكم دادگاه است، اما اگر مجاهدین را از لیست دربیاوریم، به این معنی است كه دنبال تغییر رژیم هستیم. حكم دادگاه جوامع اروپا را هم می گویندكه فعلا بگذارید برای حقوقدانان، تا ببینیم چه می شود!

راستی كه دل كندن از آخوندها اعم از آخوند نرم تن یا سخت سر ,تا كجا برای دولت های كنونی انگلیس و فرانسه سخت و بغرنج است!
آقای شیراك یك بار گفت چه اشكالی داردكه آخوندها یكی دو بمب اتمی هم داشته باشند! اما خوشبختانه زود پس گرفت و گفت, اشتباهِ ناشی از عدم تمركز حواس بوده است!

اما آقای بلر در مضحكه و رندی نظیر ندارد. شنیدم رسماً نوشته است كه این فقط تصمیم مشخص دسامبر2005 شورای وزیران اتحادیه اروپا بوده كه توسط دادگاه لغو شده و بعدش هم شورای وزیران در می2006 تصمیم لغو شده را جایگزین كرده است!
این به سادگی یعنی این كه, عقل همه قضات و سیستم قضایی دادگاه جوامع اروپایی، كم بوده كه در دسامبر2006 آذر ماه 85 بنشینند و حكمی قرائت كنند كه از 7ماه پیش سالب به انتفاء موضوع بوده است. چرا كه حكم قضات صرفاً معطوف به لیست گذاری تاریخ در رفته یك سال قبل از آن یعنی دسامبر2005 بوده است! گویا كه قضات نمی دانستند كه تصمیم لیست گذاری شورای وزیران 6ماه یك بار تكرار و به روز می شود!
بگذریم كه گوئیا هدف شاكی، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران هم كه برنده دادگاه است فقط به چالش كشیدن یكی از این لیست گذاریهای نوبه یی بوده است كه تاریخش هم به زودی منقضی می شود!
به نظر می رسد آقای بلر آن قدر برای به دست آوردن دل آخوندها عجله داشته كه حتی به خود زحمت نداده است مشاوران حقوقیش را موظف كند تا او را در باره مفاد صریح و عاری از ابهام حكم دادگاه, توجیه كنند.

در ماده35 حكم دادگاه تصریح شده است كه از نظر حقوقی حكم لغو و ابطال شده به معنی از دور خارج كردن است, گوئیا كه هرگز وجود نداشته است .
ضمناً معلوم نیست كه دادگاه چرا و به چه خاطر,مقرر كرده است كه شورای وزیران اتحادیه اروپا علاوه بر تقبل هزینه های خاص خود, به پرداخت چهار پنجم هزینه های شاكی نیز محكوم می شود ؟

پس جان كلام در این جاست كه در این شرایط مشخص, دست شستن از برچسب تروریستی علیه مجاهدین, خواه و ناخواه به مثابه دست شستن و جدایی از فاشیسم مذهبی حاكم بر ایران است.

كسانی كه هنوز هم از این رژیم دست برنمی دارند و دست نمی شویند, یا دفع الوقت می كنند, زمان را از دست می دهند و در گام های بعد نه فقط كار مردم و مقاومت ایران, بلكه كار خودشان را هم مشكلتر می كنند و بهای سنگین تری خواهند پرداخت. این حقیقت, چه در برابر فاشیسم هیتلری و چه در برابر فاشیسم آخوندی شبهه و شكاف برنمی دارد. تاریخ آینده در این باره به روشنی قضاوت خواهد كرد.

اما در حال حاضر,این بر عهده و فریضه ملی و میهنی هر ایرانی آزاده و به ویژه نیروها و هواداران مقاومت ظفرنمون ما در سراسر جهان است كه برای دو چیز,از پا نننشیند. دو چیزی كه اكنون خواه و ناخواه تبدیل به دو روی سكه واحدی شده كه در یك طرف آن تصویر مریم و در طرف دیگرش تصویر اشرف پایدار نقش بسته است.

از این رو از تك تك شما می خواهم كه هم چون مریم و با مریم, برای ضرب این سكه راهگشا و رسیدن به این دو هدف نباید سر از پا و شب از روز شناخت.

این دو هدف را خود شما هستید كه در سراسر جهان محقق می كنید. خود بخود و رایگان به دست نمی آید و تاكنون هم خودآن را پیش برده اید:

یكی اثبات این حقیقت كه سیاست تغییر رفتار در برابر چنین رژیمی بلاجواب است و تنها جواب حقیقی, ضروری و واقعی و اجتناب ناپذیر سیاست تغییر رژیم به دست مردم و مقاومت ایران یعنی همان راه حل سوم است.

دومی به كرسی نشاندن حكم دادگاه جوامع اروپایی در باره لغو برچسب تروریستی است. این حكم كه حكم قانون و عدالت اروپا و بی گفتگو لازم الاجرا و لازم الاتباع است, چیزی نیست كه مردم و مقاومت ایران از آن به هیچ قیمت كوتاه بیایند و بگذارند از حلقوم آخوندها و قانون شكنان پایین برود. مجاهدین و مقاومت ایران تا پای جان، بر قانون و عدالت ایستاده اند.

درود بر تظاهرات عظیم بروكسل!.درود برتحصن 8ماهه و بی سابقه ژنو! درود بر یكایك تظاهرات و تحصنها و اعتراض ها و اقداماتی كه با مسالمت در چارچوب قانون از لندن و نیویورك تا آلمان و هلند و دانمارك و ایتالیا برگزاركردید و باز هم خواهیدكرد. آفرین كه این چنین با مجاهدان اشرف و با خلق اسیر و محبوبمان به ویژه با جوانان به پاخاسته در داخل میهن اشغال شده همدم و همرزم می شوید.

هموطنان!
جوانان مجاهد و مبارز!

حرف اصلی, با خود ما و در درون خانه است:

اولا، قطعنامه شورای امنیت به روشنی شاخص این حقیقت است كه رژیم پس افتاده ضد تاریخی, ظرفیت مصالحه و معامله ندارد و الا در عرض 8ماه به 3قطعنامه نیاز نمی داشت.

ثانیاً، قیل و قال و تیغ كشیهای سردمداران رژیم تماماً از موضع ضعف و درماندگی در برابر خطر محتوم تغییر و سرنگونی است كه به زعم آنها فقط با بمب اتمی می توان از آن ممانعت كرد.

ثالثاً، هر گونه عقب نشینی, جام های زهر زنجیره یی به دنبال دارد و مشخصاً طلسم اختناق را در هم می شكند.

پس تكرار باید كرد كه زمان برخاستن است! برخاستن برای آزادی و رهایی از شر دژخیمان دین فروشی كه تمامی یك خلق و یك میهن را برای ادامه حكومتشان به اسارت و گروگان گرفته اند.
قطعنامه های بین المللی وقتی به نتیجه مطلوب و مورد نظر مردم ایران می رسد كه قبل از هر چیز, به دست ها و به تواناییهای بالقوه و بالفعل خود بنگریم. كس نخاردپشت ما جز ناخن انگشت ما.
حق و عدالت و آزادی را به رایگان به كسی هدیه نمی كنند. بایدكه با هفت كفش و كلاه و عصای آهنین و با عزم و اراده پولادین و با عبور از دریای رنج و خون به آن رسید و آن را به دست آورد. این همان راهی است كه فرزندان رشید ایران 28سال آن را پیموده اند و اكنون به وادی آخر رسیده ایم.

از ایستادگان شهر شرف بیاموزید و در مقدم سیمرغ رهایی در هر كجای میهن اشغال شده به پا خیزید!

گفت: ما را هفت وادی در ره است
چون گذشت این هفت وادی درگه است
ما همه سرگشتگان درگهیم
بیدلان و بیقراران رهیم
مدتی شد تا در این راه آمدیم
ازهزاران ,سی به درگاه آمدیم
هم ز عكس روی سیمرغ جهان
چهره سیمرغ دیدند آن زمان

سلام بر خلق! سلام بر آزادی!
مسعود رجوی
نوروز 1386

-------------------------------------------------------------------------------------------------------
سايت سازمان مجاهدین خلق ایران، متعلق به عموم مردم ايران و برخاسته از خون شهيدان و رزم آزاديخواهان است، تا هر كجا ميتوانيد مطالب آن را تكثير و در اختيار ساير هموطنان قرار دهيد www.mojahedin.org

بهاریه

-جمشید پیمان -


بر د ل د لخسته ا م تا بـد نگاه فرود ین
ا بـر آ ذا ری بشوید نقش اند وه از جبین
ا ز سـحر گاه دلم ، آهسته بر خیزد نسـیم
خانه ی گـل را نشـانی جوید ازآن و ازین
مـی خـرا مد نـرم نـرمک در گذ رگاه بهـار
چـون به آلالـه رسد رخساره ساید برزمـین
پاک می سـازد به نرمی ازرخ سـوسن غـبار
بـوسـه بارا ن مـی کند دیدار سـیب نازنین
نیست شـرمنده به درگاه گـلسـتان ، باغبا ن
این زمان دستی بـرون مـی آورد از آسـتین
د یده بگشـا ید به روی روشـن یاس سـپید
دسـت برسـینه ، به فرمان گـل مـسند نـشـین
خاکسـا ری ها کـند در پای نسـرین و سـمـن
با ا د ب ، سـر خـم کند پیـش سـپـیـداروزیـن
برنگـیرد د یـده ا ز بـا د ا م بـا فـر وشکـوه ـ
برسرهرشاخه اش یک خوشه از درثمین ـ
بلبل وقـمـری زیکسو، یک طرف کبک دری
سینه شان باعشـق گل پرگشته زآواز حزیـن
زین همه شورو نوا پـر می شود رویای مـن
آرزویم ، لب به لب ا ز فـرودیـنـی شـد چنین
هفت سین سفره ام باشد تهـی ازرنگ و رو
کـس به عیـد غـربـتم ،ایـنجا نگویـد آ فـرین
گرچه ازهرسـوبه من چشمک زنداینجا گـلی
مـن نمی خواهـم گلستانی بـجـز ایـران زمین
آرزو مـنـدم د مـد بـرخـاک خـونـینـش بـهـار
بینم آ ن غمگین دلش با شاد ما نی ها قـرین
بـینـمـش روزی رهـا ازایـن زمـسـتان سـیـاه
آ سـمـا نش پر شود از فـر خورشـیـد مهـیـن
بـینمـش با نـوبـهـاری سـر به سـرا ز خرمی
سـیـنه اش خالـی ببیـنم زیـن خـزان آخـریـن
بـینمش با چهره ای خالی دگـر از پیچ و تاب
کـام تـلخـش را بـبیـنم پـر زشـهـد انـگـبـین
خواهـمش بافکـر وبا گـفـتار وبا کـردارنـیک
با بـهی، با سربلندی، فـرهی و ... نقطه چین.


نوروز1386

27 March 2007

طنزیابی هادی خرسندی از رویدادهای سال پیش




طنزیابی هادی خرسندی از رویدادهای سال پیش

هادی خرسندی، شاعر، نويسنده و طنز پرداز برجسته ايرانی چند سالی است که علاوه بر انتشار مطالب و اشعارش به صورت روزانه در سايت خود، خرسند آپ کمدی يا شوی يک نفره نيز اجرا می کند و مطالب خود را به گفته خودش برای ايرانيان در شهرهای اروپايی و آمريکايی به طور شفاهی به اجرا درمی آورد.

در آستانه سال نو، هادی خرسندی در گفت و گو با حسين قويمی از راديو فردا نگاهی انداخته به رويدادهای سال گذشته، و مسايل و موضوعات جالب را از ديد خود ارزيابی يا طنزيابی کرده است!

هادی خرسندی: «سپاسگزارم و شادباش می گويم نوروز را به شنوندگان شما. با عجله و فهرست وار از فروردين تا اسفند سال ۸۵ کوتاه کوتاه برای شما می خونم و پايان هر خبری هم عبارتی، جمله ای، تفسيری تقريبا بالبداهه اضافه می کنم.»

فروردين:

اکبر گنجی، روزنامه نگار زندانی پس ار شش سال حبس از زندان آزاد شد و برای محکم کاری مستقيما به خارج از کشور رفت. او شش ماه آخر زندان را در اعتصاب غذا گذراند و هنوز در خارج مشغول غذا خوردن است!

دولت محمود احمدی نژاد اعلام کرد که از اين پس ساعت کشور به جلو يا عقب کشيده نخواهد شد. او می ترسد دسته هايش لق شود!

ارديبهشت:

هفته نامه ساندی تايمز اعلام کرد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی يک واحد ۴۰ هزار نفری از بمبگذاران انتحاری تشکيل داده است. يکی از افراد واحد بمبگذاری انتحاری گفت: شغل خوبيه! آدم يک بار بيشتر به سر کار نمی ره!

گشت های ارشاد پليس برای مبارزه با بد حجابی در خيابان های تهران مستقر شدند. چند خانم بدحجاب بعد از ارشاد به بيمارستان منتقل گرديدند.

خرداد:

۶۲۱ شخصيت فرهنگی، سياسی، دانشجويی خواستار آزادی رامين جهانبگلو شدند و چند نفر از آنان با رامين جهانبگلو هم سلولی شدند.

تير:

سخنگوی وزارت اطلاعات اعلام کرد که رامين جهانبگلو مامور آمريکا برای انقلاب مخملی در ايران بود. وی گفت که در بازرسی از خانه او سه چارک مخمل راه کبريتی پيدا کرده ايم.

فرمانده نيروی انتظامی تهران، حمله خشونت آميز ماموران به زنان را دفاع از خود خواند. اين سردار نظامی فاش کرد که يکی از خانم ها او را وشگون گرفته!

مرداد:

محمود احمدی نژاد يک نامه به آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نوشت. وی در اين نامه از صدراعظم آلمان پرسيد: ?Can you speak English

هيات نظارت بر مطبوعات به روزنامه شرق يک ماه مهلت داد تا مدير مسئول خود را تعويض کند. متعاقبا روزنامه شرق مدير مسئول يدکی خود را جای مدير مسئول قبلی گذاشت.

شهريور:

سخنگوی دولت عليه مطبوعات اعلام جرم کرد. وی گفت مطبوعات اخيرا عادت کرده اند به منتشر شدن!

ماموران پليس با حمله به خانه مردم جمع آوری بشقاب های ماهواره ای را آغاز کرده اند. مردم مجبور شده اند دوباره بشقاب های ماهواره ای را از ماموران پليس خريداری کنند.

رامين جهانبگلو که از زندان آزاد شده بود، يک سر به خبرگزاری ايسنا رفت و اعتراف کرد که با سازمان های آمريکايی در ارتباط بوده است. وی قبلا به زندان اوين مراجعه کرده بود و گفته بود مرا بگيريد!

مهر:

وزير کشور جمهوری اسلامی را به آمريکا راه ندادند. وزير کشور هم به حالت قهر برگشت!

آبان:

هواپيمايی جمهوری اسلامی اعلام کرد که پنج فروند هواپيمای توپولف از روسيه می خرد. پرزيدنت پوتين صلوات فرستاد!

در مخالفت با حضور خاتمی در بريتانيا شمار کثيری از ايرانيان در لندن تظاهرات کردند و شعار دادند «خاتمی حيا کن، اقلا انگليسو رها کن!»

ماموران نهاد رياست جمهوری در تهران خبرنگار خبرگزاری ايرنا را در تهران بازداشت کردند و در بازجويی از او پرسيدند:«ديگه چه خبر؟!»

آذر:

رييس مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد که دولت محمود احمدی نژاد تمام درآمد نفتی سال را مصرف کرده است. قرار است بقيه سال را از درآمد وازلين استفاده کنند!

مقامات جمهوری اسلامی از دولت ترکيه خواستند تا زنان ايرانی را که به ترکيه سفر می کنند، مجبور به داشتن حجاب اسلامی کنند. مقامات ترکيه در پاسخ گفتند: «قاپونی باقلار»

دانشجويان دانشگاه اميرکبير هنگام سخنرانی محمود احمدی نژاد عکس های او را آتش زدند. احمدی نژاد گفت اشکالی ندارد چند عکس ديگر در منزل دارم برايتان می آورم.

دی:

در آستانه کريسمس و سال نو ميلادی ۱۴ مسلمانی که به مسيحيت گرويده بودند در تهران، کرج و رشت بازداشت شدند و دوباره ختنه شان کردند!

افشای ماجرای حضور معاون محمود احمدی نژاد در مراسم رقص و آواز زنان در ترکيه جنجالی تازه به پا کرد. زنان ايرانی از دولت ترکيه خواستند از فسق و فجور معاون احمدی نژاد جلوگيری کند.

بهمن:

سازمان ديدبان حقوق بشر وضعيت حقوق بشر در ايران را وخيم اعلام کرد. رهبر گفت تا چشم ديده بان ها چهارتا بشه!

واشينگتن اعلام کرد که مدارکی درباره مداخله جمهوری اسلامی در عراق در دست دارد. آخوندهای جمهوری اسلامی گفتند ريش ما را ول کن!

در مراسم سالروز ۲۲ بهمن يک مرد جوان حين صعود از برج شهياد سقوط کرد و جان باخت. هفتاد ميليون هم قبلا سقوط کرده بودند.

اسفند:


ماموران امنيتی شماری از رهبران جنبش معلمان را دستگير کردند و گفتند درس خوبی به اين معلمان خواهيم داد.

ماموران حکومتی تظاهرات مسالمت آميز زنان را در روز هشتم مارس با خشونت سرکوب و شماری را بازداشت کردند. از سال آينده نام «روز زن» به «روز بزن» يا «روز بزن بزن» تبديل خواهد شد.

آن شنيدستم که در کاشان شبی
زد به شيخی نيش، جرّار عقربی

صبح، تنها نه که عقرب مرده بود
شيخ او را جای ميگو خورده بود

صبح، تنها نه که عقرب مرده بود

شيخ او را جای ميگو خورده بود


رادیو فردا


26 March 2007

وبلاگ ملا حسنی

اعترافات تکان​دهنده ملوانان انگليسی

ما جمعی از ملوانان انگليسی که روز گذشته در آبهای خليج فارس دستگير شديم از صميم قلب اظهار ندامت و پشيمانی ميکنيم. ما اعتراف می​کنيم که خواسته یا نخواسته در خدمت قدرتهای استکباری و بخصوص روباه پير استعمار٬ بريتانيا٬ بوده​ايم. اقرار می​کنيم که فريب بلندگوهای بيگانه را خورديم و وارد گروهک ضد انقلابی نيروی دريايی انگليس شديم. ما نمی​دانستيم کادر رهبری گروهک دريايی انگليس به امريکای جهانخوار وصل است و از آنجا دستور ميگيرد. ما فقط يک ملوان ساده بوديم و از جريانات سياسی خبر نداشتيم. يک روز بما گفتند برويد دريا و چند تا ماهی درشت بگيريد٬ آقای تونی بلر دلش ماهی خواسته. ما هم اين دستور را کورکورانه اطاعت کرديم در حالی که نمی​دانستيم آقای تونی بلر جاسوس اينتليجنت سرويس است و از امريکا پول ميگيرد و هميشه يحچال- فريزر خانه​اش پر است از انواع و اقسام ماهی کپور و قزل​آلا. .بعدا در جریان بازجویی​ها فهمیدیم که حتی زن این آقا بی​حجاب است و در دوران دانشجویی چندتا کار بی​ناموسی هم کرده که اسنادش نزد برادران بازجو موجود است.
ما اعتراف می​کنيم که گول خورديم و پشيمانيم. همين جا از مقام معظم رهبری درخواست ميکنيم ما را مورد عفو قرار دهد . ایشان هی میگفتند دشمن دشمن. ما آن موقع نمی​فهمیدیم دشمن یعنی چی؟ و به این فرمایشات مقام معظم می​خندیدیم. خدا ما را بیامرزد. ما غفلت کردیم. نمیدانستیم که ما خودمان دشمن هستیم و در خدمت اجانب .
بدبختی٬ فارسی هم بلد نبودیم که بعضی از این وبلاگهای طرفدار جمهوری اسلامی را بخوانیم و ارشاد شویم. خلاصه خیلی شرمنده​ایم . خدا ما را ذلیل کند!

25 March 2007

زینت :میرهاشمی : بهروز جاوید تهرانی از زندان مخوف اوین باید آزاد شود

بهروز جاوید تهرانی از زندان مخوف اوین باید آزاد شود

زینت میرهاشمی



بهروز جاوید تهرانی از فعالان جنبش دانشجویی در «رنجنامه ای» از زندان اوین نوشته است:«بدانید که من هنوز هم جزو زندانیان کوی دانشگاه محسوب می شوم.»

وی در رنجنامه خود اعلام کرده که «قاضی حداد» به او گفته:«برای تو 70 یا 80 یا شاید 100 ضربه شلاق می نویسم تا گناهانت بخشوده شود و در ضمن در زندان فکر نامه نگاری و بیانیه و از این چیزها به سرت نزند.»

بهروز جاوید تهرانی فعال حقوق بشر که در پی دستگیریهای کوی دانشگاه دستگیر شده بود قبلا 4 سال حبس کشیده است. وی در هنگام حبس خود، نامه یکی از زندانیان سیاسی که در دهه 1360 اعدام شده است را از لای جرز دیوار سلولش در بازداشتگاه 209 اوین پیدا کرده بود و آن را به خارج از زندان فرستاد. این نامه در اینترنت و مطبوعات اروپا و آمریکا به چاپ رسید. پس از چاپ این نامه وزارت اطلاعات بهروز را به داشتن رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران متهم کرد.

این زندانی تاکنون در زندان مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است و جان او در خطر است. برای آزادی بهروز جاوید تهرانی و زندانیان سیاسی در ایران باید به تلاشهایمان شدت بخشیم و از نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر بخواهیم که برای آزادی زندانیان سیاسی بر استبداد مذهبی حاکم بر ایران فشار جدی وارد کنند. ما ایرانیان اگر یک صدا از کشورهای جهان بخواهیم که مناسبات اقتصادی خود با رژیم ایران را مشروط به رعایت حقوق بشر در ایران کنند و برای این خواست فعالیتهای خود را متمرکز کنیم، می نوانیم به زندانیان سیاسی یاری رسانیم.

ادر رویدادی دیگر هاشمی رفسنجانی ، در نماز جمعه 3فروردین سال جدید را سال «اتحاد ملی» اعلام کرد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم پوسیده و ورشکسته اعلام کرد که:«امروز مهمترین نیاز در داخل کشور وحدت است.»

در این تردیدی نیست که روی سخن رفسنجانی با مردم ایران نیست. چرا که مردم ایران برای نابودی جمهوری اسلامی متحد می شوند. روی سخن رفسنجانی با مزدوران، سرکوبگران و عوامل نظام ولایت فقیه است که با همین اندک فشار جهانی دچار تشتت و چند دستگی شده اند. نشانه عدم وحدت، لغو سفر کوتوله سیاسی به مقر سازمان ملل بود. لغو سفر احمدی نژاد به نیویورک آن هم بعد از هیاهویی که پیرامون آن صورت گرفته بود نشان از عدم وحدت درونی است. دیر رسیدن ویزا فقط یک بهانه کودکانه است.


.............
ایران نبرد

بهروز جاوید طهرانی/ چگونگی به قتل رساندن ولی الله فیض مهدوی


بهروز جاوید طهرانی/ چگونگی به قتل رساندن ولی الله فیض مهدوی



بنام سعادت ملت ایران
و با درود به جانباختگان راه آزادی

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی زمردن نهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند

درست یکسال پیش شب عاشورای حسینی که در دین اسلام ماه حرام است وبسیاری از جلادان تاریخ نیز از ریختن خون انسانها وحتی شکار کردن در این ماه مبارک دریغ می ورزیدند،حکومت جمهوری اسلامی دستور اعدام حجت زمانی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران را به اجرا در آورد و این لکۀ ننک را تا ابد بر پیشانی خود خالکوبی کرد. درست شب 18 بهمن 1384 مصادف با شب عاشورا بود.به هر کدام از ما زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر کرج که میگفتند باور نمی کردیم تا اینکه رادیوها نیز گفتند و رئیس زندان نیز آن را تایید کرد.
سپس خبر یکی از دو برادر مبارز تاریخ معاصر یعنی اکبر محمدی را بگوش شنیدیم وحیرت زده انتظار جنایا یت تازه ای را از سوی حکومت جوان ستیز خودمان داشتیم. مرگ اکبر محمدی بر اثر شکنجه در بهداری زندان اوین ! و نرسیدن داروهای حیات بخش در همان بهداری زندان اوین ، سئوالات فراوانی را برای ما به وجود آورد.
اینبار از رجائی شهر کرج ولی الله فیض مهدوی از سازمان مجاهدین خلق ایران بدلایل معقولی دست به اعتصاب غذا می زند و روز 9 اعتصاب غذا به بهداری زندان منتقل گردید و در حضور همگی ما به وی سرنگی نامعلوم تزریق شد.(البته به ما گفته شد که این سرنگ ویتامین و قند است.)همین آمپول ولی الله فیض مهدوی را به مسلخ عشق برد.
اینک از نهادهای وبنیادهای مستقل حقوق بشری تقاضا دارم طی تحقیقات گسترده دلایل مرگ این سه شهید بی گناه را به ملت ایران معرفی نموده و قاتلین،آمرین و عاملین هر سه جنایت را به سزای اعمال خود برسانند.
برای من نامه بنویسید:
آدرس نویسنده: کرج /زندان رجائی شهر (گوهردشت )/اندرزگاه 2/سالن 5/فرعی 5 / بهروز جاوید طهرانی

پایدار وطن همیشه
بهروز جاوید طهرانی
12- 12- 1385



کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی


کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی

24 March 2007

استقبال کم نظير منتقدين آمريکایی
از "آفسايد" جعفر پناهی :
استثنايی، متفاوت و غير قابل مقايسه با دیگر فیلمهای پر آوازه ساخت ایران

فیروزه خطیبی



فيلم «آفسايد» ساخته جعفر پناهی کارگردان ايرانی در سينماهای لس آنجلس و استقبال کم نظير منتقدين از اين فيلم رو به رو شد.
با آغاز نمايش فيلم «آفسايد» ساخته جعفر پناهی در سينماهای شهر لس آنجلس منتقدين ضمن تقدير از اين فيلم توجه تماشاگران را به موضوع فيلم، که به ممنوعيت ورود زنان به ورزشگاه های فوتبال می پردازد، جلب می کنند.


منتقدين سينمايی آمريکا فيلم «آفسايد» جعفر پناهی را که نمايش آن از ديروز در سينماهای شهر لس آنجلس آغاز شده است يک اثر استثنايی خوانده اند که بخوبی نمايانگر اين واقعيت است که اگر شما درايران يک زن باشيد کوچکترين کوشش برای شرکت در يک مسابقه مردانه فوتبال می تواند شما را در آنسوی مرزهای ممنوعه و در قلمروی «خارج از محدوده » قرار دهد.
منتقدين سينمايی فيلم تازه آقای جعفر پناهی را «فيلمی با وجدانی بيدار» و «اثری که احساسات رقيق و عميق فيلمساز را نسبت به مردم خود نشان می دهد» خوانده اند. فيلمی که چون اغلب آثار اين فيلمساز بر مدار شخصيت های مردمی و درونی ترين احساسات آنها می شود .
دخترجوانی که برايش تماشای بازی های نهايی تيم فوتبال مملکت برای رسيدن به جام جهانی از غذا خوردن مهم تر است و در مقابل او سرباز جوان و بی اطلاعی قرار گرفته است که از ته قلب راضی به جلوگيری از ورود او به استاديوم محل بازی نيست و نميفهمد که چرا يک زن می تواند به سينما برود اما اجازه تماشای فوتبال را ندارد.
کنت توران،منتقد سينمايی لس آنجلس تايمز، فيلم «آفسايد»، که اخيرا جايزه «خرس نقره ای» را در فسيتوال سينمايی برلين از آن خود ساخته است، را يک اثر متفاوت و غير قابل مقايسه با آثار فيلمسازان همدوره آقای پناهی چون عباس کيارستمی و محسن مخملباف می خواند.
فيلمسازانی که بنا بر گفته آقای توران با وجود آنکه چهره های شاخص و شايد پرسرو صدايی در سينمای ايران محسوب می شوند اما کار آنها هرگز نتوانسته است برای تماشاگر آمريکايی کشش لازم را داشته باشد .
در حاليکه آقای توران جعفر پناهی را يک فيلمساز مسايل اجتماعی و کاملا مجزا از ديگر فيلمسازان پر آوازه ايرانی می خواند و فيلم های او را با سوژه های قويا دراماتيک فيلم هايی با جنبه های قابل لمس اجتماعی و نمونه های بارزی از شيوه «نيورياليستی» سينما خوانده است.
او می نويسد: «فيلم سازی که جنبه های دراماتيک را در تمامی وقايع زندگی روزمره تشخيص می دهد و اعتقاد دارد که با استفاده از قدرت فيلم و سينما می تواند اين مشکلات را به نمايش بگذارد و نهايتا از بی عدالتی ها جلوگيری می کند.»
منتقد لس آنجلس تايمزکه کار جعفرپناهی را با نويسندگان دوران اختناق در شوروی کمونيستی مقايسه می کند می نويسد: «اين نوع فيلم سازی در ايران تحت حکومت جمهوری اسلامی به شهامت و شجاعت زيادی نياز دارد. پيش کشيدن مسئله مهمی چون شرايط زندگی و مشکلات زنان در ايران به شکلی که در فيلم آفسايد آمده ست کار آسانی نيست بخصوص که جعفر پناهی کوشيده است تا بدون آنکه بنظر برسد، حرف هايش را بزند. با اين حال ما می دانيم که اين فيلم هرگز در داخل ايران به نمايش در نخواهد آمد.»

.............
رادیو فردا
http://www.radiofarda.com/Article/2007/03/23/o2_offside_panahi.html