20 November 2005

وبلاگ خُسن آ قا

اختلاف! کدام اختلاف؟

بحث و تحلیل‌های این روزها را در هر رسانه‌ای که دنبال می‌کنیم همه متفق‌القول بر این نکته تاکید دارند که اختلافات در درون رژیم رو به افزایش است. عده‌ای این استدلال را تا به آنجا پیش می‌برند و ادعا می‌کنند که خامنه‌ای راس حرم قدرت در جمهوری اسلامی هم با دولت جدید مشکل دارد و به همین رو خود را به هاشمی و شرکا نزدیک کرده است.

نکته‌ای را که در هیچ یک از این تحلیل‌ها در نظر نمی‌گیرند کلیت این رژیم است. همان کلیتی که خمینی بنیانگزار این رژیم همیشه سعی در حفظ آن می‌کرد. بدون آن یک پارچگی که خمینی همیشه بر آن تاکید می‌کرد این رژیم هیچگاه قادر به بقا نخواهد بود. دلیل این امر بسیار ساده است برخلاف همه تحلیل‌ها، این رژیم یک رژیم توتالیتر است نه دیکتاتوری. آنهایی که فرق این دو گونه رژیم‌ها را می‌دانند واقف‌اند که این رژیم حتی در اولین روزهای به قدرت رسیدن‌اش (دوران خمینی) هم نتوانست یک حکومت دیکتاتوری را بر ایران مسلط کند.

حالا برگردیم به تحلیل‌هایی که در بالا گوشزد کردم. چیزی که در این تحلیل‌ها در نظر گرفته نمی‌شود این است که تمام این گروه‌های چندگانه که در حکومت آخوندی قدرت را در دست دارند همگی از یک نژاد، فرقه و مسلک هستند و همه آنها به خوبی به این اصل وفادارند و می‌دانند که کوچکترین جدایی و اختلاف بین این گروه‌ها، سقوط رژیم را حتمی خواهد کرد. یک رژیم توتالیتر و غیر دیکتاتوری هیچ گاه نمی‌تواند با اختلافات درونی به بقا خود ادامه دهد.

خوب ممکن است این تحلیل گران سوال کنند پس چرا این ها مدام به یک دیگر حمله می‌کنند و مدام در حال درگیری بین این خودی‌ها هستند. چیزی را که در این 27 سال همیشه از این رژیم دیده‌ایم این است که همیشه در آخرین مرحله شروع یک درگیری واقعی درونی، مهره‌ای پا پیش گذاشته و مهره‌های گوناگون را دوباره با هم متصل کرده. تازه بیشتر این درگیری ها چیزی بجز یک جنگ زرگری نیست و هدف آن فقط گمراه کردن نیروهای مخالف است. نقطه مشترک تمام این گروه‌های چندگانه هم همیشه تحمیق یک اقلیت محدود و جلب حمایت آنها در مقطع‌های گوناگون برای ادامه بقا بوده. در دوران هشت ساله اصلاحات هم همین امر بوسیله دروغ های خاتمی میسر شد، تنها فرق این دوره با دوره‌های دیگر این است که این گروه موفق شدند با برنامه ریزی و فریب قشر تحصیل کرده مملکت را بفریبند. امروز نیز با شعبده بازی جدید گروهی دیگر بنام اقتدار گرا یا بنیادگرا موفق شدند فقیر ترین و محروم ترین قشر جامعه را با شعار (پول نفت سر سفر ملت) فریب بدهند و حکومت ملاها را برای مدتی دیگر بیمه کنند.

اینها همه تاکتیک‌هایی است که آقایان علما برای بقا خود به کار می‌برند وگرنه در اصل هیچ اختلافی بین این آقایان وجود ندارد و اگر اختلافی هم هست در این مساله خلاصه می‌شود که چه کسی پول نفت را بچاپد و چه کسی منابع دیگر را در دست داشته باشد.
مساله مبارزه با غرب و الخ هم چیزی نیست بجز یکی از مجموعه ابزاری که برای تعمیق ملت از آن استفاده می‌شود وگرنه اگر روزی منافع آقایان با متحد شدن با آمریکا تامین شود یقین بداند در برقرار کردن رابطه با شیطان بزرگ هم دقیقه‌ای درنگ نخواهند کرد.

دلخوش کردن به اختلافات درونی رژیم و منتظر ماندن که مهره‌های رژیم خود باعث سقوط رژیم شوند سرابی بیش نیست و نمی‌توان روی آن سرمایه گذاری کرد.

سخن آخر اینکه اینها ممکن است گوشت یکدیگر را بخورند ولی هیچ گاه استخوان همدیگر را دور نخواهند انداخت