31 December 2005

چل تیکٌه




آلودگی هوا، پیمان کیوتو و کنفرانس اقلیمی کشورهای جهان در مونترال / گفتگوی سایت ایران سبز با دکتر کاظم موسوی زاده
در راستای ایجاد یک حزب پیشتاز کارگری گفتگوي سایت گزارشگران با مازيار رازی فعال و تحليل گر مسائل كارگري
چَه نکن بَهر کسی، اول خودت دوم کسی! وبلاگ خُسن آقا
از مبارزات کارگری حمایت کنیم بینا داراب زند (زندان اوین )
چرخهای اتوبوس رانی باز ایستادند منصور امان
از اعتصاب حق طلبانه سندیکای شرکت واحد حمایت کنیم جعفر پویه
شکلاتی به رنگ عبا عبدالقادر بلوچ
عصبانی نشوم نيک آهنگ کوثر
ارسال نامه کافی نيست، پی گيری قانونی کنيد! جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران - کلن
کوششی بزرگ در خور انسانی بزرگ بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا
هر حکومتی سيمای بينش آن مردم است مردو آناهيد
به "صبح"چگونه می توان نزدیک شد؟ تقی روزبه
اندکی دليری بايد داريوش همايون
اهداف اصلی هارت و پورت مهرداد هرسینی
عجایب صنعتی دیدم در این دشت! احمد سیف
عبرت آموزي پيامدهاي نقض حقوق بشر مهرانگيز کار
16 آذر، جمهوری اسلامی و حجاب آلودگی هو ا آذر مدرسی
پاسارگاد يا سد سيوند شکوه ميرزادگی
یگانه اپوزیسیون کار آمد وبلاگ پارسیان
ای احمدی نژاد اگر امام زمانی بگو... بصير نصيبي
آوازهای تو (شعری برای وب لاگ نويسان در زنجير) دکتر زری اصفهانی
ای پرزیدنت اومدی نجات فلان فلان شده ! اروای عمه ت! آگه راست میگی، مثل شاه و خاتمی جونی و رفسنجان جونی و کروبی جونی انقلاب سفید و سازندگی و اصلاحات و چه و چه و چه بکن! مسعود بهنود
مسائل جنبش دانشجوئي گفتگوي سابت گزارشگران با محمد مسعود سلامتی
وحدت حوزه و دانشگاه ... هفت سال پس از جنایت مهرداد هرسینی
ما و عدد و رقم احمد سیف
اگر حجاب نبود؟ ابوالحسن بنی صدر
اوين تا دارالقرآن ِ گوهردشت کيانوش سنجري
دانشگاهها در خطر افزایش سركوب دكتر حسين باقرزاده



...............................................................................

سایت ایران سبز / گفتگو با دکتر کاظم موسوی زاده

در مورد آلودگی هوا،
پیمان کیوتو
و کنفرانس اقلیمی کشورهای جهان در مونترال

سایت ایران سبز: آقای موسوی زاده بنا بر تجربه رژیم جمهوری اسلامی از موضوع محیط زیست سوء استفاده های سیاسی بسیاری می کند. گویا آلودگی هوا در شهر تهران در روز دانشجو 16 آذر 84 باعث شده است که دولت پاسدار احمدی نژاد مهد کودکها، دبیرستانها و مراکز تحصیلی و سپس ادارات را نیز تعطیل کند. نظرتان دراین باره چیست؟
واقعیت اینستکه رژیم جمهوری اسلامی از هر امکانی برای افزایش سرکوب داخلی و حفظ? و بقای نظامش سوء استفاده حداکثر می نماید. میدانید که شرایط و وضعیت داخلی و بین المللی رژیم جمهوری اسلامی در شرایط کنونی، چه به لحاظ? تشدید اختلافات درون رژیم و چه بلحاظ? ایزولاسیون شدید جهانی ناشی از لجاجت آخوندها بر ادامه پروژه های اتمی و دخالتهای رژیم در امور و انتخابات عراق و هم چنین بخاطر تهدیدات تروریستی احمدی نژاد مبنی بر محو کشور اسرائیل از روی کره زمین،? که خطر ارجاع? پرونده رژیم را به شورای امنیت ملل متحد بسیار افزایش داده است، کاملا حساس و شکننده می باشد. طبیعتا در شرایط سستی که رژیم قرار دارد، هدف دولت پاسدار احمدی نژاد از تعطیلی کودکستانها، مدارس تحصیلی و غیره در روز دانشجو 16 آذر امسال با توجیه اضطراری بودن آلودگی هوا در تهران، برای همگان واضح و مشخص است، که صرفا برای جلوگیری از افزایش و گسترش اعتراضات دانشجویان آزاده و قهرمان در سطح شهرهای کشور اعلام گردید.
رژیم? و سازمان محیط زیست آخوندی بخوبی می داند، که زنگ خطر آلودگی هوا در تهران، نه در 16 آذر 84 بلکه سالهاست بصدا درآمده است. روزنامه همشهری 8 اردیبهشت 80، به نقل از رئیس سازمان هواشناسی جمهوری اسلامی نوشته و هشدار داده بود، که بر اساس انباشت و غلظت آلاینده های هوا و گازهای گلخانه ای در اتمسفر هوای تهران، متوسط? دمای آب و هوا و زمین در شهر تهران 5/1 درجه سانتیگراد در دو دهه اخیر افزایش پیدا کرده و فصول تابستان کوتاه تر و گرمتر شده است. بنابراین اقدام به تعطیلی نشانگر اینستکه، تمامی سیاستها و جارو جنجالهای تاکنونی برگذاری کنفرانسهای داخلی و بین المللی کنترل و کاهش آلودگی هوای? تهران توسط دولتهای مختلف در رژیم و سازمان محیط زیست، درعمل کاملا با شکست روبرو بوده است.
بله، رژیم دیکتاتور مذهبی حاکم در 16 آذر 84 آشکارا نشان داد که حتی از مساله فجایع آلودگی محیط زیست و هوا ? تحت حاکمیت خود ? در میهن ما نیز برای سرکوب جنبش اعتراضی دانشجویان و تشدید نقض حقوق بشر مردم در ایران صرفنظر نمی کندد. مشکل مزمن آلودگی هوا در شهرهای ایران و بخصوص تهران، که قلب حکومت است، موضوعی کاملا سیاسی است و بنابراین بایستی دانشجویان مبارز، معلمان، فرهنگیان، گروههای زیستمحیطی غیر وابسته دولتی، اپوزیسیون و نیروهای مخالف رژیم سعی کنند، از اعتراضات آشکارعمومی علیه تخریب محیط زیست ایران توسط رژیم آخوندی برای? گسترش جنبش آزادیخواهی مردم ایران بیشترین و بالاترین استفاده را نمایند. در حاکمیت جمهوری اسلامی نه تنها تهران، بلکه دیگر شهرهای بزرگ و پرجمعیت ایران نیز مثل اصفهان، کرج، اراک، شیراز، قزوین، رشت، آبادان، مشهد، اهواز و تبریز هم با بحران روزافزون آلودگی هوا و پیامد و آثار سوء آن مواجه هستند، منتهی اخبار و گزارشات آنان همانند تهران در مطبوعات و رسانه ها ی دولتی منعکس نشده و شدیدا سانسور می شود.

سایت ایران سبز: آقای موسوی قبل از اینکه به جزئیات آلودگی هوای تهران بپردازیم، اعلام تعطیلی به بهانه آلودگی هوا توسط رژیم همزمان با تشکیل کنفرانس بزرگ اقلیمی کشورهای جهان در مونترآل کانادا بود. آیا این موضوع تعطیلی با نشست پیمان کیوتو ارتباطاتی دارد؟

تصمیم به تعطیلی، یک آبروریزی آشکار و بزرگی برای رژیم در سطح بین المللی بود. جمهوری اسلامی همیشه سعی کرده است با سوء استفاده از اوضاع آلودگی هوا درتهران میلیارده دلار از منابع بانک جهانی و صندوقهای مالی برنامه های زیستمحیطی سازمان ملل بسود جیب رهبران، مقامات و مقاصد سیاسی نظام پاسدار-آخوندی بهره برداری کند. این درحالیست که شورای نگهبان لایحه الحاق دولت جمهوری اسلامی به پروتکل کیوتو سازمان ملل متحد که برای کنترل میزان انتشار گازهای گلخانه ای و جلوگیری از تغییر آب و هوا وافزایش گرمای زمین است، و نیز پیوستن این رژیم به کنوانسیون جهانی جلوگیری و کاهش آلاینده های آلی و هیدروکربونهای پایدار هوا را مغایر با اصول 139 و بند سیزدهم اصل سوم قانون اساسی ولایت فقیهی، نامشروع شناخته شده است. شورای نگهبان در استدلات عوامفریبانه مخالفت خود با? پروتکل کیوتو گفته است که دولت جمهوری اسلامی در کلیه فعالیتهای اقتصادی مطابق اصل پنجاهم قانون اساسی موظف به حفاظت محیط زیست و مبارزه با هر نوع فعالیت مخرب محیط زیست و آلوده شدن آن است، مع الوصف از این جهت که پذیرش پروتکل موجب محدودیت استفاده از سوخت های موجود کشور است. و استفاده از سوخت جایگزین نیز بالفعل مسلم نیست، بنابراین ملحق شدن به این پروتکل موجب اخلال در فعالیتهای کشور در جهت استقلال اقتصادی صنعتی و خودکفایی است. مطمئننا می دانید که مجلس پاسدار-آخوندی هم چنین با تصویب الحاق رسمی جمهوری اسلامی به پیمان جهانی منع گسترش سلاحهای اتمی و کشتارجمعی در ایران نیز بشدت مخالفت می ورزد.

سایت ایران سبز: آقای موسوی دلایل کارشکنی رژیم در برابر کنوانسیونهای زیستمحیطی بین المللی? چیست؟

ببینید نظام مذهبی بنیادگرای حاکم در وهله اول بدلایل ماهیت ضد مدرنیسم، و بلحاظ طینت ضد بشری ملی و ضد ایرانیش طبیعتا در مقابل تمامی پیشرفتهای بشریت در جهان امروز که موضوعات مقررات و علوم زیستمحیطی روز در جامعه بین الملل را نیز در بر می گیرد، شدیدا جبهه گیری کرده و کارشکنی می کند. و اما بلحاظ سیاسی، رژیم جمهوری اسلامی خوب می داند که منابع انرژی فسیلی عظیم ایران در بازارهای اقتصاد سرمایه داری و کشورهای صنعتی در جهان بسیار مورد نیاز بوده و اساسا غیرقابل صرفنظر است. مکانیسم سیاست اقتصادی و امنیتی نظام آخوندها بر پایه هرچه استخراج و فروش بی رویه منابع? نفت، گاز و ذغال سنگ ایران طراحی شده و به پیش می رود. یک چنین سیاست غارتگرانه اقتصاد نفتی جمهوری اسلامی، اولا عامل بسیار موثری تاکنون برای تغییرات سوء اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی، اقلیمی و فجایع و خسارات ناشی از آن ها در کشور ایران بوده و ثانیا منبع مالی تامین مداوم پیشبرد سیاستهای توسعه قوای سرکوبگر نظامی، فعالیتهای دستیابی رژیم به بمب اتمی و هم چنین ?صدرو تروریسم به منطقه و بخصوص عراق و در کنارش سرکوب اپوزیسیون و نیروهای مخالف برای تثبیت و پایداری نظام در ایران می باشد. و درست بهمین دلایل نیز هم است، که شورای نگهبان آخوندی بهانه می آورد، پذیرش پروتکل موجب محدودیت استفاده از سوخت های موجود کشور است و استفاده از سوخت جایگزین نیز بالفعل مسلم نیست. خب اگر جمهوری اسلامی بخواهد پروتکلهای زیستمحیطی فوق را رسما پذیرفته و رعایتشان نماید، بنابراین باید سیاستهایش را در وهله اول جهت کسب فن آوری های نوین سوخت جایگزین و تمیزتر مثل استفاده از انرژیهای نیروی خورشیدی، آب، باد و سوخت هیدروژن در ایران متمرکز کند. و هم چنین باید رژیم با سرمایه گذاریهای کلان ملی سعی کند، مشکلات و معضلات لاینحل نوسازی ساختارهای کهنه اقتصادی و صنعتی، کنترل ازدیاد جمعیت و گسترش شهرها، مهندسی شهرسازی و ترافیک و جلوگیری از تخریب و مسکونی سازی مناطق جنگلی و ساحلی شمال و غیره در ایران را سروسامان داده و حل نماید. یقینا با عملی کردن پروژه های فوق، امکانات و پتانسیل ذخیره سوخت انرژی کلان کنونی و بلحاظ جلوگیری از تولید گازهای گلخانه ای در کشور موجود است. و دیگر جایی برای حرفهای کاذب مبنی بر لزوم راه اندازی و نصب? نیروگاههای انرژی هسته ای و اورانیوم در ایران باقی نمی گذارد. بخصوص که انتشار آلودگیهای انرژی اتمی در محیط زیست، عوارض و خطرات کنونی افزایش آلاینده های هوا در شهرهای ایران و وضعیت پی در پی وارونگی هوا در تهران را بسیار همه جانبه و کشنده تر خواهد نمود.
?سایت اینترنتی شهرسازی و معماری در تاریخ 5 آبان 84 گزارش داده? بود، که در سالهای اخیر میزان مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا فقط در شهر تهران، 4 تا 5 هزار نفر بوده و نرخ? بروز بیماریی هایی مثل سرطان خون و غیره در کودکان در این شهر 8 برابر بیشتر شده است. در تاریخ 30 آذر 84 حمید سهراب پور عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی در مصاحبه ای با ایلنا خبر داد که، در شرایط کنونی 10 تا 15 درصد جمعیت کشور، یعنی دستکم 7 میلیون ایرانی، دچار آلرژیهای گوناگون ناشی از آلودگی اکسید گوگرد در هوا هستند و مشکلات بیماریهای قلبی عروقی تنگی نفس و ریوی مردم نیز بطور مستقیم با آلودگی هوا به علت وجود منو اکسید کرین ارتباط دارد. البته دامنه آثار آلودگی هوا گسترده تر از عوارض اجتماعی و بهداشتی است. سایت میراث خبر 14 اردیبهشت 84، نوشته بود که میزان آلودگی ناشی از وسایل نقلیه خودروها بیشترین آسیب را در سالیان گذشته روی بدنه آثار تاریخی فرهنگی معماری و بناهای شهر اصفهان گذاشته است. بر طبق محاسبات کارشناسان محیط زیست رژیم و بانک جهانی، سالانه حداقل 7 میلیارد دلار خسارات آلودگی هوا در? شهرهای ایران و تهران است.

سایت ایران سبز: آقای موسوی گفتید که هدف از معاهده و تشکیل اجلاس? پیمان کیوتو در کانادا جلوگیری از تغییرات سیستم آب و هوای زمین است. می خواستیم که درباره علل افزایش و تاثیرات گرمای زمین بر اثر گازهای گلخانه ای توضیحاتی بدهید.

پیمان کیوتو در زمینه تلاشهای جهانی برای مقابله با تغییرات آب و هوا است. بنابر تحقیقات علمی در دو دهه اخیر، طی یک قرن گذشته، دمای کره زمین بطور غیرعادی و قابل محسوس تقریبا 6/0 درجه نسبت به قرن گذشته گرمتر شده است. کارشناسان هواشناسی ملل متحد در اجلاس اخیر مونترال هشدار دادند که پیش بینی می شود که در صد سال آینده گرمای عمومی دمای اتمسفر و زمین به میزان متوسط بین 2/1 تا 6 درجه سانتیگراد نسبت به سده دوهزار افزوده خواهد شد. برخی از پژوهشگران پیشتر پدیده گرمایش زمین را ناشی از فعالیتهای کوههای آتشفشانی و خورشیدی می دانستند ولیکن امروزه اثبات شده است که مشکل افزایش آلودگی ناشی از سوزاندن بی رویه سوختهای فسیلی نفت و ذغال سنگ در فعالیتهای اقتصادی صنعتی و انسانی در جوامع، عامل اصلی و مهم ایجاد گازهایی بخصوص دی اکسید کربن، بخار آب و متان شده است، که ترکیب و غلظت طبیعی گازهای اتمسفر را تغییر داده است. می دانید 9/99 درصد هوا را نیتروژن، بخار آب، اکسیژن و میزان ناچیزی دیگر گازها تشکیل داده است. پخش گازهای ناشی از سوخت نفتی در این ترکیب منجر می شود که لایه ای اطراف زمین را احاطه کند و با حبس گرما در جو بالای کره زمین یک موقعیت و شرایط? شبیه گلخانه ای را بوجود آورد. دانشمندان بدین باورند که مقدار تراکم لایه گازهای گلخانه ای (منو و دی اکسید کربن، دی اکسید سولفور، دی اکسید نیتروژن، سرب و ازون) در جو به اندازه ای بالا رفته است، که بر اثر نفوذ بخشی از نور خورشید از این لایه به زمین، انرژی و گرمای کمتری از زمین به فضا بازپس می یابد، زیرا عرض کردم، گازها یی که در جو متراکم شده وجود دارند، مقداری از انرژی را جذب می کنند و در جو زمین نگه می دارند. این پدیده? عملا بتدریج باعث فزونی دمای جو و کره زمین شده است. البته تاثیرات و عوارض افزایش دمای زمین بسیار فاجعه آور است. برهم خوردن تعادلهای زیستمحیطی، اخلال در روند بارش باران، ازدیاد سیل و طوفانها وگردابهای استوایی، بیابانی شدن مزارع حاصلخیز کشاورزی، ذوب شدن کوههای یخی و یخچالها در مناطق قطب شمال، افزایش سطح آب دریاها و اقیانوسها، گسترش بیماریهای زیستمحیطی، عفونی و واگیر دار، و هم چنین مرگ و میر وسیع جانوران، گیاهان و حیات وحش و دیگر معضلات و مصائب زیستمحیطی که طبیعتا اصلی ترین و مهمترین قربانیان آن نیز در وهله اول فقیرترین مردم کشورهای جهان و نهایتا تمامی بشریت و نسلهای آینده در کره زمین می باشند. ما در اواخر روزهای ژانویه سال 2004 متاسفانه شاهد خسارات عظیم وارده? سونامی به مردم ، مناطق مسکونی و منابع طبیعی و اقتصادی کشورهای حاشیه نشین در اقیانوس هند بودیم. همچنین دانشمندان مهمترین دلایل و عوامل بروز طوفانهای سال 2005 در آمریکا را ناشی از میزان مصرف انرژی و دگرگونیهای سریع جوی کره زمین در دهه های گذشته می دانند.

سایت ایران سبز: آقای موسوی موضوع پیمان کیوتو از سال 1997 تاکنون با مشکلات جدی از سوی برخی کشورهای جهان روبه رو است.? دلایل مخالفت این کشورها برای اجرای پیمان کیوتو چیست؟

میدانید که اقتصاد سرمایه داری کشورهای صنعتی در جهان به سوخت انرژی نفت وابسته است، که مقصر اصلی سیستم گرم شدن دمای اتمسفر و زمین هستند. البته بر اساس پیش بینی های محاسباتی کارشناسان ملل متحد و پژوهشگران، از سال 2015 میزان انتشار گازهای گلخانه ای به اتمسفر زمین? توسط کشورهای در حال توسعه و غیرپیشرفته? نیز، به سطح کشورهای غربی و صنعتی خواهد رسید. همانطور که گفتید موضوع طرح پیمان کیوتو توسط سازمان ملل به سال 1997 بر می گردد که خوشبختانه در ماه دسامبر 2005 پیمان کیوتو با مشارکت بیش از یکصد و هشتاد کشور جهان که از این تعداد بر اساس خبرهای ضد و نقیض بین 128 تا 141 کشور امضا کننده این معاهده هستند، پیمان کیوتو رسما جنبه اجرایی یافت. جهت اطلاع عرض می کنم که در سال 1997 کشورهای جهان در مورد پروتکل کیوتو توافقهایی انجام داده بودند، اول اینکه اجرای این معاهده? بستگی به تصویب قانونی پیمان توسط ممالکی است که حداقل 55 درصد گازهای گلخانه ای جو کره زمین را تولید و متصاعد می کنند. دوم اینکه? حضور 55 کشور برای اجرای این پیمان لازم و ضروری اعلام? گشته? بود. بر اساس مقررات معاهده، می بایستی ممالک صنعتی تا سال 2012 میزان سطح? گاز گلخانه ای خود را 2/5 درصد زیرمیزان سال 1990 کاهش دهند. آمریکا بزرگترین مصرف کننده سوخت فسیلی و تولید کننده میزان 36 درصد گازهای گلخانه ای جهان است، متاسفانه در سال 2001 از پیمان کیوتو خارج شد. حدود یکسال پیش روسیه، که تولید کننده 17 درصد از گازهای گلخانه ای جهان است، با تصویب پارلمانی وارد پیمان کیوتو شد. کشورهای اروپایی که مجموعا 23 درصد گاز گلخانه ای را تولید می کنند، قصد کرده بودند که تا سال 2012 حدودا 8 درصد گازهای گلخانه ای خود را نسبت به سال 1990 کاهش دهند، که? بنابر اظهارات کارشناسان، اروپاییان تا سال 2012? تنها قادر خواهند بود، نیم درصد از تعهدات فوق را عملی کنند. در هرصورت هم اکنون کشور چین 12 درصد و جمهوری اسلامی در ایران 3/1 درصد مجموع? گازهای گلخانه ای جهان را تولید می کنند. در هر صورت تاکنون جمهوری اسلامی،? آمریکا، چین، هندوستان، عربستان، برزیل، مکزیک، استرالیا به پیمان کیوتو ملحق نشده اند و با اجرای آن مخالفت می ورزند.
در تاریخ 6/11/2004 روزنامه شرق نوشته بود که? بر اساس تحقیقات دفتر تغییرات اقلیم سازمان محیط زیست، کل انتشار گازهای گلخانه ای در ایران در سال 79 بیش از 405 هزار گیگا گرم بوده و روزانه بیش از 5/1 میلیون تن آلاینده های هوا در تهران تولید می شود. بنا بر آخرین آمار موجود در خبرگزاری ایسنا،? سالانه 400 میلیون تن گاز دی اکسید کرین در ایران تولید می شود. این گاز از اصلی ترین گاز های گلخانه ای محسوب می شود.از این مقدار سهم بخش انرژی 77، جنگل 8، کشاورزی 7، صنعت 6 و زباله 2 درصد می باشد. برپایه این گزارش سهم ایران در مورد میزان انتشار دی اکسید کربن به اندازه کشورهای کانادا و فرانسه بوده و همچنین بیشتر از کشور استرالیا می باشد. البته می دانید که جمهوری اسلامی? یکی از بزرگترین صادرکنندگان منابع سوخت فسیلی در سطح کشورهای منطقه و جهان نیز هست، با این وجود شورای نگهبان آخوندی، بدلایلی که قبلا عرض کردم، موافقت نامه الزام آور کیوتو با سازمان ملل را امضا نمی کند.

آقای موسوی هدف از اجلاس? دو هفته ای 28 نوامبر تا 9 دسامبر 2005 درمونترال چه بود و چه تصمیماتی از سوی نمایندگان کشورها اتخاذ گردید؟

این اولین نشست،? پس از به اجرا درآمدن معاهده کیوتو در فوریه 2005 در شهر مونترآل بود. در این اجلاس حدود 9000 تن از وزرا و مقامات عالیرتبه دولتها، دانشمندان و نمایندگان اقتصادی و صنایع کشورهای جهان شرکت داشتند. هدف اصلی این اجلاس بحث و بررسی در مورد اقدامات تاکنونی و نحوه راهکارهای اجرایی معاهده کیوتو در برنامه های سیاسی و اقتصادی کشورها تا مهلت پایانی این پیمان در سال 2012 و به بعد بود. البته? با توجه به عاجل بودن مساله محدود کردن تولید گازهای گلخانه ای در جهان، ولیکن امضا کنندگان پیمان کیوتو در این نشست نتوانستند، با مهمترین تولید کنندگان گازهای گلخانه ای، کشورهای آمریکا، هندوستان، برزیل و چین جهت انجام اقدامات لازم کوتاه مدت به اتفاق نظر برسند. بلکه? فقط توافق شد که در ماه مه 2006 مذاکرات با آمریکا و کشورهای فوق در مورد تعیین اهداف مشخص و تعهدات درازمدت برای کاهش گازهای گلخانه ای ادامه پیدا کرده و اقدامات و تصمیمات اتخاذ شده? بموجب پیمان کیوتو در چارچوب یک کنوانسیون جدید سازمان ملل متحد پس از سال 2012? به اجرا درآید. واقعیت اینستکه متاسفانه اجلاس آتیه کیوتو نیز باز بدون نتیجه موثر خاتمه خواهد یافت. بنابراین بخصوص گروهها و احزاب سبز در کشورها باید سعی کنند، اعتراضات عمومی را به بی توجهی دولتها نسبت به رشد و توسعه ناپایدار و تبعات آن مساله گرم شدن جو در کشورهای مربوطه سازماندهی کرده و آن را به یک نهضت زیستمحیطی عمومی جهت جلوگیری از گرم شدن کره زمین? تبدیل کنند. سازمان ملل متحد هم می بایستی منطبق با شرایط ویژه و حساس کنونی، ابزار سیاسی و قواعد و فنآوریهای زیستمحیطی مشخص و لازم الاجرایی را در جهت جاری ساختن اهداف و تعهدات پیمان کیوتو در امور و برنامه ریزیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشورهای جهان طرح ریزی و عملی نماید. سازمان ملل متحد علاوه بر مقاومتهای کشورهایی مثل آمریکا و چین در مقابل اجرای پیمان کیوتو با رژیمهای شناخته شده ناقض حقوق بشر و دیکتاتوری در دنیا مثل جمهوری اسلامی در ایران? نیز روبروست که برای بقای خود به فروش بی رویه نفت و گاز و غیره مبادرت می ورزد و کشورهای صنعتی و اروپایی نیز این نفت مفت و بادآورده را خریداری می کنند. جمهوری اسلامی هرگز روی سرمایه گذاری های کلان و استفاده از فن آوریهای انرژیهای تجدیدپذیر برای کاهش انتشار گاز های گلخانه ای در ایران توجه نخواهد کرد. در حال حاضر نیز توجه جامعه جهانی بیش از آنکه بر روی کشورهایی نظیر ایران باشد، عملا روی تولید کنندگان بیشتر گازهای گلخانه ای معطوف است اما همانطور که پیشتر گفتم، در آینده نه چندان دور، مجموع تولید گازهای گلخانه ای توسط کشورهایی مثل ایران به اندازه چین و آمریکا خواهد شد.

30 December 2005

از سلسله گفتگوهاي سایت گزارشگران

گفتگو با مازيار رازی فعال و تحليل گر مسائل كارگري
چشم انداز جنبش
در راستای ایجاد یک حزب پیشتاز کارگری


گزارشگران:
در سال گذشته و همچنین در نیم ساله جاری شاهد افزایش تصاعدی حركات اعتراضی كارگران در سطحی وسیع هستیم. آیا تحولی در جنبش كارگری صورت گرفته است؟

مازيار رازي:
به اعتقاد من طبقه ی کارگر وارد فاز نوینی شده و تناسب قوا برای نخستین بار از دو سال پیش به نفع طبقه ی کارگربه تدریج در حال تغییر بوده است. نمونه های بسیاری از این تغییر تناسب قوا مشاهده شده است. مثلاً اول ماه مه سال 1383 عده ای از فعالین جنبش کارگری در سقز دستگیر شدند (هفت نفر دستگیر و محاکمه شدند). همانطور که اطلاع دارید رژیم همواره در شهرهای دور از مرکز بخصوص کردستان حملات بی پروائی انجام داده و فعالان کارگری را دستگیر یا به قتل رسانده است. البته اعدام ها و تهاجمات کماکان ادامه دارد (چند ماه پیش هم متأسفانه شاهد خبر اسفبار در مورد به قتل رسیدن جوان مبارز، شوانه سید قادر، در مهاباد بودیم). اما رژیم این قبیل از کارها را در دوره ی گذشته خیلی بیشتر انجام می داد. بی تردید قتل ها، شکنجه ها ادامه پیدا خواهد کرد؛ زیرا این ارعاب ها در ذات رژیم است. اما مسئله ای که ما شاهد هستیم این است که رژیم 5 تن از این 7 نفر را پس از نزدیک به دو سال اخیراً محاکمه کرده و هنوز احکام را به اجرا نگذاشته است. دلیل اصلی، مبارزات یکپارچه ی خود کارگران بوده و دلیل مهم دیگر مبارزات و افشاء گری بین المللی کارگران بطور وسیع در سطح جهان علیه این محاکمات بود که صورت گرفت؛ که رژیم را در موقعیتی گذاشت که هر روز این محاکمات را به تعویق بیاندازد. در ایندوره اخیر در بسیاری از اعتصابات کارگران موفق به دریافت مطالباتشان شدند، مانند اعتصاب کارگران نساجی سنندج و شاهو و بسیاری از شهرهای مختلف دیگر ایران. در اول ماه می 1384 شاهد حرکت های نوین مستقل کارگری بودیم. در واقع کارگران در اول ماه مه 1384 تمام بساط خانه ی کارگر را به هم زدند. در تجمعی که در پایان مراسم اول ماه مه تشکیل شده بود، خانه ی کارگر تصمیم داشت رفسنجانی را به عنوان رئیس جمهور به کارگران معرفی کند ولی موفق نشد این کار را انجام دهد. چون کارگران مستقل در آنجا شروع به مفتضح کردن آنان نمودند و اصولاً این تجمع چندین هزار نفره به هم خورد.

گرچه در هفته پیش مجدداً تهاجماتی علیه سندیکای شرکت اتوبوس رانان تهران صورت گرفته و عده ای از رهبران آنان از جمله منصور اسانلو دستگیر شده است، اما در عین حال ما شاهد این هستیم که برای نخستین بار یک اعتصاب سراسری در تهران صورت گرفت و شهر را عملاً مختل کرد.

در دوران اخیر نیز کمیته های مختلفی شکل گرفته و ما می توانیم از «کمیته ی پیگیری برای ایجاد تشکل های آزاد کارگری» و «کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری» نام ببریم. همچنین نشریات کارگری در چند سال گذشته انتشار یافته است. نشریاتی مانند «کارگر پیشرو»، «لغو کار مزدی»، «شورا» و سایت های کارگری برای نخستین بار در اینترنت انعکاس پیدا کردند و این وضعیت اصولاً نشان دهنده ی تغییر تناسب قوا به نفع طبقه ی کارگر است.

این وضعیت را اگر مقایسه کنیم با چند سال پیش که مثلاً کارگران جامکو و شادانپور برای درخواست حقوق عقب افتاده ی خودشان مقابل مجلس، (مجلسی که در آن زمان در دست اصلاح طلبان بود) تجمع کردند بلافاصله به رگبار مسلسل بسته شدند و بر اثر تیراندازی عده ی زیادی کشته شدند؛ و همچنین قبل از آن وقایع اسلام شهر؛ می بینیم که این تناسب قوا در حال تغییر است. این نکته ی بسیار مهمی است که باید در حمایت از کارگران مد نظر داشت. علل این تغییر توازن قوا در وهله ی نخست، مبارزه و مقاومت و پیگیری خود طبقه ی کارگر در دوره ی گذشته بوده است. طبقه ی کارگر با وجود اجحافات، کشتارها، دستگیری ها و شکنجه ها، نشان داده که در قید حیات بوده و به مبارزه ی خود ادامه می دهد.

هر چند که در دوره ی گذشته مبارزات از روی استیصال و از روی اجبار بوده، منتها این تداوم در درون جنبش کارگری زمینه ای فراهم کرده و مبارزات را تبدیل به عملیات برنامه ریزی شده، همراه با شعارها و مطالبات از قبل تعیین و برنامه ریزی شده توسط پیشرو کارگری کرده است. این تداوم مبارزات کارگری به هرحال زمینه ی تغییر توازن قوا را تعیین کرد.

اما؛ قابل ذکر است که این تناسب قوا یک روند رشد یابنده تصاعدی و خودبخودی نخواهد بود. زیرا این روند می تواند متوقف شود، می تواند کُند گردد و یا حتی به عقب برگردد این تناسب قوا که اکنون به نفع طبقه ی کارگر ایجاد شده، به دو عامل اساسی بستگی دارد. یکی مبارزات خود کارگران و تداوم مبارزه طبقه کارگر علیه نظام سرمایه داری. زیرا که امروز رژیم به طور یکپارچه عمل می کند و برای نخستین بار ما شاهد تضاد کار و سرمایه در جامعه خواهیم بود. تخاصمات طبقاتی بسیار حادتر خواهند شد و طبقه ی کارگر به شکل یکپارچه براساس فعالیت هائی که در جهت ایجاد تشکل های مستقل کارگری خواهد کرد و وارد عرصه مبارزاتی خواهد شد. در واقع مبارزات طبقه ی کارگر علیه نظام سرمایه داری خود عامل مؤثری برای تداوم این تناسب قوا است. عامل دیگر حمایت های بین الملی است.

گزارشگران:
ارتباط جنبش كارگری در ایران با سایر نهادهای كارگری بین المللی را چگونه ارزیابی می كنید و حمایت این نهادها از جمله سازمان بین المللی كار از كارگران ایران را در چه سطحی می بینید؟

مازيار رازي:
طبقه ی کارگر اضافه بر متحدین داخلی، متحدین بین المللی هم خواهد داشت. متحدین بین المللی آن؛ کارگران در سطح جهان هستند. مثال های بسیاری در تاریخ بوده، مثلاً در انقلاب اکتبر روسیه پس از بقدرت رسیدن شوراهای کارگری ده ها کشور سرمایه داری غربی تصمیم داشتند که به روسیه حمله نظامی نمایند و برای این کار تدارک دیدند. اما اعتصابات و تظاهرات و اعتراضات توده ای در سطح جهانی از طرف طبقه ی کارگر منجر به خنثی سازی این حرکت ها و این قشون کشی های نظامی گردید.

بنابر این طبقه ی کارگر و زحمتکشان ایران متحدین بین المللی خود را هم دارند و باید آنها را آگاهانه پیدا نمایند و ارتباطات تنگاتنگی با آنها داشته باشند. سال گذشته زمانی که دادگاه های فعالین کارگری در سقز صورت گرفت، در خارج از کشور و در سه قاره ی جهان در یک روز رقمی در حدود هشتصد نفر از کارگران و نمایندگان کارگری از پاکستان گرفته تا آمریکای جنوبی (ونزوئلا و مکزیک) و بسیاری از کشورهای اروپائی: در اسپانیا، در فرانسه، انگلستان، در یک روز معین، در 22 سپتامبر 2004 همه به جلوی سفارت ایران رفته و به دادگاه های فعالین کارگری در سقز اعتراض کردند. امسال نیز کمپین «کارگران ایران تنها نیستند» همین نقش را با موفقیت انجام داد. این تأثیرات مثبت زیادی در درون جامعه و در درون پیشروی کارگری و فعالین کارگری گذاشت.

به همین دلیل این اتحادها و همبستگی های بین المللی می تواند کمک به تغییر تناسب قوا در ایران کند. از این رو است که فعالین سوسیالیستی باید در کشورهای اروپائی و در کشورهای آمریکای شمالی ارتباطات نزدیک با کارگران آن کشورها را با زحمتکشان آن کشورها و نیروهای مترقی داشته باشند. مسائل جنبش کارگری و زحمتکشان ایران را در سطح جهانی به آنها منتقل کنند و از این طریق یک همبستگی بین المللی قوی ایجاد نمایند. همانطور که در ارتباط با آفریقای جنوبی ما مشاهده نمودیم، این همبستگی بین المللی برای سرنگونی و پائین کشیدن آپارتاید در آن کشور درواقع نقش تعیین کننده داشت.

در مورد سازمان بین المللی کار و نقش دول غربی، باید ذکر کرد که سیاست های دولت از چند سال پیش تغیيراتی کرده و ارتباطات بین المللی حاصل شده است. سرمايه داری جهانی از روز نخست سقوط نظام سرمايه داری «شاهنشاهی» در ايران و انقلاب بهمن 1357، در تدارک بازگشت اقتصاد ايران به نظامی مترادف با قوانين سرمايه داری جهانی بوده است. تحريم های اقتصادی، جنگ افروزی از طريق تحريک صدام حسين و در اختيار قرار دادن سلاح های سبک، سنگين و شيميايی در اختيار دولت وی برای مقابله با ايران، تقويت جناح های «معتدل»، «اصلاح طلب» در درون هيئت حاکم و غيره، همه دال بر سياست فوق بوده است. آنچه سرعت بازسازی يک سرمايه داری مدرن را همواره به تعويق می انداخت، نا هم آهنگی جناح «اقتدارگرا» با ديگر جناح بود. پس از انتخاب احمدی نژاد و با یکپارچه شدن رژیم اين سد اساسی از سر راه کنار رفته است. سرمايه داری جهانی برای انتقال سرمايه های خود به ايران و اعمال استثمار مضاعف بر کارگران، امنيت سرمايه و ضمانت اجرای قوانين بين المللی را طلب می کند. تدارک برای اين زمينه سازی ها و تسهيلات، از سال ها پيش آغاز شده، و در اجلاس 17 ژوئن 2002 (27 خرداد 1381) سران 15 کشور اتحاديه اروپا در لوکزامبورگ، رسميت يافت و دوره اول مذاکرات رسمی از دسامبر 2002 آغاز شد. اکنون دور دوم مذاکرات رژيم، به نمايندگی محمد حسين عادلی (معاون اقتصادی وزارت امور خارجه) و «کريس پترن» کميسر امور خارجه اتحاديه اروپايی، در خصوص موافقت نامه های تجارت و همکاری اقتصادی در 16 بهمن 1381 در بروکسل انجام شد. در پی اين تحولات نوين؛ محمد خزاعی، رئيس کل «سازمان سرمايه گذاری و کمک های اقتصادی»، اعلام کرد که ايران در ماه های پيش 54 طرح درخواست سرمايه گذاری با حجم 5/4 ميليارد دلار در يافت کرده که اين رقم از قراردادهای 10 سال گذشته بيشتر بوده است. بنابر اين اهداف سرمايه داری جهانی در راستای ايجاد زمينه ضروری برای سرمايه گذاری و استثمار مضاعف کارگران ايران در شرف تحقق است.

این نوع روابط اقتصادی در چند سال گذشته واضح است که رژیم را تحت تأثیر قوانین بین المللی قرار خواهد داد. رفت و آمدهای «سازمان بین المللی کار» به ایران و ایجاد یک تشکل کارگری که جذابیتی برای طبقه ی کارگر ایران ایجاد کند، و همچنین تغییرات و ترمیماتی در قانون کار موجود، اینها همه مرتبط است به این ارتباطات بین المللی که صورت گرفته است.

در اینجا قابل ذکر است که دولت های سرمایه داری اروپائی در ازای ارتباطاتی که با رژیم ایران می گیرند، امتیازاتی هم به رژیم ایران می دهند. یکی از این امتیازات همین فشارها و تهدیدهائی است که بر وضعیت پناهجویان در این کشورها می آید. اعلام کردن این که ایران کشور امنی است و مردود اعلام کردن درخواست های پناهجوئی و غیره؛ همه مرتبط به این ارتباطات تنگاتنگ می باشد. گرچه پس از انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور نظام تنش هایی با دول غربی صورت گرفته، اما این اختلافات بیشتر در جهت چانه زنی برای کسب امتیازات از غرب است. انتخاب احمدی نژاد تفاوت های کیفی در واقعیت های موجود نکرده و نخواهد کرد (گرچه تهاجماتی نوین به حقوق دموکراتیک صورت می گیرد). این روندی که آغاز شده؛ یک روند ارتباط گیری با غرب است حتا با وجود دعواهای درونی رژیم و وجود فشارهای بین المللی. به هر حال این روند، روند بهبود وضعیت با غرب یک سلسله گشایش ها و روزنه هائی برای طبقه ی کارگر باز خواهد کرد.

اما در مورد ماهيت سازمان بين المللی کار. برای کسانی که آشنايی به ماهيت ILO نداشته باشند، امکان دارد که ILO را در مقام «ناجی» کارگران ايران و يا مقام «قاضی» بی طرف ميان رژيم سرمايه داری و طبقه کارگر ايران ببینند، که ضروری است از آن برای اعمال فشار بر رژيم در راستای حمايت از کارگران استفاده کرد. در صورتی که سازمان بين المللی کار، سازمانی است که اصولاً به منظور ايجاد قطبی در مقابل انقلاب های کارگری در اوائل قرن بيستم شکل گرفت. بحران عميق سرمايه داری جهانی در سال های 1914-1918 منجر به جنگ جهانی اول شده و به دنبال آن حرکت های کارگری در راستای تشکيل شوراهای کارگری در روسيه، آلمان، اطريش و مجارستان به وقوع پيوست. امپرياليزم جهانی به ابتکار رئيس جمهور وقت آمريکا «ويلسون»، برنامه ی چهارده ماده ای را به عنوان طرح صلح در قرارداد «ورسای» 28 ژوئن 1919 ارائه داد. در رأس اين برنامه ايجاد نهادی به نام «اتحاديه ملل» بود که بنيان «سازمان بين المللی کار» را بنا نهاد.

سازمان بين المللی کار از ابتدا برای تحميق کارگران در سطح جهان و جلوگيری از تشکيل شوراهای کارگری و تشکل های مستقل کارگری، توسط امپرياليزم پی ريزی شده بود. در مرکز قوانين آن «مشارکت» دولت و کارگران است که نماينده کارگران را به مثابه «اسير» در اين معادله (نماينده دولت، کافرما و نماينده کارگران) جای می دهد- ارمغانی از سوی سازمان بين المللی کار که در «قانون کار» جمهوری اسلامی نقداً گنجانده شده است! اين قانون و ساير قوانين محدود آن، ماهيت غير دمکراتيک و رفرميستی اين سازمان بين المللی را نشان می دهد.

سفرهای ILO به ایران 27 سپتامبر 2002 و مجدداً سال 2003 به ايران را نيز نمی بايست به عنوان يک عمل خيرخواهانه در جهت حمايت از کارگران ايران تلقی کرد. اين سفرها (و همچنين تغييرات در قانون کار و توصيه های ILO) را می بايد در محتوای تحولات اخير در سطح بين المللی، و در پيوند با تحولات درونی اقتصادی ايران و به ويژه سياست اصلاح طلبان جستجو کرد.


گزارشگران:
به نظر شما محوری ترین خواست ها و شعارها در میان كارگران كدامند ؟

مازيار رازي:
شعاری که امروز در سرلوحه ی مبارزات کارگری قرار گرفته و باید قرار گیرد، اتحاد عمل سراسری است. زیرا در درون طبقه ی کارگر همانطور که در کل جامعه ما شاهد آن هستیم گرایش های فکری مختلفی وجود دارد، تعلقات مختلف سیاسی و تشکیلاتی وجود دارد. گرایش های آنارشیستی، گرایش های آنارکو سندیکالیستی، گرایش های سندیکالیستی، گرایش های کمونیستی، گرایش های سوسیالیست انقلابی و گرایش های رفرمیستی همه وجود دارند. بخصوص گرایش های رفرمیستی و سندیکالیستی خیلی قوی تر از سایر گرایشات می باشند؛ زیرا که ما امروز در واقع در حال بیرون آمدن از دوران اختناق هستیم. ما از دو سال پیش در جنبش کارگری از دوران خفقان 26 ساله بیرون آمده و در تظاهرات و اعتصابات شرکت کردیم. بنابر این گرایش رفرمیستی بدلیل این که کارگران تازه از دوران خفقان بیرون می آید همواره بسیار قوی تر از گرایشات رادیکال و ضد سرمایه داری است. اما مسئله ای که وجود دارد این است که ما باید حق گرایش را بپذیریم در درون طبقه ی کارگر، باید بپذیریم که گرایش های موجود حق دارند در کنار هم با احترام به عقاید یکدیگر متحداً علیه دولت مرکزی مبارزه کنند و این اساس کار است. اگر این صورت نگیرد واضح است که این تناسب قوا عقب گرد خواهد کرد. تناسب قوا یک روال طبیعی نیست که همیشه به جلو پیشروی کند. مسئله ای که می تواند اتفاق افتد و این است که سازمان بین المللی کار همراه با خانه ی کارگر و شوراهای اسلامی کار در داخل ایران اتحادیه زردی ایجاد کنند. اگر طبقه کارگر از پیش آماده نباشد این امر تناسب قوا را به عقب بر می گرداند. این تدارکات رژیم در صورت عدم اتحاد کارگری بسیاری از نیروهای طبقه ی کارگر را می توانند به این اتحادیه های زرد بکشانند و برای یک دوره ای طولانی طبقه ی کارگر را به عقب براند و جلوی ایجاد تشکل های مستقل کارگری را بگیرند.

بنابر این بسیار مهم است که در این دوران تنفس، یا به عبارت بهتر این دوران انتقال از خفقان خیلی شدید به روال عادی تر، که بالأجبار روزنه هائی ایجاد می شود و عقب نشینی از سوی رژیم صورت می گیرد؛ بايد کوشش شود که اتحاد عملی سراسری ایجاد گردد. تفرقه کاهش پیدا کند، اتهام زنی ها و تفرقه ها و خنجرزنی ها از پشت کاملاً از بین برود و جبهه ی واحد طبقه ی کارگر صرفنظر از عقاید سیاسی موجود؛ ایجاد گردد. وحدت عمل براساس یک سلسله مطالبات، مطالباتی که از آگاهی کنونی طبقه ی کارگر شروع و یک گام به جلو می گذارد. مطالبات بسیاری است که در درون طبقه ی کارگر در عرض چند سال گذشته تجربه کرده ایم. یکی از این مطالبات محوری که در بسیاری از کارخانه ها طرح شد مسئله ی کنترل تولید و توزیع به دست خود کارگران در کارخانه ها است.

این مطالبه ی بسیار مهمی است که اعتماد به نفس را در درون طبقه ی کارگر تقویت می کند. طبقه ی کارگر با بدست گرفتن تولید به دست خود می تواند قدرت آتی خود را تجربه کند. در واقع می تواند سازماندهی را بیاموزد و خودسازماندهی را تقویت کند و از این نقطه نظر شعارها و مطالباتی که زمینه را برای کسب اعتماد بنفس در درون کارگران تقویت می کند امروز در دستور کار قرار گرفته است.

البته شعارهای دیگری هم مانند شعارهای دمکراتیک مثل حق اعتصاب که در قانون کار فعلی وجود ندارد، ولی احتمالاً در قانون کار آتی که تغییر خواهد کرد با فشار سازمان بین المللی کار و فشار دول غربی طرح خواهد شد. البته در باره ی حق اعتصاب هم امروز بحث های بسیاری وجود دارد. گرایش های مماشات جو و مرتبط به رژیم صحبت از این می کنند که حق اعتصاب به شرطی قابل تحمل است که اقتصاد جامعه را به خطر نیاندازد. که این کاملاً بحث بی اساسی است. اصولاً طبقه ی کارگر اعتصاب می کند که اقتصاد را زیر فشار قرار دهد و تولید را متوقف کند و از این طریق امتیاز گرفته و مبارزه ی خود را سازمان دهد و وضعیت خود را بهتر نماید. بنابر این ما به هیچ وجه نباید با حق اعتصابی که کاملاً بی بو خاصیت است و هیچ فشاری بر دولت نمی گذارد توافق بکنیم و اتفاقاً باید بگوئیم که اعتصاب باید در واقع لطمه به اقتصاد تولید وارد آورد و باید این روال سرمایه داری را متوقف کند تا سرمایه داران و دولت سرمایه داری متوجه گردند زمانی که یک کارخانه متوقف شود چقدر از منافع خود را از دست می دهند و به این ترتیب در مقابل مطالبات کارگران ناچار به عقب نشینی گردند.

همچنین به نظر من واضح است که طبقه ی کارگر در فاز آتی وارد طرح یک سلسله مطالبات دموکراتیک و سیاسی خواهد شد. مانند آزادی زندانیان سیاسی. چند سال پیش زمانی که کارگران کارخانه ی کشمیر وارد یک تعرض و اعتصاب در مورد حقوق عقب مانده ی خود، شدند. عده ای از آنان دستگیر شده و به زندان رفتند. بلافاصله شعار مرکزی که این کارگران که قبلا در مورد بازپرداخت حقوق عقب مانده ی خود داشتند، تبدیل به شعار آزادی زندانیان سیاسی خودشان گردید. بنابر این در جامعه ی ایران این شعارها همه با هم پیوند خورده و تلفیق می گردند. چون جامعه اختناق آمیز است و سیاست های دولت بسیار خشن است و به همین دلیل یک سلسله مطالبات جنبی صنفی می تواند تبدیل به مطالبات انتقالی و دموکراتیک گردد. از این نقطه نظر طبقه ی کارگر باید خود را آماده کند برای رودرروئی با دولت سرمایه داری.

اما کماکان در وضعیت کنونی شعار محوری و متحد کننده کارگران: اتحاد عمل سراسری است.

گزارشگران:
در صورت امكان در مورد كمیته های موجود فعالین كارگری برای تشكل مستقل كمی توضیح دهید؟

مازيار رازي:
به نظر من تشکل مستقل کارگری هنوز در داخل ایران شکل نگرفته است. اما تدارکاتی در این جهت شکل گرفته مثلاً کمیته هائی ایجاد شدند از جمله کمیته ی پیگیری برای ایجاد تشکل های آزاد کارگری و بدنبال آن کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری.

البته در درون طبقه ی کارگر بدلیل دوران ماقبل، دوران اختناق آمیز گذشته یک سلسله انحرافاتی ایجاد می شود. می بایست با این انحرافات و کاملاً مسئولانه از طرف کارگران پیشرو در داخل جامعه با آن برخورد گردد.

یکی از این انحرافات، انحراف فرقه گرایانه است. انحرافی که خود را مرکز تمام مبارزات کارگری می داند و وضعیت ایجاد یک تشکل سراسری بدون شعارهای خود و بدون تحمیل شعارهای خود جایز نمی شمارد. به اعتقاد من این یک انحراف است و بعضی ها این انحراف را امروز در جنبش کارگری دارند. این انحراف راه مبارزه را در شرایط کنونی مسدود خواهد کرد. از سوی دیگر، امروز در جنبش کارگری نیز عده ای وجود دارند که خواهان ایجاد یک اتحاد عمل سراسری حول یک سلسله مطالبات ضد سرمایه داری میان کارگران هستند. اینها خواهان این هستند که تجمعات کارگری و کمیته های که شکل گرفته اند باید افتراق ها و اختلافات خود را کنار گذاشته و کارگران پیشرو را بپذیرند. زیرا که گرایشات مختلف در درون جنبش کارگری وجود دارند: گرایشات آنارشیستی، گرایشات آنارکوسندیکالیستی، گرایشات سندیکالیستی، گرایشات کمونیستی، و حتی گرایشات اسلامی. در مقابل گرایش انحرافی گرایشاتی هستند که در واقع منطق وضعیت خود را علیه نظام سرمایه داری می بینند، و حاضرند در اتحاد عمل ها شرکت کنند.

این نوع افتراق ها و این نوع خود محوربینی ها که متأسفانه از سوی بعضی از گرایشات امروز طرح می شود، کمکی به پیشبرد مبارزات کارگری نمی کند. کسانی که گرایش های سندیکالیستی را به دلیل این که انحرافات طرفدارانه نسبت به رژیم دارند محکوم می کنند، اشتباه می کنند. طبقه ی کارگر و پیشروان کارگری بطور اخص باید بپذیرد که تعدد نظرات و تعدد برنامه ای در درون طبقه ی کارگر وجود دارد و بهترین راه پیشبرد و تحقق نظرات «رادیکال» اتفاقاً وارد شدن به یک اتحاد عمل حول مطالبات ضدسرمایه داری است. این پیشنهادی است که بعضی از رفقای کارگر در داخل ایران در تجمعات و نشست ها در این کمیته های موجود طرح کرده و ادامه خواهند داد. به اعتقاد من این پیشنهادی است که می تواند راهی برای بن بستی که امروز در درون پیشروی کارگری به وجود آمده باز کند.

صحت این شعار در این هفته بیش از پیش نشان داده شد. دولت سرمایه داری از طریق افتراق میان کارگران در ابتدا فعالان اول ماه مه سقز را به حبس محکوم کرد و سپس به سراغ سندیکالیست ها رفت و رهبران آنها را دستگیر کرد. گرچه واکنش تمامی فعالان کارگری چه در داخل و چه در خارج به شکل یکپارچه در حمایت از دستگیر شدگان صورت گرفت (و قابل تقدیر بود)، اما در صورت ایجاد یک اتحاد عمل سراسری چند ماه پیش (به ویژه در اول ماه مه 1384)، دولت سرمایه داری به چنین روشی نمی توانست به فعالان کارگری تهاجم را سازمان دهد. در صورت وجود یک اتحاد عمل سراسری اکنون به جای یک روز اعتصاب اتوبوس رانان تهران می توانست یک اعتصاب عمومی سراسری علیه اجحافات دولت سرمایه داری انجام گیرد. این درس مهمی است که فعالان کارگری که افتراق و چند دستگی را در دوره پیش دامن زدند؛ باید از آن بیاموزند. وقایع اخیر نشان داد تنها طرح عمومی شعارهای به اصطلاح رادیکال مانند «لغو کار مزدی» و «ضد سرمایه داری»، کافی نیستند. در وهله نخست باید روش کار غیر فرقه ای و دموکراتیک را غالب کرد و بدنه جنبش کارگری را با قیم مآبی و تحمیل شعار خود بر دیگران تضعیف نکرد.

گزارشگران:
با توجه به محدودیت های اجتماعی زنان كارگر در ایران كه شرایط بمراتب بدتری را در محیط های كارگری نسبت به مردان تحمل می كنند، از جمله پائین بودن سطح دستمزدها و معیشت به طور كلی و در كنار ستم جنسیتی ، زنان كارگر چه جایگاهی را هم اكنون در جنبش كارگری بلحاظ دخالت و سازمانیابی دارند؟

مازيار رازي:
بیش از یکربع قرن حاکمیت نظام سرمایه داری در ایران، آنچه که برای هیچ کس، حتی عناصر درون خود رژیم، شکی به جا نگذاشته ستم جنسی سیستماتیک بر زنان هر طبقه و قشری در جامعه ایران بوده است؛ حتی زنان وابسته به طبقه حاکم. در طول حیات این رژیم زنان ایران بارها از نزدیک شاهد برخوردهای مستبدانه و قرون وسطی ای عناصر مرد در دستگاه حاکمه و ارگان های بزرگ و کوچک رژیم نسبت به خود بوده اند. از رفتار زنده و غیر اصولی و غیر دموکراتیک رئیس مجلس نسبت به نماینده زن درون مجلس گرفته تا بی حرمتی و تجاوز به حقوق دموکراتیک و انسانی زنان در مجامع عمومی بوسیله نیروهای ضربتی رژیم و تجاوز جنسی و بی حرمتی صاحبکاران بی شرم نسبت به زنان کارگر و کارمند در محل های کار، همه و همه فریاد هر انسان آزاده و از نظر روحی و مغزی سالمی را به آسمان می برد.
زنان طبقه بورژوا به طور اعم و زنان طبقه حاکم در جمهوری اسلامی بالاخص به علت رفاهی که در زندگی شامل حالشان می شود، خواه ناخواه به ستم جنسی ای که از طرف مردان هم طبقه اشان بر آنها وارد می شود، تن داده و معمولاً نه تنها دم برنمی آورند که چنانچه شرایط دست بدهد، خود در وارد آوردن ستم بر زنان دیگر یک پای معرکه می شوند. برای مثال، در حالی که رئیس مجلس جمهوری اسلامی به نماینده زن مجلس دستور خفه شدن می دهد، نماینده زن مجلس از تبریز اعلام می دارد که «اگر ده تن از این زنان [منظور زنان خیابانی است] را اعدام کنند، دیگر زنی جرئت این کارها [منظور روسپی گری است] را نخواهد کرد»! یا در حالی که به کلیه زنان جامعه از هر قشر و طبقه ای (حتی آنان که از ادیانی غیر از اسلام هستند) با توهین و ضرب و شتم حجاب اسلامی تحمیل شده است و در صورت مقاومت منفی آنها به دستگیر شدن و شلاق خوردنشان انجامیده است، یکی مثل خانم عبادی حاضر می شود تا به اروپا رفته و پس از برداشتن حجاب خود در خارج از کشور، در آنجا برای معیارهای اخلاقی و مذهبی رژیم در حالی تبلیغ کند که خود را مدافع فعال حقوق زنان و کودکان می خواند. این گونه ارزش های ریاکارانه، زمانی پدید می آید که مسئله منافع شخصی و طبقاتی انسان در میان باشد.
از این رو است که همیشه در گذشته همسویی زنان کارگر و زحمتکش در مبارزات فمینیستی زنان بورژوا جهت رسیدن به تساوی حقوق با مردان بورژوا، نه تنها برای زنان کارگر و زحمتکش هیچ جامعه ای نتیجه ای نبخشیده، بلکه آنها را از انجام مبارزات رهایی بخش طبقاتی خود نیز باز داشته و در نهایت آنان را به پاسیویزم کشیده است.
به این دلیل است که زنان سوسیالیست انقلابی، به خوبی آگاهند که هرگز نمی توانند برای برداشتن قدمی در جهت کسب حقوق دموکراتیک و انسانی خود در جامعه با تکیه بر سازمان های فمینیستی بورژوا عمل کنند. زیرا منافع عینی و طبقاتی زنان بورژوا و طبقه حاکم با منافع عینی و طبقاتی زنان سایر طبقات نه تنها در نهایت کاملاً متفاوت است که در مقاطعی متضاد هم می گردد. لذا حتی اگر در ابتدا به نظر رسد که همه زنان جامعه در یک رابطه خاصی با هم اشتراک منافع دارند، در طول حرکت بر زنان آگاه و مبارز زمان جدا شدن مسیرشان از زنان بورژوا به تدریج مشخص و مشخص تر می گردد.
زنان ستمدیده سایر طبقات جامعه که منافعشان در تضاد با منافع بورژوازی و رژیم حاکمش می باشد، برای رسیدن به مطالبات به حق خود باید این زمان جدایی را تشخیص داده و از قبل برای آن آماده باشند. در این رابطه است که وظیفه زنان طبقه کارگر بالاخص زنان سوسیالیست انقلابی و پیشروی کارگری از وظیفه زنان هر قشر دیگری در کسب مطالبات به حقشان مهم تر می شود. زیرا که منافع این زنان در تضاد با منافع بورژوازی، اعم از زن و مرد آن قرار می گیرد و برای برچیدن ستم جنسی، این زنان می باید مبارزات رهایی بخش خود را با مبارزات رهایی بخش طبقه خود گره زده و هر دو مبارزه را به موازات هم پیش برند.
زنان زحمتکش و محروم جامعه ما در این مقطع از دوران دولت سرمایه داری بی رحم، خسته از هر گونه محدودیت و محرومیتی در پی تلاش برای مبارزه ای مثبت و نتیجه بخش می باشند که بتواند شرِِِّ اینان را از زن و مرد از سر آنها بکَند. زنان کارگر و زحمتکش ایران همانند مردان هم طبقه خود، با خشمی که هر آن آماده فوران است، در خود می سوزند و شرایط را تحمل می کنند، زیرا که در دوروبر خود رهبری و سازماندهی لازم برای آغاز مبارزه و جنگ خود را نمی یابند.
از این رو برای همه زنان مبارز و مترقی ایران می باید روشن باشد که تنها راه مبارزه سیستماتیک و پیروزمندانه، داشتن تشکل و سازماندهی است. داشتن تشکلات زنان که مستقل از کلیه ارگان ها و نهادهای دولتی و احزاب سیاسی سنتی داخل و خارج کشور باشد، می تواند خطوط عمومی مبارزات زنان را مشخص کرده و راه را در درجه اول برای همیاری زنان فعال و انقلابی در مسائلشان باز کرده و این امر باعث کسب اعتماد به نفس و جرئت بیشتر آنها جهت مبارزه برای احیای حق تجمع در مبارزه با دستگاه های سرکوب رژیم نموده و در درجه دوم صحنه فعالیت را از محدوده مطالبات صرفاً فمینیستی بیرون آورده و به عناصر پیشرو درون زنان امکان سازماندهی و ادامه مبارزاتشان را برای مطالبات بعدی یعنی برچیدن نظامی که یکی از پایه های استواریش بر ستم مضاعف بر زنان تکیه دارد، قدم بردارند.
امروزه زنان انقلابی و سوسیالیست و فعال در پی پیوند خود با پیشروی کارگری و بخصوص کارگران زن می باشند. زیرا که تنها از طریق پیوند با پیشروی کارگری و اتحاد با کارگران زن است که می توان اساس و شیرازه یک رهبری انقلابی سوسیالیستی را که با جلب اعتماد و پشتیبانی سایر اقشار کارگر به انقلابی سوسیالیستی دست یازد، ایجاد نمود که در آن نه تنها اساس این رژیم، بلکه اساس نظامی را که آفریننده هر گونه ستم جنسی، اقتصادی و طبقاتی است، به لرزه درآورده و نابود کند و به این ترتیب و با برنامه ای مشخص و انقلابی دست به بازسازی جامعه جدیدی زند که در آن اساس روابط انسان فاقد ستم و استثمار و بهره کشی انسان از انسان باشد، تا دیگر جای و نیازی به ایجاد ستم جنسی بوجود نیاید.

گزارشگران:
جنبش كارگری در كردستان در چه موقعیتی قرار دارد؟

مازيار رازي:
جنبش کارگری در کردستان همواره یکی از حساس ترین جنبش های طبقه کارگر بوده است. علت عینی آن هم ستم مضاعفی که بر کارگران کُرد در طول تاریخ وارد آمده است. کارگران و زحمتکشان کردستان توسط دولت های سرمایه داری همواره هم استثمار شده و هم ستم ملی بر آنها وارد شده است. از اینرو روش و تداوم مبارزات آنان با سایر کارگران ایران تفاوت داشته و می توان اذعان داشت که مبارزات آنان الگویی برای مبارزه در کل ایران بوده است. مبارزات کارگران زمینه ریزی ها دارد صورت می گیرد. ولی برای ایجاد یک اتحاد عمل سراسری باید فرای این دیوارها و این موقعیت های جغرافیایی قرار گرفت و باید زحمتکشان کل ایران را در این اتحاد عمل ها دخیل کرد و برای این پیوندها مبارزه کنیم. این کار باید آگاهانه صورت بگیرد، این کار باید از طریق اتحاد سراسری صورت بگیرد، یک تجمع سراسری که تمام زحمتکشان، تمام قشرهای تحت ستم را بتواند سازمان دهد. این کار به هرحال یک سلسله تدارکاتی لازم دارد. اما مسئله اصلی ایجاد پیوند بین کارگران کُرد با سایر کارگران است.

طبقه ی کارگر در این دوره باید متحدین خود را پیدا کند و پیدا هم خواهد کرد. هم اکنون هم در سطح پیشروهای کارگری این اتحاد صورت گرفته است. مثلاً پیشروان کارگری در بخشی از مراکز با پیشروان کارگری در شهرهای کردستان نزدیکی ها و ارتباطاتی دارند. مثلاً همین تجمعی که در سقز ایجاد و منجر به دستگیری هفت نفر شد، نشان دهنده ی این مسئله است. عده ای از اینها فعالین کارگری غیرکُرد بودند و عده ای هم کارگران کُرد.

به همین دلیل مسئله ی پیوند طبقه ی کارگر و مبارزات کارگری و سایر اقشار تحت ستم، بسیار حائز اهمیت است چون طبقه ی کارگر باید متحدین خود را پیدا نماید و ملیت های تحت ستم و سایر اقشار دیگر اجتماعی که تحت ستم قرار دارند آنها هم باید متحدین خودشان را پیدا کنند. کارگران هیچ متحد دیگری را غیر از زحمتکشان ملیت های تحت ستم برای ایجاد این اتحاد مدنظر ندارد.


گزارشگران:
خصوصی سازی از جمله مسائل بحث انگیز دیروز و امروز در میان فعالین كارگریست. خصوصی سازی كارخانجات و واحدهای تولیدی.
آیا این خصوصی سازی در ایران همان تحركیست كه در مثلا اروپای غربی و به اصطلاح كشورهای سوسیال دمكراتیك صورت می گیرد؟ آیا این هر دو از یک جنسند؟

مازيار رازي:
مسئله خصوصی سازی ها چند سال پیش توسط دولت حاکم بر ایران دامن زده شد. 27 شهریور 1381 طهماسب مظاهری، وزیر امور اقتصادی و دارایی، سه مصوبه مهم اقتصادی ی «هیئت وزیران» را مبنی بر آیین نامه «قانون جلب سرمایه گذاری خارجی» و لوایح تعیین «مالیات به ارزش افزوده» و «پول شویی» را به اطلاع مطبوعات رساند («حیات نو»، 28 شهریور).

تاریخچه سیاست خصوصی سازی ها در جهان

بی شک بسیاری از افرادی که اخبار اقتصادی ایران را دنبال کرده اند به درستی شباهت زیادی بین سیاست های اقتصادی رژیم ایران و بورژوازی ی شیلی و دیگر کشورها خواهند دید. رژیمی که سال ها مخالف سیاست های غربی بوده و تمام رشته های اقتصادی را در دست دولت متمرکز کرده بود، برای حل بحران و وضعیت وخیم اقتصادی اکنون مجبور شده رو به سیاست های مورد پسند کشورهای امپریالیستی و «بانک جهانی»، «صندوق بین المللی پول» و «سازمان تجارت جهانی» بیاورد. یعنی سیاست های اقتصادی ی بورژوازی «راست رادیکال» (یا «نئولیبرال») را دنبال می کند. این امر اتفاقی نیست که «بانک جهانی» برای نخستین بار پس از 28 سال حاضر به سرمایه گذاری در ایران شده است. این شامل سرمایه گذاری در پروژه هایی مانند تأمین تجهیزات برای کارگاه های کوچک و متوسط بوده و اجاره ی آنها به صاحبان کارگاه ها، ازسوی «مؤسسه تأمین مالی بین المللی» شاخه ی مخصوص بخش خصوصی این بانک، خواهد بود. در کل، ایران ممکن است که تا 755 میلیون دلار از «بانک جهانی» وام دریافت کند (سایت «بی. بی. سی.»، 11 سپتامبر 2002).

برای آشنایی بیشتر با سیاست های خصوصی سازی دولت سرمایه داری که الگویی است از سیاست های امپریالیستی در سایر کشورها؛ بهتر است به تاریخچه این سیاست ها پرداخته شود. در سال 1944 «فریدریش فون هایک»، یک اقتصاددان اتریشی، کتابی به نام «راه بندگی» نوشت که در آن موضع اقتصاد «کلاسیک» را در مورد آزادی ی بازار سخن به میان آورد. زمانی که مواضع «جان مینارد کینز»، دخالت دولت در امور اقتصادی بود، «هایک» هر نوع «محدودیت»ی از سوی دولت بر بازار را شدیداً محکوم کرد. این کتاب به نوعی نقش بیانيه ی بنیادگذاری ی سیاست های اقتصادی ی «راست رادیکال»، که در اروپا و آمریکای لاتین به عنوان سیاست های «نئو لیبرال» معروف شده اند، بازی کرد. «میلتون فریدمن»، استاد اقتصاد در دانشگاه «شیکاگو» در سال های 76-1946، که متأسفانه می توان گفت که پر نفوذترین اقتصاددان نیمه ی دوم قرن بیستم می باشد، کسی بود که این مواضع را در کشورهای انگلیسی زبان رایج کرد.

ولی گسترش و ریشه یابی ی این عقاید اقتصادی در سطح جهانی بیشتر به نقش «فریدمن» به عنوان مشاور امور اقتصادی در شیلی مدیون می باشد. پس از کودتای 11 سپتامبر 1973، که ژنرال «آگوستو پینوشه» را به قدرت رساند، و رکود عمومی ی اقتصاد جهانی در سال های 75-1974، این عقاید در شیلی به «آزمایش» گذاشته شدند. در «آزمایشگاه»ی که به دلیل اختناق شدید نظامی ای بر پرولتاریا و نهادهای آن؛ این عقاید به طور کامل به عمل گذاشته شدند. ژنرال پینوشه اقتصاددانان شیلی ای که از سوی «فریدمن» در دانشگاه «شیکاگو» تعلیم دیده بودند را مسئول امور اقتصادی تعیین کرد. «اصلاحاتی» که در زمان «پینوشه» در اقتصاد شیلی صورت گرفتند شامل نکات زیر بودند:
الف- کاهش مخارج دولتی، به خصوص مخارج رفاه اجتماعی مانند بهداشت و آموزش و پرورش.
ب- کاهش مالیاتی که بر سرمایه داران اعمال می شد و افزایش مالیات دیگر اقشار جامعه. در شیلی برای اولین بار «مالیات به ارزش افزوده» در سال 1975 اعمال شد.
ج- کاهش حقوق بازنشستگی، منجمله بالا بردن سن بازنشسته شدن.
د- فروش دارایی های دولتی و خصوصی سازی ی واحدهای دولتی.
ه- انتشار اوراق قرضه ارزی از سوی دولت.

پس از «موفقیت» این سیاست ها در شیلی، «مارگارت تاچر» در بریتانیا و در زمان «رونالد ریگان» در آمریکا نیز به کار گرفته شدند («فریدمن» خود عضو «هیئت مشورتی ی سیاست اقتصادی»ی «ریگان» بود). سپس این سیاست ها در بسیاری از کشورهای اروپای غربی (شامل آلمان، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، یونان)؛ در اکثر کشورهای آمریکای لاتین (شامل آرژانتین، برزیل، بولیوی، پرو، مکزیک، ونزوئلا) و همچنین کانادا؛ در استرالیا و نیوزیلند؛ و در خاورمیانه در اسرائیل، مصر و ترکیه بکار گذاشته شدند. از آنجایی که این نوع سیاست ها از سوی «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول» دنبال می شوند، در بسیاری از کشورهای آفریقایی، در سراسر اروپای مرکزی و شرقی پس از فروپاشی ی کل نظام اقتصاد-سیاسی ی کشورهای اروپای شرقی، و در آسیای شرقی پس از بحران مالی، اعمال شدند. بزرگ ترین تلفات و ویرانی در آفریقا به انجام رسید. در «گانا»، کشوری که هر چه نهادهای بین المللی از آن خواستند به اجرا گذاشت، و برای مدتی به عنوان «مدل»ی برای دیگر کشورهای آفریقایی بود، بالاخره محدودیت های این سیاست ها امروز به وضوح دیده می شوند. البته در هر کشوری این سیاست ها بر اساس شرایط مشخص آنجا، به خصوص توازن قوای طبقاتی، تغییراتی داشته و شدت و شتاب آن نیز متفاوت بوده: ولی، این روندی بوده که هنوز ادامه دارد و حکومت های متفاوت آن را در سراسر جهان دنبال می کنند. گاهی احزاب «محافظه کار» (مانند بریتانیا و آمریکا)، گاهی احزاب «سوسیال دموکرات» یا «لیبرال» یا «کارگر» (مانند برزیل و بریتانیا در زمان «بلر») یا «سوسیالیست» در فرانسه این ها را اعمال کرده اند.

دولت در جریان خصوصی سازی ها از «مالیات به ارزش افزوده» سخن به میان می آورد.

در سطح جهانی مبحث ”انتقال مالیات از تولید به مصرف“ تاریخچه ی روشنی دارد. اولا، در جامعه ی سرمایه داری «تولید»، با این که فعالیتی اجتماعی و جمعی از سوی پرولتاریا بوده، ولی محصول آن متعلق به بورژوازی است. حتی اگر کسی صاحب کارگاه کوچکی باشد بالاخره در پروسه ی تولید کارگران را استثمار می کند. پس صحبت از مالیاتی که بر تولید ابلاغ می شود یعنی مالیاتی که سرمایه داران و کارفرمایان می بایست آن را بپردازند.

«مصرف»، به دلیل این که فعالیتی می باشد که کلیه طبقات جامعه مشغول آن می باشند، در اصل انواع و جوانب بسیار متفاوتی دارد. برای کارگران این مسلم است که مصرف کالاهای لوکس از سوی سرمایه داران، مقامات کشور و «آقازاده»ها به هیچ وجه با خرید لوازمی که خانواده های کارگران نیاز دارند، یکسان نیستند. اعمال مالیاتی که بهای کالاهای مورد نیاز توده ها را چندین درصد افزایش دهد در عمل مانند کاهش حقوق آنان در قبال خرید آنها می باشد. در حالی که چند درصد افزایش برای پولداران - به خصوص با در نظر گرفتن کاهش مالیات بر محصول تولید - مبلغی ناچیز خواهد بود.

دوماً، در اصل این مالیاتی نیست که به ارزش افزوده شود. برای مثال، کارخانه ای که وسایل کوچک پلاستیکی تولید می کند، در نظر بگیریم. این کارخانه مواد خام را به مواد نیمه خام تبدیل می کند، و سپس آنها را به یک کارخانه ی یخچال سازی (و کارخانه های مشابه) می فروشد، که آنها را ذوب کرده و برای تولید قطعات مختلف یخچال استفاده می کند. نه کارخانه ی پلا ستیک سازی (که در پروسه ی تولید به مواد خام ارزش افزوده) و نه کارخانه ی یخچال سازی که آن محصول را مصرف کرده، این مالیات را می پردازند. در عمل فقط «مصرف کننده»ای که یخچال را خریداری می کند آن را می پردازد! در کشورهای امپریالیستی و پیشرفته ی سرمایه داری حتی اگر تولید کنندگان در یک مقطع این مالیات را بپردازند، قانوناً می توانند آن را پس بگیرند! مالیات بر ”قیمت تمام شده هر محصول“ اعمال خواهد شد.

سوماً، «مالیات به ارزش افزوده» مفهوم جدیدی در جامعه ی ایران می باشد. حتی نام آن هم مشخص نشده است: گاهی «مالیات به ارزش افزوده» و گاهی «مالیات بر ارزش افزوده» نامیده می شود. جنبش کارگری می بایست هر چه زودتر آن را به عنوان یک یورش از سوی بورژوازی بر خود بشناسد. این در اصل مالیاتی بوده که در مقطع خریداری ی نهایی از سوی کارگران و کارکنان پرداخت خواهد شد.


دولت در روند خصوصی سازی ها صحبت از ”نرخ ثابت 7 درصد“ سخن به میان می آورد.

اول، این مالیات فعلا ”با نرخ ثابت 7 درصد“ عنوان شده است. ولی، یک ماه و نیم پیش قرار بود که ”10 درصد قیمت تمام شده هر محصول“ باشد («ابرار اقتصادی»، 15 مرداد 1381). این واضح است که رژیم به دنبال نرخی بوده که با آن بتواند با آرامش «مالیات به ارزش افزوده» را وارد جامعه کند و سپس آن را بالاتر ببرد. در طول سی سال اخیر در اکثر کشورهای امپریالیستی و پیشرفته این رقم ازدیاد یافته و امروز اکثرا نزدیک به 18 درصد رسیده است.

همچنین بخش مالیات مصرف عمومی، به عنوان در صدی از کل مالیات اعمال شده، نیز رشد کرده است. برای مثال، در سال 1965 9/5 در صد کل مالیات از مالیات مصرف عمومی دریافت می شد و در 1998 این به 1/18 رسیده بود. این گرایش در اکثر اعضای «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» (OECD) دیده می شود. حتی در سوئد «سوسیال دموکراتیک» مالیات مصرف عمومی، به عنوان در صدی از کل مالیات اعمال شده، از 4/10 در صد (در سال 1965) به 6/13 در سال 1998 رسیده است.

همانطور که این حکومت مانند «پینوشه» (که با 10 درصد شروع کرد) خواهان اعمال این مالیات شده، در هر مقطع می تواند کسر بودجه و دیگر مشکلات خود را عنوان کرده و سپس با بالا بردن نرخ وزن ورشکستگی و کمبودهای نظام سرمایه داری را روی دوش کارگران بیاندازد. این مسلم است که در این مورد دو جناح رژیم هیچ گونه ”ناهماهنگی“ با هم نخواهند داشت و کارگران نیز هیچ اعتمادی به دولت نمی توانند داشته باشند.

دوم، «وضعیت» اکثریت کسانی که «جامعه ایران» را تشکیل می دهند بسیار وخیم می باشد. میلیون ها نفر به دلیل بیکاری، حقوق معوقه، تورم و انواع و اقسام مشکلات اقتصادی، نیاز به درآمد بیشتری برای امرار معاش خانواده ی خود دارند. آیا این بخش از «جامعه ایران» نیاز به 7 درصد رشد قیمت ها برای اکثر (55 درصد) کالاهای اساسی دارند؟

سوم، تدوین این مالیات با ”در نظر گرفتن معافیت ها و روش های سهل الوصول مالیات“ حرف بسیار جالبی است. در شرایطی که میلیون ها بیکار، ده ها هزار کارگر و کارکنانی که حقوقشان ماه ها پرداخت نشده، پیمانکاری روز به روز بیشتر رایج می شود، و حتی دولت هم استخدام رسمی را ممنوع می کند («انتخاب»، 31 مرداد 1381). در این شرایط رژیم قادر به کسب مالیات مستقیم از دستمزد بخش عظیمی از پرولتاریا نخواهد بود. رژیم با یک تیر دو نشان می زند: هم از این عده در مقطع «مصرف» مالیات گرفته و هم در مقایسه با بورژوازی و پولداران درصد بیشتری از «دارایی» آنان را کسب خواهد کرد!

بدیهی است که حضوصی سازی ها در ایران مانند سایر کشورهای وابسته به امپریالیزم یک تهاجمی است به وضعیت طبقه کارگر و بهبود وضعیت سرمایه داران. این سیاست مرتبط و یا مشورت بانک های جهانی صورت گرفته و با چرخش اروپا به بهبود روابط با دولت سرمایه داری ایران از 3 سال پیش به تدریج مورد اجرا قرار گرفته است.


گزارشگران:
به عنوان جمع بندی چشم انداز جنبش کارگری را چگونه می بینید؟

مازيار رازي:
در خاتمه به عنوان جمع بندی باید بگویم که: در شرایط کنونی یک سلسله گشایش ها و روزنه هائی در جامعه در دوره ی آتی بوجود خواهد آمد و ما به عنوان نیروهای سوسیالیست انقلابی باید کاملاً روشن با این مسائل برخورد کنیم . یکی از مسائل عمده و محوری مداخله در جنبش کارگری شناخت کامل و صحیح از ماهیت دولت موجود است. دولت ایران یک دولت یکپارچه ی سرمایه داری است. ما نمی توانیم به هیچ بخشی از این دولت توهم داشته باشیم و منتظر باشیم تحولات درونی از داخل این دولت صورت بگیرد. دولت شامل تمام اجزای این رژیم است. از حکومت گرفته، قوه ی مقننه، قضائیه، قوه ی مجریه و نهادهای کارگری مثل خانه ی کارگر و شوراهای اسلامی و جناح بندی های مختلف، گرایش های اصلاح طلب رژیم و گرایش های اقتدارگرای رژیم، مساجد و رسانه های عمومی رژیم. تمام این اجزا دولت را تشکیل می دهند. به همین دلیل ما باید در مقابل این دولت به سازماندهی مستقل توده ها و زحمتکشان مبادرت کنیم. این مسئله ی کلیدی است که در آتیه ما باید به آن توجه داشته باشیم.

در دوران گذشته ما لطمات بسیاری از افتراق و تفرقه دیدیم. در درون طبقه ی کارگر و در درون اپوزیسیون چپ و سوسیالیست ما باید حتماً تدارک یک اتحاد عمل سراسری را ببینیم. چه در خارج از کشور و چه در داخل کشور این اتحادعمل باید حق گرایش را به رسمیت بشناسد. نظرات مختلفی در جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستی وجود دارند. ما باید همدیگر را تحمل بکنیم اختلاف نظرها را بشنویم و واکنش مثبت نشان دهیم، و از طریق این اتحاد عمل ها زمینه های اولیه بحث و تبادل نظر را در راستای ایجاد یک حزب پیشتاز کارگری را مهیا نمائیم.


گزارشگران
http://www.gozareshgar.com/?location=read&id=5812
پيشتاز
پmobaarezeh@fastmail.fm
8 دی 1384

28 December 2005

وبلاگ خُسن آقا

چَه نکن بَهر کسی اول خودت دوم کسی!

ضرب‌المثل‌های زیادی را می‌تونیم در این رابطه در زبان فارسی پیدا کنیم تا وضع امروز اصلاح طلبان حکومتی را در آیینه آنها دید.

زمانی که در مجلس ششم عده‌ای خوش‌باور تصمیم گرفته بودند با تغییر قانون مطبوعات جلو ترک تازی‌های آقای رهبر را بگیرند همین آقای کروبی که امروز مظلوم‌نمایی می‌کند و خودش را به خریت زده و بیانیه صادر می‌کند و الخ، درپشت پرده به سراغ رهبر چفیه بند رفت و بعد از دست بوسی و چاپلوسی به مجلس بی‌خاصیت اسهال طلبی بازگشت و فرمود به دستور رهبر (حکم حکومتی) لایحه‌ی اصلاح قانون مطبوعات را از دستور مجلس خارج باید کرد.

چیزی را که آقای کروبی نمی‌دانست آن بود که وقتی سوراخ دعا تنگ و روز بروز این سوراخ تنگ‌تر و تنگ‌تر شد، روزی خواهد رسید که حتی کروبی مجیزگوی رهبر هم دیگر قادر نخواهد بود از سوراخ تنگ نظری‌های خودکامه رهبر چفیه به سر عبور کند و روزی هم نوبت خود او خواهد رسید و به طریق مرسوم او هم پشت در و در پشت سوراخ تنگ دعای ملاهای جماران باقی خواهد ماند.

آقای کروبی اگر کمی شعور و فهم داشت باید از 27 سال روند حرکت خزنده کودتا درس عبرت می‌گرفت و حداقل نگاهی به گذشته می‌کرد و می‌دانست که روزی هم نوبت او خواهد رسید.

نگاهی سطحی به تاریخ 27 ساله حکومت تنگ نظران به آسانی راه را برای او مشخص می‌کرد و نیازی به بررسی عمیق این تاریخ نبود. اگر آقای کروبی از دیگران که در این 27 سال به مرور زمان حذف شدند یاد گرفته بود شاید می‌توانست آن‌روز با مقاومت در برابر رهبر و مجیزگویانش، برخلاف نظر رهبر تن به این استبداد و ترک‌تازی‌های او نمی‌داد.

این روند تنگ شدن سوراخ قدرت در رژیم ملاها هم مثل همه رژیم‌های خودکامه تا آخر ادامه خواهد یافت و روزی دیر یا زود همه این مجیزگویان به مرور از سیستم حذف خواهند شد و کسان دیگری که بهتر مجیز می‌گویند و بهتر گوش به فرمان و اوامر رهبر هستند جای ایشان را خواهند گرفت.
خوشحالی من از آن است که این رژیم هم همان اشتباهات گذشتگان را تکرار می‌کند و در نتیجه به همان بلا گرفتار خواهد افتاد و به همان صورت از صحنه تاریخ حذف خواهد شد.

جنگ قدرت دیگر نه در فاصله‌های دور از مرکز، که درست در مرکز قدرت در جریان است و این خود نویدی است برای آنهایی که در این 27 سال منتظر سقوط آقایان نشسته بودند، این سقوط دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.

خنده دار است! بد نیست بدانید که متوسط عمر ساختمان‌ها در ایران 30 سال است و به علت معماری غلط معمولا ساختمان بالای 30 سال را ساختمان کلنگی می‌نامند و به مرور زمان تخریب و از نو ساخته می‌شوند. گویا همین نوع معماری هم در ساختمان سیاسی ایران رواج دارد و هر از 30 سالی باید بنا را تخریب و بنایی نو برپا کرد. پس کلنگ و بیل آماده کنید تا تخریب را تسریع کنیم و بنایی نو برپا کنیم، به امید آنکه این بار از معمارهای با استعداد‌تری برای این کار بهره ببریم

26 December 2005

بینا داراب زند

از مبارزات کارگری حمایت کنیم

طبق اخباری که به زندان درز پیدا کرده اقایان منصور اصانلو،ابراهیم مددی،منصور حیات غیبی، عباس نژدکودکی، رضا ترازی، علی زادحسینی و غلام رضا میرزائی و دیگر رهبران و فعالان سندیکای رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با اتهام اقدام به تشکیل سندیکای غیرقانونی و تلاش برای برهم زدن نظم عمومی از طریق اعتصاب، به حکم دادستانی تهران سعید مرتضوی توسط عوامل وزارت اطلاعات، بازداشت و روانه سیاه چالهای حکومت مطلقه گشته اند. البت! ه این امر جای تعجب ندارد. من درمقالاتی که به تحلیل از انتصاباحمدی نژاد و ماموریت محوله به دولتش نوشته بودم، وقایعی ازاین نوع را پیش بینی کرده و متذکر شده بودم که با شکست مشی اصلاح طلبان لیبرال و بی اعتباری آن در اذهان عمومی، همراه با شرایط غیر قابل تحمل زندگی اقشار کارگری و دیگر زحمتکشان، به زودی شرایط روابط طبقات دمکرات جامعه و عوامل سرکوب حکومت توانگران و کارفرمایان به رودررویی خواهد انجامید. اما دراین رودررویی نکاتی نهفته که تذکر آن را لازم می دانم.

1-
بازداشت این عزیزان بیانگر این واقعیت است که همراه با دو قطبی شدن شرایط اقتصادی و لاجرم س! یاسی و طبقاتی جامعه ایران دو نیروی اصلی و بازیگر مبارزات طبقاتی درمقابل یکدیگر صف آرایی کرده و هر یک برای تامین منافعش وارد میدان گشته اند. در سمت راست این میدان طبقه توانگران و کارفرمایان به رهبری هیئت حاکمه حکومت مطلقه و عوامل سرکوبش برای حفظ موقعیت ممتاز و ناعادلانه خود قرار گرفته و در مقابل هر حرکتی که در جهت تغییر این شرایط باشد مقابله می کنند. و در سمت چپ، جنبش دمکراتیک اقشار و طبقات دمکرات جامعه، که متاسفانه دارای سازماندهی صنفی و رهبری سیاسی متمرکز نمی باشد، درصفوف پراکنده، درجهت تغییر این اوضاع و شرایط برای رسیدن به حداقل حقوق انسانی خود! تقلا می کنند. ما بین این دو قطب نیز نیروهای اصلاح طلب لیبرال فرصت را غنیمت شمرده و دلال مابانه، گاه به نعل و گاه به میخ می کوبند تا شاید در این آشفته بازار بتوانند از طریق بنگاه های کاریابی (احزاب) خود، از هیئت حاکمه امتیازاتی گرفته و به نان وآبی برسند.

2-
آزادی زندانیان لیبرالی چون ملی مذهبی ها و دیگران در یکی دو سال اخیر و صدور احکام سنگین از ناحیه قوه قضائیه حکومت مطلقه برعلیه دانشجویان, نویسندگان و فعالان سیاسی دمکرات، بیانگر این واقعیت است که عوامل سرکوب طبقه حاکمه از توهم "الهی بودن حق حاکمیت" خود بیرون آمده و رقیب خود را به درستی تشخیص داده ا! ند. اما متاسفانه نیروهای سیاسی جنبش دمکراتیک به علت جوانی، بی تجربگی تحت تاثیر تبلیغات لیبرالیسم وطنی و جهانی، هنوز نتوانسته اند که متحدین واقعی خود را دراین میدان پیدا کرده و به سازماندهی و ساماندهی جدی وحمایت ازمبارزات اقشار و طبقات دمکرات جامعه بپردازند.

بنابراین جا دارد این نیروها به خصوص جریان دانشجویی به عنوان پرتحرک ترین بخش جنبش، اکنون که خود به تجربه، توهمات دهه پیش را کنار گذاشته است، متحدانه به حمایت فعال از کلیه مبارزات دمکراتیک بپردازد.

3-
برمبنای تجربیات تاریخی مبارزات طبقاتی درایران و جهان، باید متوجه باشیم که نتیجه ای! ن مقابله چیزی از قبل تعیین شده نیست
و هر یک از دو نیروی اصلی این میدان یعنی حکومت مطلقه و جنبش دمکراتیک، که بتواند سریعتر متحدین استراتژیک خود را تشخیص داده، صفوفشان را فشرده و متمرکز سازند، با سرافرازی از این شرایط بیرون خواهند آمد.

نان، مسکن، آزادی، اتحاد ، مبارزه، پیروزی
(بینا داراب زند عضو شورای مرکزی حزب دموکرات ایـران) - زندان اوین بند 350

منصور امان

چرخهای اتوبوس رانی باز ایستادند

بی توجه به وسواس کارپردازان تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای پرهیز حتی از بُردن نام "اعتصاب"، در خیابانهای تهران و در هیات توقف جریان عادی آمد و شُد این شهر میلیونی، واقعیت گزنده به تبلیغ و مُعرفی خود مشغول بود. ترافیک سنگین در غرب تهران و فلج شدن آن در مناطق مرکزی شهر، مُطالبات کارورزان شرکت واحد از کارفرمای دولتی را به گونه موثر و مُشاهده پذیری در سطح خیابان و پیاده رو جاری ساخت.

تلاش موفقیت آمیز رانندگان، کارگران و کارمندان اتوبوسرانی برای صراحت بخشیدن به خواسته های نادیده گرفته شُده ی خود، به موازات بسیج گُسترده دستگاههای قضایی، پُلیسی و امنیتی حکومت علیه آنها صورت گرفت. دستگیری رییس و اعضای هیات مُدیره سندیکای مُستقل کارگران به عنوان تدبیری پیشگیرانه برای پراکنده ساختن صف مُتشکل شده آنها، بی ثمری خود را روز یکشنبه به نمایش گُذاشت. آنچه که پس از آن روی داد، نه در "دخمه" های دادستانی و نه در دهلیزهای اوین می توانست سررشته داری شود.

در همین راستا، مردُم تهران در این روز، در کنار مُشاهده صحنه های آشنای یورش گُماشته های امنیتی و انتظامی رژیم به اعتصابیون و اعتراض کُنندگان، شاهد جلوه های تازه ای از درماندگی و دست و پا زدنهای حکومت نیز بودند: مزدوران گارد ویژه ضد شورش در نقش پُلیس راهنمایی و مُصادره کُنندگان اتوموبیلهای خالی، اتوبوسهای نظامی مسافر کش با پا رکابیهای پاسدار و بسیجی، اطلاعاتیها در رُل شوفرهای اعتصاب شکن و شیرینکاریهای دیگری از این دست که با هدف خُنثی کردن حرکت کارورزان شرکت واحد و جلوگیری از گُسترش آن ترتیب داده شُده بود.

این ابتکارهای پُرهزینه که بی چاره گی مشهود در آن، بدون تردید کُمکی به کاهش فشار بر مخارج امنیتی مُلاها نخواهد کرد، در حالی اندیشیده و عملی می شود که کارورزان شرکت واحد چیزی بیشتر از حقوق خود و به عنوان مثال، دریافت اضافه کاری معوقه ای که از سال گذشته پرداخت نشُده را طلب نکرده اند.

رییس دولت که این روزها به دلیل تورهای سیاحتی مُستضعف نوازی در اُستانهای "محروم"، شُهرت دیگری - علاوه بر ماجرای پول نفت و سُفره کذایی - برای خود به هم زده است، سوار بر اتوبوس و گُماشته نظامی، مسیر همیشگی "جمهوری - کارگر" را گز می کُند.
.................................................................

جعفر پویه

از اعتصاب حق طلبانه سندیکای شرکت واحد حمایت کنیم

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با انتشار فراخوانی از کلیه رانندگان، کارگران و کارکنان شرکت واحد دعوت کرده است تا روز یکشنبه 4 دی ماه دست از کار کشیده و در مناطق دهگانه شرکت و اتوبوس برقی، در جلو درب خروجی تجمع کنند. در این فراخوان سندیکا علت این اعتصاب را عدم توجه مسئولین به خواسته های قانونی آنان و پیش گرفتن رویه توطئه بر علیه فعالان سندکایی اعلام کرده است. سندیکا در فراخوان خود تصریح می کند که این اعتصاب تا رسیدن به حق و حقوق کارگران و آزادی نمایندگان آنها ادامه خواهد داشت. آنها تصمیم دارند به این وسیله صدای اعتراض حق طلبانه خود را بگوش جهانیان برسانند و از کارگران خواسته اند تا به جوسازی ها برای رعب و وحشت توجهی نکرده و بر خواسته های خود استوار بمانند.
این فراخوان به اعتصاب از معدود حرکات حق طلبانه کارگران ایرانی است که به صورت سازمان یافته و با اتکاء به تشکل مستقل خود آنان برپا می شود. به همین دلیل از کلیه سازمانها و نهادهای سیاسی و اجتماعی و شخصیتهای سرشناس انتظار می رود تا به کمک فعالان سندیکای کارگران شرکت واحد بشتابند و آنان را در راهی که در پیش گرفته اند، یاری نمایند. دانشجویان و دانش آموزان فرهیخته با بمیدان آمدن و توضیح علل این اعتصاب برای مردم و درخواست کمک و همراهی از آنان می توانند، رژیم جمهوری اسلامی را که تصمیم به منکوب کردن تشکلی مستقل را دارد، وادار به عقب نشینی کنند. توضیح این علت که چرا خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار در اینگونه مواقع بر علیه کارگران موضع می گیرند نیز می تواند در افشا این تشکل های دست ساز حکومت برای کنترل حرکات اعتراضی کارگران، کار ساز باشد و آنها را در انظار مردم و نهادهای بین المللی روسیاه کند. دفاع از اعتصاب کارگران و کارکنان شرکت واحد، دفاع از خواسته های تشکلی است که توسط خود کارگران برپا شده است و این حقی است که مجامع بین الملل سالهاست برای کارگران به رسمیت شناخته است. دفاع موضعی و مستقیم و غیر مستقیم کارگران و کارکنان دیگر کارخانجات و موسسات از اعتصاب کارکنان شرکت واحد می تواند تبدیل به نمایش همبستگی طبقاتی کارگران برای دستیابی به حداقل های حقوق صنفی خود باشد. بنابراین از همه فعالان طبقه کارگر انتظار می رود که برای حمایت از سندیکای کارگران شرکت واحد، کلیه امکانات خود را بسیج کنند، تا جواب دندان شکنی به توطئه گران شوراهای اسلامی کار و مزدوران دادستانی، و رژیم جمهوری اسلامی بدهند.
اعتصاب سندیکای کارگران شرکت واحد می تواند دستمایه ای باشد برای قدرتنمایی تشکل های مستقل کارگری و تشویق دیگر کارگران برای برپایی تشکل های صنفی خویش و بدست گرفتن ابتکار عمل در مقابل مزدوران حکومتی.
از فراخوان به اعتصاب سندیکای کارگران شرکت واحد حمایت می کنیم و خواهان آزادی بدون قید و شرط رهبران و فعالان دستگیر شده آن هستیم.

http://www.iran-nabard.com//
ایران نیرد

24 December 2005

سعید رحیم زاده ( اشعیا )

اي سپيدار بلند !

بيد افتاده مباش !

ريشه در كينه من كن محكم !

كه به فردا سوگند !

چون درآيد خورشيد

به قصاص همه خوني كه فرو ريخت به خاك ،

به قصاص همه زخمي كه به جان زد دشمن

از تو يك دار

بپا ،

خواهم كرد !



عبدالقادر بلوچ

شکلاتی به رنگ عبا

نشریه چلچراغ یلدا را بهانه کرده و شب چله‌ای گذاشته و خاتمی را دعوت کرده و با دادن اسم مردی با عبای شکلاتی هوسی را برای خوردن او در آدمهای کم حافظه بیدار کرده.
دم نویسندگان و شعرا و خبرنگاران این نشریه گرم برای خودشان اصالت و رسالتی قائلند و بر آن اساس هم اقدام کرده‌اند. کاش نشریات دیگری هم می‌توانستند باشند و جلسات زیر را راه می‌انداختند:

- شب چله با زنی با دو چشم گریان به افتخار همسر پر رنج گنجی
- شب چله با خانواده‌ای با جگری پاره پاره به افتخار مادر و پدر محمدی‌ها
- شب چله با مردی با عمر بر باد رفته به افتخار امیر انتظام
- شب چله با مردی به رنگ اجحاف به افتخار ناصر زرافشان

لطفاً این لیست را تکمیل کنید حافظه‌ی مرا هم هوس شکلات از کار انداخته.

http://balouch.blogspot.com/archives/2005_12_01_balouch_archive.html#113535141616145521

.........................................................

خاتمي: من دوست داشتم شاعر باشم و...

23 December 2005

نيک آهنگ کوثر




عصبانی نشوم



فکر می‌کنید خواندن سخنان خاتمی برای امثال من راحت است؟ آن روزهایی که برای بدست آوردن یک کار بخور و نمیر تمام شهر را بالا و پایین می رفتم، در آن سرمای وحشتناک پارسال، آن روزهایی که باید جواب مشتریان مغازه خشک شویی را می‌دادم، آن روزهایی که می‌دانستم صاحب مغازه دارد سر مرا کلاه می‌گذارد ولی هیچ نمی‌توانستم بگویم، آن روزی که مدیر ایرانی خدمات فتوکپی جواب تلفن مرا نمی‌داد چون یکی دیگر را استخدام کرده بود و...آن روزهایی که یک سوم وعده غذا می‌خوردم تا آخر ماه پولم ته نکشد...

همه‌اش یاد شما بودم آقای عبا شکلاتی

زندگی نزد خانواده‌تان شیرین است؟ نوش جانتان

تلخی قلم مرا ببخشید، چون تقصیر قلم نیست، صاحب قلم است که شما را نمی‌تواند ببخشد...

صاحبان قلم زیادی را می‌شناسم که قلم‌شان را نفروختند، و شما را نمی‌توانند به راحتی ببخشند...

آقای خاتمی، روزی روزگاری خواهد رسید...منتظر آن روزم


http://nikahang.blogspot.com/

.............................................................................

خاتمی : مي خواستم خدمت كنم ، زمينه فراهم نبود

جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران - کلن

ارسال نامه کافی نيست، پی گيری قانونی کنيد!


مسئولین محترم دیده بان حقوق بشر

اقدام شما در تاریخ 15 دسامبر 2005 در مورد اعلام مشارکت دو تن از وزرای کابینه اقای احمدی نژاد،( وزیر کشور افای مصطفی پور محمدی و وزیر اطلاعات اقای غلامحسین اژه ای)، در نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت در طی دو دهه و هم چنین اعتراض شما به منصوب کردن این افراد به سمت وزارت اطلاعات و وزارت کشور، با توجه به دست داشتن این دو تن در قتل عام هزاران تن از زندانیان سیاسی در ایران در سال 1988 و نیز قتل عام روشنفکران و فعالان سیاسی ایرانی در سال 1998 در ایران، موجب شادی ما گردید. ما، جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران در کلن از سال 1988 تا کنون پیوسته افشای این جنایت هولناک و مسئولان ان و پی گیری در جهت درخواست محاکمه مسئولان این قتل عام را ، در دستور کار خود داشته و دارد.


استناد شما به کتاب خاطرات ایت اله منتظری به عنوان یک سند، در جهت اثبات نقش اقای مصطفی پور محمدی، وزیر فعلی کشور در جنایات مذکور، باعث ان گردید، که بخش فارسی رادیوی بی بی سی در روزهای بعد از ان در این مورد از دفتر اقای منتظری درمورد صحت موارد مندرج در کتاب سوال کند، و مسئول این دفتر، اقای احمد منتظری، بار دیگر بر صحت مندرجات این کتاب تاکید نمود.


دوستان عزیز؛
لازم به ذکر است، که متاسفانه با وجود حجم وسیع موارد نقض حقوق بشر و با وجود غیر قانونی بودن طبیعت این جنایات، تا کنون یک پی گیری جدی در سطح جهان در مورد قتل عام هزاران زندانی سیاسی در ایران در سال 1988 (1367)، و قتل روشنفکران و فعالان سیاسی بنام ایران در سال 1998، صورت نگرفته است. به همین سبب است که اقای حمید رضا اصفی، سخنگوی وزارت خارجه ایران به تاریخ 18 دسامبر 2005، ، مطالب طرح شده توسط سازمان شما را در طی یک مصاحبه مطبوعاتی بی پایه و بی ارزش بخواند.


علی رغم استقلالی که طبق قوانین به قوه قضاییه اعطا شده است، متاسفانه قوه قضاییه در ایران وابسته به حکومت و به صورت غیر مستقل به عنوان بازوی قوه مجریه و ولایت فقیه عمل کرده، مانع هر گونه رسیدگی به این پرونده ها میگردد. هر گونه سخن گفتن در رابطه با این جنایات به محدوده تابوهای رژیم تعلق دارد و کسانی که به نوعی اقدام به شکستن این تابو می کنند، به شدت مجازات می شوند. بدین وسیله میتوان زندانی بودن اقای ناصر زرافشان وکیل قربانیان قتلهای زنجیره ای سیاسی در ایران در سال 1998 و زندانی بودن اقای اکبر گنجی روزنامه نگاری که سکوت در مورد قتل عام سال 1988 را در ایران شکست، و قتل خانم زیبا کاظمی خبرنگار عکاس ایرانی-کانادایی را توضیح داد.


نمونه پی گیری قتل رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان، توسط سازمان ملل که با پی گیری اقای ملتین دادستان مستقل المانی صورت گرفت، نشان می دهد که در فضای امروز جهان میشود تلاش کرد، تا به سادگی از کنار چنین جنایاتی عبور نکرد و با پی گیری و محاکمه و مجازات قانونی عاملان این جنایات، مانع تکرار وادامه این جنایات توسط حکومتها و دولتها گردید.
جمعیت ما با استقبال از نامه اعتراضی شما در رابطه با انتصاب اقایان پور محمدی و اژه ای، از شما می خواهد که در جهت تکمیل و پی گیری این ابتکار به جا و به موقع، فقط به ارسال نامه به دولت و مجلس ایران اکتفا نکنید و از ارگانها و نهادهایی که امکان پی گیری قانونی انرا دارند، بخواهید که در این موارد اقدام به تحقیق کنند. ارسال این نامه، و انتشار ان در عین این که به فراموش نشدن، این جنایات و شناساندن تعدادی از عاملان ان به افکارعمومی کمک می کند، قطعا حاصل بیشتری به بار نخواهد اورد، اگر شما با استفاده از امکانات خود، مانند نمونه ترور رفیق حریری، مساله را در سطح جهانی مطرح نکنید، و خواستار پی گیری ان از سوی مراجع مستقل قضایی در سطح جهان نگردد.


یاداور می شویم که به نظر ما چشم پوشی مجامع موثر جهانی از عکس العمل در مقابل قتل عام زندانیان سیاسی در ایران در سال 1988 و قتل های زنجیره ای نویسندگان و دگر اندیشان ایرانی که نوک کوه یخ ان در سال 1998 اشکار گردید؛ و هم چنین سکوت عملی مجامع جهانی در قبال این جنایت ها زمینه ساز این حرکت امروز جمهوری اسلامی ایران است که ریئس جمهور ان به خود اجازه میدهد با صدای بلند، خواهان نابودی یک کشور و انکار جنایات نازیها بر علیه یهودیان گردد.


مسئولین محترم سازمان دیده بان حقوق بشر، ما به نمایندگی از سوی جمعی ازادیخواهان و مدافعان ایرانی حقوق بشر از اقدام تکمیلی شما استقبال می کنیم و امادگی خود را جهت هرگونه همکاری با شما در این زمینه را اعلام میکنیم


با احترام
جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران/ کلن ، 22 دسامبر 2005


......................................................................................................................



پرويز صياد / گفتار تلويزيوني از شبكه پارس


از هر دري سخني:
شباهت هاي آشكار و پنهان

از ابراهيم نبوي تكه طنز زيبايي خواندم كه شباهت هايي را ميان فيلم هاي عباس كيارستمي و كارهاي محمود احمدي نژاد برميشمرد. در حالي كه اين شباهت ها را كه بر روي هم هشت فقره ميشوند ــ نميتوان انكار كرد، اما هر كدام به گمان من با توضيح مختصري كامل تر ميشوند.

شباهت اول
ــ "هم فيلمهاي كيارستمي و هم احمدي نژاد نشانگر مشكلات و بدبختي هاي جامعه ايران هستند."
توضيح: در فيلم هاي كيارستمي مردم بدبخت ترند. چون بدبختي شان قابل تحمل نشان داده ميشود در حالي كه احمدي نژاد چنين انتظاري از مردم ندارد كه از بدبختي خود اظهار رضايت هم بكنند.

شباهت دوم
ــ "هر دوشان ايران را يك جامعه عقب مانده نشان ميدهند."
توضيح: چون هنوز در فيلمهاي كيارستمي گروهي از مردم نگفته اند: "انرژي هسته اي حق مسلم ماست." پس در جامعه احمدي نژاد مردم لااقل در رابطه با "انرژي هسته اي" پيشرفته تر به نظر ميرسند.

شباهت سوم
ــ "در هر دو، جامعه مدرن ايران حضور ندارند."
توضيح: در تصويري كه ايراني ها به سايت هاي اينترنتي فرستاده اند، احمدي نژاد در يك دست كتاب مقدس و در دست ديگر اسلحه اي (گويا كلاشينكف) را نشان ميدهد. همين سلاحي كه در دست اوست نشان از تجدد و مدرنيته دارد!

شباهت چهارم
ــ "مردم در داخل توجه چنداني به آنها ندارند و در خارج به عنوان موضوع عجيب مورد توجه قرار ميگيرند."
توضيح: در خارج به فيلم هاي كيارستمي جايزه تعلق ميگيرد، در حالي كه به احمدي نژاد با عرض معذرت كسي بيلاخ هم تعارف نميكند.

شباهت پنجم
ــ "تماشاگران ميخواهند ببينند چطور چنين چيزي ممكن است."
توضيح: در داخل فيلمهاي كيارستمي يا نمايش داده نميشود يا چندان تماشاگري ندارد. در حالي كه تمام ملت خواسته يا ناخواسته تماشاگران احمدي نژادند.

شباهت ششم
ــ "ايراني ها بعد از ديدنش ميگويند اينطوري نيست. خارجي ها هم بعد از ديدنش ميگويند چطور چنين چيزي ممكنه؟"
توضيح: ايراني ها در داخل بعد از ديدن احمدي نژاد خيال ميكنم همگي متفق القولند كه همين است! عين خود رژيم است. اما در خارج حق با ابراهيم نبوي ست!

شباهت هفتم
ــ "هر دوشان كم هزينه و غيرحرفه اي هستند."
توضيح: غير حرفه اي، بله! اما كم هزينه؟!
با مخارج احمدي نژاد و همراهان به نيويورك، كيارستمي ميتواند چند فيلم سينمايي بسازد. هزينه احمدي نژاد براي ملت ايران با هر چرتكه اي حساب كنيم واقعا كمرشكن است!

شباهت هشتم
ــ "آدم بعد از ديدنشان از زندگي سير ميشود."
توضيح: از ديدن احمدي نژاد حتما! اما فيلمهاي كيارستمي خوشبختانه زياد ديده نميشوند تا آثار منفي از خود باقي بگذارند.

در قبال شباهت هاي ياد شده يك اختلاف اساسي هم ميان كيارستمي و احمدي نژاد هست كه چون مضمون سخن ابراهيم نبوي نبوده، لابد از آن گذشته است.

اما حال كه مقايسه اي بين اين دو نفر پيش آمده به نظر من قابل يادآوريست. آقاي كيارستمي در جريان انتخابات اخير رياست جمهوري طي نامه اي به آقاي احمدي نژاد نوشته است: با وجودي كه شما را بيشتر از رقيب انتخاباتي تان (رفسنجاني) دوست دارم، راي خودم را به ايشان ميدهم!

تا اينجا آقاي كيارستمي علاقه اش را به احمدي نژاد اعتراف كرده، اما احمدي نژاد اگر علاقه اي هم به كيارستمي داشته باشد تاكنون خويشتن داري كرده و بروز نداده است، كسي از او تا به حال نشنيده كه گفته باشد من كيارستمي يا حتي فيلمهايش را دوست دارم! يا دست كم ما نشنيده ايم.

تا فرصتي ديگر اگر چنين راز سر به مهري را كسي با شما درميان گذاشت، ما را بي اجر و بي خبر نگذاريد.

22 December 2005

بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا











کوششی بزرگ در خور انسانی بزرگ
بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا
سال ۲۰۰۶ را
سال کوروش
نامید

بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا سال ۲۰۰۶ را سال گرامیداشت کوروش بزرگ
نامیده است و از همه ایرانیان، سازمان ها، انجمن ها، بنیادها، رسانه های ایرانی
برونمرزی، پژوهشگران، نویسندگان، مترجمین، روزنامه نگاران، هنرمندان، استادان دانشگاه و
انجمن های دانشجویی در سراسر جهان می خواهد که در انجام این کوشش بزرگ میهنی دست
یاری دهند. .

پیشینه
بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا در سال۱۹۹۳ در شهر سیدنی به ثبت رسید و کار خود را در پاسداری از ارزشهای فرهنگی و گرامیداشت سربلندی های ملی و شناساندن فرهنگ ایرانی به دیگر شهروندان استرالیایی ادامه داد. یکی از چشمگیرترین کارهای این بنیاد برگزاری جشنواره بزرگ فرهنگ ایران، مهرگان، در اکتبر ۱۹۹۴ بود که از سوی میهمانان جشنواره بزرگترین رخداد فرهنگی برون مرزی ایران نام گرفت.
این جشنواره از ۲۸ اکتبر تا ۶ نوامبر ۱۹۹۴ ادامه یافت. پیش از آغاز جشنواره، تندیس کوروش بزرگ به دست لوئیس باترس هنرمند آشوری تبار ساخته و بر روی تختگاه آن در پارک دهکده المپیک سال ۲۰۰۰ سیدنی استوار گردیده بود. در روز ۲۹ اکتبر ۱۹۹۴ در کنار شماری از استادان و هنرمندان و فرزانگان میهمان از سراسر جهان از این تندیس پرده برداری گردید. در آیین باشکوه پرده برداری، درمیان درفشهای رنگارنگ دوره های گوناگون تاریخ ایران از زمان هخامنشیان تا پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان، درفش کاویان برافراشته شد و شمار بسیاری کبوتر سپید آسمان سیدنی را به شور درآورد. در آن هفته شهر زیبای سیدنی میزبان ایرانشناسان ایرانی و اروپایی و آمریکایی بود. خزان ایران از بهار استرالیا سر برون کشید و مهرگان ایران در نوروز استرالیا برگزار شد.

۱.
بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا با سربلندی برنامه برپایی نماد کوروش بزرگ را در گستره جهان به آگاهی می رساند. بر پایه این
برنامه، سنگ نگاره مرد بالدار به بلندی دو متر و هفتاد سانتیمتر و به پهنای یک متر و نیم بر روی تختگاهی به بلندی یک متر و نیم، پوشیده با سنگ گرانیت و با چهار ستون سنگی همانند ستونهای تخت جمشید در پیرامون آن، استوار خواهد گردید . فرمان کوروش بزرگ (که بر روی استوانه ای در مشهد مرغاب فارس بجای مانده بود و اینک در موزه بریتانیا نگهداری می شود) به چهار زبان پارسی باستان، پارسی نو، انگلیسی و عبری در چهار سوی تختگاه بر روی سنگ گرانیت نبشته خواهد شد.

بنیادهای ایرانی، انجمن های فرهنگی، استادان و انجمن های دانشجویان ایرانی برای همکاری با بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا باید از هم اکنون گفتگوهای خود را با سرپرستی دانشگاه ها، شهرداری ها، پارک های همگانی در هر شهر و کشور آغاز کنند و بکوشند تا پروانه برپایی این تندیس با شکوه رادر شهر خود بدست آورند و با برپا کردن این تندیس نام خجسته ایران را در سراسر جهان به نیکی بر افرازند. پس از بدست آوردن پروانه بر پایی این تندیس کار زیر سازی و پی ریزی و ساختمان تختگاه و ستونهای نگهدارنده آن را آغاز کنند و پس از پایان این بخش از کار، تندیس کوروش بزرگ را که از شهر سیدنی استرالیا به آنجا فرستاده خواهد شد بر روی تختگاه ساخته شده استوار نمایند.

این تندیس از سوی بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا پیشکش خواهد گردید و تمامی هزینه های ساخت و پرداخت، جا به جایی و استوار سازی تندیس، زیرسازی و ساختمان تختگاه و پوشش سنگی آن، آراستن و پیراستن پیرامون تندیس و درختکاری و روشنایی گرداگرد آن و نیز هزینه میهمانی و آیین ویژه پرده برداری از آن از سوی بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا فراهم و پرداخت خواهد گردید. آیین های ویژه ی پرده برداری از روی تندیس های بر پا شده در سراسر جهان همزمان در روز جشن مهرگان برگزار خواهد شد و با به پرواز در آوردن کبوترها و بر افراشتن درفش کاویان و نوای شیپورها، از روی تندیس کوروش بزرگ بدست بلند پایگان کشوری و فرهنگی جهان پرده برداشته خواهد شد.

۲.
از آغاز تا پایان سال ۲۰۰۶ برای شناساندن فر و فرهنگ ایرانزمین و بازنگری تاریخ پر فراز و فرود نیاکانمان همایش های ایرانشناسی (از زرتشت تا پایان دوره ساسانی) با همکاری بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا و دیگر نهادهای فرهنگی در سراسر جهان برگزار خواهد گردید. از شما ایرانیان میهن دوست در هر جا که کار می کنید و در هر سِمَت که هستید درخواست می شود تا به این جنبش بزرگ فرهنگی بپیوندید. تلاش نمایید تا یک یا چند همایش از این گونه در شهری که زندگی می کنید بر پا گردد. در نیمه یکم سال ۲۰۰۷ همه سخنرانی های انجام شده دراین همایش ها به دو زبان پارسی و انگلیسی زیر نام "یادنامه گرامیداشت کوروش بزرگ" چاپ و در دسترس همگان گذارده خواهد شد.

در این یادنامه، افزوده بر سخنرانی ها، نوشتارها و گفتارهای پیرامون زندگی و کارهای کوروش بزرگ نیز که از سوی پژوهشگران و نویسندگان در سال ۲۰۰۶ گفته و نوشته خواهد شد و شعرهایی که در این باره سروده شده باشد از سوی این بنیاد گرد آوری و به چاپ خواهد رسید. به نویسندگان و سرایندگانی که نوشته خود را در هر یک از روزنامه ها و هفته نامه ها و یا فصلنامه های فارسی زبان به چاپ رسانند و نسخه ای از آنرا برای چاپ در یاد نامه به دبیرخانه بنیاد در استرالیا بفرستند، ارمغانی ارزنده از سوی این بنیاد پیشکش خواهد شد. این یادنامه که در برگیرنده همه گزارش های فرهنگی در سال گرامیداشت کوروش بزرگ خواهد بود، در اندازه ۴۰x۳۰ سانتیمتر با بهترین کاغذ، همراه با فیلم ها و DVD ها، در نیمه یکم سال ۲۰۰۷ به دانشگاه ها و کانونها ی فرهنگی جهان و سازمان ها و انجمن های همکار و نیز یاوران این جنبش بزرگ میهنی پیشکش خواهد شد.

۳.
هفتمین ماه سال مهر است و نام شانزدهمین روز هر ماه نیز مهر است. آز این رو نام شانزدهم مهر "مهر مهر" یا مهرگان است.
جشن مهرگان را در سال ۲۰۰۶ بگونه بسیار ویژه با گرامیداشت کوروش بزرگ از سوی بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا و با همکاری دیگر سازمان ها و انجمن ها در سراسر جهان بر پا خواهیم کرد. کوشش می شود تا هنرمندان برخاسته از تبارهای گوناگون ایرانی مانند ارمنیان، یهودیان، آشوریان، کردان، آذربایجانیان و همچنین هنرمندان کشورهای با فرهنگ مشترک مانند ارمنستان و افغانستان و تاجیکستان و اسراییل را به همگامی در این جشن بزرگ ملی فرا خوانیم و همراه با بهترین شادباشها و خجسته بادها این روز را جشن بگیریم. گزارش این جشنها در شهرها و کشورهای جهان همراه با عکس در یادنامه این جشن ها به چاپ خواهد رسید. به برگزارکنندگان جشن مهرگان در سال ۲۰۰۶ که جشن خود را به کوروش بزرگ پیشکش کنند و در برنامه های خود نام این بزرگ مرد تاریخ جهان را برافرازند، از سوی این بنیاد ارمغانی ارزنده پیشکش خواهد شد.

۴. برای فراهم آوردن سرود مهرگانی از همه آهنگسازان و سرایندگان در خواست می شود تا آهنگ و سرودی برای آغاز جشن مهرگان فراهم آورند که نه تنها در مهرگان سال گرامیداشت کوروش بزرگ در سراسر جهان به اجرا در آید، بلکه هر ساله آغازگر این شادروز کهن ایرانی باشد. آهنگ باید برای ارکستر بزرگ نوشته شود و جا دارد که با نوای گروه بزرگی از خوانندگان ایرانی و پشتیبانی گروه همنوایان خوانده شود. سرود نیز باید پیک امید و نوید پیروزی نهایی فرزندان فریدون بر ضحاکیان تبه کار باشد. آهنگسازان و سرایندگانی که آماده انجام این کار بزرگ هستند هر چه زودتر با دبیر خانه این بنیاد پیرامون چگونگی کار و هزینه های آن گفتگو نمایند.

سازمان ها و انجمن ها و کسانی که برای این جنبش بزرگ میهنی گامی بر می دارند و به بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا یاری می دهند باید پیشاپیش بدانند که پرستاران و سربازانی بیش نیستند که با همه توش و توان خود در راه سربلندی ملت ایران و نشان دادن فر و شکوه فرهنگ والای ایرانزمین می کوشند. سرفرازی این کار به ملت ایران و فرزندانمان بر می گردد. شما سازمان ها و انجمن ها و رسانه های ایرانی برونمرزی و شما استادان و فرزانگان ایرانی که با این اندیشه همراه هستید از سایت این بنیاد دیدن نمایید و برای یاری رساندن به این جنبش بزرگ میهنی آمادگی خود را به آگاهی دبیر خانه بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا برسانید:

Email:Phone/Fax: (612) 982 34371

پاینده باد ایران
سرفراز باد فرهنگ ایرانزمین
جاودان باد یاد و نام کوروش بزرگ بنیانگزار اندیشه حقوق بشر در تاریخ جهان


سرپرست بنیاد فرهنگ ایران در استرالیا
هومر آبرامیان

21 December 2005

شکوه میرزادگی

يلدا


ايستاده ای
بر سپيده صبح و
تکيه داده
به کوه

در پهلوی راستت
دريا خوابيده
و در پهلوی چپت
خدا- زنی عريان
بر پشت شير
نشسته
و می تازد

***


آيا تويي
آن فاتح سرخوش
تاريکی؟

آن مهر وَش
که شب را شکسته
و می بالد؟

***


فرود آی
دلير من !


تا ذره های خاک
از انگشتانت
نور بگيرند

و گياهان
از لبانت
بوسه.



بيستم دسامبر 2005

20 December 2005

مردو آناهيد

هر حکومتی سيمای بينش آن مردم است
آنچه که ايرانيان بيشتر از هر چيز به آن نياز دارند پاک سازی
زمينه‌ی فرهنگی آنها از عقيده‌های برده پرور است. البته نوزايی و بازسازی فرهنگ
خردگرای ايران، با اين عقيده‌های آلوده کننده، در آغاز بسيار دشوار جلوه می‌کند ولی
می‌بينيم که امروز انبوهی از جوانان ايران از الله و احکام اسلامی بيزار هستند و
انديشه‌ی خود را از بندهای پوسيده‌ی اين عقيده‌ها جدا ساخته‌اند

تصور اجتماع، از آفرينش هستی، ميدان گسترش انديشه‌ی آن جامعه را مرزبندی می‌کند. يعنی انسانی که جهان هستی را مخلوق الله می‌داند، انديشه‌ی او هم می‌تواند، با همين اصل، در ميدان تنگ عقيده‌اش به گردش بپردازد. چون در اين عقيده‌ بر آغاز( خلقت) و انجام( نيستی، مرگ) هر پديده‌ای پافشاری می‌شود اين است که در بينش مسلمانان هم هر پديده جدا از پديده‌های ديگر است و راز هر پديده را خالق، يا کسيکه از راه تقوا به خالق نزديک شده باشد، می‌داند. برخلاف اين عقيده، انسانی که آگاهانه پيدايش هستی را از بن کيهان، از هستی پيشنی که برای او ناشناخته‌ است، می‌داند انديشه‌ی او هم مرز و کرانه‌ای را نمی‌شناسد که از جنبش باز‌بماند چون در اين انديشه هيچگاه پديده‌ای از هيچ به وجود نمی‌آيد و هرگز به هيچ نمی‌گرايد( هر پديده امتداد پديده‌ی پيشينی است).
ساختار حکومتی که بر مردمی حکم می‍‌راند تصويری است که مردم از "خالق و مخلوق" دارند، حکومت حاکم بر محکوم. يعنی تصور مردم ايران از الله همان تصويری است که حکومت اسلامی از رفتار خود با مردم نمايان می‌سازد. هنگامی می‌توان از" بنياد آزادی" سخن گفت که مردم خود را آفريده شده‌ از آفرينندگان هستی بدانند يعنی انسان خود را آزاد، پيدايش يافته از پديده‌های ديگر، روييده از تخمی خودرو بداند، نه اينکه پيدايش او به خواست و اراده‌ی خالقی باشد. به زبانی ساده، انسان صاحب و والی و سرور ندارد بلکه خود روييده شده، زاييده شده، آفريده شده از پديده‌های زاينده و روينده‌ی هستی است. او آزاد است بسان يک خوشه‌ی گندم يا يک پرنده، که به پيامبر و رهبری ‌نياز ندارد. انسان به هيچ خالقی يا آفريننده‌ی بدهکار نيست، او نه فرمانبر و نه فرمانده کسی يا کسانی است. اين است که در فرهنگ ايرانيان آزردن هر جانی را آزردن آفرينندگان هستی می‌دانستند چون جانداران خود امتداد آفرينندگان پيشين و آفريننده‌ی جانداران آينده هستند. پرستش يا ستم بر پديده‌هايی که انسان از آنها سرشته شده است پرستاری يا ستمکاری بر سر رشته‌ی انسان به شمار می‌آيد.
آزادی مردم با فرهنگ آنها پيوند دارد نه با سياست، سياست با حکومت کردن پيوند دارد نه با آزادی. سياستمدار خود را به عقيده‌های مردم پيوند می‌دهد تا بتواند بر آن مردم حکومت کند. گسستن مردم از عقيده‌ی خود‌ يعنی رهايی انديشه‌های مردم از کمند قدرتمندان. سياستمدار توانايی و زمان آنرا ندارد که انديشه‌ی مردمی را مهار کند تا آنها آنچه را که سياستمدار می‌خواهد ببينند و همانگونه که او می‌خواهد ارزشيابی کنند. از اين روی او خود را به عقيده‌ای، به بتی، به آرمانی که مردم به گرد آن چسپيده باشند، همانی می‌دهد تا مردم خود را در کمند او بيندازند. آنگاه سياستمدار حکومت خود را در سايه‌ی آن عقيده، آن بت، آن آرمان بر مردم پياده می‌کند. اين است که سياستمدار خواستار آزادی عقيده‌هاست تا گرداگرد هر نوانديشی تنيده و از گسترش انديشه‌های آزاد جلوگيری شود. فکر سياستمدار پيوسته در تلاش گردآوردن زور خود و پراکنده ساختن انديشه‌های پيشرونده است.
سياستمدار هميشه به دنبال شکار انديشه‌های پيشرو است و هيچگاه پيشتاز انديشه‌ای نيست. بنابراين يک انديشمند تا زمانی می‌تواند زاينده و برانگيزنده‌ی انديشه‌های تازه باشد که او وارد ميدان سياست نشده است و حتا آنگاه که مردم چرخ حکومت را به دست او بسپارند او از نوانديشی بازمی‌ماند و با زور راه پيشرفت انديشه‌های نوين را می‌بندد. آنکس که پيشرونده‌ی انديشه است از پسماندگان فکری رنج می‌برد، چون او را از پيشرفت بازمی‌دارند، ولی پسمانده هميشه از پيشروندگان بيزار است چون پيشرفت، ناتوانی او را آشگار می‌کند.
انديشه‌ها پيوسته در برخورد بايکديگر رشد می‌کنند، فرسوده می‌گردند، می‌زايند و پرداخته می‌شوند ولی بازده‌ی آن انديشه‌ها هرگز درخور پيشدانی کسی نيست که او بتواند انبوهی از مردم را بسوی خود بکشد، ولی مردمی که به يک عقيده ايمان دارند پيشاپيش در بند احکام آن عقيده مهار شده هستند. کسی که ريسمان عقيده‌ی مردمی را در دست بگيرد می‌تواند از نيروی آن مردم برای پيش برد خواسته‌های خود سود ببرد.
بديهی است که هرکس می‌خواهد برای بهبود زندگی خودش کوشش کند، نه برای زندگی کس ديگری يا برای آرمانهای دور، ولی برای برخی جانفشانی در راه عقيده‌ تنها راهی است که آنها بتوانند زهد و ايمان خودشان را نشان ‌دهد تا در ميان همکيشان ارجمند و گرامی بشمار آيند. هيچ سياستمداری بدون جانفشانی پيروانش به حکومت نمی‌رسد و استوار بودن هر حکومت بستگی به شمار جان‌هايی دارد که در راه آن حکومت ريخته شده‌اند. اين است که سياستمدار به عقيده داشتن مردم نياز دارد تا بتواند در سايه‌ی آن عقيده هر زشتی را زيبا و هر زيبايی را زشت نمايان سازد ولی مردم به داشتن عقيده‌ای نياز ندارند. از اين سبب است که روشنفکران سياستمدار بيشترين نيروی خود را برای نگهداری عقيده‌های مردم به کار می‌برند. اين نمونه سياستمداران عقيده‌ی انسان را، نه خود انسان را، آزاد و پديده‌ای مقدس جلوه می‌دهند تا هر کس را از نقد کردن عقيده بازدارند.
مردمی که به پيروی از عقيده‌ی خود، فرمانبردار سياستمداری می‌شوند، با عقيده‌های ديگر پيکار يا جهاد می‌کنند، آنها از خود آرمان ويژه‌ای ندارند که روزی از رسيدن به آن آرمان شاد يا از نرسيدن به آن اندوهگين شوند. آنها عقيده‌ای که آنرا به درستی نمی‌شناسند در پيکر فرمانروای خود می‌بينند. درست است که عقيده‌ی مردم با مرگ فرمانروای آنها ازبين نمی‌رود ولی با مرگ پيشوا خشم و ستيزه‌جويی پيروان با دگرانديشان فروکش می‌کند. جهاد تنها با جهادگرانی که به گرد امامی جمع شده‌اند امکان پذير است و گرنه انبوهی از مسلمانان که پراکنده هستند از کشتار ديگران پرهيز و حتا با کافرها همکاری و با آنها دوستی آغاز می‌کنند.
دين‌فروشان با خلق دوزخ و بهشت توانسته‌اند نيروی خرد مردم را در تاريکخانه‌ی ترس به بازی بگيرند. چون اين دکانداران نيکی و بدی، راستی و کژی را با احکام دين می‌سنجند و پيروان آنها می‌توانند بازده يا سزای کردار خود را پس مرگ ببينند. از آنجا که بنياد دين‌های ابراهيمی بر ترساندن مردم نهاده شده است، اين است که، دين‌فروشان هر نافرمانی را نه تنها در دوزخ بلکه در همين زندگی سزاوار خشونت و آزار می‌دانند، هر وظيفه‌ای را از مردم نقد و بدون کاستی می‌خواهند، ولی پاداش ايمان و بندگی پيروان را به بهشت وعده می‌دهند. در حکومت‌های مردمان با ايمان، درست همين شيوه‌ی ترس و وعده‌های پوچ نقش اساسی دارند. مردم پيوسته در ترس و به اميد بهبود امکان‌های زندگی سرگرم می‌شوند و کسی دهان به نکوهش بی‌دادگری باز نمی‌کند چون انتقاد از حکمرانان جرم است و مجازات می‌شود.
البته يهوه و الله هم بت‌های ناديدنی ولی خشمگينی هستند که دين‌فروشان تراشيده‌اند، تا پيوند مردم را با بت‌ها (خدايان) پاره کنند، تنها تفاوتی که با بت‌های مادی دارند اين است که هر کس چهره‌ی اين بت‌ها را در ذهن خودش تصوير می‌کند. مسجد، محراب، گنبد، کعبه، مقبره، امام، نور، آسمان و نقش‌های کاشی‌کاری مسجد‌ها نشانه‌های تصوير الله هستند چون انسان چيزی را می‌تواند در ذهنش تصور کند که تصويری داشته باشد و انسان برای عبادت الله هم در ذهن خود به تصوير او نياز دارد. اين است که مسلمانان بيشتر سنگ و چوب مقبره‌ی کسی را عبادت می‌کنند تا بتوانند آسانتر تصوير معبود خود را تصور کنند.
دشمن نيرومندی که سرسختانه جلوی پيشرفت انديشه‌ی انسان را گرفته است تصويری است که در ذهن او از، خودش، مخلوقی ناتوان و نادان در برابر، الله، خالقی توانا و دانا کشيده شده است. انسانی که گناهکار است و از جنت رانده شده بايد پيوسته از ترس جهنم بر خود بلرزد. بديهی است که او چاپلوس، دروغگو، رياکار، فريب‌کار و بزدل خواهد بود. در درازای تاريخ اسلام يک مسلمان با ايمان، حتا مسلمان بی‌ايمان (عارف)، يافت نمی‌شود که دستکم در برابر الله چاپلوس نباشد. يعنی هرگز يک راستگوی مسلمان يا يک مسلمان راستگو پيدا نخواهد شد. اين است که بيشتر، واليان و پيروان اسلام، اسم يا لقب صادق، امين، معتمد، عادل، رحمان و رحيم به خود می‌هند تا با دروغ زشتی‌های خود را بپوشانند. نقش حکومت اين مردمان هم از همين رنگ‌ها کشيده می‌شود يعنی مردم می‌پندارند که حکمرانان دانا، توانا، غضبناک، مکار و جبار هستند و البته مردم هم از آنها می‌ترسند.
می‌بينيم که يهوه و الله، با وجود اين همه خشم و آزاری را که بر مردم وارد می‌کنند، در ذهن پيروانشان چندان زشت نيستند چون پيروان آنها از انديشيدن در مورد تضادهای ذهن خودشان هم می‌ترسند. پيروان هميشه گناهکارند و بايد خود را سزاواز شکنجه‌های دوزخ بدانند، آنها شکنجه‌هايی که از تصور انسان بيرون است عدالت خالق رحيم خود می‌دانند. با اينکه کردار پيروان اين دين‌ها نمايانگر ناباوری آنها به شکنجه‌های جهنمی است ولی ترس در آنها هنوز پرزور است و بيشترين آنها انديشه‌ی خود را از بند اين عقيده‌ها رها نساخته‌اند که بتوانند آزادانه در مورد پديده‌ای انديشه کنند آنها تنها از اطاعت اوامر خالق خود سرپيچی می‌کنند. اين است مسلمانان به ويژه شيعه مسلک‌ها برای خودشان بت‌های دلال بسان امامان ساخته‌اند که خيلی ارزان و آسان مشکل جهنم را از سر راه بهشت بردارند.
مردمی که در اين حکومت‌ها زيست دارند، در نظام کشوری هم دروغگو، چاپلوس، رياکار هستند و هميشه با نيرنگ و پرداخت رشوه از اجرای قوانين سرپيچی می‌کنند ولی کمتر در گرفتن حق خود پافشاری دارند يا حق ديگری را گرامی می‌شمارند، چون هم ترسو هستند و هم ستمکار.
هر چند که، پروفسور منوچهر جمالی در پژوهش‌هايش نشان می‌دهد، در فرهنگ ايران انسان از بن خدايان روييده است و پارگی ميان انسان و خدا نيست. چون سرشت خدايی زايندگی در آميزش با مهر است و انسان هم از پديده‌های هستی (خدايان) پيدايش يافته پس انسان بر اساس بن‌مايه‌ی خودش آزاد سرشته شده است و می‌تواند از راه خرد زندگی خود را سامان بخشد. ولی در بينش ايرانيان امروز الله جدا از هستی ولی صاحب جهان هستی است، او همسرشت مخلوق خود نيست ولی او سرشت پستی را به انسان داده است، او بدون کاستی ولی انسان تاريک و نادان است. اين مخلوق گناهکار خود توانايی شناخت نيکی و بدی را ندارد و نيازمند رسول، خليفه يا فقيه است.
نه تنها عذاب‌های جهنم بلکه هر رنج و ستمی که بر انسان وارد شود نشان حق و عدل الهی است. الله انسان انديشمند را جاهل و مسلمان با ايمان را عاقل خلق کرده است. او برای انديشمند، شکنجه‌های جهنمی و برای مسلمان مطيع، شير و عسل بهشتی را وعده می‌دهد. الله از راه ترس و وعيد هر انديشه‌ای را، که اندکی فراتر از سياهچال فکر او پرواز کند، نابود می‌سازد. او با شمشير جهادگران چشمه‌ی خرد انسان را می‌خشکاند تا ايمان به اسلام زنده بماند. مسلمان بايد شاد زيستن را زشت و بی ارزش بداند و از زندگی رنج ببرد تا پس از مرگ به سعادت برسد. کسيکه خرد او در چنين عقيده‌ای فرورفته است توان شناخت شادی، زيبايی و نيکويی‌های همزيستی در راستی و آزادی را ندارد.
حکومت اسلامی چهره‌ی آشگار حکومت الهی است. مردم با ستمکاری و کردار انسان‌ستيز حکومت پيکار می‌کنند چون ستمی را که بر آنها می‌رود سزاوار خود نمی‌دانند ولی ستم کردن را حق حکومت می‌پندارند. می‌بينيم که احکام اسلامی، قانون اساسی حکومت اسلامی، نشان دهنده‌ی ستمی‌هايی هستند که بر پيروان عقيده‌های ديگر آورده می‌شوند ولی حتا کمتر روشنفکری به کردار بر ضد اين ستمکاری به مبارزه برخاسته است. ستم کردن بر کافر حق است و مسلمانان ايران اين ستمکاری در درزای هزار و چهارسد سال بدون شرم پذيرفته‌اند و حتا گاهی خود آنها هم در آزار و شکنجه‌ی کافران پيشدستی ‌کرده‌اند.
دگرگون ساختن نام و نشان‌های آشگار حکومت در ايران در ماهيت حاکم و محکوم تغييری ايجاد نمی‌کند چون هر مسلمانی ماهيت خالق و مخلوق را به نام حکمت و اراده‌ی الله می‌پذيرد. هر حکومتی که، با بينش ايرانيان امروز در ايران، جايگزين حکومت اسلامی شود، حتا اگر مردم آزادانه آن حکمرانان را انتخاب کنند، زود انبوهی خودپرست و سودجو به آنها می‌پيوندند، انبوهی هم انديشه‌ی خود را پيشنهاد می‌کنند، بديهی است کسانی که همسوی حکمرانان گام می‌گذارند رستگار و سزاوار پاداش هستند و کسانی که سرکش و گستاخ باشند بر آنها ستم و آزار وارد خواهد شد. يعنی تا زمانی که مردم از شيشه‌ی تاريک ايمان خود به پديده‌های هستی می‌نگرند چهره‌ی سازمان کشور، حکومت حاکم بر محکوم، همان تصوير خالق و مخلوق خواهد بود. به کردار همان است که تا کنون اسلام را پيش برده است يعنی غنيمت‌های جهادگران، که از راه ستمکاری بر دگرانديشان فراهم می‌شود، پاداش کسانی است که ايمان آورده‌اند.
حکومت در هر کشوری بازتاب عقيده و بينش آن مردم از پيدايش هستی به ويژه پيدايش انسان است. فرهنگی که پديده‌های هستی را بخشی از رشته‌هايی پيوسته به هم می‌داند که آغاز و پايان آنها ناپيدا است. يعنی پيدايش هر پديده‌ای از پديده يا پديده‌های ديگر است و انسان هم بخشی از اين رشته‌های بی سر و بن يا روييده از بن جهان هستی است. امتداد رشته‌ی هستی در امروز پيدايش جهان آينده است که انسان می‌تواند آفريننده‌ی نيکی‌ها و زيبايی‌ها يا بدی‌ها و زشتی‌های آن آينده باشد. در اين جهان‌بينی يا در اين فرهنگ است که انسان در همياری و همپرسی به ساماندهی و کشورآرايی می‌پردازد. چون در اين بينش کسی برتری بر ديگری ندارد و خرد مردم در برخورد انديشه‌ها کارآيی خواهد داشت. انسان‌ها که از هستی پديده‌های ديگر آفريده شده‌اند نه تنها همه به هم پيوسته هستند بلکه همه با هر بخشی از جهان هستی چه جاندار و چه بی‌جان پيوند دارند. ستم ورزی و آزار يا آلوده ساختن هر پديده‌ای در رنج بردن خود انسان‌ها آشگار می‌شود.
آنچه که ايرانيان بيشتر از هر چيز به آن نياز دارند پاک سازی زمينه‌ی فرهنگی آنها از عقيده‌های برده پرور است. البته نوزايی و بازسازی فرهنگ خردگرای ايران، با اين عقيده‌های آلوده کننده، در آغاز بسيار دشوار جلوه می‌کند ولی می‌بينيم که امروز انبوهی از جوانان ايران از الله و احکام اسلامی بيزار هستند و انديشه‌ی خود را از بندهای پوسيده‌ی اين عقيده‌ها جدا ساخته‌اند ولی از شوربختی امکان آشنايی آنها با يک بينش سازنده يا يک جهان‌بينی نوشونده بسيار ناچيز است، گرچه ريشه‌های اين چنين فرهنگی هنوز در بن جان بيشتر ايرانيان نخشکيده است.
روشنفکران ايرانی بايد دليرانه شاخه‌های ترس را از زمينه‌ی خردکاربند مردم ريشه کن کنند تا هرکس بتواند آزادانه در هر موردی بينديشد و بدون ترس بتواند انديشه‌ی خود را بازگو کند. کار روشنفکر گسستن از عقيده‌های کهنه، شک کردن به معيارهای ناساز، جستن ارزش‌های نوين، انديشيدن روشن، زاييدن انديشه‌ی تازه، کاشتن و پرورش دادن هسته‌ی انديشه‌هاست. کار روشنفکر سياست بازی، بت سازی، بت شکنی، پيشدانی، مشکل‌گشايی و رهبری مردم نيست. روشنفکر می‌تواند بن‌مايه‌ی انسان بودن و آزاد انديشيدن را به مردم نشان دهد تا مردم خودشان در همپرسی و آزمون گام به گام راه پيشرفت خود را به جويند. کسی نمی‌تواند بر اساس پيشدانی‌های الهی، بتی، حاضر يا غايب دشواری‌های اجتماع را شناسايی کند. چون ساختار دشواری‌های جامعه‌ی ايران در درازای تاريخ از همين بت‌تراشی‌ها و بت‌شکنی‌ها پايه گرفته‌اند. روشنفکر بايد بداند انسان توانايی دارد که برای خودش بهزيستن و شاد زيستن را در همين جهان فراهم کند، بهزيستن و شاد زيستن تنها در همزيستی، مهرورزی و شادساختن همه‌ی پديده‌هايی اجتماع پيدايش می‌يابد.
در اجتماعی که مردگان هزارساله برمردم حکومت می‌کنند و مردم پس از مرگ به خوشنودی می‌رسند هرگز درون کسی به راستی شاد نخواهد بود چون هر شادی با اندوه گناه و ترس از عذاب دوزخ آلوده شده است.
آنچه انديشمندانی را پر ارزش می‌کند ارزش هسته‌ی انديشه‌ی آنهاست. نام و نژاد يا عقيده‌ يا پيوند انسان با بزرگ‌معبودی، پيشوايی، مرشدی، رهبری نشان ارزشمندی کسی نيست. ارزش خردمند در آنست که هسته‌ی انديشه‌های زنده را در درون خود بپروراند و بارور سازد تا ديگران از ميوه‌های آن انديشه‌ها بهره‌مند شوند نه اينکه بسان سوداگران انديشه‌ای را از ديگران بگيرد و به سود خود بفروشد.


MarduAnahid@yahoo.de