27 April 2006

الف- بيقرار: ملت ايران، تحريم 27 ساله








ملت ايران، تحريم 27 ساله


الف- بيقرار

چنديست كه بحث تحريمهاي فراگير اقتصادي رژيم جمهوري اسلامي در پيوند با فعاليتهاي مخفيانه هسته اي از سوي شوراي امنيت ملل متحد، مورد بحث محافل سياسي و رسانه هاي بين المللي و لوس آنجلسي قرار گرفته است. بسيار ديده و شنيده ميشود كه در ميان تحليل و تفسيرهائي كه از طرف كارشناسان و متخصصان داخلي و خارجي ارايه ميشود ، همواره اين بحث بيهوده و فريبكارانه بميان مي آيد كه در صورت اعمال تحرميهائي ازسوي شوراي امنيت، بايد وضعيت مردم ايران مد نظر قراربگيرد، بنحويكه تحريمها روي زندگي مردم ايران تاثير منفي يا مخرب نداشته باشد .

يك مسئله مهم كه بايد در چنين شرايطي مورد توجه قرار بگيرد اين است كه بايد توجه داشت، در ميان انبوه اظهار نظراتي كه پيرامون تحريمها بيان ميشود ، چه كساني اظهار نظر ميكنند و مبناي اظهاراتشان متكي بر چه دلايل وعواملي ميباشد. آن دسته از كارشناسان يا متخصصاني كه با وضعيت كلي اقتصاد ايران و شرايط معيشتي و اقتصادي مردم آشنائي دارند ، نيك ميدانند كه اين ملت شصت و چند ميليوني ، بجز يك اقليت حداكثر پنج درصدي ، بيست وهفت سال است كه در قطعنامه اي نانوشته از سوي شوراي امنيت در تحريم همه جانبه قرار داشته است و تا زماني هم كه درب بر همين پايه بچرخد، نه اينكه بهتر نخواهد شد ، كه هزار بار بدتر هم خواهد گرديد .

دسته دوم هم آناني هستند كه در طي بيست و هفت سال حيات جمهوري اسلامي بند نافشان بصورت پنهان و اشكار به رحم رژيم متصل بوده و تمام تلاش و تقلاشان بر آن بوده و هست تا با تمسك جستن دروغين به حال و روز ملت ايران و اينكه اگر تحريم برقرار شود ، قرباني آن ملت ايران خواهند بود ، كماكان بدنبال حفظ منافع كثيف خود و ياران اصلاح طلب و ملي مذهبي و ديگراني باشند كه در طي بيست و هفت سال گذشته از هيچگونه هم گامي و همصدائي ولو بصورت مخالفت آميزي در راستاي چپاول اين ملت دريغ نداشته اند .

روي سخن با هماناني است كه هنوز هم زمزمه هاي همكاري و هم گامي شان در اظهار نظراتشان بگوش ميرسد كه متاسفانه در بسياري ازرسانه هاي بين المللي هم فعال مايشاع بوده و در هر اظهار نظري از در دلسوزي با مردم ايران وارد ميشوند در صورتيكه در عمق وجودشان جز حفظ وماندگاري رژيم با سردمداري ياران خودشان در وادي اصلاح طلبي و ملي مذهبي ها و ... چيز ديگري متصور نميباشد .

چگونه قابل تصور است كه فردي مثل هوشنگ امير احمدي كه تا مرز كانديداي رياست جمهوري پيش آمد بتواند آلام و دردهاي اين ملت تا مغز استخوان فرو رفته درفقر و تهيدستي را ادراك نمايد ؟ چگونه ميتوان باوركرد كه افرادي چون آقاي دكتر منصور فرهنگ يا كاظم علمداري يا خانم شيرين عبادي و عبدالكريم لاهيجي و مهر انگيز كار و شخصيتهائي از اين دست و قد و قواره هائي در حد و اندازه اصلاح طلبان ديروزين دلسوز واقعي اين سرزمين و غم خوار راستين اين ملت باشند ؟؟؟

اگرآنها دلسوز اين مردم بودند كه نبودند ! چرا بايد شرايط اين مملكت و حال وروز مردمان آن به اينجاها كشيده شود ؟

هنوز هم داريم ميبينيم كه اين حضرات سنگ اصلاحات و اصلاح طلبي را بر سينه ميزنند، تو گوئي كه خانمها و آقايان از كرات ديگر آمده و در گذشته اي نه چندان دور وزير و وكيل و مدير كل و رانت خوار اين و آن رژيم نبوده اند.

اقاي دكتر منصور فرهنگ يا دكتر امير احمدي يا دكتر اكبر اعتماد افرادي از اين قماش كه سالهاست در آمريكا و اروپا و اسكانديناوي و ديگر نقاط دنيا كنگر خورده اند و لنگرانداخته اند، چگونه ميتوانند دريابند كه در ايران چه ميگذرد .

اين حضرات چگونه ميتوانند درد آن زن بيچاره اي را دريابند كه بدليل از دست دادن شوهر ، ناچار است تا براي سير كردن شكم بچه هاي كوچك خود، جسم خود را در اختيار قصاب و نانوا و بقال و شقال بگذارد ؟ اين يك نمونه است .

ميليونها نمونه ديگر هم هست كه در اشكال و ابعاد مختلف در اين مملكت وجود دارد . براي چنين زن و چنين زنان و خانواده هائي كه در اين مملكت از تمامي مواهب زندگي محروم گرديده اند . ديگرزندگي چه معنا و مفهومي دارد كه از تحريم اقتصادي يا موشك باران سرزمين خود هراسي داشته باشند ؟! براي آن دختركان 14 يا پانزده ساله و بالاتر كه از روي فشار فقر، ناچارند تا براي خريد يك جفت كفش يا يك مانتو و يا يك ... ،اندام عروسك مانند خودشان را در اختيار مشتي ثروتمند طماع و عياش بگذارند ، چه فرقي ميكند كه تحريم باشد يا نباشد ؟؟

ميليونها دختر و پسر جوان ونوجوان اين سرزمين كه در بهترين دوران زندگي از همه مواهب زندگي محروم مانده اند، چه چيز باقي است كه از تحريم يا تهاجم نظامي هراسناك بشوند ؟؟

براي آن پدري كه مجبور ميشود تا در آستانه سال نو چهار فرزند و همسر خود را بدليل فقر مطلق و اينكه نميتواند پاسخگوي نيازهاي همسرو فرزندانش باشد، آنها را مقتول مينمايد و بعد هم خودش را از ميان بر ميدارد ((درشهرتبريز ))،كه هزاران و شايد ميليونها مثل آن خانواده در ايران مشغول جدال با پديده فقر ويرانگر هستند ، چه تفاوتي دارد كه تحريم بشود يا نشود ؟؟ براي چهار ميليون جوان فاقد آينده و غرق درمرداب اعتياد كه قرار است لحظه به لحظه و ساعت به ساعت بميرند و نابود شوند و ناشكفته پرپر گردند ، چه تفاوتي دارد كه شوراي امنيت رژيم اسلامي را تحريم بكند يا نكند ؟


حضرات خجالت بكشند. اين حضرات ايراني نما، اين عناصر خود فروخته و خائن، اين عوامل ابزار دست استعمار بايد لب فرو بندند و به عيش و عشرت خود بپردازند وبگذارند تا اين ملت پا برهنه در اين جهنم سوزان و اين ناكجا آباد ، راجع به آينده اش خودش تصميم گيري نمايد .

اين آقايان و خانمهاي لميده در غرب ، البته آن گروهي كه بخود اجازه ميدهند تا راجع به سرنوشت اين ملت اظهار نظر، آنهم اظهار نظر جانبدارانه ، و آنهم اظهار نظر اصلاح طلبانه و ... بنمايند ، بايستي دريافته باشند ، اگر هم توان آنرا نداشته اند كه دريابند ! حالا بايد دريابند كه اين ملت بدون آنكه نيازي به رهنمودها و اظهار نظرات حضرات داشته باشد ، اقدامات دولت آمريكا و حمايت ملت آمريكا را با جان و دل پذيرا بوده ، چرا كه ميداند دولت آمريكا بدنبال جبران اشتباهات گذشته بوده و مصمم است تا اين رژيم تروريست پرور و بانك مركزي تروريسم بنيادگرا و مركز تروريسم جهاني را بهر دليلي از ميان بردارد. بهمين دليل هم هست كه مردم ايران پذيرفته است تا هزينه اين بر اندازي و اين دگرگوني اساسي را چه از طريق تحمل تحريم و چه با تحمل خدائي ناخواسته اقدام نظامي بپردازد .

يقينا ، كساني از تحريم و تغييرات ساختاري هراسناكند كه در پناه وجود نامبارك اين رژيم يا به ثروتهاي افسانه اي دست يازيده و يا در آنسوي مرزها لميده و و فارغ و آسوده خاطراز هرگونه ناهنجاري خرج و مخارج دلاري ولول هاي ترياك شان از اين سو در بسته هاي ديپلماتيك براي شان ارسال ميگردد . والا ملت ايران براي هر اقدامي كه تغييرات بنيادين اين نظام را در پي داشته باشد لحظه شماري كرده و براي پرداخت هزينه آن نيز امادگي لازم را دارد.


6 ارديبهشت ۱٣٨۵ - ۲6 آوريل ۲۰۰۶
ايران- تهران
الف- بيقرار