16 November 2005

دكتر حسين باقرزاده

فدرالیزم از چه طریق و با چه بهایی؟

آگاهان سیاسی در این امر متفق‌القولند كه علت اصلی دوام حكومت ارتجاعی و خشونت‌بار جمهوری‌ اسلامی را باید در ضعف اپوزیسیون سراغ گرفت. اگر در سال‌های‌ اول پس از انقلاب، جمهوری اسلامی از حمایت بخش قابل ملاحظه‌ای از مردم برخوردار بود و به اعتبار همین حمایت توانست نیروهای اپوزیسیون را با قساوت تمام قلع و قمع كند، در یك دهه اخیر و به خصوص پس از شكست جنبش اصلاحی این حمایت به شدت كاهش یافته است. اكنون دیگر بر اساس متراژهای گوناگون (از نظرخواهی‌های‌عمومی گرفته تا انتخابات چند سال اخیر و از اظهارات آگاهان سیاسی گرفته تا برخوردهای‌ عمومی مردم در كوچه و خیابان و وبلاگ‌ها) می‌توان نتیجه گرفت كه حامیان رژیم جمهوری اسلامی یك اقلیت بسیار كوچك ١٠-٢٠ درسدی از مردم ایران بیش نیستند و اكثریت قاطع مردم خواهان تغییرات ساختاری در نظام موجود هستند. در این شرایط، تنها ضعف اپوزیسیون است كه رژیم جمهوری اسلامی را بر پا نگهداشته و ادامه وضع موجود را ممكن كرده است.

این «وضع موجود» البته فقط استمرار سیاست‌های گذشته جمهوری اسلامی نیست. اكنون جمهوری اسلامی از نظر داخلی تحت سلطه ارتجاعی‌ترین جناح روحانیت حاكم در طول حیات خود قرار گرفته است و به سرعت جامعه ما را به طرف سقوط و فاجعه سوق می‌دهد. فساد حكومتی همراه با فقر و نابسامانی‌های مرگبار اجتماعی روز به روز تشدید می‌شود. از نظر بین‌المللی نیز ایران اكنون بیش از هر زمان دیگر در نیم قرن اخیر در خطر دخالت خارجی از سوی قدرت‌های بزرگ‌ قرار گرفته است. در این شرایط، ضعف اپوزیسیون برای سازمان‌دهی یك حركت ملی در برابر جمهوری اسلامی نه فقط روند دموكراتیزه كردن نظام سیاسی ایران را به عقب می‌اندازد و بلكه می‌تواند به بهای فاجعه نظامی خانمانسوزی برای مردم ایران تمام شود. ایران در خطر است و این خطر وظیفه سنگینی‌ بر دوش نیروهای اپوزیسیون ایران گذاشته است.

نیروهای اپوزیسیون غالبا پذیرفته‌اند كه هیچ كدام به تنهایی قادر نیستند در برابر جمهوری اسلامی به عنوان بدیلی مؤثر سر برآرند و پیكاری ملی را سازمان دهند. از این رو ندای اتحاد و ائتلاف از هر سویی به گوش می‌رسد. غالب این نداها، اما، در نهایت فقط به قطب‌سازی‌ها و بلوك‌بندی‌های سیاسی راه می‌برد. برخی مبانی ‌اتحاد و ائتلاف را طوری تعریف می‌كنند كه تنها بخشی از اپوزیسیون همسوی‌ خود را در بر بگیرد. و برخی دیگر با خود محوری ‌انتظار دارند كه دیگران به اتحاد تعریف شده آنان بپیوندند. معدودی نیز هستند كه صرف نظر از گرایش‌های سیاسی و ایدئولوژیك خود مبانی دموكراتیك و حقوق بشری را به عنوان ملاك وحدت عمل نیروهای سیاسی پیشنهاد می‌كنند كه البته كمتر مورد استقبال قرار می‌گیرد. در فرهنگ سیاسی‌ اپوزیسیون هنوز مشكل جمهوری اسلامی ایران به عنوان یك مسئله ملی جا نیفتاده است تا متناسب با آن، گرایش به سوی حركت ملی دموكراتیك جا باز كند.

شكل‌گیری قطب‌ها و بلوك‌های سیاسی البته به نوبه خود می‌تواند پدیده مثبتی باشد. در واقع در فضای‌ سیاسی‌ متشتت اپوزیسیون هر نوع اتحاد سیاسی یا عملی كه نیروهای مختلف را به هم نزدیك كند و از درجه تشتت آنان بكاهد به گسترش روحیه همكاری كمك می‌كند، و از این رو باید از آن استقبال كرد. در عین حال باید گفت كه یك قطب‌بندی‌ سیاسی وقتی می‌تواند مثبت تلقی‌ شود كه در راستای شكل‌گیری‌ یك حركت ملی به كار گرفته شود و نه در برابر آن. آنان كه به قطب‌بندی‌های سیاسی‌ به عنوان شكل نهایی‌ ائتلاف‌های اپوزیسیون نگاه می‌كنند به وضوح ضرورت‌های یك حركت ملی و لزوم شكل‌گیری‌ آن را درك نكرده‌اند. در شرایطی‌ كه ادامه حیات جمهوری اسلامی استقلال و آزادی ایران را به خطر انداخته است و جنگ و خرابی كشور ما را تهدید می‌كند قطب‌بندی‌های سیاسی‌ تنها در صورتی می‌توانند پاسخ‌گوی نیاز روز باشند كه به عنوان گام‌هایی در راه شكل‌گیری یك حركت ملی سازمان پیدا كنند.

به عبارت دیگر، چه در سطح حزبی و سازمانی و چه در سطح اتحادها، تاكید بر هویت سیاسی و ایدئولوژیك نباید به عنوان مانعی در برابر ائتلاف‌های وسیعتر تا گسترش آن در یك حركت ملی قرار گیرد. این حق هر تشكل است كه بر هویت سیاسی و ایدئولوژیك خود تاكید كند. در عین حال، این وظیفه هر تشكل است كه وقتی در برابر یك بحران ملی قرار می‌گیرد آماده باشد تا با حفظ هویت خود با سایر نیروهای سیاسی در یك قالب مشترك مبتنی بر ارزش‌های دموكراتیك و حقوق بشری در یك حركت ملی برای مقابله با بحران همكاری‌ كند. تاكید بر حق، بیان یك واقعیت طبیعی ابتدایی است و احساس وظیفه، بیان رشد است. نیروهای سیاسی‌ به همان اندازه كه علاوه بر حق تاكید بر هویت خود، وظیفه همكاری‌ با نیروهای سیاسی دیگر (و مخالف خود) را بر اساس یك سلسله اصول مشترك فراگروهی درك كنند و به آن عمل نمایند رشد سیاسی‌ خود را به نمایش گذاشته‌اند. نه تاكید بر هویت باید مانعی‌ در برابر این همكاری مشترك ایجاد كند و نه شركت در یك ائتلاف یا اتحاد فراگروهی باید به معنای گذشتن از هویت یا آرمان‌های سیاسی و ایدئولوژیك یك گروه و تشكل و نیروی سیاسی باشد.

متاسفانه باید گفت كه این ضرورت دو جانبه تاكید بر هویت سیاسی و ایدئولوژیك در عین شركت در یك حركت فراگروهی بر اساس یك سلسله اصول مشخص دموكراتیك و حقوق بشری هنوز در بین بسیاری از نیروهای سیاسی ایران جا نیفتاده است. در غالب موارد، تلاش زیادی‌ می‌شود تا آرمان‌های‌ گروهی به عنوان یك ضرورت دموكراتیك تعریف شود. این پدیده در بین نیروهای‌ جمهوری‌خواه كه جمهوری را معادل (یا شرط لازم) دموكراسی می‌دانند زیاد به چشم می‌خورد، ولی منحصر به آنان نیست. برخی حتی با مقولاتی از قبیل فدرالیزم به همین‌ گونه برخورد می‌كنند. از دید بخشی از اینان كه به نظام فدرال در ایران معتقدند پذیرش سیستم حكومتی فدرالی شرط لازم یك نظام دموكراتیك است و دموكراسی‌ بدون نظام فدرال برای آنان تصورپذیر نیست.

یكی از سازمان‌هایی‌ كه روی این مسئله تاكید می‌كند حزب دموكرات كردستان ایران است. این حزب البته حق دارد كه خواهان نظام فدرالی در ایران باشد و روی آن تبلیغ كند. سخن در درستی یا نادرستی این موضع نیست. سخن این است كه برخی دیگر از نیروهای دموكرات ایران به فدرالیزم معتقد نیستند و حق مساوی دارند كه نظام دیگری را تبلیغ كنند. از دید نظری و عملی نیز فدرالیزم رابطه مستقیمی با دموكراسی ندارد - نظام‌های دموكراسی‌ متعددی‌ درجهان هستند كه فدرال نیستند. وجه مشترك نظام‌های دموكراتیك غیر متمركز بودن آن‌ها است كه در برخی از موارد به شكل فدرال تحقق یافته است و در سایر موارد به اشكال دیگر. در مورد ایران نیز می‌توان بر اصل عدم تمركز تاكید كرد و آن را مبنای یك همكاری ملی قرار داد. ولی این كه چه شكلی از آن برای‌ ایران مناسب است (فدرالیزم یا غیر آن) موضوعی است كه مورد اختلاف نیروهای دموكرات ایران است و در نهایت باید به صورت دموكراتیك در ایران آینده بر روی آن تصمیم گرفته شود.

اكنون اگر حزب دموكرات كردستان ایران (و یا هر نیروی سیاسی‌ دیگر) بر این مسئله تاكید كند و فدرالیزم را شرط لازم هر اتحاد عمل سیاسی قرار دهد طبیعتا نتیجه‌ای جز ایجاد دسته‌بندی و اختلاف بین نیروهای سیاسی دموكرات نخواهد داشت. برخی حزب را متهم می‌كنند كه با توجه به تجربه عراق نگاه به خارج (آمریكا) دارد و چندان به شكل‌گیری یك حركت ملی دموكراتیك بها نمی‌دهد. از سوی دیگر، مواضع اخیر حزب و ترمینولوژی به كار رفته از سوی آن، از جمله در اطلاعیه پایان ششمین پلنوم كمیته مركزی این حزب كه هفته گذشته صادر شد، عكس‌العمل شدید برخی از نیروهای راست را به دنبال داشته است. حزب در این اطلاعیه (برای اولین بار؟) از تقویت و گسترش كنگره «ملل» فدرال ایران سخن گفته است. كاربرد اصطلاح ملل (جمع ملت) به جای ملیت‌ها (كه به نوبه خود جای بحث دارد) با توجه به این كه ملت مشخصا به مجموعه‌ای از مردم تعلق می‌گیرد كه دارای حاكمیت مستقل هستند تنها شائبه استقلال‌طلبی/تجزیه‌طلبی داعیان آن را تقویت می‌كند و این البته به نفع جنبش دموكراتیك مردم ایران نیست.

حزب دموكرات كردستان ایران مانند هر تشكیلات دیگری كه برای دموكراسی در ایران مبارزه می‌كند تنها در پیوند با سایر نیروهای سیاسی دموكرات‌ این كشور می‌تواند مبارزه‌ای مؤثر را برای تحقق آرمان‌های دموكراتیك خود سازمان دهد. تجربه نشان داده است كه مبارزات مردم كرد به تنهایی‌ هیچگاه در ایران موفق نبوده است. از سوی دیگر، این نیز درست است كه بسیاری از نیروهای سیاسی‌ ایران در گذشته در دفاع از حقوق دموكراتیك مردم كرد (و سایر اقوام غیر فارس) كوتاهی كرده‌اند. اكنون، اما، همه این نیروها برای به راه انداختن یك پیكار موفق برای استقرار دموكراسی در ایران به یكدیگر نیاز دارند. در این شرایط هرگونه اصرار برای گنجاندن فدرالیزم (قومی/ملیتی) در پلاتفرم مشترك یك حركت ملی و یا كاربرد واژگان تحریك‌آمیز مانند «ملل فدرال ایران» نتیجه‌ای جز تفرقه و تشتت و درگیری سیاسی بین نیروهای اپوزیسیون (و استمرار حكومت جمهوری اسلامی) نخواهد داشت.

دوستان كرد ما باید توجه كنند كه تحقق آرمان‌های مردم كرد جز در یك ایران آزاد و دموكراتیك عملی‌ نیست. آنان حق دارند بر آرمان‌های فدرالیزم خود تاكید كنند، ولی نباید انتظار داشته باشند كه دیگران هم این اصل را به عنوان یك پیش شرط فعالی‍ت مشترك علیه رژیم حاكم بپذیرند. تنها می‌توان انتظار داشت كه همه این نیرو‌ها بر اصل دموكراتیك عدم تمركز و توزیع قدرت در سطوح مختلف محلی توافق كنند. و الا فدرالیزم را (همانند هر شكل حكومتی دیگر) نمی‌توان بر مردم ایران تحمیل كرد، و برای‌تحقق آن تنها سازو‌كارهای ‌دموكراتیك را باید به كار گرفت. هر گونه تلاش برای تحقق فدرالیزم از راه‌های نادموكراتیك (از جمله با حمایت / دخالت خارجی) نتیجه‌ای جز درگیری‌های داخلی فاجعه‌آمیز نخواهد داشت.

اكنون تلاش‌های زیادی‌ صورت می‌گیرد تا شاید همه نیروهای دموكرات ایران بتوانند حول اصول مشترك دموكراتیك و حقوق بشری به یك فعالیت سرتاسری برای استقرار آزادی و دموكراسی در ایران دست بزنند و پیش از آن كه قدرت‌های خارجی سرنوشت ایران را تعیین كنند مردم ایران بتوانند آزادانه و آگاهانه آینده خود را رقم بزنند. نیروهای آزادی‌خواه‌ وابسته به اقوام/ملیت‌های ایران و به خصوص حزب دموكرات كردستان ایران می‌توانند در این فعالیت نقشی مهم داشته باشند. برای این كار لازم است كه این نیروها با حفظ هویت و تاكید بر آرمان‌های سیاسی‌ و ایدئولوزیك خود حول یك سلسله اصول مشخص دموكراتیك و حقوق بشری شناخته شده بین‌المللی با سایر نیروهای دموكرات ایران به توافق برسند. هدف مشترك این نیروها باید استقرار آزادی و دموكراسی باشد تا بعد بتوانند در یك ایران آزاد و دموكرات برای تحقق آرمان‌های گروهی خود از راه‌های دموكراتیك به مبارزه بپردازند. مبارزه برای دموكراسی را نباید به نفع آرمان‌های‌ گروهی خود به گروگان گرفت. این امر نتیجه‌ای جز استمرار بحران‌زای حكومت جمهوری اسلامی و فجایعی كه بر اثر آن در كمین مردم ایران است نخواهد داشت.


سه‌شنبه ٢٤ آبان ١٣٨٤ – ١٥ نوامبر ٢٠٠٥
hbzadeh@btinternet.com