-دكتر حسين باقرزاده-
همبستگی ملی را باید با تفاهم بر سر خواستهای مشترك و احترام به مواضع
یكدیگر (و لو مخالف هم) شكل داد و برای این كار دفاع از حقوق برابر همه ایرانیان و
آزادیهای مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن باید سرلوحه كار همه ما قرار
گیرد
با افزایش خطر دخالت آمریكا و از جمله حمله نظامی آن به ایران، سناریوهای متعددی از سوی ناظران سیاسی و نظامی در مورد چگونگی این تعرض مطرح شده است. این سناریوها بر مفروضات خاصی بنا شده و بر ارزیابیهایی از جمله واكنش رژیم ایران در برابر تهدیدها و ضربات اولیه نظامی متكی است كه از پیش به سختی میتواند پیشبینی شود. از جمله این سناریوها، بهرهگیری از تبعیضات قومی/ مذهبی ایران و نارضایی بخشهای وسیعی از هموطنان غیر فارس ما از حكومت مركزی میتواند باشد كه به دلیل این تبعیضات و سركوبهای مستمر برای سالیان دراز بر روی هم انباشته شده است. در این سناریو، گفته میشود كه آمریكا ممكن است با استفاده از شیوهای كه از اقوام مورد تبعیض در افغانستان (تاجیكها، ازبكها و هزارهها) و عراق (كردها) علیه حكومت مركزی به كار گرفت در ایران نیز به استراتژی مشابهی دست بزند و به این وسیله پیكار نظامی خود را علیه رژیم حاكم در ایران سازمان دهد. در این صورت، دخالت آمریكا نه فقط بر سرنوشت رژیم حاكم تأثیر خواهد گذاشت و بلكه ممكن است رابطه قدرت در بین اقوام ایران را نیز دستخوش تغییرات اساسی بكند.
البته، و صرف نظر از هزینههای سنگین و فاجعهبار حمله نظامی آمریكا، بزرگترین خطری كه این سناریو به دنبال خواهد داشت چندپارگی ایران است. دو عامل درونی و برونی این خطر را جدی میكند. از درون، گروههای كوچكی در بین اقوام غیر فارس ایران هستند كه داعیههای جداییطلبانه دارند. اینان اگر چه در اقلیت كوچكی هستند، ولی در صورت حمایت خارجی میتوانند احساسات مردم را به نفع خود به كار گیرند و بر طبل جداییطلبی بكوبند. از برون نیز گرایش خاصی در بین نومحافظهكاران آمریكایی كه بیشتر از دید منافع اسراییل به خاورمیانه مینگرند وجود دارد كه معتقد است یك خاورمیانه آرام و بیخطر (برای اسراییل) خاورمیانهای متشكل از كشورهای كوچك است و به سختی حاضر است قدرتی قویتر از اسراییل را در منطقه برتابد. در برابر، عوامل بزرگتری هست كه این خطر را تضعیف میكند. از نظر داخلی، سازمانهای سیاسی عمده متعلق به اقوام غیر فارس از یكپارچگی ایران حمایت میكنند و خواهان حفظ تمامیت ارضی آن هستند. از نظر خارجی نیز آمریكا به سختی حاضر خواهد بود كه به بهای ناراضی كردن متحدان خود در منطقه (به خصوص تركیه و پاكستان) به تنشهای قومی دامن بزند و از چندپارگی ایران حمایت كند.
این ها عواملی هستند كه از دو سو بر روی این سناریو تأثیر خواهند گذاشت، و ارزیابیها در مورد درجه شدت و ضعف آنها البته متفاوت است. از سویدیگر، ممكن است تأثیر این عوامل بر روی اقوام و مناطق مختلف ایران یكسان نباشد. برای مثال، تركیه در مورد سرنوشت منطقه كردنشین ایران حساسیت زیادی نشان میدهد و آمریكا به عنوان متحد آن كشور روی آن حساب خاصی باز خواهد كرد. ولی در مورد خوزستان حساسیتی به این شدت وجود ندارد، و به عكس، برای آمریكاییانی كه عمدتا به منظور تأمین درازمدت شریان حیاتی نفت به نفع خود به این منطقه لشگر كشیدهاند ذخایر عظیم نفتی این خطه بسیار وسوسهانگیز است. تصادفی نیست كه در صورت حمله نظامی آمریكا به ایران، از خوزستان به عنوان تنها بخشی از خاك ایران نام برده میشود كه ممكن است در معرض اشغال نیروهای آمریكایی قرار گیرد. در این صورت، جدایی این بخش از خاك ایران و قرار گرفتن آن تحت حمایت آمریكاییان بزرگترین خطری است كه از حمله نظامی آمریكا متوجه تمامیت ارضی ایران خواهد شد.
البته ممكن است به دلایلی آمریكا حتا در مورد خوزستان نیز بدین وسیله عمل نكند و بلكه تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارد. این برآیند به عوامل مختلفی و از جمله چگونگی واكنشهای رژیم و مردم ایران ارتباط پیدا خواهد كرد. قدر مسلم این كه برای آمریكا نه عملی و نه مطلوب است كه به شیوه افغانستان و عراق (به خصوص با توجه به عواقب فاجعهبار دومی) به اشغال نظامی ایران دست بزند. حتا اشغال نظامی خوزستان نیز فقط در صورتی كه بمبارانهای هوایی هدفهای اتمی، نظامی و یا استراتژیك ایران به نتیجه مطلوب (برای آمریكا) نرسد ممكن است به عنوان آخرین حربه در دستور كار آمریكا قرار گیرد. هدف عمده این كار نیز احتمالا قطع شریان حیاتی مالی رژیم حاكم و خفه كردن اقتصادی آن خواهد بود. آمریكا البته به واكنشهای احتمالی رژیم - از تشدید عملیات تروریستی در كشورهای منطقه و در سطح جهانی گرفته تا عملیات نظامی برای قطع صدور نفت از تنگه هرمز - آگاه است و احیانا عملیات دیگری متناسب با آنها در نظر خواهد گرفت. ولی واكنش مردم برای آمریكا مهمتر خواهد بود. اگر كمترین احتمالی برای جدا كردن خوزستان از ایران وجود داشته باشد به طور قطع واكنش مردم در برابر چنین حملهای بسیار شدید خواهد بود. از این رو، آمریكا كه بارها سعی كرده است به مردم ایران وانمود كند كه دشمنی آن صرفا با رژیم ایران است و با مردم ایران هیچ خصومتی ندارد برای جلوگیری از چنین واكنشی ممكن است تمامیت ارضی ایران را تضمین كند.
به هر حال و صرف نظر از احتمالات و سناریوهای فوق، در خطرات فاجعهبار حمله نظامی آمریكا به ایران نباید تردید كرد. متاسفانه رژیم حاكم بر ایران نه فقط با ماجراجوییها و تحریكات خود خطر حمله نظامی آمریكا به ایران را مرتبا افزایش میدهد و بلكه با اعمال سیاستهای سركوب و تبعیض علیه اقوام غیر فارس و یا غیر شیعه ایران به گسترش احساسات جداییطلبانه در بین آنان دامن زده و خطر متوجه تمامیت ارضی ایران را تشدید كرده است. از سوی دیگر، و باز متاسفانه، نیروهای اپوزیسیون (با استثنائاتی، به خصوص در بین نیروهای چپ) در حمایت از خواستهای حقطلبانه هموطنان غیر فارس كوتاهی كردهاند و دیواری نامرئی بین خود و سازمانهای سیاسی متعلق به اقوام دیگر كشیدهاند. برخی از نیروهای ملی یا راست پا را از این فراتر گذاشته و هر اقدام و خواسته در جهت تحقق حقوق فرهنگی یا اجتماعی اقوام غیر فارس را با حربه تجزیهطلبی تخطئه و محكوم كردهاند. این كوتاهیها و راسترویها نه فقط به ضعف و پراكندگی اپوزیسیون در برابر رژیم جمهوری اسلامی مدد رسانده است و بلكه باعث واگرایی بیشتر جامعه ایرانی از یكدیگر شده و خطر گسستگی آن در بحران یك حمله نظامی تمام عیار از سوی آمریكا را بالا برده است.
در یكی دو سال گذشته موج جدیدی از سركوب، مناطق قوم نشین مختلف كشور را در بر گرفته است. دهها نفر در خوزستان و كردستان به دست مأموران امنیتی رژیم كشته شدهاند. چندین نفر دستگیر و شكنجه و اعدام شدهاند و هنوز برخی در خطر اعدام قرار دارند. سدها نفر دیگر در این نقاط و آذربایجان دستگیر و زندانی شدهاند. در بلوچستان خشونتهای ناشی از تبعیضات مذهبی شدت گرفته است. ولی اخبار این گزارشها متاسفانه در رسانههای فارسی زبان به اندازه لازم انعكاس نمییابد. كافی است به گزارش سازمان عفو بینالملل كه ماه گذشته انتشار یافت نظری بیندازید. در این گزارش ١٥ هزار كلمهای كه كارنامه ششماهه اول حكومت احمدینژاد را در بر میگیرد بیش از ٤٧٠٠ كلمه آن فقط در مورد سركوب اقلیتهای آذری، كرد و عرب ایران است (١٤٠٠ كلمه نیز در مورد سركوب اقلیتهای مذهبی نوشته شده است). و حال این ارقام را با گزارشهای مربوط به نقض حقوق بشر كه در رسانههای فارسی زبان درج میشود مقایسه كنید و ببینید كه ته چه حد اخبار مربوط به سركوب اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران در این رسانهها كم انعكاس پیدا میكند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران با سرعت تمام كشور ما را به سوی یك تصادم نظامی فاجعهبار پیش میبرد. ما بیش از هر زمان به یك همبستگی ملی برای جلوگیری از این خطر، یا دست كم كاهش هزینههای سنگین آن در صورت تحقق آن، نیاز پیدا كردهایم. لازمه این همبستگی ملی، شناسایی حقوق یكدیگر و دفاع از آنها است. اپوزیسیون دموكرات باید بیش از گذشته به دفاع از حقوق و آزادیهای هموطنان غیر فارس برخیزد. خواستها و آرمانهای این هموطنان را باید محترم شمرد و برای ایجاد جامعهای كه در آن اقوام ایرانی از حقوق برابر برخوردار باشند مبارزه كرد. اكثریت قاطع این هموطنان و سازمانهای سیاسی آنان خواهان ایرانی آزاد و دموكراتیك در عین حفظ یكپارچگی آن هستند. باید به دنبال آن نوع از همبستگی ملی رفت كه همه این نیروها را در بر بگیرد، و تنها گروههایی را كه خواهان جدایی از ایران هستند بیرون نگه دارد. در عین حال، باید از حق آزادی بیان گروههای اخیر نیز دفاع كرد و خشونتها و سركوبهایی را كه رژیم جمهوری اسلامی علیه هموطنان غیر فارس ما و به خصوص به بهانههای تجزیهطلبی مرتكب میشود محكوم نمود. همبستگی ملی را باید با تفاهم بر سر خواستهای مشترك و احترام به مواضع یكدیگر (و لو مخالف هم) شكل داد و برای این كار دفاع از حقوق برابر همه ایرانیان و آزادیهای مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن باید سرلوحه كار همه ما قرار گیرد.
hbzadeh@btinternet.com