3 May 2006

دكتر حسين باقرزاده : مبارزه علیه جنگ از مبارزه علیه جمهوری ‌اسلامی جدا نيست

..................................................................................................................................................

مخالفت با حمله نظامی آمریكا به ایران البته خاص اپوزیسیون آزادیخواه و استقلال طلب نیست، و بلكه به وضوح رژیم جمهوری اسلامی خود را در صف مقدم این مبارزه می‌بیند!

باید با دفاع از مبارزات دموكراتیك مردم ایران و جلب حمایت جامعه جهانی از این مبارزات،‌ تصویر ساختگی یكپارچگی دولت و ملت را كه رژیم حاكم ساخته و پرداخته است در هم شكست.

بی اعتبار كردن سران جمهوری اسلامی و تقویت مبارزات دموكراتیك مردم ایران
بهترین وسیله تسریع یك تحول درونی از داخل و كاهش احتمال حمله نظامی غرب به ایران
خواهد بود.



مبارزه علیه جنگ از مبارزه علیه جمهوری ‌اسلامی جدا نيست

دكتر حسين باقرزاده

سه‌شنبه ١٢ اردیبهشت ١٣٨٥ – ٢ مه ٢٠٠٦
hbzadeh@btinternet.com


با ارائه گزارش آژانس بین‌المللی ‌انرژی ‌اتمی به شورای ‌امنیت سازمان ملل، كشور ما یك گام دیگر به تحریم‌های سیاسی و اقتصادی‌ و احیانا فاجعه نظامی نزدیك‌ شد. اظهارات و اقدامات سران رژیم در آخرین روزهای مهلت یك‌ماهه شورای‌ امنیت جایی برای خوش‌بینی باقی نگذاشت. آنان اكنون نیز از یك سو خواهان گفتگو بر سر برنامه‌های اتمی ایران هستند و از دیگر سو تهدیدهای گذشته خود را تكرار می‌كنند. این تهدیدها به نوبه خود بدگمانی غرب نسبت به اهداف اتمی جمهوری اسلامی را تشدید كرده و آن را در ادامه و تشدید فشارهای خود بر جمهوری اسلامی ‌مصمم‌تر كرده است. در این میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی در اتخاذ یك سیاست مستقل و ملی دچار سرگردانی شده است. برخی خطر حمله آمریكا را هیچگاه جدی نگرفته‌اند و هنوز هم با خوش‌بینی تمام آن را نامحتمل می‌شمارند، و برخی دیگر برای مبارزه علیه جنگ عملا به حمایت از رژیم جمهوری اسلامی برخاسته‌اند.

نادیده گرفتن خطر حمله آمریكا به ایران را باید از مقوله سر به زیر برف كردن كبك دانست. افكار عمومی‌ غرب در یك ساله گذشته به دلیل اظهارات مقامات برجسته رژیم و به خصوص آقایان احمدی‌ نژاد و خامنه‌ای چنان علیه ایران تحریك شده كه از مورد طالبان و بن لادن بلافاصله پس از حملات تروریستی ١١ سپتامبر ٢٠٠١ تا كنون علیه هیچ كشور دیگری سابقه نداشته است. حتا بسیاری از كسانی كه با حمله به عراق مخالف بودند یا مقامات آمریكا و انگلیس را به خاطر آن به سخره و انتقاد گرفته‌اند در مورد ایران نظر دیگری ابراز می‌كنند. یك نمونه نوعی آن را می‌توان در مقاله‌ای در ساندی‌ تایمز لندن این هفته تحت عنوان «ما شاید مجبور شویم ایران را بمباران كنیم» دید كه نویسنده آن ضمن تاكید بر این كه حمله به عراق بر دو تصور نادرست استوار بود (یكی ادعای‌ نادرست این كه صدام «سلاح‌های كشتار جمعی» داشت و دیگری این كه باید سلاح‌های اتمی را به این نام خواند و نه سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیكی را) در مورد ایران اضافه می‌كند كه «ما به هر وسیله كه هست باید هر چه زودتر مسئله نطنز را حل كنیم. من ممكن است نخواهم در جهانی دارای‌ سلاح‌های هسته‌ای زندگی كنم - ولی من واقعا نمی‌خواهم در جهانی كه ایران دارای سلاح هسته‌ای ‌باشد زندگی كنم». (تأكید از نویسنده مقاله ساندی‌ تایمز است).

به روشنی، وظیفه هر انسان آزادیخواه و میهن دوست است كه به مبارزه و مخالفت با این خطر برخیزد - خطری كه در صورت به بن بست رسیدن شورای‌ امنیت تشدید خواهد شد. حمله آمریكا به ایران (به هر شكلی كه باشد) نه فقط ضایعات و تلفات انسانی و اجتماعی هنگفتی به همراه خواهد آورد و بلكه (دست كم در كوتاه مدت) ممكن است به سود رژیم جمهوری اسلامی نیز تمام شود. مردم ایران زیر سلطه یكی از خشونت‌بارترین و خرافی‌ترین حكومت‌های دوران استقرار جمهوری اسلامی به سر می‌برند و ممكن است در اثر سوء سیاست آن در آینده نزدیك به سختی‌های اجتماعی یا سیاسی و اقتصادی گرفتار شوند یا زیر بمباران‌های جنگنده‌های آمریكایی غم و رنج تحمل كنند. این دورنما كه سیاست‌های خانمان بربادده این رژیم به تقویت آن نیز بینجامد درد مضاعفی برای مردم ایران خواهد بود. حمله نظامی آمریكا به ایران نتیجه‌ای جز خرابی و فاجعه برای مردم ایران نخواهد داشت و باید با هر وسیله ممكن با آن به مخالفت برخاست.

مخالفت با حمله نظامی آمریكا به ایران البته خاص اپوزیسیون آزادیخواه و استقلال طلب نیست، و بلكه به وضوح رژیم جمهوری اسلامی خود را در صف مقدم این مبارزه می‌بیند! در چنین شرایطی، سردمداران رژیم سعی‌ خواهند كرد كه از هر اقدامی در مخالفت با حمله آمریكا به نفع خود سود جویند و آن را به صورت ضمنی در ردیف حمایت از رژیم جمهوری اسلامی قلمداد كنند. به عبارت دیگر، اگر مخالفت با حمله نظامی آمریكا كه از سوی اپوزیسیون ابراز می‌شود تمایزی با نوع مخالفت رژیم نداشته باشد این مخالفت عملا نتیجه‌ای‌ جز آب به آسیاب رژیم ریختن نخواهد داشت. اگر مخالفت با حمله نظامی آمریكا از موضع منافع مردم ایران صورت می‌گیرد باید توجه داشت كه همین منافع ایجاب می‌كند كه با سلطه نظام خشونت‌بار و آپارتاید و ضد دموكراتیك جمهوری اسلامی نیز مبارزه شود. علاوه بر این، باید توجه كرد كه اگر از منظر بین‌المللی مسئولیت حمله نظامی و عواقب سوء آن متوجه نیروی مهاجم (آمریكا) خواهد بود، از منظر داخلی رژیم جمهوری اسلامی‌ این مسئولیت را بر عهده خواهد داشت. برای ایرانیان درگیر مبارزه علیه جنگ مهم است كه از هر دو منظر به این خطر بنگرند و با انگشت گذاشتن بر مسئولیت یكی، مسئولیت دیگری را نادیده نگیرند.

هم اكنون گروه‌هایی در خارج كشور (از جمله در پاریس و لندن) به فعالیت علیه جنگ برخاسته‌اند كه این مرزها را مغشوش می‌كنند. هفته گذشته در پاریس تجمعی از سوی‌ جمعی از ایرانیان علیه جنگ برگزار شد كه برگزاركنندگان آن با تكیه بر احساسات میهن دوستانه، و بدون كمترین اشاره‌ای به مسئولیت رژیم جمهوری اسلامی در این بحران فاجعه‌بار، دیگران را به شركت در آن دعوت كرده بودند. در لندن نیز گروهی به تشكیل جمعیتی ضد جنگ به نام «اكشن ایران» پرداخته‌اند و در تبلیغات خود نه فقط از ماهیت ضد دموكراتیك و خشونت‌بار و ساختار آپارتاید رژیم حاكم بر ایران سخنی نمی‌گویند و بلكه تلاش دارند به گفته خود «تبلیغات مغرضانه» خارجیان در مورد رژیم را خنثا كنند. این گونه تلاش‌ها ممكن است در تصمیم‌گیری سران كاخ سفید در مورد ایران تأثیری‌ نگذارد، ولی به طور قطع مورد استقبال رژیم جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد و خوراك مناسبی برای تبلیغات آنان فراهم می‌كند. مبارزه علیه جنگ نمی‌تواند از مبارزه علیه مسبب اصلی آن (از منظر داخلی) جدا باشد. به تعبیر زیبای كامران شفا در مقاله‌ای در سایت اخبار روز، در مبارزه با طاعون جنگ نمی‌توان از وبای جمهوری‌ اسلامی غفلت ورزید.

ولی‌ چگونه می‌توان در عین مبارزه علیه جنگ به مبارزه علیه جمهوری اسلامی مشغول شد/ادامه داد؟ و آیا اصولا نوعی از مبارزه علیه جمهوری اسلامی وجود دارد كه حتا خطر جنگ و حمله نظامی را نی‍ز كاهش دهد؟ به طور قطع پاسخ هر دو سئوال به دامن زدن به مبارزات دموكراتیك مردم ایران و بسیج افكار عمومی جهانی برای حمایت از این مبارزات بر می‌گردد. رژیم جمهوری اسلامی با علم كردن انرژی هسته‌ای به عنوان یك مسئله ملی و كشاندن مردم به خیابان‌ها سعی كرده است به مردم جهان چنین بنمایاند كه دولت و ملت ایران در این مسئله متحدند و جهان خارج با جامعه‌ای یكپارچه روبرو است. این تصویر، بر خلاف نظر غالب، خطر تحریم اقتصادی و حمله نظامی را بالا برده است. هرچه كه جامعه جهانی از احتمال تحول درونی یك جامعه بیشتر قطع امید كند به همان نسبت به راه‌های‌ تحمیل آن تحول از بیرون بیشتر گرایش می‌یابد. از این رو، یك راه مؤثر مبارزه علیه جنگ، در هم شكستن این تصویر ساختگی و عریان كردن ماهیت ضد مردمی رژیم جمهوری اسلامی در افكار عمومی جهانی است.

یك نمونه مشخص آن را كارگران ایران در تظاهرات اول مه تهران به نمایش گذاشتند. در این روز رژیم ایران سعی كرد با طرح شعارهای ضد آمریكایی و حمایت از سیاست اتمی خود از تظاهرات كارگران به نفع خویش بهره بگیرد. ولی كارگران با طرح شعارهایی علیه مقامات حاكم و سیاست‌های عوامفریبانه دولت و به نفع خواسته‌های صنفی و دموكراتیك خود این تصویر را در هم شكستند. آنان هم‌چنین به اپوزیسیون خارج كشوری كه حمله به آمریكا را در صدر مبارزات سیاسی خود قرار داده‌اند و حمایت از مبارزات دموكراتیك مردم ایران را به كناری نهاده‌اند نشان دادند كه تا كجا از درك درد و رنج روزمره مردم به دور افتاده‌اند. كارگران، هم چون سایر نیروهای مردمی داخل كشور كه از منظر داخلی به مسایل كشور خود می‌نگرند، شعارهای ضد آمریكایی پخش شده از بلندگوی رسمی‌ تظاهرات را نادیده گرفتند و شعارهای ضد رژیمی‌ را جانشین آن كردند. آنان نیز قطعا خطر حمله نظامی آمریكا و عواقب فاجعه‌بار آن را درك می‌كنند، ولی مسبب اصلی آن را در درون كشور و بالای سر خود می‌بینند.

راه دیگری كه برای شكستن تصویر ساختگی یكپارچگی دولت و ملت وجود دارد شناساندن ماهیت جنایتكارانه و ضد مردمی سردمداران حاكم جمهوری اسلامی در جامعه جهانی است. البته جامعه جهانی شناختی اجمالی از ساختار ضد دموكراتیك جمهوری اسلامی دارد. ولی واقعیت این است كه تعداد زیادی از شخصیت‌های تراز اول رژیم حاكم در جنایات متعدد و فاحش ضد بشری دست داشته‌اند و حتا از دید حقوقی محض در یك دادگاه جنایی بین‌المللی قابل تعقیب‌اند. اكنون كه جامعه جهانی‌ به دلیل سیاست‌های رژیم جمهوری اسلامی در صدد مجازات مردم ایران بر‌آمده است باید با طرح سوابق این شخصیت‌ها از جامعه جهانی‌ خواست كه با تشكیل یك دادگاه بین‌المللی به تعقیب جنایی آنان بپردازد. این امر به بهترین وجه به حیثیت آنان در افكار عمومی جهانی‌ و داخل ایران خدشه‌ وارد خواهد كرد و به مبارزات دموكراتیك مردم ایران مدد خواهد رساند. رهبران یوگوسلاوی سابق به محض این كه از سوی دادگاه بین‌المللی لاهه تحت تعقیب قرار گرفتند حیثیت سیاسی خود را تا حد زیادی از دست دادند و این امر به نیروهای سیاسی‌ مخالف آنان قوت قلب داد تا به مبارزات دموكراتیك خود شدت بخشند. تأثیر این امر در مورد سران رژیم جمهوری اسلامی (به دلایل مختلف سیاسی و مذهبی) البته متفاوت خواهد بود، ولی بدون تردید در تزلزل قدرت آنان سهم بسزایی خواهد داشت.

مبارزه ضد جنگ یكی از وظایف اصلی‌اپوزیسیون دموكرات و آزادی‌خواه است. در این مبارزه باید هم عامل حمله نظامی به ایران و هم مسبب آن را هدف قرار داد. علاوه بر این، باید با دفاع از مبارزات دموكراتیك مردم ایران و جلب حمایت جامعه جهانی از این مبارزات،‌ تصویر ساختگی یكپارچگی دولت و ملت را كه رژیم حاكم ساخته و پرداخته است در هم شكست. هم‌چنین باید با طرح سوابق جنایی سردمداران جمهوری اسلامی حیثیت آنان را در افكار عمومی ایران و جهان زیر سئوال برد. سابقه پورمحمدی وزیر كشور در قتل عام سال ١٣٦٧، نقش محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات در قتل‌های زنجیره‌ای، نقش صفار هرندی وزیر ارشاد اسلامی در اوین و شكنجه زندانیان سیاسی، پرونده خامنه‌ای و رفسنجانی در دادگاه میكونوس و نمونه‌های دیگر مواد خام این تحقیقات جنایی‌ خواهد بود. بی اعتبار كردن سران جمهوری اسلامی و تقویت مبارزات دموكراتیك مردم ایران بهترین وسیله تسریع یك تحول درونی از داخل و كاهش احتمال حمله نظامی غرب به ایران خواهد بود.