4 November 2005

پویان انصاری(اصغر)

نگاهی کوتاه به هفتمین جشنواره جهانی فستیوال فیلم در تبعید

هفتمین جشنواره جهانی فستیوال فیلم در تبعید، از روز جمعه 21 اکُتبر در شهرگوتنبرگ سوئد آغاز و در 28 اکُتبر با اسقبال بسیار به پایان رسید. این فستیوال، که هر دو سال یکبار برگزار میشود، اولین بار به کوشش حسین مهینی و همکارانش، در سال 1993در شهر گوتنبرگ سوئد، بنیاد گذاشته شد.
در فستیوال امسال، 83 فیلم به نمایش در آمد که 31 فیلم، از فیلمسازان ایرانی بود.

در طول یک هفته فستیوال، ما شاهد فیلم های تکان دهنده ای بودیم که از دلِ واقعیت های حکومت های دیکتاتوری، حکومت هائی همچون نظام قرون وسطائی جمهوری اسلامی، بیرون آمده بودند.

در شرایطی که انسان ها در جوامعی مانند ایران،حق آزادی بیان ندارند، از سوئی، "فیلمسازانی" با کمال وقاحت منافع حقیر خود را بر منافع مردم ترجیح می دهند و برای خوش خدمتی به اربابان جنایتکار خود، با ساختن فیلم های آنچنانی به بزک کردن چهره کریه رژیم می پردازند می پردازند، و از سوئی دیگر، فیلمسازانی هستندکه خود را به آب و آتش میزنند و تا پای مرگ پیش میروند که بتوانند ظلم و ستمی را که بر مردم کشورشان میرود به جهانیان نشان دهند.

در این فستیوال شاهد واقعیت های بسیار وحشتناکی بودیم که به طرز بسیار هنرمندانه ای فیلم برداری شده و به نمایش گذاشته شدند. دیدیم چگونه هنوز در قرن علم و صنعت در برخی از کشورهای آفریقائی و آسیایی، زنان را ختنه می کنند تا تنها ابزاری در دست شوهرانشان باشند و تولید مثل کنند.

دیدیم چگونه جوانان به خاطر جو خفقان و نبود آزادی در کشورشان، دل به دریا میزنند و راهی کشورهای اروپائی میشوند و بسیاری از آنها طُعمه دریا میشوند.

دیدیم چگونه زن مبارز کُرد (لیلا زانا) که به پارلمان ترکیه راه یافته بود و در دفاع از حق و حقوق مردم کردستان به زبان کردی سخن گفته بود محکوم به 15 سال زندان و شکنجه شد.

دیدیم چگونه انسانها، به خاطر زندگی ای بهتر که حق طبیعی هر انسانی است از جان و مال خود گذشته و راهی دیار ناشناخته می شوند و در این راه، بخصوص دختران، مورد سو استفاده جنسی قرار می گیرند.

دیدیم که چگونه به خاطر خفقان و جو مذهبی فاشیستی حاکم بر ایران، به جوان 9 ساله ای، در مسجدی در ایام مُحرم تجاوز میشود. شاهد این بودیم که تجاوز به کودکان جوان توسط بسیجیان و پاسداران بصورت امری عادی درآمده است. ما در فستیوال شاهد صحنه های بسیار فجیعی بودیم که جنایتکاران حکومت های دیکتاتوری به وجود آورده اند.

در هفت روز این فستیوال چند کار، مورد استقبال بسیار علاقمندان قرار گرفت که در این نوشته هر چند کوتاه، به آنها اشاره می کنم.

فیلم کرگدن ساخته هوتن شیرازی کارگردان جوان ایرانی بود که با استقبال زیادی روبرو شد. این فیلم، نشان دهنده ی واقعیت های هولناکی بود که در میهن ما می گذرد و این فیلمساز جوان، این حقایق بسیار تلخ را به شکلی عُریان به روی صحنه آورده بود.

هر انسانی که برایش انسان و انسانیت معنا داشته باشد میداند که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی بنا به ماهیت ارتجاعی خود، جوانان میهنمان را در چار چوب جو حاکم مذهبی خود تحت فشار قرار داده و کوچکترین خواستهای معمولی آنها را، از جمله تفریح پسران و دختران را با چماق حزب اله سرکوب میکند.

در این فیلم می بینیم که چگونه در یکی از روستاهای اصفهان تجاوز به پسران جوان امری متداول است و متجاوزان به راحتی روبروی دوربین می نشینند و اعمال کثیف خود را شرح می دهند (فراموش نکنید که اصفهان یکی از بزرگترین شهرهای مذهبی ایران به شمار میرود). اکثر جوانان این شهر مذهبی به طور خیلی عادی از روابط ناشایست و کثیف در بین خود سخن میرانند. گویا تجاوز به نوجوانان در این شهر مذهبی (حتی در مسجد و در ایام سوگواری) خیلی عادی تلقی میشود.

وقتی که یک پسر و دختر نتوانند دست در دست هم به گردش بروند باید هم شاهد این فجایع هولناک در جامعه باشیم. این فیلم بقدری تکان دهنده بود که خیلی ها نتوانستند فیلم را دنبال کنند و با چشمانی اشگ آلود از سالن سینما بیرون رفتند.

یکی از نکات مُهم فیلم این بود که وقتی دو بسیجی به نوجوانی در مسجد تجاوز میکنند، بسیجی سوم میگوید، مسجد جای اینکار نیست بیارینش بیرون تا او را ب..... برای این جنایتکار مسلمان، تجاوز به یک نوجوان فقط در خانه خدا، گناه است .

یکی دیگر از برنامه هائی که با استقبال زیادی روبرو شد، برنامه پرویز صیاد چهره شناخته شده تأتر و سینمای ایران بود که با نمایش سه فیلم خود مهمان فستیوال به شمار می رفت.

فستیوال یک شب را اختصاص به پُرسش و پاسخ و گفتگو با حضار داده بود. این برنامه توسط چهره مبارز و متعهد و بنیانگذار سینمای آزاد در تبعید بصیر نصیبی اداره میشد. در این نشست تقریبأ چهار ساعته، حاضران نظرات خود را در مورد نقش هنر در تبعید هنرمندان تبعیدی بیان کردند.

اگر بر این باوریم که جمهوری اسلامی یکی از رژیم های جنایتکار جهان است باید روشنفکر و یا کسانیکه خود را در حول و حوش فرهنگ و هنر میدانند، در راستای نشان دادن مقوله ای به نام "تبعیدی" از منافع شخصی خود و مجیز گویی این رژیم دست بردارند.
چطور کسی می تواند خود را تبعیدی بداند ولی مُبلغ هنرمندان داخل کشور باشد؟ آنهم چنین کاری را با ایجاد یک "کانون فرهنگی" ... و یدک کشیدن نام تبعید به دنبال آن به انجام رسانده و به قول خود مشغول اشاعه فرهنگ ما در خارج از کشور باشد؟ چنین کسانی با دعوت از چنین هنرمندانی معنای واقعی مقوله ی تبعید و تبعیدی را از بین میبرند. آیا این عمل، مرزها را مخدوش نمی کند؟ چرا آنها از هنرمندان واقعی تبعیدی در خارج از کشور، از جمله خوانندگان، کارگردانان، شاعران........ و حمایت نمی کنند؟ چرا برای این دسته از انسان های متعهد برنامه نمی گذارند؟ چرا ما که خود، از زیر تیغ حزب اله فرار کرده ایم نباید مُبلغ این افراد متعهد باشیم؟ آیا عدم انجام این قبیل کارها میزان فعالیت های هنرمند تبعیدی واقعی را کم نمیکند؟

دیگر برنامه ای که مورد استقبال ِ بسیار مردم قرار گرفت، کنسرت آواز خوان ِ تبعیدی، گیسو شاکری هنرمند مبارز و متعهد بود.

هر شب در این فستیوال از ملیت های مختلف برنامه هنری اجرا می شد که حُسن ختام جشنواره صدای دلنشین گیسو شاکری همراه با پیانوی شاپور باستان سیر دیگر هنرمند تبعیدی بود، که گیسو شاکری با اجرای ترانه های خود، شور و هوائی دیگر به شرکت کنندگان در فستیوال داد.

اکُتبر 2005- استکهلم

سایت گزارشگران