مهستی شاهرخی
نامه ای در اعتراض به حکم سنگسار
توسط خانمهای ایرانی ساکن برلین
نوشته شده است!
به همه نامه نمی پردازم فقط چند نکته از آن مانند چکشی بر اعصابم می کوبد.
۱/ بر اساس ماده ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی ايران، سنگ مخصوص سنگسار نبايد آنقدر کوچک باشد که محکومين را مورد آزار قرار ندهد و نه آنقدر بزرگ باشد که به سرعت "زناکاران" را بکشد. سنگهايی که پرتاب میشوند بايد به اندازهای باشد که باعث مرگی تدريجی و دردناک شوند.
این به من می گوید که نویسندگان نامه با اشاره به ماده قانونی ۱۰۴ خواستار سنگهای مناسبی برای سنگسار کردن هستند و اعتراض شان به کوچکی و یا بزرگی سنگ است. نامه می گوید اگر ماده ۱۰۴ به من گفت سنگ بیندار! من حتماً سنگی مناسبی با قطعی قانونی پرتاب خواهم کرد چون به قاتون اعتقاد دارم و قانون سرم می شود. صدای چکش می آید.
۲/ ماده ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی ايران اين اختيار را به قاضی میدهد که در صورتی که شواهد و مدارک لازم برای اثبات "زنا" وجود نداشته باشد با "علم" خويش متهم را محکوم نمايد و به بيان ديگر، حکم دلبخواه صادر نمايد.
پس از محدود کردن قطع و ابعاد سنگهای مناسب برای سنگسار، نامه به ماده ۱۰۵ می پردازد و از حدود اختیارات قاضی حرف می زند. معلوم نیست نامه می خواهد به قاضی پیشنهاد کند که در مواردی که اتهام زنا وجود دارد"به دلیل عدم شواهد و مدارک لازم برای اثبات زنا" از دادن حکم محکومیت خودداری ورزد و یا این که حدود اختیارات خدای گونه قاضی را در این موارد به ایشان یادآور می شود. باز صدای چکش بر سندان می آید. صدای کلمات سنگین بر روی مغز و اعصابم!
۳/ رئيس قوه قضائيه آيت الله محمد هاشمی شاهرودی دستور توقف اجرای سنگسار را در بهمن ماه ۱۳۸۱ صادر کرد، ولی اجرای سنگسار متوقف نشده و در مواردی همچنان ادامه دارد.
بخش سوم تجلیلی است از رئیس قوه قضاییه در دوره دکتر خاتمی، (منظور همان دوره گفتگوی تمدنها و مهرورزی با عبای شکلاتی و در کنارش حمله به دانشگاه و وقوع قتلهای زنجیره ایست) و تعجب بانوان ساکن برلین از اینکه علیرغم دستور ایشان سنگسار متوقف نشد و هنوز هم ادامه دارد!!!
سرم درد گرفته و هنوز صدای چکش می آید و قطعات سنگ! سنگهایی به اندازه کف دست! سنگهای بانوان برلین نه آنقدر کوچک است که آزارم ندهد و نه آنقدر بزرگ که فوری دمارم را درآورد. همین قدر که باعث مرگ تدریجی و دردناکم شود.
"ما خواستار اصلاح قانون و لغو مجازات های واپس گرايانه و انتقام جويانه ای هستيم که ..."
سنگها پرتاب می شوند. سنگهای اصلاح طلبانه! سنگهای اصلاح قانون سنگسار سرم را میشکند.
"از همه می خواهيم که مجازات اعدام و سنگسار کودکان و نوجوانانی لغو گردد که بی اعتنا به قوانين دست و پا گير قرون وسطايی ..."
سنگهای اصلاح طلبانه بانوان ایرانی ساکن برلین شهری واقع در کشور دموکراتیک آلمان میخواهد صبر کند تا بچه ها و نوجوانان برزگ شوند و بعد آنها را در شب جشن تولد هیجده سالگی شان اعدام کند.
هنوز تمام نشده! نگاه بانوان ایرانی ساکن برلین را به مسئله روسپیگری بنگرید: "در ضمن بر همگان روشن است که شمار چشمگيری از زنان ، چه زنان مجرد و چه شوهر دار ناچار ند برای گذران خانواده تن فروشی کنند. به اين وسيله از مسئولين قضايی و مقامات ذيصلاح می خواهيم تا هر گونه مجازاتی را ..."
چاره جویی و راه حل های پیشنهادی توسط بانوان ایرانی ساکن برلین را هم بنگرید: "...گرچه از نظر جامعه پسنديده نيست اما جرم و جنايت محسوب نمی شود، بخصوص در کشوری که چنين روابطی زير لوای صيغه برای مردانی که توانايی مالی پرداخت مبلغی به زن را دارند مجاز شناخته می شود."
مرا ببخشید بیش از این نمی توانم بنویسم. سرم به شدت درد می کند و احساس می کنم سنگسارکنندگان در همه جا هستند. مرا ببخشید سرم جوری درد می کند که انگار شکسته است و احساس می کنم سنگسارکنندگان در بین ما هستند. مرا ببخشید ولی بیش از این نمی توانم تحمل کنم. آیا باید در پاسخ به یک چنین نامه ای چیزی نوشت و یا باز هم ساکت ماند و نشست کنار گود به تماشا؟
توسط خانمهای ایرانی ساکن برلین
نوشته شده است!
به همه نامه نمی پردازم فقط چند نکته از آن مانند چکشی بر اعصابم می کوبد.
۱/ بر اساس ماده ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی ايران، سنگ مخصوص سنگسار نبايد آنقدر کوچک باشد که محکومين را مورد آزار قرار ندهد و نه آنقدر بزرگ باشد که به سرعت "زناکاران" را بکشد. سنگهايی که پرتاب میشوند بايد به اندازهای باشد که باعث مرگی تدريجی و دردناک شوند.
این به من می گوید که نویسندگان نامه با اشاره به ماده قانونی ۱۰۴ خواستار سنگهای مناسبی برای سنگسار کردن هستند و اعتراض شان به کوچکی و یا بزرگی سنگ است. نامه می گوید اگر ماده ۱۰۴ به من گفت سنگ بیندار! من حتماً سنگی مناسبی با قطعی قانونی پرتاب خواهم کرد چون به قاتون اعتقاد دارم و قانون سرم می شود. صدای چکش می آید.
۲/ ماده ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی ايران اين اختيار را به قاضی میدهد که در صورتی که شواهد و مدارک لازم برای اثبات "زنا" وجود نداشته باشد با "علم" خويش متهم را محکوم نمايد و به بيان ديگر، حکم دلبخواه صادر نمايد.
پس از محدود کردن قطع و ابعاد سنگهای مناسب برای سنگسار، نامه به ماده ۱۰۵ می پردازد و از حدود اختیارات قاضی حرف می زند. معلوم نیست نامه می خواهد به قاضی پیشنهاد کند که در مواردی که اتهام زنا وجود دارد"به دلیل عدم شواهد و مدارک لازم برای اثبات زنا" از دادن حکم محکومیت خودداری ورزد و یا این که حدود اختیارات خدای گونه قاضی را در این موارد به ایشان یادآور می شود. باز صدای چکش بر سندان می آید. صدای کلمات سنگین بر روی مغز و اعصابم!
۳/ رئيس قوه قضائيه آيت الله محمد هاشمی شاهرودی دستور توقف اجرای سنگسار را در بهمن ماه ۱۳۸۱ صادر کرد، ولی اجرای سنگسار متوقف نشده و در مواردی همچنان ادامه دارد.
بخش سوم تجلیلی است از رئیس قوه قضاییه در دوره دکتر خاتمی، (منظور همان دوره گفتگوی تمدنها و مهرورزی با عبای شکلاتی و در کنارش حمله به دانشگاه و وقوع قتلهای زنجیره ایست) و تعجب بانوان ساکن برلین از اینکه علیرغم دستور ایشان سنگسار متوقف نشد و هنوز هم ادامه دارد!!!
سرم درد گرفته و هنوز صدای چکش می آید و قطعات سنگ! سنگهایی به اندازه کف دست! سنگهای بانوان برلین نه آنقدر کوچک است که آزارم ندهد و نه آنقدر بزرگ که فوری دمارم را درآورد. همین قدر که باعث مرگ تدریجی و دردناکم شود.
"ما خواستار اصلاح قانون و لغو مجازات های واپس گرايانه و انتقام جويانه ای هستيم که ..."
سنگها پرتاب می شوند. سنگهای اصلاح طلبانه! سنگهای اصلاح قانون سنگسار سرم را میشکند.
"از همه می خواهيم که مجازات اعدام و سنگسار کودکان و نوجوانانی لغو گردد که بی اعتنا به قوانين دست و پا گير قرون وسطايی ..."
سنگهای اصلاح طلبانه بانوان ایرانی ساکن برلین شهری واقع در کشور دموکراتیک آلمان میخواهد صبر کند تا بچه ها و نوجوانان برزگ شوند و بعد آنها را در شب جشن تولد هیجده سالگی شان اعدام کند.
هنوز تمام نشده! نگاه بانوان ایرانی ساکن برلین را به مسئله روسپیگری بنگرید: "در ضمن بر همگان روشن است که شمار چشمگيری از زنان ، چه زنان مجرد و چه شوهر دار ناچار ند برای گذران خانواده تن فروشی کنند. به اين وسيله از مسئولين قضايی و مقامات ذيصلاح می خواهيم تا هر گونه مجازاتی را ..."
چاره جویی و راه حل های پیشنهادی توسط بانوان ایرانی ساکن برلین را هم بنگرید: "...گرچه از نظر جامعه پسنديده نيست اما جرم و جنايت محسوب نمی شود، بخصوص در کشوری که چنين روابطی زير لوای صيغه برای مردانی که توانايی مالی پرداخت مبلغی به زن را دارند مجاز شناخته می شود."
مرا ببخشید بیش از این نمی توانم بنویسم. سرم به شدت درد می کند و احساس می کنم سنگسارکنندگان در همه جا هستند. مرا ببخشید سرم جوری درد می کند که انگار شکسته است و احساس می کنم سنگسارکنندگان در بین ما هستند. مرا ببخشید ولی بیش از این نمی توانم تحمل کنم. آیا باید در پاسخ به یک چنین نامه ای چیزی نوشت و یا باز هم ساکت ماند و نشست کنار گود به تماشا؟