دور تازهی
تلاش اصلاحطلبان،
برای کشاندن مردم
به پای صندوقهای رای
پس از آنکه در انتخاباتهای گذشته، نظام جمهوری اسلامی با ترفندهای بسيار پيچيده، مردم را به پای صندوقهای رای کشاند و رایشان را به سمتی هدايت کرد که میخواست، اينک، دوباره اصلاحطلبان سر از تابوتهای خود برآوردهاند و مردم را به سوی خود میخوانند. ياد فيلمی اسکاتلندی میافتيم که در آن مردگان، بارها و بارها از خاک سر در میآوردند و جسم انسانها را به عاريت میگرفتند و در زمين به سير و سياحت میپرداختند. معلوم نيست چطور بايد از دست اين اطلاحطلبان راحت شد، آن فيلم نشان میداد که در يک آن (لحظه) همگی آنها را با ضربات مهلک کشتند. البته اين مسئله موجب شد که يکی از فريبخوردگانی که خود را به عاريه داد بود نيز تلف شود، اما او نيز مقصر بود.
مهدی کروبی که در انتخابات رياستجمهوری به قول خودش حقاش خورده شد و بايد به جای احمدینژاد، وی به دور دوم میآمد و با هاشمی رفسنجانی به رقابت میپرداخت، رفت و يک حزب تشکيل داد، "حزب اعتماد ملی" و برای اينکه با طيف روشنفکر و اهل مطالعه و بهتر بگوييم "دگـر انـديش" جامعه ارتباط برقرار کند، روزنامهی اعتماد ملی را به همراه سايت و دفتر و دستک آن راه انداخت. اين روزها میبينيم که او و حزباش با چه حرارتی در مورد انتخابات خبرگان رهبری سخن میگويند، انتخاباتی که نه خود او، نه بسياری از افراد شناختهشدهی ملا مسلکِ علی الظاهر اصلاحطلب نيز تمايلی به کانديداتوری ندارند، شايد هم از اين میترسند که احمد جنتی و شورای فيلترينگاش آنها را واجد شرايط ندادند و آنها سنگ روی يخ شوند! هرچه باشد، اين به برکت همت و تلاش هشت سالهی خاتمی و اصلاحطلبان است، هنوز که هنوز است کار انتخابات به دست شورای نگهبان و احمدی جنتی و رد صلاحيتهای "استصوابی" شورای تحت رياست وی است.
میبينيم که سران اصلاحطلب (مانند کروبی و خاتمی) شروع به ابراز نگرانی نسبت به برخی سياستهای محافظهکاران کردهاند. جنتی يک روز در نمازجمعه يک صحبتی در مورد نامهی احمدینژاد به بوش میکند و کروبی شروع به نامهنگاری با آن سبک و سياق میکند و روزنامهی اعتماد ملی ماموريت میيابد که آن را با شدت و حدّت منعکس کند، طوری که دغدغهی کروبی را دغدغهی همهی روشنفکران و دگر انديشان معرفی کند.
خيز اصلاحطلبان برای انتخابات خبرگان و افزودن بر تدارکات و تبليغات در مورد آن، برای افزايش حساسيت و نشان دادن اهميت برای آن، نشانهای است که آنها میخواهند اين بار نيز به بازويی برای رژيم، برای کشاندن مردم در انتخابات تبديل شوند.
هنگامیکه در انتخابات رياستجمهوری گذشته، میتوانستند با آوردن مير حسين موسوی، مانع از افتادن دولت در دست جريان تندرو (و يا احتمالا اکبر هاشمی رفسنجانی) شوند، ترجيح دادند که انتخابات را با آوردن مصطفی معين با آن ظاهر و تبليغات، طوری معرفی کنند که همه نوع گرايش را در برگيرد، همه میدانستند که شانس معين در بهترين حالت از کروبی و قاليباف نيز کمتر بود. اما آنها نياز داشتند که شعارهايی بدهند، حرکاتی انجام دهند و آرايشی از کانديداها در انتخابات نمايشی و فرمايشی داشته باشند، که نشان دهد، تمامی سلايق، نمايندگانی دارند. درست است که نمايندگانی از سلايق مختلفی حضور داشتند، اما وزنهی آنها برابر نبود، بسياری از رد صلاحيتشدگان از نظر دور ماندند.
اصلاحطلبها اصلا کاری ندارند که صلاحيت دوستانشان در دور قبل انتخابات مجلس، به قول خودشان فلّهای رد شد، و حالا با وجودی که مطمئن هستند که صلاحيت بسياری از همفکرانش رد خواهد شد، بازهم بر حضور گسترده و قوی در انتخابات خبرگان تاکيد میکنند. انتخاباتی که اصلا برای مردم اهميتی ندارد، ولی آنها سعی دارند با تمام وجود، آن را با اهميت جلوه دهند.
پس از آنکه در انتخاباتهای گذشته، نظام جمهوری اسلامی با ترفندهای بسيار پيچيده، مردم را به پای صندوقهای رای کشاند و رایشان را به سمتی هدايت کرد که میخواست، اينک، دوباره اصلاحطلبان سر از تابوتهای خود برآوردهاند و مردم را به سوی خود میخوانند. ياد فيلمی اسکاتلندی میافتيم که در آن مردگان، بارها و بارها از خاک سر در میآوردند و جسم انسانها را به عاريت میگرفتند و در زمين به سير و سياحت میپرداختند. معلوم نيست چطور بايد از دست اين اطلاحطلبان راحت شد، آن فيلم نشان میداد که در يک آن (لحظه) همگی آنها را با ضربات مهلک کشتند. البته اين مسئله موجب شد که يکی از فريبخوردگانی که خود را به عاريه داد بود نيز تلف شود، اما او نيز مقصر بود.
مهدی کروبی که در انتخابات رياستجمهوری به قول خودش حقاش خورده شد و بايد به جای احمدینژاد، وی به دور دوم میآمد و با هاشمی رفسنجانی به رقابت میپرداخت، رفت و يک حزب تشکيل داد، "حزب اعتماد ملی" و برای اينکه با طيف روشنفکر و اهل مطالعه و بهتر بگوييم "دگـر انـديش" جامعه ارتباط برقرار کند، روزنامهی اعتماد ملی را به همراه سايت و دفتر و دستک آن راه انداخت. اين روزها میبينيم که او و حزباش با چه حرارتی در مورد انتخابات خبرگان رهبری سخن میگويند، انتخاباتی که نه خود او، نه بسياری از افراد شناختهشدهی ملا مسلکِ علی الظاهر اصلاحطلب نيز تمايلی به کانديداتوری ندارند، شايد هم از اين میترسند که احمد جنتی و شورای فيلترينگاش آنها را واجد شرايط ندادند و آنها سنگ روی يخ شوند! هرچه باشد، اين به برکت همت و تلاش هشت سالهی خاتمی و اصلاحطلبان است، هنوز که هنوز است کار انتخابات به دست شورای نگهبان و احمدی جنتی و رد صلاحيتهای "استصوابی" شورای تحت رياست وی است.
میبينيم که سران اصلاحطلب (مانند کروبی و خاتمی) شروع به ابراز نگرانی نسبت به برخی سياستهای محافظهکاران کردهاند. جنتی يک روز در نمازجمعه يک صحبتی در مورد نامهی احمدینژاد به بوش میکند و کروبی شروع به نامهنگاری با آن سبک و سياق میکند و روزنامهی اعتماد ملی ماموريت میيابد که آن را با شدت و حدّت منعکس کند، طوری که دغدغهی کروبی را دغدغهی همهی روشنفکران و دگر انديشان معرفی کند.
خيز اصلاحطلبان برای انتخابات خبرگان و افزودن بر تدارکات و تبليغات در مورد آن، برای افزايش حساسيت و نشان دادن اهميت برای آن، نشانهای است که آنها میخواهند اين بار نيز به بازويی برای رژيم، برای کشاندن مردم در انتخابات تبديل شوند.
هنگامیکه در انتخابات رياستجمهوری گذشته، میتوانستند با آوردن مير حسين موسوی، مانع از افتادن دولت در دست جريان تندرو (و يا احتمالا اکبر هاشمی رفسنجانی) شوند، ترجيح دادند که انتخابات را با آوردن مصطفی معين با آن ظاهر و تبليغات، طوری معرفی کنند که همه نوع گرايش را در برگيرد، همه میدانستند که شانس معين در بهترين حالت از کروبی و قاليباف نيز کمتر بود. اما آنها نياز داشتند که شعارهايی بدهند، حرکاتی انجام دهند و آرايشی از کانديداها در انتخابات نمايشی و فرمايشی داشته باشند، که نشان دهد، تمامی سلايق، نمايندگانی دارند. درست است که نمايندگانی از سلايق مختلفی حضور داشتند، اما وزنهی آنها برابر نبود، بسياری از رد صلاحيتشدگان از نظر دور ماندند.
اصلاحطلبها اصلا کاری ندارند که صلاحيت دوستانشان در دور قبل انتخابات مجلس، به قول خودشان فلّهای رد شد، و حالا با وجودی که مطمئن هستند که صلاحيت بسياری از همفکرانش رد خواهد شد، بازهم بر حضور گسترده و قوی در انتخابات خبرگان تاکيد میکنند. انتخاباتی که اصلا برای مردم اهميتی ندارد، ولی آنها سعی دارند با تمام وجود، آن را با اهميت جلوه دهند.