يادمان نرود آن نظر آقاي خميني را كه در نامهاي به آقاي خامنهاي نوشت:
بايد عرض كنم كه حكومت كه شعبهاي از ولايت فقيه رسولالله است يكي از احكامِ اوليه اسلام است و مقدم بر تمامِ احكامِ فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حكومت ميتواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است در موقعي كه آن قرارداد مخالفِ مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند
به دانشجويان دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي سراسر ايران
با نام آزادي، آگاهي و عدالت
دكتر محمد ملكي
با نام آزادي، آگاهي و عدالت
دكتر محمد ملكي
بالاخره با تأخير دو هفتهاي و پس از تدارك بسيار آقاي احمدينژاد را صبح روز دوشنبه 16/7/86 به تالار علامه امينيِ كتابخانه مركزي دانشگاه تهران بردند تا با حضور جمعي از مقامات و تعداد قليلي از استادان و دانشجويان دستچين شده، سال تحصيلي جديدِ دانشگاهها را آغاز نمايد.
اين كار سنتِ ديرينهاي بود كه در نظام شاهي روز اول مهر با حضور شاه انجام ميشد و آخرين بار در نظام گذشته مهر سالِ 57 در تالار فردوسي دانشكدة ادبيات انجام شد و پس از تغيير نظام هم اوّل مهر سالِ 58 با پيام آقاي خميني و سخنان آيتالله منتظري، مهندس بازرگان (نخستوزير و استاد دانشگاه) و نماينده استادان و دانشجويان در زمين چمن دانشگاه تهران در يك فضاي باز و آزاد، عليرغم مخالفت شوراي انقلاب و احزاب مسلط (حزب جمهوري اسلامي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي) و جامعة روحانيت مبارز كه نميخواستند دانشگاهها به روي دانشجويان و استادان بازگشايي شود انجام شد. ولي همين مخالفتها با بازگشايي دانشگاهها منجر به حوادثي گرديد كه نتيجة آن بستن دانشگاهها و باصطلاح انقلاب فرهنگي شد. حال پس از گذشت قريب سه دهه از آن حادثه يكي از كساني كه دستي بر آتش بستن دانشگاهها و اخراج دهها هزار دانشجو و استاد و دستگيري و اعدام و شكنجه بسياري از آنها داشته در كسوت رئيس جمهور پاي به دانشگاه تهران ميگذارد تا ادعاي مسخرة خود را در دانشگاه كلمبيا كه گفته بود «ايران يكي از آزادترين كشورهاي جهان است» به اثبات برساند. دربارة آمدن احمدينژاد به دانشگاه تهران و تظاهرات دانشجويان عليه او لازم است چند نكته را يادآوري نمايم.
1ـ
با توجه به اينكه آمدنِ احمديِنژاد به دانشگاه تهران پس از رفتن او به دانشگاهِ كلمبيا و گفت و شنودي كه در آنجا اتفاق افتاد صورت ميگيرد برخورد او با سئوالاتي كه دانشجويان ميخواستند مطرح كنند داراي اهميت بسيار است؛ شوراي مركزي دفتر تحكيم طي دو نامه كه خطاب به احمدينژاد نوشت (يكشنبه 8 مهر و يكشنبه 15 مهر 86) از او خواست كه اجازه دهد يك نفر به نمايندگي از سوي بزرگترين تشكل دانشجويي منتقد «دفتر تحكيم وحدت» سئوالاتي را مطرح كند تا ايشان جوابگو باشد. دانشجويان نوشتهاند:
اين دو نامه نه تنها بيجواب ماند بلکه حتي آن تعداد از دانشجويان كه قبل از ورود احمدينژاد و بسته شدن درها و محاصره دانشگاه توانسته بودند به صحن دانشگاه راه يابند، مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گرفتند و از واقعيت مهرورزي احمدينژاد برخوردار شدند.
2ـ
قصد داشتم براي مستند كردنِ اين قسمت از نوشتة دانشجويان كه ميگويند " امّا اساتيد و دانشجويان منتقد حق اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند" خودم را هر طور شده بعنوان يك استاد دانشگاه تهران به سالن علامه اميني برسانم - که با ممانعت گارد شيخی موفق نشدم - تا با ارائة يك سند که متناسب با روزهای نزديک به انتخابات نيز می باشد، كذب بودن ادعاهاي قدرت به دستانِ نظامِ ولايي از جمله دولت مدعی اصلاحات را ثابت كنم.
اين سند يكي از دهها و صدها دستورالعمل براي سلب آزاديِ اظهارنظر از سوی دانشجويان و استادان دانشگاه ميباشد که در سايتهای اينترنتی منتشر شده است. htpp://mag.gooya.com/politics/archives/027965.php))
آقايان؛ آنقدر شهامت داشته باشيد كه رك و پوستكنده به دنيا بگوييد ما تحمل نقدهاي دانشجويان و استادان، كارگران، معلمان، زنان و ديگر ايرانيان دگرانديش را نداريم. چرا آنقدر دروغ ميگوييد و فريبكاري ميكنيد؟ اگر از خدا نميترسيد از خشم مردم بترسيد كه سوزنده و خاكستركننده است.
3ـ
در اينجا ميخواهم سخني داشته باشم از سرِ درد با دانشجويان بسيجي دانشگاهها.
دانشجويانِ پيش از تغيير نظام بخاطر دارند كه كنار خيابان غربي دانشگاه تهران (16 آذر) بالاتر از دبيرخانه دانشگاه تهران ساختماني بود مخصوص گارد دانشگاه كه تعدادي از وابستگان نظام شاهي در آن گرد آمده بودند تا باصطلاح امنيت دانشگاه را حفظ نمايند و گاهگاه مزاحمتهايي براي دانشجويان منتقد فراهم ميكردند در جريان انقلاب اين ساختمان از سوي مردم به آتش كشيده شد و گارد پا به فرار گذاشت. امروز وظايف آن مزدوران به جمعي از دانشجويان باصطلاح بسيجي محول شده، آنها به هر مناسبتي خود را در مقابل ديگر دانشجويان قرار ميدهند و در كنار نيروهاي انتظاميِ رسمي به جان دانشجويان ميافتند و همكلاسيهاي خود را مضروب و دستگير و يا شناسايي ميكنند بحث من فعلاً اين نيست كه اين جماعت كه غالباً جزء سهميهايها هستند چگونه وارد دانشگاهها شده و از چه امتيازاتي در زمان تحصيل و بعد از آن برخوردار ميشوند با توجه به اينكه اين جوانها دركسوت دانشجويي به چنين اعمالي دست ميزنند ميخواهم با توجه به تجربه نيمقرن فعاليت در محيط دانشگاه به آنها هشدار دهم كه مواظب عاقبت اعمالِ خود باشند و بدانند حكومتهاي فاشيستي به خصوص اگر انگ ديني بر آنها خورده باشد پاي منافع خود همه چيز را قرباني ميكنند يادمان نرود آن نظر آقاي خميني را كه در نامهاي به آقاي خامنهاي نوشت:
و فراموش نكنيم رفتار آقاي خميني با آقاي منتظري را كه از نزديكترين افراد به او بود و اعمالِ آقايان خامنهاي و رفسنجاني و خاتمي با منتظري كه همگي افتخار به شاگردي آيتالله منتظري را ميكردند و دهها و صدها نمونه از اين برخوردهاي سران حكومتِ ديني را با همراهان ديروز خود كه تنها به دليل يك نقد ساده به چه سرنوشتي دچار شدند. شما دانشجويان بسيجي كه امروز نقش «گاردشاهي» سابق را بازي ميكنيد چگونه به خود اجازه ميدهيد آلت دستِ احمدينژادها و شيخ عباس عميد زنجانيها قرار گيريد و در برابر همكلاسيهاي خود كه تقاضايي جز آزادي بيان ندارند بايستيد و در دفاع از دروغپردازيهاي احمدينژاد و امثال او انواع اتهامات را به كساني كه از حقوق دانشجويان از جمله خود شما دفاع ميكنند و در اين راه ازهيچ فداكاري دريغ ندارند بزنيد، كمي فكر كنيد. آيا اعمالِ شما بدنام كردن نامِ دانشجو نيست؟
اين كار سنتِ ديرينهاي بود كه در نظام شاهي روز اول مهر با حضور شاه انجام ميشد و آخرين بار در نظام گذشته مهر سالِ 57 در تالار فردوسي دانشكدة ادبيات انجام شد و پس از تغيير نظام هم اوّل مهر سالِ 58 با پيام آقاي خميني و سخنان آيتالله منتظري، مهندس بازرگان (نخستوزير و استاد دانشگاه) و نماينده استادان و دانشجويان در زمين چمن دانشگاه تهران در يك فضاي باز و آزاد، عليرغم مخالفت شوراي انقلاب و احزاب مسلط (حزب جمهوري اسلامي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي) و جامعة روحانيت مبارز كه نميخواستند دانشگاهها به روي دانشجويان و استادان بازگشايي شود انجام شد. ولي همين مخالفتها با بازگشايي دانشگاهها منجر به حوادثي گرديد كه نتيجة آن بستن دانشگاهها و باصطلاح انقلاب فرهنگي شد. حال پس از گذشت قريب سه دهه از آن حادثه يكي از كساني كه دستي بر آتش بستن دانشگاهها و اخراج دهها هزار دانشجو و استاد و دستگيري و اعدام و شكنجه بسياري از آنها داشته در كسوت رئيس جمهور پاي به دانشگاه تهران ميگذارد تا ادعاي مسخرة خود را در دانشگاه كلمبيا كه گفته بود «ايران يكي از آزادترين كشورهاي جهان است» به اثبات برساند. دربارة آمدن احمدينژاد به دانشگاه تهران و تظاهرات دانشجويان عليه او لازم است چند نكته را يادآوري نمايم.
1ـ
با توجه به اينكه آمدنِ احمديِنژاد به دانشگاه تهران پس از رفتن او به دانشگاهِ كلمبيا و گفت و شنودي كه در آنجا اتفاق افتاد صورت ميگيرد برخورد او با سئوالاتي كه دانشجويان ميخواستند مطرح كنند داراي اهميت بسيار است؛ شوراي مركزي دفتر تحكيم طي دو نامه كه خطاب به احمدينژاد نوشت (يكشنبه 8 مهر و يكشنبه 15 مهر 86) از او خواست كه اجازه دهد يك نفر به نمايندگي از سوي بزرگترين تشكل دانشجويي منتقد «دفتر تحكيم وحدت» سئوالاتي را مطرح كند تا ايشان جوابگو باشد. دانشجويان نوشتهاند:
هر چند از دعوتِ رئيس جمهور امريكا به ايران براي سخنراني و اصولاً هر گفتگويي با كشورهاي جهان استقبال ميكنيم و آن را در جهت كاهش خطر جنگ مفيد ميدانيم امّا برايمان جاي سئوال است كه چطور رئيسجمهور امريكا ميتواند به دانشگاههاي ايران بيايد اما اساتيد و دانشجويان، منتقد حق اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند؟ صدها درخواستِ صدورِ مجوز سخنراني كه در شوراي فرهنگي دانشگاهها بايگاني شده است گواه ادعاي ماست. چه استدلالي ميتواند وجود داشته باشد كه بوش ميتواند در دانشگاه ما سخنراني كند اما روشنفكران داخلي نه؟
چه توجيهي ميتواند وجود داشته باشد كه ملوان انگليسي كه متجاوز ميخواندي آزاد شوند اما اساتيد و دانشجويان و كارگران و معلمان و روزنامهنگاران براي يك انتقاد ساده مجازات شوند؟
نامه شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت 15 مهر 86
اين دو نامه نه تنها بيجواب ماند بلکه حتي آن تعداد از دانشجويان كه قبل از ورود احمدينژاد و بسته شدن درها و محاصره دانشگاه توانسته بودند به صحن دانشگاه راه يابند، مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گرفتند و از واقعيت مهرورزي احمدينژاد برخوردار شدند.
2ـ
قصد داشتم براي مستند كردنِ اين قسمت از نوشتة دانشجويان كه ميگويند " امّا اساتيد و دانشجويان منتقد حق اظهارنظر در دانشگاهها را ندارند" خودم را هر طور شده بعنوان يك استاد دانشگاه تهران به سالن علامه اميني برسانم - که با ممانعت گارد شيخی موفق نشدم - تا با ارائة يك سند که متناسب با روزهای نزديک به انتخابات نيز می باشد، كذب بودن ادعاهاي قدرت به دستانِ نظامِ ولايي از جمله دولت مدعی اصلاحات را ثابت كنم.
اين سند يكي از دهها و صدها دستورالعمل براي سلب آزاديِ اظهارنظر از سوی دانشجويان و استادان دانشگاه ميباشد که در سايتهای اينترنتی منتشر شده است. htpp://mag.gooya.com/politics/archives/027965.php))
طبقهبندي ـ محرمانه آرم جمهوري اسلامي ايران شماره ـ 8182/1/3/1/284/495
ارجحيّت ـ آني ـ آني وزارت اطلاعات تاريخ ـ 10/2/84
نحوة ارسال ـ نمابر شود پيوست ـ صلوات
به گيرندگان
موضوع ـ ممنوعيت سخنراني
سلام عليكم
احتراماً با عنايت به فعال شدنِ جريان تحريم انتخابات در دانشگاهها و دعوت از عناصر افراطي در اين خصوص مقتضي است با حضور افراد ذيل به برنامهها و مراسمات تشكلهاي دانشجويي مخالفت و ممانعت صريح بعمل آيد مراتب جهت اقدام در اسرع وقت ارسال ميگردد.
1ـ محمد ملكي 2ـ علي افشاري 3ـ عبدا... مؤمني 4ـ رضا دلبري 5ـ مهدي حبيبي 6ـ دكتر حاتم قادري
سازمان اطلاعات استان تهران
ادار كل سياسي فرهنگي
گيرندگان ـ حراستهاي دانشگاههاي تهران
آقايان؛ آنقدر شهامت داشته باشيد كه رك و پوستكنده به دنيا بگوييد ما تحمل نقدهاي دانشجويان و استادان، كارگران، معلمان، زنان و ديگر ايرانيان دگرانديش را نداريم. چرا آنقدر دروغ ميگوييد و فريبكاري ميكنيد؟ اگر از خدا نميترسيد از خشم مردم بترسيد كه سوزنده و خاكستركننده است.
3ـ
در اينجا ميخواهم سخني داشته باشم از سرِ درد با دانشجويان بسيجي دانشگاهها.
دانشجويانِ پيش از تغيير نظام بخاطر دارند كه كنار خيابان غربي دانشگاه تهران (16 آذر) بالاتر از دبيرخانه دانشگاه تهران ساختماني بود مخصوص گارد دانشگاه كه تعدادي از وابستگان نظام شاهي در آن گرد آمده بودند تا باصطلاح امنيت دانشگاه را حفظ نمايند و گاهگاه مزاحمتهايي براي دانشجويان منتقد فراهم ميكردند در جريان انقلاب اين ساختمان از سوي مردم به آتش كشيده شد و گارد پا به فرار گذاشت. امروز وظايف آن مزدوران به جمعي از دانشجويان باصطلاح بسيجي محول شده، آنها به هر مناسبتي خود را در مقابل ديگر دانشجويان قرار ميدهند و در كنار نيروهاي انتظاميِ رسمي به جان دانشجويان ميافتند و همكلاسيهاي خود را مضروب و دستگير و يا شناسايي ميكنند بحث من فعلاً اين نيست كه اين جماعت كه غالباً جزء سهميهايها هستند چگونه وارد دانشگاهها شده و از چه امتيازاتي در زمان تحصيل و بعد از آن برخوردار ميشوند با توجه به اينكه اين جوانها دركسوت دانشجويي به چنين اعمالي دست ميزنند ميخواهم با توجه به تجربه نيمقرن فعاليت در محيط دانشگاه به آنها هشدار دهم كه مواظب عاقبت اعمالِ خود باشند و بدانند حكومتهاي فاشيستي به خصوص اگر انگ ديني بر آنها خورده باشد پاي منافع خود همه چيز را قرباني ميكنند يادمان نرود آن نظر آقاي خميني را كه در نامهاي به آقاي خامنهاي نوشت:
بايد عرض كنم كه حكومت كه شعبهاي از ولايت فقيه رسولالله است يكي از احكامِ اوليه اسلام است و مقدم بر تمامِ احكامِ فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حكومت ميتواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است در موقعي كه آن قرارداد مخالفِ مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند.
و فراموش نكنيم رفتار آقاي خميني با آقاي منتظري را كه از نزديكترين افراد به او بود و اعمالِ آقايان خامنهاي و رفسنجاني و خاتمي با منتظري كه همگي افتخار به شاگردي آيتالله منتظري را ميكردند و دهها و صدها نمونه از اين برخوردهاي سران حكومتِ ديني را با همراهان ديروز خود كه تنها به دليل يك نقد ساده به چه سرنوشتي دچار شدند. شما دانشجويان بسيجي كه امروز نقش «گاردشاهي» سابق را بازي ميكنيد چگونه به خود اجازه ميدهيد آلت دستِ احمدينژادها و شيخ عباس عميد زنجانيها قرار گيريد و در برابر همكلاسيهاي خود كه تقاضايي جز آزادي بيان ندارند بايستيد و در دفاع از دروغپردازيهاي احمدينژاد و امثال او انواع اتهامات را به كساني كه از حقوق دانشجويان از جمله خود شما دفاع ميكنند و در اين راه ازهيچ فداكاري دريغ ندارند بزنيد، كمي فكر كنيد. آيا اعمالِ شما بدنام كردن نامِ دانشجو نيست؟