10 July 2006

باقر پرهام: شجاعت نگاه اکبرگنجی به "خود" و شجاعت گفت ‌وگوی اکبر گنجی با "خود"

آزمونی دشوارتر از «اوین»

باقر پرهام

من، به گنجی پیش از زندان اوین کاری ندارم. یعنی فرض را بر این می‌گذارم که اکبر گنجی – بر خلاف بسیاری از کارگزاران نظام اسلامی – حسابی به جامعه‌ی ما ندارد که پس بدهد: انشاءالله که دست‌اش به خون و تجاوزی آلوده نیست، و تجربه‌ی پیش از زندان‌اش در نظام اسلامی تا لحظه‌ی انتشار «مانیفست جمهوری خواهی» تجربه‌ای «اگزیستانسیل» بوده در عرصه‌ی سیاست، مانند تجربه‌ی میلیون‌ها ایرانی دیگر با باورهای مذهبی و با اعتقاد به این که «مسیحا نفسی» می‌تواند در قالب شریعت اسلامی ایران را به بهشت برین تبدیل کند. گنجی، در راه این اعتقاد، مانند همه‌ی آن میلیون‌ها پیرو خمینی، چیزی کم نگذاشته است: تا پایان خط اعتقادی خویش پیش رفته، تا سر حد سرنگون کردن نظامی که فکر می‌کرده ضد انسانی و ضد آزادی بود؛ در رفراندوم «رهبر فرموده»‌اش شرکت کرده، به «قانون اساسی ِ رهبر فرموده‌اش» در قالب «اسلامی» «نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر»‌اش رأی داده، و شروع کرده است به کار کردن در دستگاه نظامی و اداری، زیر رهبری همان رهبر و جانشین او؛ به جنبش «اصلاحات» رئیس جمهور مورد قبول همان نظام رهبری ایمان آورده و حرف‌هایش را جدی تلقی کرده و بر آن شده است که به عنوان یک روزنامه نگار مسئول آزادی ِ بیان موعودش را تجربه بکند ؛ ولی خیلی زود سر از زندان اوین درآورده است...

به گفته‌ی احمد باطبی بلایی که در زندان بر سر گنجی آمده، «از روزهای انفرادی در سلول‌های مختلف گرفته تا آزارهای جسمی و روحی و اعتصاب غذا، چند برابر بدتر از آن بر سر زندانیان سیاسی دیگر و چندین برابر بدتر از آن نسبت به زندانیان گمنام‌تر آمده است». گنجی از این بابت‌ها مستثنی نیست. آنچه شجاعت گنجی را مستثنی کرده است، به قول دوستم، جمشید طاهری‌پور، «شجاعت ِ نگاه به خود و گفت‌وگو با خود است».


کل مطلب