7 July 2006

اسماعيل نوری علا: اکبر گنجی آمده چه بگويد؟

چگونه اجازه خروج گرفته است؟
کدام دست او را در شهرهای مختلف می گرداند و برايش کرسی خطابه می گذارد؟

اکبر گنجی آمده چه بگويد؟

اسماعيل نوری علا


واقعيت آن است که من هم اين روزها از خود می پرسم: چرا رژيم اسلامی چنين
کسی را از زندان بيرون کشيده و رخصت سفر به فرامرز داده است؟ چرا گنجی ـ اين انسان
پر از دليل و استدلال ـ در اين مورد سخنی نمی گويد؟ چرا شفافيت مورد علاقه و توصيه
خود را در اين مورد کنار گذاشته است؟ چرا به ما نمی گويد که چگونه اجازه خروج گرفته
است؟ هزينه سفرهايش از کجا تأمين می شود؟ کدام دست او را در شهرهای مختلف می گرداند
و برايش کرسی خطابه می گذارد؟

نيز پرسشی ديگر هم ـ که ممکن است کلاً بی معنا بنظر رسد و در لبه پرتگاه پوچی
ايستاده است و فرو نمی افتد ـ در ذهنم می لولدو خلاصم نمی کند:
چرا او در شعاری که برای خود انتخاب کرده (ببخش و فراموش مکن)
واژه ببخش را مقدم بر عبارت فراموش مکن آورده است؟ آيا اين نتيجه يک وسواس زبانی
است که در گفتار او به صورت اصول سخنوری و زينت کلام، و در فکر من به صورت ترديد در
معنای تلويحی آن ظهور کرده است؟

مگر نه اين که با بخشيدن در ابتدای راه، نه حقيقت يابی عبرت آموزی انجام می گيرد
نشده تضمين می شود؟و نه فراموش نکردن چيزی که به تحقيق کشيده
و مگر نه اين است که، با مقدم داشتن فراموش نکردنی انسانی و
مدنی و متمدنانه، راحت تر می توان از مسير حقيقت يابی گذشت و برای آينده پندها و
درس ها آموخت و، تنها آنگاه، به بخششی بزرگوارانه رسيد؟

جوابی ندارم و دردل به خود می گويم:
گويا صبر را برای همين گونه روزها آفريده اند.