11 March 2008

انتخابات در حکومتی که با تکیه بردین ومذهب وخرافه اداره شده، بنیانش بر حاکمیت فردی و فوق قانون کسی چون ولی فقیه باشد، خود بخود نمی تواند آزاد باشد

انتخابات
در حکومتی که با تکیه بردین ومذهب وخرافه اداره شده،
بنیانش بر حاکمیت فردی و فوق قانون کسی چون ولی فقیه باشد،
خود بخود نمی تواند آزاد باشد

مردم "نقشه های" همه شما را "به هم می ریزند"!



کوروش گلنام


خاتمی رئیس جمهور بی عرضه دو دوره پیش از ریاست جمهوری این تحفه آخری، هنوز هم دست از مردم فریبی بر نمی دارد! او می پندارد مردم، به ویژه جوانان، زخم ها وآسیب های هولناکی که مدت 8 سال از بی عرضگی ها، ترس و زبونی ها، چاپلوسی هاو دروغ گویی های او نصیبشان شد را فراموش کرده و یکبار دیگر در دام سخنان و وعده های پوچ او خواهند افتاد. او که در "گردهمایی کاندیداهای محذوف اصلاح طلبان[حکومتی]در انتخابات مجلس هشتم" سخنرانی می فرمود، چنین تبلیغ کرد که:"...جریان اصلاح طلب مورد توجه بخش عظیم جامعه است"! این آمار بی ریشه در این آشفته بازار حکومت اسلامی از کجا به دست آمده است تنها خاتمی می تواند آن را روشن کند. او در بخشی از این آخرین شاهکار خود بازهم با همآن ترس و احتیاط و بی آنکه جسارت برخورد به گره اصلی را داشته باشد، با پرداختن به بخش فرمایشی ودست نشانده"دولت پنهان" در حاکمیت، فرموده است که:"باید نقشه هایشان رابه هم زد" ! حتا اصلاح طلبان حکومتی دور وبر او نیز می دانند که سخنان او نمایشی وخود گول زن است. شنیدن این سخنان از دهان او که خودش هم می داند پایه و اساس ندارد شگفت آور نیست:

"وی با یادآوری برگزاری 30 انتخابات در عمر 30 ساله نظام جمهوری اسلامی آن را در جهت خواست مردم برای حاکمیت بر سرنوشتشان ارزیابی کرد و اظهار داشت: مجلس در نظام های مردم سالار مهمترین نهاد حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش ومهمترین پایگاهی است که میتواند از بازگشت استبداد[در متن منبع به نادرست "اصلاحات" آمده بود] جلو گیری کند و سبب پایدار شدن مردم سالاری شود."(منبع سایت عصر نو، پنجشنبه 16 اسفند)

واژگونه سازی و دروغ گویی از این روشن تر نمی شود! 30 انتخابات در مجموع خود فرمایشی و غیر آزاد(استثنا با کمی تفاوت بوده است که درپا نویس شماره 2 آمده است) در 30 سال حاکمیت نظام ضد انسانی و نامشروع اسلامی و حکومت ولایت فقیه را که هر انتخاباتی را به یک فریبکاری و شوخی تلخ و گزنده و توهین به مردم تبدیل نموده است را در جهت خواست مردم برای حاکمیت بر سرنوشتشان" ارزیابی کردن، حقیقتن شایسته این آخوند ریاکار است! این مجلس های فرمایشی و بی بار وبهره را که در زمان دولت خود او با یک فرمان حکومتی به ترس و لرز کشیده شده، از نفس افتاده و نمایندگان آن به پیروی از رئیس جمهور بسیار"دلیر" خود جرأت نفس کشیدن نداشتند را"مهمترین پایگاهی که می تواند از بازگشت استبداد جلوگیری کند" نامیدن، حقیقتن شایسته این آخوند ریاکار است! روشن نیست گذشته از سنگسار، بریدن دست وپا، بیرون آوردن چشم از حدقه(1)، اعدام های وحشیانه، شکنجه زندانیان و شکنجه جسمی وروانی هر روزه بخش بیشتر مردم ایران با دردهای ناداری، اعتیاد، تن فروشیی، تجاوز، بی دادگری وپایمال کردن حقوق شهروندی و..چه بلاهای دیگری باید بر سر مردم بیاورند تا این سید به ظاهر خدا پرست که بنا بر باور دینی و مذهبی اش می بایست مثلن در برابر هر ستم و ستم گری فریاد بر داشته و به دادخواهی بر خیزد، آن را "استبداد" بنامد! بیشترین بخش مردم هر روز به روش های گوناگون مورد ستم، نابرابری و بی دادگری هستند؛ روزی نیست که چندین و چند بیگناه قربانی نشده و زندگی اشان برای "هیج وپوچ" دست ساخت این حکومت ویرانگر، نابود نشود؛ جوانان و به ویژه دانشجویان که چون در پی دانش اندوزی هستند، به ناچار کنجکاوتر بوده ودرجستجو ی حقیقت کوشا ترو با شیوه زندگی و پیشرفت ها ی دانش وفن و تکنیک در کشورهای آزاد جهان بیشتر آشنا بوده، پس افتادگی ها، دروغ پردازی ها و نامردمی ها را زودتر درک نموده ودر اندیشه درمان نابسامانی ها و سرچشمه های آن، و در اندیشه یافتن پادزهر مناسب وکوشش در این راه هستند، بنا بر این برای حکومت نیز خطرناک ترند، هر روزبه شیوه های گوناگون وبا برنامه های رذیلانه حکومت، زیر فشارهای شدید بوده وهستند؛ زنان، کارگران، کارمندان ودیگر زحمتکشان که از ستم گری های حکومت و نابسامانی ها و فشارهای فزاینده فریادشان بلند است و...همه وهمه از چشم این سید خدا پرست در این حکومت"مردم سالار" پنهان است! جوان دانشجوی بیگناهی را روز روشن در برابر چشم همگان در بازگشت از جلسه امتحان می ربایند و خانواده ای را دچار پریشانی ودربدری در برابر این کمیته و آن زندان، این مقام خداپرست و آن دیگر مقام خدا پرست می کنند و سپس چند روز پس از آن آدرس مزارش را به خانواده اش می دهند با تاکید وقیحانه و ویژه این حکومت آدم خوارکه خانواده وبستگان سرو صدایی نکرده و مراسمی نیز بر پا نکنند! حکومت، حکومت عدل علی است! گورجوان بیگناه را بابتون پرکرده وبه این هم بسنده نکرده و نگهبانی از گوریل ها وآدمخواران خود را نیز آنجا نهاده اندتا کسی نتواند آن گور را شکافته و پیکر شکنجه شده آن جوان را ببیند! این سید خدا شناس به خوبی از چنین جنایت ها، زور وقلدری وستم گری ها خبر دارد ولی به روی مبارک خود نمی آورد و همه کار وزندگیش این شده است که با نیرنگ و فریب به هر شکل شده یکبار دیگر مردم را فریب داده تا بتواند به شکلی دیگردر حکومت سهیم شود. آیا تا کنون دیده اید که او در برابر این همه جنایت های هر روزه، حتا یکبار دست به افشاگری و یا حقیقت گویی بزند؟ نه تنها این کار را نکرده است که کوشش کرده است بر این جنایت ها یک پرده وپوشش "خاتمی گونه" نیز بکشد. باید گفت و روشن وبی پرده نیز باید گفت واین پرده های ریا و تزویر را درید. خاتمی یک چاپلوس است و فریبکاری بیش نیست. بسیار خوب می داند که "رهبر معظم" چه کاره است و چه جنایت پیشه ای است ولی به احمدی نژاد ودولت که دست نشانده رهبر و دولت پنهان او هستند یورش می برد! می داند که احمدی نژاد در حقیقت یک پوشش است و کاره ای نیست(مگر همین تازگی ها رهبر با اجازه خودش وبی خبر احمدی نژاد، دولت ومجلس مفلوک، نماینده به آلمان و مصر و.. برای مذاکره پنهان و خارج از چهارچوب دولت نفرستاد؟) ولی خود را به نفهمی می زند. او که روزی به ناچار و پس از دیدن اثرهای زبونی، ترس و بی لیاقتی خود در جامعه که فرصت های تاریخی مردم را سوزانده و بر باد داد، بزرگترین جسارت تاریخ زندگیش را انجام داده و با ترس ولرز (ولی با احترام بسیار به رهبر معظم ) اعتراف نمود که"یک تدارکات چی بیشتر نبوده است!" اکنون زبانش بر سر احمدی نژاد و دولت دست نشانده و مجلس فرمایشی دراز است! حقیقتن همه چیز این حکومت و این آخوندهای وابسته، ویژه خود آنها است. تدارکات چی پیشین که خود می داند رئیس جمهور، دولت، مجلس در سایه حکومت ولایت فقیه و مافیا های وابسته و گوریل های آدم خواراو، همآن تدارکات چی ها و بله قربان گوهای نشانده در ویترین هستند، موردی که خود 8 سال تجربه کرده است، بازهم خود را به نفهمی می زند و می پندارد که مردم نیز چون او خود را به نفهمی زده و دروغ های شاخدار او را باور می کنند. بارها گفته است همین مقدار آزادی بیان نیز از مقاومت ما اصلاح طلبان به دست آمده است! دانش جویان، زندانیان سیاسی، زنان، کارگران و کارمندان مبارز هر روز برای گرفتن حق خود مبارزه کرده و می کنند و گاه جان بر سر مبارزه خود نهاده اند و خاتمی می خواهد میوه چینی کند. تازه این آزادی بیان تحقیر آمیز، قطره ای و کنترل شده نیز بیرون از دایره خودی ها که نیست! و چه غیر خودی اگر هم گاه آزادی و مجال بیان ونوشتن را داشته باشد، آزادی پس از آنش تضمین شده است؟

ولی حقیقت وجودی این حکومت نگین چنین است:

1 ـ علی خامنه ای رهبر دولت پنهان است و دستش در همه فتنه ها آشکار.

2 ـ بیت او (در درجه نخست)، شورای نگهبان و شورای مصلحت نظام مرکز فتنه و ستم گری و آدمخواری است وسر نخ همه رویدادها به این مرکز ها می رسد.

3 ـ هیچ انتخاباتی در حکومتی که با تکیه بردین ومذهب وخرافه اداره شده، بنیانش بر حاکمیت فردی و فوق قانون کسی چون ولی فقیه باشد، خود بخود نمی تواند آزاد باشد (مگر در شرایطی بسیار استثنایی که شرح نمونه آن در پا نویس شماره 2 آمده است) و همآن گونه که تا کنون نیز بوده است، نمایشی و ساختگی است.

4 ـ مردم از این حکومت بیزار بوده و هستند. میزان بالای تحریم کنندگان انتخابات های فرمایشی به ویژه پیش و پس از دوران ریا کاری خاتمی(2)، تبلیغ و التماس شبانه روزی بوق های حکومتی در دعوت مردم به شرکت در انتخابات برای شلوغ جلوه دادن بازار انتخابات قلابی، کار برد ترفندهای گوناگون از تهدید و ترساندن مردم تا دادن وعدها به امتیاز ها برای شرکت کنندگان در انتخابات، تا اجبار نظامیان وکارمندان، تا وظیفه دینی واسلامی دانستن شرکت در انتخابات برای ساده دلان فریب خورده، کاربردتقلب های گسترده هم چون نمونه آشکار و مشهور راه یابی حداد عادل به مجلس ویا شکایت نامه های مهره هایی از درون خود حکومت، که جای کمترین تردیدی در این باره نمی گذارد، ترس حکومت از کنترل نمایندگان سازمان های جهانی، ترس از برگزاری یک همه پرسی کنترل شده و ... .نشانه ها یی است بر درستی این امر که مردم از این حکومت بیزار هستند و حکومت در هراس از آزادی مردم.

آنچه باید به خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی شکست خورده پیرامون او گفت این است که مردم بسیار بهتر از شما ریشه اصلی همه این گرفتاری ها را می شناسند. درد مردم ایران احمدی نژاد نیست زیرا او دست پروده کسانی چون خمینی، خود خاتمی، و نمونه هایی چون رفسنجانی، کروبی وعلی خامنه ای بوده است. همه می دانند که علی خامنه ای با تکیه به باندهای شکنجه گر وآدم کش، امروز همه کاره کشور شده است. مردم شما را نیز خوب می شناسند. کسی که هم چون گذشته، در این انتخابات نیز از همین امروز نشانی نادرست به مردم می دهد، رهبر معظم را زیر عبایش پنهان می کند و احمدی نژاد را نشان می دهد، تا بازهم خود به نان و نوایی برسد، تنها خود را فریب می دهد. در سخن رانی و ژست های مردم دوستی شاید با اصول گرایان و باند خامنه ای نا هم خوانی نشان دهید ولی همه شما در ادامه زندگی ننگین این حکومت شریک هستید.

اگر شما می خواهید نقشه مفلوکی چون احمدی نژاد ونادانان پیرامون او را به هم بریزید، که خود نیز می دانید چندان کاره ای نیستند، باید امید داشت که مردم این بار نقشه های همه شما، چه باند خامنه ای وچه اصلاح طلبان شکست خورده حکومتی را به هم بریزند.

---------------------------

پا نویس:

1 ـ البته با روش های پیشرفته دل خواه اکبر گنجی چون از دید تازه او این آدم خوارها "ارتجاعی" نیستند و "ارتجاع" محصول دوران تمدن نیست و نمی تواند باشد! این آدمخوارهای "متمدن" نخست آمپول بی حس کننده می زنند و سپس با دستگاه های پیشرفته دست وپا را می برند و چشم را از حدقه در می آورند! در دوران بربریت چنین کارهایی می کردند ولی کجا خوانده وشنیده اید که پیش از آن امپول بی حسی زده باشند و یا مثلن دستگاهی بکار برده باشند که با یک ضربت تنداسلامی انگشت ها را قطع کند ؟ یا کجا خوانده ویا شنیده اید که مرتجع، درس خوانده وبا کلاس بالا بوده باشد؟ آیا می شود کسی را که دکتر ومهندس می نامندش "مرتجع" خواند ؟ آیا احمدی نژاد می تواند مرتجع باشد؟ هم هاله نور دور سر خود می بیند و هم می گوید "همه کارها دست امام زمان است و اگر او نبود اصلن دنیایی وجود نمی داشت" و "کار حکومت اسلامی در جهان آماده سازی ظهور حضرت پنهان است"! آیا چنین دکتری که می گوید "خیال نکنید که امام همین جوری جایی قایم شده است وکاری نمی کند، اصلن چنین نیست و امام همه جا هست"، دیدید که اگر در دانشگاه کلمبیا امام حضور نداشت آن هفت، هشت، ده محوری که کفار طرح ریزی کرده بودن که به ما واسلام ضزبه بزنند چگونه اجرا می شد، در حالیکه حضور امام باعث شد که تمام نقشه های آنها نقش بر آب شده و اسلام پیروز شود!(همه نقل به مفهوم) آیا یک چنین آقای دکتری ارتجاعی است!؟

هنوز هم برای من روشن نیست که چرا اکبر گنجی در چنین روزگاری بایددست به آن تفسیر وارزیابی بزند و حکم های من درآوردی اعلام نماید و نتیجه آن همه پایداری خود در برابر این آدم خواران اتفاقن بسیار مرتجع را نیز به زیر پرسش ببرد؟ من از همآن کنفرانس برلین از گنجی به عنوان یک دگر اندیش پشتیبانی کرده و در تمام این سال های دگرگونی در اندیشه او و پبوستن او به صف مخالفان رژیم و مبارزه او در این راه، او را ستوده و از او پشتیبانی کرده ام. همین چند ماه پیش نیز از دوست گرامی حسن داعی در نوشته و بررسی ای از ایشان در باره لابی های جمهوری اسلامی و برخورد ایشان با اکبر گنجی انتقاد کرده ام که هم اکنون نیز در سایت حسن داعی موجود است؛ ولی آن تفسیر سراپا در هم برهم گنجی در اینکه این رژیم ارتجاعی نیست و سلطانی است و.... هنوز هم برایم نشانه پرسش با خود دارد، چرا؟ آن هم در این روزگار واین آشفته بازار در جمهوری آدم خواران؟ سنگسار انسان ها(البته نه خودی ها. در این 30 سال دیده اید یکی از خودی ها را به جرم همآن بزه کاری که دیگران را به سبب آن سنگسار کرده اند، سنگسارکنند؟ مثلن همین فرمانده سپاهی که با وجود داشتن زن وبچه، هفته گذشته در آغوش 6 زن لخت تن فروش دستگیر شده است! البته اگر می کردند هم تفاوت نداشت زیرا این کار وحشیانه و ضد انسانی است)، بریدن دست وپا و در آوردن چشم آیا بر گشت به 1400 سال پیش و دوران بربریت نیست؟ تلویزیون فرانسه در گزارشی در مورد ستم گری ملایان درایران، مرتب از واژه های" رژیم بربر ایران" استفاده می کرد.

2 ـ در گذشته در این باره بسیار گفته شده است که در دور نخست گزینش خاتمی بنا بر وضعیت ویژه ای که حکومت در آن گرفتار آمده بود، به شکلی استثنایی آزادی نسبی ای بر قرار شد زیرا نه شورای نگهبان توانست آنگونه که می خواست دست به تصفیه بزند چون گذشته از دشواری وضع حکومت، جریان اصلاح طلبان حکومتی را چندان قوی ارزیابی نمی کردند، و نه از میزان سرخوردگی و نفرت مردم از حکومت، ولایت فقیه و کاندید توصیه شده رهبر درک درستی داشتند. در این میان نقش وعده های توخالی و لبخند های دروغین وکاسبکارانه خاتمی ورسوایی جهانی حکومت و فشار جهانی بر حکومت نیز بی اثر نبود وتوانست امیدی دردل مردم بی پناه ایران برای رهایی از سیستم "ولایت مطلقه فقیه" به وجود آورده وآنها را به شکلی بی سابقه وبسیار بیشتر از گذشته به پای صندوق های رأی بکشاند. چون رهبر وباندهای وابسته به او برد ناطق نوری را حتمی پنداشته (امیدوار بودند که چون گذشته به سادگی تقلب کنند)و همآنگونه که گفته شد از ژرفای حقیقی بیزاری مردم از رهبر وحکومت او بی خبر بوده و گروه پیرامون خاتمی ووعده های او به مردم را بی اهمیت ارزیابی می کردند و از سویی دیگر از آینده خود بیمناک بوده و خاتمی را موقتن به عنوان راه نجاتی برای خود نیز می دیدند، تقلب های گسترده انجام نگرفت. نه موقعیت دشواری که در آن گرفتار بودند چنین اجازه ای می داد ونه رهبر معظم که ناطق نوری را انتخاب شده می دانست، می پنداشت که مردم چنین توصیه اش را به هیچ خواهند شمرد. میزان شرکت بالای مردم و رأی بیش از 20 میلیون به خاتمی امکان تقلب گسترده را بازهم بسیار کاهش داد ودست آنها را بیشتر بست.

ولی سر انجام برنده اصلی ونهایی دو دوره ریاست جمهوری خاتمی که هم دولت و هم مجلس را به ویژه در دوره نخست در دست داشت، مافیای وابسته به خامنه ای شد زیرا هم خود را از وضعیت دشوار که حتا دورنمای سرنگونی حکومت را در بر داشت، نجات داد و هم با توجه به تو خالی بودن و بی لیاقتی وناشایستگی خاتمی، همان گونه که بارها قلم به مزدان حکومت و وابسته به بیت رهبری، به ویژه حسین شریعتمداری، وعده داده بودند، آنها را به "درجه صفر" رساندند.