23 December 2005

نيک آهنگ کوثر




عصبانی نشوم



فکر می‌کنید خواندن سخنان خاتمی برای امثال من راحت است؟ آن روزهایی که برای بدست آوردن یک کار بخور و نمیر تمام شهر را بالا و پایین می رفتم، در آن سرمای وحشتناک پارسال، آن روزهایی که باید جواب مشتریان مغازه خشک شویی را می‌دادم، آن روزهایی که می‌دانستم صاحب مغازه دارد سر مرا کلاه می‌گذارد ولی هیچ نمی‌توانستم بگویم، آن روزی که مدیر ایرانی خدمات فتوکپی جواب تلفن مرا نمی‌داد چون یکی دیگر را استخدام کرده بود و...آن روزهایی که یک سوم وعده غذا می‌خوردم تا آخر ماه پولم ته نکشد...

همه‌اش یاد شما بودم آقای عبا شکلاتی

زندگی نزد خانواده‌تان شیرین است؟ نوش جانتان

تلخی قلم مرا ببخشید، چون تقصیر قلم نیست، صاحب قلم است که شما را نمی‌تواند ببخشد...

صاحبان قلم زیادی را می‌شناسم که قلم‌شان را نفروختند، و شما را نمی‌توانند به راحتی ببخشند...

آقای خاتمی، روزی روزگاری خواهد رسید...منتظر آن روزم


http://nikahang.blogspot.com/

.............................................................................

خاتمی : مي خواستم خدمت كنم ، زمينه فراهم نبود