قوانین وضع شده را که کنار هم بگذاری، معلوم میشه مرد در اسلام ما، چیزش توی چشمشه.
حتی با دیدن ناخن لاک زده هم تحریک میشه. مچ دست و پا هم باید از چشم مرد اسلامی پوشیده باشه.
فکرشو بکن اگه از فردا همه ی زن ها پا برهنه بیان بیرون، چی میشه؟
اولش فکر کردم تموم گربه های محل جمع شده ن پشت پنجره ی من و ناخن می کشن روی شیشه! چند ثانیه ای گذشت تا خواب از سرم بپره. بارون با این خشم و غضب و به این تندی و تیزی ندیده بودم. با رون نمی آمد، با کون میامد. فکر کن آبشار نیاگارا با زاویه ی چهل و پنج درجه، بزند به در و پنجره ات. گفتم الانه که شیشه ها را بشکنه. با این سر و صدایی که باد و بوران راه انداخته بود، کی دیگه خوابش می برد؟ ساعت چنده، دو و نیم صبح! یه فنجون قهوه ساختم، چپق را چاق کردم و همین طور که باد و بوران در و پنجره و بالکن و ساختمون و شهر را می شست، نگاهی روی قفسه ها انداختم تا عبیدی، ایرجی، چیزی پیدا کنم، خودم را کمی مشعوف کنم، بلکی خواب دوباره آمد بسراغم. چشمم افتاد به رساله ی "آقا"! دیدم این بهتر از عبید و ایرج و خرسندی و اونای دیگه ست. نشستم روی کاناپه، چشم هامو هم گذاشتم و گفتم یا خواجه حافظ شیرازی، تو را به شاخه نباتت یک صفحه بده که دلی از عزا در بیاریم.
نوشته؛ اگر مردی به اشتباه ترتیب خروس خانه را داد (البته نه با این فارسی قشنگ). خداوکیلی، اگه هزار بارم این رساله را بخونم ها، باز انگار باورم نمیشه قبلن هم خونده ام. یعنی اگر تخیلت چهار موتوره هم باشه، باز هم یک انحراف دماغی تکمیل و یک اختلال روحی پر و پیمون لازمه تا کسی به فکر لوات با خروس بیافته! لابد در جایی در مورد لوات با قورباغه و عنکبوت و اینا هم نوشته. بدی این رساله ها اینه که هم قطوره و هم فهرست نداره. وگرنه خیلی دلم می خواست بدونم احکام لوات در مورد مار و سوسمار چی میگه!
خوب، حالا تخیلات زیر شکمی تموم شده، بلافاصله می پردازه به تخیلات شکمی؛ می فرماید؛ این خروس، خوردنش به اهل خونه حرامه! لابد چون اهل خونه محرم اند، پس خوردن این خروس یک جور زنای بیلیاردی محسوب میشه. یعنی از مرد به خروس، و از خروس به اهل منزل!
بعد می فرماید؛ گوشت این خروس به همسایه ی این طرف و اونطرف هم حرومه! همسایه دیگه چرا نمیتونه خروس کون دریده ی سر بریده ی شکم پاره را تناول کنه؟ همین طور که این مسایل غامض بشری را مطالعه می کنم و جلو می روم، گاهی بصورت فلاش بک، قیافه ی اون خروس بدبخت هم میاد جلوی چشمم. انگار این جماعت ذکور در اسلام، کار دیگه ای ندارند، هان؟ بیست و چهار ساعت چیزشون توی دستشونه و دنبال یه سوراخ می گردند.
بعدش می فرماید؛ گوشت این خروس به همسایه ی بغلی حرامه، اما به دو همسایه اونطرف تر حلاله! تفاوت همسایه ی اولی و دومی حالیم نمیشه. حالا اگه این خروس فلک زده مال دو همسایه اونطرف تر باشه چی؟ بازم خوردنش به صاحب خروس حلاله؟ اما برای دو همسایه این طرف تر، که حضرت فاعل باشه، حرومه؟ جل الخالق! حالا اگه همسایه ی بغلی و دو همسایه اونطرف تر و بعدی و بعدی هم اینکاره باشند چی؟ خوردن خروس در این شهر احتیاط داره، نه؟ اگه یه مسافر فلک زده ی بی خبر وارد این شهر بشه، و گرسنه شم باشه، از کجا بدونه که همه ی خروس های شهر اینکاره اند؟ فکر نکنم این رساله ی ناب به انگلیسی ترجمه شده باشه! چون در این صورت دانشجویان دانشگاه کلمبیا در مورد "خروس بازی" هم سوال می کردند، نه؟
وسط شبی، توی این باد و بوران، دلهره افتاده بجونم. نگران حیوونات باغ وحش تهرونم. همه هم بی حجاب و بی پوشش اسلامی و گاهی هم فریبا ... لابد با هر بلیت ورودی، یه نسخه از رساله ی "آقا" هم ضمیمه میشه.
دلم برای "مرد" در اسلام گرفت. چقدر ضعیف و حقیره! قوانین وضع شده را که کنار هم بگذاری، معلوم میشه مرد در اسلام ما، چیزش توی چشمشه. حتی با دیدن ناخن لاک زده هم تحریک میشه.
مچ دست و پا هم باید از چشم مرد اسلامی پوشیده باشه. فکرشو بکن اگه از فردا همه ی زن ها پا برهنه بیان بیرون، چی میشه؟ مگه اونجا جمهوری پابرهنه ها نیست؟
تازه همین چشم مرد، که بهرجا بیفته، حتی کون خروس، تحریک میشه، با دیدن چشم زن تحریک نمیشه! این تنها عضو زنه که اجازه داره "بیرون" باشه. هزاران ساله که چشم زن، در ادبیات و واقعیات، ماخذ و منبع عشوه و فتنه و بلا بوده ولی در جمهوری، همین یکی اجازه داره بیرون باشه! ...
نوشته؛ اگر مردی به اشتباه ترتیب خروس خانه را داد (البته نه با این فارسی قشنگ). خداوکیلی، اگه هزار بارم این رساله را بخونم ها، باز انگار باورم نمیشه قبلن هم خونده ام. یعنی اگر تخیلت چهار موتوره هم باشه، باز هم یک انحراف دماغی تکمیل و یک اختلال روحی پر و پیمون لازمه تا کسی به فکر لوات با خروس بیافته! لابد در جایی در مورد لوات با قورباغه و عنکبوت و اینا هم نوشته. بدی این رساله ها اینه که هم قطوره و هم فهرست نداره. وگرنه خیلی دلم می خواست بدونم احکام لوات در مورد مار و سوسمار چی میگه!
خوب، حالا تخیلات زیر شکمی تموم شده، بلافاصله می پردازه به تخیلات شکمی؛ می فرماید؛ این خروس، خوردنش به اهل خونه حرامه! لابد چون اهل خونه محرم اند، پس خوردن این خروس یک جور زنای بیلیاردی محسوب میشه. یعنی از مرد به خروس، و از خروس به اهل منزل!
بعد می فرماید؛ گوشت این خروس به همسایه ی این طرف و اونطرف هم حرومه! همسایه دیگه چرا نمیتونه خروس کون دریده ی سر بریده ی شکم پاره را تناول کنه؟ همین طور که این مسایل غامض بشری را مطالعه می کنم و جلو می روم، گاهی بصورت فلاش بک، قیافه ی اون خروس بدبخت هم میاد جلوی چشمم. انگار این جماعت ذکور در اسلام، کار دیگه ای ندارند، هان؟ بیست و چهار ساعت چیزشون توی دستشونه و دنبال یه سوراخ می گردند.
بعدش می فرماید؛ گوشت این خروس به همسایه ی بغلی حرامه، اما به دو همسایه اونطرف تر حلاله! تفاوت همسایه ی اولی و دومی حالیم نمیشه. حالا اگه این خروس فلک زده مال دو همسایه اونطرف تر باشه چی؟ بازم خوردنش به صاحب خروس حلاله؟ اما برای دو همسایه این طرف تر، که حضرت فاعل باشه، حرومه؟ جل الخالق! حالا اگه همسایه ی بغلی و دو همسایه اونطرف تر و بعدی و بعدی هم اینکاره باشند چی؟ خوردن خروس در این شهر احتیاط داره، نه؟ اگه یه مسافر فلک زده ی بی خبر وارد این شهر بشه، و گرسنه شم باشه، از کجا بدونه که همه ی خروس های شهر اینکاره اند؟ فکر نکنم این رساله ی ناب به انگلیسی ترجمه شده باشه! چون در این صورت دانشجویان دانشگاه کلمبیا در مورد "خروس بازی" هم سوال می کردند، نه؟
وسط شبی، توی این باد و بوران، دلهره افتاده بجونم. نگران حیوونات باغ وحش تهرونم. همه هم بی حجاب و بی پوشش اسلامی و گاهی هم فریبا ... لابد با هر بلیت ورودی، یه نسخه از رساله ی "آقا" هم ضمیمه میشه.
دلم برای "مرد" در اسلام گرفت. چقدر ضعیف و حقیره! قوانین وضع شده را که کنار هم بگذاری، معلوم میشه مرد در اسلام ما، چیزش توی چشمشه. حتی با دیدن ناخن لاک زده هم تحریک میشه.
مچ دست و پا هم باید از چشم مرد اسلامی پوشیده باشه. فکرشو بکن اگه از فردا همه ی زن ها پا برهنه بیان بیرون، چی میشه؟ مگه اونجا جمهوری پابرهنه ها نیست؟
تازه همین چشم مرد، که بهرجا بیفته، حتی کون خروس، تحریک میشه، با دیدن چشم زن تحریک نمیشه! این تنها عضو زنه که اجازه داره "بیرون" باشه. هزاران ساله که چشم زن، در ادبیات و واقعیات، ماخذ و منبع عشوه و فتنه و بلا بوده ولی در جمهوری، همین یکی اجازه داره بیرون باشه! ...
اینم از کشفیاتی که مدیون باد و بوران دیشبم ...