8 May 2007

جمشيد پيمان: آیا رژیم آخوندی برای تشدید سرکوب، به بیان حقیقت پرداخته است

هفته پیش شاهد انتشار یک مقاله در چهار نشریه دانشجويی بودیم. در این مقاله گوشه‌هایی از جنایاتی را که رژیم علیه مردم ایران مرتکب شده است، می‌بینیم. در این مقاله مطالبات مردم ستمدیده و سرکوب شده کشورمان را ملاحظه می‌کنیم: پایان بخشیدن به حاکمیت جمهوری اسلامی، استقرار آزادی و دموکراسی، اعاده حقوق پایمال شده زنان و اقلیتها و معلمان و کارگران و دانشجویان و دیگر اقشار جامعه، رعایت شأن انسانی مردم ایران و اعمال اصول حقوق بشر.

مقاله از مردم ستمدیده ایران می‌خواهد که برای تحقق این اهداف، در گام نخست، دست در دست یکدیگر نهند و با اتحاد و یکپارچگی برای برانداختن جرثومه فساد و تباهی و نابود‌کننده جامعه ایران، پا به میدان پیکار بگذارند. مقاله هم‌چنین به بی‌کفایتیها و بی‌لیاقتیهای سردمداران و چرخانندگان این سیستم سراپا آلوده به جرم و جنایت، به اختصار، اشاره می‌کند. مقاله، سر گندیده نظام، یعنی ولایت‌فقیه را که به صفت «مطلقه» متصف شده است، نشانه گرفته است و آن‌را ننگ و وهنی غیر‌قابل‌تحمل برای مردم با فرهنگ ایران می‌داند. مقاله پنبه اصلاح‌طلبان قلابی را زده است و با اشاره به‌این واقعیت که رژیم حاکم بر میهنمان ظرفیت اصلاح‌پذیری ندارد، خواستار روبیدن تمام‌عیار این بساط جهل و جنون و جنایت، از کشورمان شده است. مقاله به زندانها و زندانیها، به شکنجه‌ها و سرکوبها و اعدامهای توقف‌ناپذیر و به قربانی‌گرفتن هر روز رژیم از مبارزان راه آزادی اشاره می‌کند و چاره کار را در کوتاه‌کردن کامل دست جنایتکاران حاکم از قدرت معرفی می‌کند. مقاله در همین حد و اندازه‌يی که اشاره شد نمی‌ماند و سراغ مقدسات مردم هم می‌رود و با اشاره به پیامبر و بعضی امامان مذهب تشیع، به عاطفه و احساس مذهبی مردم هم ضربه‌يی وارد می‌سازد… چرا؟ سعی می‌کنم به این «چرا» پاسخ بدهم

آیا رژیم آخوندی برای تشدید سرکوب، به بیان حقیقت پرداخته است؟

جمشيد پيمان



به‌دنبال انتشار این مقاله در چهار نشریه دانشجويی، فریاد وا‌مسلمانا، وا‌عصمتا و وا‌مذهبای دستگاه جهنمی وزارت اطلاعات رژیم و نیز عربده‌کشیهای عاملان و کارگزاران و دژخیمان و چماق‌کشانش، به آسمان بلند شد و پایه‌های عرش رب اعلی را به لرزه افکند!!! عنوان مقاله جنجالی، «هیچ‌کس مقدس نیست»، بود. صحنه‌سازیهای عوامل رژیم و شیون به‌راه‌انداختن وزارت اطلاعات آخوندی، حول اعتراض به «اهانت به مقدسات» می‌چرخید و می‌چرخد.

دستگاه جهنمی وزرات اطلاعات تورهای ماهیگیری خود را در میان این آب گل‌آلود انداخت تا ماهیهای مورد نظرش را صید کند. مطابق معمول یومیه و بر اساس شیوه مرسوم رژیم، بگیر و ببندها در سطحی وسیع صورت پذیرفت. در چارچوب همین اسلوب و روش، یکی را هم وادار به اعتراف به خیانت به نظام کردند. اعتراف این فرد که به صورت «بابك.ز» معرفیش کردند، بسیار جالب و کمدی درام بود. طرف اقرار کرد که همزمان عامل منافقین (آخوندهای جنایتکار و از ریشه منافق، به مجاهدین می‌گویند منافقین)، سلطنت‌طلبان و اصلاح‌طلبان قلابی داخل رژیم بوده است و با سازمان پسر دیک چينی در اروپا، برای براندازی نظام آخوندی همکاری داشته است.

کارگزاران ضد دین و دشمن واقعی خدا و پیغمبر و امام، برای تحریک عواطف مذهبی مردم، ضمن دست به دامن مراجع تقلید وابسته و پیوسته به دستگاه حاکمیت‌شدن، قصد شوراندن مردم عادی علیه دانشجویان و دانشگاه را دارند. رژیمی که برای پیشبرد اهداف پلیدش و حفظ پایه‌های ننگین و نجس قدرتش، سی سالست که دین و مذهب مردم و خدا و پیغمبر و امامش را دستمایه کرده و ملعبه خود ساخته است، رژیمی که در راستای امیال ضدبشریش، در ایران و عراق و لبنان و هرجای دیگر که دستش می‌رسد، سنی و شیعه را قتل‌عام می‌کند و مسیحی و یهودی و بهايی و مجاهد و کمونیست را به چهار میخ می‌کشد و در حرم امامان شیعه بمب می‌گذارد، حالا بهانه پیدا کرده است، یا بهانه تراشیده است که بانگ و فریاد بر آرد که مسلمانی نیست!

می‌دانیم که این مقاله در زمانی بسیار حساس، هم برای مردم ایران و هم برای رژیم جنایتکار حاکم بر ایران، انتشار یافت. دانشجویان دانشگاهها در سراسر ایران، به‌ویژه در دانشگاههای تهران و شیراز و خرم‌آباد، با اعتصابات و گسترش اعتراضات خود، هم پوزه گردانندگان رژیم را به خاک مالیده و هم فضا را برای گسترش اعتراضات مردم وسعت بخشیده‌اند. همزمان، معلمان و کارگران در سرتاسر ایران به اعتراضات صنفی و سیاسی خود، مصمم‌تر، دامن زده‌اند. این وضعیت در آستانه اول ماه مه، روز کارگر، و دوازدهم اردیبهشت، روز معلم، می‌توانست رژیم را بیشتر از گذشته، در چنبره بحرانهایش بپیچاند و گلوی به خرخر افتاده‌اش را بیشتر بفشارد.

آیا این مقاله در چنین شرایطی، بهانه لازم را برای رژیم به‌منظور پیوند‌زدن طرح سرکوب زنان با دستاویز مبارزه با بدحجابی، با سرکوب جنبش کارگری و دانشجويی و فرهنگیان، فراهم ساخت؟ و آیا اقدام رژیم به سرکوب گسترده‌تر و جنایات بیشتر، مردم ایران را از مطالبه خواستهای برحقشان، باز می‌دارد؟ پاسخ سؤال اول ممکنست مثبت باشد. اما پاسخ سؤال دوم یقیناً منفی است.

مسئولان چهار نشریه دانشجويی که این مقاله همزمان در نشریاتشان آمده بود، نوشتن آن را از جانب خودشان و نویسندگانشان، شدیداً تکذیب کردند. رژیم و دستگاه وزارت اطلاعاتش با توابسازی و اعتراف‌گیری، سعی دارد وصله اهانت به مقدسات نظام را به دامن دانشجویان بچسباند و یک هیجده تیر جدید به‌راه بیندازد. عده‌يی می‌گویند این مقاله کار همان دستگاه جهنمی وزارت اطلاعات است تا از این طریق برای گسترش سرکوبها و ارتکاب جنایت بیشتر علیه آزادی خواهان، بهانه لازم را داشته باشد. از این دم‌بریده البته هر رذالتی بر می‌آید.

این مقاله را چه وزارت اطلاعات رژیم نوشته باشد و چه از جانب مخالفان رژیم انتشار یافته باشد، حاوی پاره‌يی حقایق انکار‌ناپذیر است، حقایقی که به‌نظر من، خود گردانندگان حاکمیت آخوندی بیشتر از مخالفانشان به آنها باور دارند. حقایقی چون پایمال‌شدن حقوق بشر، سلب آزادیهای اساسی، تبعیضات وحشتناک جنسی و قومی و مذهبی، بی‌کفایتی همه‌جانبه حاکمیت آخوندی، فرو رفتن جامعه در بحرانهای مرگبار، اشاعه فساد در همه زمینه‌ها، اصلاح‌ناپذیری رژیم و سرانجام خواست تغییر‌ناپذیر مردم ایران برای براندازی این رژیم و استقرار دموکراسی و حاکمیت مردمی.