چگونه است که آخوندها و مسلمانان و روشنفکران و نویسندگان وابسته و جیره خواران و پایوران و حاکمان نظام اسلامی به صراحت حقوق بشر را امری مردود، پلورالیسم را شرک، آزادی را کفر، دموکراسی را تهوع آور و برابری زن و مرد را بی ارزش می دانند و می خوانند، اما از این سو و در مقابل، زبان ما لالمونی گرفته و با مماشات و شف شف و لکنت زبان، منفعلانه سربزیر انداخته و صدایمان در نمی آید؟
تجربهء سی سالهء حکومت اسلامی نشان داد که هیچ مسلمانی چه به لحاظ نظری و چه عملاً، قادر به مبارزه با رژیم اسلامی نیست. ممکن نیست با پرچم و شعارها و نشان ها و سمبل های مشترک و یگانه به ستیز با یکدیگر برخواست. می باید پرچم خود را در برابر پرچم الله اکبر برافرازیم.
پرچم ما و پرچم دشمن
سیامک مهر
اگر پس از گذشت اینهمه سال و هزینه های هنگفت و کمرشکن جانی و مالی که در جهت مخالفت و اعتراض و مبارزه با حکومت اسلامی از سوی ملت پرداخته و تحمل شده است و پس از سی سال افشاگری و روشنگری و تئوری بافی و نظریه پردازی و صدور بی وقفهء مانیفست و اعلامیه و بیانیه و وضع انواع و اقسام قانون اساسی و حرف و حدیث و نقد و نظر و تفسیر و تشریح و توضیح اعمال و رفتار و سیاست های حکومت اسلامی، درنیافته باشیم که از کدام سوراخ است که پیوسته گزیده شده و می شویم،
اگر پس از سی سال دربدری و تبعید و مبارزهء سیاسی و تشکیل بی شمار سمینار و گردهمآیی و سخنرانی و... درک نکرده باشیم که به چه دلیل تمامی تلاش ها و جانفشانی ها و سختکوشی های ما به هرز و هدر می رود و هیچ نتیجه ای درپی ندارد و نظام نکبتبار و بی آبروی اسلامی کماکان بر سرنوشت ایران و ایرانی وحشیانه حکومت می کند،
اگر سی سال تجربه و آزمون و جستجوگری و سنجشگری و مطالعه و تحقیق و گفتگو و تبادل اندیشه ها، ما را به یافتن سرنخ اصلی کلاف پیچیدهء سرنوشت و روزگار و جامعه خود رهنمون نکرده باشد،آنگاه هرگز از سیطره و زنجیر اسارت بار اسلام و نظام اسلامی نجات و رهایی نخواهیم یافت. تا روزیکه دولت اسلامی به صاحب اصلی اش، حضرت ولی عصر سپرده شود!
چگونه است که آخوندها و مسلمانان و روشنفکران و نویسندگان وابسته و جیره خواران و پایوران و حاکمان نظام اسلامی به صراحت حقوق بشر را امری مردود، پلورالیسم را شرک، آزادی را کفر، دموکراسی را تهوع آور و برابری زن و مرد را بی ارزش می دانند و می خوانند، اما از این سو و در مقابل، زبان ما لالمونی گرفته و با مماشات و شف شف و لکنت زبان، منفعلانه سربزیر انداخته و صدایمان در نمی آید؟
چرا بر همهء این ادعاها و نظرات که طابق نعل بالنعل نصوص قرآنی و منطبق بر فراوان آیه و حدیث و روایت اسلامی است صحه نمی گذاریم؟
چرا ذلیلانه و به مثابه کودکی صغیر، ترسخورده و بیمزده و بزدلانه، پس از سی سال خواری و خفت و تحمل تحقیر و توهین و تجاوز، برای به دست آوردن دل آخوندها و خوشآمدِ شیادان و شارلاتان های مسلمان و ملی- مذهبی و نواندیش دینی، به دنبال آشتی دادن دموکراسی با اسلام آدمخواره ایم؟
چرا با کلامی محکم در برابر هیولای پلید و خونریز آخوند و اسلامفروس نمی ایستیم و ارتداد خویش را از هر عقیده و باور و مرام و فکری که به کرم و ویروس و چرک و کثافت عفن اسلام آلوده است با صدای رسا اعلام نمی داریم؟
تا به این روز و این ساعت به جز دو شخصیت، یکی میرزا آقا عسگری شاعر گرانمایهء مقیم آلمان و دیگری آقای نوید اخگر شاعر و نویسندهء ساکن سوئد، هیچیک از ما شهامت نداشته ایم که ارتداد خود را با صدای بلند جار بزنیم و میان خود و اهریمنان مسلمان فصل و فاصله و مرز شفافی ترسیم کنیم.
سالیان سال است که ملت ایران دچار و سرگردان احزاب و نیروها و گروه های سردرگمی است که تکلیف و موضع خود را با اسلام و آخوند و نظام ولایت فقیه به طور همه جانبه و بدون میخ و نعل روشن نکرده اند. در عین اینکه مدعی مبارزه اند، اما اسلام را وجودی به غیر از خرافه و دروغ و ریا و تقیه و صیغه و قصاص و سنگسار و دست و پا بریدن و سر بریدن و قتل دگراندیش و جهاد با کفار و شلاق و حجاب اجباری و زن ستیزی و ذوالفقار و ترور و ارعاب و ارهاب... می شناسند. در صورتیکه تجربهء حکومت اسلامی به خوبی نشان داد که اگر اسلام بخواهد از لای اوراق قرآن بیرون بیاید و اجرا شود، ذات و گوهر و شیره وعصاره اش چیزی به غیر از همین زشتی ها و تبه کاری ها و توحش و بربریتی که برشمرده شد نیست. اخوان المسلمین و القاعده و طالبان و ده ها گروه اسلامی دیگر، زمان اجرای اسلام که فرا رسید، به جز کشتار و قتل و قصاص و زن ستیزی و تازیانه و حجاب اسلامی و تبعیض و نامردمی چیز دیگری برای عرضه نداشتند. همین حزب عدالت و توسعه ء ترکیه وقتی که خواست بر مرام و هویت اسلامی اش تأکید ورزد، مگر به غیر از حجاب اسلامی حرف و حدیث دیگری برای گفتن داشت؟
تجربهء سی سالهء حکومت اسلامی نشان داد که هیچ مسلمانی چه به لحاظ نظری و چه عملاً، قادر به مبارزه با رژیم اسلامی نیست. ممکن نیست با پرچم و شعارها و نشان ها و سمبل های مشترک و یگانه به ستیز با یکدیگر برخواست.
می باید پرچم خود را در برابر پرچم الله اکبر برافرازیم. می باید سنگر ما در برابر سنگر اسلام گرایان نزد همگان آشکار باشد. سرنوشت ایران به سرانجام یک جنبش ضدمذهبی وابسته است. به « جنبش ارتداد ملی» که با شعار حقوق بشر، سکولاریسم، دموکراسی و آزادی، به مقابلهء آشکار با اسلام خواهی و اسلام گرایی و رژیم شرور اسلامی برخیزد.
به همین خاطر این نگارنده با توجه و عنایتی که به حجم و ژرفای دشمنی و ستیز و مقابله ای که از سوی استعمارگران و سرمایه سالاران و غارتگران بازار اسلامی با نیروهای چپ صورت می گیرد، اما با این حال آیندهء سیاسی و اجتماعی ایران را به شدت متأثر از اید ه ها و آرمان ها و نظریه های نیروهای چپ و کمونیست می بیند.
نیروهای چپ هیچ ریشه ای در سنت های گندیدهء اسلامی ندارند. هیچگونه وابستگی، علاقه، گرایش و تعلقات پسماندهء اسلامی در اندیشه های ایشان پیدا نیست. کسی نمی تواند به گروه های چپ نسبت ارتجاعی الصاق کند.
این نیروها قادرند پرچم اسلام را از دست استعمارگران برای همیشه بگیرند و بزرگترین مانع پیشرفت و بهروزی جامعه ایران را مرتفع سازند. برای گروه ها و نحله های چپ، ساختن سنگری در برابر رژیم اسلامی و سنگر حزب الله، با همهء سرکوب و خشونتی که حکومت اسلامی به خرج می دهد، اما واقعی تر، ملموس تر و بی پرده و بی ریاتر است. امکان موفقیت آنان نیز بسیار بیشتر و محتمل تر از جبههء ملی و مشروطه خواهان و امثالهم می باشد که یا خود اسیر باورهای پسماندهء اسلامی خویش اند و بنابر این در دام آخوندها تا ابد گرفتار و یا نزد ایشان احترام به اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی مردم از احترام و التزام به حقیقت واجب تر شمرده می شود، که در این صورت در برابر یک اقلیتِ جمعیت مؤتلفه ای و حاجی بازاری و مداح و روضه خوان و هیأتی و حسینیه ای و نمازجمعه ای که از فرومایه ترین اقشار جامعه می باشند زانو زده اند.
البته اینکه سرانجام، استعمارگران در پی حمله ای نظامی، کدام گروه و سازمانی را بر ایران حاکم گردانند و چه نظم و نظامی را برای ما در نظر گرفته باشند، تا این زمان قابل پیش بینی نیست.