-دكتر حسين باقرزاده-
"مبارزه" علیه كمكهای مجهول ا مریكا،
به بهای نادیده گرفتن لزوم اتحاد اپوزیسیون،
اگر اسكیزوفرونی سیاسی نیست،
پس هدفش تفرقه افکنی است
..............................................................
با افزایش تنش بین حمهوری اسلامی ایران و كشورهای غربی خطر حمله نظامی به ایران روز به روز تشدید میشود. مقامات ایران مرتبا به رجزخوانیهای خود ادامه میدهند، و گزارشگران غربی پیوسته از آمادگیهای نظامی آمریكا برای حمله به ایران سخن میگویند. اعلان «خبر خوش» آقای احمدی نژاد بیش از هر كس جنگجویان آمریكایی را به شعف درآورد، و نامنویسی از داوطلبان عملیات انتحاری در محل سفارت سابق آمریكا در تهران هدف اولیه این عملیات را به صورت نمادین مشخص كرد. تلاشهای روسیه و چین برای كاهش بحران با سرسختی دو طرف مخاصمه روبرو میشود، و فراخوان منادیان صلح و سازش برای گفتگوی مستقیم بین آمریكا و ایران با گوشهای بسته برخورد میكند. فاجعه نهایی روز به روز نزدیكتر میشود و امیدهای صلح و آرامش به سرعت بر باد میرود.
در برابر این خطر روزافزون، اكثریت غالب مردم ایران كه گرفتار مسایل روزمره خود هستند و به سختی امرار معاش میكنند بدون آگاهی از شدت خطری كه در پیچ راه خوابیده است در قطاری كه با «شعار انرژی هستهای حق مسلم ما است» به حركت افتاده پیش میروند. روشنفكران و نخبگان و متخصصان جامعه از حق سخن گفتن منع شده اند، و تنها آنانی میتوانند سخن خود را پخش كنند كه مانند آقای داریوش ارجمند در مدح قدرت حاكم و برنامه هسته ای آن اظهار فضل كنند. اپوزیسیون خارج كشوری جمهوری اسلامی نیز نه میتواند بین خود تقریبی ایجاد كند و نه در برابر ایالات متحده آمریكا موضع واحدی بگیرد. برخی به عبث میكوشند كه آمریكای جورج بوش و ایران احمدی نژاد/خامنه ای را بر سر میز مذاكره بنشانند و آنان را با هم آشتی دهند. گروهی چنان به آمریكا دلبسته اند كه حتا با حمله احتمالی آمریكا به ایران مخالفتی نمیكنند. و برخی نیز با تنزه طلبی سیاسی، هرگونه نزدیكی با آمریكا (یا به طور كلی، غرب) و بهره گیری از كمكهای آن(ها) را ذنب لایغفر شمرده و خیانت تلقی میكنند.
به واقع نیز باید به كمكهای آمریكا با دیده شك و تردید نگاه كرد. بار پیشینی كه آمریكا برای تغییرات ساختاری در ایران بودجه اختصاص داد، برای سرنگونی حكومت ملی دكتر مصدق بود. جورج بوش و نومحافظه كاران اطراف او یكی از راستگراترین و جنگ طلبترین حكومتهای آمریكا در نیم قرن اخیر را تشكیل دادهاند. عملكرد آمریكا در عراق و زندانهای گوانتانامو در كوبا و ابوغریب عراق و بگرام در افغانستان كارنامه دموكراتیك و حقوق بشری آن را لكه دار كرده است. و دسترسی به منابع نفتی و آرام كردن خاور میانه (از دید اسراییل)، انگیزه و تعیین كننده خطوط اصلی استراتژی آمریكا در این منطقه بشمار میرود. در شرایط عادی، نزدیكی با چنین حكومتی به هیچ عنوان با معیارهای استقلال طلبی، آزادیخواهی، دموكراتیك و حقوق بشری از دید منافع مردم ایران همخوانی ندارد. ولی در شرایط بحرانی و خطر بزرگی كه بر اساس ارزیابی «اتحادیه دانشمندان نگران» جان میلیونها ایرانی را تهدید میكند آیا این حكم كلی همچنان جاری است؟ و آیا در این شرایط نمیتوان و نباید برای جلوگیری از چنین خطری حتا با «شیطان بزرگ» وارد تعامل شد؟
متاسفانه تنزه طلبی سیاسی در این شرایط كاری از پیش نمیبرد. بیانیه سه هفته پیش عدهای كه با قاطعیت پذیرفتن هر گونه كمك مالی یا غیر مالی از ایالات متحده یا هر حكومت دیگر را شرم آور و ضد اخلاقی خوانده بودند از چه موضع مسئولانهای میتوانست ناشی شده باشد؟ از این نكته بگذریم كه بسیاری از امضاكنندگان در طول اقامت در خارج كشور، از طریق كمكهای مالی یا غیر مالی حكومت كشورهای میزبان خود به صورت مستقیم یا نامستقیم بهره گرفته اند (از كمكهای رفاهی گرفته تا امكانات آموزشی، بهداشتی و غیر اینها)، و از این رو صدور چنین حكم كلی كه در بند اول بیانیه آمده است از یك بی دقتی ناشی از شدت تنزه طلبی حكایت میكند. ولی آیا آن چه كه تعیین كننده است نفس كمك گرفتن از قدرتهای خارجی است و یا این كه این كمك برای چه منظوری و یا چه مصرفی گرفته شده است؟ آیا كمك برای اعانت به خانواده نیازمند یك زندانی سیاسی همانقدر مذموم است كه كمكی برای سازماندهی عملیات جاسوسی یا تروریستی؟
واقع این است كه بخش بزرگی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی از نوعی اسكیزوفرونی سیاسی رنج میبرد. اگر دنیای خارج به استغاثه ایرانیان در مورد سركوب و نقض حقوق بشر در ایران توجه نكند و آن را نادیده بگیرد، دادشان بلند میشود كه غرب كمترین ارزشی برای حقوق بشر قایل نیست و فقط به اندیشه منافع سیاسی و اقتصادی خود است. اگر هم در مواردی حكومتهای غربی نسبت به وضع حقوق بشر در ایران حساسیتی نشان دهند و بخواهند كمكی بكنند، گفته میشود كه اینان انگیزه های ناسالمی دارند و كمكشان آغشته به «خون و نفت» است - و كمك آنان را پس میزنند. اینان این نكته اساسی را نادیده میگیرند كه در هر حالت، موضع گیری هر حكومت دموكراتیكی متناسب با منافع سیاسی و اقتصادی كشور خود است، ولی این منافع همواره با منافع كشور دیگری در تضاد نیست.
امضاكنندگان بیانیه به درستی به سابقه كمك آمریكا در سرنگونی حكومت ملی دكتر مصدق و استقرار دیكتاتوری محمدرضا شاه اشاره میكنند. ولی آیا در برهه دیگری خود آقای دكتر مصدق از حمایت آمریكا در مبارزه برای ملی كردن صنعت نفت بهره نگرفت؟ همچنین آیا میتوان گفت كه كمكگیری مشروطه خواهان از امپراتوری انگلیس در برابر استبداد قاجار «شرمآور و ضد اخلاقی» بوده است؟ این نمونه ها نشان میدهد كه آن چه كه تعیین كننده است شفافیت عمل و استقلال كمك گیرنده و كاربرد كمك است و نه نفس كمك و این كه از چه منبعی گرفته میشود. علاوه بر این، میتوان گفت كه این سیاسیان اگر در آن هنگام از كمك خارجی بهره نمیگرفتند و در هدف خود ناموفق میشدند وظیفه سیاسی خود را به انجام نرسانده بودند. یك سیاستمدار مسئول در درجه اول منافع مردم كشور خود را در نظر میگیرد و به خاطر آن اگر لازم باشد حتا با دشمن خود نیز به تعامل بر میخیزد، و این مسئولیت را با توجیه تنزه طلبی به زمین نمیگذارد.
اگر مشكلی در كار اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی هست (كه هست) این مشكل از آمریكا و قدرتهای دیگر خارجی یا كمكهای آنان ناشی نشده است.
نادیده گرفتن مشكلات درونی اپوزیسیون و به جای آن محور قرار دادن كمكهای مادی یا معنوی آمریكا نوعی فرافكنی است. اگر اپوزیسیون مستقل و فراگیر دموكرات وجود داشته باشد، این اپوزیسیون باید آن قدر اعتماد به نفس داشته باشد كه بتواند با آمریكا و سایر قدرتهای جهانی نیز ارتباط برقرار كند و احیانا از حمایتهای آنان برای پیشبرد اهداف دموكراتیك خود بهره بگیرد. ایران هیچ دشمن دایمی یا دوست ابدی ندارد. در شرایط بحرانی (كه اكنون با یكی از شدیدترین نوع آن روبرو هستیم) مسئولیت سنگینی بر دوش نخبگان و روشنفكران جامعه ما قرار گرفته است و این وظیفه را نمیتوان با تنزه طلبی سیاسی ایفا كرد. ایام خطیر، خطر كردن را میطلبد و لازمه این كار باز گذاردن همه گزینه های ممكن در مبارزه است. اپوزیسیون نحیف ایران به كمكهای جامعه بین المللی برای مبارزه در راه آزادی و دموكراسی نیاز دارد. مهم این است كه در برابر دریافت این كمكها استقلال خود را واننهد و همواره شفاف عمل كند.
hbzadeh@btinternet.com
..........................
:در رابطه با "بیانیه" مورد بحث دكتر باقرزاده
جلال شالگوني: نگران مردم و آزادی و استقلال ؟ .. /.زیر چتر چل تکٌه
چواد اسدیان- سنگواره گی یک اعلامیه / زیر چتر چل تکٌه
وبلاگ خسن آقاس؟ وبلاگ رامین مولائی