17 July 2008

گناه نابخشودني فرزاد کمانگر و ياري به کشتن آسانتر او


اعلام حمايت، نوشتن بيانيه و برگزاري هر برنامه مسالمت آميزي در حمايت از فرزاد کمانگر اميدي براي نجات جان او برمي‌انگيزد
بي تفاوتي، انفعال و سکوت در اين شرايط حساس و اين روزهاي حياتي براي فرزاد کمانگر، ياري به کشتن آسانتر اوست

گناه نابخشودني کمانگر

شاهد علوی
عضو شوراي هماهنگي و دبير کانون صنفي معلمان استان کردستان


حکم اعدام فرزاد کمانگر در ديوان عالي کشور تائيد شد و با توجه به نداشتن حکم زندان، حکم اعدام براي اجرا به دايره اجراي احکام زندان رجايي شهر ابلاغ شده است. فرزاد کمانگر معلمي با
12 سال سابقه تدريس، عضو هيات مديره انجمن صنفي معلمان کردستان شاخه کامياران، عضو شوراي نويسندگان ماهنامه فرهنگي - آموزشي رويان، (نشريه آ.پ كامياران) عضو هيئت مديره انجمن زيست محيطي كامياران (ئاسك) و عضو مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بوده و هست. فرزاد کمانگر انساني است که هر کجا احساس کرده است حضورش مي‌تواند موثر باشد، حاضر شده و باتمام توان خود فعاليت کرده است.

فرزاد به عنوان يک معلم راستين و آزاده دارد تاوان "واقعا معلم بودنش" را پس مي‌‌‌‌‌‌دهد. او در تمام اين سالهاي سخت کوشيده است چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌اي شريف، مسئول و آگاه از يک معلم ارائه دهد، معلمي که عنوان "فرهنگي" برازنده و شايسته اوست. تدريس، نوشتن، حضور در عرصه فعاليتهاي مدني و اجتماعي، دغدغه ارتقاي استانداردهاي زندگي و دفاع از حقوق بنيادين انسان تمام آن جرايمي است که فرزاد کمانگر مرتکب شده است و البته مستحق اعدام.

جمهوري اسلامي با درسي که از اشتباهات دوره پهلوي آموخته بود، از همان فرداي پيروزي انقلاب با اتکا به قانون پاکسازي سازمان‌‌‌هاي دولتي از نيروهاي ضدانقلاب، از جمله اقدام به اخراج گسترده معلماني کرد که به نوعي داراي بينش سياسي، مشي انتقادي و يا سوابق مبارزاتي بودند. معلماني که ماندند يا خودي بودند و يا غير خودي‌هايي که از اين پاکسازي به سلامت جسته بودند و آموختند و پيشه کردند که براي ماندن بايد ساکت، منفعل و ابتر باشند و البته از اين پس نه معلم و فرهنگي که "روزي خور تدريس" بودند.

جمهوري اسلامي براي کامل کردن پروژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش با علم کردن تشکيلاتي قرون وسطايي با نام گزينش، با اتکا به تفتيش عقيده و تحقير شخصيت متقاضيان استخدام، به بازسازي سازمانها و جذب نيرو براي آنها پرداخت. اين گزينش در آموزش و پرورش از همه جا فعالتر و در کردستان از همه جا شديدتر بود و است. معلم آينده در همان گام اول در گزينش دروغ گفتن، رياکاري و سالوس را مي‌‌‌‌‌‌‌‌آموزد. او عامدانه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آموزد که درباره گذشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، عقايدش و علائقش دروغ بگويد و براي ماندن خاموش بماند. از اين روست که رهبران و نمايندگان آنان در سنديکا(کانون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي صنفي معلمان) نيز در همان حال که در کنشي اصالتا و عملا سياسي به کارفرماي بزرگ(دولت) معترض مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و اعتصاب مي‌‌‌‌‌‌کنند با هزار زبان و اشاره فرياد مي‌کنند که ما سياسي نيستيم و خواسته ما صرفا صنفي است.

در گام اول به معلم آموخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که کلمه سياست واژه ممنوعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. گويي سياسي بودن جرمي يا خود ننگ بزرگي است که بايد از آن بر حذر بود. و نه فقط سياسي بودن که انديشيدن، منتقد بودن و ساکت ننشستن نيز جرم است.

در چنين فضايي فرزاد کمانگر از آن دست معلمان کم شماري است که براي عمل به رسالت معلمي از هيچ تلاشي فروگذار نکرده است و اين گناه نابخشودني اوست چرا که او قاعده بازي را که
30 سال بود مي‌پرداختند بر هم زده است!

ايا صدور حکم اعدام براي او دردادگاهي
7 دقيقه‌‌‌‌‌‌اي و در حاليکه وکيلش تاکيد مي‌‌‌‌کند در پرونده او هيچ مدرک و دليلي حتي براي محکوميت او به زندان وجود ندارد (حتي يک اعتراف بي‌‌‌ارزش علي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رغم شکنجه‌‌‌‌‌‌هاي بسيار) و با سوابق روشن فرهنگي و مدني دليلي جز "معلم" بودن او به معني واقعي دارد؟

فرزاد کمانگر در شهري (کامياران) با جديت و با سر نترس به فعاليت فرهنگي و مدني مشغول بود که به دليل بدل شدن به يکي از مراکز مهم فعاليت زيرزميني و جذب نيرو براي يکي از احزاب اپوزيسيون کرد، به شدت زير ذره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بين نيروهاي امنيتي جمهوري اسلامي بوده و فعاليت‌‌‌‌‌‌‌مدني و سياسي در آنجا با هزينه بالايي توام است. نيروهاي امنيتي با تهديد و آزار و اتهام فوري و در دسترس "پژاک بودن" تقريبا تمام فعالين اين شهر را از هرگونه فعاليتي بازداشته‌‌‌‌‌‌‌اند. کمانگر با اين اعتقاد که چيزي براي مخفي کردن ندارد و با توجه با مسالمت آميز بودن و قانوني بودن فعاليتهايش و عدم وابستگيش به گروهاي سياسي در هيچ دادگاهي محکوم نخواهد شد، چندان وقعي به تهديدهاي نيروهاي امنيتي نگذاشته و به فعاليت‌‌‌‌‌هايش ادامه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد. فرزاد کمانگر واقعيت وجود قضات ناسالم و آلوده را در نظام بيمار قضايي ايران ناديده گرفته بود.

طيراني قاضي شعبه
30 دادگاه انقلاب بار نخست که پرونده پس از ماهها بلاتکليفي و شکنجه، به او احاله مي‌شود با اعلام عدم صلاحيت رسيدگي پرونده را به سنندج احاله مي‌‌‌‌‌‌‌دهد.

فرزاد بعدها به خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌اش مي‌گويد قاضي طيراني در همان زمان به او گفته است در اين پرونده مدرک و دليلي براي محکوميت تو وجود ندارد ولي از من حکم اعدام مي‌‌‌‌خواهند، من اين شر را از سر خودم باز مي‌کنم. در سنندج نيز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مجددا پرونده عدم صلاحيت رسيدگي مي‌خورد و به همان شعبه
30 دادگاه انقلاب تهران احاله مي‌شود. فرزاد روايت مي‌کند که همان قاضي طيراني اينبار به او مي‌گويد چاره‌اي ندارم من هم خانواده دارم و زير فشارم، مجبورم حکم اعدام بدهم که از من خواسته‌اند. دادگاه عادلانه 7 دقيقه‌اي!

اين گزيده‌اي از سخنان خليل بهراميان وکيل فرزاد کمانگر درباره پرونده موکلش است:
برخورد با فرزاد کمانگير ناشي از نوعي "کردستيزي" و جرياني است که حتي درون قوه قضائيه ايران بحران آفريني مي کند. / با توجه به دفاعيات موکلم و با نظر به نامه‌‌‌هاي حمايت تعداد زيادي از مردم کامياران و امام جمعه شيعيان اين شهر از فرزاد، انتظار صدور حکم برائت براي موکلم دارم. / فرزاد کمانگر علي رغم شکنجه زياد هنوز به هيچ يک از اتهامات وارده اعتراف نکرده است، صدور حکم اعدام براي وي حتي بر خلاف قوانين جمهوري اسلامي ايران نيز بوده است. / همان موقع که پرونده فرزاد کمانگر را مطالعه کردم برايم روشن شد که فرزاد بي‌‌‌گناه است و هيچ اتهامي بر وي وارد نيست و در واقع بايد آزاد مي‌شد. / دادگاه فرزاد با قوانين منافات دارد، حتي دادگاه غير قانوني بوده است و فقط 5 يا 6 دقيقه طول کشيده است. رئيس دادگاه حتي اجازه دفاع هم به ما نداد. به من کاغذ سفيدي دادند و از من خواستند که بنويسم، من اين کار را نکردم و در همان لحظه قاضي حکم اعدام وي را صادر کرد. /

از 8 آبان 1386 که پنج تن از زندانيان سياسي زندان اوين بيانيه‌اي در حمايت از فرزاد کمانگر منتشر کرده و به شرايط غير انساني نگهداري او اعتراض کردند (بيانيه اول) تا 23 تير 87 که معلمان کامياران در بيانيه‌‌‌‌اي از برنامه خود براي تنها نگذاشتن خانواده فرزاد کمانگر در اين روزهاي تلخ گفتند 257 روز مي‌گذرد و براي محکوم کردن زندان، شکنجه و حکم اعدام فرزاد کمانگر و درخواست برگزاري دادگاهي با رعايت آئين دادرسي منصفانه و درخواست آزادي او نزديک به 90 نامه، بيانيه، اطلاعيه، طومار و درخواست نوشته شده است. 19

مورد از اين بيانيه‌ها را گروها، نهادها، مجامع و سازمانهاي جهاني ذيربط نوشته‌اند. در اين ميان نيز فرزاد کمانگر علاوه بر نوشتن رنجنامه‌‌‌‌‌اي از زندان که شرح تلخ شکنجه‌‌‌‌‌‌ها و آزارهايي است که بر او رفته است، نامه‌اي براي دانش آموزانش، نامه‌‌‌‌‌اي درباره رنج معلم بودن و دو نامه نيز درباره ساير زندانيهاي سياسي و هشدار براي فراموش نکردن آنها نوشته است. جمهوري اسلامي هيچ‌کدام از اين صداها را نشنيد و استوار بر اراده نفرت خويش ايستاده است. خدايا تو چرا ساکت نشسته‌‌‌‌اي؟

اگر خداوند هم ساکت نشسته باشد، ما نمي‌توانيم فرزاد کمانگر انسان آزاده و معلم واقعي را فراموش کنيم! حکم اعدام او در ديوان عالي کشور تائيد و با توجه به نداشتن حکم زندان، حکم اعدام براي اجرا به دايره اجراي احکام زندان رجايي شهر ابلاغ شده است. سکوت ما در اين شرايط چه معنايي دارد، جز رضايت دادن به اعدام فرزاد کمانگر؟

هموطن عزيز! انسانهاي آزاديخواه! با اتکا به سوابق روشن فرزاد کمانگر به عنوان يک معلم و باورها و فعاليتهاي مدني و مسالمت آميز او، (در انجمن صنفي معلمان کردستان، خدمت در روستاهاي محروم و فعاليتهاي حقوق بشري) نامه هاي که فرزاد که از زندان ارسال کرده و از جمله روايت شکنجه ها و آزارها به قصد اخذ اعتراف به جرايم ناکرده ، جلسه دادگاهي فرمايشي 7دقيقه‌اي فرزاد و تاکيد خليل بهراميان وکيل ايشان بر بي گناهي فرزاد و نبود هيچ دليل و مدرکي دال بر گناهکاري او،
اعلام حمايت، نوشتن بيانيه و برگزاري هر برنامه مسالمت آميزي در حمايت از فرزاد کمانگر اميدي براي نجات جان او برمي‌انگيزد. بي تفاوتي، انفعال و سکوت در اين شرايط حساس و اين روزهاي حياتي براي فرزاد کمانگر، ياري به کشتن آسانتر اوست.


http://www.hrairan.com/Archive_87/886.html