30 November 2005

.................................. جنگ نوامبر.................................

http://zir-chatr-40tikke.blogspot.com/2005_11_01_zir-chatr-40tikke_archive.html



تحولي در جنبش كارگري گفتگوی سایت گزارشگران با امیر جواهری
درباره سرنوشت لباس خامنه ای و رفسنجانی خودمان تصميم می گيريم سایت روشنگری
" انفلاب فرهنگی" با نسخه های تقلبی منصور امان
سرنوشت مشترک گنجی ها تیرداد کورس بابایی
قانونی بودن خشونت علیه زنان در ایران زینت میرهاشمی
حاشيه مقاله ها و مصاحبه ها درباره اَسيب شناسی بحران اپوزيسيون مسعود نقره کار
تنها با مبارزه متحٌدانه می توان صدای دادخواهی کارگران رابه گوش جهانیان رساند اميرجواهری لنگرودی
نگاهی به رویدادهای جنبش کارگران و مزدبگیران در آبان ماه زینت میرهاشمی
جنگ نفت در تهرا ن وبلاگ شبح
قطعنامه بين‌المللى در محكوميت نقض حقوق بشر در ايران مصاحبه كيواندخت قهارى با عبدالکریم لاهیجی
گلو گاه عشق رکسانا گيلاني
" چمهوری” اسلامی و تروريسم، دو رشته يک کلاف! کوروش گلنام
اختلاف! کدام اختلاف؟ وبلاگ خُسن آ قا
برای ملاها، همه راهها به نا کجا آباد ختم می شود لیلا جدیدی
جنگ دو خروس و داوری مرغ تخمی عبدالعلی پارسا
تك دانه ای بكار احمد سیف
فدرالیزم از چه طریق و با چه بهایی؟ دكتر حسين باقرزاده
چشمهای مان را بسته بودند... احمد سیف
مانیفست "… از نوع ديگر" پيمان پيران / زندان اوين
اين «جمهوری»، همان حکومت اسلامی است! سایت اخبار روز
بحران جواب بحران جعفر پويه
قتل عام زندانیان سیاسی در دهه 60 و روضه امام حسین اسمر آذری
يهودى ستيزى "ایرانیان" درنمایشگاه كتاب فرانكفورت عبدی کلانتری
تهران شهرى كه ديگر نمی‌شناسم ناهيد كشاورز
نگاهی کوتاه به هفتمین جشنواره جهانی فستیوال فیلم در تبعید پویان انصاری
فاجعه‌ای كه به دلیل فقدان خرد در راه است... دكتر حسين باقرزاده
جمهورى اسلامى: فساد ساختارى در دايره بسته كامران صفايى
من از دهليزهای مرگ می آيم! کتاب "نه زيستن نه مرگ" ايرج مصداقى کوروش گلنام
اصلاحات آبکی نتیجه‌اش ظهور احمدی‌نژاد است. نیست؟ نیک آهنگ کوثر

سایت گزارشگران: گفتگوها با فعالين سیاسی/ كارگری

گفتگو با
امیر جواهری
از فعالین جنبش چپ
و عضو هیئت هماهنگی اتحاد چپ کارگری ایران




گزارشگران:
در سال گذشته و همچنين درنيم ساله جاري شاهد افزايش تصاعدي حركات اعتراضي كارگران در سطحي وسيع هستيم. آيا تحولي در جنبش كارگري صورت گرفته است؟

امیر جواهری :
جنبش کارگری ايران ازآغازتا به امروز،آماج انواع تضييقات، سرکوب هابوده واست۰ سرکوبی که درتاريخ اجتماعی معاصر ايران کمترسالهایی را بلحاظ بُعد زمانی،از آغاز تا به امروز مي توان دراین ایام باآن برابرشمرد. ما طی این سالها درسطح جهان ودرمقابل این همه تحولات جهانشمول بااین واقعیت غیرقابل چشم پوشی روبروهستیم که با مطالعه وضیعیت کارگران دنیا ازجمله کشورهایی چون: آلمان، فرانسه،انگلستان ، سوئد، کانادا یاآمریکاشاهدیم که آنان ضمن برخورداری ازمزایای بیشمارکاری، ساعات کاری شان را ازدیربازتا امروزبه مرز۳۵ ساعت وکمترپیش می برند واستاندارد های زندگی خود رانیزدرتشکلات خویش وفراترازآن تعریف می نمایند وتا حد زیادی بمثابه انسانی برابر حقوق زندگی می کنند ولی اوضاع تمامی کارگران مزدوحقوق بگير جامعه ایران طی اين سالها، بمقياس زيرپاگذاشتن حداقل خواستهاومطالبات شان دربرابرموجودیت زندگی آنان به هیچ گرفته شده وسرمایه داری انگلی ایران می رود تا این رمق باقیمانده کارگران رانیزازآنان بستاند.

 درتمامی سالهای سرکوب وگرازکُوب شدن نيازها ومطالبات اين نيروی عظيم اجتماعی، که ما اشکال گوناگون تهاجم به حقوق يکايک آنان را شاهد بوده وهستیم ازجمله: (بيکارسازی هاــ بازنشستگی های زودرس ــ بازخريد های عمدی ــ دستگيری ها ــ زندان کردن ها ــ تبعيد کردن ها ــ گلوله بستن ها ــ به خودکشی وادارساختن ها ــ به خودسوزی کشاندن ها - به تعطیلی کشاندن واحد ها ومحیط های کارگری ودهها صدمات ولطمات درحين انجام کار) همه وهمه کارگران را به موجودی ويژه بدل ساخته است ۰ با اين همه هيچگاه مقاومت وايستادگی کارگران،وزحمتکشان ، تهيدستان شهری وحاشيه شهرها ، تابه امروزبه اين حد ازمقاومت تجلی نيافته بود۰
درايران کارگران بادستان خالی ولی بادلی اميدوار، اينجاوآنجا صف می کشندتا به طرح خواسنه ها ومطالبات شان برآيند۰ بدون ترديداین مقاومت وجسارت، تحولی رادرکليت جنبش ضداستبدادی وآزاديخواهی ايران بنمایش می گذارد وکارگران هم درمقابل فزاينده گی بحران حاکميت ، مرتب پيشروی می کنندوخواسته های خويش را بجلومی کشانند۰
درایران طی همين چند ماه گذشته ازسال۱۳۸۴اوج اعتراضات واعتصابات کارگران رايکی ازمقامات درمقابل شعاع العمل رشدفسادوناهنجاری ها باآماروارقامی مقایسه ای و تعجب برانگیزگزارش می نمايد. دراین گزارش مدير کل سياسى - انتظامى استاندارى يزد( حکیمی) نامی اعلام کرده است : " در۴ ماهه اول سال۳ ۸ تعداد ۱۷۵۰نفردرارتباط با مواد مخدردستگير شدهاند که اين رقم درچهار ماهه امسال(۸۴) به ۲۴۵۴ نفرافزايش يافته است " او درمقابل از وسعت اعتراضات و اعتصابات زحمتکشان نیزرقمی را اعلام داشته که درخورتوجه ودقت است . حکيمى اعلام کرد:" بيش ازدوهزاراعتراض و تجمع کارگری درسه ماهه اول سال جاری(۸۴) داشته ایم و رقم آنرا را به ترتيب ۲۰۳۲ مورد عنوان کرد." ( خبرگزاری کارایران – ایلنا ، شهریور۸۴) همين آمارکه صحت وسقم اش برمامعلومان نيست، نشانه پيشروی کارگران عليرغم فشارها، پرونده سازی ها وبيکارسازی های دايمی ونشانه پيشروي چرخه پرقدرت کارگران جهت وصول مطالبات یکایک آنان است .اینکه تا چه حد موفقیت به دست می آورند بحث دیگریست .ازاینرو باید توجه داشت که خود اين تحرکات فی النفسه نشانه تحول تلقی نمي گردد۰ تحولات پرشتاب درصحنه سياسی کشوربيش ازهمه دریک روندعمق یافته تری بچشم می آيدوکارگران نيزبمثابه نيروی دایمی رودررويی ها درمجموعه اين تحولات جایگاه معين دارند. منطقی می نماید که دربستربحران کنونی ، توازن وضیعیت موجود بتواند آنرا به نفع کارگران به انجام برساند . صدالبته دراین میان سازماندهی کارازاولویت بی شایبه ای برخورداراست ولازم می نماید که به آن توجه ویژه ای شود.

گزارشگران:
آيا با توجه به شعارها و سطح درخواستها و مطالبات ، خصلت مبارزات كارگري را تدافعي يا تعرضي ارزيابي ميكنيد!

ا میرجواهری :
با اينکه درپاسخ سئوال قبلی، ازگسترده گی مبارزات کارگران صحبت رانديم واين واقعيتی غيرقابل انکاراست، درعين حال اين نيزقابل انکارنيست ونبايد باشدکه با همه پرشتاب بودن مقاومت ها، اين مبارزات تاکنون موفق به ايجاد بهبودی جدی وتعيين کننده وکارادرسطح معيشت توده زحمتکشان و کارگران ايران نشده است۰ متاسفانه آنچه که رُخ می نمايد، کارگران در یک حالت تدافعی می جنگند. کارگران عمدتا برای افزایش دستمزد مبارزه نمی کنند وحتی برای کارآمد کردن شرایط کارنیزمبارزه نمی کنند،بلکه بعضاّ برای دریافت حقوق های معوقه ویاممانعت خویش ازاخراج ها می جنگند.این استکه باید گفت: دراین شرایط مبارزه کارگران بیش ازپیش برای جلوگیری ازتخریب بدترسطح زندگی شان صرف می گردد.زحمتکشان ایران برای وصول مطالبات معوقه ومجموعه مسائلی که دردوران حاکميت اسلامی ازدست داده وبه ناچارمجبوراَ ، بخش وسيع نيروی وتلاش خودرابرای حفظ ونگهداری آنها بخدمت گيرند۰ازاينرومضمون اين دوره ازمبارزات کارگران چون گذشته جنبه دفاعی اش بيش ازويژه گی تعرضی آن است۰

ولی آيافکرمی کنید اين حرکت کارگران رابايدازخصلت مبارزاتی شان دانست؟
اگراینطورفکر می کنید و برآن پافشاری دارید. من این دو( تدافع وتعرض) مبارزاتی کارگران را " خصلت " آنان نمی دانم ودراین امر باشماموافق نيستم۰چراکه درايران سرمایه داری این "خصلت" واندیشه مبارزه طبقاتی نیست که امرمبارزه وستیزمیان طبقات را بوجود می آورد؛ بلکه این عینیت وواقعیت سلطه سرمایه داربرطبقات فرودست است که مبارزه طبقاتی را به یک امرنهادی ودایمی- اگرنگوییم درکل کشور-، حداقل دربخش وسیعی ازحیات اقتصادی - اجتماعی جامعه ایران تبدیل می کند. ازاینرو درمقابل موجودیت نظام جمهوری اسلامی وتقابل همه گانی آن به دستآوردهاومطالبات پايه ای توده هاوبکارگرفته شدن سبعيتی نابهنگام درتمامی ارکان جامعه، عدم وجودتشکل مستقل وارگان های هدايت کننده مزد وحقوق بگیران فرودست، یکایک آنان ناگزيربه دفاع ازموجوديت خود به مثابه يک طبقه اجتماعی می باشند،همانطورکه طبقه سرمایه دارودولت پشتیبان آن ، بنا به جوهر وجودی خود که انباشت سرمایه است ، مخالف هرگونه مداخله فعال این نیروی اجتماعی(کارگران) است وطی مخالفت با هرگونه تشکل پذیری کارگران ، تفرق آنان را به نفع خود می شمارند. مبارزان ضد سرمایه داری نیزباید به همآهنگی تشکل مستقل خویش بیاندیشند وبرای ساختن آن تدارک کافی ببینند.
يادمان نرفته دراولين دوره تدوين قانون کاراسلامی، همه تلاش حکومتیان درآفرينش آن قوانين، لغوتعريف کارگرازشمول قانون واورادرحد مال التجاره(برده وزرخريد)کارفرما دانستن ختم می شد۰تلاش احمد توکلی وشرکاء یشان درتدوين آن قانون براين بودکه کارگرصغيروکارفرماارباب جامعه شناخته شود۰ تاکید شان براین بودکه کارگررا برمبنای " باب اجاره اسلامی" "و مفاهیم " کارآفرین " و" کارپذیر"اعلام دارند. آنان براين بودندکه حد اين دو(کارفرماوکارگر)رابامفهوم ارباب ورعيتی، همراه سازندويادمان نرفته می خواستند: اين طبقه رنج وکارواين نيروی تعيين کننده را، درحد" باب اجاره " تعريف کنندومفاهیم حقوقی فقه"جعاله" ، "اجاره" رادرمقابل مفاهیم حقوق کارمعاصر، درپوشش اسلامی به درون قانون کارابداعی خود جا دهند که درنهایت زیرفشارپیشروان کارگری، افکارعمومی ترقی خواه کشورمان علیرغم سالها مقاومت، سرانجام حکومت گران درتلاش خود شکست خوردندومجبوربه عقب نشینی شدند ۰
چرا که نمی شد کارگری که تاريخ داشت، پيشينه داشت،سنديکا وشوراواتحادیه داشت وباقدرتش،مهمترین ضربه ها را به ماشین دولتی مدافع سرمایه داری با اعتصابات نفت به ثمررساند ، اورابه نقطه صفررساند۰کارگران تنها با ايستادگی ومقاومت شان چنين قانون ابتری را پس زدند۰ولی پس ازچندی در برابرحاکمیت زوروشمشیرازنیام برکشیده ، همه حقوق متشکل خود را( شورا – سندیکا- اتحادیه – کنترل ومدیریت کارگری برتولید و...) وسایردستاوردهای قبل وبعد ازانقلاب را يکی پس ازديگری ازدست دادند. دراین شرایط چانه زنی کارگران برای حفظ همان حداقل های بوده است که بنوعی پيشترداشتند وسرمايه دارزيرپوشش نظام جمهوری اسلامی همه هست ونيست اوراپاروکرد وباخودبُرد آنجا که خواست۰
بنابراین این ایستادگی "خصیصه " نیست، بلکه خودویژه گی ُبود وبقای اوست. آنان ناگزیرند برای ماندن بجنگند تاحقوق ازدست داده شان را به دست آورند. درهمین جا بايد اضافه کنم، مزدوحقوق بگيران ايران درمقابل خود ویژه گی دفاعی شان جهت حفظ آن گذشته ها، گاها نيزپيشروی وتعرضی هم داشته اند ۰ در(کردستنان) سنندج، شاهو، سقزوبهشهرمازندران، درگیلان، درشرکت واحد اتوبوسرانی درکلان شهرتهران ، راننده گان با روشن کردن چراغ های اتوبوس های خویش درحین راننده گی ودرطی روز، نافرمانی آشکاری را درمحکومیت اخراج های همکاران خودودردفاع ازخواسته های شان اعلام داشتند،بعد هم درپیشروی وستیز شان با دولت ماه گذشاه تصمیم گرفتند که ازمردم بلیط نگرفتند تا اعتراض خود را به دولت بثبوت برسانند. درايران خودرو، معلمان وپرستاران اينجاوآنجاکه فراترازمضمون دفاعی خواسته های شان، تعرض معينی را سازمان داده اندویا دراول ماه مه امسال دراستادیوم آزادی ، راه تبلیغ را برای فرصت صحبت انتخاباتی اکبر رفسنجانی ، علیرضا محجوب وحسن صادقی بستند وحاکميت رابه عقب نشينی واداشته اندومهمترازهمه پایه ریزی تجمعات ، تشکلات مستقل ، کمیته ها، سایت ها وادبیات کارگری که باید - بیشتردرمورد یکایک آن ها صحبت کرد- درمجموع باپيشروی مبارزات اين سالها تاحدی پيوندمی خورد.

گزارشگران:
اگر ممكن است لطفا در مورد رابطه جنبش كارگري و نهادهاي علني و مجاز موجود ازجمله خانه كارگر براي ما بگوئيد

امیر جواهری : واقعيت اينستکه ما تا به امروزبه دفعات درادبيات مان، همه گاه " خانه کارگر" وضمايم آنرا ، تماماّ شبکه ضدکارگری وامنيتی رژيم وبازوی اطلاعاتی نظام درحوزه مسائل کارگری اعلام داشته ايم۰
ازنگاه من آنچه به " خانه کارگر" ونيروهای پيرامونی آن نظير" حزب اسلامی کار" و" شوراهای اسلامی کار" و" انجمن های اسلامی" وادبيات نوشتاری آنها روزنامه " کاروکارگر" برمی گردد، همه وهمه نهادهای مجازی اند که کاری جزاعمال نفوذ، خرابکاری ودخالتگری درارکان اجرايی مستقل کارگران ندارند ۰ این شبکه های مجاز، سدی دربرابراعتصابات، اعتراضات وضابطه مندی گردش کارکارگران واحدهای توليدی بزرک وکوچک اند۰ به نام کارگران ازاعتبارات دولتی بهره می برند۰ به اين نمونه که اززبان خودشان رهاشده توجه کنيد: " گفته مي شود خانه كارگر در دوره گذشته بيش از 5/1 ميليارد تومان كمكهاي بلاعوض از وزارت كار دريافت كرده است. اين كمكها اغلب شفاف نبوده و معلوم نيست در كجا مصرف شده است. اين مبلغ علاوه بر عوايدي حدود ا چهار ميلياردي است كه در قالب بن هاي كارگري نصيب خانه كارگر مي شده است. " ( شنبه 9مهر۱۳۸۴ ، روزنامه انترنیتی ایران ما ) به گفته برخي كارشناسان اقتصادي كمكهاي وزارت كار به خانه كارگر عموما حالت حق السكوت به اين نهاد داشته است. وتازه اين يک رقم کوچکی است که درجابجايی قدرت از خاتمی ووزيرکارش بعدازصفدرحسینی به"خالقی " ودر دوره احمدی نژادو وزيرکارجديدش " جهرمی " روشده وارقام درشتش زيرلحاف ملاها گیراست!

 بدون کمترین تردید باید گفت : کارکردهريک ازاين نهادها طی اين سالها برای پيشبرد طرح های اقتصادی ــ سياسی وايدئولوژيک رژيم اسلامی بوده است۰ مضمون کارکرد اين شبکه های علنی ومجاز، جدا ازماهيت عملکرد خود رژيم نيست ودقيقا خصلت برنامه ای وهدفهای اعلام داشته آنان رابازتاب می دهند۰دريک عبارت دقيقتر می توان گفت: اينان تشکل زردورفرمستی هم نيستند بلکه شبه کارگری واطلاعاتی اندکه برای جلوگيری ازتکوين تشکل های مستقل کارگری سازماندهی می شوند۰ به همین دلیل ، همانگونه که دربالا گفتم : کارکرداصلی اينان پليسی وشناسايی فعالين کارگری، سرکوب تحرکات کارگران، تحت کنترل درآوردن مبارزات اعتراضی وشکستن اعتصابات ولودادن پيشروان کارگری ومسخ هويت تشکلات کارگری درهمه جهات می باشند که دستورکاراعضاء وسردمداران این محافل را معنی می بخشد۰ اينان تشکل های سياه، آبروباخته وشبه فاشيستی هستند۰دريک عبارت دقيقترسياستهای ضدکارگری رژيم رانزدکارگران نمايندگی می کنند وبه همین دلیل نماينده واقعی توده کارگران نزدحاکميت نمی توانند باشند بلکه ابزاردست سرمايه داری ايران ورژيم فاشيسنی اسلامی ايران هستند۰دلايل وجودی آنان درتمام محيط های کارگری همانا جلوگيری ازتشکيل هرنوع تشکل مستقل کارگری ، مستقل ازکارفرما ودولت مي باشند۰خوشبختانه هرروزکه برعمراین رژيم نکبت ومختنق افزون ترمی شودوبحران آن عمومی ترمی گردد، اين جماعت ازصدرتاذيل درنزد توده کارگران شناخته ترمی گردند وحنای آنان نیزنزد خيل عظيم زحمتکشان رنگی نداشته ومرتب ازصف حتی محافظه کارترين کارگران نيزرانده شده ومفتضح ترمی گردندوچهره های این نهاد امنیتی که علیرضا محجوب بعنوان دبيرکل خانه کارگرچند سال پيش گفته بود :" وظيفه اول خانه کارگر ، صيانت از ولايت فقيه است ." بهرصورت مخالفت با خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار، انجمن های اسلامی ، دواير حراست ضد کارگری ، موجوديت حزب اسلامی کاروساير کوچک ابدالهای ضد کارگری برای طبقه کارگر ايران به قدومت حيات اين نهادهای مدعی مدافع حقوق کارگران و قانون ضد کارگری آنان همزمان می گردد. اين تقابل و مخالفت خوانی های بين گرايشات موجود همچنان ادامه داردوگاها نیزدرسطح نشريات انعکاس مي يابد واين همان جدايی صف هاورهايی توده کارگران ازابهامات آفريده شده دريک دولت صددرصدايدئولوژيک است ومی رودکه اساس اين نظام رادرهم ريزد!


گزارشگران:
خصوصي سازي از جمله مسائل بحث انگيز ديروزوامروز درميان فعالين كارگريست. خصوصي سازي كارخانجات و واحدهای توليدي
آيا اين خصوصي سازي درايران همان تحركيست كه درمثلا اروپاي غربي و باصطلاح كشورهاي سوسيال دمكراتيك صورت ميگيرد؟ آيا اين هردو از يك جنسند؟

امیر جواهری :
آنچه که در ايران تحت عنوان خصوصی سازی صورت می گيرد، به هيچ عنوان با متد ومبانی خصوصی شدن هادرارويا استراليا، کانادا، وياکشورهای که سیستم سوسيال دمکراسی پایه های جامعه رفاه را تعریف می کند، يکی نيست وبا آن ها خوانايی ندارد۰ ممکنه به لحاظ چپاول وغارت وتهی کردن زندگی تمامی مزدوحقوق بگير، کارگريک مضمون را دارا باشد ولی به لحاظ شکل ومتد کاريکی نيست . خصوصی سازی بشکل متعارف درایران بقولی بیشتر" خودمانی سازی " است ۰
ما درایران با یک دولت نفت خوارورانت خواروبایک بورژوازی غیرمتعارف ویک بازارسراسردزدودغل وچپاولگر، وبادرهم آمیزی یک مشت آخوند ومافیای عمامه بسرروبروییم، که سعی می کنند به همه چیز پسند ملی بخشند. همین است که درزمینه درک خصوصی سازی، علی نقی خاموشی یکی ازعناصروکارگزاران با نفوذ بازار، که سالهاست دربازاروبرراس اتاق بازرگانی کشوراست. چندسال پیش با صراحت گفته بود:" تابحال ما باخصوصی سازی شوخی کرده ایم ... عقیده من براین است که خصوصی سازی درابتداء باید به صورت یک باورملی درآید"( آفتاب یزد، 6تیر ۱۳۸۰)
 واگرپیش درآمد این سیاست را همسویی با سیاست های سرمایه داری جهانی ونگهبانان بین المللی شان :" صندوق بين المللی پول " ، " بانک جهانی " می شناسیم فاکتورهای زیادی عمل می کند. خبرگزاری فارس گزارش می دهد: " محمود احمدی نژاد رئيس جمهور، همواره برگسترش روابط پولی ومالی با صندوق بين المللی پول تاکيد دارد... رئيس جمهور درپاسخ به پيام تبريک مديرعامل صندوق بين المللی پول تاکيدکردکه جمهوری اسلامی ايران به روابط پولی ومالی خودبا صندوق کماکان ادامه خواهددادودرصددگسترش آن نيزمی باشد" (خبرگزاری فارس،۲۵ مرداد۸۴) ومتعاقب آن خبری با این مصمون درنشریات بازتاب یافت، اززمان روی کارآمدن دولت جديداعلام شد: " واگذاری ۵ شرکت بزرگ صنعتی ماه آينده انجام خواهد شد،اين شرکت هاکه برخی ازآنها شرکتهای صنعتي استراتژيک دراقتصاد ملی ايران هستند،عبارتنداز: تراکتورسازی تبريز، نورد ولوله اهواز، کارخانجات مخابراتی ايران، شرکت هپکو وشرکت های ماشين آلات صنعتی ايران۰" (مسئول سازمان خصوصی سازی، جمعه ۲۸مرداد۸۴) و روزنامه ای ازقول : مديراموربين المللی شرکت ملی نفت ايران گزارش داد:" درآمد نفتی ايران امسال به ۴۳ ميليارددلارافزايش خواهد يافت که اين ميزان اززمان آغازصادرات نفت ايران طی۹۸سال گذشته بی سابقه بوده است " (روزنامه دنيای اقتصاد،۲۵مرداد۸۴) در همين رابطه بدون کمترين ترديدی بايد گفت که تازه اين آغازکاراست ۰ اين دولت باشتابی بس فزاينده، بعداَسراغ ديگر شرکت ها ازجمله: ذوب آهن اصفهان، پالايشگاه وپتروشيمی وسپس راه آهن سراسری ايران، ماشين سازی تبريزوحتی دنبال مجموعه صنعت نفت ايران نيزخواهندرفت۰همانگونه که ورود بنزین را به بخش خصوصی واگذار کرده اند. چرا که امرهمراهی بابانک جهانی وصندوق بين المللی پول درچهارچوب سياست پيوستن به سازمان تجارت جهانی، تنها با گسترش خصوصی سازی هاممکن می گردد۰
دولت احمدی نژادکه ازپيامش به مديرعامل صندوق بين المللی پول برمی آيدکه همچنان پا دررکاب اين نهادهای جهانی دارند، مجری همان سياستهای خانمان براندازی می باشدکه پيشتردولت رفسنجانی وبعدتر، برنامه اقتصادی محمدخاتمی، درراستای نابودی هرچه بيشترچرخه اقتصادملی وپايمال کردن سطح زندگی کارگران ، زحمتکشان وتهيدستان کشورحرکت کرده اندوجامعه را به اين سطح ازبحران رسانده اند۰
ازاین همه فاکتهای اعلام داشته این نتیجه را می گیرم :
 اکنون مادرايران باتهاجم سياستهای نئوليبراليسم اقتصادی، همه مرزها درمقابل حرکت مالی اين همه جانی ترين،آزادترين وهرجايی ترين شکل سرمايه، کاملا فرومی ريزد۰ دولت اسلامی درقلمرواقتصاد، دولتی است که درشکل دادن به نظم جهانی هيچ نقشی نداردولی درشکل دادن به اقتصادخودش، بزرگترين افتخاروجاه طلبی اش اين است که بيش ازپيش به امربرصندوق بين المللی پول بدل شده است! صرفا به همین
 خاطراست که دولت درهمه عرصه ها، سرکوبگرتر، تماميت خواه تر، ديکتاتورتر، پرخرج تر، انگلی ترشده ودرتمامی وجوه زندگی دربرابرخواستهای طبقاتی محرومان جامعه ايستاده است! 
نه درايران ونه درهيچ کجای جهان، سياست دردناک تعديل ساختاری، يک استراتژی توسعه نبوده است، بلکه شيوه ای کارسازبرای دريافت وام های نيم سوخته بانک های خصوصی غربی بوده واست !
 وام گرفتن ازصندوق بين المللی پول بدون پذيرفتن انجام برنامه ی تعديل ساختاری غيرممکن است وهنوزهم چنان دسترسی يافتن به منابع مالی ديگرنيزبه تائيد صندوق نيازمنداست که بدون پذيرش انجام رفرمهای نئوليبرالی چنين تائيد يه ای صادر نخواهد شد.
وقتی چنین است وپذیرفتیم که رژيم جمهوری اسلامی درعرصه اقتصادی، به مجری سياستهای صندوق بين المللی پول بدل شده اند۰
 برمبنای سیاست تعدیل با بسته شدن هرکارخانه ای، روند خصوصی سازي وگسترش بيکاری، روند افزايش محروميت وفقرعمومی را تشديد می کند۰

ازاینرومی گویم : ازیک سومهمترين ويژه گی سياست های اقتصادی رژيم طی دولت رفسنجانی وخاتمی وامروز احمدی نژادتواماَ: پاسداری ازحاکميت وقداست سرمايه ، جنايت بی خدشه وبی چون وچرای بخش خصوصی درحوزه اقتصادوبسط بخش انگلی بازاربوده واست و ازسوی دیگر، بی دقتی وبی توجهی به توليد وعدم سرمايه گذاری عمومی در عوض حمايت ازچرخه خصوصی سازی لجام گسیخته، به اضافه گسترش بی رويه ورود کالاهای خارجی درحين عقب گرد توليد داخلی، افزايش دههاميليارددلاربدهی به انحصارات کشورهای سرمايه داری، بانکهای جهانی وپديدآمدن يک اقتصاد چپاولگرومافيای آقازاده ها که دربخش عمده فعاليت های اقتصادی کشورفقط باجابجاشدن پول وزيرگرفتن طبقات محروم جامعه، رخ می نمايد۰ اين همه دشواری هاوحدت یافتن بیکاری و تعطیلی کارخانجات، فقرومحروميت اکثريت عظيم کارگران وزحمتکشان کشورراانکارناپذيرمی نمايد!
اضافه کنم درايران از ويژه گی صاحبان صنايع که تمدتاَ خصوصی اند، اينستکه ازصندوق ذخايرارزی، امتيازات سنگين بگيرندولی برای نوسازی وبازسازی واصلاح ساختاری صنايع داخلی ، هيچ قدمی برندارند، بلکه تنهاپول رادربانکهای خارجی جمع، کارگران رابيکارودرب کارخانه هاراهم بعدازچندی تخته کنندوبااستفاده ازموقعيت های واسطه گی وانحصارطلبانه بازاربا نقدينه گی ميلياردی خوداستفاده کرده وبه تدريج فعاليت های وارداتی رادردست می گيرند۰ اين هاحاضرنيستندکه سرسوزنی نان وآب، روی سفره خالی کارگران ايران نهند یادهانی راسيرنمايند.

 سرمايه داری سوداگرانه وانگلی ايران درمجموعه کارقاچاق، معاملات ارزی، کاردلالی، بسازوبفروش، خريدوفروش، احتکارکردن آنهم ازراه دزدی بابخش سرمايه داری دولتی وبخش سرمايه داری خصوصی غيرمولدشريک هستندتاهستی جامعه ومردمان کشورمان رابه قهقراه برندکه تابه امروزبرده اند! درايران لايه های بالای جامعه ازمديران، مقامات عالی، کارمندان رده بالا، مديران متخصص که خودشان صاحب سرمايه اند درکناربازاری هاکه باانباشت نقدينه گی درهمه اين ساليان به غارت مشغولند،لايه های بالای جامعه هستندولايه های پاهين هرروزه سفره شان خالی وهمواره زیردست وپاله می گردند.
درايران تا روزی که درب براين پاشنه می چرخد۰تغييرات فاحشی درکارکشور حاصل نمی گردد۰ تغييرات اساسی، می بايدبرپايه تحولات اساسی واصلاحات ساختاری، خاصه توزيع ثروت، توزيع قدرت اقتصادی وسياسی بوجودآيدوآن هم با بودن اين نظام تحقق نمی يابد۰اين نظام بايدبرودتاراه براين تحولات هموارگردد! 



گزارشگران:
بنظر شما محوري ترين خواستها و شعارها در ميان كارگران كدامند ؟ محوری ترين خواستها و۰۰۰۰۰۰ کدامند_

اميرجواهری:
امروز خواسته های بيشماری دربرابر کارگران وزحمتکشان مزدوحقوق بگيرمطرح است ۰ کافی است که به سلسله اعتراضات واعتصابات کارگران شاهودرکردستان ، درکرمانشاه، الکتريک رشت، راننده گان شرکت واحددرتهران،ایران خودرو، تعطيلی دهها واحد صنايع نساجی، معادن، صنايع ماشين سازی، نفت وپتروشيمی دراراک، اصفهان وآبادان ، همین پرونده کذا و غیر قانونی که برای هفت فعال اول ماه مه سقز درسال۸۳ که مدتیدستگیر بعد تر آزاد شدند ویکسال واندی بلاتکلیف بودند وسرانجام دو تن آنان تبرئه وپنج تن به چهارده سال زندان ویک تن از آنان(محمود صالحی) جدا از زندان سه سال تبعید را نیزبه جان خرید،نظری بيندازید با موجی ازخواسته های معوقه ومطالبات روزمره روبرومی شوی که ساده ترین آن اجتماع کارگری در تعطیلی روز اول ماه مه است وبقیه رامی توانم بدون درنظرگرفتن تقدم وتاخرشان،دراين گفتگوبه شکل زيربرشمارم:

 ـــ افزايش حداقل دستمزد ماهانه .

 ـــ دريافت به موقع حقوق های معوقه کاری .

 ـــ لغوقراردادهای کوتاه مدت وعقدقراردادهای دسته جمعی یعنی کارگران خواهان برچیده شدن قراردادهای موقت کاروخود تنظیمی توسط کارفرمایان وتبدیل آنها به قراردادهای دایمی درکلیه مراکز تولیدی ،صنعتی وخدماتی هستند.

 ــ داشتن امنيت شغلی و تامين امنيت محيط کارازسوی کارفرما.
ــ جلوگيری ازبيکارسازی هاواخراج های بيرويه.

 ـــ تحت پوشش تامين اجتماعی قرارگرفتن کليه بيکاران وروشن شدن حق بيمه کارگران بيکار.

 ـــ پرداخت حق بيمه کارگران توسط کارفرما وبازنشسته شدن کارگران درمحيط سخت کاری نظير معادن وصنايع فولادوغيره.

 ـــ جلوگيری ازبازخريدکردن هاوبازنشستگی زودهنگام کارگران استخدامی.

 ـــ يکسان کردن تسهيلات وپاداش پايان سال، عيدی،افزايش مزايابراساس دوری راه وساعات کاروغيره برای کليه پرسنل کارخانه .

 ــــ اجراءکردن طرح طبقه بندی مشاغل جديد برای کارگران وتجديدنظردرطبقه بندی مشاغل برای کارگران قديمی.

 ـــ ممنوعيت هرگونه تهديدها واحضارها، اذيت وآزارهای نماينده گان کارگران .

- برخورداری از حق اعتصاب،اجتماعات، تشکل مستقل و.....
- ممنوعیت کارکودکان دختر وپسر وایجاد تسهیلات آموزشی لازم برای آنان در سراسر کشورو سایر خواستهای معوقه

گزارشگران:
ارتباط جنبش كارگري در ايران با ساير نهادهاي كارگري بين المللي را چگونه ارزيابي ميكنيد و حمايت اين نهادها از جمله سازمان بين المللي كار از كارگران ايران را در چه سطحي ميبينيد؟ 
 ارتباط جنبش کارگری ايران با ساير نهادهای کارگری بين المللی را چگونه ارزيابی می کنيدو را در چه سطح می بينيد؟

اميرجواهری:
دررابطه باارتباط کارگران ايران بانهادهای بين المللی کارگری، بی تعارف می توان گفت : طی سالهای حاکميت جمهوری اسلامی به شکل نقشه مندرابطه ای وجود نداشته است۰ ما درايران فاقد يک جنبش کارآمد ومستقل بوده وهستيم۰از همين رو آنچه به نام کارگران در سطح بين المللی صورت گرفته می شد، يک رابطه صددرصد دولتی و فرمال وآنجا هم که به نام کارگران معنی می يافت، بايد گفت : اين رابطه شبه کارگری وبی مضمون ودر راستای سياستهای " خانه کارگر"و" شوراهای اسلامی کار" وانتخاب نماینده گان دولتی وکارفرمایی با سازمان جهانی کاروديگرمجامع صورت می گرفته است۰ اما درطی سالهای اخير بااينکه نهادهای دولتی به نام کارگران همچنان اين روابط را دنبال ميکنند ،ولی فعالين کارگری ازداخل نيز در مقابل خواسته ها ومطالباتشان وفشارهای وارده برخود سراغ مجامع کارگری ميروندتا کمک وياری آنان رابا خود داشته باشند . ما نمونه اين مراجعه را در بين کارگران ايران خودرو، فعالين کارگری کردستان، نامه های محمودصالحی ، برهان ديوارگربه سازمان جهانی کار،کنفدراسيون بین المللی اتحاديه های آزاد کارگری در دوره اخيررا شاهدهستيم ۰همين نامه نويسی ها مثلا شکايت ودادخواهی خانواده های معدن خاتون آباد که کارگران آنجا به گلوله بسته شدند، زمينه طرح سوال سازمان جهانی کار(آــ ال ــ او) ازجمهوری اسلامی ووزارت کاررا به دنبال داشت، تمامی اين تحرکات رانمی توان به نام جنبش کارگری نوشت بلکه اين امور توسط تنی چند ازکارگران و بخشاَ به نماينده گی از کارگران معنی پيدا می کند۰
ازيک طرف سازمان های بين المللی نيزبيشترهمان شبکه های دولتی رابه حساب جنبش کارگری ايران می گذارندوکمتر به استقلال عمل جنبش کارگری ايران می انديشند۰طی همين روزها گزارش سالانه کنفدراسيون از قول بی بی سی آمده ،که اعلام داشته است : " کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های آزاد کارگری در گزارش ساليانه خود از ايران به عنوان يکی از خطرناکترين کشورهای جهان برای اتحاديه های کارگری نام برده است." ودر ادامه آمده است :" يکی ازمهمترين انتقادهايی که به سياستهای دولت جمهوری اسلامی در قبال اتحاديه های کارگری وارد می شود اين است که تشکلهای صنفی در ايران اغلب به نحوی به حکومت وابسته اند و سنديکاها و اتحاديه های کارگری حتی اگر درقوانين به رسميت شناخته شده باشند، عملاً امکان فعاليت مستقل ندارند" کنفدراسیون اعلام می دارد : " در ايران گزارش حاکی ازقتل چهار نفر به دست پليس و بازداشت دهها نفرو همچنين مواردی از هجوم خانگی و شکنجه در ارتباط با تظاهرات کارگری با انگيزه های صنفی است." همچنین درادامه گزارش آمده است :" محمود صالحی به عنوان يکی از سران اتحاديه های کارگری درايران نام برده شده که چند بارمورد ارعاب مسئولان قرار گرفته و همراه با شش تن ديگر از فعالان کارگری متهم به همکاری با گروههای چپگرايی شده که در ايران غيرقانونی شناخته شده اند و ابراز نگرانی شده که آقای صالحی در صورت محکوم شناخته شدن ممکن است به اعدام محکوم شود." می بینیم که تشکیلاتی چون :" کنفدراسيون بين المللی اتحاديه های آزاد کارگری "که درسطح جهان شناخته شده است واینجا وآنجا کارکردی جداگانه دارد. مثلا درعراق یک کارکرد ودر ایران کارکردی دیگر داذد ، برپایه ارتباطات فعالین کارگران داخل وخارج توانست تاحدی ازدشواری کارکارگران و ناديده گرفته شدن حقوق اجتماعی آنان صحبت کرده ودرگزارش سالانه شان آنرا قید کنند 
از سوی ديگر، درسطح خارج ازکشورنيز، رابطه با سازمان ها،احزاب ومجامع خارجی و بين المللی از جمله: اتحاديه های بزرگ کارگری، سنديکاهها، کنفدراسيون ها، همه وهمه تحت پوشش اين وآن سازمان وحزب سياسی و اين اواخر فعالين کارگری چپ وسوسياليستی مورد توجه بوده ومتاسفانه بايد بگويم بمثابه جاده يک طرفه ای است که تنها انتظار داريم آنان ازماحمايت کنند، بدون اينکه ما نيزدرمبارزات طبقاتی آنان درجوامع ميزبان کمتر عکس العمل بایسته ای ازخودبروزدهيم۰ فائق آمدن به اين ضعف وبرانگيختن وسيعترين پشتيبانی ازمبارزات کارگران ايران تنهادرگروکاردرازمدت وباحوصله ودوسويه از جانب ما فعالين بايد تلقی گردد۰اميدآنکه تحرکات اخيردرمبارزات دورتازه کارگران ايران وپاره ای حرکات عمومی و فراگروهی وغيرايدئولوژيک وانحصارطلبانه درمراجعه به پشتيبانان بين المللی دراين سوی جهان که بدور ازدست درازی شحنه وشيخ است، بتواندنويدجان بخشی رابا مبارزات جنبش کارگری ايران وبالعکس ايفاکند! کما اینکه امروزدر قبال محکومیت پنج تن ازفعالین کارگری اول ماه مه سقز که در پیشتر ازآنان یاد کردم. چند روز بعد ازصدور آن احکام غیر انسانی موجی ازمدافعات وسیع جهانی صورت گرفته که باید آنرا جدی گرفت و به نفع طبقه کارگر ایران ومبارزاتشان از آن بهره جستو این رابطه را ازهردو سو تقویت نمود!


گزارشگران:
حلقه مفقوده ارتباط و پيوند جنبش كارگري و جنبش هاي ديگر موجود در كشورمان بالاخص جنبش دانشجوئي كدام است؟

امیر جواهری :
دوستان عزیز اولین مانع مقدم، موجودیت این نظام آدم ستیز است. آنچه بين جنبش کارگری وديگر حلقات اعتراضی اجتماعی وازجمله: دانشجویان و پيوند آنان باديگرجنبش هابه مثابه حلقه مفقوده ارتباط می توان ناميد، همان گسستگی وناپايداری سطوح گوناگون مطالبات جنبش ها است۰چراکه مثلاجنبش دانشجويی برخلاف مبارزه طبقاتی کارگران وديگر زحمتکشان مزدوحقوق بگير ازپايداری وراهيابی بلند مدت برخوردارنيست ۰جنبش دانشجويی درهردوره عمری ناپايداردارد۰ زيراهردانشجو۴ تا۶سال درمحيط دانشگاه به تحصیل وبه نوعی مبارزه صنفی وسیاسی مشغول است بعد جذب بازارکارمی گردد۰پايه طبقاتی اين جنبش چندگانه ومطالبات آنان نيزمتغيراست۰ با اينکه دانشجويان از دورترين ايام يعنی دهه سی تا به امروز با مبارزات ضداستبدادي ورهايی بخش جامعه ايران رابطه ای تنگاتنگ داشته اندواين تنيدگی رابطه کمتر مواقعی قطع شده است با اين همه هيچگاه تبديل به يک سرپل ائتلاف ووحدت عمل طولانی مدت با جنبش طبقاتی نشده است۰همواره دانشجويان به درون طبقه کارگرراه يافتندوياباسازمان های سياسی هوادارطبقه کارگرهمراه شدندولی رنگارنگی تشکل های دانشجويی وتعددنگاه آنان به امر مبارزه وگاهاچشم به بالاداشتن شان، آنان راازمسيرمبارزه کارگران دورمی سازد۰بااين همه درايران درطی سالهای اخيرپايه توده ای دانشجويان به گسترده ترين شکل فرزندان طبقات واقشارپائين جامعه راباخودهمراه کرده است۰اين بخش ازدانشجويان دردمادران وپدران خودرابه نيکی درمی يابندووقتی ازخصوصی سازی امرآموزش دانشجويان صحبت به میان می آید، فوراّ دانشجو دشواری وضعیت پدرومادرزحمتکش خود را ازخصوصی شدن محیط کارخانه ودشواری زندگی آنان را به خاطر می آوردوبه اعتراض برمی آیند ۰ما در دوره گذشته شاهد چنین اعتراضی بودیم. بايداين حلقه مفقوده رادرهمين چندگانه گی خواسته هاومطالبات وعدم ثبات وپايداری جهت گيری مبارزات اين جنبش هاوبنوعی موانع سازمانيابی اين جنبش ها دانست۰ بايدعامل مقدم این موانع راموجوديت همين نظام استبداداسلامی حاکم شمردتااين نظام ضدتاريخی برسرکاراست۰هماهنگی، همگامی، اتحادعمل وپيوندجنبش های اجتماعی درسطح جامعه ايران ديرهنگام وبادشواريهای گوناگون همراه است۰ تنهامبارزه نقشه مندوسازمانيافته باکليت اين حاکميت، حذف اين مانع مقدم را معنی می بخشد. باید بتوان مانع و موانع موجودراازسرراه جنبشهای اجتماعی موجودبرداشت!


گزارشگران:
با توجه به محدوديت هاي اجتماعي زنان كارگر در ايران كه شرايط بمراتب بدتري را در محيطهاي كارگري نسبت به مردان تحمل ميكنند، از جمله پائين بودن سطح دستمزدها و معيشت بطور كلي و در كنار ستم جنسيتي ، زنان كارگر چه جايگاهي را هم اكنون در
جنبش كارگري بلحاظ دخالت و سازمانيابي دارند؟



امیر جواهری :

 بيش ازهزاران سال استکه زنان به سان سايه ای درپستوهای خانه هاناديده گرفته می شوند۰ با تکامل و صنعتی شدن جوامع ، زنان نيزفرصتی برای ابراز وجود يافتند۰ زنان به تناسب رشد شهری واردبازارکارشدند وخواهان حقوق برابر وفرياد دادخواهيشان به گوش همه جهان رسيد۰در ايران و بويژه بعد از انقلاب ۵۷وپس از تدوين قانون اساسی براساس شرع اسلامی، زنان به شهروندان درجه دوم تبديل شدند۰ نقش زن ازدرون همین قانون کمرنگ شد۰ حجاب اجباری، قوانين مربوط به ارث، ديه، حق طلاق يک جانبه برای مردها، شهادت وقضاوت وحضانت کودک همگی ازشرع اسلام مستخرج گرديدودرقانون جای گرفت وبه همين نسبت حقوق زنان وتامين حق شهروندی برابری طلبانه درايران دردرجه اول مشروط به تفسير ازقانون شرع شد و پايبندی دولت برآمده ازانقلاب باحکم خمينی به دولت بازرگان که گفت: "انقلابی عمل کند و اجازه ندهدکه زنان مثل زمان طاغوت لخت وارد ادارات شوند وکارکردن زنان رادر صورتی مجاز دانست که حجاب اسلامی را رعايت کنند" معنی يافت۰ بدين ترتيب اولين شوک بعد ازتجاوز به اعتراض خيابانی زنان در۱۷اسفند۵۷ به شکل حکم حکومتی به حقوق نابرابر زنان بامردان درجامعه وعدم توجه به مفادکنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان به شکل نوشته ونانوشته درعرصه نابرابری های اجتماعی را همه وهمه زنان از آنروز تا به امروزمتحمل شدند۰جدا از خانه درمحيط کارمندی وکارگری نيز اين اجحاف همه جانبه به واضع ترين شکل بچشم می رسيد۰ نيمه وقت اعلام داشتن کارزنان، به خانه نشينی کشاندن آنان و ترويج آشپزی و بچه داری وازکاربیکار ساختن زنان کارگر.و کارمند وقطع يک جانبه منبع درآمدخانواده، بخش وسيعی ازخانوارهای زحمتکش رابا دشواری روزمره زندگی شان روبروساخت ۰ با این همه زنان درسطح همین سالهای خفقان درمبارزات خویش به دستآوردهای گوناگونی نایل آمدند. حضور دراعتراضات هشت مارس ، بازگشایی درب میدان ورزشی آزادی، تجمعات خیابانی و درون پارکها، رویکرد وسیع وپرشتاب تربه ادامه تحصیلات دانشگاهی ونوشتاری ،دخالت گسترده در کار های اجتماعی مستقل دریاری رسانی به بهسازی محیط زیست،درمانی ، رها سازی مردم از سیل وزلزله ونقش مندی شان در عرصه های گوناگون فعالیت های اجتماعی در سراسر کشور.
کارگران زن نیز درعرصه رودررویی ها چه بشکل مستقل وچه درکنار مردان بوده و برای مطالبات خویش دررزم مشترک شان پیش می روند! مبارزه زنان در محیط های کارگری که در طی این سالها با مقاومت کارفرما ها در عدم پاسخگویی به خواسته ها شان کوشش می ورزند . بیکار سازی زنان درسالهای بعد از جنگ،گسترش کارخانگی را افزایش داد. که پیامد های ناگواری از جهت قطع تامین اجتماعی وحداقل های ممکن برای زنان، بویژه از جانب کارفرماهای واحد های تولیدی ، که صد ها کارگاههای خانگی را براه انداخته اندوزنان را بدون پاسخگویی به کمترین حلقه تامین نیازهایشان به بردگی کشیده اند، نیاز به بررسی آماری همه جانبه ای دارد که متاسفانه دست من یکی از بیان آماری آن کوتاه است . ولی بجثی مهم و جدی است که جادارد کانون های زنان چپ وسوسیالیست بیش از پیش به این مهم بپردازند.
مطالبات زنان نیز، مضمون همسان مردان را درعرصه کاروپیکاربا خود به همراه دارندودرامر سازماندهی تشکلات مستقل نیزتاثیرمعین خود را در کنار مردان کارگربه انجام می رسانند!! وطی سالها مبارزه زنان را بسان آتشفشانی برای به زیرکشاندن نظام مردسالار نظاره گر هستیم که همواره در خیلی ازعرصه های مبارزه، پیشتاز اعتراصات و تحرکات سالیان در مقابله با نابرابری ها وبرابر خواهی حقوق تضیق شده خود می باشند.


گزارشگران:
با توجه به حوادث و وقايعي كه در اول ماه مه سال جاري شاهد آن بوديم آيا ميتوان از تحولي كيفي نسبت به سالهاي پيش گفتگو كرد؟ 


اميرجواهری:
بايدومی توان گفت: آنچه دراول ماه مه سال۸۳ و۸۴شاهدش بوديم، زمينه يک اعتلاءهمه جانبه رادرسطح پيشروان کارگری معنی می بخشد۰چرا که اين درست است که طبقه کارگرازهرنظرتحت فشارهای گوناگون بسرمی بردوبرای حفظ همه آنچه راکه درطول سالهای حاکميت ازدست داده است، به دفاع برخواسته تابتواندخودرا زنده وروپای نگهدارد، همین حد جسارت از آنان شمایی را ترسیم می کند که باید با دقت تمام به کالبد شکافی شان پرداخت تا نتایج مطلوب حاصل آید۰
سردمداران رژيم جمهوری اسلامی ايران وقتی طبقه کارگربه پامی خيزد، آنان رابا وصله های ناچسب "ضدانقلاب "،" برانداز"، " مخل امنيت کشور" می نامند وبازداشت ، محکوم به زندانشان می اندازندودر بوقهای تبلیغاتی شان خبرسازی می کنند که " نیروی برانداز" را از میدان بدرکردیم.
معروف است که می گویند: " جنبش کارگری ايران،آتش زيرخاکستر است" چرا؟
بدلیل حدت مطالبات وپاسخ نيافتن خواسته های يکايک کارگران،خاصه درچهارچوب وضعیت ایران موجودودرحيات اين نظام ضدکارگری، دست یافتن به خواست ها ناممکن است۰ امروزبرای کمترکارگری باهرتعلق خاطروگرايشی، روشن است وبه ذهن يکايک آنان متبادرمی گردد که باگذشت بيش از۲۵سال، وزارت کاررژيم،هيچ گونه اقدامی جهت رفع موانع کارگران وتامين حداقل های موردنيازشان برنداشته اند .بدين ترتيب کارگران در تجربه عملی دریافتند که مسائل جنبش کارگری را مي بايست در سطح سراسری و عمومی حل کنند! بنابراين برای کارگران راهی جز سازمانيابی سراسری وجود ندارد و طرح موصوع سازمانیابی خود به خود ناظر برافقهای بزرگ جنبش کارگری بوده و ا ز آن متاثر می باشد ۰اعتقادبه خوداتکايی ونقش پذيری وقدرتمندی موقعيت خويش از یکسو وايستادگی همه جانبه دربرابرنظام سرمايه داری ايران ويافتن متحدان بين المللی درعرصه جهانی از سوی دیگر، کارگران را به سازمانيابی درمحل کاروزندگی، حول خواست تشکيل تشکل های مستقل وآزادکارگری فرا می خواند.
بی تردید می توان گفت : بدون کمترين توهمی به حرکت درآمدن کارگران ازپاسخ نگرفتن مطالبات شان، طی سال های بعد از جنگ به اینسو، به حرکت بی مانندی بدل شده که نتایج غایی آنرا، محتملا می توان در آینده دورترسنجید
۰ امروز شاهد بهترين آرايش برای رهايی کارگران، اين می بودکه آنان ازموضع تهاجمی برسرهمه خواست هاوموضوعات هرچندمحدودخود، همه نيروهای کارگری صف آرايی می نمودندواين تحرک راازنبرددرواحدهای توليدی ، کارگاهی، به کارخانجات صنعتی، موسسات خدماتی ومعادن ، زمینهای زراعی در بین کشاورزان بی چیزودرسطح گسترده همه مزدوحقوق بگيرانی گسترش می داد تامی شد وزنه دفاعی رابه حالت تعرضی بدل کرد!
می توان گفت : سمت مبارزات کارگران طی آرايش امروزی تاحدنسبی به نوعی جهت گيری تعرضی همراه است. از این حرفهایم این نتیجه گرفته نشود که الان کارگران در موقعیت تعرضی اند ، نه. بلکه می توانند چنین کنند.من بر آنم که کارگران نه امروز بلکه ازدیرباز دریافته اند؛ مبارزه طبقاتی میدان هماوردی قدرت طبقات اجتماعی است. قدرت را تنها با قدرت می توان پاسخ گفت واین تنها راه ممکن است پس باید به این تنها راه ممکن دست یافت. همین سطح از بلندگامی را می بایست به فال نيک گرفت وآنرا به سطح بالا تری ارتقاء داد . لذامن ازتعميق يافتن مبارزات دوراخیر تاحدی باخوشبينی یاد می کنم وبا شور وشوقی فزونتر ازگذشته دنبالش می نمایم!

گزارشگران:
جنبش كارگري در كردستان در چه موقعيتي قرار دارد؟

امیر جواهری :
می توان اين واقعيت انکارناپذيررا پذيرفت که حاکميت های فوق متمرکز، پهلوی وجمهوری اسلامی ( شاه وشيخ ) هر یک دردوران زمامداری خود، منطقه کردستان راازپوشش صنايع مادربی بهره گذاشتندوآنراازرشد صنعت محروم ساختند۰ ولی ازديرباز تاکنون صنايع نساجی، کارگاههای قالی بافی، معادن بيشمارودرمقطع انقلاب مصادره زمين های زمينداران ورشدجنبش شورايی، تعاونی ها، جنبش سنديکايی ، مابه ازاءهای معينی را درمناطق مختلف کردستان مشخصا سنندج، سقز، مهاباد و۰۰۰ ازخود به جا گذاشت۰هراندازه که جنبش کارگری درسطح عمومی کشور، به جلو راه می يابد، درکردستان ايران نيزمااين تحول راپردامنه ترودرسطوح گسترده ترمبارزات جسورانه زنان،دفاع ازحقوق کودکان، صحنه رودررویی جوانان وبه خط شدن همه جانبه ترفعالين کارگری وحتی کارگران بيکارراشاهد میباشيم!
روزی نيست که گزارش حرکت معينی ازمبارزات کارگران وايستادگی آنان دربرابرکارفرما، نهادهای شبه کارگری نظير: (خانه کارگر، شوراهای اسلامی وحراست کارخانه وانجمن های اسلامی) بدست ما نرسد۰ رودررويی با سياستهای کلان دولت ضدکارگری جمهوری اسلامی همواره درکردستان با مقاومت کارگران پاسخ می گيرد وبه پيش نمي رود وماهرروزشاهد پيشروی مبارزات کارگران شاه و، نساجی کردستان، مقاومت سنديکای خبازان سقزوغيره...هستيم! 

نبايد فراموش کرد، کردستان ازديرباز تاکنون به عنوان کانون نبردودرگيری مردم باحاکميت اسلامی بوده است وازآن به عنوان دژآزاديخواهی يادمیکنندوهمين امرکردستان رابه مامن گروههاوسازمانهای مختلف تبديل کرده است۰مبارزات زحمتکشان وکارگران کوره پزخانه هادرکردستان ورشد فعاليت سنديکايی درسقز(خبازان)وکارگران نساجی کردستان وپیگیری کارگران شاهو درقبال بی پاسخ ماندن مطالبات معوقه کارگران ، تجربه نوینی ازایستادگی ونوعی پیشروی تعرضی را دراینجا و آنجا به نمایش گذاشته است که خود می تواند پشتوانه پاره ای تحرکات وتجمعات مستقل کارگری ازقبیل : کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری - انجمن فرهنگی حمایتی کارگران- هیات موسس اتحادیه ی سراسری کارگران علیه بیکاری - سازمان دفاع ازحقوق بشرکردستان- تجمع مدافع حقوق کودکان وسایرنهادهای کارگری، رشدوبیداری زنان وجوانان را به ثبوت می رساندواین همه دستآورد مبارزات این سالهاست که باید برآن توجه نمود!
کردستان در زمینه راهیابی به عرصه کاروپیکار ظرفیت عظیمی را درخود جای داده است که باید با نقشه مندی فزونتری از آن بهره گرفت واز تکراراشتباهات مکررگذشته خود رادور ساخت. شقه شقه کردن مبارزه عظیم وپرتوان مردم درکردستان درطول سالیان نفس این مردم را درمقابل تهاجم دیکتاتورها به عملیات پرشماری کشاندواز آنان نیروی بیشماری گرفت. امروزدرکردستان ایران کمتر خانواده ای را می توان یافت که عزیزی را از خود درراه وصول به آزادی ازدست نداده باشد. با اینهمه این مردم درراه رهایی از قید استبداد ودیکتاتوری حاکم تلاش ومبارزه می کنند. راه پل زدن به پیکار پراکنده این مردم وراهجویی درصف متشکل مبارزات ضد استبدادی وطبقاتی موجود تنها از راه وصول به سازمانیابی تشکیلاتهای مستقل همین مردم درپایگان توده ای خودشان فراهم می گردد .باید راه پیشروی را برای مردم باز گذاشت وآنان را از تشکل پذیری آزاد ومستقل شان بازنداشت.
من برآنم که جنبش کارگری درکردستان به این سمت گام نهاده است. وظیفه همه سازمان های سوسیالیست وچپ کارگری دراین است که در این زورآزمایی نابرابر، در کنار تشکل های مستقل کارگری ودفاع ازمطالبات اقتصادی – اجتماعی – سیاسی کارکران وزحمتکشان شهری وروستایی کرد وزنان، جوانان ودانش آموران وسایر اقشار محروم وتهیدست کردستان ایران در کنار آنان گام بر داریم وبعنوان آموزگاران همه دان همه توان ، دهها قدم از آنان جلو نیافتیم . مبارزان کارگری راه خود را یافته اند ، درسطح بین المللی پشتیبانشان باشیم و به مبارزه دوران ساز آنان،به همه جانبه ترین شکل یاری رسانیم!

گزارشگران:
در صورت امكان در مورد كميته هاي موجود فعالين كارگري براي تشكل مستقل كمي توضيح دهيد؟

امیر جواهری :
از نگاه من امروز درايران تنهاشعار درست که زمينه تضعیف رژيم اسلامی ازيکسو و تشکل های پيش ساخته دولت يعنی خانه کارگر ، شوراهای اسلامی کار ، انجمن های اسلامی وحزب اسلامی کاررا ازسوی ديگردنبال خواهد کرد، تنها با تن دادن به استقلال تشکل های کارگری ازدولت ، کارفرماو پرهيزاززيرمجموعه کردن این تشکلات مستقل توسط احزاب وسازمانها وپذیرش تعدد گرایشات درجنبش کارگری فراهم مي آيد. دراين ميان همه ماانبانی ازتجربه تلخ تاريخی جنبش مبارزاتی کارگری ايران ، وابسته کردن تشکل های کارگری به احزاب و سازمان های راست و چپ ازدورترين ايام تا به حال را ديده و خوانده و بنوعی تجربه کرده ايم !
اين استقلال طلبی ما به خاطر مصلحت طلبی سياسی نيست بلکه دفاع قاطع ازآزادی نهادهای مستقل کارگری شهری وروستایی و سایر تشکلات :( زنان - معلمان- پرستاران- دانشجویان ودانش آموزان – روشنفکران ترقیخواه و غیره )و التزام به اهميت وجودی استقلال یکایک آنان در قويت مبارزه پيش رو،جهت ساقط کردن این نظام ازحکومت گریوغیرقابل حکوکت کردن آنان است.
بگمانم در بينفعالين کارگری داخل وخارج کشور، دیگر يک موضوع محل بحث و اختلاف نيست وآن اينکه، اگرتشکل های مستقل طبقه کارگر درايران ، بخواهند به نيروی طبقه و برای پاسخگويی به نيازهای طبقه درجهت مصاف ومبارزه با دولت، کارفرما و همه تشکل های دست ساز ( نهاد های زردو شبه کارگری ) برپا گردند. فضا به گونه ای دمکراتيک مي گردد که بدون کمترين ترديد منجر به گشوده شدن چشم انداز تغيير انقلابی در همه ارکان جامعه خواهد شد .فضای بحث های تاکنونی موئد این داوری عام در مقابل نیروی معتقد به مبارزه طبقاتی وباورمند به خودحکومتی طبقه کارگر ، محرومین وبی چیزان جامعه است.
تنها به اين شکل ا ست که سايرين بمانند :قدرت پرتوان زنان – دانشجويان- ا قليتهای ملی - جنسی - مذهبی - پرستاران - معلمان - ارتش ذخيره کار يعنی نيروی وسيع ميليونی بيکاران درکنار نيروی حاشيه توليد و تهيدستان شهری و حلبی آباد ها بعنوان يک متغير راديکال خود را به ميدان مي کشند .از همين روست که برای سامان بخشی به شکل گيری مبارزه طبقاتی درايران امروز ،بايد ومي توان به مبارزه طبقه برای طبقه و سازمانيابی تشکل مستقل سراسری کارگران و رفع موانع آن ياری رساند و درانجام اين وظيفه ا ز هيچ کوششی دريغ نورزيد!!
بحث تشکل ها در ايران ازديربازتا به امروزمطرح بوده است۰ منتهی اگرپرسش شما حول دو تشکلی است که طی سال گذشته باتفاوت زمانی اندکی اعلام موجوديت کرده وهريک به زبانی خود را به ما معرفی کردند وهمین طورسایرفعالیت های مختلف کارگری در ایران،
 بايد گفت: اين دو تشکل ازيک جنس نيستند، چراکه يک مضمون ويک مسيررا دراين راهپيمايی دنبال نمی کنند۰آنچه که به پيشاهنگان سازمانده اين تحرکات مربوط است ،هر يک ازآنان خود را به نوعی معرفی کرده اند۰ با مراجعه به اسناد تا حال منتشره آنان می توان گفت: "کميته پيگيری ايجاد تشکل های مستقل وآزاد کارگری " بنوعی درتقابل به توافق فی مابين " خانه کارگر" و" سازمان جهانی کار" (آــ ال ــ او) تشکيل شده وتوانست بيش از ۴هزار امضاء را به پشتوانه حرکت خود مبدل کرده است. اين کميته ازروشنفکران ، فعالان کارگری ، هيات موسس سنديکاها وغيره تشکيل شده ويکی از نقاط قوت آن حمايت بخش های مختلف کارگران ازاين حرکت بوده است۰ از سويی اين کميته ازاتحاديه ها ونهادهای بين المللی خواسته اند که ازحرکت آنان پشتيبانی کنند۰ضعف اساسی اینحرکت دراین بوده که درراستای راه یابی به حل مشکلات فی مابین - کارگران وکارفرمایان - سیرمراجعه به وزارت کاررا وجه المصالحه عمل خویش تا حدی قرار می دهد یا درباب قانونی شمردن خود به وزارت کارتوجه می نماید تا بتوان تسریعی حول درخواستها فراهم آورد. هرچند که این ظرف را نمی توان ونباید به مثابه تشکل کارگری نامید بلکه عنصرهماهنگی وسازمانگری درآن برجسته است ولی بیان همین مواضع ، عملا توانست دردرون لایه هایی ازطبقه ایجاد توهم نماید . توگویی که وزارت کار، بعنوان مامن پاسخگویی به خواست ها ومطالبات کارگران است . هر چند که این نکته خیلی محل اختلاف نمی توانست باشد. با این همه انتقادات معینی را در مقطع اعلام موجودیت این نهاد در پی داشت. 


 آنروزوامروزنقدمان به حرکت" کميته پيگيری " دراين بودکه: تنهاباجمع آوری طومارواعلان لیست امضاء هاتشکل ساخته نمی شودبلکه باکارسازمان يافته واز پائین وحنبشی وباايجاد شبکه های موازی و مرتبط بين بخش های مختلف کارگری می توان امرسازمان يابی سراسری رابه نطفه بندی وبعدتربه ثبوت متشکل ترکاررساندوبه بلوغ همه جانبه ترامورانديشيد. نقد مابمانند بخشی ازکارگران " ایران خود رو" که همان وقت اعلام داشتند، براين بودکه : نمی توان ازوزارت کاررژيم انتظارثبت قانونيت نهادسراسری رامبنای تحرک شمردوبه آنان چشم داشت واين راهمه کارتلقی کرد. ازطرفی نقدما به " کميته پيگيری" نه برسردستيابی به تشکل مستقل ازدولت وکارفرما، ودوری گزينی ازنهادهای شبه دولتی خانه کارگروشوراهای اسلامی کار، انجمن های اسلامی، بلکه رسميت دادن به استقلال ازاحزاب وسازمان هانيزبوده است که به نحوی دربيانيه اعلام شده مکتوب مانده است۰ماشاهديم که همين وجوه تااين مرحله مشکل سازشده ورابطه های گردش کاررا دردرون شبکه موجودبادشواری مواجهه ساخته واختلال زاشده است . نامه های ردوبدل شده بین برهان دیوارگروگروه چند نفری دیگر درون همین گروهبندی و گفتگوی رادیو برابری (http://www.radiobarabari.net ) حول این مهم با برهان دیوارگروهمینطو میزگرد مشترک بین یوسف آبخون از خارج از کشوروکاظم فرج الهی از فعالین " کمیته پیگیری "، واطلاعیه علیرضا ثقفی،برهان دیوارگرو کاظم فرج الهی تاحد زیادی به مشکلات موجود اشاره داشته وراهای خروج را برشمرده اند.
اما درادامه دررابطه با"کميته هماهنگی برای ايجادتشکل کارگری" که درآستانه اول ماه مه۲۰۰۵(۱۳۸۴)که امضاءآقايان : محسن حکيمی(مترجم)، بهروزخباز(فلزکار)، بهرام دزکی(جوشکار)، محمودصالحی(خباز)رابعنوان هئيت موسس باخوددارد، اعلام موجوديت کرد۰درمقايسه با تشکل قبلی مابايدبه چندموضوع توجه کنيم۰

 ۱ــ اين موسسين همزمان بااعلام موجوديت سند" کميته هماهنگی۰۰۰" که امضاءبيش از۳۰۲۹کارگررادرمرحله اول باخودداشت، اعلام داشتند: اين ظرف تشکل کارگری نيست۰ اين کميته،جمع متشکل ازفعالان کارگری است که برای تحقق اهداف معينی که مهمترين اش؛ کمک به ايجاد تشکل های کارگری درمراکزوليدی وخدماتی ومرتبط وهماهنگ کردن فعاليت های آن هاازطريق انتقال تجربيات ودستآوردهايشان به يکديگر، فراهم کردن زمينه گذارازتشکل غيرعلنی فعاليت کنونی فعالان کارگری به شکل فعاليت علنی برای بسيج توده کارگران حول ايجادتشکل سراسری کارگران ازراههای مختلف ازجمله ايجادشرايط برای حضورفعالان کاری صاحب نفوذ ومورداعتمادکارگران درعرصه علنی مبارزه طبقاتی ومهمتر ازهمه فراخواندن ه̃يت موسس تشکل سراسری کارگران ايران برای تدارک مجمع عمومی، تصويب اسنادپايه ای وانتخاب ارگان تشکيلاتی اين تشکل باايجاداين ساختار جديد، موسس " کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل کارگری" منحل می گردد۰

 ۲ ــ موسسين" کميته هماهنگی۰۰۰" تشکل موردنظرخودراتشکلی ضدسرمايه داری اعلام می کنندکه به نيروی خودکارگران وبدون هيچ گونه کسب مجوزدولتی ايجادمی شود۰وظرف مورد نظر خود را برای "۰۰۰از ميان برداشتن مصائب زندگی بشرامروزی از جمله فقر، گرسنگی، بيکاری، بی حقوقی، فحشا، اعتياد، فساد، تبعيض و۰۰۰۰ می جنگند۰مناسب ترين ساختارراهم برای چنين تشکلی، ساختارشورايی می نامند" اما نکته مرکزی نظرات موسسين اين استکه:

 ۳ ــ " کميته هماهنگی، تشکل ضدسرمايه داری رابه تشکل شورايی منحصرنمی کند وبراين باوراست که اشکال ديگری همچون کميته ها، انجمن هاوسنديکاههای کارگری نيز می توانند ضد کارگری باشند۰ازاينرو" کميته هماهنگی" خودراظرف فعاليت تمام فعالانی می دانندکه درشکل های مختلف برای ايجادتشکل ضدسرمايه داری طبقه کارگرمبارزه ميکند۰
۴ ــ ازديگروظريف فعالين کميته هماهنگی " بسيج کارگران برای حمايت، جلب وپشتيبانی سازمان های کارگری جهانی، شکايت به نهادهای حقوقی داخلی وبين المللی،گرفتن وکيل ونيزکمک به خانواده اورادر برمی گيرد" از(اسنادمنتشره درسايت کميته هماهنگی ــ شورا، تاريخ۲تير۱۳۸۴)

 درمقام مقايسه با " تشکل پيگيری" ميتوان گفت که این جمع درپايه استقلال پذیری خود رابافرمول" بدون کسب مجوزدولتی " تعريف می نمايد که بمراتب شفاف تراست۰ ولی ازطرفی همين ظرف هم استقلال خودازسازمان هاواحزاب رابدون پاسخ می گذاردواين با توجه به گمان زنی مدافعين اين تشکل درخارج ازکشوروادبيات آنان که همچنان باجان سختی بيمانندی حاضر به پذيرش تشکل مستقل ازاحزاب وسازمان هانيستندودرمقابل نقدمان ازآنان، مارابه اکونوميست ونوعی تشکل ستيزی وفرارازحزبيت نلقی می کنند۰ازطرف ديگربحث مطلق کردن ظرف ضدسرمايه داری،نوعی اراده گرايي بدون توازن قوا بين جنبش کارگری ومخالفان آن، تشکل های تعرضی راکه تنهادرــ ظرف مبارزه ضدسرمايه درای ــ معنی نمی يابد در بوته فراموشی می نهند، درنقدعلمی بامطلق کردن يک شکل ازمبارزه وتحميل آن به جنبش، نمی توان وجوه مشترکی به تعمیم یافتگی خصلت مبارزه طبقاتی درشرایط اجتماعی جامعه ای بمانند ایران راالگو نمود۰
بگمانم: مبارزه طبقاتی رامی بايد ازاينگونه الگوسازيها، مبراکردوتمامی مزدوحقوق بگيرانی راکه درپيکارطبقاتی شان ومن مخصوصاَ ــ به اين پيکارطبقاتی درجامعه طبقاتی ايران وجهان تاکيدمشخص دارم ــ توجه داشت تابتوانيم درگزينش ظرف مورد نظرخود، مبارزه رابه سمتی رهنمون گردانيم که درآن مقطع ظرفيت پذيری چندگانه گی حق انتخاب رابشکل سيال تری ازپروسه پيچيده مبارزه تعريف بکنيم۰بايداز شيوه مطلق گرايی دوری کردوبهره گيری ازهمه شيوه های مبارزه درمراحل مختلف روند ستيز کاروسرمايه اصرارورزيدوازکارکردتک بُعدی بشدت اجتناب کرد۰


 فراترازاين دونهاد، درفاصله اعتلاءجنبش مبارزاتی کارگران که پيشترهم از آن دراين گفتگو صحبت داشتم۰درمقطع کوتاهی تعدادی از نهادها وتشکل های صاحب کارکرد در استانهای کردستان ، گیلان، تبریز، شهرصنعتی قزوین ، تهران بزرگ،اراک،اصفهان وغیره ازجمله : " کمیته حمایت ازاعتصاب "،" انجمن کارگران ایران"،" هیئت موسس تشکل سراسری کارگران علیه بیکاری"،" سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد تهران وحومه"،" انجمن فرهنگی – حمایتی کارگران " سایت وتجمع آوای کار"،" انجمن صنفی کارگران برق وفلزکارکرمانشاه"،"کمیته اعتصابیون نساجی کردستان"،" سازمان دفاع ازحقوق کودک"،" اعلان موجودیت کمیته هماهنگی شرکت تعاونی کارگران بیکاروقراردادی تهران وکرج " ،" کمیته کارگری کارخانه قند میاندوآب"،" اعلان موجودیت اتحاد کميته های کارگری متشکل از: جمعی از کارگران استان تهران - جمعی از کارگران استان خوزستان - کميته کارگری گيلان - کميته کارگری سنندج - کميته کارگری بوکان - کميته کارگری کرمانشاه - کميته کارگری سقز"، " کمیته کارگری تولیدی کارخانجات تولیدی تهران" وغیره – صرفنظرازهرموضعی که نسبت به این یاآن تشکل داشته باشیم – درحال پا گرفتن می باشند. که من تنها ازآنان نام بردم وصحبت درباره کارکرد يکايک شان به گفتگوی مستقلی نيازمنداست.
بد نیست که به موضوع گشایش سایت ها ونشریات کارگری اینترنیتی نیزبا همه مشکلاتی که صرفنظر ازفیلترینک گزاری رژیم – که خود شما بیش از همه به چگونگی آن اشراف دارید – تولید وبازتولید می گردد که درنوع خودش ازاهمیت سیاسی خاصی در شرایط فعلی مبارزاتی کارگران ایران وبرای ارتقاء مباحث جنبش کارگری، نقش بازی می کند. که بررسی همه ابعاد این سطح ازکارهای امروزین فعالان کارگری درداخل وخارج ازکشور بازهم صحبت مستقل دیگری را برسر ارزیابی از اهمیت چنین ارگانهایی را می طلبد ...


29 November 2005

روشنگری

يونيفورم صدام را می خواهيد؟ 5000 دلار
درباره سرنوشت لباس خامنه ای و رفسنجانی خودمان تصميم می گيريم

قرار بود از نفت عراق، دلار در بيايد، ولی تاکنون حراج آثار عتيقه غارت شده بيشتر پولساز بوده است. حالا که ديگر رد و بدل کردن آن آثار به کريدورهای پشت ثروتمندان عتيقه دوست جهان رانده شده، آشغال های ته ديک به حراج گذاشته شده است. يک سايت آمريکايی به نام Manions Auction House يونيفورم صدام را به حراج گذاشته است. مبلغ پيشنهادی 5000 دلار است. در آگهی حراج گفته شده لباس خيلی سرحال است. روی شانه های لباس ، مدال ويژه خود صدام، يک عقاب، دو شاخه زيتون و دو شمشير به حالت ضربدر با طلا برودری دوزی شده است.
اميدواريم لباس خامنه ای و رفسنجانی و عکسی به يادگار از آيت الله عظما جنتی يا مصباح به عنوان بهترين معرف ايدئولوژی ديکتاتوری مذهبی را بعد از سرنگونی شان خودمان در موزه تاريخ ديکتاتوری کشورمان به نمايش بگذاريم و اجازه ندهيم آمريکايی ها يا انگليسی ها يا فرانسوی ها يا روس ها يا چينی ها با آن تجارت کنند که علامت بدی است.

http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20051127135926.html

28 November 2005

منصور امان

"انقلاب فرهنگی" با نُسخه های تقلبی

برگُماری یک مُلا به ریاست مُهمترین مرکز علمی – آموزشی کشور، دانشگاه تهران، خشم دانشجویان و محافل دانشگاهی را برانگیخته است. آیت الله عباسعلی عمید زنجانی که پیش از این با وجود نداشتن تحصیلات دانشگاهی، امورات خود را از راه تدریس در دانشکده حقوق می گُذرانده است، از سوی وزیر جدید علوم ماموریت یافت "به عنوان محور وحدت حوزه و دانشگاه"، سیاست کابینه امنیتی – نظامی را به دانشگاه تهران گُسترش دهد.
آقای عمید زنجانی در میان توفان شعارهای ضد حکومتی و هجو آمیز انبوهی از دانشجویان که به استقبال و سپس بدرقه نه چندان محترمانه ی وی شتافته بودند، نخستین تجربه ی خود در مقام اهدایی را ثبت کرد. وی در حالیکه تلاش می کرد سلسله مراتب پادگانی را به مثابه استدلالی قوی در توضیح انتصاب خود توضیح دهد، حُکم برگماری اش را در معیت یک رسوایی کم نظیر به خانه بُرد.
وزیر علوم کابینه ی شهردار پیشین، با سپُردن سُکان اداره ی دانشگاه تهران به فردی که صلاحیت علمی او نزد جامعه دانشگاهی کشور - در مُلایمترین توصیف – مورد تردید قرار دارد، زیر معیارها و پیش شرطهایی که صاحبان جدید قوه مجریه بر اساس آن به انتخاب مُدیران و کارگُزاران خود می پردازند، خط تاکید کشید. آقای مُحمد مهدی زاهدی، خود یکی از برجسته ترین محصولات این فرآیند است و حتی فاش گردیدن جعل عنوان "مرد سال کمبریج" توسط وی برای پُر کردن حُفره های علمی و آکادمیک در پیشینه خود، مانع از سپُردن وزارت علوم به او نشد.
مُقاومت دانشجویان و کادرهای علمی دانشگاه در برابر انتصاب آقای عمید زنجانی، در امتداد مُبارزه عمومی آنان علیه تلاشهایی صورت می گیرد که در پی امنیتی کردن فضای دانشگاه، سرکوب دانشجویان و بستن دهانها در مراکز دانشجویی برآمده است. بازگُذاشتن هرچه بیشتر دست گزمه های حکومتی حراست، تقویت شُعبه دستگاه امنیتی (کُمیته های انضباطی)، افزایش احضار دانشجویان و برپایی محاکم نمایشی و سر آخر روغنکاری ماشین اداری این همه توسط برگُماری افرادی همچون آقای زاهدی و آیت الله زنجانی، در زُمره تدابیری قرار دارد که تاکنون توسط دولت جدید اندیشیده شده است.
مراسم "مُعارفه" نو - رییس دانشگاه تهران، به اجیرکُنندگان وی نشان داد که قصد آنها بدون پاسخ و واکنش باقی نمی ماند و بازگشت به دوران "انقلاب فرهنگی" - دست کم با نُسخه های تقلبی مانند آقایان احمدی نژاد، زاهدی و زنجانی - به دشواری تصور پذیر است.

26 November 2005

مسعود نقره کار

حاشيه مقاله ها و مصاحبه ها درباره
اَسيب شناسی بحران اپوزيسيون


شناخت اَسيب هائی که عوامل بروز بحران ها و بيماری های موجود اپوزيسيون داخل و خارج کشور هستند- چه اَن دسته اَسيب هائی که اپوزيسيون بر پيکره ی خود دارد و چه اَسيب هائی که به جامعه منتقل کرده است - نخستين گام برای اَغاز درمان اين بيمار بحرانی ست، بيماری که در خارج کشور به کهن سالی نيز نزديک شده است!

اخيرا" مقاله ها و مصاحبه های متعددی در شناخت آسيب هائی که عوامل بحران و بيماری اپوزيسيون هستند، منتشر شده است. اين مقاله ها و مصاحبه ها نشان از توجه شايسته و ضرور اهل سياست و قلم به رفع و درمان اين بحران هاو بيماری ها دارد.

مهدی خانبابا تهراني، فرج سرکوهي، کاوه شيرزاد، علی طايفی، خسروشميراني، ايرج واحدی پور و.... درنشريه ها، تارنماها و پالتاک ها در باره "اَسيب شناختی بحران اپوزيسيون" و "آسيب شناسی اپوزيسيون" و "نياز تحول در اپوزيسيون" به درستی بسياری از نوشتنی ها و گفتنی هارا نوشته و گفته اند.

در اين نوشته ها و گفته های ارزشمند اما حداقل به يک مسئله مهم کم توجهی شده است، و يا به عنوان نکته ای جانبی و کم اهميت به اَن اشاره شده است. اين مسئله، نقش و حضور اَسيب زا و در نتيجه بحران اَفرين و بيماری زای رهبران نالايق، خطاکار و حتی "مجرم" در رهبری احزاب، سازمان ها و اتحادهاست. رهبرانی که کارنامه فعاليت "سياسي" شان در برابر اپوزيسيون داخل و خارج گشوده است. نمی توان از شناخت اَسيب های اپوزيسيون يا اَسيب شناختی بحران اپوزيسيون سخن گفت اما بر نقش و حضور بحران زا و اعتمادشکن "رهبراني" که اَسيب زائی اَنها لطمات جدی به اپوزيسيون زده و می زند چشم بست. به گمان من مسئله ی حضور اين افراد در موقعيت رهبری و اجرائی جريان های سياسی اَنقدر جدی و نقش اَفرين است که با رفيق بازی های "سنتي" و باند بازی ها و فرقه گرائی های بيماری زا نمی توان آن را ماستمالی کرد. واقعيت نشان داده است که اين دست از رهبران، که به گونه ای حيرت انگيز بر مدال رهبری مادام العمر خود را اَويزان کرده اند و نارسيست های خيالاتی ی تحليل های خويش اند، بنا ندارند خود در جايگاه واقعی شان قرار بگيرند. باندها وفرقه های نيازمند به "رهبر"و "پيشوا" هم در اين 'خود شيفتگي" های فاجعه آفرين منشا اثر هستند. باندها و فرقه هائی که حضور شان ريشه ای تر از آن است که اميد داشت به شعور بی نيازی به اينگونه "رهبران" دست يابند.

من در گفتاری کوتاه در همايش "اتحاد جمهوری خواهان" در برلين (ژانويه ۲۰۰۴) اشاره وار به اين مسئله پرداختم، و ترديد نداشتم چند تن از "رهبران" مورد نظر در اَن جمع، و نيز باندهايشان گوشی شنوا برای شنيدن و هوش ضرور برای فهم و حل اين مسئله ندارند. اما وظيفه خود دانستم طراح اين مسئله باشم، البته پيش از طرح مسئله پيه قهر کردن ها و لب ورچيدن ها و طرد کردن ها و پاسخ های "مدرن و علمي" و انگ خوردن "چپ سنتی " را به تنم ماليدم!
همانجا، و در يکی دو مطلب ديگر تاکيد کردم که نبايد اجازه داد با طرح بديهيات و حرف های "واضح و مبرهن" از اهميت اين مسئله و تلاش برای يافتن راه حل اَن کاست. بله، "همه اشتباه می کنند" اما بايد توجه داشت که اين افراد ماشين شان را اشتباه پارک نکردند، اين "رهبران" با اشتباهات سياسی، تشکيلاتی و اخلاقی شان علاوه بر کمک به تحکيم ارتجاع شاهی و شيخی سبب شده اند تا زندگی هائی شاد و شيرين در مسلخ ارتجاع ذبح شوند، برخی از اين "رهبران" فرمان قتل حتی ياران خود را صادر کردند، ترور شخصيت کردند و بدترين اتهامات را به ياران خود هنگام که به مخالفت سياسی با اَنان پرداختند، زدند و ..... و امروز بدون کمترين و کوچکترين انتقادی به خود هنوز هم بر دوش باندهايشان "سنگ پای قزوين" وار در حال رهبری اپوزيسيون و موقعيت هائی اجرائی اين جنبش هستند. اَيا همين ويژگی و عملکرد کنونی اين "رهبران" برای
اثبات بی لياقتی شان کافی نيست؟ و حکايت جنبش اپوزيسيون را تلخ تر و اسف بارتر نمی کند؟

ترديدی نيست که هيچکس خواستار حذف اين افراد از جنبش اپوزيسيون نمی تواند باشد، می توان
گفت همه ی ما به درجاتی اشتباهاتی داشته ايم و خواهيم داشت، اما می بايد متمدنانه تاوان اشتباهاتمان را بدهيم. در مورد اين دست رهبران حداقل اش اين است که به خاطر خطاهای مهلک سياسی، تشکيلاتی و اخلاقی ای که مرتکب شده اند از مردم، بدنه ی حزب، سازمان و گروه خود، و نيز خانواده های قربانيانشان عذر خواهی کنند و از "مقام"هائی که با باندبازی و توهم اَفرينی غصب کرده اند استعفا بدهند. اين "رهبران" بهتر است به انتقال تجارب خود و درس هائی که از خطاهايشان گرفته اند بسنده کنند.

به گمان من در صورت بی اعتنائی بيشتر اين افراد و باندهای حرفه ای حامی شان می بايد با بهره گيری از نقد، نفی و افشاگری های مستند و مستدل به اين جماعت تفهيم شود که حضورشان در موقعيت رهبری و اجرائی احزاب، سازمان ها، اتحادها، و در موقعيت رهبری هر جمعی اَسيب زا، اعتماد شکن و بحران اَفرين خواهد بود، و اپوزيسيون را زمين گيرتر خواهد کرد. تنها راه، نقد و نفی قاطع و مسئولانه ی اين عوامل اَسيب زا و بحران اَفرين به ياری امکانات و اهرم های دموکراتيک است.

اَسيب شناسی بحران اپوزيسيون بدون نقد، بررسی و نفی اين دست از "رهبران"، درمان قطعی به همراه نخواهد داشت
.

http://www.iran-chabar.de/1384/09/04/noghrekar840904.htm

25 November 2005

اميرجواهری لنگرودی

تنها با مبارزه متحدانه
می توان
صدای دادخواهی کارگران را
به گوش جهانیان رساند!


مقدمه :
طی دوهفته ای که برما گذشت ، دریافت اخبارمربوط به صدوراحکام قضایی دررابطه با هفت(۷ ) فعال کارگری مربوط به دستگیری اول ماه مه سال ۸۳ درشهرستان سقز(کردستان ایران ) ، صدورسنگین احکام برای پنج تن ازفعالین کارگری آقایان : محمود صالحی پنج سال زندان وسه سال تبعید به شهرستان قروه – سید جلال حسینی به سه سال زندان – محسن حکیمی به دوسال زندان – محمد عبدی پوربه دوسال زندان – برهان دیوارگربه دوسال زندان وتبرئه یا قرارمنع تعقیب برای آقایان هادی تنومند واسماعیل خودکام، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب اسلامی سقز به وکلای آنان ابلاغ گردید.
تا به امروزدرمقابل صدوراین احکام غیرانسانی وغیرقانونی ، ده هااطلاعیه ومصاحبه وحمایت های چندی ازجانب کارگران داخل وپشتیبانان بین المللی آنان درخارج ازکشورصورت گرفته است .
دراین رابطه بحث های پالتاکی برسرچگونگی سازماندهی کارزاردفاعی واعتراضی درسطح جهان،نگاههای متنوعی را، پیرامون نحوه سازماندهی با خود به میان کشیده وبخش وسیعی ازانرژی گرایشات مدافع جنبش کارگری خارج کشوررابه صف آرایی دربرابریکدیگرکشانده است .
دراین نوشته با توجه به تجارب اقدامات پیشین، خاصه تجربه اتحاد عمل موردی : " کارگران ایران تنها نیستند " که به مدت یک هفته توانست نتایج بالنسبه مثبتی ازخود بجا بگذارد ،وصد البته ضعف های نیز در پی داشته است. ارزیابی ام را به قضاوت فعالین جنبش کارگری می گذارم . باشد که مورد داوری جمعی قرارگیرد .

درایران این همه تهاجم برمبارزات کارگران برسرچیست؟

جمهوری اسلامی که خود حاصل سرکوب خونباریک انقلاب توده ای بشمارمی رود، تاکنون با گذشت نزدیک به سه دهه، هرروزه خود را درمقابل رشد اعتراضات واعتصابات ومبارزات پیگیربرای تحقق خواست هایی می بیند که کارگران وتوده های اعماق ولگد مال شده گان حاشیه تولید برای تحقق آن خواست ها یعنی رهایی ازستم وفروریزاندن حاکمیت دودمانی والبته داشتن زندگی بهتروآزاد، خودبه همراه دیگرنیروها، انقلاب۵۷ را براه انداختند. اگردراین میان یادآوری انقلاب ، جناح های مختلف بورژوازی وبریده گان ازبه صحنه آمدن همین توده ها راهراسناک می سازدورویاهای جبهه فراطبقاتی آنان را نقش برآب می کند. درعوض طبقه رنج وکاروتوده های محروم وستمدیده درایران هرروزبیش ازپیش وبه تجربه درمی یابند که ازراه اصلاح ، رفرم،مماشات وچانه زنی دربالا، چیزی عایدشان نمی شود وراهی جزسازماندهی متشکل ومستقل خویش برای برپایی انقلابی توده ای وعظیم دربرابرخود ندارند. د رایران امروز، نظام سرمایه داری وسرمایه داران چون دیروز اقلیتی اند برفرازسرتوده محروم اکثریت جامعه چون عقاب پرسه می زنند تا چون لاشخورانی برده سوز، زندگی این اکثریت محروم رابه تباهی کشند وکارل مارکس اين حقيقت تلخ را درحدود يک صد وپنجاه وهشت سال پيش، درمانيفست کمونيست آشکارا جلوی چشم بی چیزان وزحمتکشان وکارگران ودنیای آزاد می گذارد که "دراين جامعه، آنهایی که کار می کنند، چيزی به دست نمی آورند، وآنهایی که چيزی بدست می آورند، کار نمی کند...." (مانیفست حزب کمونیست ، ترجمه شهاب برهان ، ص۶۳)
پرسش اساسی این است: آیا رژیم اسلامی وبورژوازی ایران، می توانند درجهت حفظ پایه های حاکمیت سرمایه داری لجام گسیخته ایران، برتمامی بحران های موجود غلبه کنند وبه تثبیت موقعیت خویش برآیند؟ پاسخ به این سئوال را پیشروی مبارزاتی طبقه رنج وکارایران وسازمانیابی مبارزاتی شان برای زدودن مانع مقدم یعنی رودررویی با موجودیت همین نظام ومقابله با کلیت آن دربطن مبارزات نقشه مند خویش با معنی می سازد . بطوری که هراندازه این پیشروی حساب شده تر، متشکل تر، مستقل ودرپوشش سراسری باشد، فرصت کافی به نظام اسلامی نمی دهد تا ازبحران آفریده شده رهایی یابد.
باید پذیرفت که طبقه کارگرایران،طی سالهای گذشته علیرغم وضعیت اسفباری که داشته، اما درمقابل حملات بورژوازی انگلی ایران ودولت حامی آنان درهمه دوره ها، جسورانه به دفاع ازخودوکار،جان وموجودیتش پرداخته وهزینه ها ی سنگینی به قیمت گلوله باران شدن درمیدان اعتصاب، جان باختن درتونل آوارکار، دستگیری ،زندان وشکنجه ،اعدام ، تبعید وبیکاری ، خانه خرابی ومتاسفانه گاها به تلاشی زندگی شان انجامیده است. ولی بازهم این طبقه برروی پا است وهمچنان می غرد. اعتراض می کند. اعتصاب راه می اندازد. راه بندان می نماید . درمقابل مجلس ، فرمانداری واستانداری واداره کاراجتماع می کند. طومار جمع می نماید . مدیرعامل کارخانه را به گروگان می گیرد . مجمع خیابانی سازمان می دهد . صد ها اعتصاب کوچک وبزرگ را تجربه می نمایدواین اواخربه تنوع سازمان یابی واحیای تشکلات پیشین خود و تشکلات جدید دست می یازد . اما متاسفانه وازآنجا که همه این پیشروی ها تا حد زیادی دفاعی ، متفرق وپراکنده وغیرمرتبط با دیگرجنبشهای مطالباتی ازجمله: مبارزات زنان ، جوانان ،دانشجویان ،اقلیتهای ملی وبرپایه سازماندهی کلان وسراسری نیست ، تا به امروزنتوانسته بورژوازی حاکم ودولتش راازتعرض وپیشروی بازدارد .تنها ازهمین سواست که خصلت دفاعی اش برجنبه تعرضی مبارزه کارگران رجحان می یابد!
درست بربسترچنین فضای آفریده شده است که می باید، کشاکش قوا وجنگ نابرابرطبقاتی درایران را دروضعیت عمق یافتگی مبارزه طبقاتی موجود بین نیروی کاروسرمایه سنجید. هرحد پیشروی مبارزاتی کارگران وزحمتکشان بیشترگردد وطبقه متشکل ترعمل نماید ، تجاوزبه حریم زندگی آنان ازجانب دشمنان طبقاتی شان، افزونی می یابد . مادامیکه کارگران متشکل گردند وازقبل تشکیلات مستقل خویش، امرسازمانیابی رودررویی با زدودن موانع را به چالش کشند، سرمایه داری نیزچهره عریان خشونت بارخود را رخ می نمایاند!

حوادث قبل ازبازداشت اول ماه مه سال۸۳ چگونه گذشت؟

از چند سال پیش کارگران سقز، خاصه سندیکای خبازان، ضمن نمودارساختن سطوح گوناگون مطالبات کارگران این شهر، به دفاع ازخواسته های کارگران ایران خودرو، محکوم کردن کشتارکارگران به گلوله بسته شده معدن خاتون آباد(کرمان) واعلان همبستگی با خانواده وهمکاران طبقاتی شان ، با دست کشیدن ازکاربه مدت پنج دقیقه دراعتراض به عدم پیگیری قاتلان این کشتار، نوعی اعلان مخالفت با فتوای خامنه ای درممنوعیت اعتصاب کارگری رد سطح شهرستان سقزوسایرنقاط کردستان ودرون کشور،به نماد همبستگی مبارزاتی با دیگرکارگران ایران بدل گردیدند. فعالین این سندیکا وکارگران آن همواره زیرفشارکارفرمایان ودولت سرمایه قرارمی گرفتند. دررابطه با اعتصاب غذای کارگران سقزودستگیری عده ای ازکارگران اعتصابی سقز، درست قبل ازاول ماه مه روزپنجشنبه دهم اردیبهشت سال ۸۳ ،رفیق محمود صالحی ازرهبران کارگری سنديکای خبازان سقزکه پیشتردرسال۲۰۰۱ نیزبه مدت ۱۰ماه درزندان به سربرده به همراه محسن حکيمی یک عضوفعال جنبش کارگری وعضو کانون نویسنده گان ایران بعنوان مترجم باخانم آنا بيوندی برد، سخنگوی کنفدراسيون جهانی اتحاديه های آزاد کارگری وهیئت همراهش که قبل ازاول ماه مه ۸۳ درتهران بسرمی برد، ملاقات داشتندوطی اين ديدار،آزادی دستگيرشده گان کارگران اعتصاب غذای کننده سقزرا خواستارشدندوازخانم آنا بيوندی خواستند : درصورت محاکمه کارگران سقز، حضورحقوقدانان اين کنفدراسيون دردادگاه راازدولت ايران خواستارگردند۰امری که ازاين تاريخ به بعدمرتب درنامه های اين کنفدراسيون به خاتمی به دفعات تکرارشد۰ ازسوی ديگرکنفدراسيون جهانی اتحاديه های آزادکارگری درهمين رابطه يعنی آزادی کارگران اعتصابی سقزازآقای خوان سوماويادبيرکل سازمان جهانی کار(آــ ال ــ او)، درخواست کردکه جمهوری اسلامی را برای آزادی دستگيرشده گان سقزتحت فشاربگذارد۰به این ترتیب همین دیداربه جمهوری اسلامی گران آمد ومنتظرشکارلحظه ها باقی ماندتا بطریقی تلافی نماید!

چگونه دستگيری رهبران عملی جنبش کارگری شهرسقز(کردستان)فراهم گرديد؟


 فعالین کارگری ازمدتها پیش ازمقامات شهرستان برای تجمع خود دنبال کسب مجوزمی گشتندتا حرکت مستقل شان را سازمان دهند. مقامات شهرستان به مراجعات مسئولین این اقدام پاسخ نداده تا درآخرین لحظات جواب منفی خود را ابلاغ نمایندکه کردندواین درحالی بود که برای اول ماه مه سال ۱۳۸۳ فراخوان " شورای برگزاری اول ماه مه شهرستان سقز" متشکل ازفعالين وکنشگران کارگری درپارک کودک شهرسقزدست به دست می گشت. درآنروزکه تجمع وجشن وسروروبرپایی شادمانه آوای همدلی کارگران به عنوان یک سنت دیرینه مبارزاتی درسراسرجهان به رسمیت شناخته شده است . اول ماه مه که روزفریاد انسان ازحنجره طبقه ای محروم درجامعه ای تجزیه شده ، آنجا که پول بلامنازع فرمان می راند، وانسان نقش حقیری را ایفا می کند اما آدمی دراین طغیان هستی سوزبه فراترازاین می اندیشد یعنی به اعاده ارزشهای والای بشری واین از۰ ۱۶سال پیش به پاس بزرگداشت کارگران شیکاگوبه روزتجدید عهد برای مبارزه علیه بی عدالتی های اجتماعی تبدیل به آئین همگانی صف اردوی کاردربرابرسرمایه تعطیل ، محترم وقانونی شناخته شده است مگردرشرایط جامعه دیکتاتورزده ما. با این همه درآنروزدرشهرستان سقزچون دیگرسرزمین های آزاد جهان زنان، مردان وجوانان دختروپسرشادمان وخرامان به اطلاع ازممنوعیت گزمه گان به ميدان اول ماه مه آمده بودند۰درهمان ساعات اوليه،زنان ومردان آزادیخواه وبرابری طلب باشبيخون چکمه پوشان ونيروهای ضدشورش وسرنيزه های آنان روبروشدند.
درگام نخست بيش ازپنجاه(۵۰) نفردستگيرشدندوبه اين ترتيب تجمع، سخنرانی، جشن وپايکوبی اين روزدرآن سال بهم خورد. طبق گزارش های منتشره درمطبوعات آن ایام دستگیر شده گان را همانروزبه سنندج منتقل کردند۰مقامات شهر،شب شنبه وصبح یکشنبه دربرابراعتراض بستگان وخانواده های دستگيرشده گان بیش ازچهل وسه(۴۳) تن راآزادکردند وتنهاهفت(۷) تن دربازداشت باقی مانده را به زندان سنندج منتقل ساختند۰ بدين ترتيب رهبران عملی جنبش کارگری سقز، بوکان وتهران راکه پيشترازمقامات شهری تقاضای برپايی حرکت قانونی کرده بودند وتاآخرين لحظات به مراجعات مکررشان پاسخ ندادندتاآنانرادرمقابل عمل انجام شده قراردهندوفرصت مقتضی برای دستگيری وربودن دزدانه شان رافراهم سازند!

حوادث بعدازبازداشت چگونه گذشت؟


 هفت(۷) تن ازفعالين بازداشتی به اسامی: محمود صالحی ــ سید جلال حسينی ــ هادی تنومندــ اسماعيل خودکام ــ محمدعبدی پورــ برهان ديوارگرومحسن حکيمی ازاعضاءکانون نويسنده گان ايران وسخنران اول ماه مه سقز، در اعتراض به دستگیری ورفتارغیرانسانی وبازداشت نامشروع خود، اعلان اعتصاب غذا نمودندوآزادی بی قيدوشرط خودراخواستارشدندوبرعليه بيکارسازی خود، خواستارخسارت وزيان وارده برخودواعضاء خانواده شان گرديدند. دررابطه با دستگیری ها به گزارش خبرگزاری ایسنا ، خانم منیژه گارزانی همسرمحسن حکیمی طی تماسی با این خبرگزاری اعلام داشت:" قراربود درسقزبه مناسبت روزجهانی کارگر، ازسوی سندیکای خبازان سقزمراسمی برگزارشود، ازاینروهمسرم من (آقای محسن حکیمی ) نیزبرای سخنرانی دعوت شده بود، روزگذشته قبل ازبرگزاری مراسم ، افرادی ملبس به لباس نیروی انتظامی ، برخی ازحاضران دراین مراسم را بازداشت کردند. وی اظهارداشت که طبق اطلاع کسب شده ، دستگیرشده گان به سنندج منتقل شده اند"( خبرگزاری ایسنا ، شنبه ۱۲اردیبهشت۸۳) ، به این ترتیب اخباردستگیری ها، توسط افراد خانواده دستگیرشده گان به شکل وسیع پخش گردید. متعاقب پخش چنين اخباری درشبکه اینترنیت جهانی ، جدا ازموج حمایت های داخلی درسطح خارج ازکشورنیزعده زيادی ازفعالين سازمانها، احزاب وجريانات چپ وراديکال درکانادا، نروژ، سوئد، انگليس، اسکاتلند، آلمان، يونان، ايتاليا،آمريکا، استرالياهمبستگی وپشتيبانی خودراازاعتصاب غذا کننده گان سقز،بوکان وتهران اعلام داشتندوتوجه به وضعیت هفت زندانی بازداشتی اعتصابی رادرسطح جهان به اشکال مختلفی فريادزدند.
این اقدامات باعث فشارهمه جانبه به جمهوری اسلامی گردید وابعاد وسیع جهانی به دستگیری های سقزدادورژیم ضد کارگری اسلامی ازهرسو مورد فشارافکارعمومی مترقی قرارگرفت. نکته گفتنی اینکه، این فشارها نه فشاردولت های اروپایی وآمریکا درراستای خود انطباقی جمهوری اسلامی با پروژه ها وسیاست های این دولت ها، بلکه فشار میلیون ها انسان مترقی، برابری طلب وآزادیخواهی بوده است که هرروزبه اشکال گوناگونی درسطح جهان ودرمقابل سیاست های توسعه طلبانه و خشونت بار، کشورگشایانه وجنگی وعظمت طلبانه رهبران شان ،مقاومت ومقابله کرده و درپیوند با نیروهای مترقی وسوسیالیست وچپ کارگری ایران ، به زیبا ترین شکل به ثمرنشست وبه ایجاد تقویت روحیه مبارزاتی و همبستگی بین المللی انجامید وعقب نشینی برای رژیم را به دنبال داشت.
روحیه مبارزه جویی واعتصاب غذا وعدم قبول شرط وشروط رژیم وبویژه مبارزه ومقاومت همسران، فرزندان و یاری آنان به امراطلاع رسانی درست و بموقع و پخش نامه های اعتراضی درسایتهای اینترنیتی خطاب به نهادهای بین المللی کارگری وموجی ازهمدلی وهمبستگی مبارزاتی با بازداشت شده گان وهمسران دربندشان درداخل وخارج از کشوررا فراهم ساخت ورژیم بعد از، ۱۲ روزکه فعالین کارگری ده روزش را دراعتصاب غذا بودند سرانجام با قراروثیقه کلان ، دویست میلیون تومان برای چند تن ، مجبوربه آزادی هرهفت تن گردید.

اتهام قضایی رژیم برفعالین کارگری سقزبرچه پایه است؟

دررابطه با چگونه گی اتهام محسن حکیمی درتاریخ دوشنبه ۲۱ نوامبر برابر. ۳ آبان ۸۴ به پرسش سعید افشاردرگفتگو با رادیوبرابری (
http://www.radiobarabari.net
)اینگونه پاسخ می دهد: " درسقزو روزبعدازدستگیری به ما تفهیم اتهام شد. دواتهام دردادگاه مطرح شد. یکی شرکت درتجمع غیرقانونی واقدام علیه امنیت ملی ازاین طریق واتهام دوم هم هواداری ازکومه له" وادامه می دهد ".... بعد ازآزادی اززندان ، ما منتظراحضاراز طرف دادگاه بودیم وچندین باراحضارشدیم وما آنجا حاضرشدیم ولی به بهانه های مختلف دادگاه تشکیل نشد. سرانجام سه تا چهارجلسه دادگاه برای هرکدام ازما تشکیل شد واین جریان حدود یکسال ونیم به طول انجامید واخیرابرای هفت نفرمان حکم مان ابلاغ شدو...." درهمین رابطه محمود صالحی درپاسخ به سئوالات فعالین کارکری انجمن چراغ ویسی اعلام می دارد:" ما هیچ جرمی غیرقانونی مرتکب نشده ایم. زیرا درماده ۶٢ قانون کارجمهوری اسلامی روزکارگربه رسمیت شناخته شده است. " وادامه می دهد:" درحال حاضر خواست حداقل ما لغواحکام واعلام برائت ۵ نفرباقیمانده است. حتی منع پیگرد کافی نیست. تبرئه کامل لازم است " به این ترتیب اگرمی پذیریم رژیم مدعی مستضعف پناهی جمهوری اسلامی ، فعالین کارگری سقزرا به منظورزهرچشم گرفتن ازآنان ودیگرفعالین کارگری وانسانهای آزادیخواه دستگیرکرده است ، بنابراین پرونده سازی دستگیرشده گان نیزباید ازمعبرکریدورهای دستگاه قضایی شهرستان ، استان ومرکزولایه ولایه نیروهای امنیتی واطلاعاتی موازی هم می گذشت تا میخ استبداد مذهبی خود را محکم ترکنند. پیشروی تشکلات ونهاد های کارگری مستقل درکردستان وایران نظیر: " کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های آزاد ومستقل کارگری "،" کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری "،" اتحاد کمیته های کارگری "،" کمیته حمایت ازاعتصاب "،" اعلان موجودیت ا تحاد کميته های کارگری متشکل از: جمعی از کارگران استان تهران - جمعی از کارگران استان خوزستان - کميته کارگری گيلان - کميته کارگری سنندج - کميته کارگری بوکان - کميته کارگری کرمانشاه - کميته کارگری سقز"، " انجمن کارگران ایران"،" هیئت موسس تشکل سراسری کارگران علیه بیکاری"،" سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد تهران وحومه"،" انجمن فرهنگی – حمایتی کارگران " سایت وتجمع آوای کار"،" انجمن صنفی کارگران برق وفلزکارکرمانشاه"،" سازمان دفاع ازحقوق بشرکردستان"،" کمیته اعتصابیون نساجی کردستان"،" سازمان دفاع ازحقوق کودک"،" اعلان موجودیت کمیته هماهنگی شرکت تعاونی کارگران بیکاروقراردادی تهران وکرج " ،" کمیته کارگری کارخانه قند میاندوآب"،" کمیته کارگری تولیدی کارخانجات تولیدی تهران" وهمینطورپاره ای تشکل ها دراستان های گیلان، تبریز، شهرصنعتی قزوین ، تهران بزرگ،اراک،اصفهان وغیره – صرفنظرازهرموضعی که نسبت به این یاآن تشکل داشته باشیم – درحال پا گرفتن می باشند. درست بربسترچنین شرایطی ،وضعیت خود سازمانیابی این تشکل ها، جمهوری اسلامی ونهادهای شبه کارگری نظیر"خانه کارگروشوراهای اسلامی کاروانجمن های اسلامی" را دچاروحشت ونگرانی کرده وهمه گان بسیج شده اند تانگذارند گردش چرخ سرمایه با پایه گذاری این نهادهای مستقل ، سنگ بنای نویی را دراین جنبش خروشان وآتش زیرخاکستربرپا نماید!

هرنوع سرکوب ، تهاجم، دستگیری وحمله سبعانه را درهمین رابطه باید سنجید. روزروشن حسن صادقی ودارودسته چماقدار"شوراهای اسلامی کار" برسرکارگران سندیکای اتوسرانی شرکت واحد می ریزند ومنصوراسانلو را با ضرب وشتم مجروح وخونین می نمایند وبرآنند که با تیغ موکت بری زبان وی را ببرند که تیغ مالی اش هم می کنند که بخیه خورده و پرونده می گردد ولی دردستگاه عریض وطویل بوروکراسی ایران، رسیدگی به شکایت جایی ندارد. قاتلین وجنایت کاران همواره درگشت وگدازند وهمه پرونده سازی ها درجهت گشاد دستی بیشتربه آنان بخدمت گرفته میشود.


امروزچگونه باید ومی توانیم درمحکومیت صدوراحکام غیرقانونی درپوشش سراسری بعنوان نیروی پشت جبهه، تحرکات مشترکی رابا مبارزات متحدانه خود به سامان برده وموانع انحصارطلبانه گروهی را برمنفعت طبقاتی ترجیح ندهیم؟

موج وسیع دستگیری ها، زندان ، کشتارومحرومیت کارگران وزحمتکشان ، بویژه طی این سالها ازیکسو و اعتلاء حرکات بالنده کارگری وسرعت ارتباطات ازسوی دیگرتا حدی دیوارقطع رابطه بین داخل وخارج را شکست . دراین میان سازمان ها واحزاب رادیکال سوسیالیست وچپ وسرنگونی طلب وفعالان منفرد کارگری درخارج کشور، تا حدی بهره گیری ازامکانات بالفعل را درخدمت مبارزه کارگری درداخل نهادند واین جدا ازضعف ها وتنگ نظریهای اعمال شده ومسابقات حقیری که گاها برجستگی انحصارطلبانه گروهی آن همواره برمنفعت جمعی مرجع انگاشته می شود تا به امروزمهرخود را براین وآن حرکت زده است ولی این ها گذرا وفراموشی سوزاست وآنچه می ماند. کارهای پردوام وموثردرپیوند بین المللی ایست که به همبستگی جهانی مابرعلیه نظام سرمایه جهانی ازیکسو ورژیم ضد کارگری و هستی سوز جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران می انجامد!
ما یی که تجارب عدیده صدوراعلامیه ها وبیانیه ها، اطلاعیه های مشترک وپاره ای اقدامات هماهنگ درسطح کشورهای گوناگون راپشت سرگذاشتیم وبه گاه ضرورهمچنان آنرا دنبال می کنیم. درادامه کاراکسیونی وجمع آوری امضاءها، برپایی شبهای همبستگی واعتصاب غذای سمبولیک ومراجعه به احزاب وسازمانها واتحادیه ها ومجامع کارگری جامعه میزبان حرکت کردیم ودرنوع خود به نتایج معینی دست پیدا کردیم. امروزچگونه همبستگی را درعمل اجتماعی مان می باید و می توان به
انجام رساند؟

آنچه مربوط به مبارزان داخل کشور است: درايران طی دوهفته دههااطلاعيه ونامه اعتراضی پرشماری ازجانب : جمعی کارگران ایران خودرو احکام صادره علیه فعالین کارگری را شدیدآ محکوم ˜کرده و خواهان لغوفوری آن می باشند ،انجمن صنفی کارگران برق وفلزکار کرمانشاه، تشکل سراسری کارگران عليه بيکاری نیز در اطلاعیه خود اعلام کرده است که ما خواهان لغواحکام صادره عليه فعالين کارگری سقزهستيم جمعی ازکارگران کارگاههای سنندج، جمعی ازشاعران ــ نويسندگان وروشنفکران مستقل پاوه، جمعی ازکارگران ومدافعين کارگری غرب ايران(نينا)، جمعی ازکارگران شهرستان بانه، پشتيبانان کميته هماهنگی درشهراشنويه، اعلاميه مشترک جمعی ازکارگران ومردم منطقه خورخوره سقز، جمعی ازکارگران بيکاروساختمانی شهرستان نقده، نامه های خانم هامنيژه گارزانی همسر محسن حکیمی به همه کارگران ایران وجهان وبه همه تشکل ها،اتحادیه ها وسازمان های کارگری وهمه انسانهای آزادی خواه ــ مريم اخضرپورهمسگر برهان دیوارگر, عضو جامعه حمایت از زنان سقز وعضو هیت موسس تشکل سراسری کارگران علیه بیکاری ــ همچنین عايشه جهانپور همسر جلال حسینی در نامه ای به كميته زنان ICFTUحكم صادر شده علیه فعالین کارگری را غيرقانونى و ناعادلانه خوانده است. اطلاعيه جمعی ازکارگران، زندانيان سياسی وخانواه هايشان درسنندج،سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، اطلاعيه مشترک کميته هماهنگی منطقه غرب ايران واحدمريوان وجمعی ازفعالين وانقلابيون شهرمريوان، گفتگوهاومصاحبه های چندی بارسانه های خبری تمامادرراستای لغو احکام ظالمانه صورت گرفته است۰

درخارج ازکشور:
به گزارش اتحاد بین المللی حمایت از کارگران ایران، دبير کل کنفدراسيدن جهانی اتحاديه های آزاد کارگری؛ در نامه ای شديد الحن به احمدی نژاد به حکم زندان فعالين کارگری درايران اعتراض کرد. ،همچنین در حمایت از کارگران ایران رئیس کنگره کارکانادا خواستاررفع اتهامات ازفعالین کارگری شد. نامه دبيراول اتحادچپ فنلاندآليس رووت، قطعنامه مشترک با عنوان : رژيم ايران بايدازپايمال شدن حقوق دمکراتيک کارگران دست برداردباامضاءحزب کمونيست فنلاندــ سازمان انتگراسيون مهاجرين مقيم فنلاندــ اتحاديه کمونيستهای فنلاندــ سازمان جوانان کمونيست شهرستان تامپره ــ سازمان جوانان کمونيست شهرستان پوری ــ اتحاديه سوسياليستهای فنلاند ــ حزب کمونيست ايران، تشکيلات فنلاندــ اتحاديه کمونيستهای درعراق، تشکيلات فنلاند ــ اتحاديه سوسياليستها، تشکيلات فنلاند، همينطورمراجعه به اتحاديه سراسری کارگران سوئد( ال ــ او) خانم وانیا لوند بی ودین سخنگوی اتحادیه سراسری کارگران سوئد، توسط فعالین سیاسی وکارگری اپوزیسیون ایرانی در سوئد آقایان یدالله عزیزی (نماینده انجمن کارگری جمال چراغ ویسی ) مسعود عظیمی ( ازواحد۱۴اتحادیه کارگران صنعت ) فرهاد شعبانی(اتحادیه کارگران مواد غذایی سوئد)ودريافت پاره ای پشتيبتانی هادرسطح انگلستان، آلمان و۰۰۰درکنارانتشاردههااطلاعيه وبيانيه اعتراضی سازمانها واحزاب چپ وکارگری سوسياليست که همچنان ادامه دارد وتا حال موجی ازاعتراضات به راه افتاده که باید به همه کننده گانش دست مریزاد گفت ۰
نکته مرکزی این تحرکات در داخل کشور، نکته سنجی فعالین کارگری سقزاست که با درنظر گرفتن شرایط موجود وتوازن نیروهادرصحنه رودررویی های آشکار برعلیه این احکام غیر قانونی، همه نیروهای اجتماعی مزدوحقوق بگیران را در صفی وسیع ومیلیونی مخاطب قرار داده تا باجوششی وسیع وجنبشی وبا اتکاء به نیروی خودوپایگان خویش وارد صحنه گردند وبه این" احکام ناعادلانه وغیرقابل توجیه " اعتراض کنند.

چهار نفراز پنج نفرازفعالين کارگری اول ماه مه سقزکه هر کدام شان : محمود صالحی ۵ سال، جلال حسینی ۳سال ، محسن حکیمی۲ سال، برهان دیوارگر۲سال،محمد عبدی پور۲سال، که در مجموع جمعا به۱۴سال زندان وسه سال تبعيدمحمود صالحی به شهرستان قروه ، محکوم شده اند باصدوراطلاعيه شماره۱، درتاريخ ۲۸آبان ۸۴(۱۹نوامبر۲۰۰۵)، خطاب به کارگران ومردم شريف وآزاده ايران وجهان پيشنهاد می کنند: کميته ای به نام" کميته دفاع ازحقوق دستگيرشدگان اول ماه مه سقز" متشکل ازنمايندگان کارگران ــ معلمان ــ دانشجويان ــ زنان ــ حقوقدانان ــ نويسندگان ــ دانشگاهيان ــ وگروههای اجتماعی ديگربرای سازماندهی اعتراض به احکام ناعادلانه وغيرقابل توجيه فوق تشکيل شود" درپای اطلاعيه امضاء جلال حسينی - محسن حکيمی ــ محمود صالحی ــ محمدعبدی آمده است . ایجاد "کمیته دفاع ازحقوق دستگیر شده گان اول ماه مه سقز" اگر برای نیروهای داخل کشور، چراغ راهنمایی درجهت سازماندهی حرکت مشترک وسنگ پرش راهبرد یک اتفاق میمون دراین مرحله ازتحکیم اشتراکات حول یک خواست موردی وآنهم اعلام " اعتراض به احکام ناعادلانه وغيرقابل توجيه " ۱۴سال زندان وسه سال تبعید است . در خارج از کشورمی توان بدوراز سکتاریسم وانحصار طلبی گروهی و لشکر کشیهای بیمارگونه وانگ زنی های ارزان ، آنهم برسرهیچ ، سازماندهی بزرگترین کارزار برپایه همین یک شعار : " ما خواهان لغو بی قیدوشرط احکام غیرقانونی شعبه یکم دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان سقز برای فعالین کارگری سقز می باشیم " را مدارسازماندهی یک حرکت نمادین درسطح جهان، پایه کار قرارداد وازامروز به شکل جمعی حرکت کرد . انتخاب یک نیروی هماهنگ کننده وسازمانگر، با درنظرگرفتن ظرفیت نیروها بدون کمترین تلفات وحذف کردن ها برپایه محترم شمردن و پذیرش تعدد گرایشات ، می تواند سازماندهی انواع تحرکات بین المللی را درسطح جهان بنمایش درآورد.
ما می توانیم با تاکید براشتراکات وحفظ اختلافات ، کاروان بزرگ انسانی را با خود درسراسرجهان وبه اشکال مختلفی به حرکت در آوریم .

ما می توانیم دست در دست هم وبا اتکاء خرد جمعی وگزینش نیروی هدایتگر، سازماندهی اعتراض واحدی راحول محوری ترین شعار مورد درخواست فعالین جنبش کارگری سقز، دراروپا ودرسطحی سراسری سازمان دهیم. انجام این همه کارازیک گروه، دسته، سازمان وحزب معین برنمی آید. هرکسی می تواند برای خود اطلاعیه صادر کند، طومار جمع آوری کند، اکسیون راه بیاندازد واعتصاب سمبلیک برپادارد وبادیگرانی حتی اعلامیه مشترک صادر کند ولی این همه کارنیست. کار ما زمانی پرثمروپربار می گردد که بدورسازمانیابی " کمیته ای مشترک" و " تن مضمونی " با توجه به توانایی جمعی مان شکل دهیم وتاجایی که می توانیم از خرده کاری وجداسری وتک رویی پرهیز کنیم .

ما فعالین اتحاد چپ کارگری ایران درانجام این همه کار، با تمام توان حاضر به گفتگو، رایزینی، مشاورت وآماده گی دریافت پیشنهادات اجرایی شما راداریم.
چه نیکو می نماید که همه با یکدیگراین شعاررا مد نظرداشته باشیم که ازدیربازدرجنبش کارگری ماوجهان گفته اند : "
چاره رنجبران ، وحدت وتشکیلات است "

پنجشنبه ٣ آذر ١٣٨۴ – ٢۴ نوامبر ٢٠٠۵


amir_l@hotmail.com

زینت میرهاشمی

نگاهی به رویدادهای جنبش کارگران و مزدبگیران در آبان ماه


بیدادگاه انقلاب شهر سقز بعد از دو سال آزار و اذیت فعالان سندیکای خبازان این شهر، 4 تن از آنها را به حبس محکوم کرد.
این احکام در تاریخ 19 آبان به آقای محمد شریف وکیل فعالان جنبش کارگری در سقز چنین ابلاغ شده است:
محمود صالحی به 5 سال زندان و سه سال تبعید در شهرستان قروه، محمد عبدی پور، برهان دیوارگر و محسن حکیمی به دو سال و جلال حسنی به سه سال زندان.
این فعالان جنبش سندیکایی به جرم شرکت و سازماندهی تظاهرات کارگران در روز اول ماه مه در سقز در سال 83 همراه با تعداد دیگری دستگیر شدند. این فعالان بارها برای محاکمه فرا خوانده شدند. بی دادگاه دستگیر شدگان به دلیل فشارهای بین المللی از طرف کنفدراسیون جهانی اتحادیه های آزاد کارگری، و کارزار فعالان دفاع از حقوق کارگران، به عقب افتاده بود. جمهوری اسلامی در فضای بحرانی که پیرامون خود حول مسأله انرژی اتمی و سخنان احمدی نژاد تولید کرده، دست به سرکوب جنبشهای مردمی مثل جنبش مردم اهواز و شهرهای کردستان زده تعداد زیادی از فعالان این جنبشها را دستگیر و همچنان در زندان تحت آزار و اذیت نگاه داشته است. در این موقعیت بیدادگاه فعالان جنبش کارگری در سقز برگزار شده و احکام ناعادلانه در مورد آنها صادر می شود. جرم این فعالان جنبش کارگری سازماندهی راهپیمایی کارگران در روز کارگر خارج از تشکلهای دست ساخته حکومت مثل «خانه کارگر» و «شوراهای اسلامی کار» است. سازمانیابی تشکلهای مستقل، فعالیت سندیکایی و نیز حق اعتراض و اعتصاب از حقوق اولیه کارگران و مزدبگیران است. این حق مانند بقیه حقوق دموکراتیک مردم توسط رژیم ایران زیر پا گذاشته شده و کنشگران این عرصه در معرض تهدید به بیکاری، اخراج و در نهایت حبس قرار دارند. احکام زندان برای این فعالان جنبش سندیکایی در بیدادگاههای رژیم محکوم است.
جمهوری اسلامی در حالی که عضو سازمان جهانی کار است از رعایت قراردادهای آن سر باز می زند. تشکلهای حکومتی، ابزارهای کارآمد دولت و کارفرمایان برای سرکوب فعالیتهای سندیکایی و نیز مانعی برای تشکل یابی مستقل این جنبش است. تشکلهای دولتی ساخته شده حامی سرمایه داران منافع کارگران را نمایندگی نمی کنند.
فعالیت سندیکایی، ایجاد تشکلهای مستقل سندیکایی، آن حلقه های گم شده جنبش کارگری ایران برای سازمانیابی و اتحاد می باشند.
عدم پرداخت حقوق، بیکاری، اخراج و بازخریدهای اجباری از زیانهای جدی سیاست خصوصی سازی یا به عبارتی خودی سازی است. این سیاست توسط رژیم ایران در راستای لبیک گفتن به جهانی سازی نئو لیبرال است. آسیبها و زیانهای این سیاستها به طور مستقیم بر کارگران و زحمکشان وارد می شود. این سیاستها در حالی انجام می شود که کارگران ایران حق اعتصاب نداشته و قوانین مربوط به کارگران هر روز حقوق بیشتری از آنها را زایل کرده و در فقدان تشکلهای مستقل کارگری و عدم سازمانیابی کارگران، جایگاهی برای رسیدگی به مطالبات کارگری نیست. اعتراض برای حقوق و مطالبات کارگری حق طبیعی کارگران است. دیکتاتوری ولایت فقیه با سرکوب کارگران «فرش البرز» بار دیگر ماهیت ضد کارگری و هراس خود از رشد این جنبش را به نمایش گذاشت. احمدی نژآد در گرد و خاکی که در نشاندن خود بر صندلی قدرت، به پا کرده بود وعده و وعیدهایی داد که قسمت شیرین این وعده ها فقط در کشوی میز باند ولایت فقیه مانده و بخش سرکوب آن نصیب کارگران و زحمتکشان، مردم کردستان و اهواز شده است.
در زیر به نمونه هایی از سرکوب کارگران و برجسته ترین اعتراضهای کارگری در ماه گذشته پرداخته می شود.
کارگران شرکت «فرش البرز» واقع در بابلسر از روز دوشنبه 9 آبان حرکت اعتراضی خود را آغاز نمودند. این جنبش اعتراضی علیرغم یورش وحشیانه نیروهای انتظامی ، روز سه شنبه 10 ابان برای دومین روز ادامه پیدا کرد.
کارگران «فرش البرز» در اعتراض به عدم دریافت 7 ماه حقوقشان، روز دوشنبه در مقابل اداره کار و خیابانهای اطراف آن دست به راهپیمایی زدند. نیروهای انتظامی به کارگران یورش برده و راهپیمایی آنها را بر هم زدند. کارگران معترض روز سه شنبه بار دیگر دست به تجمع زدند. نیروهای انتظامی برای جلوگیری از گسترده تر شدن حرکت اعتراضی کارگران فرش البرز، آنها را با خشونت به داخل مسجد جامع بابلسر کشاندند. در واکنش به یورش نیروهای انتظامی به کارگران، کارگران دیگری به حمایت به اعتراض کنندگان پیوستند.

کارگران نساجی کردستان بعد از یک اعتصاب سه هفته ای روز شنبه 30 مهر، مانع اخراج کارگران قراردادی از شرکت شدند. کارفرمای این شرکت قصد داشت تعدادی از کارگران قراردادی را اخراج کند که در اثر اعتراض طولانی مدت، کمیسیون کارگری استانداری مانع آن شد.
کارگران معترض نساجی کردستان همه روز در محل کار حاضر شده اما دست به تولید نمی زدند. شرکت نساجی کردستان 407 کارگر دارد و متعلق به «بنیاد مستضعفان» است.
کارگران کارخانه «پروفیل پارس» روز شنبه 7 آبان با بستن درب ورودی به روی فرستادگان مدیر عامل، خواهان پرداخت حقوقشان و نیز پایان توقف یک ساله خطوط تولید این کارخانه شدند.
در پی اخراج جمعی کارگران قراردادی شرکت «نساجی پارسیلون» در خرم آباد، کارگران قراردادی این شرکت دست به اعتراض زدند. مدیریت این شرکت تعدادی از کارگران با سابقه 7 تا 12 سال که قراردادشان را سال به سال تمدید می کرد از کار اخراج کرده و در مقابل اقدام به استخدام کارگران با قراردادهای یک تا سه ماهه نموده است. این امر موجب اعتراض بیش از 80 کارگر این واحد تولیدی شد. این کارگران روز دوشنبه 9 آبان در محل کارخانه دست به اعتراض زدند.

روز یکشنبه 8 آبان تعدادی از کارگران «فرنخ و مه نخ» در مقابل مجلس دست به تجمع اعتراضی زدند. این کارگران مدت 4 ماه است حقوق دریافت نکرده اند. همچنین آنها از عدم پرداخت بیمه های مکمل، حق ناهار و لباس کار در 13 ماه گذشته اعتراض داشتند.
کارگران شرکت «زمزم» واقع در اهواز، در اعتراض به تصمیم «بنیاد
مستضعفان» مبنی بر تعطیلی کارخانه روز دوشنبه 16 آبان دست به اعتصاب زدند. اعتصاب این کارگران تا شنبه 21 آبان ادامه داشت و سرانجام «بنیاد» از طرحی تعطیلی این کارخانه عقب نشست.
کارگران سه واحد نساجی استان قزوین و یک واحد نساجی در استان گیلان، روز سه شنبه 17 آبان در برابر مجلس تجمع اعتراضی بر پا نمودند. این کارگران که خبرگزاری ایلنا تعداد آنها را صدها نفر اعلام کرده به عدم رسیدگی به مشکلاتشان اعتراض داشتند.
کارگران شرکت «لامپ قزوین» در اعتراض به عدم دریافت حقوق خود، روز سه شنبه 24 آبان دست به راهپیمایی اعتراضی زدند. این کارگران از مقابل کارخانه تا فلکه اول شهر صنتی البرز راهپیمایی نمودند.
مدیریت کارخانه ماکارونی سازی «تاویز» واقع در ایلام، در واکنش به اعتراض زنان شاغل در این کارخانه، آنها را از کار اخراج کرد. زنان کارگر این شرکت تولید ماکارونی، ماهیانه 40 تا 110 هزار تومان حقوق در برابر کار شبانه روزی دریافت می کردند.


Zinat_mirhashemi@yahoo.fr

24 November 2005

وبلاگ شبح

جنگ نفت در تهران

در گرماگرم مبارزات انتخاباتی نهمين ريس جمهور جمهوری اسلامی کسانی که تحليل‌های‌شان از حاکميت شروع می‌شود و به حاکميت ختم می‌شود يکی از دلايلی که برای ورود به انتخابات و طرف‌داری از يکی از نامزدها به زيان ديگران را توجيه می‌کردند جلوگيری از يک‌پارچه شدن حاکميت بود. در همان موقع کسانی که مخالف شرکت در انتخابات بودند و تحريم يا تحريم فعال آن را تبليغ می‌کردند اين توجيه را با اين استدلال که حاکميت موجود يک‌پارچه شدنی نيست رد می‌کردند. امروز بعد از اين که برای سومين بار وزير پيشنهادی آقای احمدی‌نژاد از مجلس رای نياورد ديگر گمان نمی‌کنم کسی بر يک‌پارچه شدن حاکميت حتا اکنون که راست‌ترين نامزد موجود انتخاب شده است باور داشته باشد.
وحدت يا تفرقه چه در درون حاکميت چه در درون اپوزيسيون امری ذهنی نيست که با دوستی و رفاقت قابل حصول باشد امری عينی ست که از دل تضادهای واقعی و موجود در بين مردم و نيروهای تاثيرگذار حاصل می‌شود. جنگ منافع هر روز در در زنده‌گی روزمره در جريان است و در درون حاکميت و اپوزيسيون همين جنگ به شکل برخورد سياسی ادامه پيدا می‌کند.
در کشوری مانند ايران که طبقات و قشرهای اجتماعی هر روزه در حال جابه‌جايی هستند و ثروت به شکل جريان سيال مالی بهمن‌وار از سويی به سوی ديگر حرکت می‌کند هيچ وحدت و اتفاقی حاصل نمی‌شود مگر آن که جريانی مسلط بتواند جريان‌های ديگر را حول منفعتی مشترک تحت هژمونی خود در آورد مسلما اين وحدت نيز با قدرت‌گيری آن جريان و تغيير تعريف منافع درهم شکسته می‌شود.
دولت احمدی‌نژاد ماهيتا به دليل خواست‌گاه و پايگاه اجتماعی و طبقاتی‌اش از يک سو و حضورش در حاکميت از سوی ديگر توان ايجاد وحدت و يک‌پارچه‌گی در حاکميت را ندارد و حتا وحدت نسبی دوران خاتمی و وحدت بانسبه قوی‌تر دوران هاشمی را هم نمی‌تواند به‌وجود آورد.
نفت يکی از منابع اصلی ثروت در ايران است و جنگ برسرتصدی پست وزارت وزارت‌خانه‌ای که به نام آن منتسب است جنگی حقيقی بر سر منافعی واقعی است. اين جنگ به زودی دامنه‌دارتر می‌شود و سايربخش‌ها را هم تحت تاثير قرار می‌دهد.
تا چيزی برای تقسيم کردن وجود دارد هيچ دارودسته‌ی گانگستری هفت‌تيرهای خود را غلاف نمی‌کنند و شبی را آرام نخواهد خفت. آنان علاوه بر اين که هم‌واره بايد از نيروهای بيرونی بترسند بيشترين ترس‌شان از رفيق شفيق کنار دستی‌شان است که دست بر ماشه منتظر فرصتی مناسب است تا دخل او را بياورد و سهم خود را افزايش دهد.
جريان زنده‌گی به ما می‌آموزد به جای خيره شدن به حاکميت‌ها به جريان واقعی زنده‌گی و نيروهای موثر آن نگاه کنيم و اگر می‌توانيم به جای اصلاح حاکميت‌ها و خزيدن در شکاف‌بينشان به جهت‌دهی و سازمان‌دهی نيروهای بالنده‌‌‌ی مردمی بيانديشيم و تحليل خود را از مردم شروع کنيم و به مردم ختم کنيم.

http://www.shabah.ir/archives/002355.php

23 November 2005

مصاحبه كيواندخت قهارى ( Deutsche Welle) با عبدالکریم لاهیجی

قطعنامه بين‌المللى در محكوميت نقض حقوق بشر در ايران

بار ديگر در سازمان ملل متحد نقض حقوق بشر در ايران با قطعنامه‌اى محكوم شد.
دويچه وله (صداى آلمان) از دكتر عبدالكريم لاهيجى، رييس جمعيت دفاع از حقوق بشر ايران و نايب رييس فدراسيون بين‌المللى جامعه‌هاى حقوق بشر، دعوت به مصاحبه در باره پيامدهاى اين قطعنامه و موضع‌گيری‌هاى دولت ايران در برابر آن كرد.

مصاحبه گر: كيواندخت قهارى

دویچه وله: آقای دکتر عبدالکریم لاهیجی، قطعنامه‌ پیشنهادی کانادا در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران در کمیته سوم سازمان ملل متحد به تصویب رسید. خواهش می‌کنم نخست برای شنوندگان ما به اختصار توضیح بدهید که کمیته سوم سازمان ملل متحد چه نهادی است و چه روندی تا تصویب این قطعنامه طی شده است؟

عبدالکریم لاهیجی: یکی از نهادهای اصلی سازمان ملل متحد شورای اقتصادی ـ اجتماعی است و یکی از وظایف شورای اقتصادی ـ اجتماعی رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در کشورهاست و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل جزو نهادهای وابسته به شورای اقتصادی ـ اجتماعی ست. علاوه بر صلاحیت و حقوق و اختیارات کمیسیون حقوق بشر از طریق شورای اقتصادی ـ اجتماعی و کمیته‌ی سوم مجمع عمومی که جزو نهادی زیرنظر شورای اقتصادی ـ اجتماعی هست، می‌شود یک قطعنامه‌ای را درباره‌ی وضعیت حقوق بشر پس از تصویب کمیته‌ی سوم مستقیما به مجمع عمومی برد، بدون اینکه از گذار کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل رد بشود. و با توجه اینکه طی سه سال گذشته متاسفانه کمیسیون حقوق بشر درباره‌ی وضعیت حقوق بشر در ایران اظهارنظر نکرد و قطعنامه‌ای صادر نکرد، این برای سومین بار است که از این طریق قطعنامه‌ای به مجمع عمومی می‌رود، و اضافه کنم که بیش از ۳۰ کشور، از جمله کانادا، طرح این قطعنامه را قبلا تسلیم کمیته کرده بودند و امسال هم با اکثریتی بیش از سال گذشته به تصویب کمیته رسید و به مجمع عمومی سازمان ملل طی روزهای آینده خواهد رفت.

دویچه وله: پس این قطعنامه فقط پیشنهاد دولت کانادا نبوده است.

عبدالکریم لاهیجی: نخیر و همانطور که قبلا گفتم بیش از ۳۰ کشور و از جمله کانادا تقدیم کرده بودند.

دویچه وله: مضمون این قطعنامه چیست؟

عبدالکریم لاهیجی: مضمون این قطعنامه باز چون یک عده‌ای ممکن است فکر کنند موضوعی که جمهوری اسلامی طی روزهای اخیر خیلی روی آن پافشاری کرده است، اینکه چون کانادا جزو تقدیم کنندگان این قطعنامه هست، فقط محدود به قتل ناشی از شکنجه‌ی زهرا کاظمی ست. به اینصورت نیست، در سال گذشته هم به اینصورت نبود و اصلا نمی‌تواند به اینصورت باشد. چون قطعنامه مربوط به وضعیت حقوق بشر در ایران است. ایرانی که متاسفانه همچنان در صدر لیست کشورهایی ست که مجازات اعدام در آن اجرا می‌شود، حتا درباره‌ی اطفال زیر ۱۸ سال، با وجود اینکه عهدنامه‌ی حقوق کودک را امضا کرده است. ایرانی که در آن آزادی بیان و عقیده و مطبوعات روز به روز به وخامت بیشتری می‌گراید و وضعیت روزنامه‌نگارانی، مثل اکبر گنجی. ایرانی که قوه قضاییه‌اش نه فقط مستقل نیست، زیر نفوذ حکومت است، متاسفانه اهرم سرکوب و اختناق است. وضعیت اقلیت‌های مذهبی، قومی، کشتارهای اخیر در کردستان و متاسفانه دستگیری‌های وسیع، چه در کردستان و چه در خوزستان. تمام این‌ها در این قطعنامه در بندهای مختلف آمده و نشانی می‌دهد از اینکه متاسفانه وضعیت حقوق بشر در ایران هرروزه و هرماهه و هرسال رو به وخامت بیشتری می‌گراید.

دویچه وله: آقای لاهیجی، تصویب این قطعنامه به چه معناست، چه پیامدی دارد؟

عبدالکریم لاهیجی: تصویب این قطعنامه به اینصورت است که جامعه‌ی بین‌المللی نمی‌تواند نسبت به وضعیت حقوق بشر در یک کشوری بی‌تفاوت باشد و باز، با توجه به اینکه در مجمع عمومی مطرح می‌شود، یک پیامی ست برای دبیرکل سازمان ملل و هیاتی که از طرف وی مامور بازرسی و مورد تجدیدنظر قراردادن منشور سازمان ملل بوده است. می دانید که یکی از مسایلی هم که مورد بررسی آنها قرار گرفت، وضعیت کمیسیون حقوق بشر است که قرار است بصورت شورای حقوق بشر، مثل شورای امنیت، تغییر شکل بدهد، بصورت شورای دائمی دربیاید و موضوع هم باید در ماه دسامبر در دستور کار مجمع عمومی قرار بگیرد. و ما این امید را داریم که وضعیت حقوق بشر بصورت یک کار اصلی و پایه‌ای سازمان ملل دربیاید و کشورهای عضو سازمان ملل نتوانند به حقوق بشر به اینصورت مستمر و فاحش، که در جمهوری اسلامی ما مشاهده می‌کنیم، بی‌اعتنا باشند و حقوق بشر را نقض کنند. بنابراین، باید طی هفته‌های آینده، چه در ارتباط با تصویب این قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل، چه در ارتباط به اینکه اصولا سازمان ملل مجمع عمومی با حقوق بشر و نهادی که باید درباره‌ی حقوق بشر و احترام به حقوق بشر در همه‌ی کشورها تصمیم بگیرد چه تصمیمی اتخاذ بکند، به عقیده‌ی من ما مدافعان حقوق بشر طی هفته‌های آینده مواجه با یک وضعیت بسیار استثنایی خواهیم بود که ببینیم دبیرکل سازمان ملل و مجمع عمومی سازمان ملل در این باره به چگونه اتخاذ تصمیم خواهند کرد و درآینده، در ارتباط با وضعیت حقوق بشر در کشورهای مثل ایران،‌ سازمان ملل می‌خواهد چه بکند. یعنی آیا فقط به تصویب یک قطعنامه بسنده خواهند کرد، یا اینکه نه! از تصویب قطعنامه جلوتر خواهند رفت و کشوری را که حقوق بشر در آنجا نقض می‌شود به یک صورتی زیر فشار می‌گذارند که از این نقض مستمر و فاحش حقوق بشر واقعا جلوگیری بشود.

دویچه وله: اگر اجازه بدهید، می خواهم به موضعگیری دولت ایران در برابر قطعنامه‌ای که تصویب شده است بپردازم. دولت ایران کانادا را متهم می‌کند به اینکه با پیشنهاد قطعنامه اهداف سیاسی را دنبال می‌کند! نظر شما دراینباره چیست؟

عبدالکریم لاهیجی: اصولا حقوق بشر یک مقوله‌ی سیاسی ست، برای اینکه حقوق بشر در ارتباط با چگونگی حمایت حقوق بشر بطور کلی، یعنی حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی در کشورهای مختلف از سوی حکومت‌هاست. بنابراین، مقوله مقوله‌ای سیاسی ست. آیا دولت کانادا یا هر دولت دیگری که مدعی نقض حقوق بشر در ایران هست، براساس مدارک و شواهد این قطعنامه را به مجمع عمومی تقدیم کرده است، یا اینکه فقط می خواسته از این طریق به اصطلاح یک اختلاف حسابی که با جمهوری اسلامی داشته است، آن را به یک صورتی جبران بکند و مطرح بکند. وقتی ما می‌بینیم که در این قطعنامه و در همه‌ی قطعنامه‌هایی که طی سالهای اخیر راجع به ایران صادر شده است، وضعیت حقوق بشر بصورت عینی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در گذشته جمهوری اسلامی می‌گفت، آمریکا به اصطلاح استفاده‌ی سیاسی و ابزاری از حقوق بشر می‌کند، حالا کاناداست. اما آن چیزی که به عقیده‌ی من باید به جمهوری اسلامی تفهیم بشود اینست که دیگر دوران چنین شعارهایی گذشته است. وقتی که در روزنامه‌های داخل ایران روزی نیست که خانواده‌ی زندانیان سیاسی و در صدر آنها عبدالفتاح سلطانی، اکبر گنجی، ناصر زرافشان راجع به وضعیت زندانی‌هایشان اعتراض نکنند، روزی نیست که راجع به وضعیت حقوق بشر در ایران در اخبار داخلی موضوعی نباشد،‌ چطور اینها می‌توانند با نهایت بی‌شرمی، بی آزرمی بگویند که دولت کانادا یا کشورهایی که این قطعنامه را تسلیم کرده‌اند فقط فقط دنبال اهداف سیاسی بوده‌اند. به عقیده‌ی من پاسخ اش اینست که وضعیت حقوق بشر در ایران بهتر بکنند، حقوق بشر در ایران نقض نشود، تا هیچ کشوری نتواند از نقض حقوق بشر در ایران بهره برداری سیاسی بکند.

دویچه وله: آقای لاهیجی، در اخبار خواندیم که در جلسه‌ی رای گیری در مورد این قطعنامه روسیه و زیمبابوه پشتیبانی کرده‌اند از اینکه مورد نقض حقوق بشر ایران اصلا بررسی نشود! انگیزه‌ی این دو کشور از این موضعگیری چه می‌تواند باشد؟

عبدالکریم لاهیجی: برخلاف آنچه جمهوری اسلامی می‌گوید، موضع‌گیری کشورهایی مثل روسیه و زیمباوه موضع‌گیری صددرصد سیاسی ست. سیاسی به آن معنای حساب‌های سیاسی و زدوبندهای سیاسی. یعنی اینکه می‌دانید این دو کشور کشورهایی هستند که وضعیت حقوق بشر در آنجا کم و بیش مثل جمهوری اسلامی ست و متاسفانه جزو مشتریان همیشگی و پروپاقرص نهادهای حقوق بشری هستند. و آنها بخاطر منافع سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی‌شان، سیاسی ـ دیپلماتیک در ارتباط با زیمباوه و اقتصادی در ارتباط با روسیه، بويژه در پرونده‌ی اتمی، یک چنین معاملات دیپلماتیکی با جمهوری اسلامی می‌کنند. آنروزی هم که وضعیت حقوق بشر در روسیه، بويژه در ارتباط با جنایات جنگی که طی سالهای گذشته در چچن انجام دادند، مورد بررسی قرار بگیرد، آنزمان هم جمهوری اسلامی به نفع روسیه کنار خواهد آمد. بنابراین، مسلم است که درکریدورهای سازمان ملل و در روابط بین کشورها، متاسفانه، همیشه این سیاست بازی ها معمول بوده و همچنان معمول خواهد بود.

http://www2.dw-world.de/persian/interviews/1.162263.1.html