10 April 2006

صدایی در شهر خاموشان

= بصیر نصیبی =

......................


_ گفتی سلام!
نه... ندیدم
یعنی نخواستم که ببینم
-خا موشان را
لال ها، کرها، فراموشان را

-مینا اسدی -

............................


من در شهری مرزی زندگی می کنم به نام زاربروکن این شهر مرکز استان کوچک زارلند است؛ تعداد دقیق ایرانیان این استان را نمی دانم اما باید در حدود 1000 تا 1200 نفر ی باشند اما سالهایی که من تازه به این شهر آمده بودم در کنار فعالیت هایم در سینما خواستم به کوشش های فرهنگی هم بهایی بدهم در شهری که سابقه اش برای مسایل مربوط به فرهنگ وهنرفقط محدود می شد به جشنهای سال نو که فعالین سیاسی به شیوه ای کلاسیک وقالب بندی شده تدارک می دیدند ، مازیر نام کانون پیوند با نگاهی دیگر بیش از دویست پروگرام را تهیه وعرضه کردیم. قصد این نیست در این فرصت کوتاه نحوه تهیه اینگو نه کارها یمان راتوضیح دهم ، البته نمی شد این حجم کار را دست تنها تهیه وعرضه کرد بسیار بودندکسانی که در آن دوران گوشه ای از کار را گرفتند تا حرکتی پیوسته شکل گرفت که شایسته است در این روزها که کانون پیوند به سن 20 سالگی رسیده کارنامه اش را با یادآوری نام همراهانش صرفنظر از رفتار ویا موقعیت بعدیشان منتشر کند. امامن کارم سینماست وهیچ کار وحرکتی نمی تواند جز سینمابه نیاز های معنوی من جواب گوید ، به تدریج که سینمای آزاد در تبعید شکل میگرفت ، وقت بیشتری باید صرفش می شد ،در این شرايط. مسئولیت کامل پیوند را به همراه سالهای دورم نسرین بهجو سپردم وخودم وقتم را آزاد کردم ، البته پیوند در این دوران کم کار وکند کار است دلیل عمده اش جو مسمومی است که ایجاد شده وبی رغبتی ایست که ایرانیان به کار های جدی دارند به خصوص که کارهای انسان های تبعیدی نمی تواند از بار سیاسی تهی باشد وطبیعی است که اینگونه برنامه ها باعث تکدر خاطر رژیم خوب! وانسان! مهربان! جمهوری اسلامی می شود وباز هم بدیهی است که کمک های دولتی به خاطر ارتباط جمهوری اسلامی با این دولت ها به سوی برنامه هایی بوده که از جمهوری اسلامی صادر می شود. یعنی کانون هایی که تسلیم این جو نشوند از دو سو در منگه هستند، موسسات فرهنگی کشور میزبان وایرانیانی که با حکومت جباران آشتی کرده اند وخوش ندارند تا جنایت های این حکومت ضد بشری ، نمایانده شود.

دیگرهر بچه مدرسه ای هم میداند که خروج هر برنامه ای از جمهوری اسلامی باید در شورایی با حضور نماینده واواک، وزارت ارشاد، وبنیاد فارابی (در مورد فیلم) بررسی وبرای صدورمفید تشخیص داده شود ما در حقیقت وقتی در اینجا در برنامه های صادراتی جمهوری اسلامی حضور پیدا می کنیم به استقبال منتخب های واواک خمینی میرویم، از جهت دیگر سفارت جمهوری اسلامی در هر کشوری یک بخش فرهنگی دارد با بودجه ای عظیم که باید این بودجه صرف امور فرهنگی ای بشود که رژيم صادر می کند وهیچ موسسه ای در کشورهای میزبان نباید حتی یک شاهی به کانون هایی که از صادرات فرهنگی رژیم تغذیه می کنند کمک کنند ، اما کار بر عکس است وتمایل ورغبت کمک بیشتر متوجه مراکزیست که به بهانه حمایت از هنرمندان داخل، آرایشگر چهره رژیم فاشیستی ( به گفته صریح خانم مرکل رئیس دولت کنونی آلمان).جمهوری اسلامی هستند.در این شرایط است که برنامه اخیر کانون فرهنگی پیوند(زنان ایرانی در تبعید*) در شهر زاربروکن از چند جهت برجسته می شود.

اول اینکه با حداقل امکانات برنامه یک روزه ای متنوع شامل دو نمایشگاه نقاشی ، دو سخنرانی ودو کنسرت موسیقی یک فیلم در یک شب طولانی از کشورهای سوئد و آلمان واز شهرهای مونیخ وکلن واستکهلم عرضه می شود.
2- تمام بخش های برنامه با هم هما هنگ است، هیچ بخش برنامه برای سرگرمی و وقت گذرانی تنطیم نشده واز لحظه ای که تماشاگر وارد سالن می شود باید از اندیشه اش مدد بگیرد وخود را در فضایی قرار دهد تا بیادش بیاید ودر یادش بماند که رژِیمی که مردم ایران را بگروگان گرفته ،چه چهره کریهی دارد.
3- این یک برنامه سیاسی است وبرخلاف بسیاری از برنامه های سیاسی بار فرهنگی وهنری آن در حد باارزشی ارایه می شود.
4-در برنامه هایی که ایرانیان تدارک می بینند غیر ایرانیان بسیار محدود حضور می یابند ومیدانیم که جلب آنان برای حضور در برنامه ها ی ما کاری سخت وگاه نا ممکن است .اما دراین برنامه حضور آلمانی ها ببیشتر ومحسوس تر است واین خود موفقیت مهمی بود-5 مقامات فرهنگی وسیاسی حتا اگربرای برگذاری یک برنامه خارجی کمک هم بکنند خودوقتشان را صرف تماشای این گونه برنامه ها نمی کنند امادر برنامه پیوند ،خانمAmmergertkramp-krrenbauer وزیر داخله استان، مسئول کتابخانه زنان ، دفتر فیلم زارلند، خبرنگار پر تیراژترین روزنامه زارلند ، نمایندگان بخش های فرهنگی در برنامه حضور دارند وبخش های برنامه را با علاقه تعقیب می کنند.

این برنامه همینطور برای حامیان شرمگین دوم خردادی که در این چند سال در فریب مردم سهم داشتند، شرمساری بیشتری به ارمغان آورد چرا که امید داشتند که برنامه شکست بخورد تا این اتفاق را جشن بگیرند. ببینید کار حقارت اینان به کجا کشیده است؟

چند سطری هم در باره برنامه بگویم

وقتی جمعیت وارد سالن می شود یک اسلاید از یکی از کارهای سودابه اردوان روی پرده است ولحظه ای بعد ویدیو کلیپ خاوران با صدای گیرای گیسو شاکری مارا به فضایی می برد که چند ساعت باید در آن بمانیم ؛ سودابه که در زندان کارها یش را با خود کار معمولی ودر ابعاد کوچک آفریده وبه بیرون از زندان رسانده حالا همان کارها را بزرگ کرده در کتابی خوش فرم منتشرکرده و امشب نیز خود نقاشی هایش را روی پرده نشان می دهد وانگیزه آفرینش هر کارش را توضیح می دهد وبعد پروانه زرگرکه کارهای نقاشی اش را هم در نمایشگاه امشب عرضه کرده در سخنان کوتاهش رنج ودردی که بر زندانیان می رود وبخصوص وضعیت دردناک زنان زندانی را می شکافد. کنسرت موسیقی نوی ایرانی داریوش شیروانی وهمکارانش(ژیل زیمر من، بکتاش احمدی) با قطعات زیبایی که اجرا کردند بخصوص در برنامه ای که اکثر تماشاگران آن آلمانی زبان بودند تاثیر بسیار به جای گذاشت. گیسو شاکر ی نیزبا همکاری گروه داریوش شیروانی برنامه اش را اجرا کرد. در ابتدای برنامه مواضع خودش را نسبت به رژيم جمهوری اسلامی اعلام و ترانه هایی با صدایی خوش خواندکه صدای اعتراض همه انسانهای در بند بودوسخت به دل هانشست.

درخت ییاد می آورد فیلم مهم مسعودرئوف کارگردان خلاق تبعیدی که تصویری دقیق از موقعیت زندان های جمهوری اسلامی ارایه داد این شب اعتراض را به پایان رسانید. دست همه کسانیرا که با حضور وهمکاری به این شهر خاموش تلنگری زدند باید فشرد وبا همراهی صمیمانه ای که میترا ومسعود دویار وفادار برنامه های معترض با نسرین بهجو داشتند برنامه بدون اشکال عمده وباز دارنده برگذار شد.

یک اتفاق مربوط به این برنامه را هم برایتان نقل ویاداشت این بارم را تمام کنم.

یکی از این دوم خردادی تباران! راساعتی قبل از آغاز برنامه در شهر دیدم که البته از پر رو هایش نبود که یک چیزی هم از ما که نپذیرفتم زیر علم خاتمی شارلاتان سینه بزنیم طلبکارند. با احتیاط پرسید راستی این برنامه شما کی هست؟ تذکر دادم که من مدتهاست که به خاطر جو ی که ایرانیان ایجاد کرده اند حتی از سکونتم در این شهر هم در عذابم چه برسد به اینکه برنامه ای هم تنظیم کنم ، لبخندکی زد وادامه داد همین برنامه رو که زنان زندانی میان اینجا رو میگم.
گفتم: منظورتو میفهم،اون برنامه امروزبرگذار میشه
گفت:ای داد، خیلی بد شد الان داریم میریم سیزده بدر
گفتم: خوب توی این شهر هر وقت برنامه ای باشد که باید کمی اندیشید ، برنامه ای باشد که صدای اعتراض مردم اسیر ایران را منعکس کند، برنامه ای باشدکه گوشه هایی از جنایت رژیم را بنمایاند، خودتبدیل می شود به یک بهانه، برای بهانه گیران.
گفت:میدونی که من اهل سنت و این حرفها نیستم اما آخه رژیم با سنت های ملی عناد داره توی این شرایط سیزده بدر، خودش یه نوعی مبارزه تبدیل شده ،
گفتم: انگار با دسته کورا طرفی؟ ما 15 ساله یک اعلامیه علیه جمهوری اسلامی توی این شهر ندیدیم حالا ترتیب تظاهرات ودیگر برنامه های اعتراضی پیشکشتان، مردم ابن شهر انگار سالهاست درترافیک سیزده بدر! گیر کرده اند.

کسا نی که خرافات را با سنت در آمیخته اند ،13 فروردین را به صحرا میروند تا نحوست این روز را از خود دور کنند، ایا اینان برای رهایی از نحوست حضور 27 ساله یک رژیم آدمکش هم طرح و برنامه ای داشته یا دارند؟.اورفت تا با کباب چنجه ودل وقلوه و با عرق خوری تا خرخره با گرامی داشت سنت، ضربه محکمی به پوزه رژيم !بکوبد ومن دارم به سالن .vhs می رسم جایی که در آن برنامه پیوند چند ساعتی دیگر آعاز می شود.

بصیر نصيبی 8 آوریل2006 زاربروکن/ آلمان
وبلوگ
www.cinemayeazad.blogspot.com
*
* این یک پروژه ده قسمتی است که قسمت اول آن سال گذشته اجرا شد واین بار بخش دوم طرح مذکور زیر عنوان زنان ایرانی در تبعید برگذار گردید