پیروز میشویم
نگاه کن!
نگاه کن!
صاعقه ای در ابرخانه کرده است
معلق بربیابان خشک
ببری در کمین ایستاده است
با دندان ها ی کینه
و پنجه های انتقام
درپس هردیوار کسی پنهان است
ایستاده برمزارشهیدی خاموش
و تیغه های اندوه
برسندان صبور لحظه ها صیقل می خورند
درصدف اشکها
مرواریدهای خشم روئیده اند
شهیدان باز آمده اند
ازهزاران گور
از هزاران مسلخ
ازهزاران تعزیرگاه
با پرچم ها و سرودهایشان
که درقلب زندگان می تپند
و چون توفان برفراز کوهسارها می غرند
رهایت نمی کنند
نه !
خونی که برمسلخ چکید
شریان گرم فریاد است
که کوچه هارا می پیماید
و خیابان ها را تسخیرمیکند
شمع ها یک به یک روشن می گردند
درپس پنجره های تاریک
و دستها ی خسته یک به یک
زنجیرمیشوند
و مشت های کوبنده
توفان
درابر منتظر است
صاعقه در آسمان
و پلنگان سپیده دم در کمین تاریکی
پیروزمیشویم
معلق بربیابان خشک
ببری در کمین ایستاده است
با دندان ها ی کینه
و پنجه های انتقام
درپس هردیوار کسی پنهان است
ایستاده برمزارشهیدی خاموش
و تیغه های اندوه
برسندان صبور لحظه ها صیقل می خورند
درصدف اشکها
مرواریدهای خشم روئیده اند
شهیدان باز آمده اند
ازهزاران گور
از هزاران مسلخ
ازهزاران تعزیرگاه
با پرچم ها و سرودهایشان
که درقلب زندگان می تپند
و چون توفان برفراز کوهسارها می غرند
رهایت نمی کنند
نه !
خونی که برمسلخ چکید
شریان گرم فریاد است
که کوچه هارا می پیماید
و خیابان ها را تسخیرمیکند
شمع ها یک به یک روشن می گردند
درپس پنجره های تاریک
و دستها ی خسته یک به یک
زنجیرمیشوند
و مشت های کوبنده
توفان
درابر منتظر است
صاعقه در آسمان
و پلنگان سپیده دم در کمین تاریکی
پیروزمیشویم
پیروز میشویم