ایرانیان خارج كشور حق و آزادی انتخاب دارند. اپوزیسیون خارج كشور نیز حق و آزادی فعالیت دارد. این حقوق و آزادیها به مردم/اپوزیسیون خارج كشور اجازه میدهد كه نمایندگان خود را آزادانه برگزینند.
جامعه ایرانی خارج كشور بیش از هر نیرو و قدرت دیگری صلاحیت آن را دارد كه سخنگوی مردمی شود كه تحت سلطه رژیم جمهوری اسلامی از حق انتخاب نمایندگان خود محروم شدهاند
بگذار سازمانها و احزاب سیاسی برای جلب رأی رأی دهندگان به رقابت برخیزند، و بگذار كه از طریق این رأیگیری میزان واقعی نفوذ و محبوبیت آنان (در خارج كشور) سنجیده شود. و بگذار كه انتخابشدگان در این رأیگیری، از هر گرایش و نگرش سیاسی یا ایدئولوژیك كه هستند، این توفیق اجباری را پیدا كنند كه در كنار هم زیر یك سقف بنشینند و شور كنند و به صورت دموكراتیك تصمیم بگیرند. و بگذار كه هماینان به عنوان نمایندگان ایرانیان خارج كشور صدای آنان و صدای خفهشده ایرانیان داخل كشور را به جهان عرضه كنند .
كدامین بدیل - ایرانی یا آمریكایی؟
دكترحسين باقرزاده
جمعه گذشته جلسهای با حضور جمعی از ایرانیان در وزارت امور خارجه آمریكا برگزار شد. ظاهرا ٢٠ نفری به این جلسه دعوت شده بوند. برخی به دلایل مختلف از حضور در آن سر باز زدند. شركتكنندگان در جلسه با دو تن از مقامات بالای حكومت آقای بوش در باره ایران گفتگو كردند. مضمون این گفتگوها منتشر شده است، و این جا مورد بحث ما نیست. همچنین، این نكته كه دعوتشدگان با چه معیاری انتخاب شده بودند، در اپوزیسیون ایران دارای چه وزن و اعتباری هستند، و یا چه گرایشهایی را نمایندگی میكنند اهمیت چندانی ندارد. مهم این است كه پدیده بدیلسازی آمریكا برای ایران شروع شده است، و این آمریكا (و نه ایرانیان به صفت عام، یا اپوزیسیون جمهوری اسلامی به صفت خاص) است كه اعضای بدیل را انتخاب میكند.
در مواجهه سیاسی آمریكا با رژیم جمهوری اسلامی، كاملا قابل پیشبینی بود (و پیشبینی شده بود) كه آمریكا به دنبال بدیلی برای جمهوری اسلامی خواهد گشت. این مواجهه اگر شكل نظامی بگیرد، كه با تحولات یكسال اخیر در ایران و یك ماه اخیر در منطقه احتمال آن بیشتر شده است، پیدا كردن بدیل ضرورت و فوریت بیشتری پیدا میكند. جلسه یادشده كه در ظرف زمانی بسیار سریع تدارك دیده شده بود در واقع حاكی از این امر است. آمریكاییان در صدد آنند كه از بالای سر رژیم جمهوری اسلامی با مردم ایران سخن بگویند. برای این كار، آنان نیاز دارند با «نمایندگان» فكری یا سیاسی مردم ایران ارتباط برقرار كنند. این نمایندگان اگر واقعا وجود داشته باشند میتوانند خود را به آمریكا (یا هر قدرت خارجی دیگر) تحمیل كنند. ولی اگر چنین نمایندگانی وجود نداشته باشند دست آمریكا باز است كه خود آنان را دستچین كند. در این حالت نمیتوان بر آمریكاییان خرده گرفت.
مردم ایران در داخل كشور البته نمیتوانند نمایندگان خود را انتخاب كنند. اگر میتوانستند، مشكلی از نظر دموكراسی در ایران نداشتیم و رابطه ایران و آمریكا خصمانه نبود. اپوزیسیون داخل كشور نیز نمیتواند نمایندگان خود را انتخاب كند. وقتی اپوزیسیون حق سازماندهی و تحزب و تجمع ندارد چگونه میتواند نماینده فكری داشته باشد؟ ولی بخشی از مردم ایران در خارج كشور و آزاد از محدودیتهای جمهوری اسلامی زندگی میكنند. بخشی از اپوزیسیون نیز در خارج كشور به فعالیت آزاد مشغول است. البته نه تركیب ایرانیان خارج كشور (به شمول سرزمینهای همسایه ایران، مانند عراق و دوبی) بُرشی كامل از بافت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه ایران است و نه اپوزیسیون خارج كشور گرایشهای سیاسی ایرانیان را در كمیت و تنوع و كیفیت آن بازتاب میدهد. برای نمونه به طور قاطع میتوان گفت كه پایگاه اجتماعی و سیاسی رژیم جمهوری اسلامی در داخل كشور به مراتب قویتر از خارج كشور است.
ایرانیان خارج كشور حق و آزادی انتخاب دارند. اپوزیسیون خارج كشور نیز حق و آزادی فعالیت دارد. این حقوق و آزادیها به مردم/اپوزیسیون خارج كشور اجازه میدهد كه نمایندگان خود را آزادانه برگزینند. علاوه بر این، در غیاب این حقوق و آزادیها برای مردم داخل كشور، بخش خارج كشوری مردم/اپوزیسیون میتواند و باید از این حقوق و آزادیها به نفع مردم داخل كشور بهره بگیرد. و مهمتر از همه این كه ایرانیان خارج كشور در شرایطی كه مردم داخل كشور از حق انتخاب محرومند و نمیتوانند صدای خود را به جهانیان برسانند تنها مردمی هستند كه میتوانند وظیفه رساندن این صدا را به عهده بگیرند و مانع از آن شوند كه حكومتهای خارجی (و به خصوص حكومت آمریكا) كسانی را به عنوان سخنگویان مردم ایران دستچین كنند. جامعه ایرانی خارج كشور بیش از هر نیرو و قدرت دیگری صلاحیت آن را دارد كه سخنگوی مردمی شود كه تحت سلطه رژیم جمهوری اسلامی از حق انتخاب نمایندگان خود محروم شدهاند.
ولی این جامعه چگونه میتواند وظیفه سخنگویی خود را به انجام برساند؟ از دو حال خارج نیست. یا تمامی جامعه ایرانی خارج كشور در ادای این وظیفه سهیم میشود و یا بخش خاصی از آن كه در اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. در حالت اول، این كار فقط از طریق انتخابات آزاد و سراسری عملی است. در حالت دوم، وفاق و ائتلاف و جبهه و اتحاد اساس كار قرار میگیرد. در حالت اول، روش معین است و نتیجه نامعین (انتخابات آزاد و دموكراتیك). در حالت دوم، نتیجه معین است و روش نامعین. در حالت اول، چون روش معین است اگر امكانات فراهم باشد میتوان آن را در یك ظرف زمانی معین سازمان داد. در حالت دوم، روش پیچیده است و ممكن است مدتها به طول كشد (و به سر انجام هم نرسد). حالت اول جامعیت دارد و بنا به تعریف، كسی در بیرون آن قرار نمیگیرد. حالت دوم گزینشی یا داوطلبانه است و همواره نیروهایی در بیرون آن باقی میمانند - و این یعنی كه امكان كارشكنی و تخریب و نفی و حذف در آن فراوان است.
به هر حال، جامعه ایرانی (خارج كشور) باید تصمیم بگیرد كه آیا آماده است تا صدای مستقل خود را بلند كند، یا به عنوان تماشاچی مینشیند تا آمریكا سخنگویان آن (و ایرانیان داخل كشور) را برگزیند. اگر اولی است، باید هر چه زودتر دست به كار شود. زمان به انتظار نمینشیند. آمریكا هم همین طور. اپوزیسیون خارج كشور در ادای این وظیفه خود تا كنون قصور و تقصیر زیادی كرده است. بخش بزرگی از این اپوزیسیون به یك اتحاد فراگیر حول محورهای دموكراسی و حقوق بشر روی خوشی نشان نمیدهد. آنان فقط یا بیشتر به اتحادهای نیروهای همسو اهمیت میدهند و یا شكلگیری یك اتحاد فراگیر را به آیندهای نامعلوم موكول میكنند. اتحادهای نیروهای همسو به روشنی نمیتوانند كار سخنگویی یك جامعه متكثر را به عهده بگیرند و از طرف «مردم ایران» سخن بگویند. بخشی از این نیروها در برابر تلاشهایی كه برای ایجاد یك نهاد فراگیر ملی صورت میگیرد حتا به تفتین و اتهام و كارشكنی میپردازند. آنان ظاهرا ترجیح میدهند كه اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی در تفرقه و تشتت دست و پا بزند و هر یك در صدد اثبات «حقانیت» خود باشد و «بطلان» حریف، به جای این كه ضرورت ایجاد یك نهاد ملی را بپذیرد و به دنبال راهكارهای آن باشد. در این میان، اگر دیگران (آمریكا) سخنگویان ما را برگزیدند ما البته میتوانیم به آنان و حریفان خود ناسزا بگوییم و یك سد لعنت نثارشان كنیم، و در مقابل گناه خود بشوییم.
از اپوزیسیون بگذریم، چند میلیون ایرانی خارج كشور چه میاندیشند؟ آیا ما، تك تك ما، به عنوان ایرانی حاضریم در برابر قصور و تقصیر اپوزیسیون ساكت بنشینیم و شاهد بدیل سازی آمریكا برای ایران آینده باشیم؟ آیا اگر چنین امری صورت گیرد ما در برابر هموطنان داخل كشور سزاوار ملامت و توبیخ نخواهیم بود؟ ما آزادی انتخاب داریم. ما میتوانیم و باید از این آزادی استفاده كنیم. این حق ما است كه سخنگویان و نمایندگان خود را انتخاب كنیم. از این حق باید استفاده كنیم. و به راستی، اگر ما نمایندگان خود را برگزینیم كدامین قدرت و نهادی میتواند آن را نادیده بگیرد و از بالای سر آن برای ما (و كشور ما) تصمیم بگیرد؟ ما اگر برای ایران دموكراسی میخواهیم چرا آن را در خارج كشور تمرین نكنیم؟ ما چرا نتوانیم برای یك بار هم كه شده به عنوان یك ایرانی در یك انتخابات آزاد پای صندوقهای رأی برویم و رأُی خود را آزادانه به صندوق بیندازیم؟ ما اگر بخواهیم، میتوانیم یك نهاد ملی نمایندگی ایجاد كنیم و طلسم این كار را كه ناتوانی اپوزیسیون مانع آن شده است در هم بشكنیم.
آری بگذار كه هر ایرانی كه میتواند رأی آزاد خود را به صندوق بیندازد در شكلگیری این نهاد ملی نمایندگی سهم داشته باشد. بگذار در هر شهر و نقطهای از جهان (در خارج كشور) كه چند سد ایرانی حضور دارند صندوق رأی گیری گذاشته شود. بگذار هر فرد دارای شناسنامه یا گذرنامه ایرانی كه برایش امكان عملی وجود دارد، در این انتخابات شركت كند. بگذار رأیدهندگان، به هر فرد ایرانی (داخل یا خارج كشور) كه میخواهند رأی دهند و قید و بندی نداشته باشند. بگذار سازمانها و احزاب سیاسی برای جلب رأی رأی دهندگان به رقابت برخیزند، و بگذار كه از طریق این رأیگیری میزان واقعی نفوذ و محبوبیت آنان (در خارج كشور) سنجیده شود. و بگذار كه انتخابشدگان در این رأیگیری، از هر گرایش و نگرش سیاسی یا ایدئولوژیك كه هستند، این توفیق اجباری را پیدا كنند كه در كنار هم زیر یك سقف بنشینند و شور كنند و به صورت دموكراتیك تصمیم بگیرند. و بگذار كه هماینان به عنوان نمایندگان ایرانیان خارج كشور صدای آنان و صدای خفهشده ایرانیان داخل كشور را به جهان عرضه كنند و اجازه ندهند كسان دیگری به انتخاب قدرتهای دیگری این سمت را به خود اختصاص دهند.
انجام چنین انتخاباتی البته ساده نیست. در سدها شهر و نقطه جهان باید صندوق رأی گذاشت. بر هر صندوقی باید یك هیئت سه نفره (دست كم) مجری و ناظر باشند. یعنی چند هزار نفر عامل اجرای این رأیگیری خواهند بود. علاوه بر آنان، سدها نفر در تدارك و سازماندهی انتخابات قبل و بعد از رأیگیری، و شمارش آرا، باید فعال شوند. سازماندهی امر به احتمال زیاد باید به یك مؤسسه بینالمللی معتبر و مجرب در امر انتخابات واگذار شود، تا جایی برای كمترین ظن سوء استفاده باقی نماند. به همینترتیب، عاملان و مجریان امر را نمیتوان فقط از میان داوطلبان برگزید. و این همه، یعنی كه انجام چنین انتخاباتی هزینه سنگینی را میطلبد (مبلغی ٦ یا ٧ رقمی به یورو/دلار!). و اكنون سئوال این است: آیا ایرانیان خارج كشور با ثروت عظیمی كه در اختیار دارند حاضرند برای انجام چنین انتخاباتی بودجه آن را تأمین كنند؟ آیا برای جلوگیری از پدیده بدیل سازی آمریكا، ما میتوانیم و حاضریم این هزینه نسبتا ناچیز را بپردازیم؟ آیا به سرنوشت كشور خود و آینده آن این قدر اهمیت میدهیم كه هم برای تجربه دموكراسی در بین ایرانیان و هم برای ایجاد یك صدای قوی مستقل از رژیم جمهوری اسلامی در سطح جهان به این فعالیت دست بزنیم؟ شخصا معتقدم كه اگر یك سد نفر ایرانی مصمم پای این طرح بیایند و در یك ماهه اولیه بتوانند یك سد هزار دلار بودجه مقدماتی آن را فراهم كنند این طرح عملی است. اگر نه، باید آن را یك فانتزی بشمار آورد - و سرنوشت ایران را به دست جمهوری اسلامی و آمریكا سپرد...
hbzadeh@btinternet.com