در رساله فقيهان نه حرفی از آزادی به ميان آمده. نه کلامی از مشروعيت رأی مردم وجود دارد. نه از آزادی زن و حقوق بشر صحبت شده. نه از عفو بين المللی چيزی گفته شده و نه از سازمان ملل و اينگونه مسائل. هر چه بود و هست، راجع به دست بريدن است و تازيانه زدن، حرام کردن همه ی زيبايی ها است و هر چه محدود ساختن دايره ی اختيار شيعيان. حتی بر رفتار و زندگی فردی خويش
اينکه عده ای ناآگاهانه و از ظن خود برای رسيدن به آزادی يار آقای خمينی شدند، که تقصير اين نظام نيست. همانطور که دنبال خاتمی افتادن و از او آزادی توقع داشتن هم ابدآ تقصير آقای خاتمی نبود.
يگانه ملايی که در اين بيست و هشت سال فرار کرد، حائری مقيم آلمان است. او هم که اصلآ ملا نبود. وی اين لباس را فقط به تقليد از اجدادش و بطور سنتی به تن کرده بود. به همين علت هم تا به خارج رسيد کراواتی شد.. در داخل هم که تا بحال فقط و تنها يک ملا وجود داشت و دارد که بطور جدی اسلامی بودن اين نظام را به زير سئوال برد و فعلآ هم حکم اعدام برايش صادر شده، يعنی کاظمينی بروجردی. همين و همين
توضیح المسایل "جمهوری" ایده ال فقيهان
عده ای از تحليلگران ما متاسفانه هنوز هم نظام جمهوری اسلامی را با معيار های متعارف محک زد و تبعآ هنوز هم بدين نتيجه غلط هم می رسند که گويا اين نظام در همه ی زمينه ها شکست خورده باشد. در حاليکه اين رژيم نه تنها در هيچ زمينه ای شکست نخورده، بلکه در دستيابی به اهداف خود بزرگترين کاميابی ها را نيز داشته استامیر سپهر
اين فقر، اين ظلم، اين بيداد، اين دزدی و چپاول و قتل و تجاوز، اين عقبماندگی، اين اعتياد و فحشا و ننگ و بدنامی و بی آبرويی ... از نظر تحليلگران عادی را هرگز نبايد به حساب بد بودن اين رژيم و يا به حساب شکست آن گذارد. ايراد از آن تحليلگران است که پس از بيست و هشت سال تجربه ای عينی و مشاهده ی عملکرد يک نظام اسلامی بر سرير قدرت سياسی، همچنان با ديد و ذهنی عادی به اين نظام می نگرند
در حاليکه اين رژيم يک رژيم اسلامی شيعی است. يعنی همين گونه که هست، نه رژيمی از جنس رژيم های اروپايی و آسيايی و يا حتی رژيم های عربی. رژيم فقيهان يک نظام تمام عيار اسلامی است. در ذات خود هم هيچ عيب و نقصی ندارد. هر آنچه هم که انجام می دهد اجرای موی به موی قوانين شرعی است
هيچ يک از اين اعمالی که رژيم انجام می دهد نه خارج از قاعده است و نه بدعت و من درآری. اين ها که رژيم انجام می دهد به اجرا در آوردن همان احکامی است که تئوريسين های اسلام، بويژه اسلام شيعی آنها را صد ها سال بود که مرتبآ در آثارخود می آوردند. آنهم بسيار آشکار و روشن. بويژه متخصصان فقه جعفری. چون فقيهان و آيات اعظام دستکم شش قرن است که مرتبآ اين احکام را می شکافند و اين قوانين را حتی بصورت کاملآ ساده و همه فهم در توضيح المسائل های خود می آورند
در رساله فقيهان نه حرفی از آزادی به ميان آمده. نه کلامی از مشروعيت رأی مردم وجود دارد. نه از آزادی زن و حقوق بشر صحبت شده. نه از عفو بين المللی چيزی گفته شده و نه از سازمان ملل و اينگونه مسائل. هر چه بود و هست، راجع به دست بريدن است و تازيانه زدن، حرام کردن همه ی زيبايی ها است و هر چه محدود ساختن دايره ی اختيار شيعيان. حتی بر رفتار و زندگی فردی خويش
مقداری هم البته در ارتباط با حلال و حرام بودن سکس با خاله و خواهر زاده و زن دايی ... است، در غلطيدن از سر ديوار بر روی زن همسايه، حرام بودن رژ لب و لاک، حرام بودن اصلاح صورت، جماع با حيوانات، آداب ادار بزرگ و کوچک، نجاست بول سگ و گوشت خوک و از اين دست چيز ها. پس فقه جعفری چيزی اساسآ جز همين اعمال و احکام را ندارد که جمهوری اسلامی به دنبال اجرای آن چيز ها رود. احکام الهی اسلام همين ها است که جمهوری اسلامی انجام می دهد
بيست و هشت سال است که خود فقيهان هنوز هم نتوانسته اند قاعده ای برای اداره ی بانک به طريق اسلامی، يا دانشگاه اسلامی بايد چگونه باشد بياورند، و يا حتی بگويند که مثلآ موسيقی و تئاتر از نظر اسلام چگونه بايد باشد. گناهی هم ندارند. زيرا در فقه چنين چيز هايی اصلآ وجود ندارد. آنان که اين رژيم را به دليل نقض حقوق بشر می کوبند، خوب است که ابتدا بگويند فقها کجا و در کدام کتاب خود سخنی از دموکراسی و حقوق مردم به ميان آورده بودند که حال از اين بابت بايد معترض اين نظام شد
اينکه عده ای ناآگاهانه و از ظن خود برای رسيدن به آزادی يار آقای خمينی شدند، که تقصير اين نظام نيست. همانطور که دنبال خاتمی افتادن و از او آزادی توقع داشتن هم ابدآ تقصير آقای خاتمی نبود. حتی اين ولايت فقيه هم بر خلاف گفته ی بعضی ها ابدآ چيزی ابداعی نيست. بر اساس شريعت محمدی شيعيان برای فقيهان حکم يتيمان را دارند نه انسانهای بالغ و عاقل. ولايت فقيه اتفاقآ اجرای مستقيم و صريح همين تفکر فقهی است. از نظر شرعی هم بسيار کاری مترقی است. همانطور که خود نيز می گويند
اين توهين های شرم آوری که به زنان و دختران ما می شود، آنچه در حق مادران و خواهرانمان اعمال می شود، اين فقر و فاقه و گداپروری، حتی اين فحاشی و توهين به باورمندان ساير اديان و مذاهب همه برخاسته از فقه شيعی است نه چيز عجيب و غريب. اين اهانت ها از نظر ما انسانهای غير باورمند است که پستی و دنائت بيسابقه در تاريخ بشمار می آيد، نه از ديد معتقدان به شرع انور. اجرای اين اعمال از ديد رژيم اسلامی اجرای فرامين الهی است
از نظر فقه اين امور نه زشت و اهانت بار که حتی در حکم بهترين عبادات و خداپرستی هم هست. بسيار هم پر صواب و خداپسندانه. آزار و اذيت و توهين به زن چيزی نيست که اين رژيم از خود در آورده باشد. زن نه فقط از ديدگاه فقه جعفری که حتی بر اساس حکم خود قرآن هم اصلآ به اندازه ی بيضه ی چپ يک مرد هم ارزش ندارد که اصلآ در مورد حق او بتوان صحبت کرد
هدف اصلی اين نظام اجرای احکام و حدود شرعی است. اين اعمال هم بخشی از اجرای همان احکام است. اين نظام برای همين اعمال تأسيس شده نه برای ايجاد رفاه و گسترش آزادی. فقه شيعی اصولآ برنامه ای برای فرهنگ و اجتماع و صنعت و افتصاد و روابط خارجی و ... نداشت و ندارد. اينگونه مفاهيم حتی در يک کتاب و يا رساله ی شيعی هم نياورده شده بود. هنوز هم وجود ندارد. پس انتظار رفاه و دموکراسی از رژيم اسلامی داشتن کاملآ بيجا است
اينگونه تحليل ها نشان دهنده اين است که آن تحليلگر ها متاسفانه هنوز هم گوهر اين نظام را نشناخته اند. ور نه اين نظام را با ساير رژيم ها مقايسه نمی کردند. اين امور حتی در رساله آقايان سيستانی و منتظری که امروزه بعضی آن دو را روشن انديش ترين فقها می پندارند هم وجود ندارد. نويسنده که آن هر دو رساله را زير و رو کردم اما نشانی از حقوق بشر که سهل است حتی به رسميت شاخته شدن زن بعنوان يک انسان معمولی هم نيافتم
اساس قفه شيعی بر تربيت مؤمنان است و دگر هيچ. تربيت هم همين است که فقهای درجه اول حوزه امروز می گويند. يعنی تسليم محض بودن در مقابل ملا ها. يعنی کتک زدن زنان متمرد، اهانت و فحش و غيبت جمعی در نماز جمعه ها، مرگ بر آمريکا و اصلآ مرگ بر همه ی مردم دنيا گفتن. اين شعار البته بصورت غير مستقيم ادا می شود. يعنی به صورت (مرگ بر ضد ولايت فقيه). اين شعار يعنی به جز سه چهار ميليون طرفدار و جيره خوار اين رژيم، مرگ بر شش ميليارد انسان بر روی اين کره ی خاکی که به ولايت فقيه هيچ اعتقادی ندارند. پر واضح است که اين شعار حتی شامل يک و نيم ميليون مسلمان هم می شود
اين تربيت که فقيهان از آن سخن می گويند هم البته فقط و فقط از راه تنبيه است. از نظر فقه شيعی نه فقط مردم ايران بلکه همه ی بشريت نادان و گمراه هستند. چون صغير و بی شعور هستند، خود عقلشان به کارشان نمی رسد. پس لاجرم بايد اختيار همه چيزشان در دست فقها باشد. اين صغار که مردم همه ی جهان باشند، بايد اين نادانی و بی شعوری خويش را بپذيرند تا جزو مؤمنان بحساب آيند. اگر نپذيرند، پس کافر هستند. حکم کافر هم که در فقه کاملآ معلوم است
تمام آن ملتها که به آزادی انسان در انتخاب، دموکراسی، مطبوعات آزاد، سازمان ملل و عفو بين المللی و نهاد هايی از اين دست باور دارند، از نظر فقهی مردمانی پست و کافر و گمراه و نجس و محدور الدم هستند. هدف غايی جمهوری اسلامی يا باز گرداندن تمام اين گمراهان به زير چتر قوانين اسلام شيعی است و يا کشتن اين هفت ميليارد انسان
اينها که می نويسم اغراق و شوخی نيست. از روی غرض ورزی هم نيست. اينان در حال حاظر قدرتی ندارند، ورنه بی هيچ ترديدی هم امروز اين دو گزينه را در مقابل مردم جهان می نهادند که، يا پذيرش بی چون و چرای آنچه ما می گوييم يا شما را خواهيم کشت
خود پيامبر اکرم و خلفای راشدين اصلآ اسلام را اينطور گسترش دادند. يعنی با نامه نوشتن به ساير ملتها و اين دوگزينه را در مقابل آنان قرار دادن. پايوران رژيم جمهوری اسلامی دقيقآ بر روی همين خط هستند. يا تحميل خود و يا نابود ساختن جهان. چنانچه فعلآ اين هدف را به روشنی بيان نمی کنند، يعنی کشتن اين هفت ميليارد از نظر خودشان کفار پست تر از حيوان را، آنهم علت شرعی دارد که در متون اسلامی و به ويژه در رساله ی فقيهان به روشی آمده است و بدان تقيه می گويند
اين همان کاری بود که آقای خمينی کرد و کاملآ هم عملی اسلامی بود. تقيه يعنی تا وقتی قدرت نابودی کفار را نداشتی، بدانان دروغ گوی و ايشان را فريب ده. تا آنگاه که قدرت يابی. روزی که قدرت کافی يافتی بکوب و نابودشان ساز. اين اصلی نبود و نيست که آقای خمينی و ميراث داران کنونيش خود ابداع کرده باشند. اين فريب دادن مثلآ کفار در ذات خود اسلام است. خود پيامبر اسلام هم همين گونه عمل کرد. تفاوت اساسی سوره های مکی و مدنی هم بهترين گواه اين امر است. پيامبر تا آن زمان که بی يار و ياور بود، مرتبآ سوره های رحمت و برادری و شفقت می آورد. از آن روز که قدرت يافت، هر چه بنام خدا آورد خشم و غضب الهی بود و انتقام گرفتن و کشتن و نابود کردن مخالفان
نتيجه اينکه رژيم جمهوری اسلامی کاملترين رژيم اسلامی است که پس از مرگ پيامبر تا کنون تشکيل شده. هر چه که اين رژيم انجام می دهد در تطابق کامل با قوانين اسلامی است. بعد از پيامبر تا استقرار جمهوری اسلامی البته چند نظام ديگر هم تحت نام اسلام تشکيل شد. اما از آنجا که همه ی آن نظامها تا حدودی به الزامات زمان توجه داشتند همگی ره التقاط پيمودند. اين رژيم اما ناب ترين نظام اسلامی است. چون حتی ميلی متری هم از جاده ی اسلام منحرف نشده. در تاريخ پس از وفات آورنده ی اسلام، هيچ نظامی تا به امروز تا اين اندازه وسواسی به اصول اين دين پايبند نبوده است
آنانکه اين رژيم را غير اسلامی می خوانند يا می دانند، متاسفانه خود از اسلام هيچ شاختی ندارند. بويژه آن دسته که هنوز هم از ملای بد و ملای خوب سخن می گويند. اين يک دروغ محض است که نود درصد روحانيت با اين رژيم مخالف هستند. حتی اگر ده درصد ملا ها هم که اين رژيم را غير اسلامی می دانستد، بدون شک اين طايفه ی شلوغ کار و جيغ جيغو تا بحال دستکم هزار اعلاميه بيرون داده بودند. اما ما در اين عمر نزديک به سه دهه ای جمهوری اسلامی حتی يک اعلاميه ی کم خطر هم از آن نود درصد ادعايی نديديم
نديديم چون همه ی آنان از ما بهتر می دانند که اين نظام نظامی کاملآ اسلامی است. گيريم که آن نود درصد از بيم جان و مال قادر بدينکار نبودند، اگر چنين بود، ترديد نکنيد که آنها هم مانند ما از ايران فرار می کردند. يا همچون ملا های اهل سنت فراری که آنها را در سراسر جهان می توان مشاهده کرد، آنهم حتی با همان ريش و لباس روحانيت اهل سنت. اما در ميان اين شش ميليون ايرانی فراری و مهاجر حتی پنج ملای ايرانی را هم نمی توان يافت
يگانه ملايی که در اين بيست و هشت سال فرار کرد، حائری مقيم آلمان است. او هم که اصلآ ملا نبود. وی اين لباس را فقط به تقليد از اجدادش و بطور سنتی به تن کرده بود. به همين علت هم تا به خارج رسيد کراواتی شد. هرگز هم حتی برای يک دقيقه ديگر هم که شده آن لباس را نپوشيد. در داخل هم که تا بحال فقط و تنها يک ملا وجود داشت و دارد که بطور جدی اسلامی بودن اين نظام را به زير سئوال برد و فعلآ هم حکم اعدام برايش صادر شده، يعنی کاظمينی بروجردی. همين و همين
پس آنها که سعی می کنند به ما بقبولانند که اين نظام اسلامی نيست، دانسته و نادانسته بطور غير مستقيم از ما می خواهند که ما تأييد بيش از نيم ميليون فقيه عالی قدر و ملای اسلام شناس و بچه ملای متخصص و مدرس حوزه و محدث اسلام را ناديده انگاريم و صرف سرکشی فقط و فقط دو نفر از ميان نيم مليون متخصص اسلام را ملاک قضاوت خويش قرار دهيم!؟
..............
ازطریق وبلاگ کندوک
http://kandouk.blogspot.com/2007/06/blog-post_2493.html