16 July 2006

هادی خرسندی:


دلواپسم به خاطر فرداي اعتصاب
..............................................


جمعه 23 تير 1385

برنامه اعتصاب غذا به خوبي پيش ميرود. من يک قصيده غرّا در اين مورد گفته ام:
ضمن نظر به چهره زيباي اعتصاب
دلواپسم به خاطر فرداي اعتصاب
هنوز بقيه اش را نگفته ام. گذاشته ام ببينم چه ميشود که از فرصت سؤاستفاده کنم.
شوخي کردم بابا. من پيروزي مبارزه را به کنف شدن خودم ترجيح ميدهم. اميدوارم آقاي گنجي و گروه مشاورانش (اگر مشاوراني در کار باشد) فکر بعدش را هم کرده باشند (يا حالا بکنند) که اين جوش و خروش جمعي به سرخوردگي عمومي و سکون و سکوت بعدي و سردرگمي مبارزاتي نيانجامد. قصيده من همان يک بيت است و حرف ديگري ندارد و منظور از فردا هم دوشنبه نيست.

.......................................................................................................................................................................................................................

شنبه 24 تير 1385

بي بي سي نگفت «گروه کوچک» چند تن است و «چندتن» چند نفر؟

در خبر نسبتاً مفصلي که بي بي سي از اعتصاب غذاي لندن داد، فقط دوکلمه براي خودش نوشت:
«اکبر گنجی، روزنامه نگار سرشناس منتقد حکومت ايران روز جمعه، 23 تيرماه، در آغاز يک اعتصاب غذای سه روزه همراه با چند تن از هواداران خود در مقابل ساختمان سرويس جهانی بی بی سی در مرکز لندن حاضر شد.»
جمعيت متغيير بين 30 تا 80 نفر را بي بي سي «چند تن از هواداران گنجي» کرده و با گذاشتن عکس چهارنفري از تظاهرات (که يکيشان گنجي است) و هر چهارتن تي-شرت مشابه بر تن دارد، آن چند تن را به سه نفر در اذهان تقليل داده.
منظوري نداشته؟ لابد تصادفي است که راجع به داخل هم نوشته:
«در تهران نيز گروه کوچکی از دانشجويان ...... »
مهم نيست که بعدش چي نوشت. مهم اين است که همه تظاهرات تهران را در يک گروه جمع و جور کرد و اين گروه هم آنقدر کوچک بود که چاره اي نبود جز آنکه در خبر، رويش تأکيد شود!
ما از اول گفتيم اين بي.بي.سي به انگليس ها هم وابسته است، دوستان ميگفتند خير، فقط در اختيار جمهوري اسلامي است!

........................................................................................................................................................................................................

یکشنبه 25 تير 1385

خلاصه ما امروز بعدازظهر رفتيم ختم اعتصاب غذا را برچيديم. قطعنامه را خواندند و کف زديم. چه بچه هاي نازنيني بودند.
رفتيم به نيّت آزادي زندانيان سياسي.
گفتيم اگر بعدها فهميديم رودست خورده ايم، ميگوئيم رفته بوديم تماشا و توي پياده رو بوديم! (چه رودستي؟)
چهار نفر بوديم ما، يکنفرمان نيامد جلو. ميخواهد برود ايران. ميترسيد لدالورود خودش را هم بگيرند بگويند چرا گفتي زندانيان سياسي آزاد شوند!
احتياط ميکرد. حق هم داشت، چون اتوبوس هاي توريستي هم که رد ميشدند توريست ها از صحنه عکس و فيلم ميگرفتند.
مخصوصاً رفتيم تا چشم هاي بي بي سي چهارتا شود. (بلکه ما را شانزده نفر ببيند!)
با اينکه اکبر گنجي ديگر نبود و آخر برنامه هم بود هنوز بيست نفري آنجا بودند. بي بي سي ديروز نوشته بود «چند تن از هواداران اکبر گنجي». ما چهار نفر خودمان «چند تن» بوديم. تازه هواداران اکبرگنجي هم نبوديم! آنجا هم يکي دونفر دلخور بودند که چرا بي بي سي آنها را هوادار گنجي قلمداد کرده. (ناتمام است. الآن پي تلفنم ....)

http://www.asgharagha.com/