6 December 2005

مسعود بهنود

حرف نزن، عمل کن

۱۵ آذر ۱۳۸۴

سال 1352 در زندگي مردم ايران سال مهمي بود، نه تنها از آن رو که ريچارد نيکسون رييس جمهوري آمريکا، ملکه اليزابت از بريتانيا و جورج پمپيدو رييس جمهور فرانسه و سيزده رهبر جهان در شش ماه اول اين سال به ايران آمدند، بلکه سرانجام بعد از بيست سال که از کودتاي بيست و هشت مرداد مي گذشت ايران اختيار نفت خود را به دست گرفت. شاه با استفاده از فرصتي که جنگ اعراب و اسرائيل در اختيار وي قرار داده بود رهبري جرياني را در ميان کشورهاي توليد کننده نفت به عهده گرفت. او با بهره گرفتن از فرصت تحريم نفتي عليه غرب، شرکت هاي خارجي را راند و اختيار بهره برداري و فروش نفت به دست ايران افتاد. حادثه اي مهم که به نوشته روزنامه لوموند "همان کاري بود که دکتر مصدق آرزو داشت و اين بار شاه با جلب نظر جهاني به آن موفق شد."

در اين زمان در سراسر جهان آشوب بود. ديکتاتورهاي نظامي در آمريکاي لاتين مسلط بودند و در شيلي دسيسه آمريکائي ها کار را بر سالوادور النده تنگ کرده و به زد و خورد کشانده بود، در خاورميانه جنگ اعراب و اسرائيل با پيروزي اسرائيل پايان گرفته، در اسپانيا با اوج گيري ديکتاتوري فرانکو فعاليت هاي چريکي هم افزون شده و از جمله نخست وزير آن کشور ترور شد. در يونان سرهنگان با کودتائي دولت قانوني را سرنگون کردند و در پرتغال چريک ها توسط قواي امنيتي کشته شدند. در کشورهاي افريقائي وضع از اين هم بدتر بود.

اما در ايران پيروزي در ماجراي نفت و جلب نظر جهانيان به سوي ايران که موجب شد تا سرمايه هاي وسيع خارجي هم متمايل به ايران شود، همزمان با مشکلاتي هم همراه بود. گروه هاي چريکي در چند فعاليت ناموفق ترور و گروگان گيري توجه جهاني را به خود جلب کرده بود که يکي از پرسروصداترين آن ها گروهي بود که جمعي از هنرمندان و روزنامه نگاران هم در آن شرکت داشتند. کرامت دانشيان و خسرو گلسرخي از اين گروه اعدام شدند و طيفور بطحائی، رضاعلامه زاده، عباس سماکار، شکوه ميرزادگي، مريم اتحاديه با تخفيف هائي در مجازات هاي تعيين شده در دادگاه نظامي به حبس افتادند. و ده دوازده عمليات چريکي ديگر.

در بهمن سال چنين سالي در مناطق مرزي جنوب بين نيروهاي ايران و عراق درگيري هائي رخ داد. عده اي از ارتشيان دو سو کشته شدند عراق به سازمان ملل شکايت برد که سي و هشت مامورش به دست ماموران ايران کشته شدند. شکايتي که به جائي نرسيد و چندي بعد از پيروزي نفتي سفير تازه آن کشور با پيامي از سوي رييس جمهور محمد البکر با شاه ملاقات کرد.

تا تصوير کلي اين سال به دست آمده باشد بگويم که در پايان همين سال کميته داوران دومين جايزه فروغ فرخ زاد، دکتر مهدي سمسار را به عنوان روزنامه نگار سال برگزيد، اسماعيل خوئي را به عنوان شاعر به معناي مطلق، صادق چوبک را نويسنده، لرتا [همسر سابق عبدالحسين نوشين] بازيگر برگزيده شد. پرويز کيمياوي کارگردان، کيومرث منشي زاده عنوان شاعر امروز گرفت، محمد ذکائي و جواد مجبت شاعران جوان برگزيده و گونتر گراس هم به عنوان شاعر خارجي برگزيده جايزه گرفت. آخراي اين سال دانشجويان ايراني عضو کنفدراسيون دانشجوئي سفارت خانه ايران در استکهلم را اشغال کردند و در لاهه و رم و چند شهر ديگر اروپائي در اعتراض به دادگاه هاي نظامي و اعدام ها در ايران روپوشيده تظاهرات کردند. دولت ايران به دولت هلند هشدار داده که در انجام وظايف خود در حفاظت از سفارت ايران و جان ديپلومات ها کوتاهي کرده است و دانشجويان معترض دستگير شده هم در دادگاه هاي آن کشور حکم هاي سبکي گرفته اند.

در اين سال به فرمان شاه تحصيلات از کودکستان تا آخر دبيرستان در کل کشور رايگان شد و وزارت آموزش و پرورش ماموريت يافت که طرح تغذيه رايگان دانش آموزان سراسر کشور را به اجرا بگذارد. معلمان و کارکنان مدارس خصوصي قبلي به استخدام دولت درآمدند و روزانه شير، بيسکويت، قند،گوشت پخته شده، نان، گوشت کنسرو، ميوه، تخم مرغ، کالباس، کوکو و کيک به طور متوسط بيست گرم به هر دانش آموز به طور رايگان داده شد.

در چنين سالي شاه اعلام داشت که "درآمد حاصل از نفت که اينک تمام اختيار آن در دست ايران است بايد در سفره هر ايراني ديده شود." اميرعباس هويدا نخست وزير که بزرگ ترين بودجه تاريخ را در آذر ماه همين سال به مجلس برد اعلام داشت که به فرمان شاه مقرر شده است که با کمک سرمايه گذاري هاي خارجي زير ساخت هاي صنعتي و عمراني کشور بهبود يابد. و مردم شيريني پيشرفت ها و از جمله تحول بزرگ در استخراج و فروش نفت که ميليون ها دلار به درآمد کشور افزوده است را احساس کنند.

***

استاد زنده ياد جلال همائي با آن لهجه اصفهاني شيرين دنياي حکمت بود، فقط ادبيات نمي گفت و فقط فلسفه و هيات نبود که مي دانست، زندگي را مي شناخت و آدم ها را و خوب و بدشان را. از جمله حکايت ها که از وي به يادگار مانده يکي هم اين است که وقتي کسي از شاگردان از هنرهاي خود بسيار مي گفت. اين داستان را حکايت مي کرد.

سالخورده ها مي دانند که هرگاه معمار يا بنائي براي تعمير خانه مي آورند او اول از همه شروع مي کند به بدگوئي از پيشينيان که عجيب است چرا اين جا را اينطور ساخته اند، و آن گوشه را آن چنان برآورده اند، مگر نمي دانستند که باران مي آيد چرا فکر زمستان نکردند و از اين قبيل. با تجربه ها خونسرد به اين گفته ها گوش مي کردند و پس از آن مي گفتند اوستا ترا آورده ايم که همين ها را تعمير کني. حرف نزن. بکن.

حالا حکايت ماست با رييس دولت جديد که دارد همه عالم و آدم را به هم مي ريزد تا کار نکرده خود را بزرگ کند. تا به حال دولت هاي گذشته و مديران کارکشته را به دزدي و همدستي با دزدان بين المللي متهم کرده، در ذهن مردم چنان کاشته که هر چه مخالفان مي گويند درست است و در اين ربع قرن جز افزودن بر ارتفاع فقر و حساب هاي مالي خود کسي کاري نکرده است.

رييس جديد دولت با اين هزينه اي که بر دوش جامعه گذاشته تنها مقداري از بودجه هاي عمراني را به بين مردم تقسيم کرده و مقداري سخن تحويل داده است که از قضا همان هاست که پنجاه سال است متصديان امور گفته اند و به بعضي موفق شده و در برخي ناموفق مانده اند.