این رژیم طاعونی را فرو اندازیم،
قبل از این که ایران را بسوزاند
- ستار لقایی -
چند روز پیش نامه یی دریافت داشتم از سوی شرکتی به نام دوستان.نویسنده ی نامه که من با او آشنایی ندارم، کوتاه نوشته بود که: این شرکت قصد دارد در ایران چند مدرسه احداث بکند و برای انجام آن نیاز به تبرعات، اعانات و یاریهای ایرانیان تبعیدی و مهاجر دارد. همچنین نویسنده، به منظور جمع آوریی پول، از برگذاری شب نشینی و انتشار بولتنی مشتمل بر آگهیهای تجارتی، خبر داده بود و از صاحبان کسب و کار خواسته بود که او را تنها نگذارند.
به ظاهر صورت مسأله فرهنگی و انسانی به نظر میرسد:
- شرکت دوستان (Doostan Ltd.) میکوشد، با کمک آدم های خیرخواه، برای عدهی بسیار کمی از کودکان ایرانی که به علت نبود امکانات آموزشی و اشاعهی فقر فرهنگی و انحطاط اخلاقی و اقتصادی، وضعیت ناهنجاری ، پیش رو دارند، مدرسه احداث بکند، تا به دستیاری آن، آیندهی تاریک تعدادی از کودکان ایرانی را که حکومت ضد انسان و فرهنگ ستیز آخوندهای لایشعر، برایشان رقم زده است، تغییر بدهد، و اندکی از بار ابرهای مسمومی که زندگی ایرانیان را به کام اضمحلال فرهنگی می کشاند، بکاهد.
نامه ی «شرکت دوستان» این پرسش را پیش روی خواننده ی آن، قرار می دهد، که به راستی هدفِ غایی، از انجام پروژهی مزبور چیست؟
من فرض را بر این می گذارم که هدف شرکت دوستان، صد در صد فرهنگی است.
پرسش دیگر این است که «آیا باید برای تحقق این هدف فرهنگی کوشید و همهی نیروها را در جهت انجام آن بسیج کرد!؟ و آیا باید کارگزاران شرکت دوستان را مورد قدردانی و تشویق قرار داد تا راهشان را ادامه دهند؟»
متأسفم که پاسخ من به هر دو پرسش فوق، منفی است. و چرا؟
- مگر احداث مدرسه چه اشکالی دارد؟ مگر نه آن که «هر مدرسهیی که ایجاد شود، موجبات تعطیلی زندانی فراهم میآید؟» و مگر نه این که مهم ترین ابزار مبارزه با آخوندهای ضد فرهنگ، فرهنگ است؟ و مگر نه این که کاراترین صلاح حذف تحجر و واپسگرایی از زندگی مردم هر سرزمین، آگاهی دادن به مردم و به ویژه، جوانان و نوجوانان است؟ پس چرا باید با چنین هدف مقدسی موافق نبود؟
برای یافتن پاسخ مناسب، ضروری است، ابتدا کتاب های درسی و سیستم آموزش و پرورش ایران را مورد مطالعه قرار دهیم و دریابیم در مدارس حکومتِ دستار بندان چه دروسی تدریس میشود؟ و نیز هدف رژیم از آموزش کودکان، تربیت چه گونه نسلی است!؟ و چه اهدافی در پس برنامه ریزیهای آنان، قرار دارد؟
- تربیت نسلی فرهنگ ورز، و یا فرهنگ ستیز؟ نسلی انسان گرا، یا ضد انسان؟
نگاهی کوتاه به کتاب کلاس اول ابتدایی که در مدارس ایران و بعضی مدارس فارسی زبان، در خارج از ایران تدریس می شود، می تواند کلیدی باشد، برای گشودن معما... و این که چرا هدف ارزشمند شرکت دوستان، به ضد خودش، تبدیل خواهد شد؟
کتاب کلاس اول با تصویری از خمینی آغاز می شود
با حروف بزرگ و با خط نستعلیق او را معرفی کردهاند: امام مهربان
شش گل آفتابگردان هم در اطرافش کاشتهاند. و در صفحات دیگر توپ و تانک و تفنگ می بینیم و جنگ و جنگ. و بعد تیتر مشهور «امام آمد» را مشاهده میکنیم و عکسهایی از دخترکان معصومی که تصاویر خمینی را که درون قلب، جای گرفته است، بر دست دارند و نوارهایی که شعارهای شهادت طلبانه، بر روی آن نقش بسته است، بر پیشانی بستهاند.
در کتابی دیگر حوض خون بهشت زهرا را می بینیم و لابد مرگ بر سکولار و مرگ بر ضد ولایت فقیه.
ذهن شفاف کودک قرار است این نوع مطالب را ضبط و ثبت کند و فرهنگ فردا را شکل بدهد. یعنی نخسین سنگ کج گذاشته می شود و نفرت، قهر و خشم گنگ، ویرانگری، جغد شوم جنگ و شهادت طلبی در راه اهداف «امام مهربان!»، ساختارهای جامعهیی را بنیاد مینهد که آموزش و پرورش آخوندی، با رهنمودهای همان «امام مهربان!» تنظیم و تدوین کرده است. امامی که خودش و جانشینانش، مهلکترین فجایع را بر مردم ما تحمیل کردهاند و میکنند، که حاصل آن حضور بیش از 300 هزار زن تن فروش، فقط در تهران است که به بهای خرید یک شیشه شیر، برای کودکی که از گرسنگی زار می زند و یا خرید تکه نانی به منظور سد جوع، بدنشان را بر سر کوی و برزن به حراج می گذارند.
که حاصل آن کودکان بی شناسنامهیی است که با عنوان «کودکان خیابانی» در شهرهای مختلف ایران، هویتشان را گدایی می کنند.
که حاصل آن حجیمتر شدن عمامههای دستار به سران دزد و رواج وحشتناک ارتشاء و جنایت و ناامنی است.
که حاصل آن انباشته شدن سرمایه های ملی در حساب های دستار به سران، در بانک های خارجی و ظهور طبقهیی محروم، به نام «کارتون خواب» و نیز گرسنگی و فقر عمومی مردم، در داخل کشور است.
که حاصل آن انتصاب یک تیر خلاص زن به ریاست جمهوری است.
که حاصل آن میلیون ها اعدام، کشته، معلول، مفقودالاثر، تبعیدی و مهاجر است.
که حاصل آن حضور بیش از 6 میلیون تن معتاد به مواد مخدر و هزاران تن آلوده به ویروس ایدز، در کشور است.
که حاصل آن تشکیل زندان بزرگی است به وسعت ایران، با بیش از 60 ملیون زندانی.
ایران کشور فقیری نبوده است و نیست. فقط طی 27 سال حکومت دستار به سران، در آمد ایران از فروش نفت رقمی نزدیک به 600 میلیارد دلار بوده است. در حالی که از ابتدای قرارداد دارسی تا سال 1357 تمام درآمد ایران از فروش نفت کمتر از 280 میلیارد دلار بوده است. پس این فقر عمومی ناشی از کدام فاجعهی اقتصادی است و پولها چه شده است و کجا رفته است!؟
من به شرکت دوستان پیشنهاد می کنم، اگر به راستی قصد خدمت به مردم و کودکان ایرانی را دارند، به جای ساختن مدرسه، ابتدا ریشه های فقر فرهنگی و اقتصادی را بخشکانند، سپس 600 میلیارد دلار پول گمشدهی مردم ایران را جستجو کنند و آن ها به کار اندازند. در این صورت مدارس مختلفه ی بسیاری، بی خواستن و توانستن ما و بدون گدایی تبرعات، به مدد سرمایههای ملی و وسیلهی دولتهای ملی، که خدمتگزاران حقیقی مردم خواهند بود، ایجاد خواهد شد.
در حال حاضر و با وضعیت موجود، هر مدرسه یی که ایجاد بشود، اداره کنندگان آن ناچار خواهند بود، در چهارچوبهی برنامههای ضد فرهنگی دستار به سران فعال باشند. از این رو هر کوششی در این زمینه انجام پذیرد، نه تنها نمی تواند حتی مسکنی زودگذر باشد، بلکه به یقین اگر مضر نباشد، حداقل بی حاصل خواهد بود.
زیرا تمامی این رژیم طاعونی را سرطان ارتجاع، استحمار و فساد عمومی فرا گرفته است. و اگر این رژیم، بیش از این بپاید، بی تردید ایران را هم به همراه خودش، نابود خواهد کرد.