31 August 2006


اگوست 2006



دادنامه من سایه سیرجانی به جهانیان این است: خاتمی؛ سید محمد خاتمی قاتل پدرم است.

سیندخت پارسی: اعتراض علیه سفر محمد خاتمی به آمریکا

لیلا جدید ی: دست و پا زدن با خاتمی

سایه سعیدی سیرجانی: واشنگتن دی سی؟ یا "یواشنگتن الله"!

بصير نصيبي: شون پن، گنجي، رفسنجاني، بهنود، و...

جمشید پیمان: زآن مه گیسو پریشانم بگو ..........

داريوش همايون: سياست زمين سوخته

سایه سعيدي سيرجانی: حقه فخرآور .................

وبلاگ گل کو: از این حکومت جنایتکارتر ؟ ..........

الاهه بقراط: چرا ببخشیم؟ چه را ببخشیم؟! ............

منصور امان: جشن با شیرینی دستپُخت ولی فقیه.........

جمشید پیمان "حزب الله لبنان" محصول مشترک آخونده...

الاهه بقراط: طرفداران «بازگشت اصلاح طلبان" با عکس یادگاری ...

محمّد هادی: حکومت اخوندی و صادرات و وارداتِ اپوزیسیون!

علی اجدادی: سکه جدید ضرابخانه اتحادیه اروپا ...

پرویزهراتی نژاد: از چماقهای جمهوری اسلامی نبایست...

شکایت به United Nations / Amnesty International H...

داريوش همايون: جنگی ميان امريکا و جمهوری اسلامی ...

دكتر كاظم وديعى: شبح هراسناك حزب الله "ايران" بر ...

مهدى قاسمى: «حزب اللهى» و «فلسطينى» ساختن سياست ا...

جمشید پیمان:


ای نداده دل به ظلمت در شبان دیر پای


برای شاعر آزادی خواه و مبارز، اسماعیل وفا یغمائی


ای فضای سینه ات سرشار از فریادها
ای پریشان گیسویت اندر مسیر بادها
ای نگاهت غرقه در آئینه ی اندوهبار
ای دلت خونین برای ناکجا آبادها
ای گرفته بر فراز دست تاولبار خود
پیش بند یادگار غیرت حدادها
ای زتو بی آبرو این دلقکان دلق پوش
ای درانده پرده ی تزویر این شیادها
ای پر از بویه برای وارهیدن از قفس
ای شکسته بال و پر درهجمه ی صیادها
ای کشیده برفراز قله های افتخار
نام آزادی، برغم کینه ی دد زادها
ای نداده دل به ظلمت در شبان دیر پای
رفته ای در آتش، اندر محضر شدادها
ای بریده دست و دل از ساحل آسودگی
ای به توفان رفته با دریایی از فریادها
ای سرودت همنوا با سر به داران وطن
ای به شعرت جاودان امید مردم زادها
ای شهید شاهد گردان رفته زیر تیغ
سر نکرده خم به پیش خنجر جلادها
قهر برده برخدا عیسی صفت درپای دار
جسته اندر امتداد نام مریم ، دادها
ای نشسته با خجسته ، عاشق شوریده سر
ای گسسته از ستم ها ، کینه ها ، بیدادها
ای نوشته از وفا بر صفحه ی پیمان خویش
شد وفایت جاودان درقصه ها ، در یادها
ای نکرده پشت بر رزمندگان ، آزادگان
تا بروبی از وطن بنیاد بی بنیادها
ای نهاد پای با یاران به میدان نبرد
ای شده در پیش عزمت آب ، پولادها
باز برکش توسن رزمندگی در زیر پای
پاسخی در خور به کار کاوه ها ، فرهادها


31- 8 -2006

29 August 2006

دادنامه من سایه سیرجانی به جهانیان این است: خاتمی؛ سید محمد خاتمی قاتل پدرم است.

خاتمی؛ سید محمد خاتمی قاتل پدرم است. به قصد کشتن قلم او سالها جنایت و ظلم را بر او و خانواده اش رقم زد. حضور او در آمریکا یا هر کشوری که طبق قانون محاکمه جنایتکار سیستم قضایی اش استوار گشته امری است حتمی.من هم شاکی خصوصی چنین جنایتکاری هستم. نامه های پدر و آثار او گواهی دهنده در این دادگاه خواهد بود



سایه سیرجانی

کیفر خواستی علیه سید محمد خاتمی


سید محمد خاتمی، در آغازین روزهای هجوم جمهوری اسلامی به سرزمین ایران به انتخاب ولی فقیه "خمینی" به مقام مسوولیت سرپرستی موسسه کیهان رسید. همان موسسه ای که طی بیست و هفت سال با برنامه نابودی فرهنگ ایران به ترور آزادگان ایران پرداخت.


نخستین سنگر اتهام زنی پرونده سازی و ترور شخصیت. ایجاد خفقان و کانالیزه کردن اخباربه منظور جاانداختن گام نخست انقلاب فرهنگی اشان. برای دست یابی به قدرت به اعدام ها پرداختند.این اعدام ها را تنها به وسیله تسلط بر افکار عمومی آن هم در محیط خفقان زده می توان به انجام رسانید. رادیو تلویزیون نابود گشته در دست ویرانگران ایران افتاد؛ دفاتر مجلات و روزنامه ها به آتش کشانیده شد تا تنها یک روزنامه کیهان دولتی و به تبعش اطلاعات دولت اسلامی گشته وظیفه پرونده سازی و مسموم کردن افکار عمومی را به عهده گیرند. دستگیری ها، اعدام ها وکشتاری که بیست و هفت سال است با استفاده از این ابزار حاکم گشته در محیط خفقان اجرا گشته و می شود. آقای خاتمی در دو زمینه بسیار مهم برای نظام جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت: نخست با به کنترل گرفتن موسسه کیهان و سپس با مقام وزارت ارشاد! یعنی نابودی نویسنده و هنرمند. محصول این هر دو دوره نابودی و کشتن آزادگان بود. آنانی که به بله قربان گویی این غارتگران و قاتلان نیافتادند. کافی است به کیهان سالهای پنجاه و هفت تا همین امروز روز نگاه کنید و نمونه پرونده سازی ها را برای ثبت در تاریخ هولوکاست ایرانی عبرت دنیا قرار دهید. نمونه تهمت زنی های تلویزیون جمهوری اسلامی ،کیهان هوایی و زمینی و البته دست آخر وزارت ارشاد اسلامی را نسبت به سعیدی سیرجانی ، از آغاز پرونده سازی تا رساندن خبر دروغ مرگ و دست درازی و نابودی کتابهایش را می توانید از بهمن پنجاه و هفت تا به همین امروز روز تعقیب نمایید.

از آغازین روز این سیستم جمهوری اسلامی؛ بازوی پرونده سازی و اعتراف تراشی راه افتاد تا مجریان قتل به آسانی به نابودی آزادگان ایران بپردازند. سید محمد خاتمی این رسالت جمهوری اسلامی را تا بدین لحظه به انجام می رساند.
خاتمی پس از موسسه کیهان و ایجاد سنتی سیستم پسند به مقام وزارت ارشاد نشست. یعنی کنترل افکار نویسندگان و هنرمندان. دوره ممنوع القلمی ممنوع التصویری ممنوع الصوت بودن و ممنوع الخروج و ممنوع القلم بودن رقم زده شد. مرز هم میان خودی و ناخودی با اعترافی قلمی و تصویری مشخص می گشت. نمونه ها بسیارند از قتل ایران دوستانی که به جوخه مرگ رفتند وضعیف النفسانی چون طبری که به خدمت سیستم شکنجه گر و قاتل اندیشه در آمدند. وزارت ارشاد و معارف اسلامی که پس از انقلاب فرهنگی سرپرستی توسعه جوخفقان و یک رنگ کردن قلم ها و گفته ها را داشت به فعالیت پرداخت. در لباس یک وزارتخانه و به سرپرستی سید محمد خاتمی.

خمیر کردن کتابهای سیرجانی و سهمیه بندی کاغذ و اختصاص آن به نشر
گناه های کبیره در این دوره صورت پذیرفت. سیرجانی نویسنده ای که نوک تیز قلم را با بیان تاریخ و فرهنگ ایران بر جماعت دست دراز بر ایران و ایرانی نشانه رفته بود. او که شوردرس دادن را با هجوم جمهوری اسلامی به کنار نهاد؛ دانشگاهی که چکمه پوشان ریشو به سیلی زدن اساتید پرداخته اند و دانشجویان سوای خط امامی را به شلاق و اعدام کشانیدند و دست آخر به تصفیه دانشگاه ها و چتر سمی اختناق مرسوم به انقلاب فرهنگی. سیرجانی که راه ایستادن در مقابل این انسان ستیزان غارتگر را در نوشتن و بیان تاریخ ایران برای جوانان می دید. این وزارت ارشاد سید محمد خاتمی بود که با سیاست خمیر کردن کتابهایش و سهمیه بندی کاغذ نویسنده را با مرگ آثارش روبرو کرد. سیاستی که یا بایست خود دست به سانسور بزنی و با لعابی از تقیه سر ارادت به آستان جمهوری اسلامی بسایی یا اینکه قلم را ببوسی و بگذاری کنار.

سیرجانی به نشر آثارش پرداخت. بیشتر و سریعتر نوشت. نگران بود کار امروز را فکر امروز را به فردا بسپارد. یادم است به تشویق دکتر محمد محمدی که کار تحقیقی بر تاریخ ایران را بایست به انجام می رسانید پرداخت: که زودتر به چاپ برسان اجل فرصت نخواهد داد.

آخرین تیر ترکش سیرجانی دست یابی به ماشین چاپ بود. در مدت چهار ماه هفت کتاب را به تجدید چاپ و نشرش پرداخت. با گذاردن نامه ای به عنوان وصیت نامه در آغاز هر کتاب و با آوردن نامه های سرگشاده سالهای ایستادگی اش در آخر هر کتاب. نسخه ها برای فروش نبود و دوست ناشری: سعید نیاز کرمانی مسوول جلد کوبی این کتاب ها گشت. جرمی که در جمهوری اسلامی به زندان افتادن و دست آخر فلج گشتن او را رقم زد.

ماه ها قبل از دستگیری سیرجانی؛ روش جالبی را دادگستری دیگر جا افتاده جمهوری اسلامی اجرا نمود. سیرجانی که علیه توهین ها عدم امکان چاپ و خمیر کردن آثار و آزار این سیستم که تنها به خود او و نوشته هایش محدود نمی شود و نیز دامن خانواده را نیز گرفته، کوتاه نیامده بارها و بارها نامه های سرگشاده پخش نموده می بایست به جزای این کارهایش می رسید. آخرین دعوی او که به روشن نمودن دست چاپخانه حوزه علمیه قم نیز می رسید با گسیل گشتن زنجیر بدستان شعار ده: سیرجانی سلمان رشدی ثانی مواجه شد.روش تهدیدها و نا دادگستری جمهوری اسلامی را در آخرین نامه سرگشاده او بخوانید. اینک دیگر تنها دادگاه انقلاب نبود دادگستری و حوزه علمیه قم هم به کار تخریب ارزش ها جا افتاده شده بودند. انتشارات حوزه البته علمیه که با نظارت و جواز وزارت ارشاد همراه و همدم است دست به انتشار " سیمای دو زن" و " ضحاک ماردوش" پرداخته بود . منتها نه کتاب اصلی! هر جا که دلشان خواسته بود حذف کرده بودند و تغییر داده بودند که بگویند این بیخودی می گوید کتابهایش ممنوع النشر است بفرما این هم کتابهایش در بازار!

نکته ای که سیرجانی را به داشتن دستگاه چاپ در خانه و تایپ و صفحه بندی بیست ساعته در روز انداخته بود تهدید با لعاب خنده کذای سید محمد خاتمی بود. توبه و اعتراف نمودن و به سراط جمهوری اسلامی مستقیم شدن را می خواست با دیداری آن هم بدون عبا و عمامه رقم زند. جوابش تفی بود که با دیدن چهره سید محمد خاتمی ؛ سعیدی سیرجانی بر زمین انداخت که پدر مردک را دیدی؟ می خواهد مذاکره کند! تف به رویش، تف.

نامه آخرین پدر به سخره گرفتن این نانظام دست دراز به هر پایه و نهادی است و اینکه در حکومت البته عدل اسلامی شکایت به دادگستری دیگر
معنی ندارد!

چند ماه نگذشت. به خانه ریختند. کتابها را هر چه کم و کسر داشتند بردند. فیشهای فرهنگ فارسی که آماده چاپ گشته بود را بردند. نوارهای صحبت به دکتر خانلری؛ دکتر بقایی و علی دشتی را بردند. هر چه سیرجانی دست نوشته داشت بردند. یک هفته نگذشت که آمدند و دنبال نسخه اول تاریخ بیداری ایرانیان بودند. می دانید چه شد؟ سیرجانی " مسلمان" اینان نشد.کشتندش. سید محمد خاتمی را رییس جمهور اعلام کردند. همان خودفروختگان قلمی جواز مجله گرفته را که به اعتراف گیری از دیگر نویسندگان آمده بودند روانه دنیای غرب کردند. این مرحله آخر انقلاب فرهنگی شان را دارند رقم می زنند. شش سال پس از کشتار سیرجانی البته مهاجرانی به یاد آبرو خریدن برای بازی دیگر سید محمد خاتمی افتاد. اگر در زمان حیات سیرجانی او را به راه خودمان نیاوردیم هنوز هم دیر نشده. می دانید چه کردند؟ کتابها را چاپ کردند بدون استفاده از آن آخرین نسخه ها. بدون در نظر گرفتن وصیت نامه چاپ گشته سیرجانی که از این به بعد هر کتابی هر نوشته ای از من چاپ شود بایست همراه این وصیت نامه باشد. همزمان به بزرگداشت گرفتن مردگان افتادند. دکتر محمد محمدی و کتابش که تیشه به ریشه این جماعت می زند را صبر کردند از دنیا رفت، بعد آمدند جایزه خاتمی برایش بدهند. چه تزویری از این بالاتر برای نابودی اندیشه و فکر ایرانی و جمهوری اسلامی ستیز. داشتند همین بساط را هم برای سیرجانی می چیدند. هر قطره خون او اشک دل من است. تا زنده ام جلوی این ریا خاتمی و خاتمی چیان ایستاده ام.

تقلب اصلاحات به منظور بزک جنایتکار صورت گرفت و بس. پذیرش جنایتکاری که با دزدی عنوان گفتگوی تمدنها به بازی ادامه می دهد خواب دولتمردان را نشان می دهد. خاتمی به قصد نابود کردن فرهنگ و تمدن ایران به قتل نویسنده پرداخت. در مقابل به تولید انبوده مجیزگویان پرداخت تا ضربه نهایی را بر فرهنگ ایران بزند. دنیا بایست در مقابل این جنایتکار بایستد و او را به محاکمه کشاند.

این کیفرخواستی است به دولتهایی که جنایت و محاکمه جنایتکار را سنگ بنای نظام خود می داند.

این کیفرخواستی است که از دولتهای مدعو خاتمی می خواهد او را به محاکمه کشانند.

این کیفرخواستی است که نادیده انگاشتن مسوولیت خاتمی در قتل سیرجانی؛ دستگیری های سالهای در قدرت بودن او را و کشتن آزادگان را شکست قاعده آمره حقوق می داند. سرزمین ایران تشنه اجرای عدالت است و جز این به آزادی نخواهد رسید.

سایه سعیدی سیرجانی
دوم شهریور ماه

برای مطالعه نامه ها و وصیت نامه سیرجانی به این آدرس مراجعه فرمایید:

http://www.saidisirjani.com

http://www.saidisirjani.com/OpenLetters.html


http://www.saidisirjani.com/Books.html

سیندخت پارسی: اعتراض علیه سفر محمد خاتمی به آمریکا


اکنون هنگامه ی فریاد است و اعتراض، زمان خشم است و خروش. نه نشستن و بر مصیبت ملی مان مرثیه خواندن. هنگامه ای است که امواج کوبنده ی حقانیت و دادخواهی ایرانیان باید تن سخت صخره های مصلحت جویی ها و سیاست پیشگی های جهانی را در هم بپیچد، شایسته است سفر خاتمی به امریکا مورد اعتراض هم آوا و یکپارچه ی ایرانیانی قرار گیرد که تروریسم و کشتار انسا نهای بیگناه را بر نمی تابند،ایرانیانی که از ژرفای دل و جان از آزادی سخن می گویند، برای آزادی می نویسند، ایرانیانی که مفهوم روشن و صریح میهن پرستی را می شناسند وخود را وامدار سرزمین کهن و فرهنگ پرور ایران می دانند. نیاخاک ارجمندی که زخم خورده و خسته از یورش و تاخت و تاز غاصبان و اشغالگران اسلامی اما همچنان استوار و شکوهمند، چشم در راه فداکاری وهمبستگی فرزندانش دوخته است
.
اعتراض علیه سفر محمد خاتمی به آمریکا


سیندخت پارسی


بار دیگر درعرصه ی نمایشها و سیرکهای سیاسی، حضور پر تکاپو و شیادانه ی "خاتمی گفتگوی تمدنها" را به تماشا نشسته ایم. او با لبخند مزورانه و ردا و عبای ابریشمی و گرانبهایش از انزوا خارج شده و به صحنه باز می گردد تا با سخنانی بافته از تار و پود ریا و تزویر به سیاستهای نامتعارف اتمی حکومت اسلامی از زاویه ی دید و نگرش افکارعمومی جهان جامه ای مقبول پوشانیده و زمان و وقت بیشتری را برای تحقق اهداف شوم حکومت اسلامی از جامعه ی جهانی خریداری کند.

با کنکاش و بررسی کوتاه شخصیت سیدمحمد خاتمی و مضحکه ی سفر قریب الوقوع او به امریکا بلاهت و جنون حا کم بر سیاستهای جهانی هر چه بیشتر آشکار گردیده و نقش تعیین کننده ی ایرانیان آزاده در اعتراض همگانی به چنین سفری ضرورت می یابد.
از خاتمی می توان به عنوان یکی از شاخص ترین چهره هایی نام برد که همراه وهمگام با رفسنجانی بهرمانی و محسن رضایی در جنگ هشت ساله ی ایران وعراق ازآتش بیاران معرکه و جنگ افروزانی به شمار می آمدند که تداوم جنگ هستی سوز و کشتار میلیونها پی رو جوان ایرانی را تضمین ماندگاری مدینه جاهله شان می دا نستند. مدینه ی جاهله ای که همچون پرنده ای دوزخی بالهای طاعونی و سیاهش را بر سرتاسر ایران گسترانیده بود.

او با تصدی وزارت ارشاد ، مدیریت تبلیغات جنگ را به نحو احسن هدایت و سازماندهی می کرد، با خرسندی نظاره گر اهدای صدها هزار کلید ساخت تایوان به نوجوانان و جوانان خام اندیش و سا ده لوحی بود که با آوای گوشخراش و تهییج کننده ی "شیپورچی جهنم، آهنگران" راهی به سوی بهشت موعود و دیدار و همنشینی با حوروشان و پری پیکران جستجو می کردند. همان نوجوانان ناآگاه و مسخ شده ای که بسیاری ازآنها از کلاس درس و نیمکتهای مدرسه به خطوط مقدم جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند تا در نقش جاده صاف کن و مین یاب انسانی راه لشکریان اسلام را به سوی دروازه های بهشت بگشایند و این یکی از برجسته ترین دستاوردها یی است که در سیاه نامه ی خاتمی فریبکار ثبت شده است.

یکی دیگراز افتخارات دوران سراب گونه ی تدارکاتچی ولایت فقیه، در لوای شعار جامعه مدنی، طرح نوآورانه ی اعدام با جرثقیل در ملاعام بود. بی گمان در هیچ نقطه از سرای خاکی تا پیش از ظهورخاتمی، جوامع بشری به کاربرد خلاقانه ی جرثقیل برای اعدام عناصر سرکش و طغیانگر پی نبرده بودند.

پروژه ی تکمیل و توسعه ی قتلهای زنجیره ای، گسترش و فراگیری روسپیگری، فقر واعتیاد، و در نطفه خفه ساختن خیزشها و جنبشهای دانشجویی و کارگری و صنفی از دیگ رمیوه های درختی بودند که ریشه های آن درخت در خون و تعفن و دروغ و خیانت به ایران و هویت واصالت ایرانی و جنایت برعلیه انسانیت،ازسال 57 هستی و پرورش یافته و رشد و نمو نموده بود.

"خاتمی گفتگوی تمدنها" هیچگاه به مبتکر نخستین و راستین مبحث گفتگوی تمدنها که شهبانو فرح پهلوی بوده اند اشاره ای نداشت چرا که برای غارتگر خانگی، ربودن ایده و طرح با دزدی سرمایه های ملی و یا غصب حقوق ملی ایرانیان تفاوتی ندارد. او از آغاز شکل گیری انقلاب سرخ و سیاه همواره یکی از سرسخت ترین و پرشورترین پشتیبانان تجهیز و سازماندهی بازوی نظامی حزب الله و دیگرجوخه های مرگ اسلامی بوده است . شاید در درازای تکوین و گسترش جوامع انسانی هیچگاه فردی اینچنین به آرمانهای مردمی که نادانسته از هراس مارغاشیه به نیش عقرب جراره پناه آورده بودند، پشت نکرد و خیانت نورزید.

و اینک که با آتش بس برقرار شده بین حزب الله و اسراییل و فوریت اجرای قطعنامه ی 1701، بسیاری از دولتهای اروپایی و حتی دولت ترکیه پس از بروز 3 انفجا ر در استانبول و مارماریس، آمادگی نیروهای ارتش خود را برای اعزام به جنوب لبنان اعلام داشته اند و نیروهای پاسدار صلح بین المللی به همراهی ارتش لبنان می روند که سد دفاعی مستحکمی در برابر نفوذ و بازسازی مجدد نیروهای حزب الله در جنوب لبنان پدیدآورند، ج.ا ناگزیر است برگ های دیگر خود را بازی کند. ایجاد تشنج و بحران دامنه دارتر در عراق، افغانستان، پاکستان و افزایش بمب گذاری ها درمناطق مختلف جهان، چیدن و حرکت مهره های ریز و درشت بر صفحه شطرنج سیا سی.

از آخوند عبادی گرفته تا گنجی و خاتمی و کمونیستهای دوآ تشه و جبهه ی صلح طلبان جهان که هرگونه برخورد و تقابل قاطع بین المللی با جمهوری اسلامی را خط قرمز و غیرقابل عبور تلقی کرده و ناصحانه و مشفقانه به رهبران سیاسی آمریکا و اروپا توصیه می کنند تا با جمهوری اسلامی مذاکره کنید، مبادا ترک بردارد چینی نازک شرم وآزرم جمهوری اسلامی .

اکنون هنگامه ی فریاد است و اعتراض، زمان خشم است و خروش. نه نشستن و بر مصیبت ملی مان مرثیه خواندن. هنگامه ای است که امواج کوبنده ی حقانیت و دادخواهی ایرانیان باید تن سخت صخره های مصلحت جویی ها و سیاست پیشگی های جهانی را در هم بپیچد، شایسته است سفر خاتمی به امریکا مورد اعتراض هم آوا و یکپارچه ی ایرانیانی قرار گیرد که تروریسم و کشتار انسا نهای بیگناه را بر نمی تابند،ایرانیانی که از ژرفای دل و جان از آزادی سخن می گویند، برای آزادی می نویسند، ایرانیانی که مفهوم روشن و صریح میهن پرستی را می شناسند وخود را وامدار سرزمین کهن و فرهنگ پرور ایران می دانند. نیاخاک ارجمندی که زخم خورده و خسته از یورش و تاخت و تاز غاصبان و اشغالگران اسلامی اما همچنان استوار و شکوهمند، چشم در راه فداکاری وهمبستگی فرزندانش دوخته است.

به سیاستهای پیش برنده و گام به گام ج.ا برای تسخیر و مخدوش نمودن افکارعمومی جهانیان در جهت اطاله ی زمان تا دستیابی به بمب الله امکان و مجال کامیابی و موفقیت ندهیم.

سفر خاتمی و دیگرعناصرشناخته شده ی حکومت اسلامی به آمریکا و کشورهای آزاد جهان سند محکومیت سیاست بازانی است که لاف از جنگ با تروریسم می زنند اما برای رهبران ترور فرش قرمز می گسترند. بیاییم و با هم بودن و عتراض همگانی را برای لغو و یا دشوارساختن سفر خاتمی دیگر بار تجربه کنیم و یقین داشته باشیم ایرانیان هدفمند وآزاده در کنارهم و با هم از پتانسیل وتوانایی شگفت انگیزی در تغییر و دگرگونی شرایط موجود و نجات ایران از مخاطره انگیزترین فصل زندگی ملی ایرانیان برخوردار خواهند گردید.

26 August 2006

لیلا جدید ی: دست و پا زدن با خاتمی

دست و پا زدن با خاتمی


لیلا جدیدی


چرا این روزها خاتمی رییس جمهور پیشین و سپس تدارکچی "اصلاح طلبان" که در دوران ریاست خود با پس گردنیهای باند خامنه ای ساخت و دم نزد، مانند احمدی نژاد، پادوی جدید خامنه ای میل وافری به سیر و سفر پیدا کرده است؟ آیا فرا رسیدن موعد اجرای قطعنامه شورای امنیت با این سفر ها ارتباط دارد؟

خاتمی از یک سو جا پای خود را برای سفر به واشنگتن باز می کند و از سوی دیگر در سمینار سازمان ملل در ژاپن شرکت می کند تا اطمینان دهد:"ایران اشتیاق و علاقه ای به ساخت بمب اتم ندارد."

جمهوری اسلامی برای فرار از فشارهای در راه، همه درهایی که باز گذاشتن شان بی خطر است را گشوده تا با حیله گری، جامعه جهانی را فریب داده و افکار عمومی را مخدوش کند.

برای پیشبرد این کار چه کسی بهتر از خاتمی که در فریبکاری آزمایش خود را با موفقیت پس داده است. او نقشی که در دوران "مردمسالاری دینی" و "جامعه مدنی" بازی کرد را امروز چند پله پایین تر دوباره عهده دار شده است.

خاتمی و دیگر مزدورانی که می گویند: "به فن آوری هسته ای تولید آب سنگین دست یافته ایم" (علی عسگری)، "ممکن است ملت ما از دولت بخواهند سلاح هسته ای داشته باشد" (محمدرضا باهنر) و "به پیشرفتها و دست آوردهای جدید در عرضه هسته ای دست یافته ایم (غلامحسین الهام)، سوراخها را پر می کنند.


وظیفه مشترک خاتمی و باهنر، ارسال پیامهای متناقضی است که با آن جامعه جهانی و افکار عمومی گمراه و به بازی گرفته شوند. این یعنی همان تاکتیکهای گذشته که امکان هشت سال صدارت خاتمی و تحویل بی دردسر آن به احمدی نژاد را فراهم کرد.

!مثالی هست که می گوید، یک بار گفتی باور کردم، بار دوم گفتی شک کردم، بار سوم که گفتی فهمیدم دروغ می گویی


ایران نبرد

24 August 2006

سایه سعیدی سیرجانی: واشنگتن دی سی؟ یا "یواشنگتن الله"!

ورود "آزاد" است!

National Cathedral on Sept. 7,
to be free and open to the public
http://www.cathedralcollege.org/pages/cgjr/index.shtml
...................................................................


سایه سعیدی سیرجانی


واشنگتن دی سی؟ یا " یواشنگتن الله"!

وزارت امورخارجه دولت متحد آمریکا با صدور ویزا برای محمد خاتمی موافقت نموده.

مرکز عدالت و آشنایی جهانی از محمد خاتمی دعوت به عمل آورده تا در راستای " مذاکرات" به پایتخت ایالات متحد آمریکا بیاید و در کلیسای وابسته بدین مرکز به ایراد افاضات! پردازد.

وزارت خارجه ای که در مبارزه با " تروریست" در برگه های روادیدش خدمت در دولت و جرایم را پرس و جو می کند.

وزارت خارجه ای دارد با صدور چنین روادیدی موافقت می نماید که البته صد البته بر ایرانیان بدور از حکومت و سیستم تروریستی جمهوری اسلامی دشواری های آنچنانی در راه صدور ویزایشان فراهم می آورد.

برای محمد خاتمی برگه حضور در دادگاه رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی را بایست که فرستاد نه دعوت به مذاکره و آن هم مدعوی با عنوان مرکز عدالت و آشنایی جهانی.

از زمان پخش این خبر، بیست و دوم آگوست ، این مرکز با چنان سیل مخالفتی روبرو گشته که ظرف چند ساعات برگه تماس در تارنمایش را تغییر داده و تنها به یک پیامگیر اکتفا کرده که آن هم با سیل تلفن ها انباشته گشته.

اگر این مرکز از مردم ایران عذر خواهی ننماید که چنین دعوتی را بدون بررسی سابقه چنین شخصی تنها به ادعای موسس سازمان غیر دولتی! آن هم در سیستم جمهوری اسلامی گشته،

اگر وزارت خارجه به مردم ایران پاسخگو این مضحکه بازی صدور روادید نباشد،

اگر دعوتی جز محاکمه در دیوان ویژه بررسی جرایم جمهوری اسلامی برای شخص خاتمی فرستاده شود؛

هستم و ایستاده هستم. مگر من و هم میهنانم مرده باشند که چنین مضحکه بازی را به نمایش بنگریم.

دوستان؛ در صورتی که این مرکز فورا به عذر خواهی نپردازد و این جلسه را برگزار کند شخصا در مقابل این بازی خواهم ایستاد و پذیرش چنین جنایتکاری را در خاک آمریکا؛ سرزمینی که غره به خاک " آزادگان " و " شجاعان " می باشد؛ تنها به بهای مرگ خودم پذیرا خواهم گشت.

دیدار در شهر واشنگتن دی سی؛ روز هفتم سپتامبر دو هزار و شش


...................................................................................................................

http://www.mano-paltalk.net/jeddi10/sayeh0824.htmمن و پا لتاک