21 December 2007

جمشید پیمان : با تو می رسد از ره ، انقلاب آزادی


با تو می رسد از ره ،

انقلاب آزادی


جمشید پیمان


پـیـر شـد آرزوهــامـان ، در شـبـاب آزادی

غـیـر خون نمی خوانم ، زین کـتاب آزادی

کوه ودشت وجنگل را،سالیان سفر کردم

گـم شـدم چنین حیـران ،در سـراب آزادی

تیرو مهر و دی طی شد،در میانه ی آتش

شـد نـصـیـب ما حـرمان ، با کـبـاب آزادی

روزو شب به ما می داد،پیردیر اگرهشدار

در تـب زمـان مـی دیـد ، اضـطـراب آزادی

بـهـمـنت بـهـاران شد ، قدر آن ندانـستـی

شحـنـه بـاغـبـان کردی ، بـا نـقـاب آزادی

از ریای این شـیـخان، شد حـرام اگر بـاده

عـاشـقان همه مستـنـد، از شـراب آزادی

گرچه شیخ دل چرکین،زدبه قلبمان خنجر

خـون مـا ولـی افــزود ، بـر شتـاب آزادی

اینک ای رفیق ره،دست خودبه دستم ده

جنـبـشـی که بـاز آریـم ،رفــتـه آب آزادی

تا شما شرف داران، ریشه در زمین دارید

می شـود دوبـاره آبـادان ، فاریـاب آزادی

ای خجسته هم سنگر،ای تو همره ورهبر

بـا تـو مـی رســد از ره ، انـقــلا ب آزادی