انحصار رسانهای و تلویزیون صبا
پروژه تلویزیون ماهوارهای صبا متعلق به آقای كروبی كه در آستانه تولد در جنین خفه شد نشان داد كه جمهوری اسلامی تا چه حد دامنه سانسور خود را گسترده است، و حتی به نزدیكترین خادمان صدیق خود نیز اعتماد نمیكند. آقای كروبی به گفته نزدیكانش «از یاران نزدیك امام» بوده است و كارنامه خدشهناپذیری از وفاداری خود به امام و جمهوری اسلامی و رهبری فعلی نظام به همراه دارد. او كه در هشت سال گذشته در ردیف اصلاحطلبان جا گرفته بود و چهار سال ریاست مجلس شورای اسلامی این طیف را به عهده داشت نقش مهمی در كنترل مجلس از سوی آقای خامنهای و ارگانهای تحت كنترل او داشت. و همو بود كه در اولین روزهای مجلس ششم در مقام ریاست آن، لایحه اصلاح مطبوعات را با استناد به نامه آقای خامنهای كه او از آن به عنوان «حكم حكومتی» یاد كرد از دستور خارج نمود و به سیاست سانسور و كنترل رژیم بر وسایل ارتباط جمعی صحه گذاشت. گردش ایام چنان بود كه در فاصله كوتاهی خود او قربانی این انحصارطلبی رسانهای شود و از فقدان آزادی بیان در جمهوری اسلامی ایران شكوه كند.
از این سئوال میگذریم كه روحانی «وارستهای» مانند آقای كروبی چگونه توانسته است در فاصله كوتاهی پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بودجه نسبتا هنگفت تدارك این شبكه تلویزیونی را تامین كند، و در حالی كه بسیاری از نیروهای اپوزیسیون سالها است كه در اندیشه به راه انداختن شبكههای تلویزیونی ماهوارهای هستند ولی به دلایل عمدتا مالی از انجام آن عاجزند، ایشان در فاصله چند ماه همه این مقدمات را فراهم كند. آقای كروبی در یك مبارزه انتخاباتی پر هزینه شركت كرده و شكست خورده است. معمولا شكستخوردگان در انتخابات پرهزینهای از این قبیل، قبل از همه چیز دنبال این میافتند كه چگونه هزینههای سنگین بر باد رفته را جبران كنند، و به این دلیل مدتی به «استراحت» میپردازند. ولی آقای كروبی با «انرژی» فوقالعادهای در این فاصله چندماهه به دو كار پرهزینه دیگر پرداخته است. یكی همین پروژه بی سرانجام تلویزیون ماهوارهای صبا، و دیگری تاسیس یك حزب سرتاسری و روزنامه ارگان آن كه قرار است منتشر گردد (با این امید صمیمانه كه به سرنوشت صبا گرفتار نشود). به هرحال، آقای كروبی نیز ظاهرا همانند سایر دولتمندان جمهوری اسلامی (و به خصوص روحانیان آن) از بركت این نظام ضد طاغوتی و در پناه قدرت آن به ثروتهای «حلالی» رسیدهاند و به مصداق «دارندگی و برازندگی» میتوانند برای پیشبرد اهداف «خداپسندانه» خود از آنها بهره گیرند.
روحانیان حاكم بر جمهوری اسلامی به دلیل حرفه خود اهمیت رسانهها را خوب میشناسند. تولید اصلی آنان سخن است و فتوا و موعظه. این سخن و موعظه را باید به مخاطب خود برسانند، و به اصطلاح فن بازاریابی، آن را به مخاطب خود «بفروشند». و تنها وقتی بتوانند كالای خود را بفروشند میتوانند مرید و مقلد جمع كنند و كیسه خود را بینبازند. روحانیان معدودی بودهاند (و هستند) كه از طریق كار و تدریس و تالیف ارتزاق كردهاند و به مرید و مقلد نیازنداشتهاند. حساب اینان جدا است، كه نه رساله به چاپ میرسانند و نه به قدرت سیاسی میچسبند. از این استثناها كه بگذریم، روحانیان از طریق مریدسازی ارتزاق میكنند و برای این كار نیاز به معرفی خود دارند. از این رو، ابزار اطلاعرسانی برای آنان بسیار مهم است. چاپ رساله عملیه روش سنتی این كار است. در دنیای مدرن و عصر ارتباطات، و در سایه امكانات فراوانی كه جمهوری اسلامی از محل بیتالمال در اختیار روحانیان وابسته به خود قرار داده است، ابزار مدرن را نیز باید به كار گرفت.
تصادفی نیست كه جامعه روحانیت و حوزه علمیه از پیشرفتهترین امكانات ارتباطاتی الكترونیك و اینترنتی برخوردار شده است، و روحانیان به طور وسیع از آن استفاده میكنند. برخی، استقبال روحانیان از رایانه و اینترنت را نشانی از ترقیخواهی و مدرنیزم آنان میدانند. این ادعا وقتی پایه داشت كه علاوه بر ابزار، محتوای پیام نیز مدرن یا مترقی بود. ولی نگاهی به سدها سایت اینترنتی متعلق به روحانیان نشان میدهد كه محتوای آنها تفاوت چندانی با رسالههای عملیهشان ندارد. یعنی همان توضیحالمسائلی كه مجتهدان معمولا از یكدیگر كپی میكنند و روی كاغذ چاپ میشد اكنون علاوه بر آن بر روی صفحات اینترنت نیز گذاشته شده است. بازار مریدسازی و مقلدیابی بسیار رقابتی شده است: اگر تاسه دهه پیش در قم بیش از ده مجتهد دارای رساله عملیه یافت نمیشد، امروز از بركت جمهوری اسلامی این رقم به حدود بیسابقه پانسد تن رسیده است. و در یك بازار رقابتی تا این حد شدید، رسانه البته اهمیت حیاتی پیدا میكند. دلیل تكثر تارنماهای اینترنتی متعلق به آیات عظام را باید در این واقعیت دید.
روحانیت حاكم از آغاز تشكیل جمهوری اسلامی حساسیت زیادی نسبت به رسانهها نشان داده است. این حساسیت از دو طریق اعمال میشد. یكی بهرهگیری از مدرنترین امكانات رسانهای، و دوم به انحصار در آوردن آن. انحصاری كردن رسانههای صوتی و تصویری كه حتی در قانون اساسی نیز گنجانده شد به همین منظور بود. البته پیش از انقلاب نیز این رسانهها (عمدتا) در انحصار حكومت بود، و میتوانست ادامه آن در آن شرایط تا حدی توجیهپذیر باشد. ولی گنجاندن آن در قانون اساسی كه به آن نوعی خصوصیت دائم میداد تنها میتوانست از اشتهای سیریناپذیر حكومت جدید برای انحصار این رسانه حكایت كند. در مورد سایر رسانهها هم كه سیاست جمهوری اسلامی از همان آغاز استقرار این رژیم مشخص بود. آقای خمینی شدیدترین حملات خود را معمولا نثار نویسندگان و روزنامه نگاران (و روزنامههایی) میكرد كه از خط تعیین شده جمهوری اسلامی تبعیت نمیكردند. سنت تعطیل و توقیف روزنامه و كتاب، و تعقیب و مجازات ناشران و نویسندگان، كه از همان ماههای اول پس از انقلاب شروع شده بود هنوز هم و تا به امروز ادامه دارد.
اكنون رسانههای صوتی و تصویری تماما در انحصار حكومت است و حكومت برای بهرهگیری هرچه بیشتر از آن در تحمیق مردم، بودجه هنگفتی را به سازمان صدا و سیما اختصاص داده است. انحصاری بودن این رسانه، طبیعتا آن را به صحنه زورآزمایی جناحها و دستهبندیهای داخل رژیم تبدیل كرده است. این از عواقب اجتنابناپذیر انحصار است. وقتی انحصار نباشد، مثل مطبوعات یا اینترنت، هر كس میتواند نشریه خود را بیرون دهد یا تارنمای خود را منتشر كند. ولی وقتی یك جنس در انحصار قرار گرفت همه سعی میكنند بر آن چنگ بیندازند. در جمهوری اسلامی نیز جناحهای مختلف حكومتی نشریات خود را دارند و تارنماهای متعددی ناشر نظرات و افكار این یا آن دسته است. ولی انحصاری بودن صدا و سیما باعث آن شده است كه دستههای مختلف درون رژیم برای سلطه بر آن به رقابت برخیزند. این سازمان در دوران حكومت آقای خاتمی در زیر سلطه جناح مخالف بود و این امر بارها شكایت آقای خاتمی و طرفداران او را باعث شد. ولی امروز كه ظاهرا حكومت یكدست شده است، نیز این كشمكش ادامه دارد. طرفداران احمدینژاد و مصباح در این روزها حملات شدیدی را متوجه مدیریت این سازمان (كه یك سال پیش از سوی خامنهای منصوب شده است) كردهاند و ظاهرا برآنند تا آن را كاملا تحت كنترل خود درآورند.
با این مقدمات، میتوان فهمید كه چرا آقای كروبی به دنبال ایجاد شبكه تلویزیونی افتاده است و چرا حاكمیت به اشاره رهبری از تحقق آن مانع شده است. روحانیت حاكم و وابسته به حكومت اهمیت رسانه را درك میكند، و حاكمیت میداند كه تا آنجا كه ممكن است باید بر رسانهها كنترل داشته باشد. برای كنترل رسانههای صوتی و تصویری از قانون اساسی بهره میگیرد. برای كنترل مطبوعات قوانین موضوعه را به كار میگیرد، و آن جا هم كه این قوانین برد نداشته باشد با حكم حكومتی و سركوب وارد عمل میشود. تارنماهای اینترنتی را نیز با استفاده از ابزار مدرن فیلتر و مسدود میكند. انحصار البته از یك سو میل به محدودیت بیشتر دارد و از سوی دیگر خود در معرض كشمكش دستهبندیها و جناحهای داخل رژیم قرار میگیرد. تصور این كه حاكمیت حاضر بود انحصار رسانه صوتی و تصویری خود را بشكند بسیار سادهگرایانه به نظر میرسید. به عكس، اكنون میتوان انتظار داشت كه سایر رسانهها نیز به سوی انحصار بیشتر سوق یابند. جناحها و دستهبندیهای مختلف درون یا حامی رژیم كه هنوز نشریه كاغذی یا الكترونیكی دارند نباید چندان به ادامه حیات خود مطمئن باشند. پنجههای انحصار كه با روی كار آمدن احمدینژاد قویتر شده است و از مدرسه حقانی و حلقه مصباح دستور میگیرد بر آن است تا گلوهای بیشتری را بفشرد و صداهای بیشتری را خاموش كند.
سهشنبه ١٣ دی ١٣٨٤ – ٣ ژانویه ٢٠٠٦
hbzadeh@btinternet.com
پروژه تلویزیون ماهوارهای صبا متعلق به آقای كروبی كه در آستانه تولد در جنین خفه شد نشان داد كه جمهوری اسلامی تا چه حد دامنه سانسور خود را گسترده است، و حتی به نزدیكترین خادمان صدیق خود نیز اعتماد نمیكند. آقای كروبی به گفته نزدیكانش «از یاران نزدیك امام» بوده است و كارنامه خدشهناپذیری از وفاداری خود به امام و جمهوری اسلامی و رهبری فعلی نظام به همراه دارد. او كه در هشت سال گذشته در ردیف اصلاحطلبان جا گرفته بود و چهار سال ریاست مجلس شورای اسلامی این طیف را به عهده داشت نقش مهمی در كنترل مجلس از سوی آقای خامنهای و ارگانهای تحت كنترل او داشت. و همو بود كه در اولین روزهای مجلس ششم در مقام ریاست آن، لایحه اصلاح مطبوعات را با استناد به نامه آقای خامنهای كه او از آن به عنوان «حكم حكومتی» یاد كرد از دستور خارج نمود و به سیاست سانسور و كنترل رژیم بر وسایل ارتباط جمعی صحه گذاشت. گردش ایام چنان بود كه در فاصله كوتاهی خود او قربانی این انحصارطلبی رسانهای شود و از فقدان آزادی بیان در جمهوری اسلامی ایران شكوه كند.
از این سئوال میگذریم كه روحانی «وارستهای» مانند آقای كروبی چگونه توانسته است در فاصله كوتاهی پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بودجه نسبتا هنگفت تدارك این شبكه تلویزیونی را تامین كند، و در حالی كه بسیاری از نیروهای اپوزیسیون سالها است كه در اندیشه به راه انداختن شبكههای تلویزیونی ماهوارهای هستند ولی به دلایل عمدتا مالی از انجام آن عاجزند، ایشان در فاصله چند ماه همه این مقدمات را فراهم كند. آقای كروبی در یك مبارزه انتخاباتی پر هزینه شركت كرده و شكست خورده است. معمولا شكستخوردگان در انتخابات پرهزینهای از این قبیل، قبل از همه چیز دنبال این میافتند كه چگونه هزینههای سنگین بر باد رفته را جبران كنند، و به این دلیل مدتی به «استراحت» میپردازند. ولی آقای كروبی با «انرژی» فوقالعادهای در این فاصله چندماهه به دو كار پرهزینه دیگر پرداخته است. یكی همین پروژه بی سرانجام تلویزیون ماهوارهای صبا، و دیگری تاسیس یك حزب سرتاسری و روزنامه ارگان آن كه قرار است منتشر گردد (با این امید صمیمانه كه به سرنوشت صبا گرفتار نشود). به هرحال، آقای كروبی نیز ظاهرا همانند سایر دولتمندان جمهوری اسلامی (و به خصوص روحانیان آن) از بركت این نظام ضد طاغوتی و در پناه قدرت آن به ثروتهای «حلالی» رسیدهاند و به مصداق «دارندگی و برازندگی» میتوانند برای پیشبرد اهداف «خداپسندانه» خود از آنها بهره گیرند.
روحانیان حاكم بر جمهوری اسلامی به دلیل حرفه خود اهمیت رسانهها را خوب میشناسند. تولید اصلی آنان سخن است و فتوا و موعظه. این سخن و موعظه را باید به مخاطب خود برسانند، و به اصطلاح فن بازاریابی، آن را به مخاطب خود «بفروشند». و تنها وقتی بتوانند كالای خود را بفروشند میتوانند مرید و مقلد جمع كنند و كیسه خود را بینبازند. روحانیان معدودی بودهاند (و هستند) كه از طریق كار و تدریس و تالیف ارتزاق كردهاند و به مرید و مقلد نیازنداشتهاند. حساب اینان جدا است، كه نه رساله به چاپ میرسانند و نه به قدرت سیاسی میچسبند. از این استثناها كه بگذریم، روحانیان از طریق مریدسازی ارتزاق میكنند و برای این كار نیاز به معرفی خود دارند. از این رو، ابزار اطلاعرسانی برای آنان بسیار مهم است. چاپ رساله عملیه روش سنتی این كار است. در دنیای مدرن و عصر ارتباطات، و در سایه امكانات فراوانی كه جمهوری اسلامی از محل بیتالمال در اختیار روحانیان وابسته به خود قرار داده است، ابزار مدرن را نیز باید به كار گرفت.
تصادفی نیست كه جامعه روحانیت و حوزه علمیه از پیشرفتهترین امكانات ارتباطاتی الكترونیك و اینترنتی برخوردار شده است، و روحانیان به طور وسیع از آن استفاده میكنند. برخی، استقبال روحانیان از رایانه و اینترنت را نشانی از ترقیخواهی و مدرنیزم آنان میدانند. این ادعا وقتی پایه داشت كه علاوه بر ابزار، محتوای پیام نیز مدرن یا مترقی بود. ولی نگاهی به سدها سایت اینترنتی متعلق به روحانیان نشان میدهد كه محتوای آنها تفاوت چندانی با رسالههای عملیهشان ندارد. یعنی همان توضیحالمسائلی كه مجتهدان معمولا از یكدیگر كپی میكنند و روی كاغذ چاپ میشد اكنون علاوه بر آن بر روی صفحات اینترنت نیز گذاشته شده است. بازار مریدسازی و مقلدیابی بسیار رقابتی شده است: اگر تاسه دهه پیش در قم بیش از ده مجتهد دارای رساله عملیه یافت نمیشد، امروز از بركت جمهوری اسلامی این رقم به حدود بیسابقه پانسد تن رسیده است. و در یك بازار رقابتی تا این حد شدید، رسانه البته اهمیت حیاتی پیدا میكند. دلیل تكثر تارنماهای اینترنتی متعلق به آیات عظام را باید در این واقعیت دید.
روحانیت حاكم از آغاز تشكیل جمهوری اسلامی حساسیت زیادی نسبت به رسانهها نشان داده است. این حساسیت از دو طریق اعمال میشد. یكی بهرهگیری از مدرنترین امكانات رسانهای، و دوم به انحصار در آوردن آن. انحصاری كردن رسانههای صوتی و تصویری كه حتی در قانون اساسی نیز گنجانده شد به همین منظور بود. البته پیش از انقلاب نیز این رسانهها (عمدتا) در انحصار حكومت بود، و میتوانست ادامه آن در آن شرایط تا حدی توجیهپذیر باشد. ولی گنجاندن آن در قانون اساسی كه به آن نوعی خصوصیت دائم میداد تنها میتوانست از اشتهای سیریناپذیر حكومت جدید برای انحصار این رسانه حكایت كند. در مورد سایر رسانهها هم كه سیاست جمهوری اسلامی از همان آغاز استقرار این رژیم مشخص بود. آقای خمینی شدیدترین حملات خود را معمولا نثار نویسندگان و روزنامه نگاران (و روزنامههایی) میكرد كه از خط تعیین شده جمهوری اسلامی تبعیت نمیكردند. سنت تعطیل و توقیف روزنامه و كتاب، و تعقیب و مجازات ناشران و نویسندگان، كه از همان ماههای اول پس از انقلاب شروع شده بود هنوز هم و تا به امروز ادامه دارد.
اكنون رسانههای صوتی و تصویری تماما در انحصار حكومت است و حكومت برای بهرهگیری هرچه بیشتر از آن در تحمیق مردم، بودجه هنگفتی را به سازمان صدا و سیما اختصاص داده است. انحصاری بودن این رسانه، طبیعتا آن را به صحنه زورآزمایی جناحها و دستهبندیهای داخل رژیم تبدیل كرده است. این از عواقب اجتنابناپذیر انحصار است. وقتی انحصار نباشد، مثل مطبوعات یا اینترنت، هر كس میتواند نشریه خود را بیرون دهد یا تارنمای خود را منتشر كند. ولی وقتی یك جنس در انحصار قرار گرفت همه سعی میكنند بر آن چنگ بیندازند. در جمهوری اسلامی نیز جناحهای مختلف حكومتی نشریات خود را دارند و تارنماهای متعددی ناشر نظرات و افكار این یا آن دسته است. ولی انحصاری بودن صدا و سیما باعث آن شده است كه دستههای مختلف درون رژیم برای سلطه بر آن به رقابت برخیزند. این سازمان در دوران حكومت آقای خاتمی در زیر سلطه جناح مخالف بود و این امر بارها شكایت آقای خاتمی و طرفداران او را باعث شد. ولی امروز كه ظاهرا حكومت یكدست شده است، نیز این كشمكش ادامه دارد. طرفداران احمدینژاد و مصباح در این روزها حملات شدیدی را متوجه مدیریت این سازمان (كه یك سال پیش از سوی خامنهای منصوب شده است) كردهاند و ظاهرا برآنند تا آن را كاملا تحت كنترل خود درآورند.
با این مقدمات، میتوان فهمید كه چرا آقای كروبی به دنبال ایجاد شبكه تلویزیونی افتاده است و چرا حاكمیت به اشاره رهبری از تحقق آن مانع شده است. روحانیت حاكم و وابسته به حكومت اهمیت رسانه را درك میكند، و حاكمیت میداند كه تا آنجا كه ممكن است باید بر رسانهها كنترل داشته باشد. برای كنترل رسانههای صوتی و تصویری از قانون اساسی بهره میگیرد. برای كنترل مطبوعات قوانین موضوعه را به كار میگیرد، و آن جا هم كه این قوانین برد نداشته باشد با حكم حكومتی و سركوب وارد عمل میشود. تارنماهای اینترنتی را نیز با استفاده از ابزار مدرن فیلتر و مسدود میكند. انحصار البته از یك سو میل به محدودیت بیشتر دارد و از سوی دیگر خود در معرض كشمكش دستهبندیها و جناحهای داخل رژیم قرار میگیرد. تصور این كه حاكمیت حاضر بود انحصار رسانه صوتی و تصویری خود را بشكند بسیار سادهگرایانه به نظر میرسید. به عكس، اكنون میتوان انتظار داشت كه سایر رسانهها نیز به سوی انحصار بیشتر سوق یابند. جناحها و دستهبندیهای مختلف درون یا حامی رژیم كه هنوز نشریه كاغذی یا الكترونیكی دارند نباید چندان به ادامه حیات خود مطمئن باشند. پنجههای انحصار كه با روی كار آمدن احمدینژاد قویتر شده است و از مدرسه حقانی و حلقه مصباح دستور میگیرد بر آن است تا گلوهای بیشتری را بفشرد و صداهای بیشتری را خاموش كند.
سهشنبه ١٣ دی ١٣٨٤ – ٣ ژانویه ٢٠٠٦
hbzadeh@btinternet.com