25 April 2006

بصير نصيبي: بوی خوش عشق یا روی خوش پرزیدنت احمدی نژاد

....................................................................................................................................


بوی خوش عشق
یا
روی خوش پرزیدنت احمدی نژاد

بصير نصيبي

....................................................................................................................................




در باره باز شدن پای ایرانیان پناهنده به جمهوری اسلامی وتاثیر این ارتباط در ایجاد جو پاسیو در خارج از کشور بسیار گفته شده، من خود هر جا مناسبتی داشته در باره این اتفاق که به گمان من طرحی بود که رژیم خود با همکاری سازمان های امنیتی کشورهای میزبان طراحی و با موفقیت به اجرا گذاشت، به صراحت صحبت کرده ام. اما طبیعی است حرف بیشتر من با جامعه روشنفکری به خصوص خانواده تئاتر و سینما در تبعید بوده است که هم به کار و حرفه ام نزدیک و مربوط بوده و هم تاثیر منفی رفتار آنان صد چندان است، به خصوص وقتی کسی از این خانواده، فعالیت سیاسی هم علیه رژيم داشته باشد، حالا چه فیلم و تئاتری ضد خواست رژیم ساخته باشد و چه در فیلم و یا تئاتری که به مذاق حکومت ملاها خوش نمی آید بازی کرده باشد ویا... بهرحال موقعیت و شرایطش حساس تر از یک مسافر عادی است که مثلا دلش برای برادر و خواهر و عمه و دایی تنگ شده یا دوست دارد ضمن دیدار فامیل آبگوشتی هم در آبگوشت سرا صرف کند.

به همین دلیل سفر یک فرد از جامعه روشنفکری ما (نویسنده، شاعر، محقق، سینماگر، نقاش، موسیقیدان، تئاترساز، بازیگر و...) برای رژيم در حدی فراتر از سفر یک مسافر عادی زیر ذره بین خواهد بود.

سفر هنرمندان به جمهوری اسلامی از زمان ریاست جمهوری خاتمی علنی و متداول شد که قباحت آشتی با آخوندها، رنگ باخت و مسافران کاروان هنری بهانه ای داشتند که با توسل بدان زبان مخالف را می بستند و آن روی کار آمدن دولت اصلاحات!، وقوع انقلابی دیگر! در ایران اسلامی بود. دیگر نه تنها از حضور در سفارت جمهوری اسلامی و امضاء ندامت نامه و تعهد احترام به قوانین مترقی! جمهوری اسلامی ابایی نداشتند بلکه به خود میبالیدند و به جمع معدودی مخالف میخندیدند.

بعد از اینکه رژیم جمهوری اسلامی نقاب اصلاح طلبی اش را برداشت و احمدی نژاد، که سمبل استبداد و ارتجاع یک حکومت واپسگرا و پوسیده است، را با همکاری خاتمی و کروبی به روی صحنه آورد ایرانیانی که راه رفت و آمد به جمهوری اسلامی را باز کرده بودند مدتی روی ترش کردند، برخی ها غر میزدند:


ای، این کیه؟ شکل میمونه! اصلا بهش نمیاد رئیس جمهور باشه، آبرومونو تو دنیا میبره، (کدام آبرو را میگفتند؟)

از جانب جامعه روشنفکری متمایل به دوم خردادی ها هم واکنش شدید ضد احمدی نژاد پراکنده شد. کار به آنجا رسید که مهرداد شکیبایی نویسنده سایت روز (این سایت را باند خادمین دوم خردادی های ورشکسته برای دوام حکومت و در تبعید!! برپا کرده اند) درباره دارو دسته ای که احمدی نژاد را به کرسی ریاست نشانده اند چنین تصویر میسازد و می گوید:
...سرنوشتي که دولت محمد خاتمي دولت هشت ساله خود را دو دستي و در سيني طلا تقديم "جرياني" کرد که براساس برنامه اي "پيجيده" و "چند لايه" که سياست "چراغ خاموش" نام گرفت، صاحب قدرت اجرائي کشور شد. جرياني که توسط خاتمي وکروبي "طالبان ايراني" نام گرفت و دکنر عبدالکريم سروش آن را "فاشيسم" ناميد
(سایت روز 28 اسفند 84)

وجود چنین جوی، مسافران جامعه روشنفکری و هنرمندان را دچار اشکال کرده بود. چرا که وقتی رئیس جمهوری که چشم و چراغشان بود و رئیس مجلس محترم ششم این آقا را طالبان ایرانی مینامند و آقای سروش ایدئولوگ رژیم و مسئول مستقیم تسویه دانشگاهها زیر عنوان انقلاب فرهنگی، احمدی نژاد را فاشیست میداند و روزی نامه روز (بهنود/نبوی/اسدی) این اظهار نظر را نشر میدهد، دیگر آش باید خیلی شورشده باشد. دیگر حتا شیفتگان پرزیدنت خاتمی هم پذیرفته اند که مسافرین دارالخلافه از سفارت فاشیستها اجازه ورود میگیرند و به حکومت تحت سلطه طالبان سفر میکنند.

مسافران عادی با اطلاعیه ای که در سایت بازتاب محسن رضایی منتشر شد (این اطلاعیه نوید می داد که ایرانیان عزیز همچون گذشته می توانند با تعهد اینکه همچنان عاقل بمانند و کاری به کار رژیم نداشته باشند بین تهران و کشورهای دیگر در تردد باشند) بحمدالله اضطرابشان از میان برداشته شد و بار دیگر پروازهای روزانه از سراسر دنیا به سوی تهران برقرار شد.

اما مشکل روشنفکر جماعت برای سفر به دارالخلافه هنوز به قوت خود باقی بود. همه از هم دوباره رودربایستی پیدا کرده بودند. در این شرایط خبر می رسد، ای دل غافل، آقای هوشنگ توزیع سد دوباره ایجاد شده را می شکنند و به رژیم تحت ریاست دولت طالبانی/امنیتی/ فاشیستی، سفر می کنند. ضمن عرض صمیمانه ترین تبریک و ستایش از شهامت و رشادت ابشان، بسیار خوشحال شدیم که هوشنگ توزیع تنها به دیدار خانوادگی بسنده نکرده است، بلکه همکاری مشترک با پیش کسوتان تئاتر جمهوری اسلامی، به خصوص عزت الله انتظامی (محبوبیت ایشان نزد مقامات هنردوست! ج. اسلامی بر کسی پوشیده نیست) را برای شیفتگان برون مرزی تئاتر ج. اسلامی نوید می دهد.

حقا که باید اعتراف کنیم که نشان شجاعت و لیاقت را باید به سینه آقای هوشنگ توزیع نصب کرد که بدون وحشت از فاشِست ها و طالبان آدمخوار پای به جمهوری اسلامی می گذارد. آخر سوء سابقه ایشان در حدی نبود که رژیم بتواند زیر سبیلی ردش کند (بازی در فیلم فرستاده ی پرویزصیاد در نقش یک حزب الهی تروریست که ماموریت داشت یک مامور ساواک را به قتل برساند، یا بازی در تئاتر محاکمه سینما رکس (نویسنده و کارگردان پرویز صیاد) در نقش دادستان، نمایشنامه ای که براساس سندهای انکار ناپذیری شکل گرفته بود که ثابت می کرد جنایت سینما رکس آبادان به فرمان آخوندهای حامی خمینی به انجام رسیده است).

من نمیدانم اینها که اینقدر حسرت دوران خاتمی را میخورند، حرف حسابشان چیست؟ آیا در جمهوری اسلامی دولتی به بخشندگی و عطوفت احمدی نژاد تاکنون ظهور کرده است؟ دولتی که بازیگری با این سوء پیشینه را در آغوش پر مهر! ایران اسلامی بپذیرد، برای کنسرت محمد رضا شجریان سالن 4000 نفره وزارت کشور را در اختیار بگذارد، جایزه خرس نقره ای برلین را برای فیلم جعفر پناهی جور کند و تحت تاثیر! فیلم افساید فرمان دهد ورود دختران به ورزشگاهها آزاد.

آقای هوشنگ توزیع البته حواسشان جمع بود و می دانستند همبازی و همکار آخرین کار نمایشی ایشان (از عشق تا ماهواره) یعنی آقای بهروز وثوقی در دوران انقلاب دوم خرداد، بارها به چراغ سبز باند خاتمی آری گفت و هربار دارو دسته همین آقای احمدی نژاد پسش زدند یا آقای رضا علامه زاده هم با سوء پیشینه مشابه ایشان با چراغ سبز خاتمی چیان چمدان سفر را بست و با نهیب احمدی نژاد چیان! جازد و پشت مرز ماند. انگار هوشنگ خان کمی دندان روی جگر گذاشت تا این تب انقلاب نمیدانم چندم فروکش کند بعد تقاضای عفو را تقدیم کرد. دیدید که نه مثل آن دو نمونه قبلی فحش و ناسزای کیهان شریعتمداری را نوش جان کرد و نه مثل آقای خردادیان رقصنده لوس آنجلسی کارش به زندان و شکنجه و اعتراف و توقیف کشید. علاوه براینکه به سلامت به امریکای جهانخوار برگشت گویا ایجاد رابطه منظم با تئاتر جمهوری اسلامی در خارج از کشور هم بدستان با کفایت ایشان سپرده می شود. آیا تعجب خواهید کرد اگر بشنوید که آقای بهروز وثوقی (که حالا دیگر پارتی هم دارد) و آقای توزیع در تئاتر فجر امسال با همین نمایشنامه از ماهواره تا عشق که محتوای آن هم مناسب برای جشنواره تئاتر فجر جمهوری اسلامی است حضور پیدا کنند و حتا به افتخار شرفیابی به حضور رئیس جمهور محبوب و مردمی نایل آیند؟ پوشش خبری این رویداد هیجان انگیز را می شود به شهروند سپرد و گزارش این اتقاق خجسته هم مناسب گزارش نویسی است که با توبه مواضع گذشته اش تئاتر برون و درون را بهم پیوند می زند.

مرگ بر ضد ولایت فقیه، انرژی هسته ای حق مسلم ماست، احمدی نژاد حمایتت می کنیم. تکبیر ،تکبیر.
.................................................

* کاری از هوشنگ توزیع که موفقیت تجاری پیدا کرد.

بصیر نصيبی 25 آوریل2006 زاربروکن/ آلمان
http://www.cinemayeazad.blogspot.com/
cinema-ye-azad@t-online.de

منبع دیذگاه