بايد از آقاي گنجي پرسيد چگونه بود كه راندن 5 ميليون ايراني و
اعدام صدها خدمتگزار نظامي وغير نظامي رژيم پيشين براي تثبيت و استقرار چنين رژيم
خونريز و آدمخواري مجاز و توجيه پذير بوده ، ولي حالا راندن مشتي آدم فاسد و دزد و
جنايتكار نميتواند در جهت استقرار دمكراسي كارساز باشد . بايد خوب فكر كنيم و
ببينيم كه ريشه همين يك فرضيه آقاي گنجي چه معنا و مفهومي در بر دارد ؟ پرسش
نگارنده از گنجي وهمفكران مذهبي ايشان بعنوان روشنفكران مذهبي اين است كه : مگر
ميسر است كه بدون حذف يك مجموعه چند هزار نفري كه خون هفتاد ميليون ايراني را به
شيشه گرفته و باعث و باني همه فسادها و بدبختي هاي يك ملت و تاريخ اين سرزمين بوده
اند ، حتي تصور مردم سالاري ، دمكراسي و حقوق بشر را بميان آورد ؟
آحوندها چگونه حرف بزنند تا اين اپوزيسيون يخ زده و در كما رفته بخود بيايد؟
الف – بيقرار / تهران
اين اظهار نظرگنجي كه خدا پدر و مادر او را بيامرزد، يك اظهار نظربسيار، بسيار اجمالي بود، اما مرزبنديهاي موجود بين دو اپوزيسيون را عيان و بيان نمود. اپوزيسيون نرم واصلاح طلبان حرفشان را زدند، حالا وقت آنستكه اپوزيسيون راديكال يا برانداز هم شجاعانه قدم بميدان بگذارد و مرزبندي و خط و خطوط خود را با همان شجاعت با مردم ايران در ميا ن بگذارد و برنامه هاي خود را بصورت زمانبندي شده به اطلا ع مردم برساند.
بخداوند سوگند اگر دير بجنبيد وكما كان سر در گريبان همان مسائل 27 ساله بمانيد، يقين داشته با شيد كه براي هميشه بازي را خواهيد با خت.
آقايان و خانمها، مردم خسته و درمانده شده اند، اصلاح طلبان هم اينرا بخوبي ميدانند، تفاوت آنها با شما خارج نشينان در اين است كه آنها براي نيل به اهداف خودشان بهر دري ميزنند و گفتگو ميكنند، اما شما حضرات فقط ادعا ميكنيد كه دردها را ميشناسيد ولي حاضر نيستيد تا براي دستيابي به اهداف عاليه مردم ايران كمترين گذشت يا تسامحي را از خود نشان بد هيد.
اتفاقا" اكبر گنجي هم آمد تا همين ضعف بزرگ و 27 ساله اپوزيسيون خارج نشين را به اروپائيان و آمريكائيها گوشزد نمايد، وبگويد كه به اين جماعت مرفه الحال گوش نكنيد، اگر ميتوانستند تا حالا بايد خيلي كارها ميكردند كه نتوانستند، پس بيا ئيد روي ما حساب بازكنيد. بقول داش مشتي هاي سابق، حضرت عباسي هم تا حالا نقش خود را خوب ايفا كرده است.
معمول آن برنامه اين است كه مجري با پيشگفتاري كوتاه برنامه را آغاز و پس از معرفي مهيمان ميكروفون را در اختيار ميهمان قرار ميدهد تا به سئوال تلفن كنندگان پاسخ بدهد . زمانيكه برنامه به پرسش و پاسخ كشيده شد، دريافتم كه نگاه بنده نسبت به آنچه كه درمقال قبلي كه پيرامون سفر گنجي نوشته بودم ، اشتباه كه نبود هيچ ، بلكه در جهاتي غافل هم مانده بوديم . بهمين دليل هم سعي ميشود تا در ادامه اين مقال كه لاجرم و بر خلاف توصيه دوستان به درازا ميكشد ، بصورتي فهرست وارپرداخته و برداشت حاصل از اين فر صد درصد سياسي اما با پوشش صلح طلبي و حقوق بشر تا اين مقطع از اقدامات گنجي لزوما براي ثبت در تاريخ مبارزات آزاديخواهي مردم ايران به ذهن تاريخ و اوراق تاريخ بسپاريم .
اقاي اكبر گنجي درپيشگفتار خود مدعي شدند كه : به آنسوي مرزها ، به اروپا و آمريكا آمده اند تا پيام اسلام صلح دوست ، آشتي طلب و انسان دوست را بعنوان ارمغان اصلاح طلبان حكومتي بدنياي غرب پيشكش بنمايند . آقاي گنجي دقيقا دارند همان فرضيات و تئوري هاي دروغيني را بازپروري و بازگو مينمايند كه اصلاح طلبان ، و در راس آنها سيد محمد خاتمي ، چنين شعارهاي فريبنده و رياكارانه اي را در قالب گفتگوي تمدنها مطرح كرده بودند . اما ديديم كه در همان زمان ودربحبوحه تسلط اصلاح طلبان بر دو قوه مقننه و مجريه ، چه سان بيرحمانه قتلهاي زنجيره اي صورت پذيرفت . چگونه ناجوانمردانه جنبش دانشجوئي را قلع و قمع كردند ورهبران آن جنبش را به غل و زنجير كشيدند كه هنوز هم اكثر آن عزيزان در حال گذراندن دوران محكوميتهاي طولاني خود ميباشند . ديديم كه در جلوي چشم مناديان اسلام صلح طلب و انسان دوست ، چه سان سبعانه مغز عكاس ايراني ، كانادائي ((زهرا كاظمي )) را در هم كوبيدند و در هيچ موردي هم آب از آب تكان نخورد . البته هموطنان ، و جهانيان ميدانند كه موارد مورد اشاره ، غير از آن است كه در دوران قبل از بقدرت رسيدن اصلاح طلبان صورت گرفته بود ،
بيننده يا شنونده اي خطاب به گنجي گفت: چگونه متصور است تا زمانيكه زعماي اين قوم را از گردونه قدرت و از بستر اجتماع نرانده ، بتوان صحبت از دمكراسي و حقوق بشر نمود . آيا بنظر شما چنين امري كميك بنظر نميرسد و...؟
جواب اكبر گنجي بسيار جالب توجه و قابل تامل مينمود. ايشان كه روزي وروزگاري بنا به گفته علي فلاحيان كه معرف حضور جهانيان از حيث خوانخواري ميباشد ، از انقلابيون دوآتشه و از ماموران دادستاني انقلاب بوده و خدا ميداند كه در آنزمان بعنوان فردي گمنام چه ها كه نكرده ، و بايد معلوم شود كه گنجي در آنزمان چه كرده است ، و طبعا بايد در زمره افرادي بوده باشد براي بيرون راندن 5 ميليون ايراني غربت نشين بيكار نبوده و راندن اين جمعيت ميليوني را امري قطعي و حتمي براي تثبيت رژيم انقلابي و تداوم آن ميدانسته اند ، در پاسخ سئوال كننده ميگويند كه : با بيرون كردن و حذف ديگران ( يعني ملايان واعوان وانصارشان) نميتوان دمكراسي را مستقر نمود .عجبا به اين تحليل و عجبا به اين صلح طلبي !
بايد از آقاي گنجي پرسيد چگونه بود كه آنزمان راندن 5 ميليون ايراني و اعدام صدها خدمتگزار نظامي وغير نظامي رژيم پيشين براي تثبيت و استقرار چنين رژيم خونريز و آدمخواري مجاز و توجيه پذير بوده ، ولي حالا راندن مشتي آدم فاسد و دزد و جنايتكار نميتواند در جهت استقرار دمكراسي كارساز باشد . بايد خوب فكر كنيم و ببينيم كه ريشه همين يك فرضيه آقاي گنجي چه معنا و مفهومي در بر دارد ؟ پرسش نگارنده از گنجي وهمفكران مذهبي ايشان بعنوان روشنفكران مذهبي اين است كه : مگر ميسر است كه بدون حذف يك مجموعه چند هزار نفري كه خون هفتاد ميليون ايراني را به شيشه گرفته و باعث و باني همه فسادها و بدبختي هاي يك ملت و تاريخ اين سرزمين بوده اند ، حتي تصور مردم سالاري ، دمكراسي و حقوق بشر را بميان آورد ؟ اين انديشه دقيقا همان انديشه ناپاك و فريبكارانه اي است كه اصلاح طلبان بمدت 8 سال مردم را سركار گذاشتند ، و جيبهاي گشادشان را پر كردند . سئوال ديگركه پيرو سئوال قبلي بميان مي ايد اينكه : مگر شما حضرات در قدرت نبوديد ، مگر با 22 ميليون راي اين مردم بقدرت نرسيده بوديد ؟ بفرمائيد كه در آنزمان بجز خيانت و سازش با اقتدار گرايان و پشت كردن بمردم ، چه تاجي بسر مردم زديد كه حالا چنين فرضياتي را مطرح ميكنيد ؟
آقاي گنجي در طي تمامي اين سخنرانيهائي كه تا به امروز داشته اند ، حتي يكبار اين واقعيت كه عين مطالبات مردم ايران است را بميان نياورده و نگفته اند كه رژيم جمهوري اسلامي مشروعيت و مقبوليت خود را بطور عام از دست داده وبايد برود .
آقاي علي اكبر موسوي خوئيني بعنوان يك عضو موثرودائمي دفتر تحكيم وحدت وپس از آن بعنوان يك عضوفعال درمجموعه اصلاح طلبان حامي رژيم ، در كدام جنبش دانشجوئي مستقل يا فاصله گرفته از اپوزيسيون نرم، وبطور مشخص جنبش هجده تير 78 حضور داشته اند كه بچشم دانشجويان مستقل نيامد، كه حالا ايشان بعنوان نماد جنبش دانشجوئي در ليست انتخابي گنجي قرار گرفته است ؟ معتقد بودند كه اگر گنجي ، ايشان را بعنوان نماد دانشجويان تحكيم وحدتي برميگزيدند، عملشان خيلي صالح تر از آن ميبود تا چنين عملي كه انجام داده اند! البته بر اين نكته تاكيد داشتند كه اين ايراد اساسي به انتخاب اكبر گنجي بهيچ وجه بدان معنا نيست كه بخواهيم بعضي اقدامات حما يتي موسوي خوئيني از حقوق بعضي دانشجويان وجانوادهاي آنان و... را كه در دوران نمايندگي شان در مجلس اسلامي صورت پذيرفت را ناديده بگيريم، ضمن آنكه معتقديم آن اقدامات دانشجويان مستقل و بطور مشخص جنبش دانشجوئي هجدهم تير 78 را شامل نگرديد، چرا كه شعارها و مطا لبات آن جنبش با آنچه كه اصلاح طلبان ودفتر تحكيم وحدت بطور عام بدنبال آن يوده و هستند، مغاير و در تضاد كامل با يكديگر قرار داشته و دارد.
گنجي در توجيه انتخابهاي نمادين خود واينكه چرا اعتصاب غذاي بزعم خود جهاني را بر محور سه شخصيت اعلام كرده اند، ميگويند: چون رامين جهان بگلو، منصور اصانلو، و علي اكبر موسوي خوئيني هم اكنون در سلولهاي انفرادي هستند، از اين جهت آنها را بعنوان نماد مبارزين و زندانيان سياسي بعنوان موضوع محور قرار داده اند.
بسيار خوب، در اينكه فيلسوف رامين جهان بگلو فقط با يكبار بازداشت، كه هيچ معلوم نيست، چه حكمي، تبرئه يا مجرميت شامل حال او بشود، بعنوان نماد جنبش روشنفكري ، ومنصور اصانلوبعنوان نماد جنبش كارگري انتخاب ميشوند، گرچه قابل بحث، اما ميتوان آنرا بعنوان موضوعي مقبول از منظراجتماعي وتاكتيك مبارزاتي پذيرفت. لاكن وقتي از گزينش موسوي خوئيني بعنوان نماد جنبش دانشجوئي صحبت بميان مياوريد ، اين عمل شما با يك علامت سئوال بزرگ مواجه، ويك مغلطه و مناقشه مبارزاتي را رقم ميزنيد. سئوال اينكه چرا سه نفر وبا چنين انتخابي؟ مغلطه اينكه، ميخواهيد بديگران، خصوصا" حاميان اروپا ئي تان ودر صورت امكان به آمريكا ئيها آدرس عوضي بدهيد. منا قشه از اين جهت كه بازهم شرايطي را فراهم بياوريد تا جامعه و عرصه مبارزات مردم را بنفع خود و ياران اصلاح طلبتا ن درگير تشويش ودرگيريهائي 27 ساله گذشته بنمائيد تا شايد بتوانيد شرايط را بسود اصلاح طلبان وباند هاشمي و خاتمي تغيير بدهيد.
نشانه هاي اين سياستها درهمين انتخاب شما بخوبي متجلي است. اين انتخاب يك انتخاب صد در صد برنامه ريزي شده و پيرو همان باريهائي است كه در طي هشت سال زمامداري اصلاح طلبان بر مردم ايران بطور اعم و بر جنبش دانشجوئي و كارگري و معلمان وپرستاران و اقشار و لايه هاي صنفي روا داشته شد. شما و ياران اصلاح طلب شما براي تحقق مطالبات جنبش دانشجويان در هجده تير ماه 78، بجز كمرنگ كردن ومشاركت آرام در سركوب آن جنبش چه كرديد؟ با صراحت آنرا بيان كنيد. اگر هم به آن جنبش جفا كرديد آنرا هم با شهامت بيان كنيد، نترسيد.
آقاي اكبر گنجي مدعي اند، چون نمادهاي مورد نظرشان درسلولهاي انفرادي هستند اين گزينش را انجام داده اند. ما از ايشان مي پرسيم، چرا آنهائي را كه محكوم به اعدام و پانزده سال زندان و تبعيد در زندانهاي جمهوري اسلامي بسر ميبرند، واز معروفيت و مقبوليت بيشتري در نزد مردم ايران برخوردارند را بعنوان نماد جنبشها ومعرف ظلم رژيم اسلامي انتخاب نكرديد؟؟ چراقربانيان قتلهاي زنجيرهاي، كشتارتابستان ، ترورهاي متعدد درون و برون مرزي، زهرا كاظمي و صدها مورد آدمكشي از اين نوع را بعنوان
مگر آنانيكه امروز در حال گذراندن محكوميتهاي طولاني يا زيرحكم اعدام قراردارند،چون نمادهاي شما در سلولهاي انفراذي و شكنجه گاههائي چون توحيد، 59 عشرت آباد، و209 اوين وغيرو قرار نداشته اند؟؟؟ اينها ملاك قضاوت مردم درمورد عملكرد شما بوده و خواهد بود.
وقتي مجموعه گفتارها وكردارها وانتخابها و سخنرانيهاي امروز گنجي درتوراخير را با گنجي درون زندان كه نميدانستيم در چه وضعييتي قرار دارد و كل اطلاعاتمان بر تبليغات و گزارشات خبري ختم ميشد، احساس ميكنيم كه بايد خود را سرزنش كنيم. چرا كه درميابيم چنان آدمي با آنهمه استقامت وپايداري كه از او در زندان اوين برايمان ترسيم ميكردند، به چنين وضعييتي نزول بنمايد. از خود ميپرسيم كه اين همان اكبر گنجي است ؟؟؟ اگر خودش باشد، چگونه ميتواند تصور نمايد كه وزارت اطلاعات جمهوري، به وزارتخانه اي حقوق بشري ودمكراسي خواه مبدل شود؟؟؟ اين واقعيت هيچ ارتباطي با فرضيه توطئه و توهم ندارد، بلكه حقيقت تلخي است كه از زبان گنجي بيان گرديد.
آقاي اكبر گنجي، هرگزفراموش نكنيد، هر آنچه راكه امروز، ودر چنين شرايط خطيري ازتاريخ سرزمينمان از مغزشما تراوش مينمايد، وآنها را برزبان ميرانيد، و آنچه را كه قول آنرا ميدهيد. هشت سال پيش همراهان اصلاح طلب شما، و در راس آنها سيد محمد خاتمي، خيلي زيباتر از آنها را بر زبان آورد وتحقق آنها را بمردم نويد داد، مردم هم به ايشان ودارودسته اصلاح طلبان اعتماد كردند، نتيجه آن وعده هاي پر طمطراق چه بود؟ هيچ وپوچ. نه اصلاح طلبان و نه محمد خاتمي، لياقت آنرا نداشتند تا آرائ 22ميليون ايراني رامحترم بشمارند، لاجرم ديديم كه آن وعده ها هم نمايش دروغيني بيش نبود، ويراي اين سرزمين و اين ملت گرفتار آمده در فقر و فساد و اعتياد و فحشا هيچ نتيجه اي بجزدامنه دار ترشدن گرفتاريها وافزوده شدن پديده رانت خواري و ظهورپديده آقازاده ها ومهيا شدن زمينه براي ظهور دولت فاشيستي احمدي نژاد حاصل ديگري نداشت.
جناب آقاي گنجي، در برنامه ميز گرد صداي آمريكا، مورخه 13/4/85چنين عنوان نموديد كه، روشنفكران مذهبي قائل برآن هستند كه بايد مقال دين از حوزه حكومت و دولت جدا شود.توضيح داديد كه تحقق چنين روندي باعث ميشود كه، هم حرمت دين مصون بماند، و هم اينكه چنين فساد گسترده اي كه گريبان اين سرزمين را27سل است گرفته، از ميان خواهد رفت
آقاي گنجي، در ارائه نظريه خود، مشخص نكرديد كه منظورتان از روشنفكران ديني يعني "روشنفكران ايدئولوژيك" كدامها هستند، ومراد شما ازطرح اين موضوع روشنفكران خوديست يا ديگران؟؟ وديگر اينكه روشنفكران مورد نظر جنابعالي جديدا"باين نتيجه رسيده اند، يا اينكه نتيجه چنين انديشه اي را از عصر"رنسانس" دريافته بوده اند؟ اگر منظورتان روشنفكران مذهبي وطني است، بايد بدانيد كه بيجا كرده اند. چرا كه اگر اين آقايان روشنفكر بودند، لازم ميبود كه 27 سال پيش و قبل از آنكه چنين فاجعه اي بر اين سرزمين و چنين ضربات مهلكي براساس و بنيان مذهب وارد بيايد، بفكررهائي دين از اين لجن زارميبودند، نه حالا كه يك ملت بستوه آمده اين جدائي و پالايش را فرياذ ميزنند.
برويد شعارهاي جنبش دانشجوئي در هجده تير 78 را گوش كنيد. سالهاي سال است كه جدائي دين ار دولت و حكومت در تمامي حركتها ي اعتراضي مردم يك شعار محوري و اساسي است.
شايد آقاي گنجي هنوز متوجه اين ويرانيها وآسيبها ي وارده بر پيكرجامعه و، زير ساختهاي اقتصادي و فرهنگي، وعقب ماندگيهاي علمي و صنعتي كشور در طي اين 27 سال غافل مانده، يا چشمشان را بر اين واقعيتهاي تلخ بسته اند! اما مردم ايران دريافته اند كه نقش روشنفكران مذهبي و غيرمذهبي در بروز اين فاجعه ملي مطلقا"انكار ناپذيرميباشد. بهمين دليل هم هست كه امروز مردم خصوصا"نسل جوان و دانشگاهي دريافته اند كه پيروي چشم بسته و بدون مطالعه مشابه آنچه كه در سال 57 بوقوع پيوست، بمثابه بازپروري اشتباهات گذشته خصوصا"دوران اصلاحات خواهد بود كه سفردور دنياي آقاي اكبر گنجي و سخنرانيها و اقدامات ايشان نميتواند مستثني از اين واقعيت وتجربيات تاريخي باشد.
جالب است كه بدانيم، تصوربسياري از مردم برآنست كه حتي تنش موجود پيرامون برنامه هاي هسته اي بين تهران ودنياي غرب نيزبخشي ازسياستهاي اصلاح طلبان"چانه زني در بالا، فشارآوردن از پائين" باشد، كه متوليان چانه زني متعدد و مشخص، و امكان ميدهند كه مسئوليت فشار آوردن ازپائين، بعهده گنجي و در بسته بندي مشوقهائي باشد كه توسط ايشان به آنسوي مرزها ارسال شده باشد، چرا كه گفته هاي ايشان دربردارنده ابهامات بسياري است كه مردم ايران نسبت به آنها داراي حساسيتهاي بسيارگرديده اند .
ايران – تهران الف – بيقرار 18/4/85