18 January 2008

الف. بيقرار (ايران – تهران): "اصلاح - طلبان" و... شرط بلاغ



با نگاهي گذرا بر آنچه سركردگان اصلاح طلبي آنهم از نوع" پيشرو هاشان" گفتند ونوشتند، با يك تحليل سرانگشتي ازمجموعه هارت وپورت هائي كه سر دادند، بجز دريك – دو مورد، همه چيز ميتوان استنباط کرد ، بجز خواست مردم

در واقع تنها كسی كه جسارت نشان داد وكلامي از حق، حال چه بر اساس مصلحت وچه برمبناي ضرورت، ويا "سياست ورزي نو " بر زبان آورد،، سعيد حجاريان بود:
اگرهمه مجلس هشتم را هم به اصلاح طلبان بدهند، هيچ چيزي عوض نخواهد شد ودرب برهمان پايه خواهد چرخيد كه تا كنون چرخيده
البته اشکوری هم گفت:
از صندوقهاي ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهبان منصوب اوهمه چيز بيرون آمدني است، بجز معيارهاي دمكراسي

يگانه شرط بلاغ در مقابل اصلاح طلبان، بعداز سه دهه همكاري وهمگامي وهمسوئي و مشاركتشان با استبداد مذهبي درتمامي غارتها وجنايات، همانا یاد اوری مطالبات يك ملت است

اصلاح-طلبان و... شرط بلاغ


الف. بيقرار
.......................
ايران – تهران


سوت پايان بازي نامنويسي كانديداهاي انتخابات مجلس هشتم كشيده شد. نكته جالب توجه اينكه: اصلاح طلبان با انواع و اقسام احزاب دولتي ونيمه دولتي و وابسته به پدرخوانده هاي حكومت آخوندی، با حداكثر "قوا" پاي بميدان گذاشته بودند و اضافه بر محمد خاتمي وعلي اکبر هاشمي رفسنجاني وحسن روحاني و يكي – دو ملاي ديگر، چون كروبي و منتجب نيا وگرامي مقدم، چند نفري را هم بعنوان سخنگو ونظريه پرداز و مفسر ومبلغ كوك كرده بودند، تا بيايند ودراين بازار پرغوغا، ولي بي مشتري "بگويند وبنويسند"!...

ستاد ائتلاف تشكيل دادند تا شايد چون دوران خوش گذشته وغيرقابل بازگشت (كه هرگز تكرار نخواهد شد) دكان وحجره اي براي متاع بي مشتري و فاسد شده شان بيابند . تا آنجا كه ميسربود وامكانات اجازه ميداد ازهيچ قيل ئقالي دريغ نكردند، و هرآنچه را كه صواب و نا صواب "تشخيص" ميدادند، گفتند و نوشتند. اما با همه آنچه كه انجام دادند دريافتند كه از آنجا رانده ونزد مردم درمانده اند.

علي اكبرهاشمي در يك مانورآبكي كه در خرم آباد بصحنه آورد، با يك تشرمحسن رضائي (مبني براينكه: "جعبه سياه جنگ" باز می شود) دريافت که بايد "ساکت" باشد؛ همانگونه كه درانتخاتبات رياست جمهوري نهم با همه اهن وتلپي كه داشتة؛ در نهايت مصلحت را درآن ديد كه درمقابل هرآنچه كه آنرا تخلف درانتخابات تلقي ميكرد سكوت كند و "شكايت" خودرا به خدا ارجاع دهد. اين از هاشمي رفسنجاني بي يال وكوپال شده.

سيد محمد خاتمي هم بدليل ضعف و شخصيت شكننده وسازشكارانه اي كه دارد، بعد از سه سفراستاني؛ با يك تشر رقيب (كه پول اين سفرها از كجا تامين ميشود) و بيرون انداخته شدنش از موسسه گفتگوي تمدنها ، بناچار كنج انزوا برگزيد، با الباقی نق زدنهائي كه خودش هم ميداند كمترين خاصيتي در مقابل حريف بي حيا ندارد.

شيخ مهدي كروبي هم كه روزي و روزگاري سركردگي اصلاح طلبان در مجلس ششم را دراختيار داشت، در افسار گسيختگي نزديك به ديوانگي (كه از مختصات جوهري اوست) چنان "نمكدان" شكست، كه بعضي اصلاح طلبان اورا چراغ سبزگرفته وغلام حلقه بگوش آقا برشمردند وبراوتاختند، اماآنها نيز نتوانستند در مقابل بي حيائي شيخ دوام بياورند وخيلي زود آتش توپخانه شان خاموش شد. و "شيخ" بدون اينكه با كسي رودربايستي داشته باشد وحفظ ظاهرکند، با صراحت اعلام نمود كه با اصلاح طلبان درهيچ ائتلافي شركت نخواهد كرد وتصميم دارد تا با تابلوي حزب خودش يعني اعتماد نا ملي راهي كارزار انتخابات شود.

اين از دانه درشتها و كله گنده ها.

اما با نگاهي گذرا بر آنچه كه سركردگان اصلاح طلبي آنهم از نوع" پيشرو هاشان" گفتند ونوشتند، با يك تحليل سرانگشتي ازمجموعه هارت وپورت هائي كه سردادند، بجز دريك – دو مورد، همه چيز ميتوان استنباط کرد ، بجز آن چيزي كه خواست مردم است.

شاخ وشانه كشيدند، اما براي سهم خواهي ومشاركت درقدرت. اهن وتلپ كردند، اما نه براي مطالبات بلعيده شده مردم، كه براي بدست آوردن چند كرسي درمجلس( يا اگر بتوانند وبگذارند: براي كسب يكي – دو صندلي وزارت؛ كه بعيد بنظر ميرسد) ).

در واقع تنها كسی كه جسارت نشان داد وكلامي از حق، حال چه بر اساس مصلحت وچه برمبناي ضرورت، ويا "سياست ورزي نو " بر زبان آورد،، سعيد حجاريان بود: اگرهمه مجلس هشتم را م به اصلاح طلبان بدهند، هيچ چيزي عوض نخواهد شد ودرب برهمان پايه خواهد چرخيد كه تا كنون چرخيده!

البته اشکوری هم گفت: از صندوقهاي ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهبان منصوب اوهمه چيز بيرون آمدني است، بجزمعيارهاي دمكراسي!

آري!... اصلاح طلباني كه ظاهرا" كليت اين جناح (باند) حكومتي را "نمايندگي" ميكردند، وبعنوان چرخ پنجم درشكه, ميدان دار "بحث وفحص ها" بودند همه چيز گفتند، الا اينكه بگويند، اگربار ديگر شوراي نگهبان آنها را ازصحنه بيرون بيندازد، چه خواهند كرد!

تهديد كردند اما درچهارچوب نظام و التزامات عملي به قانون واصل ولايت فقيه!

زبان به انتقادات تند وتيز گشودند، اما نه براي ملت كه براي كسب قدرت يا سهيم بودن درقدرت. همه جور آمار وارقام اقتصادي ارائه كردند. ازنرخ بيكاري گرفته، تا رشد نرخ فاسد – فحشا – اعتياد و...! اما همه چيزرا به سوء مديريت وعدم كفايت احمدي نژاد مرتبط دانستند. گوئي كه اين مملكت واين حكومت با اين همه مصيبت هاي جورو واجور، در طي دوران دوسال وچند ماهه احمدي نژاد هيچ ندان بروز نموده است!

نگفتند كه احمدي نژاد هم يكي از ماست، اما اهل حقه بازي هاي اصلاح طلبانه ودو دوزه بازيهاي پشت پرده ازجنس حسن روحاني ومحمد خاتمي و... نيست. همين بي خرد وناداني است كه مردم دارند ميبينند. ومهمتراينكه هزگزبرزبان نياوردند كه احمدي نژاد حاصل وفرآيند چه اتفاقات وسياستهائي است كه تا قبل از ظهوراوجريان داشته است! افاضات فراوان نمودند، اما دريغ ازاينكه بگويند، ريشه همه اين مصيبت ها در كجاست، وآنچه كه نزديك به سه دهه است دارد براين ملك وملت ميرود زائيده چيست، وقائم به چه عامل وعوامليست! مقايسه كردند، اما مقايسه شان قبل ازآنكه معطوف به خواست ومطالبات مردم باشد، برآن بود كه بگويند اگر ما بيائيم با چكمه پوشيدن زنان كاري نخواهيم داشت، اما نگفتند يا شايد شهامت وشجاعت آنرا نداشتند كه فرياد بزنند، چرا بايد دست وپاي جوانان اين سرزمين بريده شود؟

فرياد زدند، اما نه براي آزادي و دمكراسي خواهي و دگرگوني بنيادي، بلكه با اين ادعا كه اگرما بيائيم لوايحي را بمجلس خواهيم برد كه چه شود وچه! وشاهد بوديم كه با يك توپ وتشررهبري، گروهي شان اعلاميه انصراف دادند، گروهي شان حتي شهامت نامنويسي درخود نديدند، وسركرده شان سيد محمد خا تمي هم با ازدست دادن عمارت گفتگوي فرهنگها وتمدنها و با تحقيرغيرقابل وصف بجاي ايستادگي و مقاومت درمقابل اين همه توهين، چون گذشته راه مماشات وسكوت برگزيد وعطاي رفتن به اين شهر وآن استان براي فريب مردم را برلقاء سكوت ترجيح داد و خانه نشيني برگزيد.

آري، درحكومت اسلامي اصل برهمه چيزاست، الا خواست ومطالبات حقيقي مردم. اصل بر حفظ نظام واقتدار روزافزون آنست ولاغير. درحقيقت اصلاح طلبان بايد كفاره خيانتي را مي بپردازند كه برآمال وآروزهاي يك ملت روا داشتند.

آنطور كه اعلام شده، واگردرست باشد وگرفتار تعويق دردولت در تعليق وتعطيل نشود، قراراست كه روز دوم بهمن ماه نتايج بررسي صلاحيت كانديداهاي نام نويسي كرده اعلام شود.

دراينكه نتيجه چه خواهد بود، ازهم اكنون نه برمردم پنهان است ونه برصحابه حكومت واپوزيسيون آبكي درون حكومتي. حتي نتايج بازي بر بسياري ازكانديدا ها هم مسلم ومسجل است، اما دراين وانفساي دروغ ورياكاري وحقه بازيهاي پشت وروي پرده هنوز فرصتي هست، تا حضرات اصلاح طلب كه خودرا مدعي و دغدغه دار مطالبات حقيقي اكثريت بزرگ مردم ايران ميدانند، ازهم اكنون به چاره كار بيانديشند. نه چاره جوئي براي اينكه چرا اين يا آن اصلاح طلب رد صلاحيت شد، كه چاره جوئي براي پيوند خوردن به ملت، و رهائي از مصيبتي كه موجب گرديده كه يك ملت تا لبه پرتگاه سقوط وانهدام همه شالوده هاي انساني واقتصادي و فرهنگي وصنعتي و... كشانده شود وكثيري از حضرات اصلاح طلب خواسته ونا خواسته، دانسته ونادانسته و... دراين سيه روزي ملي دخيل وشريك بوده اند.

***

درحقيقت، يگانه شرط بلاغ درمقابل اصلاح طلبان، بعداز سه دهه همكاري و همگامي وهمسوئي ومشاركت با استبداد مذهبي درتمامي غارتها وجنايات، همانا مسئله مردم محوري ومطالبات يك ملت است، كه انتخاب آن يا هر گزينه ديگري بعهده اصلاح طلبان ميباشد