عادت
چشمهای مان را بسته بودند
و لبهای مان را دوختند
تا به تاریكی و سكوت معتادمان كنند
ایستاده ایم به تاریكی
چشمهای مان بسته است
و لبهای مان دوخته
با نعره های شكسته
در حفره حفره های گلوهامان
فریاد می كنیم
عادت نكرده ایم
عادت نمی كنیم
چشمهای مان را بسته بودند
و لبهای مان را دوختند
تا به تاریكی و سكوت معتادمان كنند
ایستاده ایم به تاریكی
چشمهای مان بسته است
و لبهای مان دوخته
با نعره های شكسته
در حفره حفره های گلوهامان
فریاد می كنیم
عادت نكرده ایم
عادت نمی كنیم