6 January 2008

: آش و ادیان

سایت اکبر بهرمانی در تبعید


آش و ادیان!


ناهید رکسان






امروز متوجه شدم که برای تحقق مطالبات زنان لازم است آش نذری پخته شود؛ سکولارها و مذهبی‌ها هم با هم متحد شوند! بله، آش به عنوان عامل «اتحاد» سیاسی، بهترین مسیری است که جنبش‌های اندورنی «حاج‌آقا» به ما پیشنهاد می‌کنند. در سایت اکبر بهرمانی در تبعید، مورخ 10 دیماه 1386 مطلبی منتشر شده بود، تحت عنوان «خاستگاه برابر نه، خواسته‌های برابر»، به قلم فردی به نام آسیه امینی. نویسنده می‌گوید، جهت بازکردن راه جنبش زنان در دل مردم سنتی و مذهبی،‌ جنبش باید زبانش را تغییر دهد. ‏ و در این راستا، به مورد خاص مادر یکی از زنان زندانی اشاره می‌کند. که جهت آزادی جلوه جواهری، و مریم حسین‌خواه، مراسم آش‌پزان ترتیب داده بود. این دو نفر هم اخیراً آزاد شدند، و به همین دلیل مطلب خانم امینی را می‌توان خارج از احساسات و عواطف «زندانی‌پرست» و رایج در ایران، مورد بررسی قرار داد.

خانم امینی در این مقاله با اشاره به این واقعیت که بسیاری از زنان تحصیلکرده از «آگاهی» بی‌بهره‌اند، می‌گوید، بحث ما در خاستگاه نیست، بلکه در خواسته‌هاست. و ادامه می‌دهد، لازم است جهت دستیابی به حقوق برابر، سکولارها و مذهبی‌ها هم‌صدا شوند. البته توصیة خانم امینی در واقع این است که سکولارها از طریق شرکت در مراسم آئینی «آش نذری و دعا» به زنان مذهبی نزدیک شوند، و به «زبان سادة» آنان گوش فرا دهند، و با زبان سادة آنان نیز سخن بگویند. نویسنده چنین استدلال می‌کند که، «گویش غلیظ» روشنفکران برای مردم عادی خوشایند نیست، پس بهتر است روشنفکران در کنار مردم عادی قرار گیرند و به زبان سادة آنان سخن بگویند:

«چرا از دل مردم و با زبان ایشان حرف زده نشود؟ چرا مراسم آش پزان یکی از تریبون‌هائی نشود که راه‌های دیگرشان برای سخن روز به روز بسته‌تر می‌شود؟»

خانم امینی می‌گوید، حقوق زنان متعلق به یک قشر فکری و صنفی نیست. ولی چون جامعة ایران سنت‌گرا‌ست، زنان ایران سنتی نیز سنتی‌اند. پس روشنفکران باید به اینان نزدیک شوند. چون نیاز زنان مشترک است.

البته با فرض اینکه جامعه ایران سنتی است، نمی‌توان ادعا کرد که نیاز زنان مشترک است. همین خانمی که برای آزادی دخترش از زندان «مراسم آش پزان» به راه انداخته و سرکار را اینچنین مجذوب خود کرده، برای کدام زندانی دیگر حاضر است «مراسم» به راه بیاندازد؟ برای هیچکدام! میان «مذهبی» و «سکولار»، برخلاف آنچه خانم امینی سعی در القاء آن دارند، نیاز مشترکی وجود ندارد. به هیچ عنوان. تفاوت مذهبی و سکولار بر این اصل بنیادین استوار است که «سکولار»، بدون در نظر گرفتن عقاید سیاسی و اعتقادات مذهبی، حقوق «انسان» را محترم می‌شمارد. حال آنکه «مذهبی»، وقتی انسان دوست می‌شود که پای پیوندهای خونی و عقاید مشترک مذهبی به ‌میان می‌آید. این حضرات که مراسم آش‌پزان به راه می‌اندازند، برای قوم و قبیلة خودشان نگران‌اند. سکولارها، با مسائل قبیله‌ای کاری ندارند. هدف نویسندة این وبلاگ هرگز تأمین حقوق زن مسلمان نبوده و نخواهد بود. هدف ما از تأمین حقوق برابر، حقوق تمامی زنان ایران است، و این حقوق در چارچوب قانون اساسی فعلی غیرقابل استیفاء است. این واقعیتی است که زنان شیعی مسلک مدعی روشنفکری با آن بکلی بیگانه‌اند. و البته روی سخن فقط با شیپورهای تبلیغاتی اصلاح طلبان نیست!

در چارچوب دین، حقوق انسانی به رسمیت شناخته نشده و نخواهد شد. نص صریح کتب مقدس ادیان ابراهیمی، فعالیت موذیانة کلیسای کاتولیک در دموکراسی‌های غرب، و موضع‌گیری‌های رسمی آن‌ در مورد طلاق، سقط جنین، و همجنس‌گرایان شاهدی است بر این مدعا. در نتیجه، مذهبی‌ها به هیچ عنوان نمی‌توانند خواسته‌های مشترکی با سکولارها داشته باشند. کدام زن «مذهبی» با تعدد زوجات مخالف است؟ تعدد زوجات را دین اسلام به رسمیت شناخته، و مخالفت با آن، مخالفت با احکام دینی تلقی خواهد شد. کدام زن مذهبی مخالف جامعة «زنانه ـ مردانه‌ای» است که این حکومت بر ملت‌ ایران تحمیل کرده، تا به این وسیله خشونت را در سطح جامعه افزایش دهد؟ کدام زن مذهبی، می‌تواند احکام توحش قرآن، از قبیل سنگسار، شلاق و قطع عضو را در چارچوب اعتقادات مذهبی‌ خود به زیر سئوال ‌برد؟ بر خلاف آنچه خانم امینی ادعا می‌کنند، نیازها به هیچ عنوان مشترک نیست. مذهبی‌ها زمانیکه «خرشان به گل می‌نشیند»، و از طریق اعمال نفوذ این یا آن سفارتخانة غربی، و هزاران طرق شرافتمندانة «دینی» دیگر، مشکل‌شان بر طرف نمی‌شود، به نقطة صفر باز می‌گردند، و به اصل مطلب می‌پردازند: شکم و دعا! خوشبختانه این استراتژی سخت موثر است! چرا که، زندانیان کذا هم پس از «مراسم آش‌پزان» آزاد شدند؛ می‌‌بینیم که قوة قضائیه جمکران نیز شکمی است، و با حقوق مدنی بیگانه!

هیچ دلیل ندارد که جنبش «سکولار» مطالبات خود را به مطالبات جنبش‌های مذهبی «تقلیل» دهد. چرا چنین عملی را می‌باید صورت داد؟ مطالبات ما، مطالبات زنان مذهبی را نیز شامل می‌شود، ولی مطالبات زنان مذهبی، نه تنها در برگیرندة مطالبات ما نیست، که نفی مطلق همان‌هاست. کدام عقل سلیم می‌پذیرد که سکولارها با مذهبی‌ها هم‌صدا شوند، تا با تقویت مذهبیون، خود را به زیر ضربات توحش دین مبین بیندازند؟ مگر در سال 57 جنبش‌های به اصطلاح «چپ» و شبه روشنفکران با مذهبیون هم‌صدا نشدند؟ نتیجة‌ چنین حماقت سیاسی، که هنوز در برابرمان قرار دارد، جز سرکوب «چپ فرضی» و سکولاریسم چه بوده؟ ظاهراً این نتیجة هولناک، آنقدرها هم برای امثال خانم امینی تلخکامی به همراه نیاورده، چرا که با تلاش فراوان بر تکرار دوبارة همین حماقت پافشاری می‌کنند، و می‌گویند:

«هر کسی راه و روش خود را به تناسب باورهائی که دارد انتخاب می‌کند، اما هدف یکی است.»

به هیچ عنوان «هدف» یکی نیست! آنچه جنبش لائیک به عنوان حقوق زنان مطالبه می‌کند، در تضاد کامل با مطالبات دین‌پرستان غرب زده است. به همین دلیل، ما به کسانی که در ایران زندگی می‌کنند، توصیه می‌کنیم با رعایت قانون، خود را از تهاجم سگ‌های هار مؤنث و مذکر طرح «ارتقاء امنیت اجتماعی» دور نگاهدارند، چرا که مطالبات ما به حذف «روسری» و یا حق پوشیدن چکمه محدود نخواهد شد. حال آنکه شاهدیم گروه‌های مذهبی، از قبیل دارودستة عبادی، با قانون شکنی، اقدام به تجمع و برپایی تظاهرات می‌کنند، تا مطالبات ما را در جنجال آزادیخواهی‌های دروغین خود محو کنند. نه، سرکار خانم امینی! هدف سکولارها با هدف گروه عبادی و دیگر گروه‌های مذهبی به هیچ عنوان یکی نیست. و دلیل هم ندارد که ما با پیوستن به گروه‌های مبلغ توحش دینی، اصول و اعتقادات انسان محور خود را به فراموشی بسپاریم. نه! اگر دروغ و تظاهر، به عنوان «تقیه» در مرام بعضی‌ها یک «ارزش» شناخته ‌شده، در سکولاریسم، توسل به فریب و ریا نشان فرومایگی است، و دون‌شان انسان! و به همین دلیل است که ضمن حمایت از آزادی کلیة زندانیان سیاسی، از زندانیان «ویژة» حکومت اسلامی، به هیچ عنوان حمایت نکرده و نخواهیم کرد.

مطالب خانم امینی، در باب «هدف مشترک» شباهت فراوان به مقالة ابراهیم یزدی دارد، که به بهانة نکوهش خشونت و تروریسم، آغاز خشونت را به اسطوره‌های آفرینش ادیان توحش ابراهیمی پیوند می‌زند، گویا جهان را در واقع خداوند ابراهیم آفریده! و این آفرینش یک واقعیت تاریخی است که، 50 هزار سال هم از آغاز آن می‌گذرد! البته ابراهیم یزدی، حتماً ساعت دقیق آفرینش جهان را هم می‌دانند، و ذکر نکرده‌اند.

«شهروند امروز»، مورخ 2 دی‌ماه 1386، مطلبی از ابراهیم یزدی منتشر کرده، تحت عنوان، «خشونت، جنگ طلبی و تروریسم»! بله ابراهیم یزدی همان کسی است که 28 سال پیش در تصفیه‌های خونین حکومت اسلامی پیشاهنگ بود، و امروز کراوات زده و «خشونت‌ستیز» شده ! البته ایشان تأکید دارند که یکی از اهداف برجستة ادیان الهی رفع خشونت بوده! و ضمن تأکید بر چنین دروغ شاخداری، با تکیه بر اصل مقدس «ترادف کلی»، جنگ بین کشورها را با دعوای هابیل و قابیل در ترادف قرار می‌دهند، تا با تکیه بر سخنان «فرضی» علی، خلیفة چهارم، به ما بگویند اسلام از مسیحیت بهتر است! بله، این اصل ترادف کلی،‌ بسیار اصل مقدسی است، و رسانه‌های غربی با توسل به آن معجزات عجیبی می‌کنند. به عنوان نمونه، چندی پیش نشریة‌ «وزین» اشپیگل، «طنز»، «شوخی»، «استهزاء»، «متلک پرانی» و «هتاکی» را نیز در ترادف قرار داده، و در این راستا به فروید هم متوسل شده بود، تا جای تردید برای هیچکس باقی نماند که، این «مفاهیم» در ترادف کامل با یکدیگر قرار می‌گیرند! این مطلب، توسط خانم الهة بقراط ترجمه شده. بله «ترادف کلی» در انحصار اشپیگل نیست، ریزه خواران سازمان سیا در جمکران هم آنرا می‌شناسند، و مانند ابراهیم یزدی به آن اطمینان دارند! ابراهیم یزدی که مانند دیگر فعلة فاشیسم الگوی حکومت آیندة کشورمان را در مضحکة حاکمیتی نظیر ترکیه می‌بیند، ضمن تأیید بر خشونت ستیزی ادیان ابراهیمی، به برتری مسلمانان بر جنگجویان مسیحی نیز تأکید می‌کند، ‌چون به زعم ابراهیم یزدی، مسلمانان از نهج‌البلاغه پیروی می‌کرده‌اند! نهج‌البلاغه همان کتابی است که به علی نسبت می‌دهند، و در واقع قانون اساسی اصلاح طلبان جمکران شده. البته اگر سری به نهج‌البلاغة کذا بزنید، خواهید دید که مانند دیگر آثار نوابغ جهان تشیع، کلی‌گوئی، پوچ‌نگاری و مهمل است. ولی برای امثال ابراهیم یزدی، همة مفاهیم در نهج‌البلاغه وجود دارد، حتی مفاهیم «مدرن» که در صدر اسلام هنوز ناشناخته بودند، به ویژه در موارد جنگ‌های دفاعی! می‌دانیم که در صدر اسلام مسلمانان هر گاه در موضع ضعف بودند، در برابر طرف قدرتمند سر فرود آورده، ‌ و هر گاه در موضع قدرت قرار داشتند، بدون کوچکترین دلیلی، فقط جهت غارت و کشتار جنگ را آغاز کرده‌اند. ولی یزدی، به نقل از علی، خلاف این را می‌گوید:

«در سخنان علی [در موارد جنگ دفاعی] دستورات فراوان برای رعایت موازین انسانی وجود دارد: دشمن فراری را تعقیب نکنید، زخمی‌ها را نکشید، رعایت زنان و کودکان و مردمان غیر نظامی را بنمائید، اموال محصولات و دام‌های مردم را غارت نکنید[...] در حالیکه جنگجویان مسیحی [...]»

بله، جنگجویان مسیحی، به ادعای یزدی، ‌برخلاف جنگجویان مسلمان بسیار وحشی بودند. و از اینجا نتیجه می‌گیریم، آن‌ها که امپراطوری ساسانی را شکست دادند، و سال‌های سال به قتل و غارت مردم ایران مشغول بودند، حتماً متعلق به سپاه مسیحیان بوده‌اند! و آن‌ها که به بهانة جنگ با عراق، در کردستان ایران به زنان کرد ایران تجاوز می‌کردند هم، حتماً باید مسیحیانی باشند، که با فریب و نیرنگ وارد «سپاه امام زمان» شده بودند! بله، این «مسیحیان» چه جنایاتی در کردستان ایران مرتکب نشدند، و امروز چه جنایاتی در زندان‌های ایران، و شهرهای کوچک و بزرگ مرتکب نمی‌شوند؟ و «الهام»، روزی سه‌بار ادعا می‌کند که این جنایات به دولت مهرورزی اصلاً مربوط نیست! چنان این مسیحیان جنایت و غارت می‌کنند، که ابراهیم یزدی عنان عقل از دست داده، می‌گوید، دموکراسی مانع از جنگ می‌شود!

البته شاید در نهج‌البلاغه چنین آمده باشد! چون پاسداراکبر «فراری» هم همین ترهات را مرتب تکرار می‌کند! در هر حال، شیوة نگارش ابراهیم یزدی شباهت فراوانی به شیوة همان پاسدار اکبر دارد،‌ گویا سازمان سیدمهدی خاموشی علاوه بر تنظیم خطبه‌های علفزار، برای نخبگان جمکران هم «مقاله» می‌نویسد. ابراهیم یزدی، در پایان مطلب خود ضمن پنهان کردن منافع استعمار در جنگ افروزی‌ها می‌‌نویسد، در گذشته حاکمان مستبد جنگ را به ملت‌ها تحمیل ‌کرده‌اند، ولی در عصر انقلاب الکترونیک، دمکراسی گسترش می‌یابد:

«در عصر انقلاب الکترونیک و توسعه و نهادینه شدن دمکراسی، امید به اینکه تروریزم و جنگ [...] از جامعة انسانی ناپدید شود وجود دارد»

بله، در عصر انقلاب الکترونیک، دمکراسی در افغانستان، عراق و پاکستان فعلاً نهادینه شده. و پیش از انقلاب الکترونیک هم، همین دمکراسی در جمکران، با استقرار دولت مهدی بازرگان نهادینه شده بود. فراموش نخواهیم کرد! در ضمن، ابراهیم یزدی و شرکای‌اش فراموش نکنند که، جهان ما ایرانیان با جنایت آغاز نشده. اسطوره‌های ما را، نه با شمشیر اسلام، نه با دمکراسی‌های دست‌ساز گروه برژینسکی نمی‌توان از تاریخ زدود. «جهان ما» ایرانیان، آفریدة اهورامزدا است، که انسان را «آزاد» آفرید
.