16 August 2007

علی اوحدی : حرف بسیار " قانونی" سخنگوی وزارت خارجه

امثال هادوی، جنتی، غفاری، گیلانی، مرتضوی، اژه ای، محمدی، اسلامی، شریعتمداری، طبسی، صفارهرندی و صدها دیگر، کدام طرف مرز قانون و بی قانونی قرار دارند؟


حرف بسیار "قانونی" سخنگوی وزارت خارجه


علی اوحدی


سخنگوی وزارت خارجه در واکنش به اعتراض ایتالیا گفت:
هر کشور مستقلی، براساس قوانین داخلی خود، مجرمانی را که محکوم به ارتکاب جرم شده باشند، مجازات می کند


حرف بسیار متینی ست آقای سخنگوی وزارت خارجه! اما باید دید تعریف "کشور مستقل" و "قوانین داخلی" چیست! آیا سرزمینی که یک قانون مدون دارد که از سوی هر مقام، تفسیر و تاویل خاصی دارد، کشوری "مستقل" به حساب می آید؟ کشوری که توسط کسانی رهبری می شود که هیچ احترامی برای عقاید و نظرات هفتاد میلیون شهروند آن سرزمین قایل نیستند و تنها به نظرات و رفتار و کردار خودشان، آن هم با توجیه و تفسیرهای متفاوت، احترام می گذارند. این افراد حق حکومت و تعیین کردن معیار و قانون برای یک ملت را دارند؟ دولت شما از سوی ملت تایید شده و قوانینی که شما از آن صحبت می کنید، از جانب ملت یا نمایندگان او تدوین شده است؟ آیا دولتی که شما نمایندگی اش می کنید، حتی به قانون اساسی خودش پایبند است؟ چه کسی این به قول شما "قوانین داخلی" را برگزیده و پذیرفته است؟ چه کسانی شما را و در کدام انتخابات آزاد، برگزیده است و به شما اختیار داده است تا همه چیز را به میل خود تفسیر و تاویل کنید و تاریخ و فرهنگ و اقتصاد یک ملت و جامعه ای را به بازی بگیرید؟ بنظر شما می شود کودکی را که بی اعتنا به همه کس و همه چیز، لباس و رختخواب و جان خودش را به کثافت می کشد و اتاق و خانه و جهان را به بوی گند می آلاید، موجود مستقلی دانست؟

حتی اگر شما واقعن دولت برگزیده ی آن ملت بودید، و قوانین نانوشته و "هرلحظه قابل تفسیر و تاویل" شما هم به تصویب ملت رسیده بود، چه کسی در کجا گفته شما اجازه دارید جان انسان ها را، حتی یکی را، بخاطر عقاید و نظراتش بگیرید؟ چه کسی گفته شما از جانب کسی که دست و دهان و چشم و گوشش توسط شما بسته شده، اعتراف بنویسید و بیان کنید و بی آن که متهم حق کلام داشته باشد، دهها اتهام به او ببندید و پیش از ان که اجازه داشته باشد از خود دفاع کند، جانش را، آن هم به شکلی عصر حجری بگیرید؟ چه کسی و کجا و طبق کدام قوانین اختیار جان و مال و ناموس ملتی را به شما داده است؟

در کجای قوانین و مقررات جمهوری شما نوشته شده مردم چه لباسی و چگونه بپوشند؟ به کدام موسیقی گوش کنند، چگونه بروند، کجا بروند و چه بخورند؟ کجای قانون اساسی یا مقررات جمهوری شما نوشته شده که تمامی رسانه های جمعی از تله ویزیون و رادیو گرفته تا روزنامه و مجله باید در اخیتار شما باشد و در همین رسانه های محدود و سرسپرده هم هرچه شما می گویید و می خواهید، گفته و نوشته شود؟ کجای قانون شما این همه محدودیت برای سینما و تیاتر و کتاب و ورزش و تفریح و همه چیز مردم وضع کرده است؟ کجای این "قانون داخلی" می گوید شما سه ماه از سال را عزا و بر سر کوبیدن و گریه و زاری به مردم تحمیل کنید؟ کجای قانون شما نوشته که یک ماه از سال، همه ی رستوران ها و ساندویچ فروشی ها را ببندید و مردم را از خوردن منع کنید؟ و در این سه ماه، حق خندیدن را هم از مردم دریغ دارید؟

اگر دولت ایتالیا یا هرکس دیگر حق ندارد در قوانین داخلی یک مملکت (گیریم آنچه شما ساخته اید "مملکت" باشد، نه یک زندان جمعی) دخالت کند، کی و کدام قانون به شما اجازه داده که تا درون اتاق خواب مردم سر بکشید و در کار و زندگی شان دخالت کنید؟ جوانان مردم را دستگیر کنید و افسر پلیستان با افتخار بگوید؛ "موسیقی مستهجن"، دختران نیمه عریان، و... جوانان را به سادگی با معیارهایی که در هیچ جا مشخص نشده، بی محاکمه محکوم کند؟ کجای قانون نوشته هرکس آن نباشد که شما می خواهید و آن نکند که شما می گویید، خارجی ست، سرسپرده است، جاسوس است، وطن فروش است، مخل امنیت ملی ست، مستهجن است، آمریکایی ست، اسراییلی ست ... به راستی تعریف شما از "وطن"، "ملت"، "قانون"، "انسان" و صدها مفهوم ابتدایی دیگر چیست؟ کجای کدام قانون نوشته که شما اجازه دارید بهرکس، در هرجا، هر تهمتی بزنید و با این اتهامات واهی با حیثیت و شرف مردم بازی کنید؟ کجای قانون اساسی جمهوری "شرف و احترام انسان"را تا این اندازه که شما و در این سال ها پایین کشیده اید، اجازه داده است؟ کجای قانون شما گفته که شهروندان یک ملت را تا این حد تحقیر کنید و هر تهمت سخیفی را به مردم نسبت بدهید؟ و در عوض زورگویان قداره بند را "مقدس" بشمارید؟

اگر دیگری جای شما بایستد که پشت سرش تفنگ و باروت و زور باشد و بگوید؛ آن آقای قاضی که حکم به کشتن ده ها انسان داده، بر مبنای هیچ قانونی قاضی نیست، پس قاتل است، و باید اعدام شود، چه دلیلی بر خلاف این ادعا دارید؟ کدام قانون یک جوان بیست و چند ساله را که چند ماه فقه و شرعیات خوانده، قاضی محسوب می کند و مال و ناموس و هستی ملتی را به دستش می سپارد؟ گیرم که حق با او و با شماست، و قاضی مقدس، مقدس بوده و قانون می دانسته و شایسته ی قضاوت بوده، و گیریم که "اعدام" را هم بپذیریم، کدام قانون گفته که برای یک قتل، دو نفر را اعدام که چه عرض کنم، قصابی کنید؟ حتی اگر هر دو در شرایطی کاملن آزاد و قانونی به جرم خود اعتراف کرده باشند؟ وقتی دو نفر در یک قتل، شریک جرم اند، کدام قانون حکم به سلاخی هر دو می دهد؟

این قوانین تبعیض بردار انگاری تنها در اذهان شما حک شده تا هر روز و هرجا به نفع خود تفسیر و تاویلش کنید. همان مقدارش هم که روی کاغذ آمده در مورد دوستان و همپالکی های شما عمل نمی کند. آنقدر ایمان دارید تا در خلوت خود "دزد" و "جانی" و "اوباش" و "فاسد" و "فاحشه" و "قاچاقچی" و ده ها مفهوم دیگر از این قبیل را که روزانه به ریش دیگران می بندید، به راستی تعریف کنید؟ در این صورت اگر حکم باشد که "مست گیرند"، چند تا از همپالکی های شما شامل این تعاریف می شوند؟ امثال هادوی، جنتی، غفاری، گیلانی، مرتضوی، اژه ای، محمدی، اسلامی، شریعتمداری، طبسی، صفارهرندی و صدها دیگر، کدام طرف مرز قانون و بی قانونی قرار دارند؟ وقتی کسی را به جرم قاچاق اعدام می کنید، آنها که از طریق ده ها اسکله و فرودگاه بصورت مجاز در کار قاچاق اسلحه، بنزین و هرچیز دیگر هستند، از نگاه این قانون شما چه نام دارند؟ آن چند نفری که انحصار واردات و صادرات را در اختیار خود دارند، نامشان چیست؟

چطور است شما اجازه ی اعتراض و دخالت در قوانین فرانسه در مورد راه ندادن دختران روسری بسر به مدارس، را دارید؟ اجازه دارید در مسایل داخلی فلسطین، اسرائیل، لبنان، عراق، افغانستان، سودان، سومالی و هرجای دیگر دخالت کنید اما کسی حق ندارد به بی قانونی ها و رفتارهای عصر حجری شما ایراد بگیرد؟ این حق را شما از کجا کسب کرده اید؟ حتی دولت زورگوی اسرائیل هم که دستش به خون هزاران فلسطینی آلوده است، یک مشروعیت انتخاباتی و قانونی در داخل مملکتش دارد. با همین مشروعیت هم مخالفینش اجازه دارند در خیابان ها علیه رفتار دولت اعتراض کنند، روزنامه ها حق دارند خلاف میل دولت ینویسند، کتاب و سینما و تیاتر و ورزش و تمام شئون مملکت آزاد است و جوانان مجبور نیستند برای ساده ترین حق خود، یک تفریح ساده ی کوفتی، مثل مورچه ها به زیر زمین بروند و پلیس، مثل مورچه خواران بر سر آنها هوار نمی شود، و علنن به این "مردم خواری" افتخار هم نمی کند. همان دولت "غاصب" هم که به بخشی از فلسطینی ها زور می گوید و در مقابل لبنان و سوریه و همسایه های دیگرش با خشونت رفتار می کند، حق ندارد در داخل و با ملتش خلاف قانون رفتار کند. کی به شما حق داده به جنایات اسرائیل و آمریکا اعتراض کنید، اما حتی خود ملت هم حق ندارد به جنایات شما معترض باشد؟ کی گفته کشتن انسان ها به نام محمد و اسلام، قانونی ست، اما کشتن به نام موسی و عیسی غیر قانونی ست؟

شما بیست و هشت سال است "نامعیار"ها را بجای معیار، و "ناهنجار"ها را بجای "هنجار" بخورد جامعه می دهید، چندان که بخشی از مردم بیانات کج و معوج شما را به حساب "معیار"ها و "هنجار"ها گذاشته اند. باور ندارید شما فرهنگ و تفکر یک ملت را تخریب کرده اید و دارید ویران می کنید؟ هرکس هرچه خلاف نظر شما بگوید یا انجام دهد، دارد بنیاد نظام را بر می کند، وطن می فروشد، جاسوسی می کند، و حالا وزیر خفقان شما گفته؛ هرکس به دولت نهم ایراد بگیرد، سرسپرده ی خارجی هاست. دولت شما ریا و تظاهر و چند شخصیتی بودن را در این سال ها بین مردم ترویج نداده است؟

آقای سخنگوی وزارت خارجه! فکر نمی کنید شما هم دچار سلسله گردان هر دیکتاتوری دیگر شده اید و آنقدر به مردم آدرس اشتباه داده اید که کم کم خودتان هم باورتان شده که دارید جهان را به بهشت می برید؟ داستان ملا را که شنیده اید؟ صف دراز مقابل نانوایی را دید، ترسید نان به او نرسد. به دروغ گفت؛ مردم! در همین کوچه ی بغلی یک نانوایی دیگر هست که یک مشتری هم ندارد. وقتی همه ی مردم به شتاب بطرف کوچه ی بغلی رفتند، ملا ناباورانه به خود گفت؛ نکند واقعن در کوچه ی بغلی یک نانوایی هست؟ ولی آقای سخنگوی وزارت خارجه! یادتان باشد که اگر در کوچه ی بغلی هم نانوایی باشد، با این همه مردمی که به "آنجا" رفتند، حالا در کوچه ی بغلی هم صف دراز است
.