جنگ دو خروس و داوری مرغ تخمی
رهبر معظم اين هنر را دارد که يا طرف را خفه کند يا طرف از ترس خفگی
رهبر معظم اين هنر را دارد که يا طرف را خفه کند يا طرف از ترس خفگی
کارهای داهيانهء رهبر معظم انقلاب سر انجام دو خروس ساخت و آن ها را به جان هم انداخت تا من و شما بنشينيم و تماشا کنيم. احمدی نژاد طی دو سه ماهی که بر سر کار آمد تاخت و تاز کرد و هرچه مهره از سپاه و دستگاه های اطلاعاتی و حتی کارمندان زندان ها داشت در وزارت و استانداری و مديريت بخش های ديگر مملکت سر کار گذاشت. حاصل کار از آغاز طوری بود که رهبر معظم از کودتای نظاميان و امنيتی ها که سر و ته يک کرباسند، تر سيد و رفسنجانی را قدرتی بخشيد که بلکه بتواند آنان را کنترل کند، غافل از اين که کسی که طی بيست و هفت سال از منطق زور و تجاوز استفاده کرده و خودرائی و استبداد جزو خونش شده، حاضر نيست به کسی جز مانند خودش سر بسپارد. ضمنا در انتخابات گذشته ياران احمدی نژاد پوست(عمامه) از کلهء رفسنجانی کندند و برای او آبروئی باقی نگذاشتند که بتواند در برابر خرس هائی که عمدهء ايشان دست پروردهء خود او هستند،قد علم کند.
در اقدامی شديدا احتياطی و از سر ترس، به شورای مصلحت قدرتی داده شد که بتواند از بالای سر قانون به کنترل دولت و مجلس و...و...وسقاخانه ها بپردازد. اين کار به چند دليل صورت گرفت. يکی اين که رفسنجانی از جمله مغز های متفکر نظام اسلامی و استاد زد و بند سياسی است. رها کردن او به حال خود درست نبود. با نبود او معلوم نبود که وقت درماندن چه بايد کرد. ديگر اين که تاخت و تاز های کودکی کم تجربه و کم سواد برای مملکت نان و آب نمی شود. نمی توان يک خورجين نام ازغارتگران اقتصادی و ديگر فاسدان داشت و آنگاه انتظار داشت که آنان با خيال آسوده سر جايشان بنشينند، سرمايه ها را از کشور بيرون نبرند و به دولت کمک کنند. آنان آقای خود و خر دولت هستند، اما اين خريت فقط شلاق ندارد، بايد کاه و جو حسابی هم داشته باشد. سوم اين که تبديل يک دوست قديمی انقلاب اسلامی که حتی در تراشيدن رهبر جديد سهمی بزرگ داشته، به دشمن، کار درستی نيست. فرض کنيد کاری می شد که رفسنجانی مجبور می شد از مملکت برود. کسی که در همهء جنايات مملکت دست داشته و از همهء رموز کارهای اساسی مملکت با خبر است، در دنيا آبروئی برای رهبر جديد و حتی رهبر فقيد باقی می گذاشت؟ بگذريم.
اينک دو خروس جنگی در برابر هم قرار گرفته اند. يکی جوان است و جويای نام آمدست، يکی پير و جويای کام آمدست، يکی جفتک اندازشد بد لگد يکی چنگ و دندان خود را بلد.
حالا به قول شهر فرنگی های قديم , آقا بيا و تماشا کن!, بی گمان در روزها و ماههای آينده,اگر عمر کسی به قدرت باشد, شاهد در گيری اين دو خروس خواهيم بود. شاهد مدعا سخنان مرغ تخم کن،دکتر شيخ حسن روحاني، دلال پيشين سياسی, که البته هميشه ضرر می داد, در جمع ائمهء جمعه ,خروس هائی که تنها صدا دارند, است که از دولت رفسنجانی و برای خالی نبودن عريضه,و بلکه طويله, از دولت خاتمی در برابر تندروی های احمدی نژاد دفاع کرده است. البته کيست که نداند تهديد اسرائيل به نابودی برای دولتی که اکثريت مردم به او رای نداده اند و در دنيا هم اگر اين همه باج به اروپا و روسيه و آدمکشان مسلمان ندهد، کلاهش پس معرکه است، چه معنی دارد. کمتر کسی در دنيا هست که چيزی از سياست بداند و نداند که حکومت کنونی تنها با وجود بحران زنده است و اين تهديد ها بيشتر مصرف داخلی دارد. البته برای نشان دادن ميزان عقل احمدی نژاد و رهبر او به جهانيان هم بد نيست.
اما در صحنهء داخلی هم اين حرفها دارای دو اثر متضاد است. اين درست است که بحران می سازد و می توان با آن مردم را به سکوت دعوت کرد. اما نا امنی هم پديد می آورد که زندگی عادی را از جريان می اندازد، منتها احمدی نژاد و ياران او غمی ندارند. آنان به حق خود رسيده اند و در سايهء بگير و ببند های جديد معلوم نيست اموال چه کسانی را صاحب شوند يا از اموال عمومی تصرف کنند، همان طور که ايشان و تيمشان در شهرداری کاری جز گران کردن مسکن، سرپيچی از قوانين شهرسازی و زد و بند با بساز بفروشها نکردند و يکی از همين ها که در مجلس به اين کارها اعتراف کرد، می خواست وزير نفت آقا بشود. در اينجا است که مقداری از منافع شخصی خانواده های هاشمي، هاشمی رفسنجاني، هاشمی بهرمانی و چند جور ديگر هاشمی و غير هاشمی- مانند مرعشی- به خطر می افتد يا محدود می شود.
به اين ترتيب جنگ اين دو خروس ساده و تنها برای عرض اندام در برابر مرغان نيست، به جاهائی بر می خورد که بی گمان پای رهبر معظم را هم به معرکه خواهد کشيد، همان طور که ايشان الآن به مردم، نمايندگان و روزنامه نگاران سفارش می فرمايند که به دولت فرصت بدهند,لابد تا درست بر خر مراد سوار شود,. البته ايشان اين هنر را دارند که يا طرف را خفه کنند يا کاری کنند که طرف از ترس خفگی بينی و دهان خود را بگيرد و فرار کند.
27 آبان 1384
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20051118153328.html
روشنگری