قلب و جسم آذربايجان اين شير بيشه هميشه تاريخ کشور مجروح و زخمی است.
چه ابلهانه و سخيفانه است که قيام عمومی و سراسری ملت آذربايجان را در حد
اعتراض به يک طرح و مطلبی مندرج در يک روزنامه دولتی پايين آوردن
مسئله ايران مسئله آذربايجان
و مسئله آذربايجان مسئله کل ايران است
-احمد حکيمی -
بنام خدا
سئل گلنده تئز آينيسان / سئل بير ايکی بند آپارار
بند آپاراندا آينيسان / سئل دولانيب کند آپارار
چه ابلهانه و سخيفانه است که قيام عمومی و سراسری ملت آذربايجان را در حد اعتراض به يک طرح و مطلبی مندرج در يک روزنامه دولتی پايين آوردن. راستی اين کوتهبينی و اصرار لجوجانه و در عين حال وقيحانه در کوچک نشان دادن مسائل تا کجا و تا کی؟ آنان که هشدار اميد زنجان را در سال 73 تحت عنوان "فردا دير است!" را به تمسخر و هيچ گرفتند و هر ندای دلسوزانه و خيرخواهانه را با چماق پانتورکيست و تجزيهطلب کوبيدند و با سادهسازی مسائل پيچيده يک ملت هر گونه زمزمه هويتخواهی و عدالتطلبی و مطالبه حقوق اوليه و طبيعی را با انواع انگهای رنگارنگی که عمدتاً شايسته خودشان بود در گلو خفه کردند بهتر است امروز چشمان بسته و بخوابزده خود را کمی باز کنند تا ببينند نتيجه انکار واقعيتهای مسلم حقوقی و قانونی و عينی از طرف آنها در طول سالهای گذشته، اين مملکت را به کجا کشانده است.
و امروز آذربايجان بپا خواسته است. آذربايجانی که به گواه تاريخ به ندرت بپا میخيزد، اما وقتی برخواست تا به نتيجه نرسد از پای نمینشيند. امروز ملتی که از تبار بابک، شاه اسماعيل خطايی، کوراغلو، قاچاق نبی، مصطفی خان ميانجی، شيخ شاميل، شيخ محمد خيابانی، ثقة الاسلام، ستارخان، باقرخان، ميرجعفر پيشهوری، حکيمه بلوری، مهدی باکری، شفيعزاده، محمد اشتری، دادمانها و ... هستند، ملتی که در طول تاريخ اين مملکت را ايران کردند بيش از اين تحمل نخواهند کرد تا مهمانان شأن و حرمت صاحبخانه را تخريب و تحقير کنند.
چقدر بايد بخاطر اينکه کيان کشورمان آسيب نبيند کوتاه بياييم؟ از اين همه تحمل و خويشتنداری سوء استفاده تا کی؟ ديگر همه مرزهای ملی، دينی، اخلاقی و اصالت ملتی که ستون اصلی خيمه اين کشور رنجديده و در عين حال راست قامت میباشد مورد هجوم ناجوانمردانه قرار گرفته است: حق حيات، حق خود بودن و ابراز هويت، حق برخورداری از حداقلهای حقوق فرهنگی، اقتصادی و سياسی. کار بجايی رسيده است که حتی فرصتی برای طرح مسالمتآميز خواستهها در برابر خانه ملت داده نمیشود و با برخورد امنيتی و پليسی کمترين امکان تعامل مدنی و طرح مسائل از ما دريغ میشود. "هر چند از نظر من نسبت ايران به آذربايجان نسبت عموم و خصوص مطلق است و يکی بدون ديگری معنا ندارد و مسئله ايران مسئله آذربايجان و مسئله آذربايجان مسئله کل ايران است". اين هشدار کسی است که نزديک پنجاه ماه از بهترين ايام عمر خود را برای دفاع از آب و خاک و کيان اين کشور در جبهههای مختلف گذرانده و افتخار 30 درصد جانبازی را دارد.
آيا ما "بيگانه" شدهايم؟ نگاهها و رفتارهای برتریطلبانه و تبعيضگرايانه و خودی-غيرخودی کردن اقوام ساکن ايران که نشانههای اعمال خط شوم يکسانسازی و يکدست کردن اجباری کشور متنوع و متکثرمان میباشد به حد کافی آسيب به ريشهها و پايههای وحدت و پايداری اين ممکلت زده است. تا خيلی دير نشده اقدام عملی برای آشتی ملی بسيار ضروری است.
- از کل مردم ايران و همه اقوام شريف ساکن در آن علیالخصوص از ملت غيور آذربايجان و ساير تورکزبانان ايران توسط بالاترين مقام اجرايی عذرخواهی شود.
- وزيران مربوط به اين مسئله در حوزه فرهنگی و امنيتی از کار برکنار و يا بهتر است خودشان استعفاء بدهند.
- عاملين خونريزی مردم شهرهای آذربايجان خصوصاً تبريز، اورميه، نقده، مشکينشهر و ... و کسانی که حکم شليک تير به سر و سينه ملت آذربايجان را دادهاند محاکمه و مجازات شوند.
- نگاه توطئهانديش و دشمن ديدن منتقدين کنار گذاشته شود.
- مشارکت کليه اقوام در مديريت کشور برجسته و عينیتر شود.
قلب و جسم آذربايجان اين شير بيشه هميشه تاريخ کشور مجروح و زخمی است. اين زخم مرحم میخواهد. مبادا بر آن نمک پاشيده شود! اينقدر اين ملت را کم شعور تصور نکنيد که به صرف گفتن بهبه و چهچه و بارکالله و ماشاء الله همه چيز تمام میشود.
اگر روزی به فکر بحث و گفتگوی منطقی شديد - چيزی که تاکنون لااقل برای يک بار هم شخصاً شاهد آن نبودهام – قطعاً نمايندگان طيفهای مختلف حرکت ملی آذربايجان با کمال ميل پيشنهادها و حرفهای خود را به طور شفاف و منطقی مطرح و دنبال خواهند کرد. قطعاً من ناچيز نيز به سهم خود برای چنين مهمی انجام وظيفه خواهم کرد. اين فرصت آخر را دريابيد! قبل از اينکه خيلی دير میشود.
ياشا ياشا آذربايجان / توپراقلارين لعل مرجان
پايدار باد کشور ايران
hakimipour@gmail.com
-احمد حکيمی -
بنام خدا
سئل گلنده تئز آينيسان / سئل بير ايکی بند آپارار
بند آپاراندا آينيسان / سئل دولانيب کند آپارار
چه ابلهانه و سخيفانه است که قيام عمومی و سراسری ملت آذربايجان را در حد اعتراض به يک طرح و مطلبی مندرج در يک روزنامه دولتی پايين آوردن. راستی اين کوتهبينی و اصرار لجوجانه و در عين حال وقيحانه در کوچک نشان دادن مسائل تا کجا و تا کی؟ آنان که هشدار اميد زنجان را در سال 73 تحت عنوان "فردا دير است!" را به تمسخر و هيچ گرفتند و هر ندای دلسوزانه و خيرخواهانه را با چماق پانتورکيست و تجزيهطلب کوبيدند و با سادهسازی مسائل پيچيده يک ملت هر گونه زمزمه هويتخواهی و عدالتطلبی و مطالبه حقوق اوليه و طبيعی را با انواع انگهای رنگارنگی که عمدتاً شايسته خودشان بود در گلو خفه کردند بهتر است امروز چشمان بسته و بخوابزده خود را کمی باز کنند تا ببينند نتيجه انکار واقعيتهای مسلم حقوقی و قانونی و عينی از طرف آنها در طول سالهای گذشته، اين مملکت را به کجا کشانده است.
و امروز آذربايجان بپا خواسته است. آذربايجانی که به گواه تاريخ به ندرت بپا میخيزد، اما وقتی برخواست تا به نتيجه نرسد از پای نمینشيند. امروز ملتی که از تبار بابک، شاه اسماعيل خطايی، کوراغلو، قاچاق نبی، مصطفی خان ميانجی، شيخ شاميل، شيخ محمد خيابانی، ثقة الاسلام، ستارخان، باقرخان، ميرجعفر پيشهوری، حکيمه بلوری، مهدی باکری، شفيعزاده، محمد اشتری، دادمانها و ... هستند، ملتی که در طول تاريخ اين مملکت را ايران کردند بيش از اين تحمل نخواهند کرد تا مهمانان شأن و حرمت صاحبخانه را تخريب و تحقير کنند.
چقدر بايد بخاطر اينکه کيان کشورمان آسيب نبيند کوتاه بياييم؟ از اين همه تحمل و خويشتنداری سوء استفاده تا کی؟ ديگر همه مرزهای ملی، دينی، اخلاقی و اصالت ملتی که ستون اصلی خيمه اين کشور رنجديده و در عين حال راست قامت میباشد مورد هجوم ناجوانمردانه قرار گرفته است: حق حيات، حق خود بودن و ابراز هويت، حق برخورداری از حداقلهای حقوق فرهنگی، اقتصادی و سياسی. کار بجايی رسيده است که حتی فرصتی برای طرح مسالمتآميز خواستهها در برابر خانه ملت داده نمیشود و با برخورد امنيتی و پليسی کمترين امکان تعامل مدنی و طرح مسائل از ما دريغ میشود. "هر چند از نظر من نسبت ايران به آذربايجان نسبت عموم و خصوص مطلق است و يکی بدون ديگری معنا ندارد و مسئله ايران مسئله آذربايجان و مسئله آذربايجان مسئله کل ايران است". اين هشدار کسی است که نزديک پنجاه ماه از بهترين ايام عمر خود را برای دفاع از آب و خاک و کيان اين کشور در جبهههای مختلف گذرانده و افتخار 30 درصد جانبازی را دارد.
آيا ما "بيگانه" شدهايم؟ نگاهها و رفتارهای برتریطلبانه و تبعيضگرايانه و خودی-غيرخودی کردن اقوام ساکن ايران که نشانههای اعمال خط شوم يکسانسازی و يکدست کردن اجباری کشور متنوع و متکثرمان میباشد به حد کافی آسيب به ريشهها و پايههای وحدت و پايداری اين ممکلت زده است. تا خيلی دير نشده اقدام عملی برای آشتی ملی بسيار ضروری است.
- از کل مردم ايران و همه اقوام شريف ساکن در آن علیالخصوص از ملت غيور آذربايجان و ساير تورکزبانان ايران توسط بالاترين مقام اجرايی عذرخواهی شود.
- وزيران مربوط به اين مسئله در حوزه فرهنگی و امنيتی از کار برکنار و يا بهتر است خودشان استعفاء بدهند.
- عاملين خونريزی مردم شهرهای آذربايجان خصوصاً تبريز، اورميه، نقده، مشکينشهر و ... و کسانی که حکم شليک تير به سر و سينه ملت آذربايجان را دادهاند محاکمه و مجازات شوند.
- نگاه توطئهانديش و دشمن ديدن منتقدين کنار گذاشته شود.
- مشارکت کليه اقوام در مديريت کشور برجسته و عينیتر شود.
قلب و جسم آذربايجان اين شير بيشه هميشه تاريخ کشور مجروح و زخمی است. اين زخم مرحم میخواهد. مبادا بر آن نمک پاشيده شود! اينقدر اين ملت را کم شعور تصور نکنيد که به صرف گفتن بهبه و چهچه و بارکالله و ماشاء الله همه چيز تمام میشود.
اگر روزی به فکر بحث و گفتگوی منطقی شديد - چيزی که تاکنون لااقل برای يک بار هم شخصاً شاهد آن نبودهام – قطعاً نمايندگان طيفهای مختلف حرکت ملی آذربايجان با کمال ميل پيشنهادها و حرفهای خود را به طور شفاف و منطقی مطرح و دنبال خواهند کرد. قطعاً من ناچيز نيز به سهم خود برای چنين مهمی انجام وظيفه خواهم کرد. اين فرصت آخر را دريابيد! قبل از اينکه خيلی دير میشود.
ياشا ياشا آذربايجان / توپراقلارين لعل مرجان
پايدار باد کشور ايران
hakimipour@gmail.com