7 December 2005

دکتر زری اصفهانی


آوازهای تو

برای وب لاگ نويسان در زنجير







تاريکی غليظ ميشود

چون صمغ درختی گوشتخوار

که درريشه هايش اجساد خفته اند

و شاخه هايش بستر عنکبوتان و کرکسان اند

ای پرنده غمگين

آواز ها ی تو

براين درخت

قطر ه های خون گلو گاه توست

فرود اين فصل منجمد را

بر بال های نازکت

هیچ عجب مدار

اما خدای را

کدام پرنده سکوت را هرگز آموخته است؟

اين درخت خود موريانه ايست که درريشه ها خانه کرده است

گوش کن

صدای پای هيزم شکنان را که ميرسند

آواز خونين ات را سرود سرخی کن

درطلوع دوباره جنگلی سبز