24 February 2006

زیر چتر چل تیکٌه


یکی منو صدا کرد...

کاظم مصطفوی (رگبار)

اینروزها خیلی ها بدرستی از مظلومیت حجت گفتن و نوشتن.بنظرم توی این نمونه اما به نحو متفاوت و دلنشینی (و البته برازنده حجت) حقی ادا شده که هر کس نمیبینه یا نمیخواد ببینه:

"دو ماهي بود داشتم روي شعري كار ميكردم. هربار كه به آن مراجعه ميكردم دلم راضي نميشد. شعر سر و سامان نميگرفت. نميدانم چرا، ولي نميشد. چندبار بالكل عوضش كردم، بالا و پايينش كردم و نشد كه نشد. مثل كبوتري بود راه گم كرده كه در پروازي شبانه بام خانهاش را گم كرده و همين طوري توي آسمان پرپر ميزند. تا اين كه حجت رفت و من از خودم پرسيدم كسي كه آن افشاگريها را ميكند و رژيم را به شوراي امنيت ميكشاند آيا نميداند كه در ايران گروگانهايي همچون حجت دارد؟ آنها كه در سر بهزنگاه ياد «منافع ملي» افتادهاند كه نكند آمريكا به ايران حمله كند و نفت قطع شود و بعد به مردم فشار بيايد معلوم است دردي ندارند. رندانه وانمود ميكنند كه گويا پول نفت تا الان خرج مردم ميشده و نه سايتهاي نظنز و اراك و كجا و كجا... خلاصه بيشتر از مظلوميت حجت به مظلوميت كسي رسيدم به راستي مظلومترين مظلومهاي تاريخ معاصرمان است. به اينجا كه رسيدم ديدم شعرم سامان پيدا كرد. كبوتر، بام و صاحبش را پيدا كرد. و بعد شد شعر «شلاق را نپذيرفت».


شاعرش من بودم ولي صاحبش «حجت» بود. اين طوري آدم از نيهيليسم به درميآيد و احساس ميكند دنيا چندان هم بي صاحب نيست. ميگوييد نه؟..."


شلاق را نپذيرفت

حتي از دست رعد برگردة ابر
و به احترام باران
ـ در اين دشت خشك بوگرفتة پرجنازه ـ
قيام كرد عليه تناسب معكوس قفس با پرنده / بي هيچ اعتراضي به حكم جنايت
تعريف شدهاي بود ـ از پيش ـ
با كلمهیي از شعر/ و آرزويي براي آزادي
و تف كرد
بر ناموس بي ناموس اين قرار/ در شبي كه قرار است بميرند بيقراران.
و در روز خبر
چه خواهم گفت به دخترم
اگر كه حتي در لرزانترين لحظة ترديد/ بيتاب نباشم/ براي مردن در خيابانهاي سرد آوارگي.
دخترم !
بي دريغ و بي واهمه از تكرار / با طعم تلخ همة حسرتهايم مي خوانم
آوازهاي كسي را
كه نپذيرفت روح دوزخي قاتلان را/ در حضور تنهايي خويش.
در توالي انتظار
با هفت عصاي آهني/ در خيابانهاي بي مروت جهاني خفه مي خوانم
شليك مي كنم بر حكم قاتلان
حتي اگر جنازه ام را
رفتگري سياه پيدا كند
در زباله داني بوگرفتة تبعيديان


http://koosha.blogfa.com/post-34.aspx
............................