چرا به ما دروغ گفتید؟
الاهه بقراط
الاهه بقراط
مردم رأی دادند و با خیال راحت به خانههایشان رفتند و منتظر شدند تا «اصلاحطلبان» رژیم را برای آنها اصلاح کنند. ولی دیدند که نه در یک دور بلکه در دو دور هم آن وعدهها نه تنها عملی نشد، بلکه تازه یک چیزی هم به زمامداران اعم از رهبری و رییس جمهوری و وزرا و نمایندگان بدهکار شدند. با این همه نه از مردم عادی و نه از این همه روزنامهنگار و «روشنفکر» و احزاب اپوزیسیون قانونی یک نفر نپرسید: چرا به ما دروغ گفتید؟......................
محمد خاتمی اگرچه بعدا حرفهای خود را انکار کرد، ولی نمیتواند مدعی شود که میلیونها زن و جوان ایرانی آرای خود را به خاطر ریش و عبای ایشان به صندوق ریختند. او وعده داده بود. وعده آزادی و دمکراسی داده بود. منتهی هم در مورد قید «مگر اینکه» سکوت کرد تا بتواند بعدا هرگونه تغییر قانون اساسی را «خیانت» بنامد و هم در گفتگوها و نشستهای مختلف از یک سو بر اینکه اصلا خودشان هم نمیدانستند «اصلاحات» چیست تأکید نمود (هنوز هم همین تأکید را دارد و جای تعجب است که کسی به روی خود نمیآورد) و هم صادقانه اعتراف کرد رأیدهنگانش از جمله دانشجویان تصویر مورد علاقه خودشان را از وی در ذهن داشتند و به همین دلیل توقعاتشان از وی غیرواقعی بود.
اینکه امروز هم درست در مجموعهای مشابه، تصویر و تصور درست و واقعی از برنامه و توقعات متقابل همدیگر وجود ندارد، ولی باز هم برخی میخواهند همان راه را بپیمایند، به نظرم رفتاری است که نه به تحلیل سیاسی، بلکه به روانکاوی و تحلیل روانشناسانه نیاز دارد. بارها در موسم رأیگیری نوشتهام یکی از نشانههای جنون (برخی نیز بلاهت و یا دیوانگی میگویند) این است که انسان یک عمل معین را تکرار کند ولی هر بار انتظار داشته باشد از آن نتیجه متفاوتی حاصل شود! از همین روست که این بیت صادق سرمد در مورد جنجال «انتخابات» در جمهوری اسلامی همواره تصویر بدون شرح است: «ابلهان تکرار عادت میکنند/ در گمان خود عبادت میکنند».
از آن طرف، احمدینژاد قولها و دروغهای خود را در کفه اقتصادی جای داد تا برای مردم تخم دوزرده بگذارد. او مدعی شد که مسائل جامعه ما موی زنان و رنگ لباس آنها نیست. اینها همه موضوعهای پیش پا افتادهای هستند و او قصد دارد شقالقمر کرده و پول نفت را بر سر سفره مردم بیاورد.
گفت: «میشود و میتوانیم». البته او رییس جمهوری اسلامی «شد» ولی نه تنها نتوانست پول نفت را بر سر سفره مردم بیاورد، بلکه از آنچه هنوز در سفره برخی باقی مانده بود، کاست و سفره برخی را نیز اساسا خالی کرد. او هم خیلی زود مانند خاتمی زیر حرف های خود زد و از مردم طلبکار شد. امروز با نفتی که قیمت آن به شدت کاهش یافته، هم سفره مردم و هم خزانه دولت خالیست. تا به امروز شنیده نشده کسی از آن رأیدهندگان از احمدینژاد پرسیده باشد: چرا به ما دروغ گفتید؟
متن کامل
ایران ب.ب.ب
http://iranbbb.org/34618.htm