29 March 2006

مذاكره حکومت آخوندی با آمریكا - با چه هدفی؟

= دكتر حسين باقرزاده =


گفتگوهای بین آمریكا و جمهوری اسلامی در عراق به گمان‌زنی‌هایی دامن زده است. گروهی بر آنند كه موافقت رژیم با این مذاكرات در واقع آغاز عقب‌نشینی جمهوری اسلامی در برابر غرب است. حفظ نظام بالاترین ارزش در جمهوری اسلامی‌ است و اگر این كار جز با كنار آمدن با آمریكا عملی نمی‌شود می‌توان در
برابر آن زانو زد.
اگر "معامله‌ای" صورت بگیرد، یكی از بزرگترین بهای پرداختی آن از سوی مردم ایران وضع حقوق بشر خواهد بود. یعنی این خطر وجود دارد كه یك بار دیگر حقوق بشر در ایران وجه المصالحه توافق‌های بین المللی قرار گیرد.
اپوزیسیون ایران باید تلاش كند تا از چنین سرانجامی جلوگیری شود. باید هشیار بود و هرجا كه نمایندگان رژیم ایران با مقامات غربی ‌بر سر میز مذاكره می‌نشینند فشار آورد تا حقوق بشر در متن گفتگوها قرار گیرد و موضوع اصلی و عمده آن باشد.
هم اكنون نگرانی‌های زیادی در مورد زندانیان سیاسی وجود دارد. تعدادی از آنان به مرگ محكوم شده‌اند و در خطر اعدام قرار دارند. رژیم جمهوری اسلامی‌ ممكن است از فرصت دلمشغولی جهان غرب برای مذاكره با ایران سوء استفاده كند و جنایتی تازه را مرتكب شود. باید هشیار بود و نگذاشت مذاكره رژیم با غرب و یا سركشیدن جام زهر دیگری به فجایع و جنایات تازه‌ای منجر شود.

گزارش مربوط به گفتگوهای بین سفیر آمریكا و نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی در عراق به شایعات و گمان‌زنی‌هایی دامن زده است. گروهی بر آنند كه موافقت رژیم با این مذاكرات در واقع آغاز عقب‌نشینی جمهوری اسلامی در برابر غرب است و سران رژیم می‌روند تا در تنگنای بحرانی كه خود ایجاد كرده‌اند و برای رفع خطر بزرگی كه موجودیت خود رژیم و منافع ملی كشور را تهدید می‌كند بار دیگر جام زهر را سر بكشند و این بحران را از سر بگذرانند. رژیم جمهوری اسلامی‌ نشان داده است كه پایبند به هیچ اصل و تعهد اخلاقی‌ یا سیاسی نیست. حفظ نظام بالاترین ارزش در جمهوری اسلامی‌ بشمار می‌آید و به خاطر آن می‌توان هر اصل و ارزش دیگری‌ را زیر پا گذاشت. و اكنون اگر حفظ نظام جز با كنار آمدن با شیطان بزرگ عملی نمی‌شود می‌توان در برابر آن نیز زانو زد و یا سر تعظیم فرود آورد.

مذاكره با آمریكا همواره بزرگترین تابو در جمهوری اسلامی‌ بوده است. گفتگوی آقای بازرگان نخست وزیر جمهوری اسلامی با مشاور رییس جمهور آمریكا در حاشیه كنفرانس الجزایر در سال ١٣٥٨ به سقوط حكومت او انجامید. پس از آن ایران مجبور شد برای حل و فصل مسئله گروگانگیری دیپلمات‌های‌ آمریكایی با واسطه الجزایر با آمریكاییان گفتگو كند. از آن پس گفتگوهایی كه صورت گرفته مخفیانه بوده است. در طول دوران هشت ساله حكومت آقای خاتمی نیز كه نامبرده گاه به گاه علایمی‌ دال بر تمایل گفتگو با آمریكاییان می‌داد آقای خامنه‌ای مرتبا با حملات شدید به آمریكا و به كسانی كه داعی‌ گفتگوی‌ با آمریكاییان بودند، این تلاش‌ها را خنثا می‌كرد. از این رو، حتا گفتگوهایی‌ كه در سال‌های اخیر در رابطه با افغانستان مستقیما بین ایران و آمریكا صورت گرفته هیحگاه رسما و علنا از طرف رژیم ایران تأیید نشده است. این برای اولین بار است كه رژیم ایران، آن هم در اوج حملات تبلیغاتی خود علیه آمریكا، رسما از انجام گفتگوی‌مستقیم با آمریكا سخن می‌راند. شكستن این تابو اگر مقدمه كنار آمدن با آمریكا نباشد چگونه قابل توضیح است، و عواقب آن چه خواهد بود؟

به واقع باید گفت كه رژیم جمهوری اسلامی از قدرت انطباق‌پذیری بالایی‌ برخوردار است و برای این كار ابزار لازم را نیز در دست دارد. خصوصیت ماكیاولیستی و پراگماتیسم مبتنی‌ بر دروغ و ریا و خدعه آن (كه جواز آن را رهبر فقید نظام صادر كرده است)، همراه با سیاست سركوب بیرحمانه و خشن، جای همه‌ گونه چرخش و معلق زدن سیاسی‌ را باز گذاشته است. كاركرد ٢٧ ساله این رژیم و عبور آن از بحران‌های زیادی كه هر یك بالقوه می‌توانست به یك تحول اجتماعی‌ بینجامد بیانگر این توانایی است. رژیم با كاربرد این ابزار توانسته است بحران‌های بزرگی را در مقاطع جنگ هشت ساله خانمانسوز با عراق، نابسامانی‌های‌ سیاسی‌ و اقتصادی دوره «سازندگی» و كشمكش‌های دوران اصلاحات پشت سر بگذارد. اكنون نیز از كجا كه نتواند با یك چرخش ١٨٠ درجه‌ای با شیطان بزرگ بر سر آشتی درآید و این شدیدترین بحران حیات خود را از سر بگذراند؟

رژیم جمهوری اسلامی به خوبی احساس می‌كند كه موجودیت آن در خطر است. آمریكاییان كه ازسال‌ها پیش عزم خود را برای تغییر رژیم جزم كرده بودند بهانه بسیار خوبی برای این كار پیدا كرده‌اند. آمریكا البته از دست‌یابی رژیم ایران به سلاح اتمی به شدت نگران است. ولی عزم آمریكا بر تغییر رژیم در ایران پیش از آن كه این خطر جدی شده باشد شكل گرفته بود. نقشه «خاورمیانه بزرگ» نومحافظه‌كاران آمریكا كه تا كنون به تغییر رژیم در دو كشور در دو سوی ایران انجامیده است بدون تغییر رژیم ایران معنایی نمی‌توانست داشته باشد. این كه حمله آمریكا به عراق به فجایع زیادی انجامید و دردسرهای زیادی برای آمریكا ایجاد كرد تنها به معنای تعویق اجرای نقشه در مورد ایران بود و نه نفی كامل آن. اگر بحران اتمی ایران پیش نمی‌‌آمد، و آمریكاییان برای‌ حمله به ایران آمادگی‌داشتند، آنان بهانه‌های‌ دیگری برای‌ توجیه كار خود می‌جستند. اكنون سیاست امام زمانی احمدی نژاد بسان مائده‌ای آسمانی این فرصت را برای آمریكاییان فراهم كرده و در اختیار آنان گذاشته است.

رژیم جمهوری اسلامی‌ البته برای‌ رفع خطر آمریكا تلاش‌های زیادی‌ كرده است. سیاست نزدیكی با اروپا كه در دوران حكومت خاتمی با موفقیت دنبال می‌شد بخشی از این راهبرد بوده است. اصلاح‌طلبان می‌اندیشیدند (و ادعا می‌كردند) كه با ایجاد شكاف بین اروپا و آمریكا می‌توان آمریكا را از تعرض باز داشت و موجودیت رژیم را حفظ كرد. ولی باید به یاد آورد كه سخنرانی معروف آقای ‌بوش كه در آن از ایران در ردیف عراق و كره شمالی به عنوان محور اهریمنی‌ یاد كرد در اوج قدرت اصلاح‌طلبان ایراد شد! اظهارات زمامداران آمریكا و از جمله این سخنرانی باید به سران رژیم فهمانده باشد كه اصلاحات هیچ تضمینی‌ برای بقای‌ رژیم به همراه نمی‌آورده است. ادامه اصلاحات سر انجام می‌توانست به استحاله رژیم و اضمحلال جمهوری اسلامی منتهی‌ شود و معلق كردن آن در فضا برای این كه نظام به خطر نیفتد نتیجه‌ای در رفع خطر حمله آمریكا نداشته است. در این صورت، چرا باید خود را معطل اصلاحات كرد و سردردهای آن را به جان خرید؟ بهتر آن كه عطایش را به لقایش بخشید و آن را به كناری ‌گذاشت. بی‌دلیل نبود كه موج ضد حمله علیه اصلاحات پس از روی كار آمدن آقای بوش آغاز شد و به خصوص پس از سخنرانی معروف او شدت یافت.

با كنار گذاشتن اصلاحات، رژیم برای ادامه حیات خود و رفع خطر خارجی به دنبال تضمین دیگری افتاد و تسریع و گسترش فعالیت‌های‌ اتمی در دستور كار آن قرار گرفت. سران رژیم دریافته بودند كه از سه كشور محور اهریمنی آقای بوش، تنها عراق و ایران مستقیما از طرف آمریكا تهدید می‌شوند، ولی كره شمالی چون در مظان دستیابی به سلاح اتمی است در معرض تهدید آمریكا قرار ندارد. از این رو، ظاهرا چنین نتیجه گرفتند كه اگر در شرایطی كه آمریكا در باتلاق عراق گیر كرده و در صحنه بین‌المللی نیز منزوی شده از فرصت استفاده كنند و توانایی‌های هسته‌ای خود را تا حد تولید سلاح اتمی بالا ببرند (و یا دست كم تصور این توانایی را ایجاد كنند) شاید بتوانند خطر حمله آمریكا را دفع كنند و تضمینی برای ادامه حیات خود به دست آورند. زمامداران حاكم می‌دانستند كه اگر چنین سیاستی را می‌خواهند دنبال كنند باید با سرعت كامل به دنبال آن بیفتند و هیچ فرصتی را از دست ندهند - كاری كه بلافاصله و هم‌زمان با خاتمه حكومت اصلاح‌طلبان آغاز شد.

اكنون رژیم این سیاست را هم‌چنان دنبال می‌كند و در حال ارزیابی موفقیت آن است. از یك سو، از همراه شدن اروپاییان با آمریكا نگران است. از سوی دیگر، به مواضع روسیه و چین دل بسته است با این امید كه با مخالفت آنان، شورای امنیت سازمان ملل نتواند تصمیمی حاد علیه ایران اتخاذ كند، و یا دست كم آن را برای مدتی به تعویق بیندازد. برای‌ رژیم ایران هر گونه تاكتیكی كه بتواند با آن وقت بخرد مغتنم است. ولی مقامات حاكم باید بدانند كه برای‌ مدت زیاد نمی‌توان به حمایت این دو كشور اعتماد كرد. چین و روسیه به مراتب بیش از آمریكا و اروپا حسابگرانه كار می‌كنند و آن جا كه منافعشان اقتضا كند ممكن است زود عقب بكشند. علاوه بر این، حمایت‌های‌ روسیه از رژیم صدام حسین كمكی به بقای آن نكرد، و اكنون روشن شده است كه حتا اطلاعاتی كه روسیه از طریق عوامل خود در پایگاه‌های آمریكاییان دریافت می‌كرده و در اختیار صدام می‌گذاشته تا چه حد نادرست و گمراه‌كننده بوده است. رژیم جمهوری اسلامی باید بسیار احمق باشد كه در آینده به چنین اطلاعاتی تكیه كند.

اكنون شاید مجموعه این عوامل است كه رژیم جمهوری اسلامی را به آستانه كاخ سفید كشانده است. رژیم باید دریافته باشد كه برای‌ رفع خطر آمریكا راهی جز كنار آمدن با آن ندارد. یعنی نه روسیه و چین و نه اروپا (اگر رژیم بتواند دو باره رابطه خود را با آن بهبود ببخشد) نمی‌توانند خطر حمله آمریكا علیه ایران را دفع كنند. تنها كنار آمدن با آمریكاییان ممكن است این خطر را از سر جمهوری‌ اسلامی‌ رفع كند. مذاكراتی كه اكنون آغاز شده ممكن است هدف اصلی آن فقط خریدن وقت باشد. شاید هم رژیم می‌خواهد بداند كه آمریكا با چه بهایی حاضر است از تهدید خود دست بردارد و موجودیت رژیم جمهوری اسلامی را تضمین كند. این بها مسلما برای رژیم سنگین خواهد بود - و برای منافع مردم ایران به مراتب سنگین‌تر. ولی احتمال این كه چنین معامله‌ای صورت بگیرد بسیار ضعیف به نظر می‌رسد. رژیم جمهوری اسلامی با كاركرد مزورانه و خشونت‌‌بار خود در سطح بین‌المللی به سختی می‌تواند اعتماد بیافریند، و خطر گسترش سلاح‌های اتمی (كه با ادامه حیات رژیم وجود خواهد داشت) آن قدر برای‌غرب سنگین است كه به سختی می‌تواند با آن كنار بیاید.

و سرانجام اگر چنین معامله‌ای (با احتمال بسیار ضعیف) صورت بگیرد، یكی از بزرگترین بهای پرداختی آن از سوی مردم ایران وضع حقوق بشر خواهد بود. یعنی این خطر وجود دارد كه یك بار دیگر حقوق بشر در ایران وجه المصالحه توافق‌های بین المللی قرار گیرد. اپوزیسیون ایران باید تلاش كند تا از چنین سرانجامی جلوگیری شود. باید هشیار بود و هرجا كه نمایندگان رژیم ایران با مقامات غربی ‌بر سر میز مذاكره می‌نشینند فشار آورد تا حقوق بشر در متن گفتگوها قرار گیرد و موضوع اصلی و عمده آن باشد. با هر گونه گفتگویی‌ كه مسئله حقوق بشر را به كنار می‌گذارد یا آن را به حاشیه می‌راند باید به مبارزه برخاست. تنها از گفتگوهایی بین غرب (از جمله آمریكا) با ایران می‌توان حمایت كرد كه حقوق بشر را در محور كار خود قرار دهد. هم اكنون نگرانی‌های زیادی در مورد زندانیان سیاسی وجود دارد. تعدادی از آنان به مرگ محكوم شده‌اند و در خطر اعدام قرار دارند. رژیم جمهوری اسلامی‌ ممكن است از فرصت دلمشغولی جهان غرب برای مذاكره با ایران سوء استفاده كند و جنایتی تازه را مرتكب شود. باید هشیار بود و نگذاشت مذاكره رژیم با غرب و یا سركشیدن جام زهر دیگری به فجایع و جنایات تازه‌ای منجر شود.

hbzadeh@btinternet.com