"......شما آقايان علما، چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می رويد؟ چرا هی آيات رحمت را در قران می خوانيد و آيات قتال را نمی خوانيد؟ قران می گويد بکشيد، حبس کنيد.... پيغمبر شمشير دارد تا آدم بکشد. ائمه همه جندی( نظامی ) بودند. همگی جنگی بودند. شمشير می کشيدند. آدم می کشتند.... خليفه می خواهيم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند. با چند سال زندان کار درست نمی شود. اين عواطف کودکانه را کنار بگذاريد......"
" اين بذرها به خاک نمی ماند"،
یاد آر فتوی خون و جنون را!
مسعود نقره کار
رابطه ی فقيه و خون, و مفتی و جنون در تاريخ ميهنمان مثال های خوبی برای توضيح وتبيين " تداعی مشابهت" اند. اين امر نه تصادفی, و نه از دين ستيزی و اسلام ستيزی ست , ملتی واقعيت های دردناک و هراسناک رابارها ديده و تجربه کرده است, وچنين ديدن ها و تجربه ها يی تشابه ای در ذهنيت تاريخی و فردی اش حک کرده است, که ماندگار به نظر می رسد. بی ترديد شماری از فقيهان بودند , و هستند که تاب تحمل دگرانديشی را داشته و دارند, که اينان انگشت شمارند. اما اکثريت فقها و مفتی يان خونريز و دارای افکار و کرداری جنون آميز بوده , و هستند . کافيست تاريخ مان را ورق بزنيم تا با نمونه های فراوانی از اين موجودات,که به چندنمونه از آن ها اشاره می کنم, مواجه شويد
- محمود غزنوی در باره معتزله می گويد:
«من کار ايشان را به فقها باز گذاشتم، آنان چنان فتوی دادند که اين قوم از دايره ی اطاعت احکام الهی قدم بيرون نهاده و به فساد روی آورده اند و قتل و قطع و نفی آنان به مراتب جناياتشان واجب است.»
شاه شجاع پسر"امير مبارزالدين محمد" سرسلسله ی دودمان مظفريان , در باره کار های پدرش شهادت داد:
بدين گونه او بيش از ۸۰۰ نفر را کشت.
«من به کرات مشاهده کردم که در حين قرآن خواندن بعضی ارباب جرايم را پيش مبارز می آوردند و او ترک قرائت قرآن می کرد و ايشان را به دست خود می کشت، و همان دم باز بر تلاوت مشغول می شد...»
و ملک محمد سلجوقی می گويد:
«هرگز هيچ کس را نکشتم الا ائمه فتوی دادند که او کشتنی ست.»
آيت الله خمينی بنيانگذار و رهبر حکومت اسلامی نيز در زمره ی همين دست فقها و مفتی ها و امام هاست , که نه در تورق تاريخ , در زندگی مان حضور ترسناک و هولناک اش را ناظر بوديم. فقيه و امامی که بارها صريح و بی پرده , و با افتخاری ثواب آلود, محسنات کشتار دگرانديشان و " آيات قتال" را به رهروان اش گوشزد کرد , واز پيروان اش خواست تا اين نوع " عواطف فقيهانه و مفتی صفتانه " را فراموش نکنند. او حتی از اينکه اين " عاطفه" را زودتر بکار نگرفت, توبه کرد!
او در سخنرانی ای در ۲۷ مرداد ماه ۱۳۵۸ گفت:
«... اگر ما از اول قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل کرده بوديم و حزب های فاسد را ممنوع اعلام کرده بوديم و رؤسای آن ها را به جزای خودشان رسانده بوديم و چوب های دار در ميدان های بزرگ برپا کرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو کرده بوديم، اين زحمت ها پيش نمی آمد. من توبه می کنم از اين اشتباهی که کرده ايم...»
يک نمونه ی ديگر از سخنرانی ايشان , در روز ميلاد پيامبر اسلام در سال ۱۳۶۱ , و دررابطه با موج دوم کشتار جمعی دگرانديشان در حکومت اسلامی بود:
"......شما آقايان علما، چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می رويد؟ چرا هی آيات رحمت را در قران می خوانيد و آيات قتال را نمی خوانيد؟ قران می گويد بکشيد، حبس کنيد.... پيغمبر شمشير دارد تا آدم بکشد. ائمه همه جندی( نظامی ) بودند. همگی جنگی بودند. شمشير می کشيدند. آدم می کشتند.... خليفه می خواهيم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند. با چند سال زندان کار درست نمی شود. اين عواطف کودکانه را کنار بگذاريد......"
وآيت الله محمدی گيلانی يکی از همين آقايان " علما " ست , ايشان برمبنای رهنمود های آيت الله خمينی , فرمان می داد:
«.....شورشيانی که در خيابان ها مجروح می شوند بايد کارشان را تمام کرد... و آن ها که در تظاهرات عليه جمهوری اسلامی شرکت می کنند «بايد در محل، مقابل ديوار اعدام شوند» و «توبه آن ها پذيرفته نمی شود و مجازات را قرآن تعيين می کند، مرگ با بدترين وسايل، با دار، قطع دست راست و پای چپ و......"
و فراوان بوده و هستند "علما"يی از جنس گيلانی وخلخالی و لاجوردی و مصباح يزدی ومرتضوی و........
در ميان فتاوی و رهنمود های آيت الله خمينی اما نشانه های علاقه ايشان به دار زدن ,جندی بودن , شمشير کشيدن , آدم کشتن , حد زدن و رجم کردن , که برخی از نشانه های ابتلای ايشان به " جنون ايديولوژيک" نيز بود, در فتوی قتل عام تابستان سال۶۷ وخيم تر از گذشته جلوه کرد. ايشان با اين فتوی تعريف و معنايی در خور از " جنون ايديولوژيک" به دست دادند:
".... بسم الله الرحمن الرحيم : از آنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه ميگويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسيک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاريهای حزب بعث عراق و نيز جاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و ميکنند محارب و محکوم به اعدام ميباشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجه الاسلام نيری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماينده ای از وزارت اطلاعات می باشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندان های مراکز استان کشور رای اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع ميباشد، رحم بر محاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد. آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند [اشداء علی الکفار] باشند. ترديد در مسايل قضايی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا ميباشد. والسلام.روح الله موسوی الخمينی...."
اين معنا در ابتدا حتی برای نزديکان صادر کننده ی اين فتوی , مبهم و قابل فهم نبود ,
بهمين خاطر کار به سوال کردن رسيد . احمد خمينی از پدر خواست تا از اين معنا رفع ابهام کند:
".... بسمه تعالی ,پدر بزرگوار حضرت امام مد ظله العالی
پس از عرض سلام، آيت الله موسوی اردبيلی در مورد حکم اخير حضرتعالی درباره منافقين ابهاماتی داشته اند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند:
۱ – آيا اين حکم مربوط به آنهاست که در زندان ها بوده اند و محاکمه شده اند و محکوم به اعدام گشته اند ولی تغيير موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آن ها اجرا نشده است، يا آنهايی که حتی محاکمه هم نشده اند، محکوم به اعدامند؟
۲ – آيا منافقين که محکوم به زندان محدود شده اند و مقداری از زندانشان را هم کشيده اند ولی بر سر موضع نفاق ميباشند محکوم به اعدام ميباشند؟
۳ – در مورد رسيدگی به وضع منافقين آيا پرونده های منافقينی که در شهرستانهايی که خود استقلال قضايی دارند و تابع مرکز استان نيستند بايد به مرکز استان ارسال گردد يا خود ميتوانند مستقلاً عمل کنند؟..... "
و آيت الله خمينی با متممی که بر فتوی اش اضافه کرد, خمينی وار رفع ابهام کرد:
".... بسمه تعالی, در تمام موارد فوق هر کسی در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود کنيد. در مورد رسيدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است. روح الله الموسوی الخمينی....."
و بدين ترتيب بنيانگذار حکومت اسلامی, روح الله خمينی برای چندمين بار با خشم و کينه توزی ای شايسته ی خويش , هزاران هموطن جوان اش را به دار آويخت , و يا تيرباران کرد, هزاران اسيری که " جرم " شان دگرانديشی سياسی و عقيدتی بود , و در بيدادگاه های اسلامی محاکمه و مطابق قوانين همين بيدادگاه ها دوران محکوميت شان را می گذراندند.اين اسيران قتل عام شده هواداران و اعضای احزاب , سازمان ها و گروه های سياسی و عقيدتی مختلف در جامعه بودند , و خلاف فتوی عوامفريبانه ی ايشان به يک گروه سياسی خاص تعلق نداشتند, و تمامی قربانيان نيز هيچ نقشی در سياست گذاری ها ,و گفتار و کردار رهبران شان در خارج از زندان ايفا نمی کردند, و نمی توانستند ايفا کنند چرا که سال ها در اسارت حکومت اسلامی بودند. اين کشتار جمعی ويژگی ی ديگری نيز داشت , و جهانيان با نوعی نو آوری " اسلامی " و " خمينيسم" نيز آشنا شدند :
"آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات" بيدادگاه های اسلامی که در محاکمه های دو تا سه دقيقه ای " تفتيش عقايد اسلامی " حکم اعدام صادر می کردند ,نمونه وار وحيرت انگيز,برای کشتار بيشتر اسيران شان حتی آنان را فريب می دادند تا ناخواسته چيزی بگويند که بر مبنای فتوی وشريعت خمينی حکم شان اعدام باشد!
تير ماه می بايد زمان صدور اين فتوی جنون آميز باشد، فتوايی که يکی از خونين ترين "فتاوی قتال" و کشتار دگرانديشان از سوی فقهاست. و مرداد ماه و شهريور ماه، ماه های به خاک افتادن هزاران تن از عزيزان مان است , عزيزانی که تاريخ و زندگی نشان داده اند :" اين بذر ها به خاک نمی ماند " و" از قلب خاک می شکفد " (۱)
فتوای خون و جنون , و تابستان ۶۷ را نمی توان و نمی بايد فراموش کرد !
.......................................
۱- وام گرفته شده از سعيد سلطانپور