6 September 2006

جمشید پیمان: نفر بعدی کیست؟ اسم ، چندان مهم نیست! .


فریاد زدم: نگذاریم فیض مهدوی اعدام شود
ولی فیض مهدوی اعدام شد


جمشید پیمان



قابل توجه نوحه خوان های سیاسی
قابل توجه نق زن های عرصه ی اپوزیسیون
قابل توجه عریضه نویس های سر چهار راه انقلاب
قابل توجه امضا جمع کن های حرفه ای
قابل توجه پرخور های کم دو اما پر توقع
قابل توجه طلبکاران حرفه ای از مجاهدین
قابل توجه درجوال روندگان با هر کس و ناکس
قابل توجه واعظان نا متعظ در حاشیه ی اپوزیسیون
قابل توجه رمال های تحصیل کرده ی میدان مبارزه
قابل توجه نسخه نویس های دارو نچشیده
قابل توجه پستو نشینان اندرونی اپوزیسیون
قابل توجه چپ نشینان راست کردار
قابل توجه راست نمایان کج مدار
قابل توجه یکصد و بیست و چهار هزار سازمان انقلابی
قابل توجه من ، تو ، او ، ما ؛شما، ایشان :
بشتابید که فصل برداشت محصولست
بشتابید که لحظه ی "استرپ تیز" مبارزاتیست
بشتابید که تنور خود نمائی داغ داغ است
بشتابید که که فیض مهدوی را کشته اند
اینجا دیگر عجله کار شیطان نیست
اینجا تعجیل عین صوابست و ثواب
باید سایت ها و روزنامه ها را دریابیم
باید رادیوها و تلویزیون هامان را رونق بخشیم
باید نشان دهیم اگر اهل عمل نیستیم اهل سینه زدن که هستیم
باید بکوشیم از خون ریخته شده ی فیض مهدوی چیزی به ما بماسد
و چون فیض مهدوی را کشته اند دادگاه تشکیل دهیم
و چون دادگاه تشکیل دادیم مجاهدین خلق را محکوم کنیم
فقط مواظب باشیم این وسط :
گردی از ما بردامان مسند نشینان حاکمیت آخوندی ننشیند !

فریاد زدم: نگذاریم فیض مهدوی اعدام شود
ولی فیض مهدوی اعدام شد

نفر بعدی کیست؟اسم ، چندان مهم نیست.
پس آن چه را پیشتر گفتم اینک تکرار می کنم .
فقط کافیست نام فیض مهدوی را بردارید
و بجایش نام نفر بعدی را بگذارید !

این که ولی الله فیض مهدوی برای ماندن بر سر آرمانش چه بهایی را می پردازد ، فقط و فقط به خودش مربوط است . این که رژیم جناینکار جمهوری اسلامی او را اعدام می کند ، همچنان که حجت زمانی را اعدام کرد ، بدون تردید به ما مربوط است. میگویم " به ما " . هیچکس چه بخواهد و چه نخواهد از شمول این ضمیر اول شخص جمع ( ما ) بیرون نمی ماند. هنگامی که رژیم جنایت پیشه فیض مهدوی را به جرم هواداری از یک سازمان سیاسی و مخالفت با وضع موجود اعدام می کند ، در حقیقت حکم اعدام همه ی کسانی را که مخالف سیاسی او هستند صادر میکند. با اعدام فیض همه ی آزادی خواهان و دگر اندیشان را اعدام می کند. و این نمی تواند به ما مربوط نباشد چه آن بخش از مایی که با فیض مهدوی و آرمانش و سازمانش مخالفیم و چه آن بخشی که از لحاظ آرمان و شیوه مبارزاتی و مشی سیاسی همراه و همسو با فیض مهدوی هستند. جدا از " ما "، کسانی که وجودشان و حیاتشان با وجود و حیات فیض ها و حجت ها در تضاد قرار دارد، از جمله سرسپردگان به رژیم جمهوری اسلامی ، بیش از هرکسی پایشان در این قضییه گیر است و دیر یا زود باید حساب جنایاتشان و همراهی هایشان با جنایکاران را پس بدهند . و یقینا پس خواهند داد حتی اگر پیش از فرارسیدن روز حسابرسی، مرگشان فرا رسد.

آن بخش از مایی که لا اقل در آزادی خواهی و در مخالفت با رژیم جنایتکار حاکم، با فیض مهدوی وجه اشتراک داریم باید هم اکنون حساب پس بدهیم. به چه کسی؟ به خودمان و نه هیچ کس دیگر. به وجدانمان . به صورتمان در برابر آیینه ی تمام نمای واقعیت. اعتراض ما به اعدام فیض مهدوی نه از مقوله ی انجام وظیفه و نه از این بابست که نگذاریم شتر اعدام کردن رژیم در خانه ی دیگری بخوابد. اعتراض ما که آزادی خواهیم فقط و فقط باید در جهت تعمیق هرچه بیشتر مبارزه برای آرمان آزادی خواهی باشد. آرمانی که حجت زمانی ها و فیض مهدوی ها و ده ها هزار چون اینان طی بیست وهفت سال گذشته جانشان را بخاطرش در طبق اخلاص نهادند. فیض مهدوی در پیامش از درون سیاه چال رژیم باصراحت این را می گوید ، آنجا که اظهار می دارد: من برای آزادی، عدالت و ایران اعدام می شوم.

و ما . . . بخاطر آزادی ، عدالت و ایران نگذاریم فیض مهدوی اعدام گردد.

من شخصا با این ایده مخالفم که چون سازمان ها و مجامع حقوق بشری و یا ارگان های بین المللی نظیر سازمان ملل متحد گویا درزیر سلطه ی مثلا امپریالیست ها هستند و جز به منافع خودشان و یا امپریالیست ها ، نمی اندیشند ، پس به آنها متوسل نشویم. ما باید اگر می توانیم هر فرد و هر سازمان و تشکیلات محلی و ملی و بین المللی را علیه اقدامات جنایتکارانه رژیم و در این مورد علیه اعدام فیض مهدوی بسیج کنیم و با خودمان همراه سازیم. جان فیض مهدوی، جان آزادی ، از چنان ارزش والایی برخوردارست که برای نجاتش بدون ذره ای تردید باید حتی به دولت ها و سازمان هایی متوسل شویم که در موجودیت این رژیم برای خودشان منافعی دیده اند و می بینند. درست نیست که با چنین دیدی و با نگریستن از پشت شیشه های تیره ی چنین عینکی نظاره گر به دار کشیدن یک آزادی خواه دیگر شویم.چنین نیست که در این جهان شش میلیاردی، آزادی و آزادی خواهان ایران غریب و بی کس باشند. ما باید یارانمان را ، هوادارانمان را، همراهان و همسویانمان برای کسب آزادی را بیابیم و با خود همگام سازیم . باید آنها را بیابیم و به مدد خودمان برانگیزانیم ولو از طریق ردیاب ها و و سایلی که و جود دارند و در اختیار صاحبان قدرتند. هزینه ی معنوی چنین کاری بسیار اندک تر از منزه طلبی های افراطیست که ما را به سکوت و شانه خالی کردن از زیر بار عمل می کشاند.

جان فیض مهدوی جان آزادیست. بکوشیم آن را از مرگ برهانیم، با هر قیمتی .