1 June 2006

پرويز صياد: ستيز با اهريمن طرفدارى از جنگ نيست

فراموش نكنيم فاشيزم مذهبى حاكم- يعنى اهريمنى كه ادعا مى كند براى كشتن از جانب خداوند «كارت بلانش» يا مجوز دائمى دارد- با كارد آشپزخانه شاپور بختيار و همكارش را در پاريس تكه تكه كرد و پروانه و داريوش فروهر را در تهران. آنوقت داشتن سلاح كشتار همگانى را برايش مجاز بدانيم چون ايرانى هستيم؟



ستيز با اهريمن

طرفدارى از جنگ نيست


-پرويز صياد -

دوستى از راه دور مى پرسيد كه: آيا تو در يك نظرخواهى از حمله نظامى آمريكا به ايران طرفدارى كرده اى؟ گفتم: «من لاف عقل مى زنم، اين كار كى كنم؟».

بعد معلوم شد يك نشريه و سايت حكومتى جمهورى اسلامى با سوء تعبير از گفتگوى من با گزارشگر راديوفردا، از قول صمدآقا گفته است: «چه اشكالى دارد آمريكا به ايران حمله كند و ده هزار نفر هم در اين حمله كشته شوند»!

براى آن كه تنها به قاضى نرفته باشم اول رفتم سروقت آرشيو راديوفردا تا با دقت آنچه را از من نقل كرده اند بشنوم. چون وقتى از يك گفتگوى ده پانزده دقيقه اى فقط يكى دو دقيقه اش را نقل كرده اند بشنوم. چون وقتى از يك گفتگوى ده پانزده دقيقه اى فقط يكى دو دقيقه اش را نقل مى كنند با حذف مقدمات يك مطلب مى توان به نتايج ديگرى رسيد.

اما آنچه به درستى در رابطه با تبعات خطر حملات احتمالى از من نقل شده دقيقاً همين است كه برايتان تكرار مى كنم: «بهرحال ما گو اين كه تبعیدیان سال هاى پيش هستيم هنوز وابستگى هامان را از نظر فاميلى، احساسى و عاطفى با سرزمين مان قطع نكرده ايم... در نتيجه اين نگرانى ها كه داخل كشور هست براى ما هم به همان شكل وجود دارد. ولى من فكر مى كنم اين نگرانى هائى كه بر اثر حادث شدن جنگ دارند بعضى ها در رسانه هاى مختلف تشديد مى كنند با واقعيت به منطق نيست.... با استنباطى كه من دارم از وقايع اين بيست و هفت سال گذشته، اگر جنگى دربگيرد در ايران- كه اميدوارم درنگيرد، چون راه حل هاى ديگرى براى حل مشكلات هميشه هست غير از جنگ- ولى اگر (جنگى) درگرفت، نبايد مردم را هراسان كرد... قربانيان ترافيك در ايران بنا به گزارش مسئولين امر حدود بيست و هفت هزار نفر در سال است.

.... بيست و هفت هزار قربانى! بنابراين ما چه در جنگ باشيم يا نباشيم داريم به اندازه اى قربانى مى دهيم كه ملت هاى در حال جنگ آنقدر نمى دهند. ترس از جنگ نبايد چشم هاى ما را به روى واقعيت هائى كه در جهان امروز هست ببندد. اگر روزى- از شانس بد ما ايرانى ها- حكومت فعلى داراى نيروى هسته اى بشود به آن شكلى كه بتواند تبديلش كند به بمب اتم، به اندازه كافى براى ايران و جامعه ايرانى خطرآفرين هست خود اين امر فى نفسه، تا هر جنگ احتمالى ديگرى كه دربگيرد. براى آن كه اگر جنگى درگرفت همانطور كه مى دانيد به خاطر جلوگيرى از چنين اتفاقى است كه اگر بتوان يعنى اگر بشود با يكى دو حمله به مواضع نيروى هسته اى اين مسئله را از ميان برد- يعنى احتمال دستيابى حكومت فعلى را به نيروى هسته اى- خودبه خود خطرش در درازمدت براى ايران كمتر است از آن كه روزى همين حكومت فعلى داراى نيروى هسته اى قابل تبديل به بمب اتم بشود.

ملاحظه مى فرمائيد ميان آنچه بيان شد و نقل قول از صمدآقا كه: «چه اشكالى دارد آمريكا به ايران حمله كند و ده ها هزار نفر هم در اين حمله كشته شوند»، اختلاف فاحشى هست. حال چرا از صمدآقا نقل قول كرده اند! چون مردم به ويژه نسل جوان با خود من كه آشنائى چندانى ندارند اما در ذهنشان هنوز خاطره اى شيرين از آن روستائى ساده دل باقى است و قصد اصلى به تلخى كشاندن و ضايع كردن همان خاطره شيرين است. ضمناً از ياد نبريم در ايران نظامى بر سر كار است كه صدها هزار كشته و معلول طى هشت سال جنگ با عراق روى دست ملت گذاشت و در بافت چنين حكومتى كه بقاى خود را در مرگ و مير و كشت و كشتار مى جسته و مى جويد باشند كسانى كه هنوز يادشان نرفته باشد در اوج آن جنگ تحميل شده همين صمدآقا بود كه همه جا روى صحنه بانگ برميداشت: «به ما گفتند بريم جنگ اسلام در خطره، ما رفتيم ديدم فقط جان خودمان در خطره!».

اينكه چندين بار در يك گزارش كوتاه، آن نقل قول دروغين در نشريه و سايت حكومتى از قول «صمدآقا» مى آيد دقيقاً مخدوش كردن خاطره مردم عادى از يك صمدآقاى «ضدجنگ» است. ولى گيريم صمدآقاى ضد جنگ را به عنصرى طرفدار جنگ بدل كردند. با خود من چه مى كنند كه تا توان گفتن و قدم برداشتن دارم در عين حال كه ضد جنگ باقى خواهم ماند، از جدال با اهريمن جهل و خودكامگى و بيدادگرى باز نخواهم ايستاد؟

هيچ انسان با وجدان و فرهيخته اى فطرتاً و اخلاقاً با جنگ و خونريزى و حتى اعمال خشونت موافق نمى تواند باشد اما همين انسان هاى مخالف جنگ در شرايط خاصى سلاح برمى دارند و با آنچه ناحق و غير عادلانه مى پندارند يا مى بينند به ستيز مى پردازند. من هم به استناد هر حرف و سخنى يا هر چه در زمينه كار نمايش از من بجاست همواره فردى مخالف با اعمال خشونت و ضد جنگ بوده ام. اما جنگنده اى ضد جنگ بوده ام. جنگنده اى كه با برداشتن هر سلاحى مخالف بود اما وظيفه اى بالاتر و انسانى تر از جنگ با اهريمن را نمى شناخت و توصيه نمى كرد.

مخالف با جنگ نبايد از ما سياهى لشكر صامتى بسازد براى سپاه اهريمن. ستيز با اهريمن يك رسالت ابدى- ازلى است و مليت و قوميت و سرزمين هم برنمى دارد. اين كه اهريمن به فارسى حرف مى زند و از بخت بد ما در سرزمين اهورائى ايران به حاكميت رسيده و جاخوش كرده، دليل نمى شود ما ايرانى ها نسبت به تقويت ماشين جنگى چنين اهريمنى بى تفاوت و ساكت بمانيم يا حتى در شكلى مصيبت بارتر با آن موافقت كنيم.

فراموش نكنيم فاشيزم مذهبى حاكم- يعنى اهريمنى كه ادعا مى كند براى كشتن از جانب خداوند «كارت بلانش» يا مجوز دائمى دارد- با كارد آشپزخانه شاپور بختيار و همكارش را در پاريس تكه تكه كرد و پروانه و داريوش فروهر را در تهران. آنوقت داشتن سلاح كشتار همگانى را برايش مجاز بدانيم چون ايرانى هستيم؟ من يكى نمى دانم.

ايران دوستى، وطن پرستى، مخالفت با جنگ و هر مزيت اخلاقى را كه شما نام ببريد هم دقيقاً همين است: مجاز نشناختن جمهورى اسلامى در دستيابى به سلاح كشتار همگانى.