آوازهای تو
برای وب لاگ نويسان در زنجير
برای وب لاگ نويسان در زنجير
تاريکی غليظ ميشود
چون صمغ درختی گوشتخوار
که درريشه هايش اجساد خفته اند
و شاخه هايش بستر عنکبوتان و کرکسان اند
ای پرنده غمگين
آواز ها ی تو
براين درخت
قطر ه های خون گلو گاه توست
فرود اين فصل منجمد را
بر بال های نازکت
هیچ عجب مدار
اما خدای را
کدام پرنده سکوت را هرگز آموخته است؟
اين درخت خود موريانه ايست که درريشه ها خانه کرده است
گوش کن
صدای پای هيزم شکنان را که ميرسند
آواز خونين ات را سرود سرخی کن
درطلوع دوباره جنگلی سبز